نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 419 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

419- و قال عليه السّلام: إِذَا كَانَ فِي رَجُلٍ خَلَّةٌ رَائِقَةٌ فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا

اللغة

و الرائقة: المعجبة

المعنى

أى إذا كان في الإنسان خلق فاضل فإنّ طبعه مظنّة أن يكون فيه جملة من الأخلاق الفاضلة المناسبة لذلك الخالق و يتوقّع و ينتظر منه. كمن يكون من شأنه الصدق فإنّه ينتظر الوفاء و حسن الصحبة و بالعكس، و كمن يكون من شأنه العفّة فإنّه يتوقّع منه الكرم و المسامحة و البذل و الصداقة و المحبّة و نحوها، و كمن يكون شجاعا فإنّه يتوقّع منه عظمة الأئمّة و الحلم و الثبات، و كذلك من كان فيه ضدّ ذلك من الرذائل.

مطابق با حکمت 445 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

419- امام (ع) فرمود: إِذَا كَانَ فِي رَجُلٍ خَلَّةٌ رَائِقَةٌ فَانْتَظِرُوا أَخَوَاتِهَا

لغت

رائقة: شگفت آور

ترجمه

«هر گاه كسى داراى صفتى شگفت‏ آور باشد، نظير آن را از وى انتظار داشته باشيد».

شرح

يعنى: هر گاه در انسان خوى برجسته‏اى باشد، دليل آن است كه طبع او زمينه دارد كه تمام اخلاق خوب كه مناسب با آن خلق برجسته است در آن پيدا شود، و بايد انتظار آنها را داشت، مثل كسى كه روشش راست گويى است بنا بر اين از او انتظار وفادارى، و رفاقت خوب مى ‏رود، و به عكس (يعنى از آدم‏با وفا مثلا انتظار راستگويى مى‏رود) و مثل كسى كه روشش پاكدامنى است، از او بزرگوارى، گذشت و بخشش، راستى و دوستى و امثال اينها نيز توقّع است، و باز مانند كسى كه دلير باشد از او انتظار عظمت رهبران و بردبارى و پايدارى مى ‏رود، و همچنين كسى كه داراى صفاتى بر خلاف اينها از صفات رذيله باشد [از او نيز انتظار صفات رذيله ديگر مى‏ رود.].

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 418 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

418- و قال عليه السّلام: قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ

المعنى

و ذلك من الأمور الّتي ينبغي أن يفعل. و إنّما كان كذلك لأنّ الدوام على القليل منها يفيد النفس ملكة الطاعة و الخير و صيرورتهما خلقا بخلاف الكثير المملول منه. و نحوه قول الرسول صلّى اللّه عليه و آله: إنّ هذا الدين متين فأوغل فيه برفق فإنّ المنبتّ لا أرضا قطع و لا ظهرا أبقى. و قد مرّ هذا الكلام بعينه.

مطابق با حکمت 444 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

418- امام (ع) فرمود: قَلِيلٌ مَدُومٌ عَلَيْهِ خَيْرٌ مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ‏

ترجمه

«كار اندكى كه دوام داشته باشد بهتر است از كار بسيار كه خستگى بياورد».

شرح

اين دستور از امورى است كه شايسته است تا به كار گيرند. و براستى چنين است، زيرا دوام بر كار اندك باعث ملكه شدن طاعت و خير براى نفس و به صورت خويى براى آن در آمدن است، به خلاف كار بسيار و خستگى‏آور. و نظير اين سخن از پيامبر (ص) است كه مى‏ فرمايد: «اين دين ژرف است پس با مدارا وارد آن شو، زيرا براى خسته نه مسافتى قابل بريدن و نه پشتى سالم مى‏ماند«»».
و اين سخن بعينه«» قبلا گذشت.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 417 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)وصف مالک اشتر

شرح ابن‏ ميثم

417- و قال عليه السّلام، و قد جاءه نعى الأشتر رحمه الله: مَالِكٌ وَ مَا مَالِكٌ وَ اللَّهِ لَوْ كَانَ جَبَلًا لَكَانَ فِنْداً- أَوْوَ لَوْ كَانَ حَجَراً لَكَانَ صَلْداً- لَا يَرْتَقِيهِ الْحَافِرُ وَ لَا يُوفِي عَلَيْهِ الطَّائِرُ قال الرضى: و الفند: المنفرد من الجبال.

المعنى

و مالك مبتدأ أو فاعل: أى مات مالك. و ما استفهاميّة في معرض التعجّب من مالك- رحمه اللّه- و قوّته في الدين.

مطابق با حکمت 443 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

417- وقتى كه خبر مرگ مالك اشتر (خدايش بيامرزد) به امام (ع) رسيد فرمود: مَالِكٌ وَ مَا مَالِكٌ لَوْ كَانَ جَبَلًا لَكَانَ فِنْداً- لَا يَرْتَقِيهِ الْحَافِرُ وَ لَا يُوفِي عَلَيْهِ الطَّائِرُ

ترجمه

«مالك، امّا چه مالكى به خدا قسم اگر كوه بود، كوهى بى‏ن ظير بود، و اگر سنگ بود سنگى سخت بود، كه هيچ رونده چالاك بر قلّه آن بالا نرود و هيچ پرنده‏اى به اوج آن نرسد».

شرح

سيد رضى مى‏ گويد: فند، كوهى است كه از كوهها جداست.
مالك مبتدا و يا فاعل است، يعنى: مالك بدرود زندگى گفت، ما، استفهاميه و در معرض تعجّب از مالك- خدايش بيامزرد- و از نيرومندى اوست.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 416 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

416- و قال عليه السّلام: لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَكَ

المعنى

أقول: ما حملك: أى ما وجدت فيه قيام حالك و صلاح معاشك فأمكنك الإقامة به. و استعار الحمل له باعتبار حمل مئونته ملاحظة لشبهه بالجمل و نحوه. و إلى ذلك أو قريب منه أشار أبو الطيّب: و في بلاد اختها بدل. و كذلك علىّ بن‏ مقرب البحرانيّ في قوله:
لي عن بلاد الأذى و الهون متّسع ما بين حرّ و بين الدار من نسب.

مطابق با حکمت 442 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

416- امام (ع) فرمود: لَيْسَ بَلَدٌ بِأَحَقَّ بِكَ مِنْ بَلَدٍ خَيْرُ الْبِلَادِ مَا حَمَلَكَ

ترجمه

«هيچ شهرى از شهر ديگر براى تو شايسته ‏تر نيست بهترين شهرها آن جاست كه تو را تحمل كند».

شرح

ما حملك، يعنى: آنجا كه آرامش حال و آرايش زندگى به دست آورى و اقامت در آنجا برايت ميّسر گردد، همان جا بهترين جاست. كلمه: حمل را به اعتبار بر خود داشتن هزينه زندگى انسان از نظر شباهت به شتر و نظير آن، براى محل زندگى استعاره آورده است. و به چنين چيزى يا نزديك به همين ابو الطّيب اشاره كرده است: و شهرها هر كدام، جايگزين ديگرى مى‏شوند. همچنين على بن مقرب بحرانى مى‏ گويد از شهرها آزار و خوارى براى من فراوان است، ميان آزاد مرد و ميان خانه نسبتى و رابطه ‏اى وجود ندارد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 415 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

415- و قال عليه السّلام: مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ

المعنى

أقول:- ما- هاهنا للتعجّب. و هذه الكلمة تجري مجرى المثل يضرب لمن يعزم على أمر فيغفل عنه أو يتهاون فيه و يتراخى عن فعله حتّى ينتقض عزمه عنه. و أصله أنّ الإنسان قد ينوى السفر مثلا أو الحركة بقطعة من الليل ليتوفّر في نهاره على سيره فيغلبه النوم إلى الصباح فيفوت وقت عزمه فينتقض ما كان عزم عليه في يومه.

مطابق با حکمت 440 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

415- امام (ع) فرمود: مَا أَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزَائِمِ الْيَوْمِ

ترجمه

«چه تصميمهاى روزانه را كه خواب درهم مى ‏شكند».

شرح

ما در اينجا براى تعجّب است، و اين سخن به منزله ضرب المثلى است براى كسى كه تصميم به كارى بگيرد، و بعد از آن غفلت كند و يا آن را كوچك بشمارد و به تأخير بيندازد تا اين كه نسبت به انجام آن از تصميم خود برگردد. و اصل مطلب از اين قرار است كه گاهى انسان تصميم به سفرى- به طور مثال- و يا حركت در قسمتى از شب مى‏گيرد تا اين كه به سير روزانه‏اش كمك كند، امّا خواب بر او غلبه مى‏كند تا بامدادان و آن وقت تصميم از دست مى‏رود، و آن تصميم كه در روز گرفته بود، درهم مى‏ شكند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 414 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

414- و قال عليه السّلام: الْوِلَايَاتُ مَضَامِيرُ الرِّجَالِ

المعنى

أراد بالمضامير مظانّ معرفة جودة الفرس و هى الأمكنة الّتي يقرن فيها الخيل للسباق، و استعار لفظها للولايات باعتبار أنّها مظانّ ظهور جودة الوالى من خسّته و ردائته كما أنّ المضامير للخيل كذلك.

مطابق با حکمت 441 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

414- امام (ع) فرمود: الْوِلَايَاتُ مَضَامِيرُ الرِّجَالِ

ترجمه

«حكومتها ميدانهاى آزمون مردانند».

شرح

مقصود از ميدانها، جاى شناخت، اسب تندرو است و آن جايى است كه اسبها براى مسابقه در كنار هم قرار مى‏گيرند. لفظ «مضامير- ميدانها» را براى حكومتها به اعتبار اين كه محلّ ظهور خوبى حاكم از بدى و پستى اوست، همان طورى كه ميدانها براى اسبها چنين‏اند، استعاره آورده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 413 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)زهد

شرح ابن‏ ميثم

413- و قال عليه السّلام: الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ‏ سُبْحَانَهُ- لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ- وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي- فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ

المعنى

الأمران المذكوران في الآية غايتان من الزهد و الإعراض عن الدنيا في قوة خاصّة مركّبة تلزم الزهد، و نبّه عليها لتعريفه بها، و كنّى بقوله: فقد أخذ الزهد بطرفيه. عن استكمال حقيقة الزهد و كمالاتها حينئذ و ظاهر أنّ وجود الخاصّة المذكورة مستلزم للإعراض عن الدنيا و طيّباتها بالقلب و هو الزهد الحقيقىّ.

مطابق با حکمت 439 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

413- امام (ع) فرمود: الزُّهْدُ كُلُّهُ بَيْنَ كَلِمَتَيْنِ مِنَ الْقُرْآنِ قَالَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ وَ مَنْ لَمْ يَأْسَ عَلَى الْمَاضِي وَ لَمْ يَفْرَحْ بِالْآتِي- فَقَدْ أَخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَيْهِ

ترجمه

«تمام پارسايى بين دو كلمه از قرآن است كه خداوند پاك مى ‏فرمايد: لِكَيْلا تَأْسَوْا عَلى‏ ما فاتَكُمْ وَ لا تَفْرَحُوا بِما آتاكُمْ«»، و كسى كه بر گذشته افسوس نخورد، و به آينده شاد نشد، پارسايى را از دو طرف دريافت كرده است.»

شرح

دو موردى كه در آيه ذكر شده است نتيجه پارسايى و اعراض از دنياست و به منزله خاصّه مركبّه‏اى است كه لازمه پارسايى است، و براى تعريف پارسايى بدانها اشاره كرده است. و عبارت فقد اخذ الزّهد بطرفيه (پارسايى را از دو طرف گرفته است) كنايه از كامل داشتن پارسايى و كمالات آن است در چنان حالتى، و بديهى است كه وجود چنان ويژگى باعث اعراض از دنيا و خوشيهاى آن از صميم قلب است و زهد واقعى هم همان است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 412 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

412- و قال عليه السّلام: النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا

المعنى

و قد مرّ بيانه.

مطابق با حکمت 438 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

412- امام (ع) فرمود: النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُوا

ترجمه

«مردم دشمنند آنچه را كه نمى ‏دانند.»

شرح

قبلا عين همين عبارت به شماره (158) گذشت و توضيح داده شد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 411 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)مقایسه عدل وبخشش

شرح ابن‏ ميثم

411- و سئل عليه السّلام: أيما أفضل: العدل، أو الجود
فقال الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا- وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ- فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا

المعنى

أشار إلى أفضليّة العدل بضميرين صغرى الأوّل: قوله: العدل إلى قوله: جهتها. يريد أنّ طليعة الجود يقتضى من صاحبها إخراج كلّ ما يملكه عن مواضعه و مواضع حاجته الّتي هى أولى به بمقتضى العدل. الثاني: قوله: و العدل. إلى قوله: خاصّ. و استعار له لفظ السايس باعتبار أنّ به نظام العالم و الجود عارض خاصّ بمن يصل إليه من بعض الناس. و تقدير الكبرى فيهما: و كلّ أمرين كانا كذلك فالعدل أشرفهما و أفضلهما. و قوله فالعدل. إلى آخره هو النتيجة.

مطابق با حکمت 437 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

411- از امام (ع) پرسيدند: از عدالت و بخشندگى كدام يك بهتر است فرمود:
الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا- وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ- فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا

ترجمه

«عدالت چيزها را در جاى خود مى نهد، و بخشندگى آنها را از جاى خود بيرون مى‏ سازد، و عدالت نگهبان همه است ليكن بخشندگى تنها به كسى كه به او بخشش شده بهره مى‏ رساند پس عدالت برتر و بالاتر است.»

شرح

امام (ع) به فضيلت عدالت وسيله دو قياس مضمرى اشاره فرموده است كه مقدمه صغراى اوّل: العدل… جهتها است، مقصود آن است كه در آغاز بخشندگى از صاحبش مى‏خواهد تا آنچه را كه مالك است از جاى خود و از محل نيازش كه بنا به خواست عدالت آنجا سزاوارتر است، خارج سازد. و صغراى قياس دوّم نيز عبارت «و العدل… خاصّ» است. كلمه: «سايس» را به اعتبار اين كه نظام عالم به عدالت بستگى دارد، استعاره براى عدالت آورده است، در صورتى كه بخشندگى تنها به كسى از مردم كه مورد بخشش قرار مى‏ گيرد، عارض مى ‏شود، و كبراى مقدّر هر دو قياس چنين است: ميان دو امرى كه چنين باشند، عدالت برتر و بهترين آنها است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 410 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

410- و قال عليه السّلام: مَا كَانَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الشُّكْرِ- وَ يُغْلِقَ‏عَنْهُ بَابَ الزِّيَادَةِ- وَ لَا لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَاءِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْإِجَابَةِ- وَ لَا لِيَفْتَحَ عَلَيْهِ‏لِعَبْدٍ بَابَ التَّوْبَةِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْمَغْفِرَةِ

المعنى

أشار إلى استلزام امور ثلاثة و هى الشكر للمزيد و الدعاء للإجابة و التوبة للمغفرة. فمن فتح اللّه له باب إحدى هذه الملزومات فأعدّه له و ألهمه إيّاه وجب في جوده أن يفتح له باب لازمه و يفيضه عليه. إذ لا بخل في وجوده و لا منع في سلطانه.
و وصف فتح الباب مستعار لتيسير اللّه تعالى العبد لذلك و إعداده له.

مطابق با حکمت 435 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

410- امام (ع) فرمود: مَا كَانَ اللَّهُ لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الشُّكْرِ- وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الزِّيَادَةِ- وَ لَا لِيَفْتَحَ عَلَى عَبْدٍ بَابَ الدُّعَاءِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْإِجَابَةِ- وَ لَا لِيَفْتَحَ لِعَبْدٍ بَابَ التَّوْبَةِ وَ يُغْلِقَ عَنْهُ بَابَ الْمَغْفِرَةِ

ترجمه

«نمى ‏شود كه خداوند به روى بنده‏ اى در شكر بگشايد و در زيادت روزى را ببندد، و در دعا و خواستن را بگشايد، و در اجابت را ببندد، و در توبه را باز كند امّا در بخشش را ببندد.»

شرح

امام (ع) به سه چيز اشاره فرموده است: سپاسگزارى براى فزونى نعمت، درخواست براى رواى حاجت، و توبه براى آمرزش و رحمت پس به روى هر كس كه خداوند در يكى از اين ملزومات را بگشايد و او را آماده و مهيّا سازد و آن را بر وى الهام كند، سزاى مقام بخشندگى‏ اوست كه در لازم را نيز به روى او بگشايد و او را از فيض خويش بهره‏مند سازد زيرا كه در وجود خدا بخلى نيست و در سلطنت او منعى وجود ندارد. و صفت گشودن در، استعاره براى موفق ساختن و آماده كردن بنده است توسط خداوند، براى چنان مرحمتى.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 409 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

409- و قال عليه السّلام: اخْبُرْ تَقْلِهِ قال الرضى: و من الناس من يروى هذا للرسول صلّى اللّه عليه و آله و سلم و مما يقوى أنه من كلام أمير المؤمنين عليه السّلام ما حكاه ثعلب عن ابن الأعرابى، و قال المأمون: لولا أن عليا قال «اخبر تقله» لقلت:

المعنى

قلاه يقليه قلى- بالكسر- و قلاء- بالفتح- أبغضه. و الهاء مزيدة للسكت و هو أمر في معنى الخبر يجرى مجرى المثل، و المعنى من خبرت باطنة قليته. و الحكم أكثرىّ لكثرة ما عليه الناس من حيث السريرة و رذائل الأخلاق. و ما نقل عن المأمون من العكس يريد به أنّ إظهار البغض للشخص يكشف عنه باطنه لأنّه إمّا أن يقابل بمثل ذلك أو يترك فيعرف خيره من شرّه. و نقل مثله عن أبي بكر الأصفهاني قال: لولا أنّ الاعتراض على السلف من الجهالة و السرف لقلت: القلى ثمّ الخبر، حتّى لا يكون الإنسان مضيّعا وقته، واضعا في غير موضعه مقته.

مطابق با حکمت 434 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

409- امام (ع) فرمود: اخْبُرْ تَقْلِهِ

ترجمه

«او را آزمايش كن تا دشمنش بدارى».

شرح

سيد رضى مى‏ گويد: بعضى از مردم اين سخن را از پيامبر (ص) نقل كرده‏ اند، امّا آنچه تأييد مى‏ كند كه اين سخن از امير المؤمنين است آن است كه ثعلب از ابن اعرابى نقل كرده كه مأمون گفت: اگر نبود كه على (ع) فرمود: اخبر تقله (بيازما تا دشمن بدارى)، من مى ‏گفتم: اقله تخبر، (مردم را دشمن بدار تا بيازمايى).

قلاه يقليه، قلّى به كسر (قاف) و قلاء، به فتح به معنى: دشمن داشت او را. هاى آخر براى سكت اضافه شده است. اين جمله امرى است در معناى خبر و به منزله ضرب المثل به اين معنى كه باطن هر كس را بيازمايى، دشمنش مى‏ دارى. و اين حكم به غالب است چون بيشتر مردم از نظر باطن و اخلاق ناروا چنينند. و آنچه را كه از مأمون نقل كرده‏ اند بر عكس سخن امام (ع) است يعنى اظهار دشمنى با شخص باعث فاش شدن باطن او مى‏ گردد، زيرا كه او يا در برابر، دشمنى مى‏ كند و يا نمى ‏كند، در هر صورت خوبى و بدى او روشن مى ‏كردد. و نظير اين سخن از ابو بكر اصفهانى نقل شده است كه گفت: اگر اعتراض برگذشتگان در زمره نادانى و اسراف تلقّى نمى ‏شد، مى ‏گفتم: دشمنى، سپس آزمون، تا اين كه انسان عمرش را تلف نكرده و بيجا با كسى دشمنى نمى ‏ورزد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 408 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

408- و قال عليه السّلام: اذْكُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ

المعنى

و الغرض التنفير عن الدنيا.

مطابق با حکمت 433 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

408- امام (ع) فرمود: اذْكُرُوا انْقِطَاعَ اللَّذَّاتِ وَ بَقَاءَ التَّبِعَاتِ

ترجمه

«به خاطر داشته باشيد، بريده شدن لذّتها و ماندن پيامدهاى نارواى [آنها] را».

شرح

هدف امام (ع) از اين سخن برحذر داشتن از دنياست.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 407 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)وصف أولياء اللّه

شرح ابن‏ ميثم

407- و قال عليه السّلام: إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا- إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا- وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا-فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ يُمِيتَهُمْ- وَ تَرَكُوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَيَتْرُكُهُمْ- وَ رَأَوُا اسْتِكْثَارَ غَيْرِهِمْ مِنْهَا اسْتِقْلَالًا- وَ دَرَكَهُمْ لَهَا فَوْتاً- أَعْدَاءُ مَا سَالَمَ النَّاسُ وَ سَلْمٌ لِمَنْ‏سَلْمُ مَا عَادَى النَّاسُ- بِهِمْ عُلِمَ الْكِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا- وَ بِهِمْ قَامَ الْكِتَابُ وَ هُمْ بِهِ قَامُوا- لَا يَرَوْنَ مَرْجُوّاً فَوْقَ مَا يَرْجُونَ- وَ لَا مَخُوفاً فَوْقَ مَا يَخَافُونَ

أقول: ميّز أولياء اللّه بصفات عشر:

إحداها: أنّهم نظروا إلى باطن الدنيا
أى حقيقتها، و غرض الحكمة الإلهيّة من وجودها فعملوا فيها على حسب علمهم إذا نظر الناس إلى ظاهرها من زينتها و قيناتها.

الثانية: و اشتغلوا بآجلها
و هو ما جعله اللّه نصب أعينهم غرضا مقصودا منها ثمرة للاستعداد بها و هو ثواب اللّه و رضوانه إذا اشتغل الناس بعاجلها و حاضر لذّاتها.

الثالثة: فأماتوا منها ما خشوا أن يميتهم
و هو نفوسهم الأمّارة بالسوء الّتى يخشى من غلبتها و استيلائها على العقل موته و هلاكه في الآخرة، و يحتمل أن يريد بما أماتوه منها قيناتها استعارة. فكأنّهم لمّا رفضوها و لم يلتفتوا إليها قد أماتوا و لم يبق لها حياة عندهم.

الرابعة: و تركوا منها ما علموا أنّه سيتركهم.
و هو زينتها و قيناتها التاركة لهم بالموت عنها. و- من- في الموضعين لبيان الجنس.

الخامسة: و رأوا استكثار غيرهم منها استقلالا- و دركها لها فوتا
أى استقلالا من الخير الباقى و فوتا له إذ كان دركها و الاستكثار بها سببا لذلك.

السادسة: أعداء ما سالم الناس
و هى الدنيا، و سلم ما عادى الناس و هى الآخرة.

الثامنة: بهم علم الكتاب.
لحفظهم إيّاه و تفقّههم له و إفادتهم به، و به علموالاشتهارهم به عند الناس.

التاسعة: و بهم قام الكتاب
أى صارت أحكامه قائمة في الخلق معمولا بها، و به قاموا: أى بأوامره و نواهيه و بما ينبغي له. و يحتمل أن يريد أنّ قيامهم في معاشهم و معادهم ببركته.

العاشرة لا يرون مرجوّا فوق ما يرجون
من ثواب اللّه، و لا يخافون مخوفا فوق ما يخافون من عذاب اللّه و الحجب عنه. و ذلك لعلمهم بالمرجوّ و المخوف هناك.

مطابق با حکمت 432 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

407- امام (ع) فرمود: إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ هُمُ الَّذِينَ نَظَرُوا إِلَى بَاطِنِ الدُّنْيَا- إِذَا نَظَرَ النَّاسُ إِلَى ظَاهِرِهَا- وَ اشْتَغَلُوا بِآجِلِهَا إِذَا اشْتَغَلَ النَّاسُ بِعَاجِلِهَا- فَأَمَاتُوا مِنْهَا مَا خَشُوا أَنْ يُمِيتَهُمْ- وَ تَرَكُوا مِنْهَا مَا عَلِمُوا أَنَّهُ سَيَتْرُكُهُمْ- وَ رَأَوُا اسْتِكْثَارَ غَيْرِهِمْ مِنْهَا اسْتِقْلَالًا- وَ دَرَكَهُمْ لَهَا فَوْتاً- أَعْدَاءُ مَا سَالَمَ النَّاسُ وَ سَلْمُ مَا عَادَى النَّاسُ- بِهِمْ عُلِمَ الْكِتَابُ وَ بِهِ عَلِمُوا- وَ بِهِمْ قَامَ الْكِتَابُ وَ هُمْ بِهِ قَامُوا- لَا يَرَوْنَ مَرْجُوّاً فَوْقَ مَا يَرْجُونَ- وَ لَا مَخُوفاً فَوْقَ مَا يَخَافُونَ

ترجمه

«دوستان خدا كسانى هستند كه به باطن دنيا نگاه كنند، آن گاه كه مردم به ظاهر آن مى‏ نگرند و به پايان آن بپردازند، وقتى كه مردم به وضع حاضر آن مشغولند، پس نابود مى‏ سازند آنچه را كه مى‏ ترسند آنها را نابود سازد، و ترك مى‏ كنند آنچه را كه مى‏ دانند آنها را ترك خواهد كرد، و مى‏ بينند كه بهره ‏بردارى فراوان ديگران از دنيا، كم بهره بردن است و دريافتن دنيا توسط ايشان، از دست دادن آخرت است، آنان با آنچه مردم در صلحند دشمن، و با آنچه مردم با آن دشمنند در صلح مى‏ باشند. به وسيله ايشان كتاب آسمانى شناخته شده و به وسيله كتاب آنها شناخته شدند، و به وسيله آنها كتاب پايدار، و به وسيله كتاب آنها جاودانه شدند، اميدى بالاتر از اميدشان و ترسى بيشتر از ترس ايشان قابل تصوّر نيست».

شرح

امام (ع) دوستان خدا را به وسيله ده صفت مشخّص كرده است:

1- آنان به باطن و حقيقت دنيا و هدف حكمت الهى از پيدايش دنيا مى‏نگرند و در نتيجه مطابق آگاهى خود عمل مى‏كنند، در موقعى كه مردم به ظاهر آن يعنى به آرايش و اندوخته‏هاى دنيا توجّه دارند.

2- و به پايان دنيا مشغولند يعنى آنچه را كه خداوند مقابل چشمشان، به عنوان هدف اصلى و نتيجه آمادگى از دنيا قرار داده است كه همان اجر و مزد و خوشنودى خدا مى ‏باشد، آن گاه كه مردم به وضع حاضر و لذّات موجود دنيا سرگرمند.

3- آنچه را كه از دنيا ممكن بود باعث نابودى آنها شود، آنها نابود ساخته ‏اند، يعنى نفس امّاره‏اى را كه مى‏ترسيدند بر آنها غلبه كرده و بر عقلشان چيره شود و در نتيجه باعث مرگ و نابودى آنها در آخرت گردد. و احتمال دارد كه مقصود- به صورت استعاره- همان اندوخته‏ هاى دنيا باشد كه باعث نابودى انسان مى‏ گردند، و گويى از آن جهت كه آنان دنيا را ترك كرده و به آن توجّهى ندارند، دنيا در نزد آنها مرده و فراموش شده است.

4- و ترك مى‏كنند از دنيا آنچه را كه مى‏دانند سرانجام آنها را ترك خواهد كرد، يعنى همان زيب و زيور دنيا كه با مردن ايشان آنها را ترك خواهد گفت. من در هر دو مورد براى بيان جنس است.

5- بهره فراوان ديگران را از دنيا كم بهرگى، و دريافت آنها را از دنيا، از دست دادن مى‏ دانند، يعنى كم بهرگى از خير آخرت و از دست دادن آن، از آن رو كه دريافت دنيا و بهره زياد از آن چنين نتيجه ‏اى را دارد.

6- با آنچه مردم سازش دارند، يعنى با دنيا، دشمن، و با آنچه مردم آن را دشمن مى‏ دارند يعنى آخرت، در صلح و سازشند.

7 و 8- به وسيله ايشان كتاب دانسته شد، چون ايشان كتاب را پاسدارى و تفقّه مى ‏كنند و به ديگران مى‏آموزند، و به وسيله كتاب ايشان شناخته شدند به‏ دليل شهرتشان به وسيله آن در نزد مردم.

9- وسيله آنها كتاب پايدار ماند، يعنى احكام كتاب در بين مردم برقرار ماند و مردم به آن احكام عمل كردند، و همچنين به وسيله كتاب آنها جاودانه شدند يعنى با اجراى اوامر، و نواهى و آنچه سزاوار ايشان بود. و احتمال دارد كه مقصود استوارى ايشان در امر معاش و معاد به بركت قرآن باشد.

10- اميدى بالاتر از اميدى كه به پاداش الهى دارند، و خوفى بالاتر از خوفى كه از عذاب خدا و دورى از او دارند، وجود ندارد از آن رو كه اينان يقين به آن اميد و ترس در آن عالم دارند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 406 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)اقسام روزی

شرح ابن‏ ميثم

406- و قال عليه السّلام: الرِّزْقُ رِزْقَانِ طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ- فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتَّى يُخْرِجَهُ عَنْهَا- وَ مَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيَا حَتَّى يَسْتَوْفِيَ مِنْهَا رِزْقَهُ مِنْهَا

المعنى

استعار للرزق وصف الطالب باعتبار أنّه لا بدّ من وصوله فهو كالطالب لصاحبه.و نفّر عن طلب الدنيا بما يلزمها من الغاية المقدّرة و هى الموت فكأنّه طالب للمرء لغاية إخراجه من الدنيا بسبب طلبه لها، و رغّب في طلب الآخرة بما يلزمه من طلب الدنيا و أهلها لمن انقطع عنها حتّى يصل إليه رزقه منها و هو محمود. و قد بيّنا فيما سلف وجه إقبال الناس على من ينقطع عنهم.

مطابق با حکمت 431 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

406- امام (ع) فرمود:الرِّزْقُ رِزْقَانِ طَالِبٌ وَ مَطْلُوبٌ- فَمَنْ طَلَبَ الدُّنْيَا طَلَبَهُ الْمَوْتُ حَتَّى يُخْرِجَهُ عَنْهَا- وَ مَنْ طَلَبَ الْآخِرَةَ طَلَبَتْهُ الدُّنْيَا حَتَّى يَسْتَوْفِيَ رِزْقَهُ مِنْهَا

ترجمه

«روزى دو قسم است: يكى آن كه در پى تو است و ديگرى آن كه تو در پى آنى، پس كسى كه خواهان دنياست مرگ او را مى‏ طلبد تا از دنيا ببردش، و كسى كه طالب آخرت است دنيا او را مى‏ طلبد تا وى از آن روزى خود را كامل ببرد».

شرح

امام (ع) صفت طالب را براى روزى از آن رو استعاره آورده است كه روزى همچون كسى كه در پى صاحبش در آيد ناگزير به او مى‏ رسد. و از طلب دنيا به دليل نتيجه مقدّرى كه در پى دارد، يعنى مرگ، بر حذر داشته است به طورى كه گويى مرگ شخص را دنبال مى‏ كند تا او را از دنيا بيرون سازد، آن هم به خاطر آن‏ كه خود شخص، دنيا را مى‏ جويد، و وادار به رفتن در پى آخرت نموده است به دليل اين كه لازمه طلب آخرت آن است كه دنيا و اهل دنيا در پى كسى مى‏ روند كه از دنيا بريده است تا آنجا كه روزى وى از دنيا مى‏ رسد، و اين كارى است پسنديده، و ما در گذشته دليل اقبال مردم را بر كسى كه از ايشان بريده است بروشنى بيان كرديم.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 405 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

405- و قال عليه السّلام: إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَةً وَ أَخْيَبَهُمْ سَعْياً- رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ فِي طَلَبِ مَالِهِ- وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِيرُ عَلَى إِرَادَتِهِ- فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا بِحَسْرَتِهِ وَ قَدِمَ عَلَى الْآخِرَةِ بِتَبِعَتِهِ

المعنى

استعار وصف الأخسر صفقة لمن ذكر باعتبار استعاضته للدنيا عن الآخرة و مع عدم موافقة القدر له في حصول آماله الدنيويّة. و ظاهر أنّه أخسر من اتّجر. و تبعته ما يلحقه من عقوبات الآلام المكتسبة له من سعيه.

مطابق با حکمت 430 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

405- امام (ع) فرمود: إِنَّ أَخْسَرَ النَّاسِ صَفْقَةً وَ أَخْيَبَهُمْ سَعْياً- رَجُلٌ أَخْلَقَ بَدَنَهُ‏ فِي طَلَبِ مَالِهِ- وَ لَمْ تُسَاعِدْهُ الْمَقَادِيرُ عَلَى إِرَادَتِهِ- فَخَرَجَ مِنَ الدُّنْيَا بِحَسْرَتِهِ وَ قَدِمَ عَلَى الْآخِرَةِ بِتَبِعَتِهِ

ترجمه

«زيانكارترين مردم در معامله، و نااميدترين فرد در تلاش و كوشش آن كسى است كه براى رسيدن به آرمانهايش جسمش را فرسوده كند، و مقدّرات او را در رسيدن به خواسته ‏اش يارى ننمايند، پس با حسرت و افسوس از دنيا برود و با گناهان خود وارد آخرت شود.»

شرح

صفت (اخسر صفقة) را استعاره براى آن كسى كه معرفى كرده، آورده از آن رو كه دنيا را به جاى آخرت گرفته است و قضا و قدر، با او در رسيدن به آرزوهاى دنيوى‏ اش موافق نبوده است. و بديهى است كه او در معامله‏ اش زيانكارتر از همه است و پيامد آن هم عبارت است از كيفر دردهايى كه در اثر تلاش خود او عايدش مى‏ گردد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 404 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)بزرگترین حسرت

شرح ابن‏ ميثم

404- و قال عليه السّلام: إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ- حَسْرَةُ رَجُلٍ كَسَبَ مَالًا فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ- فَوَرَّثَهُ رَجُلًافَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ- فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّةَ وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّارَ

المعنى

غرض الكلمة الجذب عن الكسب الحرام، و ادّخار المال و التنفير عنه بما ذكر.
و قوله: أعظم الحسرات.لا يقتضى أن يكون كلّ ما هو أعظمها. و إنّما كان ذلك حسرة عظيمة لعدم منفعته بالمال في الدنيا، و عذابه في الآخرة، و مشاهدته لانتفاع الغير به هناك.

مطابق با حکمت 429 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

404- امام (ع) فرمود: إِنَّ أَعْظَمَ الْحَسَرَاتِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ- حَسْرَةُ رَجُلٍ كَسَبَ مَالًا فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ- فَوَرِثَهُ رَجُلٌ فَأَنْفَقَهُ فِي طَاعَةِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ- فَدَخَلَ بِهِ الْجَنَّةَ وَ دَخَلَ الْأَوَّلُ بِهِ النَّارَ

ترجمه

«بزرگترين حسرتها در روز قيامت، حسرت آن كسى است كه مالى را از راه حرام به دست آورده، و كسى آن را از وى به ارث برده و در راه بندگى خدا صرف كرده باشد و بدان سبب وارد بهشت گردد، امّا او كه خود فراهم آورنده مال بوده است وارد جهنم شود.»

شرح

هدف از اين سخن برحذر داشتن از كسب حرام و اندوختن مال و زنهار از آن است به دليلى كه ذكر كرده است.
و عبارت اعظم الحسرات نمى ‏رساند كه اين حسرت از تمامى حسرتها بزرگتر است، بلكه اين حسرتى بزرگ است از آن جهت كه در دنيا از مال سودى نبرده و در آخرت دچار عذاب آن بوده و از طرفى مى ‏بيند ديگرى در آخرت از آن مال سود مى‏ برد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 403 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)عید

شرح ابن‏ ميثم

403- و قال عليه السّلام فى بعض الأعياد: إِنَّمَا هُوَ عِيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِيَامَهُ وَ شَكَرَ قِيَامَهُ- وَ كُلُّ يَوْمٍ لَا يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ يَوْمُ عِيدٌ

المعنى

غرض الكلمة الجذب إلى عبادة اللّه و طاعته، و كسر النفوس عن الفرح بما ليس للّه فيه نصيب سواء كان زمانا أو مكانا أو غيرهما. و لمّا كان العيد عبارة عن يوم تسرّ فيه الناس و تفرح فيه فكلّ يوم لا يعصى اللّه فيه فهو أولى بالفرح و السرور فيه و أن يسمّى عيد از في عرف أولياء اللّه و الطالبين لما عنده.

مطابق با حکمت 428 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

403- امام (ع) در يكى از عيدها فرمود: إِنَّمَا هُوَ عِيدٌ لِمَنْ قَبِلَ اللَّهُ صِيَامَهُ وَ شَكَرَ قِيَامَهُ- وَ كُلُّ يَوْمٍ لَا يُعْصَى اللَّهُ فِيهِ فَهُوَ عِيدٌ

ترجمه

«امروز براى كسى عيد است كه خداوند روزه ‏اش را قبول كرده و به نمازش پاداش داده است، و هر روز كه در آن روز معصيت خدا را نكنند، آن روز عيد است».

شرح

هدف از اين سخن، جلب مردم به عبادت و اطاعت خدا و در هم شكستن نفوس است از خرسند بودن بدانچه كه خداى را در آن سهمى نباشد. چه از نظر زمان، يا مكان و يا جز اينها باشد. و چون عيد عبارت از روزى است كه مردم در آن روز شاد و مسرورند، پس هر روزى كه در آن روز معصيت خدا نشود، آن روز شايسته ‏تر به شادمانى است و در عرف اولياى خدا و طالبان نعمتهاى او، آن روز عيد ناميده مى‏شود.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 402 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)شکایت

شرح ابن‏ ميثم

402- و قال عليه السّلام: مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّهُ شَكَاهَا إِلَى اللَّهِ- وَ مَنْ شَكَاهَا إِلَى كَافِرٍ فَكَأَنَّمَا شَكَا اللَّهَ

المعنى

شكاية المؤمن إلى المؤمن شكاية في موضعها. إذ كانت ثمرة الشكاية المعاونة على دفع الأمر المشكوّ منه. و المؤمن شأنه ذلك، بخلاف الشكاية إلى الكافر. و رغّب في الأوّل بتشبيهها بالشكاية إلى اللّه، و وجه الشبه أنّ المؤمن كالصديق للّه فإذا شكى المؤمن إليه أمرا من اللّه فكأنّه جعله وسيلة إلى اللّه في شكواه فأشبه الشكوى إليه.
و نفّر عن الثانية بتشبيه ها بشكوى اللّه، و وجه الشبه أنّ الكافر عدّو اللّه فمن شكى إليه أمرا فكأنّما شكى من اللّه إلى عدوّه.

مطابق با حکمت 427 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

402- امام (ع) فرمود: مَنْ شَكَا الْحَاجَةَ إِلَى مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّهُ شَكَاهَا إِلَى اللَّهِ- وَ مَنْ شَكَاهَا إِلَى كَافِرٍ فَكَأَنَّمَا شَكَا اللَّهَ

ترجمه

«هر كس از داشتن نيازى به نزد مؤمنى شكوه كند، چنان است كه شكوه آن را به خدا نموده است و هر كس نزد كافرى گله كند، مثل آن است كه از خدا گله كرده است».

شرح

گله مؤمن به مؤمن، كار بجايى است، زيرا نتيجه گله، كمك آن مؤمن است بر رفع گرفتارى مورد نظر. و از مؤمن همين انتظار است بر خلاف گله كردن نزد كافر. امام (ع) به مورد اوّل ترغيب فرموده است با تشبيه كردن شكوه نزد مؤمن به شكوه نزد خدا، و وجه شبه آن است كه مؤمن به منزله دوست خداست پس اگر در كارى كه مربوط به خداست به او شكايت شود، مثل آن است كه او را واسطه برآوردن گرفتارى خود نزد خدا قرار داده است، پس شكوه به مؤمن نظير شكوه به خدا مى‏ باشد.
و از مورد دوم برحذر داشته است با تشبيه نمودن آن به شكايت از خدا، وجه شبه آن است كه كافر دشمن خداست، پس هر كس كه نزد او شكوه مى‏كند مثل آن است كه از خدا نزد دشمنش شكايت برده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 401 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)سلامت وثروت

شرح ابن‏ ميثم

401- و قال عليه السّلام: لَا يَنْبَغِي لِلْعَبْدِ أَنْ يَثِقَ بِخَصْلَتَيْنِ الْعَافِيَةِ وَ الْغِنَى- بَيْنَا تَرَاهُ مُعَافًى إِذْ سَقِمَ وَ بَيْنَا تَرَاهُ غَنِيّاً إِذِ افْتَقَرَ

المعنى

نهى عن الوثوق بالخصلتين المذكورتين لكونهما مع ما يقابلهما من السقم و الفقر امورا غير مقدوره للعبد و لا معلومة الأسباب و هى في معرض التعاقب فالوثوق بما كان كذلك جهل فلا ينبغي أن يثق بالخصلتين المذكورتين.

مطابق با حکمت 426 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

401- امام (ع) فرمود: لَا يَنْبَغِي لِلْعَبْدِ أَنْ يَثِقَ بِخَصْلَتَيْنِ الْعَافِيَةِ وَ الْغِنَى- بَيْنَا تَرَاهُ مُعَافًى إِذْ سَقِمَ وَ بَيْنَا تَرَاهُ غَنِيّاً إِذِ افْتَقَرَ

ترجمه

«سزاوار بنده ‏اى نيست كه به دو چيز پشت گرم باشد: تندرستى و مالدارى، زيرا در همان ميان كه او را تندرست مى ‏بينى ناگهان بيمار، و در آن بين كه وى را مالدار مى ‏بينى ناگهان تنگدست مى‏ شود.»

شرح

امام (ع) از اعتماد به دو خصلت ياد شده نهى فرموده است، از آن جهت كه آن دو با نقطه مقابلشان يعنى بيمارى و تنگدستى، در اختيار بنده نيستند و عوامل و اسباب آنها نيز نامعلوم است. بنا بر اين همواره احتمال در پى آمدن يكى پس از ديگرى هست. پس اطمينان به چيزى كه اين طور است از نادانى است. و سزاوار نيست كه به اين دو فضيلت انسان پشت گرم باشد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 400 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

400- و قال عليه السّلام: إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً يَخْتَصُّهُمْ‏يَخْتَصُّهُمُ اللَّهُ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ- فَيُقِرُّهَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا- فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ

المعنى

أى من عباد اللّه من يكون مقصودا بالعناية الإلهيّة بإفاضة النعمة عليه و إقرارها في يديه لوصول النفع إلى الغير. و يكون ذلك شرطا فيها فإذا لم يوجد ذلك ارتفعت تلك النعمة بارتفاع شرطها إلى غيرهم. و غرض الكلمة الحثّ على النفع المتعدّى لتجويز كلّ عاقل أنعم اللّه عليه أن تكون نعمته كذلك.

مطابق با حکمت 425 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

400- امام (ع) فرمود: إِنَّ لِلَّهِ عِبَاداً يَخْتَصُّهُمْ بِالنِّعَمِ لِمَنَافِعِ الْعِبَادِ- فَيُقِرُّهَا فِي أَيْدِيهِمْ مَا بَذَلُوهَا- فَإِذَا مَنَعُوهَا نَزَعَهَا مِنْهُمْ ثُمَّ حَوَّلَهَا إِلَى غَيْرِهِمْ

ترجمه

«خداوند بندگانى دارد كه آنها را ويژه نعمتهايى كرده است تا بندگانش را سود رسانند پس آن نعمتها را در دسترس آنها قرار مى‏ دهد، تا ببخشند، و هر گاه به كسى چيزى از آنها ندهند، آن نعمتها را از ايشان باز مى‏ ستاند و به ديگران منتقل مى ‏سازد.»

شرح

يعنى از جمله بندگان خدا كسانى هستند كه با قرار گرفتن نعمتهاى الهى در دستشان مورد توجّه خداوند مى‏ گردند، تا اين كه به بندگان وى سود رسانند و اين سود رسانى به شرط بخشش نعمت است، و اگر چنان نباشد، نعمت از آنها گرفته مى‏شود، و به ديگران داده مى‏شود هدف از اين سخن وادار ساختن بر سودرسانى است، براى اين كه هر عاقلى كه خدا به او نعمت داده است روا مى‏ دارد كه نعمتش چنين باشد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده