نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 321 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)اقسام علم

شرح ابن‏ ميثم

321- و قال عليه السّلام: الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ- وَ لَا يَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ يَكُنِ الْمَطْبُوعُ

المعنى

أراد بالمطبوع العقل بالملكة و هو الاستعداد بالعلوم الضروريّة للانتقال منها إلى العلوم المكتسبة و المسموعة من العلماء فإنّ من لا يكون له ذلك الاستعداد لا ينتفع بما يسمعه من العلوم و لا يتمكّن من اكتسابه. و قيل: أراد بالمطبوع ما يعلم من الاصول بطبيعة العقل كالتوحيد و العدل، و بالمسموع العلوم الشرعيّة الّتي هى فرع العقليّة. إذ لا ينتفع بفرع من دون أصله.

مطابق با حکمت 338 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

321- امام (ع) فرمود: الْعِلْمُ عِلْمَانِ مَطْبُوعٌ وَ مَسْمُوعٌ- وَ لَا يَنْفَعُ الْمَسْمُوعُ إِذَا لَمْ يَكُنِ الْمَطْبُوعُ

ترجمه

«علم بر دو نوع است: يكى علم طبيعى و فطرى، ديگرى علم شنيده، كه علم شنيده تا مطبوع نباشد بى‏ فايده است».

شرح

مقصود امام (ع) از علم مطبوع، عقل بالملكه است، يعنى استعداد به وسيله علوم بديهى و ضرورى براى رسيدن به علوم اكتسابى، و مقصود از علم‏ مسموع، همان شنيده‏هاى از دانشمندان است، زيرا كسى كه چنين استعدادى را ندارد، سودى از شنيده‏هاى خود از علوم نمى‏برد و از دستاورد خود بهره‏مند نمى‏ شود.

بعضى گفته ‏اند مقصود از علم مطبوع آن اصولى است- مانند توحيد و عدالت خدا- كه انسان به طبيعت عقل و فطرت مى‏داند، و علم مسموع، علوم شرعى است كه نسبت به اصول عقلى و فطرى، به منزله فرع است، زيرا فرع بدون اصل سودى ندارد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 319 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

319- و قال عليه السّلام: لِكُلِّ امْرِئٍ فِي مَالِهِ شَرِيكَانِ- الْوَارِثُ وَ الْحَوَادِثُ

المعنى

نفّر عن ادّخار المال بذكر الشريكين المكروهين.

مطابق با حکمت 335 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

319- امام (ع) فرمود: لِكُلِّ امْرِئٍ فِي مَالِهِ شَرِيكَانِ- الْوَارِثُ وَ الْحَوَادِثُ

ترجمه

«هر كسى در ثروت و مالش دو شريك دارد: يكى وارث و ديگرى پيشامدها».

شرح

امام (ع) از اندوختن مال با نام بردن از دو شريك ناپسند بر حذر داشته است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 318 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

318- و قال عليه السّلام:لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الْأَجَلَ وَ مَصِيرَهُ- لَأَبْغَضَ الْأَمَلَ وَ غُرُورَهُ

المعنى

استعار لفظ المسير للأجل و هو زمان الحياة باعتبار تقضّى أجزائه و انتهائه بفنائها كما يقطع السائر أجزاء المسافة و ينتهى إلى غايته بفنائها، و يحتمل أن يريد بالأجل غاية الحياة، و استعار لفظ المسير لدنوّها المعقول منه، و أراد أنّه لو كان الأجل بصورة سائر محسوس فشاهد العبد سيره به إلى الموت، و علم غايته لقطع آماله الدنيويّة و لم يغترر بها.

مطابق با حکمت 334 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

318- امام (ع) فرمود: لَوْ رَأَى الْعَبْدُ الْأَجَلَ وَ مَصِيرَهُ- لَأَبْغَضَ الْأَمَلَ وَ غُرُورَهُ

ترجمه

«اگر بنده مدت عمر و گذشتن آن را بنگرد هر آينه آرزو و فريب آن را دشمن مى ‏دارد».

شرح كلمه: «المسير»

را براى اجل يعنى مدّت زندگى استعاره آورده است از آن رو كه قسمتهاى مختلف عمر مى‏ گذرد و پايان عمر، تمام شدن قسمتها و اجزاى آن است همان طورى كه راه قسمت به قسمت طى مى‏ شود تا به آخر مى ‏رسد. و احتمال دارد كه مقصود از اجل، پايان زندگى باشد، و كلمه: «مسير» را براى نزديكى پايان زندگى از نظر عقل، استعاره آورده است، مقصود آن است كه اگر اجل به صورت يك موجود محسوسى بود كه راه مى ‏رفت بنده حركت آن را به طرف مرگ به چشم مى‏ ديد و پايان آن را مى‏ فهميد و آرزوهاى دنيوى‏اش بريده مى‏ شد و فريب دنيا را نمى‏ خورد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 317 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)صفات مومن

شرح ابن‏ ميثم

317- و قال عليه السّلام فى صفة المؤمن: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ- أَوْسَعُ شَيْ‏ءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْ‏ءٍ نَفْساً- يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ- طَوِيلٌ غَمُّهُ بَعِيدٌ هَمُّهُ- كَثِيرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ- شَكُورٌ صَبُورٌ- مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ- سَهْلُ الْخَلِيقَةِ لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ- نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ- وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ

اللغة

يشنأ: يبغض.

المعنى و ذكر له في معرض التعريف و المدح ستّة عشر وصفا:

أحدها: أنّ بشره في وجهه.
و ذلك من تمام فضيلة التواضع و لين الجانب.

الثاني: و حزنه في قلبه
و ذلك من خشية اللّه و نظره إلى ما عساه فرّط في جنب اللّه.

الثالث: أوسع صدرا.
و قد علمت أنّ سعة الصدر فضيلة للقوّة الغصبيّة، و قد يعبّر عنها برحب الذراع. أراد أنّه مستكمل لهذه الفضيلة.

الرابع، و أذّلّ شي‏ء نفسا
أى لتواضعه للّه و نظر نفسه إلى محلّها و مقدارها من الحاجة إلى اللّه. و صدرا و نفسا تميزان.

الخامس: كراهيّته للرفعة
لأنّها مبدء الرذائل كالعجب و الكبر، و كذلك بغضه للسمعة احتراز من تلك الرذائل.

السادس: طول غمّه.
لنظره دائما إلى ما بين يديه من الموت و ما بعده.

السابع: و بحسب ذلك كان بعد همّته
و علوّها عن دنايا الدنيا و نظره إلى المطلوب الأكمل من السعادة الاخرويّة الباقية.

الثامن: كثير صمته.
و ذلك لكمال عقله فهو لا ينطق إلّا بما يحتاج إليه ممّا فيه حكمة و صلاح.

التاسع: قد شغل وقته
أى بعبادة ربّه.

العاشر: كونه شكورا
أى كثير الشكر للّه.

الحادي عشر: صبور
أى على بلاء اللّه.

الثاني عشر: مغمور بفكرته
في ملكوت السماوات و الأرض و استنباط آيات اللّه و عبره منها.

الثالث عشر: ضنين بخلّته.
لترصّده مواقع الخلّة و أهلها الّذين هم إخوان الصدق في اللّه و هم قليلون فلا يضعها كيف اتّفق و مع كلّ من طلب مودّته و خلّته، و يحتمل أن يريد أنّه إذا خالّ أحدا ضنّ بخلّته أن يضيّعها أو يهمل خليله. و روى بفتح الخاء. و الخلّة: الحاجة: أى إذا عرضت له حاجة ضنّ بها أن يسأل أحدا فيها.

الرابع عشر: سهل الخليقة
أى لا جفاوة في طباعه و لا خشونة.

الخامس عشر: ليّن العريكة.
و هو كناية عن سهولة تناول ما يراد منه. و أصله الجلد من الأديم يكون ليّنا عند العرك من الدباغ، سهلا على دابغه.

السادس عشر: نفسه أصلب من الصلد
بشجاعته و ثباته في طاعة اللّه، و هو أذلّ من العبد لتواضعه و معرفته بقدره عند قدرة باريه. و الواو للحال.

مطابق با حکمت 333 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

317- امام (ع) در تعريف مؤمن فرمود: الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِي قَلْبِهِ- أَوْسَعُ شَيْ‏ءٍ صَدْراً وَ أَذَلُّ شَيْ‏ءٍ نَفْساً- يَكْرَهُ الرِّفْعَةَ وَ يَشْنَأُ السُّمْعَةَ- طَوِيلٌ غَمُّهُ بَعِيدٌ هَمُّهُ- كَثِيرٌ صَمْتُهُ مَشْغُولٌ وَقْتُهُ- شَكُورٌ صَبُورٌ- مَغْمُورٌ بِفِكْرَتِهِ ضَنِينٌ بِخَلَّتِهِ- سَهْلُ الْخَلِيقَةِ لَيِّنُ الْعَرِيكَةِ- نَفْسُهُ أَصْلَبُ مِنَ الصَّلْدِ- وَ هُوَ أَذَلُّ مِنَ الْعَبْدِ

لغت

يشنأ: دشمن مى‏ دارد

ترجمه

«شادمانى مؤمن در چهره و غم وى در دل است، سعه صدرش از هر چيز بيشتر، و نفسش از هر چيز خوارتر است، از گردنفرازى بيزار است و خودنمايى را دشمن مى ‏دارد. غمش طولانى، همتّش والا، خاموشى ‏اش بسيار، و تمام وقتش مشغول است سپاسگزار، و بسى بردبار و در انديشه فرو رفته است، در دوستى با ديگران امساك مى‏ ورزد، خلق و خويش نرم و طبعش رام است. اراده ‏اش از سنگ سخت محكمتر است با اين كه از برده‏ اى متواضع تر است.»

شرح

امام (ع) در مقام تعريف مؤمن شانزده صفت را ياد كرده است:

1- شاديش در چهره است، و اين خود، در رابطه با فضيلت تواضع و فروتنى است

2- غمش در دل است، و اين از ترس خداست، و توجّه بر اين كه شايد در برابر امر خدا كوتاهى كرده باشد.

3- از هر چيز بيشتر سعه صدر دارد، و قبلا دانستى كه سعه صدر فضيلتى براى قوه غضبيّه است و گاهى از آن تعبير به «رحب الذراع دست باز» مى‏ كنند. مقصود امام (ع) آن است كه مؤمن اين فضيلت را به طور كامل دارد.

4- نفسش از هر چيز خوارتر است، يعنى به خاطر تواضعش در برابر خدا و با توجّه به موقعيّت و ارزش نفس خود كه چه قدر به خدا نيازمند است. كلمه:صدرا و نفسا هر دو تميزند.

5- از گردنفرازى بيزار است. چون اين صفت مانند خودبينى و خودپسندى ريشه تمام پستيهاست. و همچنين دشمنى‏اش با رياكارى به خاطر دورى از اين صفت ناپسند است.

6- غم طولانى ‏اش به خاطر نگرش مداوم بر مرگ و پس از مرگ است كه در پيش روى اوست.

7- والا همتى ‏اش از آن روست كه والا همّتى و دورى از پستيهاى دنيا و توجه به هدف نهايى يعنى سعادت جاودانه اخروى از ويژگيهاى مؤمن است.

8- خاموشى بسيار او به خاطر كمال عقلش مى ‏باشد و جز به مقدار نياز و براى گفتن سخنى كه حكمت و مصلحت دارد، دم بر نمى ‏آورد.

9- اوقات زندگى‏ اش را به عبادت پروردگارش مشغول است.

10- سپاسگزار است، يعنى خدا را فراوان سپاس مى‏ گويد.

11- بردبار است، يعنى در برابر آزمون الهى صبور است.

12- در انديشه ملكوت آسمانها و زمين و دريافت آيات خدا و بينشى كه از آنها كسب مى ‏كند، فرو رفته است.

13- در دوست شدن با هر كسى امساك مى‏ورزد، از آن رو كه وى براى مراتب دوستى و دوستان ارزش قائل است. و اينان دوستان راستين در راه خدايند، و بسى اندكند، بنا بر اين، دوستى را به دست پيشامدها نمى‏ سپارد و همين طور با هر كسى كه خواهان محبت و دوستى با اوست دوستى نمى‏ كند. و احتمال دارد مقصود آن باشد كه هرگاه كسى را به دوستى گرفت، امساك مى‏ورزد تا مبادا دوستى‏اش را تباه سازد و يا با دوست خود سهل انگارى كند. و بعضى به فتح خاء روايت كرده ‏اند: الخلّة: حاجت يعنى وقتى كه براى او حاجتى پيش آيد، از اين كه حاجت خويش را از كسى درخواست كند، خوددارى مى‏ ورزد.

14- نرم خوست، يعنى در طبع او سختگيرى و خشونت وجود ندارد.

15- طبعش رام است، كنايه از اين كه در برخورد با ديگران نرم و هموار است. اصل اين كلمه: ليّن العريكة آن پوست چرمى است كه موقع دباغى نرم بوده و براى دباغ مشكل نباشد.

16- اراده ‏اش استوار و از سنگ سختتر است به دليل شجاعت و پايدارى در راه خدا، در حالى كه به خاطر تواضع، و معرفتى كه نسبت به قدرت آفريدگار دارد از برده‏اى خواتر است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 316 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

316- و قال عليه السّلام: السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ

اللغة

الوزعة: الوازع و هو الرادع المانع

المعنى

أى أنّ اللّه تعالى وضعه في أرضه ليمنع به ما يريد منعه. و أراد السلطان العادل.

مطابق با حکمت 332 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

316- امام (ع) فرمود: السُّلْطَانُ وَزَعَةُ اللَّهِ فِي أَرْضِهِ

ترجمه

«پادشاهان پاسبانان خدايند در روى زمين».

شرح

يعنى خداوند متعال حاكمان را در زمين قرار داده است تا به وسيله آنها آنچه را كه مى‏ خواهد [مانند دفع ظلم از مظلوم‏] باز دارد: مقصود امام (ع) سلطان عادل است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 315 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

315- و قال عليه السّلام: إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الطَّاعَةَ غَنِيمَةَ الْأَكْيَاسِ- عِنْدَ تَفْرِيطِ الْعَجَزَةِ

المعنى

طاعته تعالى غنيمة الأكياس باعتبار استلزامها للنعيم المقيم في الآخرة و سبب الغنيمة غنيمة، و الأكياس هم الّذين استعملوا فطنهم و حركاتهم في تحصيل ما ينبغي من علم و عمل، و خصّهم اللّه سبحانه بهذه الغنيمة عند تفريط العجزة و هم المقصّرون عمّا ينبغي لهم. و هو في معرض ذمّهم على التقصير البالغ المشبه للعجز.

مطابق با حکمت 331 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

315- امام (ع) فرمود: إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الطَّاعَةَ غَنِيمَةَ الْأَكْيَاسِ- عِنْدَ تَفْرِيطِ الْعَجَزَةِ

ترجمه

«خداوند پاك طاعت خود را سود افراد زيرك قرار داده، آن گاه كه اشخاص ناتوان از آن كوتاهى مى‏ كنند».

شرح

طاعت خدا سود و غنيمت افراد زيرك است از آن رو كه طاعت باعث نعمت پايدار اخروى است و سبب غنيمت، نيز خود غنيمت است. افراد زيرك كسانى هستند كه هوش و تلاش خود را در راه شايسته علمى و عملى به كار مى ‏برند، و خداوند آنان را- موقعى كه ناتوانان، قصور و كوتاهى از عمل شايسته دارند، و افسوس مى‏ خورند- به اين غنيمت مخصوص گردانيده است.
و امام (ع) در مقام نكوهش قصور كنندگان آنان را همانند عاجزان قلمداد فرموده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 314 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

314- و قال عليه السّلام: أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلَّهِ سُبْحَانَهُ- أَلَّا تَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِيهِ‏

المعنى

و ذلك أنّ العدل أن تستعينوا بنعمته على طاعته فإن لم تفعل ذلك فلا أقلّ من أن تستعمل في الامور المباحة، دون الاستعانة بها على معصيته فإنّ ذلك ممّا يعد لسخطه.

مطابق با حکمت 330 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

314- امام (ع) فرمود: أَقَلُّ مَا يَلْزَمُكُمْ لِلَّهِ- أَلَّا تَسْتَعِينُوا بِنِعَمِهِ عَلَى مَعَاصِيهِ

ترجمه

«كمتر چيزى كه بر شما به خاطر خدا لازم است، آن است كه از نعمتهاى او بر انجام معصيتش كمك نگيريد.»

شرح

توضيح آن كه، اقتضاى عدالت آن است كه از نعمت الهى براى طاعت او استفاده شود، پس اگر چنين كارى نشد، دست كم، نعمت را در راههاى جايز به كار ببرند نه اين كه از نعمت الهى براى نافرمانى او كمك بگيرند، زيرا آن باعث خشم خداست‏.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 313 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)عذر ومعذرت

شرح ابن‏ ميثم

313- و قال عليه السّلام: الِاسْتِغْنَاءُ عَنِ الْعُذْرِ أَعَزُّ مِنَ الصِّدْقِ بِهِ

المعنى

أراد أنّ ترك ما يحتاج فيه إلى العذر فيستغنى بتركه عن العذر أعزّ عليك و أنفع لك من أن تأتيه و يكون لك فيه عذر صادق، و يحتمل أن يريد بقوله: أعزّ: أى أكثر عزّة لك. إذ الإتيان بالعذر يحتاج إلى ذلّة و مهانة.

مطابق با حکمت 329

نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

313- امام (ع) فرمود: الِاسْتِغْنَاءُ عَنِ الْعُذْرِ أَعَزُّ مِنَ الصِّدْقِ بِهِ

ترجمه

«بى ‏نيازى از عذر و بهانه، از آوردن عذر و بهانه درست، ارزشمندتر است».

شرح

مقصود امام (ع) آن است كه انجام ندادن كارى كه باعث عذر خواهى شود، و در نتيجه با ترك آن نياز به عذرخواهى نباشد، بهتر و سودمندتر است از اين كه چنان كارى را بكنى و بعد عذر درست و بجا بياورى، و احتمال دارد كه مقصود از كلمه اعزّ اين باشد كه بى‏نيازى از عذر خواهى باعث عزّت بيشتر تو است. زيرا بهانه آوردن در كارى، ذلّت و خوارى دارد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 312 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

312- و قال عليه السّلام: إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ- فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ- فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ- وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِكَ

المعنى

أراد بذلك الفرض الزكاة، و ظاهر أنّ جوع الفقير إنّما يكون بما يمنعه الغنىّ من القوت أو ما هو وسيلة إليه. و رهّب الأغنياء بقوله: و اللّه سائلهم عن ذلك. و هو صغرى ضمير تقدير كبراه: و كلّ من سائله اللّه فينبغى أن يحذّر سؤاله.

مطابق با حکمت 328 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

312- امام (ع) فرمود: إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ- فَرَضَ فِي أَمْوَالِ الْأَغْنِيَاءِ أَقْوَاتَ الْفُقَرَاءِ- فَمَا جَاعَ فَقِيرٌ إِلَّا بِمَا مُتِّعَ بِهِ غَنِيٌّ- وَ اللَّهُ تَعَالَى سَائِلُهُمْ عَنْ ذَلِكَ

ترجمه

«خداوند سبحان در ثروت ثروتمندان روزى تنگدستان را واجب كرده است. پس هيچ تنگدستى گرسنه نماند مگر آن كه توانگرى حق او را نداده باشد. و خداوند تعالى از اين كار مؤاخذه خواهد كرد.»

شرح

مقصود امام (ع) از اين واجب، زكات است، بديهى است كه گرسنگى فقير، بدان جهت است كه توانگر جلو روزى و يا آنچه را كه وسيله روزى اوست‏ بازگرفته است. و امام (ع) با عبارت: و اللّه سائلهم (خدا مؤاخذه خواهد كرد)، توانگران را بيم داده است، و اين جمله مقدمه صغرا براى قياس مضمرى است كه كبراى مقدّر آن چنين است: و هر كس كه مورد بازخواست خداست، سزاوار است كه از مؤاخذه او بر حذر باشد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 311 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

311- و قال عليه السّلام: مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ- وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ

المعنى

و هو تنفير عن الظلم و البغى و ذلك أنّ الظافر الحقّ هو من قهر خصمه على وجه العدل فمن لا يكون كذلك يلزمه الظلم و يقهره عند اللّه الإثم فيكون مغلوبا بظلمه و هو في صورة غالب، و استعار وصف الظفر لأسره في ربقة الإثم و إحاطته به.

مطابق با حکمت 327 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

311- امام (ع) فرمود: مَا ظَفِرَ مَنْ ظَفِرَ الْإِثْمُ بِهِ- وَ الْغَالِبُ بِالشَّرِّ مَغْلُوبٌ

ترجمه

«آن كه گناه بر او چيره شود، پيروز نيست و آن كه به وسيله بدى چيرگى يابد، شكست خورده است.»

شرح

اين عبارت براى دور ساختن از ظلم و تجاوز است، توضيح آن كه پيروز راستين كسى است كه به طريقى عادلانه بر دشمن پيروز شود، و هر كس چنان نباشد همواره ستمگر بوده و در پيشگاه خدا مقهور گناه است و با اين كه در ظاهر پيروز مى‏نمايد امّا مغلوب ظلم خويشتن است.
امام (ع) صفت ظفر، پيروزى را براى گرفتارى شخص در دام گناه و احاطه گناه بر وى، استعاره آورده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 310 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)مدت پذیرش توبه

شرح ابن‏ ميثم

310- و قال عليه السّلام: الْعُمُرُ الَّذِي أَعْذَرَ اللَّهُ فِيهِ إِلَى ابْنِ آدَمَ سِتُّونَ سَنَةً

اللغة

أعذر إليه: أتاه بالعذر

المعنى

و إعذار اللّه إليه: إمهاله إيّاه المدّة المذكورة الّتي‏ هى مظنّة تحصيل الزاد ليوم المعاد فإنّ ما بعد الستّين يضعف فيه القوى النفسانيّة و البدنيّة و تكلّ عن العمل فمن قصّر إلى تلك الغاية فقد توجّه اللوم عليه و انقطعت حجّته بالإعذار إليه.

مطابق با حکمت 326 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

310- امام (ع) فرمود: الْعُمُرُ الَّذِي أَعْذَرَ اللَّهُ فِيهِ إِلَى ابْنِ آدَمَ سِتُّونَ سَنَةً

ترجمه

«عمرى كه خداوند بهانه فرزند آدم را در آن مى‏ پذيرد، همان شصت سال است».

شرح اعذر اليه:

بهانه او را پذيرفت، اعذار اللّه اليه يعنى: او را تا مدّت معيّن كه امكان كسب توشه را براى روز قيامت است، مهلت داده است، زيرا پس از شصت سال، قواى نفسانى و جسمانى كاسته مى‏شود، و ناتوان از عمل مى‏ شود.پس هر كس به آن حد از عمر برسد و كوتاهى كند جاى سرزنش دارد و بهانه ‏اى در پيشگاه خداوند ندارد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 309 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)محمد ابی بکر

شرح ابن‏ ميثم

309- و قال عليه السّلام لما بلغه قتل محمد بن أبى بكر: إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ- إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً وَ نَقَصْنَا حَبِيباً

المعنى

قد بيّنا فيما سلف مكانه منه عليه السّلام.
و قوله: فإنّ حزننا عليه على قدر سرورهم به. أى بفقده. أراد أنّه يناسبه في الشدّة، و أشار إلى الفرق بين اعتبار نقصانه منهم و نقصانه منه و ذلك في معرض التألّم لفقده.

مطابق با حکمت 325 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

309- وقتى كه خبر كشته شدن محمد بن ابى بكر به امام (ع) رسيد، فرمود: إِنَّ حُزْنَنَا عَلَيْهِ عَلَى قَدْرِ سُرُورِهِمْ بِهِ- إِلَّا أَنَّهُمْ نَقَصُوا بَغِيضاً وَ نَقَصْنَا حَبِيباً

ترجمه

«غم ما بركشته شدن او به اندازه شادى دشمنان اوست، با اين تفاوت كه ايشان دشمنى را از دست دادند و من دوستى را.»

شرح

قبلا موقعيّت محمد بن ابي بكر را در نزد امام به تفصيل گفته ‏ايم.

عبارت: فانّ حزننا عليه على قدر سرورهم به يعنى: به جهت فقدان او: مقصود امام (ع) آن است كه شدّت اين دو با هم متناسب است، و به تفاوت بين ارزش آنچه از دشمنانش كاسته شده و آنچه از خود وى كاسته شده، اشاره كرده است، به منظور اظهار غم و درد از فقدان او.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 308 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

308- و قال عليه السّلام: اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ- فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ

المعنى

أمر بالخشية من معاصى اللّه. و نفّر عنها بضمير صغراه قوله: فإنّ الشاهد هو الحاكم. و تقدير كبراه: و كلّ من كان الشاهد عليه هو حاكمه وجب عليه أن يتّقيه.

مطابق با حکمت 324 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

308- امام (ع) فرمود: اتَّقُوا مَعَاصِيَ اللَّهِ فِي الْخَلَوَاتِ- فَإِنَّ الشَّاهِدَ هُوَ الْحَاكِمُ

ترجمه

«از نافرمانيهاى الهى در خلوتها بپرهيزيد كه ناظر بر گناه، خود حاكم است».

شرح

امام (ع) دستور داده تا از نافرمانيهاى الهى بترسند، و به وسيله قياس مضمرى بر حذر داشته است كه صغراى آن جمله: فانّ الشّاهد هو الحاكم است و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر كس كه شاهد گناهش، حاكم نيز باشد بايد از او بترسد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 307 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

307- و قال عليه السّلام، و قد مر بقتلى الخوارج يوم النهروان: بُؤْساً لَكُمْ لَقَدْ ضَرَّكُمْ مَنْ غَرَّكُمْ- فَقِيلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ- فَقَالَ الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ‏اَلنَّفْسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ- غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِي- وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ

اللغة

البؤس: الشدّة.

المعنى

و يفهم من تفسيره لمن ضرّهم و غرّهم بالشيطان المضلّ و الأنفس الأمّارة بالسوء أنّ الشيطان قد يراد به النفس الأمّارة. و إنّ العطف إنّما يقتضى التغاير في العبارة. و الأمانى الّتي غرّتهم بها هى أماني الغلبة و القهر، و فسحها لهم في المعاصي ترخيصها لهم و توسيعها و تزيينها، و كذلك ما وعدتهم به من إظهارها لهم على من غالبهم. و ظاهر أنّ ذلك مستلزم لدخول النار. و لفظ الاقتحام مستعار لسرعة إدخالها لهم النار.

مطابق با حکمت 323 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

307- موقعى كه امام (ع) گذرش به كشته‏ هاى خوارج جنگ نهروان افتاد، فرمود: بُؤْساً لَكُمْ لَقَدْ ضَرَّكُمْ مَنْ غَرَّكُمْ- فَقِيلَ لَهُ مَنْ غَرَّهُمْ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ- فَقَالَ‏ الشَّيْطَانُ الْمُضِلُّ وَ الْأَنْفُسُ الْأَمَّارَةُ بِالسُّوءِ- غَرَّتْهُمْ بِالْأَمَانِيِّ وَ فَسَحَتْ لَهُمْ بِالْمَعَاصِي- وَ وَعَدَتْهُمُ الْإِظْهَارَ فَاقْتَحَمَتْ بِهِمُ النَّارَ

لغت

بؤس: شدت

ترجمه

«بدا به حالتان كه به شما زيان رساند آن كه شما را فريب داد».

شرح

پرسيدند يا امير المؤمنين چه كسى آنها را فريب داد فرمود: «شيطان گمراه كننده و نفسهاى وادارنده به بدى، آنان را به وسيله آرزوها گول زدند راه سركشيها را به روى آنها گشودند، و وعده پيروزى به آنها دادند و آنها را در آتش دوزخ افكندند»

شرح

از اين كه امام (ع) آن عاملى را كه باعث زيان و فريبشان شده، به شيطان گمراه كننده و نفسهاى وادارنده به بدى تفسير فرموده است، دريافت مى‏شود كه گاهى مقصود از نفس امّاره، همان شيطان است، و از طرفى اقتضاى عطف مغايرت بين معطوف و معطوف عليه است. و منظور از آرزوهايى كه بدان وسيله ايشان را فريفته است، همان آرمان غلبه يافتن و چيرگى است و مقصود از كشاندن آنان به ميدان عصيان و سركشى، اجازه نافرمانى دادن و گسترش و جلوه دادن معاصى در نظر آنها است و همچنين، به آنان وعده پيروزى بر دشمنى را مى‏ دهد كه بر آنها غالب شده است. بديهى است كه اينها باعث دخول در آتش جهنّم مى‏ گردد. و كلمه: اقتحام استعاره براى سرعت وارد ساختن آنان به جهنم است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 306 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

306- و روى أنه عليه السّلام لما ورد الكوفة قادما من صفين مر بالشباميين فسمع بكاء النساء على قتلى صفين و خروج إليه حرب بن شرحبيل الشبامى و كان من وجوه قومه فقال عليه السّلام له: و أقبل يمشى معه و هو عليه السّلام راكب فقال له: أَ تَغْلِبُكُمْ نِسَاؤُكُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ- أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِينِ- وَ أَقْبَلَ يَمْشِي مَعَهُ وَ هُوَ ع رَاكِبٌ- فَقَالَ لَهُ ارْجِعْ فَإِنَّ مَشْيَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلِي- فِتْنَةٌ لِلْوَالِي وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ

اللغة

شبام بكسر الشين: حيّ من العرب.

المعنى

و قادما حال، و الاستفهام للإنكار دخل على النفى، و قد علمت ما في الجزع من الرذيلة فذلك نهى عنه، و لأنّه يجبن الرجل و يثبّطهم عن الحرب و هو في محلّ الحاجة، و نفّره عن المشى معه بضمير صغراه قوله: فإنّ مشى مثلك. إلى آخره، و تقدير الكبرى: و كلّما كان فتنة و مذلّة وجب تركه.

مطابق با حکمت 322 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

306- نقل كرده‏ اند وقتى كه امام (ع) [از جنگ صفين‏] به كوفه بازگشت، گذرش بر قبيله «شباميّين» افتاد، صداى گريه زنها را بركشته‏ هاى جنگ صفّين شنيد و چون حرب بن شرحبيل شبامى كه از بزرگان قبيله بود خدمت امام (ع) آمد، امام (ع) به او فرمود: أَ تَغْلِبُكُمْ نِسَاؤُكُمْ عَلَى مَا أَسْمَعُ- أَ لَا تَنْهَوْنَهُنَّ عَنْ هَذَا الرَّنِينِ وَ أَقْبَلَ حَرْبٌ يَمْشِي مَعَهُ وَ هُوَ ع رَاكِبٌ- فَقَالَ لَهُ ارْجِعْ فَإِنَّ مَشْيَ مِثْلِكَ مَعَ مِثْلِي- فِتْنَةٌ لِلْوَالِي وَ مَذَلَّةٌ لِلْمُؤْمِنِ

ترجمه

«آيا زنها با گريه‏اى كه به گوش من مى‏ رسد مى‏ خواهند بر شما مسلّط شوند، آيا شما نمى‏ خواهيد آنان را از گريه بازداريد» حرب خواست پياده در ركاب حضرت حركت كند، امام فرمود: «برگرد كه پياده آمدن مثل تو با مانند من، براى فرمانروا گرفتارى و براى مؤمن ذلّت و خوارى است».

شرح

شبام، به كسر شين نام قبيله ‏اى از عرب است. قادما، حال است، و استفهام، استفهام انكارى است چون بر فعل نفى وارد شده است.
قبلا معلوم شد كه بى‏تابى در مصيبت از صفات ناپسند مى ‏باشد و نهى شده است، زيرا باعث ترس مرد مى‏ شود و او را براى جنگيدن سست مى ‏كند، در صورتى كه جنگ امرى است ضرورى.

امام (ع) او را از راه رفتن در ركاب خود بر حذر داشته است با قياس مضمرى كه صغراى آن جمله «فانّ مشى مثلك…» و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر چه كه باعث گرفتارى و ذلّت و خوارى شود، ترك آن واجب است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 305 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

305- و قال عليه السّلام لعبد اللّه بن العباس و قد أشار عليه فى شى لم يوافق رأيه: لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى فَإِنْ‏فَإِذَا عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي

المعنى

روي أنّه أشار عليه عند انصرافه من مكّة حاجّا و قد بايعه الناس، و قال: يا أمير المؤمنين إنّ هذا أمر عظيم يخاف غوائل الناس فيه. فاكتب لطلحة بولاية البصرة و للزبير بولاية الكوفة و اكتب إلى معاوية و ذكّره القرابة و الصلة و أقرّه على ولاية الشام حتّى يبايعك فإن بايعك و جرى على سنّتك و طاعة اللّه فاتركه على حاله و إن خالفك فادعه إلى المدينة و أبدله بغيره، و لا تموج بحار الفتنة. فقال عليه السّلام: معاذ اللّه أن افسد دينى بدنيا غيري، و لك يا ابن عبّاس أن تشير، و رأى. و حذف مفعول أرى للعلم به: أى أنظر في وجه المصلحة. و أوجب طاعة نفسه لأنّه الإمام و لأنّه أفضل رأيا فإذا رأى المصلحة في شي‏ء فرأيه أرجح.

مطابق با حکمت 321 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

305- امام (ع) وقتى كه ابن عباس او را به چيزى راهنمايى مى‏كرد كه موافق نظر آن بزرگوار نبود، به او فرمود: لَكَ أَنْ تُشِيرَ عَلَيَّ وَ أَرَى فَإِنْ عَصَيْتُكَ فَأَطِعْنِي

ترجمه

«بر تو است كه مرا راهنمايى كنى و من صلاح خود را در آن مى ‏نگرم، آن گاه اگر من از تو پيروى نكردم تو از من پيروى كن.»

شرح

نقل كرده ‏اند موقع بازگشت امام (ع) از سفر حج كه مردم در مكه با وى بيعت كرده بودند، ابن عباس گفت: يا امير المؤمنين اين كار مهمّى است، بيم آشوب مردم مى ‏رود، براى طلحه حكم ولايت بصره، و براى زبير حكم ولايت كوفه را صادر كنيد، و به معاويه نامه ‏اى بنويسيد و از خويشاوندى و نسبت، ياد كنيد و در حكومت شام او را تثبيت فرماييد تا با شما بيعت كند، اگر بيعت كرد و از روش شما و امر خدا اطاعت كرد، او را به حال خود واگذاريد، و اگر مخالفت كرد، آن گاه به مدينه بخواهيد و عوضش كنيد تا درياهاى آشوب متلاطم نگردند امام (ع) فرمود: پناه مى ‏برم به خدا از اين كه دين خود را به خاطر دنياى ديگران تباه سازم فرزند عباس بر تو است كه ما را راهنمايى كنى و من صلاح خود را در آن مى‏ نگرم مفعول «أرى» چون معلوم بوده است حذف شده است، يعنى: من جهت مصلحت را مى ‏انديشم، امام (ع) اطاعت از خود را واجب دانسته از آن رو كه امام است و انديشه‏ اش بالاتر است پس اگر در كارى مصلحت ديد، نظر او برتر و بالاتر است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 304 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

304- و قال عليه السّلام: لسائل سأله عن معضلة: سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً- فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ- وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ‏اَلْمُتَعَنِّتِ

اللغة

المعضلة: المسألة المشكلة. و التعنّت: طلب الأمر الشاقّ على من يطلب منه. و التعسّف: الأخذ على غير الطريق.

المعنى

و قد كان عليه السّلام فهم من السائل أنّ غرضه الامتحان فأعرض عن جوابه إلى تأديبه و إرشاده إلى ما ينبغي من وضع السؤال و غرضه و هو التفقّه دون التعنّت لحصول الفائدة بالسؤال الأوّل. و تفقّها و تعنّتا مفعولان له أو مصدران سدّا مسدّ الحال. و رغّب في السؤال على وجه التعلّم بضمير صغراه قوله: فإنّ الجاهل المتعلّم شبيه بالعالم، و وجه الشبه اشتراكهما في طلب العلم و قصده. و تقدير الكبرى: و كلّ من كان شبيها بالعالم فينبغى أن يسلك مسلكه. ثمّ نفّر عن سلوك غير طريق الحقّ في السؤال و العدول به إلى غير المقصود الأصليّ بضمير ثان صغراه قوله: فإنّ العالم. إلى قوله: بالجهل، و وجه الشبه كون ذلك العالم يضع سؤاله في غير موضعه و يطلب ما لا ينبغي كالجاهل بوضع الأسئلة و مواقعها، و تقدير الكبرى: و كلّ من كان شبيها بالجاهل فينبغى أن يجتنب طريقه ليخلص من هذا الشبه.

304- امام (ع) در پاسخ كسى كه از وى مشكلى را پرسيد فرمود: سَلْ تَفَقُّهاً وَ لَا تَسْأَلْ تَعَنُّتاً- فَإِنَّ الْجَاهِلَ الْمُتَعَلِّمَ شَبِيهٌ بِالْعَالِمِ- وَ إِنَّ الْعَالِمَ الْمُتَعَسِّفَ شَبِيهٌ بِالْجَاهِلِ الْمُتَعَنِّتِ

لغات

معضلة: مسأله مشكل تعنّت: درخواست كار دشوار براى كسى كه از او چيزى مى‏طلبد تعسف: بيراهه رفتن

ترجمه

«بپرس براى آموختن نه براى به مشكل افكندن، زيرا نادانى كه در صدد فراگيرى است مانند داناست اما عالمى كه به بيراهه رود به سان نادان است».

شرح

امام (ع) از گفتار پرسش كننده فهميد كه هدفش آزمودن امام (ع) است، اين بود كه قبل از پاسخ به ادب كردن و راهنمايى او پرداخت بر آنچه شايسته پرسش و هدف پرسيدن است يعنى چيز فهمى نه طرف را به سختى انداختن، چون مورد اوّل براى انسان مفيد است.
تفقّها و تعنّتا دو مفعول له و يا دو مصدرند كه جايگزين حال شده ‏اند، امام (ع) به وسيله قياس مضمرى بر سؤال براى آموزش ترغيب كرده است كه صغراى آن عبارت: فانّ الجاهل المتعلّم شبيه بالعالم است، و وجه شبه، مشترك بودن آن دو تن در دانش طلبى و مقصد است. و كبراى مقدّر آن چنين است: و هر كس كه مانند عالم باشد، شايسته است كه روش او را داشته باشد.

آن گاه از رفتن به راه نادرست در پرسش، و انحراف از آن به چيزى غير از مقصود اصلى به وسيله قياس مضمرى بر حذر داشته است كه صغراى آن: فانّ‏ العالم… بالجهل مى ‏باشد، و وجه شبه آن است كه چنان عالمى سؤال را بى‏ مورد مطرح مى ‏نمايد و همچون نادان پرسشهاى نابجا و درخواست ناروا مى‏ كند، و كبراى مقدّر نيز چنين است: و هر كس كه شبيه نادانان باشد بايد از روش او اجتناب كرد تا از اين شباهت به دور باشد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 303 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)فقر وتنگدستی

شرح ابن‏ ميثم

303- و قال عليه السّلام: لابنه محمد بن الحنفية: يَا بُنَيَّ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ الْفَقْرَ- فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ- فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ- مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ

المعنى

أمره بالاستعاذة من الفقر لما فيه من المكاره الثلاثة: أمّا كونه منقصة للدين فللاشتغال بهمّه و تحصيل قوام البدن عن العبادة، و كونه مدهشة للعقل: أى محلّ دهشة العقل و حيرته و ضيق الصدر به ظاهر، و كذلك كونه داعية مقت الخلق‏ لصاحبه. و رغّب في الاستعاذة منه بضمير صغراه قوله: فإنّ الفقر. إلى آخره، و تقدير كبراه: و كلّما كان كذلك فيجب الاستعاذة باللّه منه.

مطابق با حکمت 319 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

303- امام (ع) به فرزندش محمد حنفيه فرمود: يَا بُنَيَّ إِنِّي أَخَافُ عَلَيْكَ مِنَ الْفَقْرَ- فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنْهُ- فَإِنَّ الْفَقْرَ مَنْقَصَةٌ لِلدِّينِ- مَدْهَشَةٌ لِلْعَقْلِ دَاعِيَةٌ لِلْمَقْتِ

ترجمه

«پسرم از تنگدستى تو مى‏ ترسم، از دست آن به خدا پناه ببر كه تنگدستى باعث شكست و كاستى در دين، و سرگردانى عقل و خرد، و انگيزه دشمنى است.»

شرح

امام (ع) پسرش را به پناه بردن بر خدا از تنگدستى امر كرده است به خاطر سه ناگوارى كه در تنگدستى وجود دارد: يا باعث كاهش در دين است، چون فكر مشغول تنگدستى مى‏ شود و نيروى بدن را از عبادت مى‏ گيرد و باعث سرگردانى عقل مى‏ شود، يعنى جاى سردرگمى و حيرت عقل است و دلتنگى به دليل بى‏چيزى امر واضحى است. و همچنين تنگدستى باعث دشمنى شخص با مردم مى‏ شود. امام (ع) به وسيله قياس مضمرى وادار به استعاذه كرده است كه صغراى قياس: فان الفقر… و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر چه داراى آن شرايط باشد پناه بردن به خدا از شرّ آن واجب است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 302 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

302- و قيل له عليه السّلام: بأى شي‏ء غلبت الأقران فقال عليه السّلام:: وَ قِيلَ لَهُ ع بِأَيِّ شَيْ‏ءٍ غَلَبْتَ الْأَقْرَانَ- فَقَالَ ع مَا لَقِيتُ رَجُلًاأَحَداً إِلَّا أَعَانَنِي عَلَى نَفْسِهِ قال الرضى: يومئ بذلك إلى تمكن هيبته فى القلوب.

المعنى

أراد أنّ سابق هيبته، و تخيّل الأقران ما جرت به عادته من الظفر بأمثالهم و قتله يوجب لنفوسهم انفعالات و ضعفا عن مقاومته. و ذلك ممّا يعينه عليهم.

مطابق با حکمت 318 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

302- از امام پرسيدند چگونه بر شجاعان برترى يافتى آن بزرگوار فرمود: مَا لَقِيتُ رَجُلًا إِلَّا أَعَانَنِي عَلَى نَفْسِهِ‏

ترجمه

«به هيچ كس بر نخوردم مگر اين كه او خود مرا به زيان خويش كمك كرد».

شرح

سيد رضى مى‏ فرمايد: امام (ع) با اين گفتار اشاره فرموده است بر اين كه هيبت آن بزرگوار در دلها مى ‏افتاد. مقصود امام (ع) آن است كه هيبت آن بزرگوار و تصوّر شجاعان كه پيروزى او را بر همگنان و كشتن ايشان را نتيجه ‏اى عادى مى‏ دانستند، باعث عقب نشينى و ضعف مقاومت آنها مى‏ شد، و اين چيزى بود كه او را عليه رقيبان يارى مى ‏كرد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 301 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)حاضرجوابی حضرت امیر المومنین علی (ع)

شرح ابن‏ ميثم

301- و قال له بعض اليهود: ما دفنتم نبيكم حتى اختلفتم فيه
فقال عليه السّلام له: إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِيهِ- وَ لَكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ- حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ- اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ- قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ

المعنى

أراد أنّا لم نختلف في نبوّته و لم نشّك في ذلك و إنّما وقع خلافنا عنه: أى بسبب اشتباه بعض ما جاء عنه من كتاب و سنّة على من لا يعلم ذلك منّا، و أما أنتم فقد اختلفتم في أنّ لكم صانعا أم لا حتّى قلتم لنبيّكم: اجعل لنا إلها. و ذلك يستلزم الشكّ منكم في نبوّة نبيّكم بالأولى.

مطابق با حکمت 317 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

301- يكى از يهوديان به امام (ع) عرض كرد «پيغمبرتان را هنوز به خاك نسپرده بوديد كه در باره او اختلاف كرديد».
إِنَّمَا اخْتَلَفْنَا عَنْهُ لَا فِيهِ- وَ لَكِنَّكُمْ مَا جَفَّتْ أَرْجُلُكُمْ مِنَ الْبَحْرِ- حَتَّى قُلْتُمْ لِنَبِيِّكُمْ- اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ- قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ

ترجمه

امام (ع) فرمود: «در باره او اختلاف نكرديم، اختلاف ما از او بود، اما شما هنوز پاهايتان از آب دريا خشك نشده، به پيامبرتان گفتيد: اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ قالَ إِنَّكُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ«».

شرح

مقصود امام (ع) آن است كه ما در نبوّت پيامبر (ص) اختلاف نكرديم و شكى در آن نداشتيم بلكه اختلاف ما ناشى از او بود، يعنى به سبب شبهه بعضى آيات و رواياتى بود كه از آن حضرت رسيده بود، بعضى از ما آنها را درك نكرديم، امّا شما اختلاف پيدا كرديد كه آيا آفريدگارى داريد يا نه تا آنجا كه گفتيد، براى ما خدايى قرار ده و اين خود به طريق اولى باعث شكّ در نبوّت پيامبرتان نيز هست.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 300 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

300- و قال عليه السّلام: أَنَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْفُجَّارِ

قال الرضى: و معنى ذلك أن المؤمنين يتبعوني و الفجار يتبعون المال كما تتبع النحل يعسوبها، و هو رئيسها.

المعنى

أقول: استعار لنفسه لفظ اليعسوب، و وجه المشابهة ما ذكره السيّد- رحمه اللّه تعالى- .

مطابق با حکمت 316 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

300- امام (ع) فرمود: أَنَا يَعْسُوبُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمَالُ يَعْسُوبُ الْفُجَّارِ

ترجمه

«من پيشواى مؤمنانم، امّا مال و ثروت پيشواى تبهكاران است.»

شرح

سيد رضى مى‏گويد: معناى سخن آن است كه مؤمنان پيروان من و بدكاران‏ پيرو مال و ثروتند، چنان كه زنبوران عسل از يعسوب خود كه رئيس آنهاست پيروى مى‏ كنند.
كلمه يعسوب را براى خود استعاره آورده است. و وجه شبه همان است كه سيّد رضى- خدايش بيامرزد- بيان كرده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده