نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 399 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

399- و قال عليه السّلام: الْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ- فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ

المعنى

استعار لفظ الغطاء للحلم باعتبار أنّه يستر سورة الغضب و قبيح ما يصدر عنه من الأفعال بسببها، و رشّح بذكر الساتر، و كذلك استعار لفظ الحسام للعقل باعتبار رفعه لبوادر النفس الأمّارة و إفراطها، و رشّح بذكر القاطع و لذلك أمر بمقاتلة هواه به.

مطابق با حکمت 424 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

399- امام (ع) فرمود: الْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ- فَاسْتُرْ خَلَلَ خُلُقِكَ بِحِلْمِكَ وَ قَاتِلْ هَوَاكَ بِعَقْلِكَ

ترجمه

«حلم پرده پوشاننده ‏اى است و عقل شمشيرى بر آن، پس عيبهاى اخلاقى‏ ات را با بردبارى بپوشان، و هواى نفست را با شمشير عقل نابود ساز».

شرح

كلمه: غطاء را از آن رو براى بردبارى استعاره آورده است كه حالت خشم و زشتى كارهايى را كه به وسيله خشم از انسان سر مى‏ زند، پوشيده مى ‏دارد، و امام (ع) كلمه «ساتر» را از باب ترشيح آورده است، و همچنين كلمه حسام را براى خرد از آن جهت استعاره آورده است كه خواسته‏ ها و زياده رويهاى نفس امّاره را از بين مى ‏برد و با گفتن كلمه قاطع ترشيح به كار برده است، و بدين وسيله او را مأمور ساخته است تا هواى نفسش را با شمشير عقل نابود سازد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 398 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

398- و قال عليه السّلام: مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ- وَ مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ كَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ- وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ- أَحْسَنَ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ

المعنى

فصلاح باطن الإنسان و سرّه بالأخلاق الفاضلة معدّ لإفاضة اللّه عليه صلاح أقواله و أفعاله الظاهرة لأنّها كالثمرات للباطن، و كذلك عمل الإنسان لدينه و إقامته لحدود اللّه معدّ لصلاح حاله في معاشه و مهيّى‏ء لعواطف الخلق عليه لاشتغاله باللّه عن‏ مجاذبتهم للدنيا. و في معناه الكلمة الثالثة فإنّ إخلاص العبودية للّه و إصلاح معاملته قاطع عن محبّة الدنيا و الحرص عليها الّذى هو سبب الفساد بين الناس فكان معدّا لرفع الفساد و دفعه.

مطابق با حکمت 423 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

398- امام (ع) فرمود: وَ قَالَ ع: مَنْ أَصْلَحَ سَرِيرَتَهُ أَصْلَحَ اللَّهُ عَلَانِيَتَهُ- وَ مَنْ عَمِلَ لِدِينِهِ كَفَاهُ اللَّهُ أَمْرَ دُنْيَاهُ- وَ مَنْ أَحْسَنَ فِيمَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ اللَّهِ- كَفَاهُ اللَّهُ مَا بَيْنَهُ وَ بَيْنَ النَّاسِ

ترجمه

«هر كس باطن خود را اصلاح كند، خداوند ظاهر او را بيارايد، و هر كس براى دينش كار كند، خداوند دنياى او را كفايت كند، و هر كس ما بين خود و خدا را نيكو گرداند، خداوند بين او و مردم را نيكو سازد.»

شرح

آراستن باطن و درون انسان به وسيله اخلاق خوب زمينه است براى آن كه خداوند گفتار و رفتار ظاهرى او را به لطف خود اصلاح كند، زيرا آراستگى ظاهر به منزله نتايج آرايش باطن است، و همچنين عمل انسان به خاطر دين و برپا داشتن حدود الهى زمينه است براى اصلاح حال او در زندگى دنيوى‏اش و انگيزه‏اى است براى توجّه مردم نسبت به او، چون او به جاى اين كه مثل آنها شيفته دنيا گردد به خدا توجّه دارد. و جمله سومى نيز همين معنى را دارد، زيرا كه خالص ساختن بندگى براى خدا و نيكو ساختن رفتار خود باعث بريدن از محبّت و حرص بر دنيايى است كه باعث برهم زدن و فساد ما بين مردم است و در نتيجه زمينه براى از بين بردن و برطرف ساختن اين فساد فراهم خواهد بود.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 397 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

397- و قال عليه السّلام: افْعَلُوا الْخَيْرَ وَ لَا تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً- فَإِنَّ صَغِيرَهُ كَبِيرٌ وَ قَلِيلَهُ كَثِيرٌ- وَ لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ إِنَّ أَحَداً أَوْلَى بِفِعْلِ الْخَيْرِ مِنِّي- فَيَكُونَ وَ اللَّهِ كَذَلِكَ‏إِنَّ لِلْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَهْلًا فَمَهْمَا تَرَكْتُمُوهُ مِنْهُمَا كَفَاكُمُوهُ أَهْلُهُ

المعنى

أمر بفعل الخير و نهى عن احتقار شي‏ء منه و إن قلّ، و رغّب فيه بضمير صغراه قوله: فإنّ صغيره كبير و قليله كثير: أى في الاعتبار و بالنسبة إلى من يحتاج إليه. ثمّ نهى أن يقول أحد: إنّ غيره أولى بفعل الخير منه. و هو كناية عن ترك المرء الخير اعتمادا على أنّ غيره بفعله أولى.

و قوله: فيكون و اللّه كذلك. لأنّ ذلك القول من القائل التارك للخير يكون باعثا لمن توسّم فيه فعل ذلك الخير و نسبه إليه. فيصدّق قوله و ظنّه فيه بفعله له. فيكون أولى به منه. و قوله: إنّ للخير و الشر أهلا. إلى آخره.
ترغيب في الخير و تنفير عن الشرّ بذكر أنّ لكلّ منهما أهلا يكتفى فيه إن تركه من ليس أهله فيكون السامعون من أهل الخير يفعله و يترك الشرّ لأهله.

مطابق با حکمت 422 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

397- امام (ع) فرمود: افْعَلُوا الْخَيْرَ وَ لَا تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً- فَإِنَّ صَغِيرَهُ كَبِيرٌ وَ قَلِيلَهُ كَثِيرٌ- وَ لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ إِنَّ أَحَداً أَوْلَى بِفِعْلِ الْخَيْرِ مِنِّي- فَيَكُونَ وَ اللَّهِ كَذَلِكَ إِنَّ لِلْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَهْلًا فَمَهْمَا تَرَكْتُمُوهُ مِنْهُمَا كَفَاكُمُوهُ أَهْلُهُ

ترجمه

«كار خير را انجام دهيد، و كم آن را نيز ناچيز ندانيد، زيرا كوچك آن، بزرگ و كم آن زياد است نبايد كسى از شما بگويد ديگرى از من به انجام كار نيك سزاوارتر است، اگر چنين بگويد به خدا سوگند كه چنان خواهد شد. زيرا هر يك از خير و شر اهلى دارد و هرگاه شما يكى از آنها را ترك گوييد به جاى شما اهلش آن را انجام خواهند داد.»

شرح

امام (ع) دستور به انجام كار نيك داده و از كوچك شمردن آن- هر چند كه اندك باشد- نهى فرموده است و بر اين مطلب وسيله قياس مضمرى واداشته است كه صغراى آن عبارت فانّ صغيره كبير و قليله كثير، است، يعنى در ارزش گذارى و نسبت به آن كسى كه نياز به آن كار خير دارد. آن گاه نهى كرده است از اين كه كسى بگويد: كه ديگرى از وى به كار نيك سزاوارتر است، و اين كنايه از آن است كه شخصى كار را به اين حساب كه ديگرى بر آن سزاوارتر از اوست ترك گويد.

امّا عبارت فيكون و اللّه كذلك زيرا اين سخن گوينده‏اى كه كار نيك را ترك مى‏كند، باعث مى‏شود كه آن شخصى كه اهل خير است آن كار را انجام دهد و كار به او نسبت داده شود.

و جمله: انّ للخير و الشّر اهلا… ترغيب به كار نيك و زنهار از كار بد است با تذكّر اين كه هر كدام از نيك و بد اهلى دارد كه بدان بسنده مى ‏كنند، البتّه وقتى كه نااهل آن را ترك كند و اهل خير از او بشنوند كه او نمى‏ خواهد انجام دهد، آنان كار خير را انجام مى‏ دهند و كار بد را به اهلش وامى‏ گذارند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 396 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

396- و قال عليه السّلام: كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِكَ‏

المعنى

الغرض من العقل العملىّ هو ما ذكره عليه السّلام. و كفى به.

مطابق با حکمت 421 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

396- امام (ع) فرمود: كَفَاكَ مِنْ عَقْلِكَ مَا أَوْضَحَ لَكَ سُبُلَ غَيِّكَ مِنْ رُشْدِكَ

ترجمه

«همين قدر در عقل و خرد تو بس كه راههاى گمراهى‏ ات را از راههاى رستگارى آشكار سازد».

شرح

هدف از عقل عملى همان است كه امام (ع) بيان داشته است و همان قدر كافى است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 395 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)چشم جرانی

شرح ابن‏ ميثم

395- و روى أنه عليه السّلام كان جالسا فى أصحابه، فمرت بهم امراة جميلة فرمقها القوم بأبصارهم فقال عليه السّلام: إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ وَ إِنَّ ذَلِكَ سَبَبُ هِبَابِهَا- فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ فَلْيُلَامِسْ أَهْلَهُ- فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَتِهِ فقال رجل من الخوارج «قاتله اللّه كافرا ما أفقهه «فوثب القوم ليقتلوه، فقال عليه السّلام: رُوَيْداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ

اللغة

الرمق: النظر. و طموح البصر: ارتفاعه و الهبيب و الهباب: صوت التيس عند هياجه و طلبه للشاة.

المعنى

و استعار الفحول لهم، و لفظ الهباب لطلبهم للنكاح. و أرشدهم إلى الخلاص من فتنة النظر بملامسة الأهل. و رغّب في ذلك بضمير صغراه قوله: فإنّما هى امرأة كامرأة: أى فإنّما أهل الرجل امرأة تشبه المرأة المرئيّة، و تقدير الكبرى: و كلّ من يشبهها ففيه عوض منها. و إنّما أطلق الخارجيّ لفظ الكافر عليه لأنّه عليه السّلام عند الخوارج مخطئ و كلّ خطيئة عندهم كفر.
و قوله: إنّما هو سبّ. مقتضى فضيلة العدل.

مطابق با حکمت 420 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

395- آورده ‏اند كه امام (ع) در ميان جمعى از ياران خود نشسته بود، زنى زيبارو از آنجا گذشت، اصحاب بر او چشم دوختند، امام (ع) فرمود: إِنَّ أَبْصَارَ هَذِهِ الْفُحُولِ طَوَامِحُ وَ إِنَّ ذَلِكَ سَبَبُ هِبَابِهَا- فَإِذَا نَظَرَ أَحَدُكُمْ إِلَى امْرَأَةٍ تُعْجِبُهُ فَلْيُلَامِسْ أَهْلَهُ فَإِنَّمَا هِيَ امْرَأَةٌ كَامْرَأَتِهِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْخَوَارِجِ- قَاتَلَهُ اللَّهُ كَافِراً مَا أَفْقَهَهُ- فَوَثَبَ الْقَوْمُ لِيَقْتُلُوهُ- فَقَالَ ع رُوَيْداً إِنَّمَا هُوَ سَبٌّ بِسَبٍّ أَوْ عَفْوٌ عَنْ ذَنْبٍ

لغات

رمق: نگاه كردن طموح البصر: بالا نگاه كردن هبيب، الهباب: صداى قوچ موقع هيجان شهوت و طلبيدن ميش

ترجمه

«ديدگان اين مردها به هوا دوخته شده و اين گونه نگاه باعث هيجان و انگيزش شهوت و خوشى است پس هر گاه كسى از شما به زنى كه خوش مى ‏آيدش نگاه كرد بايد با همسر خود آميزش كند كه او زنى مانند وى است» پس مردى از خوارج گفت: خدا او را بكشد چه قدر داناست اصحاب از جا برخاستند تا او را بكشند. امام (ع) فرمود: «او را مهلت دهيد به جاى دشنام بايد دشنام داد يا از گناهش گذشت».

شرح

كلمه: فحول را براى آن افراد استعاره آورده است، و هم چنين، كلمه: هباب را براى ميل آنها به آميزش استعاره آورده است.
امام (ع) آنان را به رهايى از فتنه آن نگاه، وسيله آميزش با همسران راهنمايى كرده است، و بر اين عمل وسيله قياس مضمرى ترغيب كرده است كه صغراى آن عبارت: فانّما هى امرأة كامرأة، است، يعنى همسر آن مرد زنى است‏نظير آن زنى كه ديده است، و كبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر كسى كه شبيه آن زن باشد، جاى آن را مى‏ گيرد.

امّا آن مرد خارجى كه لفظ كافر را بر امام (ع) اطلاق كرده است براى اين است كه امام (ع) از نظر خوارج خطاكار است و هر خطاكارى كافر است.
عبارت: انّما هو سبّ… بنا بر اساس فضيلت عدالت است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 394 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)وصف فرزند آدم

شرح ابن‏ ميثم

394- و قال عليه السّلام: مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ- مَكْتُومُ الْأَجَلِ مَكْنُونُ الْعِلَلِ- مَحْفُوظُ الْعَمَلِ تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ- وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ

المعنى

ذكر كونه مسكينا و بيّن ذلك بضمير عدّد فيه وجوه المسكنة و الضعف صغراه قوله: مكتوم الأجل. إلى آخره و هى ظاهرة، و تقدير كبراه: و كلّ من كان كذلك فهو مسكين. و مسكين خبر المبتدأ قدّم عليه لأنّ ذكره أهمّ، و حذف تنوينه تخفيفا. و غرض الكلام كسر النفوس من سورة الكبر و العجب و الفخر و أمثالها عن الرذائل.

مطابق با حکمت 419 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

394- امام (ع) فرمود: مِسْكِينٌ ابْنُ آدَمَ- مَكْتُومُ الْأَجَلِ مَكْنُونُ الْعِلَلِ- مَحْفُوظُ الْعَمَلِ تُؤْلِمُهُ الْبَقَّةُ- وَ تَقْتُلُهُ الشَّرْقَةُ وَ تُنْتِنُهُ الْعَرْقَةُ

ترجمه

«بيچاره فرزند آدم، اجلش پنهان، و بيماريهايش پوشيده و عملش محفوظ است. پشه‏ اى او را مى‏ رنجاند، و آب در گلو گرفتن وى را مى‏ كشد، و عرقى بد بويش مى‏ كند.»

شرح

امام (ع) آدميزاده را بيچاره ناميده و با قياس مضمرى كه دلايل بيچارگى و ناتوانى او را بر شمرده، مطلب را توضيح داده است، صغراى قياس، عبارت مكتوم الاجل… است كه معناى آن نيز روشن است، و كبراى مقدّر آن چنين است: و هر كس چنين باشد، پس او بيچاره است. كلمه مسكين خبر مقدم بر مبتدا است چون داراى اهميّت است، و تنوين آن به خاطر تخفيف حذف شده است. 
و هدف از اين سخن شكستن حالت خودخواهى و خودبينى و برترى جويى نفس از اين دست رذايل اخلاقى است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 393 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

393- و قال عليه السّلام: الْحِلْمُ عَشِيرَةٌ

المعنى

استعار لفظ العشيرة للحلم باعتبار أنّه يحمى صاحبه ممّن ينافره و يعاديه كما يحميه عشيرته.

مطابق با حکمت 418 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

393- امام (ع) فرمود: الْحِلْمُ عَشِيرَةٌ

ترجمه

«بردبارى قبيله‏ اى است».

شرح

كلمه «عشيره» را به اعتبار اين كه بردبارى، شخص را از خطر افراد دشمن همانند پشتيبانى عشيره و قبيله‏ اش حمايت مى‏ كند، استعاره آورده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 392 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)معنای استغفار

شرح ابن‏ ميثم

392- و قال عليه السّلام لقائل قال بحضرته «أستغفر اللّه»: ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ- الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ- وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ- أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى- وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً- وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ- حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ‏ تَبِعَةٌ- وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ- ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا- وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ- فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ- وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ- وَاَلسَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ- كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ- فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ

المعنى

أقول: ظاهر كلامه عليه السّلام يقتضى أنّ اسم الاستغفار الحقّ الّذي له درجة العليّين و يستحقّها صاحبها به واقع على مجموع المعاني الستّة الّتي أشار إليها و ذكرها ليتعرّف حقيقته منها. و يكون إرادة هذا المعنى من لفظ الاستغفار بعرف جديد شرعىّ إذ مفهومه اللغويّ أنّه طلب المغفرة، إلّا أنّه لمّا كان طلبها مشروطا بحصول المعاني المذكورة أطلق لفظ المشروط على الشرط و استعمله فيه، و يحتمل أن لا يكون غرضه تفسير مهيّة الاستغفار بل الإشارة إلى شرائطه الّتي لا ينبغي إيقاعه من دونها و هى المعاني الستّة و يكون معنى قوله: أ تدرى ما الاستغفار: أى الاستغفار التامّ بشرايطه و أعرض عن مهيّة للعلم بها، و أشار إلى تمامه من الشرائط و قصد بالإشارة إلى صدق لفظه على شرائطه تأكيد أنّه لا يتمّ بدونها حتّى كان مجموعها نفس حقيقة الاستغفار، و استعار لفظ الأملس لنقاء الصحيفة من الآثام.

مطابق با حکمت 417 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

392- امام (ع) فرمود: لِقَائِلٍ قَالَ بِحَضْرَتِهِ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ- ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَ تَدْرِي مَا الِاسْتِغْفَارُ- الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ- وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ-

أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَامَضَى-

وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً-

وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حُقُوقَهُمْ- حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَمْلَسَ لَيْسَ عَلَيْكَ تَبِعَةٌ-

وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ عَلَيْكَ- ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا-

وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ- فَتُذِيبَهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تُلْصِقَ الْجِلْدَ بِالْعَظْمِ- وَ يَنْشَأَ بَيْنَهُمَا لَحْمٌ جَدِيدٌ-

وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ- كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ- فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ

ترجمه

«مادرت به سوكت بنشيند، آيا مى‏ دانى استغفار چيست استغفار مقام گروهى بلند مرتبه است و آن نامى است كه شش معنى دارد:

اوّل پشيمانى از گناه گذشته

دوم تصميم بر ترك گناه براى هميشه،

سوم آن كه حقوق مردم را بدهى تا خدا را با پاكى بدون هيچ زيان و گناه ملاقات كنى،

چهارم آن كه قصد كنى هر چه بر تو واجب بوده و تو از دست داده ‏اى، حق آن را به جا آورى،

پنجم آن كه تصميم بگيرى گوشتى را كه از حرام [در تنت‏] روييده با تحمّل غم و اندوه بگدازى تا پوستت به استخوان بچسبد و گوشت تازه‏اى [بر تنت‏] برويد،

ششم اين كه رنج عبادت را بر تنت بچشانى همان طورى كه شيرينى معصيت را به آن چشانده‏اى، پس آن گاه مى‏ گويى: استغفر اللّه «از خداوند طلب آمرزش مى ‏كنم».

شرح

ظاهر سخن امام (ع) مقتضى آن است كه كلمه استغفار به معنى واقعى، مقام بلند مرتبگانى است كه شايستگى تصاحب آن را دارند، اين كلمه داراى شش معنايى است كه امام (ع) بدانها اشاره فرموده و آنها را نام برده تا حقيقت آن شناخته شود. و اين معناى استغفار در عرف جديد شرعى است اگر نه معنى لغوى آن طلب آمرزش است. جز اين كه طلب مغفرت مشروط به شرايطى است كه ذكر شد، و لفظ مشروط در اينجا بر شرط اطلاق شده است. و احتمال مى‏رود كه هدف امام (ع) تفسير واقعيت استغفار نبوده بلكه اشاره بر شرايط آن باشد كه بدون آنها استغفار سزاوار نيست، و آن شرايط شش تاست.

و معناى عبارت «أ تدرى ما الاستغفار» يعنى: استغفار با شرايط كامل، وبه دليل اين كه ماهيت استغفار روشن بوده است از آن خوددارى كرده است. و امام (ع) بر تماميت آن وسيله شرايط اشاره نموده و قصدش از اشاره بر اين كه لفظ استغفار بر شرايطش صدق مى‏كند، تأكيد بر اين مطلب است كه استغفار بدون آنها ناتمام است تا آنجا كه مجموع آنها حقيقت استغفار مى‏ باشد. 
كلمه «أملس» را براى پاكى نامه اعمال از گناهان استعاره آورده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 391 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

391- و قال لابنه الحسن عليه السّلام: لَا تُخَلِّفَنَّ وَرَاءَكَ شَيْئاً مِنَ الدُّنْيَا- فَإِنَّكَ تَخَلِّفُهُ لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ- إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ- فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ- وَ إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ- فَكُنْتَ عَوْناً لَهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ- وَ لَيْسَ أَحَدُ هَذَيْنِ حَقِيقاً أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ

المعنى

أدّبه عليه السّلام بالنهى عن إدّخار المال، و نفّره عن ذلك بضمير صغراه قوله: فإنّك. إلى آخره. 
و قوله: بما شقيت به. أى شقاء الدنيا بجمعه، و شقاء الآخرة بادّخاره لقوله تعالى وَ الَّذِينَ يَكْنِزُونَ‏ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّةَ وَ لا يُنْفِقُونَها فِي سَبِيلِ اللَّهِ الآية، و تقدير الكبرى و كلّ من يخلّف مالا لأحد هذين و ليس أحدهما حقيقا بأنّ يؤثره على نفسه فلا يجوز أن يخلّفه. قال الرضى: و يروى هذا الكلام على وجه آخر و هو أَمَّا بَعْدُ- فَإِنَّ الَّذِي فِي يَدَيْكَ‏يَدِكَ مِنَ الدُّنْيَا- قَدْ كَانَ لَهُ أَهْلٌ قَبْلَكَ- وَ هُوَ صَائِرٌ إِلَى أَهْلٍ بَعْدَكَ- وَ إِنَّمَا أَنْتَ جَامِعٌ لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ- رَجُلٍ عَمِلَ فِيمَا جَمَعْتَهُ بِطَاعَةِ اللَّهِ- فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ- أَوْ رَجُلٍ عَمِلَ فِيمَا جَمَعْتَهُ‏فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ- فَشَقِيتَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ- وَ لَيْسَ أَحَدُ هَذَيْنِ أَهْلًا أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ- أَوْوَ لَا أَنْ تَحْمِلَ لَهُ عَلَى ظَهْرِكَ- فَارْجُ لِمَنْ مَضَى رَحْمَةَ اللَّهِ- وَ لِمَنْ بَقِيَ رِزْقَ اللَّهِ أقول: في هذه الرواية تنفير عن الدنيا بضميرين: أحدهما: قوله: فإنّ الّذي في يدك. إلى قوله: بعدك، و تقدير كبراه: و كلّما كان كذلك فليس لك أن تحبّه و تعتمد عليه. الثاني: قوله: و إنّما أنت. إلى قوله: ظهرك، و كبراه ما مرّ في الرواية الأولى و استعار لفظ الحمل لاكتساب آثام جمع المال، و رشّح بذكر الظهر. ثمّ أرشده إلى ما هو خير من المال لمن مضى و هو رجاء رحمة اللّه، و لمن بقى و هو رجاء رزق اللّه الموعود لكلّ حيّ.

مطابق با حکمت 416 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

391- امام (ع) به فرزندش امام حسن (ع) فرمود: لَا تُخَلِّفَنَّ وَرَاءَكَ شَيْئاً مِنَ الدُّنْيَا- فَإِنَّكَ تَخَلِّفُهُ لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ- إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِطَاعَةِ اللَّهِ- فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ- وَ إِمَّا رَجُلٌ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ- فَشَقِيَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ- فَكُنْتَ عَوْناً لَهُ عَلَى مَعْصِيَتِهِ- وَ لَيْسَ أَحَدُ هَذَيْنِ حَقِيقاً أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ وَ يُرْوَى هَذَا الْكَلَامُ عَلَى وَجْهٍ آخَرَ وَ هُوَ أَمَّا بَعْدُ- فَإِنَّ الَّذِي فِي يَدِكَ مِنَ الدُّنْيَا- قَدْ كَانَ لَهُ أَهْلٌ قَبْلَكَ- وَ هُوَ صَائِرٌ إِلَى أَهْلٍ بَعْدَكَ- وَ إِنَّمَا أَنْتَ جَامِعٌ لِأَحَدِ رَجُلَيْنِ- رَجُلٍ عَمِلَ فِيمَا جَمَعْتَهُ بِطَاعَةِ اللَّهِ- فَسَعِدَ بِمَا شَقِيتَ بِهِ- أَوْ رَجُلٍ عَمِلَ فِيهِ بِمَعْصِيَةِ اللَّهِ- فَشَقِيَ بِمَا جَمَعْتَ لَهُ- وَ لَيْسَ أَحَدُ هَذَيْنِ أَهْلًا أَنْ تُؤْثِرَهُ عَلَى نَفْسِكَ- وَ لَا أَنْ تَحْمِلَ لَهُ عَلَى ظَهْرِكَ- فَارْجُ لِمَنْ مَضَى رَحْمَةَ اللَّهِ- وَ لِمَنْ بَقِيَ رِزْقَ اللَّهِ

ترجمه

«پسرك من، مبادا چيزى از دنيا را پس از خود بگذارى، زيرا كه آن را براى يكى از دو تن خواهى گذاشت: يا كسى كه در طاعت و بندگى خدا آن را به كار مى ‏برد، پس او خوشبخت مى‏ شود به چيزى كه باعث بدبختى و زيانكارى تو شده است. يا براى كسى كه آن را در معصيت و نافرمانى خدا به كار مى ‏برد، پس به سبب آنچه كه تو براى او گرد آورده‏ اى بدبخت شده و تو او را در راه معصيت كمك كرده ‏اى و هيچ كدام از اين دو شايسته نيست كه او را بر خود ترجيح دهى.»

شرح

امام (ع) فرزندش را با نهى كردن از اندوختن مال، موعظه كرده و از اين عمل به وسيله قياس مضمرى بر حذر داشته است كه صغراى آن عبارت: «فانّك…» است. و عبارت: «بما شقيت به» يعنى: بدبختى در دنيا با زحمت جمع آورى مال و بدبختى در آخرت به وسيله اندوختن مال است، به دليل قول خداى تعالى: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّ كَثِيراً مِنَ الْأَحْبارِ وَ الرُّهْبانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوالَ…«» وكبراى مقدّر آن نيز چنين است: و هر كس مالى را پس از خود بگذارد براى هر يك از دو گروهى كه استحقاق ترجيح دادن بر خويش را ندارند، چنين كارى روا نيست.

سيد رضى مى‏گويد: اين گفتار به نحو ديگر نيز به شرح زير، روايت شده است: «امّا بعد، آنچه از دنيا در اختيار تو است، پيش از تو صاحبى داشته و پس از تو نيز به صاحبى مى‏رسد، و تو براى يكى از دو تن گردآورى مى‏كنى: كسى كه از آن در راه طاعت خدا استفاده كند و نيكبخت شود به وسيله آن چيزى كه تو بدان سبب بدبخت شده‏اى يا كسى كه آن را در راه معصيت خدا به كار برد، پس بدبخت شده به وسيله آنچه تو براى او جمع آورده‏اى و هيچ يك از اين دو شايسته نيست كه بر خود مقدّم بدارى و نه آن كه بر عهده خود بگيرى، پس براى كسى كه گذشته، رحمت خدا را و براى آن كه باقى است روزى خدا را اميدوار باش.» در اين روايت امام (ع) به وسيله دو قياس مضمر از دنيا بر حذر فرموده است: يكى فانّ الّذى فى يدك… و بعدك است، و كبراى مقدر آن چنين مى‏شود: و هر چه اين طور باشد سزاوار نيست كه تو بدان دل ببندى و بر آن اعتماد ورزى.

دوّمى عبارت: و إنّما انت… ظهرك است و كبراى آن همان است كه در روايت اوّل گذشت. كلمه: حمل را براى بر دوش گرفتن گناهان و جمع‏آورى مال، استعاره آورده و كلمه «ظهر» را به عنوان ترشيح به كار برده است. آن گاه امام (ع) به چيزى بهتر از مال- براى گذشتگان اميد رحمت خدا و براى بازماندگان اميد روزيى كه خداوند به هر زنده‏اى وعده داده است- راهنمايى فرموده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 390 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)وصف دنیا

شرح ابن‏ ميثم

390- و قال عليه السّلام فى صفة الدنيا: تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ- إِنَّ اللَّهَ نفّر عنها بثلاثة ضماير:تَعَالَى لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ- وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ- بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ بِهِمْ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا

أحدها: الدنيا تضرّ
أى بمحنتها، و تغرّ: أى بزنيتها. و تمرّ: أى بفراقها.
إذ من طبيعتها ذلك. و استعار لها وصف الإمرار باعتبار ما يستلزمه فراقها من ألم الجزع و الحزن كالمرارة، و روى: و تمرّ- بفتح التاء- أى تذهب.

الثاني قوله: إنّ اللّه. إلى قوله: لأعدائه
إذ لو رضيها كذلك لأعطاها أولياءه و حرّمها أعداءه.

الثالث: قوله: و إنّ أهل الدنيا. إلى آخره
فقوله: بيناهم. إلى آخره. في تقدير صفة لركب: أى كركب من شأنه كذا، و وجه الشبه بالركب الّذي شأنه ذلك سرعة ارتحالهم إلى الآخرة كسرعة ارتحال الركب، و تقدير الكبرى في الضميرين الأوّلين: و كلّما كان كذلك فينبغي أن يجتنب و لا يحرص على طلبه، و تقديرها في الثالث: و كلّما كان كذلك فينبغى أن يستعدّ فيه للرحيل و السفر.

مطابق با حکمت 415 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

390- امام (ع) فرمود: فِي صِفَةِ الدُّنْيَا: تَغُرُّ وَ تَضُرُّ وَ تَمُرُّ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى لَمْ يَرْضَهَا ثَوَاباً لِأَوْلِيَائِهِ- وَ لَا عِقَاباً لِأَعْدَائِهِ وَ إِنَّ أَهْلَ الدُّنْيَا كَرَكْبٍ بَيْنَا هُمْ حَلُّوا إِذْ صَاحَ سَائِقُهُمْ فَارْتَحَلُوا

لغت

اغمار جمع غمر: نادانان

ترجمه

«فريب مى‏دهد، و زيان مى‏رساند و تلخ مى‏گرداند و خداوند پاك نپسنديد كه دنيا را پاداش دوستان و كيفر دشمنان خود قرار دهد، و اهل دنيا مانند مسافرانى هستند كه تا در منزل فرود آيند ناگهان جلودارشان فرياد «بار كنيد» برآورد و آنان بى‏درنگ كوچ كنند».

شرح

امام (ع) از دنيا به وسيله سه قياس مضمر برحذر داشته است:

1- دنيا زيان مى‏رساند يعنى با غم و اندوهش. و فريب مى‏دهد، يعنى با آرايش و زينتش. و تلخ مى‏گرداند، يعنى با فراق و جدايى‏اش. زيرا كه طبع دنيا چنين است. صفت امرار يعنى تلخ كردن را براى دنيا از آن رو استعاره آورده است كه جدايى دنيا همانند تلخى باعث بى‏تابى و اندوه است، و بعضى، تمرّ به فتح تا روايت كرده‏اند به معنى تذهب [يعنى: گذر است‏].

2- عبارت: إنّ اللّه… لاعدائه، از آن رو آمده كه اگر خداوند دنيا را پسنديده بود، بايد آن را به دوستان خود مى‏داد، و دشمنانش را از آن محروم مى‏ ساخت.

3- سوّمين قياس مضمر در عبارت: و إنّ اهل الدّنيا… است و جمله بيناهم… به منزله صفتى است براى ركب. يعنى همچون كاروانى كه چنين و چنان است، و جهت تشبيه به كاروان و مسافران آن است كه مانند كوچ مسافران، آنان نيز بايد از دنيا بزودى كوچ كنند. و كبراى مقدّر در هر دو قياس مضمر نخستين چنين است: و هر چه اين طور باشد، سزاوار است كه از آن اجتناب كرد و نبايد در جستن آن كوشيد.
و كبراى مقدّر قياس سوّم نيز چنين است: و هر چه آن طور باشد شايسته است كه انسان در آن براى كوچ و سفر آماده گردد.

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 389 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)صبر

شرح ابن‏ ميثم

389- و قال عليه السّلام: مَنْ صَبَرَ صَبْرَ الْأَحْرَارِ وَ إِلَّا سَلَا سُلُوَّ الْأَغْمَارِ- و فى خبر آخر أنه عليه السّلام قال للأشعث بن قيس معزيا: إِنْ صَبَرْتَ صَبْرَ الْأَكَارِمِ- وَ إِلَّا سَلَوْتَ سُلُوَّ الْبَهَائِمِ

اللغة

و الأغمار: الجهّال جمع غمر.

المعنى

و جذب إلى فضيلة الصبر في المصائب بإضافته إلى الأحرار و الأكارم، و بما يلزم عدمه من الغاية و هى السلوّ المشبه لسلوّ الغافلين أو البهائم. و أصل إلّا- إن لا- أى و إن لا تصبر.

مطابق با حکمت 413 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

389- امام (ع) فرمود: مَنْ صَبَرَ صَبْرَ الْأَحْرَارِ وَ إِلَّا سَلَا سُلُوَّ الْأَغْمَارِ وَ فِي خَبَرٍ آخَرَ أَنَّهُ ع- قَالَ لِلْأَشْعَثِ بْنِ قَيْسٍ مُعَزِّياً إِنْ صَبَرْتَ صَبْرَ الْأَكَارِمِ- وَ إِلَّا سَلَوْتَ سُلُوَّ الْبَهَائِمِ

ترجمه

«هر كس همچون آزاد مردان در برابر ناملايمات ايستادگى نكند همچون نادانان بى‏تجربه آن را از ياد خواهد برد».
و در سخن ديگرى امام (ع) به اشعث بن قيس، براى تسليت و دلدارى فرمود: «اگر مثل بزرگان صبر كردى، چه بهتر و گرنه همانند چهار پايان از ياد خواهى برد»

شرح

امام (ع) با نسبت دادن صبر و ايستادگى به آزاد مردان و بزرگان و بيان پيامد نداشتن صبر، يعنى فراموشى نظير فراموش كردن غافلان و چهار پايان، [انسان را] به فضيلت صبر و ايستادگى جلب كرده است. اصل كلمه إلّا إن، لا، بوده است، يعنى: اگر صبر نكردى…

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 388 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)ادب

شرح ابن‏ ميثم

388- و قال عليه السّلام: كَفَاكَ أَدَباً لِنَفْسِكَ اجْتِنَابُ مَا تَكْرَهُهُ مِنْ غَيْرِكَ

المعنى

و أراد بما يكرهه من غيره الرذائل فإنّها مكروهة إلى كلّ أحد من غيره و من نفسه أيضا إذا عقل أنّها رذيلة و لذلك إذا عبّر بها أنف منها، إلّا أنّ بعض الرذائل قد يخفى على من هى فيه فلا يتصوّر قبحها من نفسه أو أنّه قد يتصوّر ذلك لكن يحمله عليها حامل آخر من شهوة أو غضب. و لمّا كان اجتناب الرذائل يستلزم الوقوف على فضيلة العدل في كلّ شي‏ء لا جرم كان اجتنابها أدبا كافيا لمن يجتنبها.

388- امام (ع) فرمود: كَفَاكَ أَدَباً لِنَفْسِكَ اجْتِنَابُ مَا تَكْرَهُهُ مِنْ غَيْرِكَ

ترجمه

«همين قدر در ادب و آراستگى تو بس كه از آنچه براى ديگران بد مى ‏دانى، دورى كنى».

شرح

مقصود امام، از آنچه از ديگران بد مى‏داند، همان خصلتهاى پستى است كه از هر كسى، چه از ديگران، و چه از خود او، وقتى كه ناروا بودن آن قطعى باشد، ناپسند است، و به همين دليل وقتى كه آن را به او نسبت دهند، برخورد مى ‏كند، جز اين كه پاره‏اى از خصلتهاى ناروا بر دارندگان آنها پوشيده است،در نتيجه زشتى آنها را براى خود، نمى ‏فهمند و يا اين كه مى‏ فهمند امّا انگيزه ديگرى از قبيل شهوت و يا خشم آن را بر آنان تحميل مى‏كند. و چون دورى جستن از صفات ناپسند، باعث آن است كه در هر چيزى در حدّ اعتدال انسان توقّف كند، ناگزير، دورى از آنها براى ادب و آراستگى دورى كننده‏اش كافى است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 387 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)گفتار وبیان

شرح ابن‏ ميثم

387- و قال عليه السّلام: لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِكَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَكَ- وَ بَلَاغَةَ قَوْلِكَ عَلَى مَنْ سَدَّدَكَ‏

المعنى

ذرب اللسان: حدّته. و هو أدب يجرى مجرى المثل يضرب لمن يحصّل من إنسان علما و فائدة فيستعين بها عليه كأن يتفاصح على من علّمه الفصاحة.

مطابق با حکمت 411 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

387- امام (ع) فرمود: لَا تَجْعَلَنَّ ذَرَبَ لِسَانِكَ عَلَى مَنْ أَنْطَقَكَ- وَ بَلَاغَةَ قَوْلِكَ عَلَى مَنْ سَدَّدَكَ

ترجمه

«دم تيز زبانت را به سوى كسى كه تو را گويا كرده، و بلاغت گفتارت را به زيان آن كه تو را به راه راست هدايت كرده است به كار مگير.»

شرح

ذرب اللّسان: تيزى زبان. اين يك جمله ادبى است كه به منزله ضرب المثلى براى آن كسى است كه از انسان علمى و فايده‏اى به دست مى‏آورد، و بعد از همان حربه به زيان وى استفاده مى‏كند مثل كسى كه فصاحت را از شخص آموخته، و بعد با وى در فصاحت به مقابله برخيزد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 386 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

386- و قال عليه السّلام: التُّقَى رَئِيسُ الْأَخْلَاقِ

المعنى

استعار لفظ الرئيس للتقوى باعتبار أفضليّته في استلزامه لرضوان اللّه و حصول السعادة الباقية و لا شي‏ء من الأخلاق بانفراده يستلزم ذلك.

مطابق با حکمت 410 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

386- امام (ع) فرمود: التُّقَى رَئِيسُ الْأَخْلَاقِ

ترجمه

«پرهيزگارى در رأس همه خلقهاست».

شرح

كلمه رئيس را براى تقوا استعاره آورده است از آن رو كه تقوا در جلب خوشنودى خدا و سعادت هميشگى از همه صفات بالاتر است و هيچ يك از اخلاق بتنهايى نمى‏تواند جلب رضاى خدا و سعادت دائمى را موجب شود.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 385 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)قلب

شرح ابن‏ ميثم

385- و قال عليه السّلام: الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ

المعنى

أراد بالقلب النفس أو الذهن، و استعار له لفظ المصحف باعتبار أنّ كلّ تصوّر في الذهن أريد التعبير عنه فلا بدّ أن يتصوّر حروف العبارة عنه في لوح الخيال و الحسّ البصرىّ يشاهدها من هناك و يقرؤها. فالقلب إذن كالمصحف الّذي يشاهد فيه الحروف و الألفاظ و يقرأ منه بالبصر فلذلك أضافه إلى البصر.

مطابق با حکمت 409 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

385- امام (ع) فرمود: الْقَلْبُ مُصْحَفُ الْبَصَرِ

ترجمه

«قلب آدمى دفتر ديده است».

شرح

مقصود از قلب، نفس و يا ذهن انسان است، كلمه مصحف، را- به اعتبار اين كه هر چه در ذهن نقش ببندد، بازگو مى‏شود، پس ناگزير بايد حروف عبارت آن را، در لوح خيال و حس بينايى مشاهده كند و آنها را بخواند- استعاره آورده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 384 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)حق

شرح ابن‏ ميثم

384- و قال عليه السّلام: مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ

المعنى

استعار لفظ المصارعة للمقاومة، و ذلك أنّ اللّه سبحانه و ملائكته و كتبه و رسله و الصالحين من عباده أعوان الحقّ و لا مقاوم لهم‏

مطابق با حکمت 408 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

384- امام (ع) فرمود: مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ

ترجمه

«هر كس با حق در افتد، حق او را به خاك اندازد».

شرح

كلمه: مصارعه را استعاره براى مقاومت آورده است، توضيح اين كه خداوند پاك و فرشتگان و كتابها و پيامبرانش و بندگان صالح او همه ياوران حقند و در برابر آنها، مقاومت و ايستادگى غير ممكن است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 383 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)عقل

شرح ابن‏ ميثم

383- و قال عليه السّلام: مَا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ امْرَأً عَقْلًا إِلَّا اسْتَنْقَذَهُ بِهِ يَوْماً مَا

المعنى

إمّا من بلاء الدنيا بالحيلة، أو من بلاء الآخرة بالطاعة.

مطابق با حکمت 407 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

383- امام (ع) فرمود: مَا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ امْرَأً عَقْلًا إِلَّا اسْتَنْقَذَهُ بِهِ يَوْماً مَا

ترجمه

«خداوند عقل را به كسى امانت نداده مگر اين كه روزى سبب نجات او گردد».

شرح

يا از گرفتاريهاى دنيا و يا به وسيله اطاعت خدا از گرفتاريهاى آخرت او را نجات بخشد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 382 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)تواضع وتوکل

شرح ابن‏ ميثم

382- و قال عليه السّلام: مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ الْأَغْنِيَاءِ لِلْفُقَرَاءِ طَلَباً لِمَا عِنْدَ اللَّهِ- وَ أَحْسَنُ مِنْهُ تِيهُ الْفُقَرَاءِ عَلَى الْأَغْنِيَاءِ- اتِّكَالًا عَلَى اللَّهِ‏

المعنى

تيه الفقراء على الأغنياء أصعب عليهم و أشقّ من تواضع الأغنياء لهم. إذ كان تيههم يستدعى كمال التوكّل على اللّه و هو درجة عالية في الطريق إليه فلذلك كان أفضل و أحسن لقوله صلّى اللّه عليه و آله و سلم: أفضل الأعمال أحمزها.

مطابق با حکمت 406 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

382- امام (ع) فرمود: مَا أَحْسَنَ تَوَاضُعَ الْأَغْنِيَاءِ لِلْفُقَرَاءِ طَلَباً لِمَا عِنْدَ اللَّهِ- وَ أَحْسَنُ مِنْهُ تِيهُ الْفُقَرَاءِ عَلَى الْأَغْنِيَاءِ- اتِّكَالًا عَلَى اللَّهِ

ترجمه

«چه خوب است فروتنى ثروتمندان براى نيازمندان به خاطر پاداشى كه نزد خدا مى‏ جويند و بهتر از آن است بى ‏اعتنايى نيازمندان به ثروتمندان به جهت توكّل و اعتماد بر خدا.»

شرح

بى‏اعتنايى مستمندان بر توانگران، بر ايشان دشوارتر و سخت ‏تر است از فروتنى توانگران نسبت به آنها. از آن رو كه بى‏اعتنايى ايشان نهايت توكّل به خدا را مى‏طلبد كه بالاترين درجه، در راه وصول به قرب الهى است و از اين جهت بالاتر و بهتر از فروتنى توانگران است، به دليل فرموده پيامبر (ص): «بالاترين اعمال دشوارترين آنهاست.»

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 381 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

381- و قال عليه السّلام لعمار بن ياسر، و قد سمعه يراجع المغيرة بن شعبة كلاما: دَعْهُ يَا عَمَّارُ- فَإِنَّهُ لَنْ يَأْخُذَلَمْ يَأْخُذْ مِنَ الدِّينِ إِلَّا مَا قَارَبَهُ مِنَ الدُّنْيَا- وَ عَلَى عَمْدٍ لَبَّسَ‏لَبَسَ عَلَى نَفْسِهِ- لِيَجْعَلَ الشُّبُهَاتِ عَاذِراً لِسَقَطَاتِهِ

المعنى

أراد أنّه لا يعمل من الدين إلّا بما يستلزم دنيا و يقرب به منها كعدل أو صدق يستلزم منفعة دنيويّة دون ما ليس كذلك. و هو صغرى ضمير نفّر به عن مخاطبته، تقدير كبراه: و كلّ من كان كذلك فينبغي أن يعرض عن مراجعته و مكالمته.

مطابق با حکمت 405 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

381- وقتى كه امام (ع) شنيد، عمار بن ياسر، به مغيرة بن شعبه پاسخ مى‏دهد، به او فرمود: دَعْهُ يَا عَمَّارُ- فَإِنَّهُ لَمْ يَأْخُذْ مِنَ الدِّينِ إِلَّا مَا قَارَبَهُ مِنَ الدُّنْيَا- وَ عَلَى عَمْدٍ لَبَّسَ عَلَى نَفْسِهِ- لِيَجْعَلَ الشُّبُهَاتِ عَاذِراً لِسَقَطَاتِهِ

ترجمه

«اى عمّار مغيره را به خود واگذار، زيرا او از دين چيزى را نياموخته مگر آنچه را كه دنيا را به او نزديك كرده باشد، و از روى عمد، امر را بر خود مشتبهه ساخته تا شبهات را بهانه خطاهاى خود قرار دهد.»

شرح

مقصود امام (ع) آن است كه مغيره از دين جز آنچه را كه دنيا را به همراه آورد و او را به دنيا نزديك سازد، نياموخته است همچون عدالت و صداقتى كه باعث سود دنيوى است و بس، و اين عبارت صغراى قياس مضمرى است كه بدان وسيله عمار را از گفتگوى با مغيره بر حذر داشته و كبراى آن نيز چنين است: و هر كس چنان باشد، شايسته است تا از مراجعه و گفتگوى با او خوددارى شود.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 380 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

380- و قال عليه السّلام: و قد سئل عن معنى قولهم «لا حول و لا قوة الا بالله»- إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا- فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا- وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا

المعنى

برهان قوله: إنّا لا نملك مع اللّه شيئا. قوله تعالى قُلْ فَمَنْ يَمْلِكُ لَكُمْ مِنَ اللَّهِ شَيْئاً إِنْ أَرادَ بِكُمْ ضَرًّا أَوْ أَرادَ بِكُمْ نَفْعاً الآية، و ظاهر أنّ التكليف تابع لما ملّكنا إيّاه من الجوارح و القوى و العقل و ساير متعلّقات التكليف و عند أخذه لشي‏ء منها يضع التكليف المتعلّق به عنّا. و سئل الصادق عليه السّلام عن هذه الكلمة فقال: لا حول على ترك المعاصي و لا قوّة على فعل الطاعات إلّا باللّه.

مطابق با حکمت 404 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

380- از امام (ع) وقتى كه در باره معناى «لا حول و لا قوة الا باللّه العلى العظيم» پرسيدند، فرمود: إِنَّا لَا نَمْلِكُ مَعَ اللَّهِ شَيْئاً وَ لَا نَمْلِكُ إِلَّا مَا مَلَّكَنَا- فَمَتَى مَلَّكَنَا مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنَّا كَلَّفَنَا- وَ مَتَى أَخَذَهُ مِنَّا وَضَعَ تَكْلِيفَهُ عَنَّا

ترجمه

«ما در چيزى با خدا شريك نيستيم و ما جز آنچه او داده است چيزى نداريم، پس هر گاه چيزى را به ما داد كه او از ما در آن صاحب اختيارتر است، در آن صورت ما را مكلّف ساخته و اگر آن چيز را از ما بازستاند، تكليف آن را از ما برداشته است».

شرح

دليل فرمايش امام (ع) «ما در چيزى با خدا شريك نيستيم، قول خداى تعالى است: سَيَقُولُ لَكَ الْمُخَلَّفُونَ مِنَ الْأَعْرابِ شَغَلَتْنا أَمْوالُنا وَ أَهْلُونا فَاسْتَغْفِرْ لَنا يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ ما لَيْسَ«» و ظاهر مطلب آن است كه تكليف به دنبال اعطاى جوارح و قوا و عقل و ساير متعلّقات تكليف است كه خداوند به ما مرحمت كرده است، و موقعى كه هر كدام از آنها را از ما بازستاند، تكليف مربوط به آن را از ما رفع مى‏كند. از امام صادق (ع) در باره اين جمله«» پرسيدند، فرمود: هيچ نيرويى بر ترك گناهان و هيچ توانى بر انجام طاعات جز از طرف خدا وجود ندارد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده