خطبه شماره ۳۳ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۳۳

و من خطبه له ع عِند خُروجه لِقتال اءهل البصره ،قال عبدالله بْنِ العباس : دَخَلَتْ عَلى اءمیر المؤ منین ع بِذى قار وَ هُوَ یخصف نَعله ، فَقالَ لى :و فیها حکمه مبعث الرسل ، ثم یذکر فضله و یذم الخارجین  

مَا قِیمَهُ هَذَا النَّعْلِ؟ فَقُلْتُ: لا قِیمَهَ لَها. قالَ ع :

وَ اللَّهِ لَهِیَ اءَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ إِمْرَتِکُمْ إ لا اءَنْ اءُقِیمَ حَقّا اءَوْ اءَدْفَعَ بَاطِلاً.

ثُمَّ خَرَجَ فَخَطَبَ النَّاسَ فَقَالَ:

إ نَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّدا صَلّى اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِه وَ لَیْسَ اءَحَدٌ مِنَ الْعَرَبِ یَقْرَاءُ کِتَابا، وَ لاَ یَدَّعِی نُبُوَّهً، فَسَاقَ النَّاسَ حَتَّى بَوَّاءَهُمْ مَحَلَّتَهُمْ، وَ بَلَّغَهُمْ مَنْجاتَهُمْ، فَاسْتَقَامَتْ قَناتُهُمْ، وَ اطْمَاءَنَّتْ صَفَاتُهُمْ، اءَما وَ اللَّهِ إ نْ کُنْتُ لَفِی ساقَتِهَا، حَتَّى تَوَلَّتْ بِحَذَافِیرِها، مَا عَجَزْتُ وَ لا جَبُنْتُ، وَ إ نَّ مَسِیرِی هَذَا لِمِثْلِهَا، فَلَاءَنْقُبَنَّ الْبَاطِلَ حَتَّى یَخْرُجَ الْحَقُّ مِنْ جَنْبِهِ. مَا لِی وَ لِقُرَیْشٍ؟ وَ اللَّهِ لَقَدْ قَاتَلْتُهُمْ کَافِرِینَ، وَ لَاءُقَاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِینَ، وَ إ نّی لَصاحِبُهُمْ بِالْاءَمْسِ کَما اءَنا صَاحِبُهُمُ الْیَوْمَ.

  ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) 

هنگامى که به نبرد مردم بصره مى رفت ، عبد الله بن عباس گوید که در (ذوقار) بر امیرالمؤ منین (ع ) درآمدم . کفشش را وصله مى زد. مرا گفت : این کفش به چند مى ارزد گفتم هیچ . گفت : به خدا سوگند، که من این کفش را از حکومت شما بیشتر دوست دارم ، مگر آنکه در این حکومت حقى را برپاى دارم یا باطلى را برافکنم .

سپس بیرون آمد و براى مردم سخن گفت و فرمود:

خداوند سبحان ، محمد (ص ) را به پیامبرى فرستاد و در میان قوم عرب کسى نبود که کتابى خوانده باشد یا دعوى پیامبرى کرده باشد. پس محمد (ص ) آنان را براند و به جایى که باید بنشانید و به عرصه رستگاریشان رسانید. پس احوالشان ، چونان نیزه هایشان استقامت پذیرفت و جاى پاى محکم کردند و صخره اى که بر آن ایستاده بودند از لرزش باز ایستاد. به خدا سوگند، که من از افراد سپاه او بودم و بودم تا همه دشمنان روى به واپس کردند و من نه ناتوانى نمودم و نه بیم به دل راه دادم .

اکنون در این راه هم که مى روم همانند راهى است که با رسول الله (ص ) رفته بودم .امروز هم ، باطل را برمى درم تا چهره حق از پهلوى آن آشکار شود.
مرا با قریش چه کار به خدا سوگند آن زمانها که کافر بودند، با ایشان پیکار کردم ، اکنون نیز که گمراه شده اند، با ایشان پیکار مى کنم . و همانگونه ، که در زمان رسول الله (ص ) هم نبرد آنان بودم امروز نیز هم نبرد ایشانم .(۱۷)

_____________________________________________
۱۷-در بعضى از نسخه ها این عبارات را افزون دارد: به خدا سوگند، قریش با ما کینه توزى نکرد، مگر بدان سبب که خدا ما را بر آنها برگزید و ما آنان را در زمره خود داخل کردیم . پس چنان شدند که پیشینیان گفته اند: به جان خودم سوگند، که صبحگاهان نوشیدنت شیر خالص بود، و خوراکت کره بود و خرماى بى هسته ، این مقام بلند را به تو بخشیدیم و تو صاحب مقامى رفیع نبودى ، ما بودیم که گرد تو را با اسبان و نیزه هایمان گرفتیم .

نهج البلاغه خطبه ها//ترجمه عبدالمحمد آیتی

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.