نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 24 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)کفاره گناه

حکمت 24 صبحی صالح

24-وَ قَالَ ( عليه‏السلام  )مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ

حکمت 24 شرح ابن ‏أبي ‏الحديد ج 18   

24: مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ-  وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ قد جاء في هذا المعنى آثار كثيرة و أخبار جميلة-  كان العتابي قد أملق-  فجاء فوقف بباب المأمون يسترزق الله على يديه-  فوافى يحيى بن أكثم فعرض له العتابي-  فقال له إن رأيت أيها القاضي-  أن تعلم أمير المؤمنين مكاني فافعل فقال لست بحاجب-  قال قد علمت-  و لكنك ذو فضل و ذو الفضل معوان-  فقال سلكت بي غير طريقي-  قال إن الله أتحفك منه بجاه و نعمة-  و هو مقبل عليك بالزيادة إن شكرت-  و بالتغيير إن كفرت-  و أنا لك اليوم خير منك لنفسك-  لأني أدعوك إلى ما فيه ازدياد نعمتك و أنت تأبى علي-  و لكل شي‏ء زكاة و زكاة الجاه رفد المستعين-  فدخل يحيى فأخبر المأمون به-  فأحضره و حادثه و لاطفه و وصله

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حكمت (24)

من كفّارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف، و التنفيس عن المكروب. «از كفاره ‏هاى گناهان بزرگ، يارى دادن اندوه رسيده و زدودن اندوه از اندوهگين است.»

در اين مورد اخبار و روايات فراوان رسيده است و سخنان پسنديده بسيارى گفته شده است. عتّابى تنگدست شده بود. بر در بارگاه مأمون آمد و ايستاد تا خداوند به دست مأمون او را گشايشى ارزانى فرمايد. در اين هنگام يحيى بن اكثم رسيد، عتابى به او گفت: اى قاضى اگر مصلحت مى ‏بينى كه به امير المؤمنين بگويى من اين جا هستم، بگو.

يحيى گفت: من پرده ‏دار نيستم. گفت: اين را مى‏ دانم ولى شخصى با فضيلت هستى و انسان با فضيلت يارى دهنده است. يحيى گفت: مى‏ خواهى مرا به راهى غير از راه خودم‏ ببرى. گفت: خداوند به تو جاه و نعمت ارزانى فرموده است اگر سپاسگزارى كنى، نعمت را بر تو افزون مى‏ فرمايد و اگر كفران ورزى، آن را دگرگون مى‏ سازد، و امروز من براى تو از خودت بهتر و سودمندترم كه تو را به انجام دادن كارى فرا مى‏ خوانم كه در آن افزونى نعمت تو خواهد بود ولى تو پيشنهاد مرا نمى ‏پذيرى، وانگهى هر چيزى را زكاتى است و زكات جاه و مقام، يارى كردن يارى خواه است. يحيى پيش مأمون رفت و او را از بودن عتابى بر در خانه آگاه كرد. مأمون عتابى را احضار كرد و با او سخن گفت و مهربانى كرد و جايزه‏اش داد.

جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديدجلد 7 //دكتر محمود مهدوى دامغانى

 

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.