نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 199 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

199- و قال عليه السّلام: مَنْ لَانَ عُودُهُ كَثُفَتْ أَغْصَانُهُ

المعنى

استعار لفظ العود للطبيعة، و كنّى بلينه عن التواضع، و كذلك استعار لفظ الأغصان للأعوان و الأتباع، و كنّى بكثافتها عن اجتماعهم عليه و كثرته و قوّته بهم. و المراد أنّ من كانت له فضيلة التواضع و لين الجانب كثرت أعوانه و أتباعه و قوى باجتماعهم عليه.

مطابق با حکمت 214 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

199- امام (ع) فرمود: مَنْ لَانَ عُودُهُ كَثُفَتْ أَغْصَانُهُ

ترجمه

«هر كس چوبهاى درخت وجودش نرم باشد، شاخه‏هايش زياد مى‏شود».

شرح

لفظ عود را براى طبيعت انسان استعاره آورده است و نرمى آن را نيز كنايه از فروتنى، و همچنين كلمه اغصان را استعاره از ياران و پيروان، لفظ كثافت را كنايه از اجتماع آنان در پيرامون وى و فزونى و توانمندى‏اش به وسيله آنان، كنايه آورده است. مقصود آن است كه هر كس داراى فضيلت تواضع و نرم‏خو باشد، ياران و پيروانش زياد شوند و به وسيله آنان قوى مى‏ گردد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 198 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

198- و قال عليه السّلام: أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ الْأَلَمِ تَرْضَ أَبَداً

المعنى

الإغضاء على القذى كناية عن كظم الغيظ و احتمال المكروه و هو فضيلة تحت الشجاعة. و لمّا كانت طبيعة الدنيا معجونة بالمكاره لم يخل الإنسان في أكثر أحواله من ورودها عليه فما لم يقابلها بالاحتمال بل بالتسخّط و الغضب و التبرّم بها لم يزل ساخطا تاعبا بغضبه لدوام ورود المكاره عليه.

مطابق با حکمت 213 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

198- امام (ع) فرمود: أَغْضِ عَلَى الْقَذَى وَ إِلَّا تَرْضَ أَبَداً

ترجمه

«از خار و خاشاك چشم بپوش، اگر نه هرگز شاد نخواهى بود».

شرح

چشم پوشى از خار و خاشاك كنايه از فروخوردن خشم و تحمل سختى‏است كه خود فضيلتى از شاخه‏هاى شجاعت است چون طبيعت دنيا آميخته با سختيهايى است كه بيشتر اوقات انسان درگير آنهاست پس اگر با تحمل با آنها برخورد نكند، بلكه با خشم و غضب و خشونت برخورد كند، همواره خشمگين و برافروخته خواهد بود. چون تا دنيا هست سختى نيز ادامه دارد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 197 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)عجب

شرح ابن‏ ميثم

197- و قال عليه السّلام: عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ

المعنى

استعار له لفظ الحاسد باعتبار أنّه يؤثّر في منع العقل من ازدياد الفضيلة و الاستكثار منها كما يؤثّر الحاسد بحسده في حال المحسود و تنقيصه.

مطابق با حکمت 212 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

197- امام (ع) فرمود: عُجْبُ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ أَحَدُ حُسَّادِ عَقْلِهِ

ترجمه

«خودخواهى آدمى يكى از حاسدان عقل اوست».

شرح

امام (ع) لفظ حاسد را از آن جهت- كه در پيشگيرى عقل از افزون‏خواهى و زياده طلبى فضيلت، مؤثر است، همانند حاسد كه با حسد خود، در حال محسود و كاستى آن مؤثر است- براى خودخواهى آدمى استعاره آورده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 196 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)سيزده كلمه

شرح ابن‏ ميثم

196- و قال عليه السّلام: ثلاث عشر كلمة:
الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ- وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِيهِ- وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ- وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ مِمَّنْ غَدَرَ- وَ الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ- وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ- وَ الصَّبْرُ يُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ- وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ- وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى- وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ‏عِنْدَ هَوَى أَمِيرٍ- وَ مِنَ التَّوْفِيقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ- وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولًا

إحداها: الجود حارس الأعراض
و استعار له لفظ الحارس باعتبار أنّ الجود يقي عرض صاحبه من السبّ كالحارس.

الثانية: و الحلم فدام السفيه.
و الفدام: ما يسدّ به المجوسي فمه. و استعار لفظه للحلم باعتبار أنّ الحليم إذا قابل السفيه بحمله عن عقوبته سكت عنه و أقلع عن سفه في حقّه فأشبه الفدام له.

الثالثة: و العفو زكاة الظفر.
استعار لفظ الزكاة للعفو باعتبار أنّه فضيلة تستلزم زيادة الثواب في الآخرة. و لحظ في ذلك شبه الظفر بالمال الواجبة زكاته. و هو ترغيب في العفو.

الرابعة: و السلوّ عوضك ممّن غدر.
و هو أمر للإنسان بالسلوّ عن الهمّ بسبب غدر من يطلب وفاه. و رغّب فيه بكونه عوضا منه و نعم العوض.

الخامسة. و الاستشارة عين الهداية.
الاستشارة طلب أصلح الآراء في الأمر و هى مستلزمة للهداية إليها، و جعلها عينها تأكيدا لقوّة استلزامها لها.

السادسة: و قد خاطر من استغنى برأيه
أى أشرف على الهلاك من استبدّ برأيه لأنّ ذلك مظنّة الخطأ المستلزم للهلاك. و قد مرّ مثله.

السابعة: و الصبر يناضل الحدثان.
استعار لفظ المناضلة للصبر باعتبار دفعه الهلاك عن الجزع في المصائب.

الثامنة: و الجزع من أعوان الزمان.
الزمان معدّ للهرم و الفناء، و الجزع معدّ لذلك فكان معينا له.

التاسعة: و أشرف الغنى ترك المنى.
لأنّ أشرف الغنى غنى النفس بالكمالات النفسانيّة من الحكمة و مكارم الأخلاق و هو مستلزم لترك المنى و إلّا لجاز اجتماعه مع المنى المستلزم للحمق إذ هو إشغال النفس بما لا ينبغي عمّا ينبغي و للإفراط في محبّة الدنيا مع كثير من الرذائل كالحرص و الحسد و الشره و نحوها. فيلزم من ذلك اجتماع الضدّين الفضيلة و الرذيلة.

العاشرة: و كم من عقل أسير تحت هوى أمير.
العقل إمّا أن يقوى على قهر النفس الأمّارة بالسوء و بصرفها حسب ما يراه، أو يقاومها كالمصارع لها فمرّة له و مرّة عليه، أو يكون مقهورا و مغلوبا لها. و الأوّل هو العقل المطيع للّه القوىّ بأمره و يلحقه الثاني من وجه، و أمّا الثالث فهو العاصي بانقياده لهواه فهو كالأسير له و هو القسم الأكثر في عالم الإنسان لحضور اللذّات الحسّيّة دون العقليّة فلذلك أخبر عنه بكم.

الحادية عشر: و من التوفيق حفظ التجربة
أي لزومها و مداومتها لغاية الانتفاع بها، و ظاهر أنّ ذلك من توفيق الله: أى تسهيله لأسبابها و تقديره لتوافقها في حقّ العبد.

الثانية عشر: و المودّة قرابة مستفادة
لأنّ القرابة اسم من القرب و هو إمّا أن يكون أصليّا كقرب النسب أو مستفادة اكتسب كقرب الصداقة و المودّة.

الثالثة عشر: و لا تأمننّ ملولا.
لأنّ الملول يصرفه ملاله عن الثبات على الصداقة و العهد و كتمان السرّ و نحوها. فمن الحزم إذن أن لا يؤمن على شي‏ء من ذلك.

مطابق با حکمت 211 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

196- امام (ع) فرمود: سيزده كلمه
الْجُودُ حَارِسُ الْأَعْرَاضِ- وَ الْحِلْمُ فِدَامُ السَّفِيهِ- وَ الْعَفْوُ زَكَاةُ الظَّفَرِ- وَ السُّلُوُّ عِوَضُكَ مِمَّنْ غَدَرَ- وَ الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ- وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ- وَ الصَّبْرُ يُنَاضِلُ الْحِدْثَانَ- وَ الْجَزَعُ مِنْ أَعْوَانِ الزَّمَانِ- وَ أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى- وَ كَمْ مِنْ عَقْلٍ أَسِيرٍ تَحْتَ هَوَى أَمِيرٍ- وَ مِنَ التَّوْفِيقِ حِفْظُ التَّجْرِبَةِ- وَ الْمَوَدَّةُ قَرَابَةٌ مُسْتَفَادَةٌ وَ لَا تَأْمَنَنَّ مَلُولًا

ترجمه

«بخشندگى نگهبان آبروهاست. بردبارى دهان‏بند نادان است. عفو و گذشت زكات پيروزى است. دورى از دوست بى‏وفا تلافى است. مشورت با ديگران عين هدايت مى‏باشد. خودراى در مخاطره است. شكيبايى باعث رفع رويدادهاى ناگوار است. بى‏تابى از ياوران روزگار است. بزرگترين سرمايه، ترك آرزوست. بسا خردى كه گرفتار هوا و فرمانبر اوست. از جمله عوامل توفيق اندوختن تجربه است.
دوستى، خويشاوندى سودبخش است. آن كس را كه از تو رنجيده است امين خود قرار مده».

شرح

1- بخشش پاسدار آبروهاست. كلمه حارس (پاسدار) استعاره براى بخشش از آن رو آورده است كه بخشندگى چون پاسدارى، آبروى صاحبش را از ناسزا حفظ مى‏كند.

2- بردبارى دهان‏بند نادان است. فدام چيزى است كه يك نفر گبر، دهانش را با آن مى‏بندد، آن لفظ را براى بردبارى استعاره آورده است، از آن رو كه شخص بردبار وقتى كه در برابر نادان قرار مى‏گيرد به جاى مجازات او، سكوت اختيار مى‏كند، و مانع از كار سفيهانه در باره خود مى‏شود، اين است كه اين عمل براى او به منزله دهان‏بند است.

3- گذشت، زكات پيروزى است، لفظ زكات را براى گذشت از آن جهت استعاره آورده است، كه آن فضيلتى است و در آخرت باعث اجر و ثواب است. و در اين جهت پيروزى را مانند مالى در نظر گرفته كه زكات بر آن تعلق گرفته است، و اين وسيله وادار ساختن به گذشت است.

4- دورى كردن از آدم بى‏وفا از جانب تو عوضى است نسبت به كسى كه تو را فريفته است. و اين عبارت نوعى دستور به دورى كردن از اندوه حاصل از فريبكارى كسى است كه از او انتظار وفادارى بوده است، و با اين مطلب- كه اين كار از طرف شخص به جاى فريبكارى و عوض آن است و خوب عوضى است- امام (ع) ترغيب به دورى از دوست بى‏وفا نموده است.

5- مشورت با ديگران عين هدايت است، مشورت با ديگران درخواست شايسته‏ترين نظرها در باره كار مورد نظر است و آن باعث رهنمود به آن كار مى‏گردد، و امام (ع) مشورت را عين هدايت قرار داده است، براى تأكيد اين رابطه و وابستگى استوارى كه در بين اين دو وجود دارد.

6- كسى كه تنها به رأى خود متكى باشد در مخاطره است، يعنى آن كه مستبد الرّأى است در معرض نابودى است. زيرا اين روش، احتمال خطا دارد كه لازمه آن هلاكت و نابودى است. نظير اين مطلب در قبل گذشت.

7- شكيبايى رويدادهاى ناگوار را برطرف مى‏كند، كلمه «مناضله» را براى‏صبر از آن جهت استعاره آورده است كه صبر باعث دفع هلاكتى است كه پى‏آمد بى‏تابى از گرفتاريهاست.

8- بى‏تابى، از ياوران روزگار است. روزگار وسيله‏اى براى پيرى و مرگ است. و بى‏تابى نيز وسيله و مقدمه‏اى براى پيرى و مرگ است پس ياور و كمك روزگار است.

9- بالاترين ثروت ترك آرزو است. زيرا برترين بى‏نيازى، بى‏نيازى نفس به وسيله كمالات نفسانى، يعنى حكمت و اخلاق پسنديده است، و اين خود باعث ترك آرزوهاى مادى است، و اگر نه، بايد با آرزو جمع شود كه خود لازمه نادانى است، چون آرزو داشتن، عبارت است از سرگرمى نفس به ناشايست، به جاى عملى كه شايسته اوست، و هم‏چنين زياده‏روى در محبت به دنيا با صفات نكوهيده زيادى از قبيل: حرص، حسد، طمع و امثال اينهاست، و لازمه آن اجتماع ضدين يعنى فضيلت و رذيلت است.

10- بسا خردى كه زير فرمان هوا و اسير اوست. عقل يا توان غلبه بر نفس امّاره و منصرف كردن خود را از خواست خويشتن دارد و يا چون كشتى‏گير در برابر آن مى‏ايستد كه در اين صورت گاهى عقل غالب است و گاهى نفس، و يا عقل مغلوب هواى نفس است. نوع اوّل، عقلى است كه مطيع خداوند و به امر خدا نيرومند است، و نوع دوم نيز از جهتى نظير اوست. امّا نوع سوم عقلى است كه خدا را نافرمانى كرده و فرمانبر نفس است و همچون اسيرى در دست هواى نفس مى‏باشد و اين نوع، در عالم انسانها فراوان است، چون لذتهاى محسوس بر خلاف لذّات عقلى، نقد و حاضر است، و براى همين است كه امام (ع) از اين نوع عقل خبر داده است.

11- از جمله اسباب توفيق اندوختن تجربه است، يعنى پايبندى و ادامه تجربه به خاطر استفاده از آن، بديهى است كه اندوختن تجربه از توفيقات الهى‏ است، يعنى خداوند ابزار تجربه را براى بنده فراهم مى‏سازد و چنين مقدّر مى‏كند تا او با تجربه بار آيد.

12- محبّت، خويشاوندى سودمند است، چون قرابت اسم مصدر از ريشه قرب است و قرب يا اصلى است مانند خويشاوندى نسبى و يا بهره‏اى است اكتسابى مانند قرب دوستى و محبّت.

13- نبايد از كسى كه از تو رنجيده است ايمن باشى. زيرا شخص رنجيده را رنجيدگى‏ اش از پايدارى بر دوستى، پيمان، رازدارى و نظاير اينها منصرف مى‏كند، پس دورانديشى ايجاب مى‏كند كه انسان، در چنين شرايطى از اينها ايمن نباشد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 195 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

195- و قال عليه السّلام: اتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَتُقَاةَ مَنْ شَمَّرَ تَجْرِيداً وَ جَدَّ تَشْمِيراً- وَ أَكْمَشَ فِي مَهَلٍ وَ بَادَرَ عَنْ وَجَلٍ- وَ نَظَرَ فِي كَرَّةِ الْمَوْئِلِ- وَ عَاقِبَةِ الْمَصْدَرِ وَ مَغَبَّةِ الْمَرْجِعِ

اللغة

أكمش: أسرع. و المهل: الإمهال. و الكرّة: الرجعة. و الموئل: المرجع. و المغبّة: العاقبة.

المعنى

و أراد اتّقوا اللّه كتقيّة من شمّر عن ساق الجدّ في طاعة اللّه، و جرّد نفسه لمرضاته تشميرا، و سارع بالأعمال الصالحة ما دام في مهلة الحياة، و بادر مغفرته فى وجل من ثمرات سيّئاته، و فكّر في عوده إلى الملجأ الأوّل الّذي منه بدء و هو حضرة الربوبيّة. و كذلك عاقبة المصدر الّذي عنه صدر في ابتداء كونه و إليه يعود، و مغبّة المرجع من خير للحصول عليه أو شرّ ليعمل للخلاص منه.

مطابق با حکمت 210 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

195- امام (ع) فرمود: اتَّقُوا اللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ شَمَّرَ تَجْرِيداً وَ جَدَّ تَشْمِيراً- وَ أَكْمَشَ فِي مَهَلٍ وَ بَادَرَ عَنْ وَجَلٍ- وَ نَظَرَ فِي كَرَّةِ الْمَوْئِلِ- وَ عَاقِبَةِ الْمَصْدَرِ وَ مَغَبَّةِ الْمَرْجِعِ

لغات

اكمش: شتاب كرده است مهل: فرصتها كرّة: بازگشت موئل: جاى بازگشت مغبّة: سرانجام

ترجمه

«از خدا بترسيد مانند كسى كه دامن به كمر زده و خود را آماده ساخته، و كوشيده و در فرصت عمرش تلاش كرده و از روى ترس مبادرت كرده، و در باره سرانجام كارش و نتيجه آمد و رفتش انديشيده است».

شرح

مقصود امام (ع) آن است كه، بترسيد از خدا همانند كسى كه از روى جدّ به‏ خاطر اطاعت خدا دامن به كمر زده، و خود را براى خوشنودى خدا آماده كرده است، و به اعمال نيكو- تا وقتى كه فرصت عمر هست- شتافته و در حالت ترس براى آمرزش از نتايج گناهانش اقدام كرده است، و در باره بازگشت به سرآغازى كه از آنجا وجودش آغاز گرفته يعنى حضرت ربوبى و همچنين در پايان مبدأ پيدايشى كه از آنجا صادر گشته و بدانجا بازگشت دارد و سرانجام در باره عمل خيرى كه بدان دست يابد و يا عمل شرى كه چه كند تا از آن نجات يابد، انديشيده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 194 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)پیشگویی

شرح ابن‏ ميثم

194- و قال عليه السّلام: لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا- عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا- وَ تَلَا عَقِيبَ ذَلِكَ- وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ- وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ

اللغة

الضروس: الناقة سيّئة الخلق تعضّ حالبها ليبقى لبنها لولدها

المعنى

و ذلك لفرط شفقّتها عليه. و استعار لفظ الشماس للدنيا باعتبار إعدادها لمنعه عليه السّلام منها ملاحظة لشبهها بالفرس الّذي يمنع ظهره أن يركب. و شبّه عطفها بعد ذلك عليهم و إعدادها لتمكّنهم من الحكم فيها بعطف الضروس على ولدها، و وجه الشبه شدّة العطف. و الاستشهاد بالآية ظاهر.

مطابق با حکمت 209 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

194- امام (ع) فرمود: لَتَعْطِفَنَّ الدُّنْيَا عَلَيْنَا بَعْدَ شِمَاسِهَا- عَطْفَ الضَّرُوسِ عَلَى وَلَدِهَا- وَ تَلَا عَقِيبَ ذَلِكَ- وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ- وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَ نَجْعَلَهُمُ الْوارِثِينَ

ترجمه

«دنيا به سوى ما بازگردد و مهربانى كند، همچون شترى بدخو و گازگير كه به بچه‏ اش باز مى ‏گردد».

شرح

و به دنبال اين سخن آيه مباركه را تلاوت كرد: وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ‏ وَ نُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ.«» ضروس به معناى شتر بدخويى است كه شخصى آن را مى‏ دوشد گاز مى‏ گيرد تا شير براى بچه ‏اش بماند و اين كار به خاطر زيادى علاقه به بچه ‏اش مى ‏باشد. كلمه شماس يعنى تندخويى را- به جهت آمادگى دنيا براى منع آن حضرت از خود- براى دنيا استعاره آورده است، به خاطر شباهتى كه دنيا به اسبى دارد كه مانع از سوار شدن بر پشتش مى‏ شود. امام (ع) روآوردن دنيا را به ايشان و آماده شدن براى استقرار حكومت امام (ع) را- پس از رنجها و مشقت‏هاى فراوان- به مهربانى شتر گاز گيرنده بر بچه‏اش تشبيه مى‏ كند. وجه شبه زيادى مهر و علاقه‏مندى است. و استشهاد به آيه هم كه روشن است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 193 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

193- و قال عليه السّلام: ثلاث كلمات: مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ- وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ- وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ

إحداها: من حاسب نفسه ربح
لأنّ المحاسب لنفسه على أعمالها يعلم خسرانه من ربحه فيعمل للربح و يحترز من الترك المستلزم للخسران.

الثانية: و من غفل عنها خسر
و ذلك أنّ قربها من اللذّات الحاضرة يستلزم ميلها إليها ما لم يجذب عنها بالجواذب الإلهيّة من الزواجر و المواعظ المذكّرة فالغفلة عن جذبها و تنبيهها من مراقد الطبيعة بتذكير وعد اللّه و وعيده يستلزم إهمالها للأعمال الصالحة الّتي يلزمها ربح السعادة الاخرويّة و الحصول على تركها ذلك هو الخسران.

الثالثة: و من خاف أمن
أى أمن من عذاب اللّه، و عمل للخلاص منه ليأمن لحوقه.

الرابعة: و من أعتبر أبصر
أى من نظر مواقع العبرة بعين الفكر و الاعتبار أبصر الطريق إلى الحقّ، و من أبصرها فهم المعبور منها إليه، و من فهم ذلك حصل له العلم النافع بالحقّ.

مطابق با حکمت 208 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

193- امام (ع) فرمود: سه جمله:مَنْ حَاسَبَ نَفْسَهُ رَبِحَ وَ مَنْ غَفَلَ عَنْهَا خَسِرَ- وَ مَنْ خَافَ أَمِنَ وَ مَنِ اعْتَبَرَ أَبْصَرَ- وَ مَنْ أَبْصَرَ فَهِمَ وَ مَنْ فَهِمَ عَلِمَ

ترجمه

«هر كس خود به حساب خويشتن رسيد، سود برد، و هر كس غافل ماند، زيان برد. و هر كس از خدا ترسيد، آسوده است. و هر كس از دنيا پند آموخت، بينا شد، و هر كه بينا شد دريافت و هر كس دريافت دانا شد.»

شرح

1- هر كس به حساب خود رسيد سود برد. زيرا كسى كه از اعمال خود،براى خويشتن حسابى داشته باشد، سود و زيان خود را مى‏فهمد و براى سود، كار مى‏كند و از خلافى كه باعث زيان باشد دورى مى‏جويد.

2- و هر كس غافل ماند زيان كرد. توضيح آن كه نفس به لذّتهاى حاضر دسترسى دارد و در نتيجه به آنها علاقه‏مند مى‏شود مگر اين كه جاذبه‏ هاى الهى او را به خود جذب كنند از قبيل موانع و مواعظى كه انسان را به ياد خدا مى‏اندازند، پس غفلت از جذب نفس و هشدار نسبت به گرفتاريهاى طبيعى، وسيله يادآورى وعده و وعيدهاى الهى، باعث سهل انگارى نسبت به كارهاى شايسته‏اى مى‏گردد كه نتيجه آنها سعادت اخروى، و خوددارى از آن اعمال، زيانكارى است.

3- هر كس از خدا ترسيد آسوده گشت. يعنى از عذاب خدا آسوده گشت، و براى نجات از آن كار كرد تا از عذاب آسوده گردد.
4- هر كس از دنيا پند آموخت، بينا شد. يعنى هر كس به موارد پند، با چشم انديشه و عبرت نگريست راه حق را شناخت و هر كس راه حق را شناخت از نحوه عبور آگاه شد، و هر كس آن را دريافت، علم و دانايى مفيد نسبت به حق پيدا كرد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 192 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)حلم

شرح ابن‏ ميثم

192- و قال عليه السّلام: إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ- فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ- إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ

المعنى

أمر بتعلّم هذه الفضيلة فإنّ مبادي الملكات الخلقيّة حالات مكتسبة عن التعلّم و رغّب في تعلّمها بضمير صغراه قوله: فإنّه قلّ. إلى آخره، و الضمير في إنّه ضمير الشأن. و تقدير الكبرى: و كلّ من أو شك أن يكون من أهل الحلم بتعلّمه له فواجب أن يتعلّمه.

مطابق با حکمت 207 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

192- امام (ع) فرمود: إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ- فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ- إِلَّا وَ أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ

ترجمه

«اگر شكيبا نيستى خود را به شكيبايى وادار كن زيرا كم اتفاق مى‏ افتد كه كسى به گروهى خود را شبيه سازد و از آنها نشود».

شرح

امام (ع) به آموختن اين فضيلت امر كرده است، زيرا مقدمات كمالات پسنديده اخلاقى حالتهاى اكتسابى از راه آموزش است، و در مورد آموختن اين فضيلت امام (ع) به وسيله قياس مضمرى وادار كرده است كه مقدمه صغراى آن عبارت: فانّه قلّ… و ضمير در انّه ضمير شأن است، و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر كه اميدوار باشد كه با آموزش بردبارى از بردباران شود، پس بايد آن را بياموزد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 191 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)حلم

شرح ابن‏ ميثم

191- و قال عليه السّلام: أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ- أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ

المعنى

و يحتمل أن يريد من عدم حلمه. إذ العوض يكون عن شي‏ء فائت كالطيش و نحوه فحذف المضاف. و فيه ترغيب في هذه الفضيلة بما يلزمه من نصرة الناس لصاحبها على الجاهل عند سفهه عليه.

مطابق با حکمت 206 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

191- امام (ع) فرمود:أَوَّلُ عِوَضِ الْحَلِيمِ مِنْ حِلْمِهِ- أَنَّ النَّاسَ أَنْصَارُهُ عَلَى الْجَاهِلِ

ترجمه

«نخستين فايده ‏اى كه شخص بردبار، از بردبارى‏اش مى ‏برد، آن است كه مردم در برابر نادان او را يارى مى‏ كنند».

شرح

و ممكن است مقصود كسى باشد كه حلم خود را از دست بدهد. زيرا عوض در برابر چيزى است كه از دست رفته باشد، مانند بى‏فكرى و امثال آن، پس مضاف در اين صورت حذف شده است. و در اين عبارت- به دليل پيامدى كه اين صفت دارد، يعنى يارى و كمك مردم به شخص بردبار در برابر نادان به هنگام برخورد سفيهانه- ترغيب به فضيلت بردبارى است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 190 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)وصف علم

شرح ابن‏ ميثم

190- و قال عليه السّلام: كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ- إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ بِهِ

المعنى

الأوعية المحسوسة لمّا كانت متناهية الاتّساع فمن شأنها أن يضيق بما يجعل فيها، و أوعية العلم معقولة و هي النفوس و قوّة إدراك العلوم فيها غير متناهية و كلّ مرتبة من إدراكها تعدّ لما بعدها إلى غير النهاية فبالواجب أن يتّسع بالعلم و يزيد بزيادته.

مطابق با حکمت 205 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

190- امام (ع) فرمود: كُلُّ وِعَاءٍ يَضِيقُ بِمَا جُعِلَ فِيهِ- إِلَّا وِعَاءَ الْعِلْمِ فَإِنَّهُ يَتَّسِعُ

ترجمه

«هر ظرفى بدانچه در درون آن قرار مى‏ دهند پر مى ‏شود، جز ظرف دانش كه از آن وسعت مى‏ يابد».

شرح

ظرفهاى محسوس چون گنجايش معينى دارند، پس طبيعى است كه با قرار دادن چيزى در درون آنها پر شوند، اما ظرف علم، از سنخ معقول يعنى همان نفوس است و نيروى دريافت علوم در نفوس نامتناهى است، و هر مرتبه‏ اى از ادراك مقدمه براى مرتبه بعد مى‏شود تا بى‏نهايت. پس قهرى است كه به وسيله علم گنجايشش بيشتر و با فزونى علم افزونتر شود.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 189 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)تشکر وسپاسگزاری

شرح ابن‏ ميثم

189- و قال عليه السّلام: لَا يُزَهِّدَنَّكَ فِي الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا يَشْكُرُهُ لَكَ- فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لَا يَسْتَمْتِعُ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهُ- وَ قَدْ تُدْرِكُ‏يُدْرَكُ مِنْ شُكْرِ الشَّاكِرِ- أَكْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْكَافِرُ- وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

المعنى

نهى عن الزهد في المعروف بسبب عدم شكر المحسن إليه له و رغّب فيه بضمائر ثلاثة: صغرى الأوّل قوله: فقد يشكرك عليه. إلى قوله: منه. و ذلك لمحبّة الناس للإحسان و المحسنين. و تقدير كبراه: و كلّما يشكرك عليه من لم يستمتع بشي‏ء منه فواجب أن تفعله، و صغرى الثاني قوله: و قد تدرك. إلى قوله: الكافر: أي قد يحصل لك من شكر من لم تحسن إليه أكثر ممّا أضاعه كافر نعمتك و من شكر إحسانك إليه. و تقدير كبراه: و كلّما أدركت من شكر الشاكر بسببه أكثر ممّا أضاع الكافر فواجب أن تفعله، و صغرى الثالث قوله: و اللّه يحبّ المحسنين: أى لإحسانهم. و تقدير كبراه: و كلّ من يحبّه اللّه لفعل فواجب أن يدخل العاقل في زمرته و يتقرّب إلى اللّه بمثل فعله.

مطابق با حکمت 204 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

189- امام (ع) فرمود: لَا يُزَهِّدَنَّكَ فِي الْمَعْرُوفِ مَنْ لَا يَشْكُرُهُ لَكَ- فَقَدْ يَشْكُرُكَ عَلَيْهِ مَنْ لَا يَسْتَمْتِعُ بِشَيْ‏ءٍ مِنْهُ- وَ قَدْ تُدْرِكُ مِنْ شُكْرِ الشَّاكِرِ- أَكْثَرَ مِمَّا أَضَاعَ الْكَافِرُ- وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ

ترجمه

«كسى كه در باره كار نيك تو ناسپاسى كند، نبايد باعث بى‏ ميلى تو به كار خوب شود، زيرا آن كه از كار نيك تو بهره‏ اى نبرده است، سپاسگزار تو خواهد بود و از سپاس سپاسگزار بيش از آنچه ناسپاس ضايع كرده، به تو خواهد رسيد، و خداوند نيكوكاران را دوست دارد.»

شرح

امام (ع) از بى ‏رغبتى در كار نيك به دليل ناسپاسى آن كه به وى نيكى شده، نهى فرموده است، و به كار نيك وسيله سه قياس مضمر وادار كرده است: صغراى قياس اول، عبارت: فقد يشكرك عليه… منه است و اين بدان دليل است كه مردم نيكى و نيكوكاران را دوست دارند. و كبراى مقدر آن نيز چنين است: و در تمام مواردى كه سپاسگزار تو باشد كسى كه از نيكى تو بهره ‏اى نبرده است، تو بايد چنان كار نيكى را انجام دهى. و مقدمه صغراى قياس دوم عبارت: و قد قدرك… الكافر است، يعنى تو از سپاس آن كه از نيكى تو برخوردار نشده بيش از آنچه كه ناسپاس تباه كرده است و سپاس نيكيى كه در حق وى كرده‏اى، مى‏يابى.

و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر موردى كه از سپاسگزار بيش از آنچه تباه كرده است، دريافتى پس انجام آن بر تو واجب است، و مقدّمه صغراى قياس سوم، عبارت: و اللّه يحبّ المحسنين است. يعنى خداوند به خاطر نيكوكارى، نيكوكاران را دوست مى‏دارد. و كبراى مقدر آن نيز چنين است: و هر كس را كه خداوند به خاطر نيكوكارى دوست بدارد پس لازم است كه عاقل خود را در رديف او قرار دهد، و بدان وسيله به خدا نزديك شود.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 188 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)موعظه

شرح ابن‏ ميثم

188- و قال عليه السّلام: أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ- وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ- وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِي إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ- وَ إِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَكُمْ- وَ إِنْ نَسِيتُمُوهُ ذَكَرَكُمْ

المعنى

و المعنى ظاهر. رغّب في تقوى اللّه و الخشية منه باعتبار سمعه لما يقول العبد و علمه بضميره. حذف المفعولين للعلم بهما: أي سمع مقالكم و علم ضميركم. و رغّب في مبادرة الموت و مسابقته بالأعمال الصالحة إلى حفظ النفوس بها من عذاب الآخرة و هول الموت و نفّر منه ليسارع إلى مبادرته بكونه لا ينجو منه أحد. و استعارلوروده على الإنسان لفظ الذكر في مقابلة النسيان ملاحظة لشبهه بالقاصد له عن علم به.

مطابق با حکمت 203 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

188- امام (ع) فرمود: أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذِي إِنْ قُلْتُمْ سَمِعَ- وَ إِنْ أَضْمَرْتُمْ عَلِمَ- وَ بَادِرُوا الْمَوْتَ الَّذِي إِنْ هَرَبْتُمْ مِنْهُ أَدْرَكَكُمْ- وَ إِنْ أَقَمْتُمْ أَخَذَكُمْ- وَ إِنْ نَسِيتُمُوهُ ذَكَرَكُمْ

ترجمه

«اى مردم بترسيد از خدايى كه اگر چيزى بگوييد او مى ‏شنود، و اگر پنهان داريد مى‏ داند، و بر مردن پيشى گيريد، زيرا اگر بگريزيد مرگ شما را در مى ‏يابد، و اگر بمانيد شما را مى‏ گيرد، و اگر شما آن را فراموش كنيد، آن شما را فراموش نمى‏ كند.»

شرح

معناى عبارات روشن است، امام (ع) [مردم را] به تقواى الهى و ترس از او واداشته است از آن رو كه او گفته بنده را مى‏شنود و به باطنش آگاه است دو مفعول به دليل معلوم بودنشان حذف شده است يعنى: سمع قولكم، و علم ضميركم. و هم چنين امام (ع) آدمى را در پيشى گرفتن بر مرگ و سبقت بر آن با اعمال شايسته، براى حفظ نفوس از عذاب آتش و ترس مرگ، وادار فرموده و او را برحذر داشته است از اين كه در پيشى گرفتن بر مرگ شتاب كند به دليل اين كه كسى از آن رهايى ندارد و براى رسيدن مرگ بر آدمى، كلمه «ذكر» در مقابل «نسيان» را استعاره آورده است، به خاطر شباهت داشتن مرگ به قاصدى كه با علم به آمدنش نزد وى مى‏آيد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 187 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

187- و قال عليه السّلام: و قد قال له طلحة و الزبير: نبايعك على أنا شركاؤك فى هذا الامر لَا وَ لَكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعَانَةِ- وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَ الْأَوَدِ

اللغة

الأود: الاعوجاج.

المعنى

و قوله: و عونان على العجز و الأود. أى دفع ما يعرض منهما أو حال وجودهما لأنّ كلمة على تفيد الحال.

مطابق با حکمت 202 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

187- امام (ع) وقتى كه طلحه و زبير پيشنهاد كردند كه ما با تو بيعت مى‏كنيم با اين شرط كه در امر خلافت با تو شريك باشيم- فرمود:
لَا وَ لَكِنَّكُمَا شَرِيكَانِ فِي الْقُوَّةِ وَ الِاسْتِعَانَةِ- وَ عَوْنَانِ عَلَى الْعَجْزِ وَ الْأَوَدِ

لغت

اود: كجى، انحراف، نااستوارى

ترجمه

«نه ولى در كمك و ياورى شريك باشيد و در مواقع ناتوانى و نااستوارى كمك كنيد».

شرح عبارت:

«و عونان على العجز و الاود»يعنى بر دفع آنچه از طرف خود آنها و يا حالت وجودى آنها پيش مى‏آيد، زيرا كلمه على مفيد حالت و كيفيّت است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 186 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)فرشتگان نگهبان

شرح ابن‏ ميثم

186- و قال عليه السّلام: إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ- فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ- وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ

المعنى

أى إذا جاء القدر بموته على وفق القضاء الإلهيّ و هو كقوله تعالى وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَكُمُ الْمَوْتُ«» الآية: و استعار لفظ الجنّة بوصف الحصينة للأحل، و قد بيّنا ذلك في قوله: و إنّ عليّ من اللّه جنّة حصينة.

مطابق با حکمت 201 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

186- امام (ع) فرمود: إِنَّ مَعَ كُلِّ إِنْسَانٍ مَلَكَيْنِ يَحْفَظَانِهِ- فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّيَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَهُ- وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّةٌ حَصِينَةٌ

ترجمه

«با هر كس دو فرشته است كه از او نگهبانى مى‏ كنند، پس هر گاه مقدّرى نازل شود او را به حال خود مى‏گذارند و براستى مرگ سپر محكمى است».

شرح

يعنى وقتى مرگ او مطابق قضاى الهى مقدّر گردد چنان كه در اين آيه مباركه آمده است: وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ وَ يُرْسِلُ عَلَيْكُمْ حَفَظَةً.
كلمه جنة (سپر) را با صفت استوار و محكم استعاره براى مرگ آورده است كه ما توضيح آن را در تفسير جمله «و انّ علىّ من اللّه جنّة حصينة» قبلا توضيح داديم.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 185 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

185- و قال عليه السّلام، و أتى بجان و معه غوغاء، فقال: لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ كُلِّ سَوْأَةٍ

المعنى

أى لا ترى مجتمعة. إذ العوامّ لا يجتمع غالبا إلّا في مثل ذلك. فكلام الخطيب‏ على أغلب الأحوال. و السوءة: فعلة من السوء.

مطابق با حکمت 200 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

185- امام (ع) فرمود: (در حالى كه جنايتكارى را آوردند و اوباش هم دور او را گرفته بودند) لَا مَرْحَباً بِوُجُوهٍ لَا تُرَى إِلَّا عِنْدَ كُلِّ سَوْأَةٍ

ترجمه

«خوش مباد چهره ‏هايى كه جز هنگام وقوع تبهكاريها ديده نمى‏ شوند».

شرح

يعنى هيچ‏گاه به صورت دسته‏ جمعى ديده نمى‏ شوند زيرا توده مردم غالبا جز در چنين مواردى جمع نمى‏ شوند چه آن كه سخن گوينده به اغلب حالات متوجه است. سوءة بر وزن فعلة از ريشه سوء است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 184 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

184- و قال عليه السّلام: فى صفة الغوغاء: هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ يُعْرَفُوا- و قيل: بل قال عليه السلام: هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا- ، فقيل: قد عرفناه مضرة اجتماعهم فما منفعة افتراقهم فقال: يَرْجِعُ أَصْحَابُ الْمِهَنِ إِلَى مِهْنَتِهِمْ- فَيَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ كَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ- وَ النَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ وَ الْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ

اللغة

المهنة: الحرفة و الصناعة.

المعنى

و الفصل ظاهر.

مطابق با حکمت 199 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

184- امام (ع) در باره اوباش فرمود: هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا غَلَبُوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا لَمْ يُعْرَفُوا- وَ قِيلَ بَلْ قَالَ ع- هُمُ الَّذِينَ إِذَا اجْتَمَعُوا ضَرُّوا وَ إِذَا تَفَرَّقُوا نَفَعُوا- فَقِيلَ قَدْ عَرَفْنَا مَضَرَّةَ اجْتِمَاعِهِمْ فَمَا مَنْفَعَةُ افْتِرَاقِهِمْ- فَقَالَ يَرْجِعُ أَصْحَابُ إِلَى مِهْنَتِهِمْ- فَيَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِمْ كَرُجُوعِ الْبَنَّاءِ إِلَى بِنَائِهِ- وَ النَّسَّاجِ إِلَى مَنْسَجِهِ وَ الْخَبَّازِ إِلَى مَخْبَزِهِ

لغت

مهنه: پيشه و صنعت- بقيه مطالب واضح است

ترجمه

«آنان افرادى هستند كه اگر جمع شوند غلبه يابند، و چون پراكنده شوند، شناخته نمى‏ شوند».

شرح

بعضى گفته‏ اند كه امام (ع) فرمود: «آنان كسانى هستند كه اگر جمع شوند زيان بخشند و هرگاه پراكنده باشند، سودمندند،» گفتند: زيان اجتماعشان را مى‏ دانيم اما سود پراكنده بودنشان چيست فرمود: «پيشه‏ وران سركارشان بر مى‏ گردند و مردم از آنها بهره‏مند مى‏ شوند، چنان كه بنّا، سر ساختمان و بافنده به كارگاه، و نانوا به مغازه نانوايى برمى ‏گردد».

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 183 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ

شرح ابن‏ ميثم

183- و قال عليه السّلام: لما سمع قول الخوارج «لا حكم الا لله»: كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ

المعنى

و قد مرّ تفسيره.

مطابق با حکمت 198 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

183 امام (ع) وقتى سخن خوارج را شنيد كه مى‏ گفتند: لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ (هيچ حكم و فرمانى نيست، جز براى خدا)، فرمود: كَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ

ترجمه

«سخن درستى است كه از آن هدف باطل و نادرست مى‏طلبند».

شرح

شرح و تفسير اين جمله قبلا گذشت.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 182 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

182- و قال عليه السّلام: لَمْ يَذْهَبْ مِنْ مَالِكَ مَا وَعَظَكَ

المعنى

أي القدر الّذي يذهب من مالك على طريق امتحان اللّه و ابتلائه لك بأمر يذهبه فيحصل لك بذهابه موعظة لا يعدّ ما لا ذاهبا بل كأنّه باق لبقاء منفعته و شرف ثمرته و هى الموعظة.

مطابق با حکمت 196 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

182- امام (ع) فرمود: لَمْ يَذْهَبْ مِنْ مَالِكَ مَا وَعَظَكَ

ترجمه

«آنچه از مال تو باعث پند تو گردد، از بين نرفته است.»

شرح

يعنى، آن مقدار از مال تو كه در راه آزمايش الهى و گرفتارى آن از بين برود امّا با رفتن آن، در تو پندى حاصل شود، آن را مال از دست رفته به حساب نياور، بلكه به دليل بقاى سود و نفعش و ارزش نتيجه‏اش يعنى موعظه و پند، گويى مالى باقى است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 181 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)بخل

شرح ابن‏ ميثم

181- و قال عليه السّلام: و قد مر على مزبلة: هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ- و روى فى خبر آخر أنه قال: هَذَا مَا كُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِيهِ بِالْأَمْسِ‏

المعنى

أشار إليه بذلك لأنّه غاية ما بخل به الباخلون و تنافس الناس فيه من المال و الطعام إقامة للغاية مقام ذي الغاية.

مطابق با حکمت 195 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

181- امام (ع) وقتى كه به كثافتى كه در مزبله ‏اى بود گذر كرد- فرمود: هَذَا مَا بَخِلَ بِهِ الْبَاخِلُونَ

ترجمه

«اين است آنچه بخيلان بدان بخل مى‏ ورزيدند».

شرح

و در روايت ديگرى آمده است كه آن بزرگوار فرمود: هَذَا مَا كُنْتُمْ تَتَنَافَسُونَ فِيِه بِالْأَمْسِ «اين است آنچه شما ديروز [براى به دست آوردنش‏] بر هم سبقت مى‏ جستيد».

بدين وسيله اشاره به پليدى كرده است، زيرا آنچه بخيلان بدان بخل ورزند و مردم به خاطر آن رقابت و تلاش كنند يعنى مال و غذا همان پليدى است، از باب قرار دادن نتيجه را به جاى مقدمه (صاحب نتيجه).

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 180 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

180- و كان عليه السّلام يقول:مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ- أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ- أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي لَوْ عَفَوْتَ

المعنى

استفهم عن وقت جواز شفاء الغيظ استفهام إنكار لوجوده في معرض التنفير عن هذه الرذيلة: و نفّر عنها بقوله: أحين. إلى آخره، و ذلك أنّه إمّا حين العجز عن الانتقام أو حين القدرة عليه. و شفاء الغيظ في الوقت الأوّل لا يجوز لأنّه يكون بالسبّ و الشناعة و تقطيع العرض و نحوه و ذلك مستلزم للائمة الخلق و تعييبهم و قولهم في الحثّ على فضيلة الصبر: لو صبرت لكان أولى. و في الثاني أيضا لا يجوز لاستلزام الشروع في العقوبة لائمة الخلق و العدول عن فضيلة العفو الّتي هى أولى، و قول الناس عليها: لو عفوت و أنّ العفو بك أولى.

مطابق با حکمت 194 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

180- امام (ع) فرمود: مَتَى أَشْفِي غَيْظِي إِذَا غَضِبْتُ- أَ حِينَ أَعْجِزُ عَنِ الِانْتِقَامِ فَيُقَالُ لِي لَوْ صَبَرْتَ- أَمْ حِينَ أَقْدِرُ عَلَيْهِ فَيُقَالُ لِي لَوْ عَفَوْتَ

ترجمه

«كى مى‏ توانم خشم خود را فرونشانم، آن گاه كه خشم مرا فراگيرد موقعى كه از انتقام ناتوان باشم و به من بگويند اگر ايستادگى مى‏ كردى و يا وقتى كه قادر بر انتقام گرفتن باشم و به من بگويند اگر گذشت مى‏ كردى».

شرح

استفهام امام (ع) از وقت امكان فرونشاندن خشم، استفهام انكارى است، زيرا آن حضرت در صدد برحذر داشتن از صفت ناپسند خشم است. و با عبارت احين… از آن حالت برحذر داشته است. توضيح آن كه فروخوردن خشم يا هنگام ناتوانى از انتقام است و به هنگام توانمندى و فرونشاندن خشم در مورد اول، روا نيست، زيرا با دشنام و بدگويى و بى‏ آبرويى و مانند آن همراه است و آن باعث سرزنش و عيبجويى مردم است و گفتار آنان در باره گرايش به فضيلت صبر بدين عبارت كه: اگر صبر مى‏ كردى بهتر بود. و در مورد دوم نيز به اين دليل روا نيست كه شروع به مجازات طرف باعث سرزنش مردم به خاطر انحراف از فضيلت بخشش است كه بهتر از انتقام مى‏باشد و همچنين گفته مردم در اين باره: كه اگر گذشت مى‏كردى براى تو بهتر بود.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده