نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 103 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

103- و قال عليه السّلام: «و قد توفى سهل بن حنيف الأنصارى بالكوفة بعد مرجعه معه من صفين، و كان من أحب الناس إليه: لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَتَ قال الرضى: و معنى ذلك أن المحنة تغلظ عليه فتسرع المصائب إليه و لا يفعل ذلك إلا بالأتقياء الأبرار و المصطفين الأخيار، و هذا مثل قوله: «و قد يؤول ذلك على معنى آخر ليس هذا موضع ذكره».

اللغة

أقول: تهافت: سقط قطعة قطعة

المعنى

و ذلك مبالغة في كثرة ما يلحقه و محبّيه من المصائب و الابتلاء. و قوله: من أحبّنا فليستعدّ للفقر جلبابا: أي يهيّى‏ء له ذلك. و الجلباب مستعار لتوطين النفس على الفقر و الصبر عليه، و وجه الاستعارة كونهما ساترين للمستعدّ بهما من عوارض الفقر و ظهوره في سوء الخلق و ضيق الصدر و التحيّر الّذي ربّما يؤدّي إلى الكفر كما يستر بالملحفة، و لمّا كانت محبّتهم عليهم السّلام بصدق يستلزم متابعتهم و الاقتداء بهم و الاستشعار بشعارهم و من شعائرهم الفقر و رفض الدنيا و الصبر على ذلك وجب أن يكون كلّ محبّ لهم مستشعرا للفقر و مستعدّا له جلبابا من توطين النفس عليه و الصبر. و قد ذكر ابن قتيبة هذا المعنى بعبارة اخرى فقال: من أحبّنا فليقصر على التعلّل من الدنيا و التقنّع فيها.

قال: و شبّه الصبر على الفقر بالجلباب لأنّه يستر الفقر كما يستر الجلباب‏ البدن، قال: و يشهد بصحّة هذا التأويل ما روى أنّه عليه السّلام رأى قوما على بابه فقال: يا قنبر من هؤلاء فقال: شيعتك يا أمير المؤمنين. فقال: ما لى لا أرى فيهم سيما الشيعة.

قال: و ما سيما الشيعة قال: خمص البطون من الطوى يبس الشفاه من الظماء عمش العيون من البكاء. و قال أبو عبيد: إنّه لم يرد الفقر في الدنيا ألا ترى أنّ فيمن يحبّهم مثل ما في ساير الناس من الغنى، و إنّما أراد الفقر يوم القيامة. و أخرج الكلام مخرج الوعظ و النصيحة و الحثّ على الطاعات فكأنّه أراد من أحبّنا فليعدّ لفقره يوم القيامة ما يجبره من الثواب و التقرّب إلى اللّه تعالى و الزلفة عنده.

قال السيّد المرتضى رحمه اللّه: و الوجهان جميعا حسنان و إن كان قول ابن قتيبة أحسن. فذلك معنى قول السيّد- رضى اللّه عنه- و قد يؤوّل ذلك على معنى آخر. و ذكر القطب الراوندىّ احتمالا ركيكا لا يصلح محملا لهذا الكلام.
فلم نطوّل بذكره.

مطابق با حکمت 111 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

103- امام (ع) چون سهل بن حنيف انصارى، كه از گرامى‏ ترين اشخاص نزد آن حضرت بود، پس از بازگشت از جنگ صفين، در كوفه از دنيا رفت، امام (ع) پس از وفات او فرمود: لَوْ أَحَبَّنِي جَبَلٌ لَتَهَافَتَ

لغت

تهافت: تكه تكه افتاد، و اين مبالغه در فزونى مصائب و گرفتاريى است كه به امام (ع) و دوستانش مى‏رسد

ترجمه

«اگر كوهى مرا دوست بدارد هر آينه از هم بپاشد».

شرح

سيد رضى مى‏گويد: معناى اين سخن آن است كه اين آزمون بر او سخت مى ‏گيرد، پس غمها بر او روآور مى‏ شوند، و اين كار نشدنى است مگر با پرهيزگاران، نيكوكاران و برگزيدگان نيك كردار، اين سخن امام (ع) مانند آن عبارت است كه فرمود: «من احبّنا اهل البيت فليستعدّ للفقر جلبابا» يعنى هر كس ما خانواده را دوست دارد بايد براى پوشيدن لباس فقر آماده شود. و بر معناى ديگرى نيز توجيه كرده‏اند كه جاى گفتار آن نيست.

عبارت: من احبّنا…
يعنى اين را براى خود مهيا سازد. و جلباب استعاره از اين است كه انسان خود را براى تهيدستى و تحمّل آن آماده سازد، و دليل استعاره آوردن آن اين است كه هر دوى اينها شخص آماده را از عوارض فقر و خودنمايى آن در بد اخلاقى، و تنگدلى و سرگردانى كه چه بسا به كفر مى‏انجامد، همچون رواندازى، مى‏ پوشانند، و چون دوستى مخلصانه اين خاندان (ع)، مستلزم پيروى و متابعت از ايشان، و به راه و روش ايشان بودن است و از جمله روشهاى ايشان فقر و ترك دنيا و صبر در برابر آنهاست، بنا بر اين لازم است دوستان ايشان نيز فقر را پيشه خود كنند و پيراهنى از آمادگى خود براى فقر و تحمل آن، براى پوشش خويش مهيّا سازند.

ابن قتيبه اين معنا را به عبارت ديگرى روايت كرده و گفته است: هر كس ما را دوست دارد بايد با كمبود و گرفتارى دنيا بسازد و قناعت را پيشه كند. و هم او گفته است: صبر بر فقر و تهيدستى را به پيراهن از آن رو تشبيه فرموده است كه فقر و تهيدستى، همچون پيراهنى بدن را مى ‏پوشاند، مى‏گويد: شاهد بر درستى‏ اين تأويل روايتى است كه از آن حضرت نقل كرده‏اند: ديد گروهى بر در خانه‏ اش ايستاده‏اند، فرمود: قنبر اينان كيستند قنبر، عرض كرد، پيروان تو يا امير المؤمنين فرمود: من در اينان سيماى شيعه بودن و پيروى را نمى‏بينم. عرض كرد: سيماى شيعه چطور است فرمود: چسبيدن شكمها به پشت از گرسنگى، خشكيدن لبها از تشنگى، كم نور شدن چشمها از گريه.

ابو عبيده مى‏گويد: مقصود امام على (ع) فقر در دنيا نيست، مگر نمى‏بينيد كه ميان دوستان ايشان كسانى مانند ديگر مردم، ثروتمندند، بلكه مقصود امام (ع) فقر در روز قيامت است، و سخن را در زمينه پند و نصيحت و تشويق بر اطاعت ايراد كرده است و گويا امام (ع) چنين فرموده است: هر كس ما را دوست دارد بايد براى فقر روز قيامتش چيزى آماده كند تا آن را به وسيله اجر و تقرب و نزديكى به خدا جبران نمايد.

سيد مرتضى- خدايش بيامرزد- فرموده است: هر دو توجيه خوب است، هر چند كه سخن ابن قتيبه خوبتر است، و همان است معناى سخن سيد رضى- خدايش از او راضى باد- و گاهى به معناى ديگر نيز توجيه مى‏ كنند.
قطب راوندى احتمال ناپسندى را داده است، كه هيچ صلاحيت براى حمل اين سخن را ندارد و ما با نقل آن، سخن را به درازا نمى‏ كشانيم.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 99 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

99- و قال عليه السّلام: رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا يَنْفَعُهُ

المعنى

أراد العلماء بما لا نفع فيه من العلوم كعلم السحر و النيرنجات بل كعلم النحو و غيره من العلوم العقليّة مثلا بمن جهل شرائع الإسلام فأفتى بغير علم أو تعدّى حدّا و ارتكب منهيّا فكان ذلك سبب هلاكه في الدنيا و الآخرة، أو كعلم ما لا نفع فيه في الآخرة استلزم ترك علم مهمّ فيها فكان سبب هلاكه هناك مع عدم انتفاعه و خلاصه بما علم.

مطابق با حکمت 107 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

99- امام (ع) فرمود: رُبَّ عَالِمٍ قَدْ قَتَلَهُ جَهْلُهُ وَ عِلْمُهُ مَعَهُ لَا يَنْفَعُهُ

ترجمه

«بسا دانشمندى كه نادانى ‏اش او را از پاى در آورد و دانشى كه دارد به او سودى نرساند».

شرح

مقصود امام (ع)، دانشمندانى است كه از علوم بى‏فايده مانند جادو و تردستى، بلكه همانند علم نحو و ديگر علوم عقلى بهره‏مندند و از قوانين اسلام ناآگاه، و از روى جهل فتوا دهند و يا از حدود الهى تجاوز كنند و مرتكب گناهى شوند، و در نتيجه اين علم باعث هلاكت آنان در دنيا و آخرت گردد، و يا آن علمى كه در آخرت سودى ندارد و باعث ترك علم مهمترى مى‏شود پس علاوه بر آن كه سودى ندارد و آن دانستنيها او را نجات نمى ‏بخشد بلكه باعث هلاكت وى در آخرت مى‏ گردد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 98 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

98- و قال عليه السّلام: لَا يَتْرُكُ النَّاسُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْيَاهُمْ- إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ

المعنى

لمّا كانت مطالب الناس في الدنيا إذا فتح باب الطلب لها غير متناهية لكون كلّ مطلوب يحصل معدّا لطلب الزيادة فيه و الاستكثار منه و تحصيل شرايطه و لوازمه و كان بعد الإنسان عن اللّه بقدر قربه من الدنيا و بعد أمله فيها كان كلّ أمر استصلحت به الدنيا لأنّها دنيا معدّا لفتح باب من أبواب طلبها و إصلاحها و هو أضرّ من الأوّل لكونه أشدّ ايغالا فيها و إبعادا عن اللّه.

مطابق با حکمت 106 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

98- امام (ع) فرمود: لَا يَتْرُكُ النَّاسُ شَيْئاً مِنْ أَمْرِ دِينِهِمْ لِاسْتِصْلَاحِ دُنْيَاهُمْ- إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مَا هُوَ أَضَرُّ مِنْهُ‏

ترجمه

«مردم چيزى از امر دينشان را به خاطر رونق دنياشان فروگذار نمى‏ كنند مگر اين كه خداوند بر آنان درى را مى ‏گشايد كه زيانش از آن سود بيشتر است.»

شرح

چون خواسته ‏هاى مردم در دنيا- وقتى كه در دنيا خواهى باز شد- پايان پذير نيست، چون هر خواسته‏اى خود زمينه‏اى براى افزون طلبى و زياده جويى دنيا و تحصيل شرايط و لوازم آن مى‏شود و همچنين دورى انسان از خدا به اندازه نزديكى او به دنيا و آرزوهاى دور و دراز در دنياست، بنا بر اين هر كارى كه در آن سود دنيا با همان هدف دنيايى مورد نظر باشد، وسيله ‏اى براى گشايش درى از درهاى جستن و آراستن دنيا است، و زيانش از اوّلى بيشتر خواهد بود چون فرورفتگى به دنيا بيشتر و دورى از خدا افزونتر مى‏ گردد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 97 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

97- و قال عليه السّلام: إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَيْكُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَيِّعُوهَا- وَ حَدَّ لَكُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا- وَ نَهَاكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ فَلَا تَنْتَهِكُوهَا- وَ سَكَتَ لَكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ وَ لَمْ يَدَعْهَا نِسْيَاناً فَلَا تَتَكَلَّفُوهَا

المعنى

فرائض اللّه: واجبات دينه. و حدوده: نهايات ما أباحه من نعمه و رخّص فيه. و الأشياء المنهىّ عنها: ما جاوز حدوده من المحرّمات و الرذائل. و ما سكت عنه كتكليف دقايق علم لا نفع له في الآخرة فإنّه لم يسكت عنه نسيانا لتقدّسه عن ذلك بل لعدم فايدته الأخرويّة و استلزام الاشتغال به ترك الاشتغال بعلم نافع فيلزمه المضرّة.

مطابق با حکمت 105 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

97- امام (ع) فرمود: إِنَّ اللَّهَ افْتَرَضَ عَلَيْكُمْ فَرَائِضَ فَلَا تُضَيِّعُوهَا- وَ حَدَّ لَكُمْ حُدُوداً فَلَا تَعْتَدُوهَا- وَ نَهَاكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ فَلَا تَنْتَهِكُوهَا- وَ سَكَتَ لَكُمْ عَنْ أَشْيَاءَ وَ لَمْ يَدَعْهَا نِسْيَاناً فَلَا تَتَكَلَّفُوهَا

لغات

فرائض اللّه: واجبات دين خدا حدود الهى: نهايت چيزهايى از نعمتهاى الهى كه مباح دانسته و دست يازيدن بدانها را اجازه فرموده است

ترجمه

«خداوند بر شما چيزهايى را واجب ساخته است، مبادا آنها را تباه سازيد، و حدودى را براى شما تعيين كرده است، مبادا از آن حدود تجاوز نماييد، و شما را از چيزهايى نهى كرده است مبادا پرده حرمت آنها را بدريد، و براى شما در مورد چيزهايى خاموشى گزيده است، نه آن كه آنها را فراموش كرده باشد، پس خودتان را به زحمت نيندازيد».

شرح

چيزهايى مورد نهى يعنى آنچه از محرمات و پستيها كه از حدود الهى تجاوز كند. و چيزهايى كه در باره آنها خاموشى گزيده از قبيل تكليف به دانستنيهاى دقيقى است كه در آخرت بى‏فايده است زيرا خداوند از روى فراموشى، به سكوت برگزار نكرده، چه خداوند مبرا از نسيان است، بلكه به دليل بى‏سود بودن آنها براى آخرت و به دليل اين كه اشتغال بدانها باعث ترك اشتغال به دانستنيهاى مفيد مى‏شود و موجب ضرر و زيان مى‏گردد از آنها سخن نگفته است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 96 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

96- و عن نوف البكالى، قال: رأيت أمير المؤمنين عليه السّلام ذات ليلة و قد خرج من فراشه فنظر فى النجوم فقال لى: يا نوف، أ راقد أنت أم رامق فقلت: بل رامق قال: يا نوف طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا- الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ- أُولَئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً- وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِيباً- وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً- ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْيَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِيحِ- يَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ ع قَامَ فِي مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّيْلِ- فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِيبَ لَهُ- إِلَّا أَنْ يَكُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِيفاً أَوْ شُرْطِيّاً- أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَ هِيَ الطُّنْبُورُ أَوْ صَاحِبَ كُوبَةٍ وَ هِيَ الطَّبْلُ- وَ قَدْ قِيلَ أَيْضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ- وَ الْكُوبَةَ الطُّنْبُورُ

اللغة

أقول: البكالي بكسر الباء: منسوب إلى بكاله قرية من اليمن. و الرامق: لناظر: و العريف: نقيب الشرطة.

المعنى

و كان خروجه عليه السّلام في ذلك الوقت لما نقله عن داود عليه السّلام و لأنّه محلّ لفراغ للاعتبار و الفكر في خلق السماوات و زينتها. ثمّ عرّف الزاهدين في الدنيا ستّة أوصاف لغرض الاقتداء بهم:

أحدها: اتّخاذهم الأرض بساطا.

الثاني: و ترابها فراشا.

الثالث: و ماءها طيبا، و ذلك من لوازم زهدهم في متاعها و تركها عن طيب نفس بذلك.

الرابع: اتّخاذهم للقرآن شعارا.

الخامس: و الدعاء دثارا، و استعار لفظ الشعار للقرآن باعتبار ملازمتهم لدرسه و تفهّم مقاصده كالشعار الملازم للجسد. و لفظ الدثار للدعاء باعتبار احتراسهم به من عذاب اللّه و الشدائد النازلة بهم كالاحتراس بالدثار عن البرد و نحوه.

السادس: قرضهم للدنيا: أى قطعها عنهم بأيسر ما يدفع ضرورتهم منها كما فعله المسيح عليه السّلام من هذه الأوصاف. و كان قيامه عليه السّلام في النصف الأخير من الليل و إنّما كان مظنّة الإجابة لخلوّ النفس فيه عن الاشتغال بشواغل النهار المحسوسة و توفّرها بعد النوم على الالتفات إلى حضرة الملأ الأعلى و استعدادها لقبول السوانح الإلهيّة. و إنّما استثنى المذكورين لملازمتهم المعصية الّتي تحجب نفوسهم عن قبول رحمة اللّه تعالى.

مطابق با حکمت 104 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

96- از نوف بكالى نقل شده است كه گفت: شبى امير مؤمنان را ديدم كه از بستر خود بيرون آمده و به جانب ستارگان نظر مى‏كند و مى‏فرمايد: أَ رَاقِدٌ أَنْتَ أَمْ رَامِقٌ- فَقُلْتُ بَلْ رَامِقٌ قَالَ يَا نَوْفُ طُوبَى لِلزَّاهِدِينَ فِي الدُّنْيَا- الرَّاغِبِينَ فِي الْآخِرَةِ- أُولَئِكَ قَوْمٌ اتَّخَذُوا الْأَرْضَ بِسَاطاً- وَ تُرَابَهَا فِرَاشاً وَ مَاءَهَا طِيباً- وَ الْقُرْآنَ شِعَاراً وَ الدُّعَاءَ دِثَاراً- ثُمَّ قَرَضُوا الدُّنْيَا قَرْضاً عَلَى مِنْهَاجِ الْمَسِيحِ-يَا نَوْفُ إِنَّ دَاوُدَ ع قَامَ فِي مِثْلِ هَذِهِ السَّاعَةِ مِنَ اللَّيْلِ- فَقَالَ إِنَّهَا لَسَاعَةٌ لَا يَدْعُو فِيهَا عَبْدٌ إِلَّا اسْتُجِيبَ لَهُ- إِلَّا أَنْ يَكُونَ عَشَّاراً أَوْ عَرِيفاً أَوْ شُرْطِيّاً- أَوْ صَاحِبَ عَرْطَبَةٍ وَ هِيَ الطُّنْبُورُ أَوْ صَاحِبَ كُوبَةٍ وَ هِيَ الطَّبْلُ- وَ قَدْ قِيلَ أَيْضاً إِنَّ الْعَرْطَبَةَ الطَّبْلُ- وَ الْكُوبَةَ الطُّنْبُورُ

لغات

بكالى، به كسر باء: منسوب به بكاله نام روستايى از روستاهاى يمن است رامق: ناظر، بيدار عريف: كسى كه با مأمور دولت همكارى مى‏كند و راز مردم را به او مى‏گويد

ترجمه

«اى نوف خوابى يا بيدار عرض كردم: يا امير المؤمنين بيدارم. فرمود: اى نوف خوشا به حال پارسايان دنيا كه به آخرت دل بسته ‏اند، آنان كسانى هستند كه زمين را فرش، و خاك زمين را بستر، و آب آن را نوشيدنى گوارا قرار داده و قرآن را پيراهن و دعا را جبّه خويش ساخته‏ اند، و به اين ترتيب به روش حضرت مسيح (ع) دنيا را از خود دور كردند.

اى نوف، داود در اين وقت شب از جا بلند شد و گفت: اين ساعتى است كه در آن ساعت بنده‏اى درخواست نمى‏ كند مگر اين كه روا مى‏ گردد. جز آن كسى كه عشر بگير، يا خبرچين حكومتيان، گزمه و فراش حكومتى، يا نوازنده ساز (تار و تنبور) و يا دهل زن باشد». (بعضى گفته‏اند: عرطبه يعنى دهل، و كوبه يعنى تار و ساز).

شرح

بيرون رفتن امام (ع) در آن وقت به همان جهت است كه از حضرت داود (ع) نقل كرده است و نيز از آن رو كه وقت آزادى است براى توجه و انديشيدن در باره آفرينش آسمانها و آراستگى آنها، سپس پارسايان در دنيا را با شش ويژگى به منظور پيروى ديگران از آنان معرفى فرموده است:

1- زمين را فرش خود قرار داده‏ اند.

2- خاك زمين را بستر خود قرار داده ‏اند.

3- آب زمين را شربتى گوارا دانسته ‏اند، و اينها از لوازم پارسايى آن افراد در برخوردارى از دنيا و چشم پوشيدن با ميل و رغبت از آن است.

4- قرآن را شعار (جامه زيرين) خود ساخته ‏اند.

5- دعا و درخواست را دثار (لباس روپوش از قبيل جبّه و عبا) قرار داده‏اند لفظ: شعار«» را براى قرآن از آن رو استعاره آورده است كه آنان پيوسته در حال آموزش آن و درك مقاصد قرآنند همانند لباس زيرين كه همراه بدن است. و لفظ دثار را از آن جهت استعاره آورده است براى دعا، كه آنان خود را به وسيله دعا از عذاب خدا و سختيهاى وارد بر ايشان نگه مى‏دارند، همان طورى كه شخص به وسيله لباس روپوش از سرما و امثال آن خويشتن را حفظ مى‏ كند.

6- بريدن آنان از دنيا، يعنى آنان با اين ويژگيها دنيا را با كمترين مقدار نياز هم چون حضرت مسيح (ع) از خود جدا ساخته ‏اند.
و به پاخاستن آن بزرگوار در نيمه دوّم شب از آن جهت بود كه در آن هنگام اميد اجابت دعا مى‏رود به دليل اين كه نفس انسانى از سرگرمى به كارهاى محسوس روزانه فارغ است و پس از خواب، توجه فراوان به آستان ربوبى دارد و آماده پذيرش الطاف خداوندى است، و امّا آن افرادى را كه استثنا فرموده است به خاطر ارتباطشان با گناه است كه دلهاشان را از قبول رحمت پروردگار باز مى‏دارد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 95 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)وصف دنيا و آخرت

شرح ابن‏ ميثم

95- و قال عليه السّلام: إِنَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ- وَ سَبِيلَانِ مُخْتَلِفَانِ- فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا- وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَيْنَهُمَا- كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ- وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ

المعنى

استعار لفظ العدوّ لهما باعتبار ما بينهما من البعد لطالبهما، و ظاهر كونهما سبيلين مختلفين. و من لوازم ما بينهما من العداوة و الاختلاف كون المحبّ لإحديهما مبغضا للاخرى. ثمّ شبّههما بالمشرق و المغرب و وجه الشبه تباينهما و اختلاف‏جهتيهما، و شبّه الطالب لهما بالماشي بينهما و وجه الشبه قوله: كلّما قرب. إلى آخره فإنّ الطالب للدنيا بقدر توجّهه في طلبها يكون غفلته على الآخرة و انقطاعه عنها و كلّما أمعن في تحصيلها ازداد غفلة و بعدا عن الآخرة و بالعكس كالماشي إلى حد جهتى المشرق و المغرب. ثمّ شبهّهما بعد ذلك بالضرّتين و وجه الشبه أيضا أنّ لقرب من إحداهما يستلزم البعد عن الاخرى كالزوج ذي الضرّتين.

مطابق با حکمت 103 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

95- امام (ع) فرمود: إِنَّ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةَ عَدُوَّانِ مُتَفَاوِتَانِ- وَ سَبِيلَانِ مُخْتَلِفَانِ- فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيَا وَ تَوَلَّاهَا أَبْغَضَ الْآخِرَةَ وَ عَادَاهَا- وَ هُمَا بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ مَاشٍ بَيْنَهُمَا- كُلَّمَا قَرُبَ مِنْ وَاحِدٍ بَعُدَ مِنَ الْآخَرِ- وَ هُمَا بَعْدُ ضَرَّتَانِ

ترجمه

«دنيا و آخرت دو دشمن ناسازگارند، و دو راه مخالفند، بنا بر اين كسى كه دوستدار دنيا باشد و به آن دل ببندد، با آخرت دشمن و با آن در ستيز است، و آن‏ دو مانند مشرق و مغربند، كسى كه ما بين آنها راه مى ‏رود هر چه به يكى نزديك شود از ديگرى دور مى‏ شود، و آن دو، پس از اين اختلافها به دو زن هوو مى‏ مانند.»

شرح

كلمه: (العدوّ) دشمن را- از جهت فاصله‏ اى كه ما بين دنيا و آخرت وجود دارد- براى آنها استعاره آورده است، و امّا اين كه دنيا و آخرت دو راه مخالفند، واضح و روشن است. و لازمه وجود دشمنى و اختلاف بين دنيا و آخرت آن است كه دوستدار يكى از آنها دشمن ديگرى باشد.

آن گاه امام (ع) دنيا و آخرت را به مشرق و مغرب تشبيه كرده است، وجه شبه مباينت آنها و اختلاف جهت آنهاست، و طالب دنيا را به كسى تشبيه كرده كه ما بين مشرق و مغرب در حركت است، وجه شبه عبارت: كلما قرب… است زيرا طالب دنيا به هر مقدار در طلب دنيا همّت گمارد به همان نسبت از آخرت غافل مى ‏ماند و از آن دور مى‏افتد، و هر چه در كسب دنيا بيشتر بينديشد، غفلت و دورى‏اش از آخرت افزون مى‏ گردد و بالعكس، همانند رهروى كه به يكى از دو جهت مشرق و مغرب حركت مى‏كند. و پس از آن، دنيا و آخرت را به دو هوو تشبيه كرده است وجه شبه نيز اين است كه هر چه به يكى از هووها نزديك شود، همچون مرد دو زنه از زن ديگر دور مى ‏گردد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 94 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

94- و رئى عليه إزار خلق مرقوع فقيل له فى ذلك، فقال: وَ رُئِيَ عَلَيْهِ إِزَارٌ خَلَقٌ مَرْقُوعٌ فَقِيلَ لَهُ فِي ذَلِكَ- فَقَالَ يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ- وَ يَقْتَدِي بِهِ الْمُؤْمِنُونَ

المعنى

ذكر في لبس ذلك الخلق ثلاثة مقاصد: خشوع القلب: خضوع النفس العاقلة و انكسارها عن الفقر، و ذلّة النفس انكسار للنفس الأمّارة بالسؤ عنه، و اقتداء المؤمنين بذلك للقصدين الأوّلين.

مطابق با حکمت 103 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

94- جامه كهنه وصله ‏دارى را بر تن امام (ع) ديدند، در اين باره با حضرت گفتگو كردند، حضرت فرمود: يَخْشَعُ لَهُ الْقَلْبُ وَ تَذِلُّ بِهِ النَّفْسُ- وَ يَقْتَدِي بِهِ الْمُؤْمِنُونَ

ترجمه

«با آن، دل، فروتن و نفس آرام مى‏ گردد و مؤمنان از آن سرمشق مى‏ گيرند».

شرح

امام (ع) در مورد پوشيدن آن لباس كهنه سه مطلب را بيان داشته است: فروتنى دل و رام شدن نفس امّاره و به وسيله فقر درهم شكستن نفس. و ذلّت نفس همان درهم شكستن نفس امّاره است و پيروى مؤمنان هم به همان دو منظور اوّل است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 93 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)پیشگویی

شرح ابن‏ ميثم

93- و قال عليه السّلام: يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يُقَرَّبُ فِيهِ إِلَّا الْمَاحِلُ- وَ لَا يُظَرَّفُ فِيهِ إِلَّا الْفَاجِرُ- وَ لَا يُضَعَّفُ فِيهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ- يَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِيهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً- وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَى النَّاسِ- فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ النِّسَاءِ- وَ إِمَارَةِ الصِّبْيَانِ وَ تَدْبِيرِ الْخِصْيَانِ

اللغة

و أقول: الماحل: الساعى بالنميمة إلى السلطان، و أصل المحل الكيد و المكر. و روى الماجن مكان الفاجر و هو المتكلّم بما يشتهى من الباطل و الهزل و الاستهزاء.
و الغرم: الدين.

المعنى

يريد أنّ ذلك الزمان لسوء أهله و بعدهم عن الدين و قوانين الشريعة تجعل فيه الرذائل مكان الفضائل و يستعمل ما لا ينبغي مكان ما ينبعى فيقرب الملوك السعاة إليهم بالباطل مكان أصحاب الفضائل و من ينبغي تقريبه، و يعدّ الفاجر و هو صاحب رذيلة الإفراط في قوّته الشهويّة صاحب فضيلة الظرف في حركاته.

و قوله: و لا يضّعف. إلى آخره. أى إذا رأوا إنسانا عنده ورع و إنصاف في معاملة الناس عدوّه عاجزا ضعيفا، و يحتمل أن يريد بقوله: يضعّف أى يستصغر عقله لتركه الظلم كأنّه تارك حقّ‏ ينبغي له أخذه، و تعدّ فيه الصدقة الّتي ينبغي أداءها برغبة طلبا للثواب غرما كأداء الدين في الثقل، و كذلك تعدّ صلة الرحم منّا و فيه إبطال للفضيلة المذكورة لقوله تعالى يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏«»، و يستطال بالعبادة على الناس و يترفّع بها كالمانّ عليهم بذلك. ثمّ جعل من علامات ذلك الزمان كون السلطان و الملك يدبّر بمشورة الإماء و إمارة الصبيان و تدبير الخصيان و هى علامات زماننا و قبله بمدّة.

مطابق با حکمت 102 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

93- امام (ع) فرمود: يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ لَا يُقَرَّبُ فِيهِ إِلَّا الْمَاحِلُ- وَ لَا يُظَرَّفُ فِيهِ إِلَّا الْفَاجِرُ- وَ لَا يُضَعَّفُ فِيهِ إِلَّا الْمُنْصِفُ- يَعُدُّونَ الصَّدَقَةَ فِيهِ غُرْماً وَ صِلَةَ الرَّحِمِ مَنّاً- وَ الْعِبَادَةَ اسْتِطَالَةً عَلَى النَّاسِ- فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ النِّسَاءِ- وَ إِمَارَةِ الصِّبْيَانِ وَ تَدْبِيرِ الْخِصْيَانِ

لغات

ماحل: كسى كه نزد پادشاه سخن چينى مى‏كند، اصل محل به معناى فريب و مكر است.
به جاى كلمه الفاجر، الماجن نيز آمده است: به معنى گوينده‏اى كه هر چيز از سخن بيهوده، ياوه و مسخره، دلش بخواهد بگويد.
الغرم: دين، وام

ترجمه

«روزگارى بر مردم بيايد كه در آن روزگار مقرّب نيست مگر سخن‏چين، وزيرك قلم داد نمى‏ شود مگر بدكار، و ناتوان به حساب نمى آيد مگر شخص با انصاف. در آن وقت صدقه دادن را غرامت مى‏ شمارند، و صله رحم را منّت و بندگى خدا را باعث بزرگى و برترى بر مردم مى‏ دانند، پس در چنان زمانى پادشاهى با مشورت كنيزان، و حكمرانى وسيله كودكان و تدبير با خواجه سراهاست».

شرح

مقصود امام (ع) اين است كه در آن زمان به خاطر بدى مردم و دورى آنها از ديانت و قوانين شرع، اخلاق پست و ناروا به جاى اخلاق پسنديده قرار گرفته و ناشايست به جاى شايسته، در نتيجه سخن چينان به غلط به جاى اصحاب فضيلت و افرادى كه شايسته تقرّبند، در نزد پادشاهان مقرب مى ‏شوند، و تبهكاران يعنى كسى كه در كاربرد قوّه شهوتش، راه پست افراط را مى‏پيمايد، شخص با فضيلتى كه داراى اعمال و حركات معتدل است، شمرده مى‏ شود.

عبارت: و لا يضعف…
يعنى هرگاه كسى را ببينند كه داراى تقواست و در رفتارش با مردم منصف است، ناتوان و عاجز شمارند. و احتمال مى‏رود كه مقصود امام (ع) از عبارت يضعف يعنى كم عقل شمارند، به خاطر اين كه او ستم نمى‏كند، گويا حقى را كه بايد مى‏گرفت، نگرفته است، و صدقه‏اى را كه دادن آن به خاطر كسب ثواب شايسته و سزاوار است، هم چون بازپرداخت وام در سنگينى و ناگوارى، تاوان دادن و غرامت، مى‏ شمارند، و هم چنين صله رحم با خويشاوندان را منّت، حساب كنند در صورتى كه منّت باعث از بين بردن فضيلت صدقه است به دليل آيه شريفه: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَ الْأَذى‏«» و در آن زمان بندگى و عبادت خدا وسيله‏اى براى برترى جويى نسبت به ديگر مردمان مى ‏شود و بدان وسيله، مانند كسى كه بر مردم منّتى داردخود را از ديگران بالاتر مى‏ گيرد.

آن گاه امام (ع) از جمله نشانه‏هاى آن زمان، اين چيزها را مى‏داند: كه سلطان و پادشاه با مشورت كنيزان و به فرماندهى گماردن كودكان و تدبير و انديشه خواجه سراها، مملكت را اداره كنند.
[مرحوم ابن ميثم- شارح نهج البلاغه- مى‏فرمايد:] اين علامتها در زمان ما و مدّتى پيش از عصر ما ظاهر گشته است

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 92 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)حاجت

شرح ابن‏ ميثم

92- و قال عليه السّلام: لَا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ- بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ- وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنُؤَ

المعنى

اشترط في استقامة قضاء الحوائج: أى كون قضائها على ما ينبغي من العدل ثلاث شرائط: أحدها: استصغار قاضى الحاجة لها ليعرف بالسماحة و كبر النفس فيعظم عطاؤه و يشتهر. الثانية: أن يكتمها فإنّ طباع الناس أدعى إلى إظهار ما استكتم و أكثر عناية به من غيره. الثالث: أن يعجّلها لتهنأ: أى لتكون هنيئة. يقال: هنأ الطعام يهنأ و ذلك أنّ الإبطاء بقضاء الحاجة ينغّصها على طالبها فتكون لذّتها مشوبة بتكدير بطؤها.

مطابق با حکمت 101 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

92- امام (ع) فرمود: لَا يَسْتَقِيمُ قَضَاءُ الْحَوَائِجِ إِلَّا بِثَلَاثٍ- بِاسْتِصْغَارِهَا لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِكْتَامِهَا لِتَظْهَرَ- وَ بِتَعْجِيلِهَا لِتَهْنُؤَ

ترجمه

«حاجتها بدرستى برآورده نمى‏ شود مگر با سه شرط: كوچك شمردن آن تا بزرگ شود، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود، شتاب در آن تا گوارا باشد».

شرح

امام (ع) براى برآورده شدن حاجتها سه شرط تعيين كرده است، يعنى برآوردن حاجات را چنان كه شايسته است مشروط به سه شرط كرده است:

1- برآورنده حاجت آن حاجت را كوچك شمارد، تا به بخشندگى و بزرگ منشى معروف شود، و بخشش و عطايش را بزرگ شمارند و زبانزد شود.
2- آن را پنهان دارد، از آن جهت كه طبيعت مردم بيشتر به ابراز آنچه شما مخفى بداريد كشش دارد و از سوى ديگران توجه بيشترى به آن معطوف مى ‏شود.
3- به سرعت انجام دهد تا گوارا باشد، يعنى دلنشين شود. اين عبارت از آن قبيل است كه مى‏گويند: هنأ الطعام يهنأ.
توضيح آن كه دير برآوردن حاجت، درخواست كننده را مى‏ رنجاند، در نتيجه لذت برآوردن حاجت آميخته به تلخى دير برآوردن آن مى ‏گردد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 91 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)دعا

شرح ابن‏ ميثم

91- و مدحه قوم فى وجهه، فقال: اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي- وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْهُمْ- اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا يَعْلَمُونَ

المعنى

هذا كسر لنفسه عليه السّلام في مقابلة المدح الموجب للعجب. ثمّ سأل اللّه أن يعلى درجته في الخير فوق ما يظنّونه فيه و أن يغفر له ما لا يعملون من عيبه.
فإن قلت: إنّه معصوم فكيف يصدر عنه عيب يطلب مغفرته قلت: قد بيّنا فيما سلف أنّ عيب مثله عليه السّلام و ما يسمّى ذنبا في حقّه إنّما هو من باب ترك الأولى و ليس هو من الذنوب المتعارفة الّتي عصم عنها.

مطابق با حکمت 100 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

91- امام (ع) را گروهى رودررو ستايش كردند آن بزرگوار فرمود: اللَّهُمَّ إِنَّكَ أَعْلَمُ بِي مِنْ نَفْسِي- وَ أَنَا أَعْلَمُ بِنَفْسِي مِنْهُمْ- اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْراً مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لَا يَعْلَمُونَ

ترجمه

«خدايا نسبت به من از من داناترى و من به خودم از آنان آگاهترم، خدايا ما را بهتر از آنچه ديگران گمان مى‏ برند، قرار بده، و آنچه را كه در باره ما نمى‏ دانند ناديده بگير و بيامرز.»

شرح

با اين سخن، امام (ع) نفس خود را در برابر ستايشى كه موجب خودپسندى مى‏گردد، شكسته و بعد از خداوند درخواست كرده تا درجه نيكى او را بالاتر از آنچه ديگران در باره او گمان دارند قرار دهد، و عيبهاى او را كه از آن ناآگاهند، بيامرزد. اگر كسى اشكال كند كه امام (ع) معصوم از گناه است، چگونه از او گناهى سر مى‏زند تا طلب آمرزش كند در پاسخ مى‏گوييم: قبلا بيان كرديم كه عيب و نقص امثال آن حضرت و آنچه را كه در باره امثال او گناه مى‏نامند، از باب ترك اولى است نه از گناهان معمولى كه معصوم و مبرّا از آنهاست.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 88 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)یقین

شرح ابن‏ ميثم

88- و قال عليه السّلام: وَ سَمِعَ ع رَجُلًا مِنَ الْحَرُورِيَّةِ يَتَهَجَّدُ وَ يَقْرَأُ فَقَالَ نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ خَيْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِي شَكٍّ

اللغة

الحروريّة فرقة من الخوارج نسبوا إلى حرورا- بمدّ و بقصر- قرية بالنهروان و كان أوّل اجتماعهم بها. و التهجّد: السهر في العبادة.

المعنى

و إنّما كان كذلك لأنّ نوم العالم على يقين منه بما ينبغي تيقّنه و علمه أيضا ممّا ينبغي له، و عبادة الجاهل على شكّ فيما ينبغي تيقّنه من أصول العبادة ممّا لا ينبغي لما فيه من إتعاب البدن من غير فايدة فكان الأوّل أولى و خيرا من الثاني. و أراد ما هم عليه من الشكّ في إمامة إمام الوقت الّذي هو مبدء تعليم العبادات و كيفيّتها، و العلم به ركن من أركان الدين فإنّ الشكّ فيه يستلزم عدم الاستفادة منه و الشكّ في كثير ممّا يحتاج إليه فيه كعلم التوحيد و أسرار العبادات و كيفيّة السلوك إلى اللّه تعالى بطاعته.

مطابق با حکمت 97 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

88- امام (ع) صداى مردى از حروريّه را شنيد كه مشغول نماز شب بود و قرآن تلاوت مى‏ كرد، آن بزرگوار فرمود: نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ خَيْرٌ مِنْ صَلَاةٍ فِي شَكٍّ

ترجمه

«خوابيدن با يقين و ايمان، بهتر از نماز خواندن با شك و ترديد است».

شرح

حروريّه گروهى از خوارج و منسوب به حرورا- به دو صورت: مدّ و قصر- مى‏باشند حرورا، نام روستايى در منطقه نهروان است كه نخستين بار خوارج در آنجا اجتماع كردند. تهجّد، عبارت از بيدار خوابى براى عبادت است.

براستى كه چنان است، به خاطر اين كه خواب آن كسى كه به آنچه شايسته يقين و آگاهى است، يقين و آگاهى دارد، بهتر از عبادت آن كسى است كه در مواردى از اصول عبادت، شايست را از ناشايست تشخيص ندهد، و بى‏فايده خود را به زحمت اندازد.
مقصود امام (ع)، آن شك و ترديدى است كه آنان در امامت امام وقت داشتند كه خود اساس تعليم عبادات و كيفيّت انجام آنها است، كه آگاهى بدان ركنى از اركان دين مى‏باشد، و شك و ترديد در آن باعث عدم استفاده از آن و شكّ در بسيارى از نيازمنديها از قبيل علم توحيد و اسرار عبادات و كيفيّت سلوك‏ و اطاعت پروردگار است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 90 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)إنّاللّه وإنّاإليه راجعون

شرح ابن‏ ميثم

90- و سمع رجلا يقول: (إنّا للّه و إنّا إليه راجعون) فقال عليه السّلام: إِنَّ قَوْلَنَا إِنَّا لِلَّهِ إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْمُلْكِ- وَ قَوْلَنَا وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ- إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْهُلْكِ

المعنى

و الكلمة بتفسيرها ظاهر.

مطابق با حکمت 99 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

90- امام (ع) شنيد، مردى مى‏گفت: انّا لِلَّهِ وَ انّا الَيْهِ راجِعُوْنَ«» حضرت فرمود: إِنَّ قَوْلَنَا إِنَّا لِلَّهِ إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْمُلْكِ- وَ قَوْلَنَا وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ- إِقْرَارٌ عَلَى أَنْفُسِنَا بِالْهُلْكِ

ترجمه

«سخن: انّا للّه، اعتراف ما بر آن است كه ما مملوك خداييم، و گفتار: و انا اليه راجعون اعتراف بر فنا و بازگشت ما در رستخيز است».

شرح

معنى اين عبارات با تفسيرى كه امام (ع) از آيه مباركه فرموده است روشن و واضح است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 89 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

89- و قال عليه السّلام: اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ لَا عَقْلَ رِوَايَةٍ- فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ

اللغة

عقل الرعاية: ضبطه بالفهم و رعاية العلم. و عقل الرواية: ضبط ألفاظها و سماعها دون تفهّم المعنى.

المعنى

و رغّب في ذلك بضمير صغراه قوله: فإنّ رواة العلم. إلى آخره. و تقديره كبراه: و كلّما كان كذلك فينبغي أن يعقل عقل رعاية لتكثر رعاته.

مطابق با حکمت 98 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

89- امام (ع) فرمود: اعْقِلُوا الْخَبَرَ إِذَا سَمِعْتُمُوهُ عَقْلَ رِعَايَةٍ لَا عَقْلَ رِوَايَةٍ- فَإِنَّ رُوَاةَ الْعِلْمِ كَثِيرٌ وَ رُعَاتَهُ قَلِيلٌ

لغات

عقل الرعاية: ضبط خبر به وسيله درك و فهم و رعايت علم و آگاهى عقل الرّواية: ضبط الفاظ و شنيدن يك خبر بدون درك معنى

ترجمه

«چون خبرى را شنيديد، آن را از روى فهم و آگاهى درك كنيد و به دريافت لفظ روايت بسنده نكنيد، زيرا نقل كنندگان دانش فراوانند، اما رعايت كنندگان اندكند».

شرح

امام (ع) در اين عبارت به وسيله يك قياس مضمرى شخص را به عمل مزبور ترغيب فرموده است كه مقدمه صغراى آن عبارت: فإنّ رواة العلم… و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر چه چنان باشد شايسته است تا از روى تدبير و انديشه درك شود، براى آن كه رعايت كنندگان دانش افزون شوند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 86 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)سوال از خیر

 

شرح ابن‏ ميثم

86- و سئل عن الخير ما هو فقال: لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ- وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ-وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ- فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ- وَ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ- رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ- وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ- وَ لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ

المعنى

أقول: الخير في العرف العاميّ هو كثرة المال و القينات الدنيويّة، و في عرف السالكين إلى اللّه هو السعادة الاخرويّة و ما يكون وسيلة إليها من الكمالات النفسانيّة. و ربّما فسّره قوم بما هو أعمّ من ذلك. و قد نفى عليه السّلام أن يكون الأوّل خيرا و ذلك لفناءه و مفارقته و لما عساه أن يلحق بسببه من الشرّ في الآخرة و فسرّه بالثاني و عدّ فيه كمال القوى الإنسانيّة فكثرة العلم كمال القوى النظريّة للنفس العاقلة، و عظم الحلم من كمال القوّة العمليّة و هو فضيلة القوّة الغضبيّة، و مباهاة الناس بعبادة ربّه: أى المفاخرة بها بالكثرة و الإخلاص و حمد اللّه على توفيقه للحسنة و استغفاره للسيّئة و ذلك من فضائل القوّة الشهويّة و كمال القوّة العمليّة. ثمّ حصر خير الدنيا في أمرين، و ذلك أنّ الإنسان إمّا أن يشتغل بمحو السيّئات و إعدامها و يتدارك فارط ذنوبه فيعدّ نفسه بذلك لاكتساب الحسنات أو يشتغل بايجاد الحسنات فيها. و لا واسطة من الخير المكتسب بين هذين الأمرين. ثمّ حكم بعدم قلّة العمل المقرون بتقوى اللّه منبّها بذلك على أنّ تدارك الذنوب بمحوها و المسارعة في الخيرات مستلزم للتقوى، و إنّما كان غير قليل لأنّه مقبول عند اللّه و المقبول عنده مستلزم لثوابه العظيم. و ذلك ترغيب في الأمرين المذكورين.

مطابق با حکمت 94 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

86- از امام (ع) پرسيدند، خير چيست امام (ع) فرمود: لَيْسَ الْخَيْرُ أَنْ يَكْثُرَ مَالُكَ وَ وَلَدُكَ- وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ- وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ وَ أَنْ تُبَاهِيَ النَّاسَ بِعِبَادَةِ رَبِّكَ- فَإِنْ أَحْسَنْتَ حَمِدْتَ اللَّهَ وَ إِنْ أَسَأْتَ اسْتَغْفَرْتَ اللَّهَ- وَ لَا خَيْرَ فِي الدُّنْيَا إِلَّا لِرَجُلَيْنِ- رَجُلٍ أَذْنَبَ ذُنُوباً فَهُوَ يَتَدَارَكُهَا بِالتَّوْبَةِ- وَ رَجُلٍ يُسَارِعُ فِي الْخَيْرَاتِ- وَ لَا يَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوَى وَ كَيْفَ يَقِلُّ مَا يُتَقَبَّلُ

ترجمه

«خير آن نيست كه مال و فرزندت زياد شود، بلكه آن است كه دانشت زياد و بردبارى‏ات بيشتر شود و براى بندگى خدا به مردم فخر كنى، پس اگر نيكى كردى، سپاس و شكر خدا را بگويى، و اگر بد كردى، از خدا طلب مغفرت كنى.

هيچ خوبى در دنيا مفهوم ندارد مگر براى دو نفر، يكى آن كه گناه خود را با توبه جبران كند، و ديگر آن كسى كه در پى كارهاى نيك بشتابد. و هيچ كارى كه توأم باتقوا صورت پذيرد، اندك نيست، چگونه عملى را كه مورد قبول است، ممكن است اندك شمرد».

شرح

خير در عرف توده مردم عبارت از مال فراوان و اندوخته‏ هاى دنيوى است امّا در اصطلاح عارفان و سالكان راه خدا، سعادت اخروى و آنچه از كمالات نفسانى است كه وسيله رسيدن به سعادت اخروى باشد. بسا كه گروهى خير را اعمّ از هر دو مورد تفسير كرده‏اند البته امام (ع) خير بودن مورد اوّل را هم به دليل ناپايدارى و مفارقت آن و هم به دليل آنكه چه بسا باعث شر در آخرت گردد نفى فرموده و خير را به معنى دوّم تفسير كرده و آن را ريشه كمال قواى انسانى شمرده است، بنا بر اين دانش زياد، كمال قواى نظرى براى نفس عاقله است، و بردبارى زياد از كمال قوه عملى، و همان فضيلت قوه غضبيّه است و افتخار به مردم به خاطر بندگى پروردگار، يعنى افتخار به زيادى عبادت، اخلاص و سپاس خدا نسبت به توفيق كار نيك كه داده، و طلب مغفرت براى گناهى كه مرتكب شده، از جمله فضايل قوّه شهوى و كمال قوّه عملى است.

آن گاه امام (ع) خير دنيا را منحصر در دو چيز دانسته است، توضيح آن كه انسان يا سرگرم نابود سازى و از بين بردن گناهان و جبران گناهانى است كه از او سرزده، تا بدين وسيله خود را براى كسب نيكيها آماده سازد و يا مشغول انجام خوبيها است. ديگر خير قابل تحصيلى كه حد وسط اين دو كار باشد، وجود ندارد.

سپس امام (ع) به اندك نبودن آن عملى كه توأم با تقواى الهى است حكم كرده است تا بدين وسيله توجّه دهد كه جبران گناهان با از بين بردن آنها و شتافتن به كارهاى نيك مستلزم داشتن تقواست، و اين كار كوچكى نيست از آن رو كه نزد خدا پذيرفته است و آنچه نزد خدا قبول افتد مستلزم اجر فراوانى است. و اين‏سخن تشويقى است به دو عمل ياد شده.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 85 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

85- و قال عليه السّلام: لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ- لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ- وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ- فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ- وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ وَ مَعْنَى ذَلِكَ أَنَّهُ يَخْتَبِرُهُمْ- بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ- وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ- وَ إِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ- وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ- لِأَنَّ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ الذُّكُورَ وَ يَكْرَهُ الْإِنَاثَ- وَ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْمِيرَ الْمَالِ وَ يَكْرَهُ انْثِلَامَ الْحَالِ قال الرضى: و هذا من غريب ما سمع منه فى التفسير.

المعنى

حاصل الكلام أنّ الفتنة أعمّ من الفتنة المستعاذ منها لصدقها على المال و البنين باعتبار ابتلاء اللّه تعالى عباده و اختباره لهم بهما و هما غير مستعاذ منهما إذا راعى العبد فيهما أمر اللّه و لزم طاعته و امّا الفتنة المستعاذ منها فهى الّتي يستلزم الوقوع فيها الضلال عن سبيل اللّه كالخروج في المال عن واجب العدل و صرفه في إمداد الشهوات و اتّباع الهوى.

مطابق با حکمت 93 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

85- امام (ع) فرمود: لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْفِتْنَةِ- لِأَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ إِلَّا وَ هُوَ مُشْتَمِلٌ عَلَى فِتْنَةٍ- وَ لَكِنْ مَنِ اسْتَعَاذَ فَلْيَسْتَعِذْ مِنْ مُضِلَّاتِ الْفِتَنِ- فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يَقُولُ- وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ- وَ مَعْنَى ذَلِكَ أَنَّهُ يَخْتَبِرُهُمْ- بِالْأَمْوَالِ وَ الْأَوْلَادِ لِيَتَبَيَّنَ السَّاخِطَ لِرِزْقِهِ- وَ الرَّاضِيَ بِقِسْمِهِ- وَ إِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ- وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَابُ- لِأَنَّ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ الذُّكُورَ وَ يَكْرَهُ الْإِنَاثَ- وَ بَعْضَهُمْ يُحِبُّ تَثْمِيرَ الْمَالِ وَ يَكْرَهُ انْثِلَامَ الْحَالِ

قال السيد الرضي و هذا من غريب ما سمع منه في التفسير

ترجمه

«مباد كسى از شما بگويد، خدا از فتنه و آزمون به تو پناه مى ‏برم. زيرا كسى نيست كه آزمايش نشود، امّا آن كه پناه مى‏ برد بايد از فتنه‏ هاى گمراه كننده پناه ببرد چون خداى سبحان مى‏ فرمايد: وَ اعْلَمُوا أَنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ«». اين بدان معناست كه خداوند مردم را به وسيله مال و فرزندشان مى ‏آزمايد، تا كسى كه از روزى خود ناراضى است، و كسى كه نسبت به نصيب خود راضى است،آشكار گردد، اگر چه خداوند از خود آنان بدانها آگاهتر است. امّا آزمون براى آن است كه كارهاى شايسته پاداش و كيفر براى خودشان روشن شود. زيرا بعضى از مردم، فرزندان پسر را دوست دارند، و از داشتن دختران ناراضى‏اند، و بعضى ديگر مال فراوان مى‏خواهند و از پريشانحالى ناراحتند».

شرح

خلاصه كلام، آن كه آزمايش اعمّ از آزمايشى است كه از آن بايد به خدا پناه برد، زيرا شامل مال و فرزندان نيز مى ‏گردد، به دليل آن كه خداوند بندگانش را با آن دو آزموده است. در صورتى كه اگر بنده‏اى در باره آنها دستور خدا را رعايت كند و فرمان الهى را ببرد، جاى پناه بردن به خدا نيست، اما آزمايشى كه بايد به خدا پناه برد، آن آزمايشى است كه باعث گمراهى از راه خدا مى‏شود، مانند كسى كه مال و ثروت او را از راه عدالت بيرون ببرد و او مال را در راه شهوات و پيروى هواى نفس صرف كند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 84 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)رفع خستگی دل

شرح ابن‏ ميثم

84- و قال عليه السّلام: إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ- فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ

المعنى

النفوس قد يقع لها انصراف عن العلم الواحد و ملال للنظر فيه بسبب مشابهة بعض أجزائه لبعض فإذا اطّلعت النفس على بعضه قاست ما لم تعلم منه على ما علمت و لم يكن الباقي عندها من الغريب لتلتذّ به و تدوم على النظر فيه، و لمّا كان ذلك‏ الملال و الانصراف غير محمود لها أمر بطلب طرائف الحكمة لها. و أراد لطايفها و غرايبها المعجبة للنفس اللذيذة لها لتكون أبدا في اكتساب الحكمة و التذاذ في انتقالها من بعض غرائبها إلى بعض و أراد بالحكمة الحكمة العمليّة و أقسامها أو أعمّ منها.

مطابق با حکمت 197 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

84- امام (ع) فرمود: إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ تَمَلُّ كَمَا تَمَلُّ الْأَبْدَانُ- فَابْتَغُوا لَهَا طَرَائِفَ الْحِكَمِ

ترجمه

«اين دلها نيز همانند بدنها خسته و افسرده مى‏ شوند، بنا بر اين در جستجوى حكمتهاى تازه براى آنها باشيد».

شرح

گاهى نفوس انسانى از يك نوع علم و دانش زده مى‏ شوند، و به دليل‏ يك نواختى مطالب آن از نگرش در آن افسرده مى ‏گردند. وقتى كه بر بخشى از مطالب آن آگاهى يابند قسمتهاى ديگر را نيز با آن مقايسه مى‏كنند و اين قسمت بر ايشان تازگى ندارد تا لذّتبخش باشد و توجه به آن را ادامه بخشد، از طرفى چون حالت افسردگى و زدگى براى نفس آدمى ناپسند است، امام (ع) امر فرموده است تا حكمتهاى تازه براى نفس بجويند. مقصود، حكمتهاى تازه و شگفت‏آور براى نفس است كه لذّت‏آور باشد به حدّى كه هميشه دنبال دانش و بهره‏گيرى از مطالب گوناگون برآيد. مقصود امام (ع) از حكمت، حكمت عملى و اقسام مختلف آن و يا شامل همه اينهاست.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 83 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

83- و قال عليه السّلام: أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ- وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِي الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ

المعنى

كنّى بالأوّل عن العلم الّذي لا عمل معه و ظهوره و وقوفه على اللسان فقط و هو أنقص درجات العلم و أراد بالثاني العلم المقرون بالعمل فإنّ الأعمال الصالحة لمّا كانت من ثمرات العلم باللّه و ما هو أهله كان العلم فيها ظاهرا على جوارح العبد و أركانه ظهور العلّة في معلولها و ذلك هو العلم المنتفع به في الآخرة.

مطابق با حکمت 92 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

83- امام (ع) فرمود: أَوْضَعُ الْعِلْمِ مَا وُقِفَ عَلَى اللِّسَانِ- وَ أَرْفَعُهُ مَا ظَهَرَ فِي الْجَوَارِحِ وَ الْأَرْكَانِ

ترجمه

«بى‏ ارزشترين دانش، آن دانشى است كه بر زبان متوقف است، و بالاترين دانش آن است كه در همه اعضا و جوارح آشكار است».

شرح

علم اول، كنايه از دانشى است كه به همراه آن عمل نباشد و تنها بر زبان جا گرفته و در آن بروز كند كه پست‏ترين درجه علم است و از دومى منظور آن علمى است كه مقرون به عمل باشد. از آن رو كه اعمال شايسته از جمله نتايج شناخت خدا و آنچه شايسته اوست، مى‏باشد. اين نوع علم در اعضا و جوارح بنده خدا به سان ظهور علّت در معلول آشكار است و اين همان علمى است كه در آخرت سودمند است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 82 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

82- و قال عليه السّلام: الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ- وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ

المعنى

كنّى بقوله: كلّ الفقيه عن تمامه: أى الفقيه الكامل في فقهه. و ذلك أنّ من فقه وضع الكتاب العزيز علم أنّ غرضه الأوّل جذب الناس إلى اللّه في سبل مخصوصة بوجوه من الترغيب و الترهيب و الوعد و الوعيد و البشارة و النذارة و غيرها فمن ضرورته إذن أن لا يقنط الناس من رحمة اللّه بآيات وعيده و نذارته و لا يؤيسهم‏ بذلك من روحه لما يلزم اليأس من إغراء العصاة بالمعصية و اتّباع الهوى الحاضر الّذي لا يرجى من نهى النفس عنه ثمرة في الآخرة و لذلك قال تعالى يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ«» و قال إِنَّهُ لا يَيْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ«»، و أن لا يؤمنهم من مكر اللّه بالجزم بآيات وعده و بشارته لما يستلزم السكون إلى ذلك و الاعتماد عليه من الانهماك في المعاصي و اتّباع الهوى و لذلك قال تعالى أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ«» بل يكون تابعا في وعظه و جذبه إلى اللّه مقاصد سنّته و وضع شريعته.

مطابق با حکمت 90 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

82- امام (ع) فرمود: الْفَقِيهُ كُلُّ الْفَقِيهِ مَنْ لَمْ يُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ- وَ لَمْ يُؤْيِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ يُؤْمِنْهُمْ مِنْ مَكْرِ اللَّهِ‏

ترجمه

«فهميده و زيرك واقعى، آن كسى است كه مردم را از رحمت خدا نااميد نكند و آنها را از آسايش و راحتى از طرف خدا مأيوس نگرداند، و از مكر و كيفر الهى ايمن نسازد».

شرح

مقصود امام (ع) از كل الفقيه كنايه از فهم كامل، يعنى كسى كه در دانايى كامل است، توضيح آن كه هر كس در باره قرآن مجيد بينشى پيدا كند مى‏فهمد كه نخستين هدف قرآن، دعوت مردم به سمت خدا از راههاى مخصوصى به صورت تشويق، تهديد، وعده خوب، وعده عذاب، بشارت، بيم دادن و امثال اينها است، پس در اين صورت لازمه چنين دركى آن است كه مردم را به وسيله آياتى كه وعده عذاب و بيم داده از رحمت خدا نااميد نكند و بدان وسيله از آسايش و خوشى مأيوس نگرداند، زيرا لازمه نوميدى، وادار ساختن گنهكاران به گناه و پيروى از هوى و هوس دنيايى است چرا كه اميدى به نتيجه اخروى و خوددارى از گناه ندارند، و از اين رو است كه خداى متعال فرموده است: قُلْ يا عِبادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ«». و نيز فرموده است: يا بَنِيَّ اذْهَبُوا فَتَحَسَّسُوا مِنْ يُوسُفَ وَ أَخِيهِ وَ«». و از مكر الهى با اعتقاد به آيات وعده و بشارت خدا، آنها را ايمن نسازد، تا مبادا، آيات بشارت باعث اطمينان و اعتماد آنان شود و دچار گناه و پيروى از هوى گردند، و از اين رو خداى متعال فرموده است: أَ فَأَمِنُوا مَكْرَ اللَّهِ فَلا يَأْمَنُ مَكْرَ اللَّهِ إِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ«». بلكه‏ در موعظه و دعوت به سوى خدا بايد از هدفهاى سنّت و قوانين الهى پيروى كند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 81 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)اصلاح

شرح ابن‏ ميثم

81- و قال عليه السّلام: مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ- أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ- وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ- وَ مَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ- كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ

المعنى

فإصلاح ما بينه و بين اللّه بتقواه المستلزم لرضاه، و لمّا كان من تقواه إصلاح قوّتي الشهوة و الغضب اللّذين هما مبدءا الفساد بين الناس، و لزوم العدل فيهما كان من لوازم ذلك الإصلاح إصلاح ما بينه و بين الناس. و كذلك من لوازم إصلاح أمر الآخرة عدم مجاذبة الناس دنياهم و الكفّ عن الشره فيما بأيديهم منها و ذلك مع مسالمتهم و معاملتهم بمكارم الأخلاق الّتي هى من إصلاح أمر الآخرة مستلزم انفعالهم و ميلهم إلى من كان كذلك و إقبالهم عليه بالنفع و المعونة و كفّ الأذى و بحسب ذلك يكون صلاح دنياه، و لأنّ الدنيا المطلوبة لمن أصلح أمر آخرته سهلة و هى مقدار حاجته على الاقتصاد و ذلك أمر قد تكفّلت العناية الإلهيّة بتهيّئه و إصلاحه مدّة الحياة الدنيا. و أمّا الثالثة فلأنّ واعظ النفس باعث على تقوى اللّه و لزوم العدل في قوّتى الشهوة و الغضب اللّذين هما مبدءا الشرّ المستلزم للهلاك في الدارين و ذلك مستلزم لحفظ اللّه فيهما.

مطابق با حکمت 89 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

81- امام (ع) فرمود: مَنْ أَصْلَحَ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ- أَصْلَحَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ- وَ مَنْ أَصْلَحَ أَمْرَ آخِرَتِهِ أَصْلَحَ اللَّهُ لَهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ- وَ مَنْ كَانَ لَهُ مِنْ نَفْسِهِ وَاعِظٌ- كَانَ عَلَيْهِ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ

ترجمه

«هر كه ما بين خود و خدا اصلاح كند، خداوند ما بين او و مردم را اصلاح‏ نمايد، و هر كه كار آخرت را اصلاح كند، خدا كار دنياى او را اصلاح نمايد، و هر كه از جانب خود پند دهنده‏اى داشته باشد، از طرف خدا نگهبانى خواهد داشت.»

شرح

اصلاح ما بين خود و خدا به وسيله تقواست كه باعث خوشنودى خدا مى‏گردد، و چون از جمله آثار تقوا اصلاح قواى شهوت و غضب، كه اساس فساد در ميان مردمند، و نيز پايبندى به اعتدال در مورد اين قوا مى‏باشد، بنا بر اين اصلاح ما بين او و مردم نيز وابسته به اصلاح همان قواست.

و هم چنين از جمله لوازم اصلاح امر آخرت، جذب نشدن مردم به طرف دنيا و خوددارى از حرص نسبت به مال دنياست، و اين نيز بسته به برخورد صحيح آنان و رفتارشان با اخلاق حسنه است كه خود موجب اصلاح امر آخرت و باعث تحت تأثير قرار گرفتن و علاقه‏مندى آنان به كسى است كه واجد اين صفات است و باعث سودرسانى و كمك و آزار نرساندن مردم به او مى‏گردد، و به اين ترتيب باعث اصلاح دنياى او مى‏شود. از طرفى تحصيل دنياى مطلوب براى كسى كه امر آخرتش را اصلاح كند سهل است و دنياى مطلوب همان حدّ اعتدال از نياز وى مى‏باشد. و اين هم امرى است كه عنايت پروردگار و فراهم آوردن و اصلاح آن را در طول مدّت زندگانى دنيا، عهده‏دار است.

امّا مطلب سوم، خود را موعظه كردن باعث تقواى الهى و پايبندى به اعتدال در مورد قواى شهوت و غضب است كه اينها اساس شرّ و ريشه فسادى هستند كه مستلزم هلاكت دنيا و آخرت مى‏باشند، امّا موعظه كردن خويش باعث آن مى‏گردد كه خدا انسان را از شر آنها نگاه دارد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 80 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)دو امان

شرح ابن‏ ميثم

80- و حكى عنه أبو جعفر محمد بن على الباقر عليهما السّلام أنه قال: كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ- وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ- أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ ص- وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِي فَالِاسْتِغْفَارُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ- وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ قال الرضى: و هذا من محاسن الاستخراج و لطائف الاستنباط

المعنى

كون وجود الرسول صلّى اللّه عليه و آله بين الامّة و رجوعه إلى اللّه في رحمة امّته و كون الاستغفار بإخلاص معدّين لنزول رحمة اللّه و رفع عذابه ممّا يشهد به البحث العقلىّ.
و قد أكّد ذلك بصادق الشاهد السمعىّ كما استخرجه عليه السّلام.

مطابق با حکمت 88 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

80- ابو جعفر، امام محمد بن باقر بن على (ع) نقل كرده است كه على (ع) فرمود:كَانَ فِي الْأَرْضِ أَمَانَانِ مِنْ عَذَابِ اللَّهِ- وَ قَدْ رُفِعَ أَحَدُهُمَا فَدُونَكُمُ الْآخَرَ فَتَمَسَّكُوا بِهِ- أَمَّا الْأَمَانُ الَّذِي رُفِعَ فَهُوَ رَسُولُ اللَّهِ ص- وَ أَمَّا الْأَمَانُ الْبَاقِي فَالِاسْتِغْفَارُ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى- وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ- وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ

ترجمه

«دو امان از عذاب خدا روى زمين وجود دارد، يكى از آنها از دست رفته است ولى ديگرى در دسترس شماست، پس به آن چنگ بزنيد: امّا امانى كه از دست رفته وجود پيامبر خدا (ص) است و امّا امانى كه باقى مانده استغفار و طلب آمرزش است: خداوند به پيامبر (ص) فرمود: وَ ما كانَ اللَّهُ لِيُعَذِّبَهُمْ وَ أَنْتَ فِيهِمْ وَ ما كانَ اللَّهُ مُعَذِّبَهُمْ وَ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ.

شرح

سيد رضى مى‏ گويد: اين سخن از سخنان نيكو و از ظريف‏ترين نكته يابي هاست.
اين كه وجود پيامبر (ص) در بين امّت و برگرداندن آنان به سوى خداوند براى برخوردارى از آمرزش او و همچنين آمرزش طلبى با اخلاص، دو مقدمه براى نزول رحمت خدا و برطرف كردن عذاب پروردگار است، از مطالبى است كه دليل عقلى گواه آن است و امام (ع) آن را با گواه راستين قرآنى همان طورى كه بيان فرمود، مورد تأكيد قرار داده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده