خطبه شماره ۲۴۱ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۴۱

 و من کلام له ( علیه‏السلام ) یحث به أصحابه على الجهاد

وَاللَّهُ مُسْتَاءْدِیکُمْ شُکْرَهُ، وَ مُوَرِّثُکُمْ اءَمْرَهُ، وَ مُمْهِلُکُمْ فِی مِضْمارٍ مَحْدُودٍ لِتَتَنازَعُوا سَبَقَهُ، فَشُدُّوا عُقَدَ الْمَآزِرِ، وَاطْوُوا فُضُولَ الْخَواصِرِ، لاتَجْتَمِعُ عَزِیمَهٌ وَ وَلِیمَهٌ، مَا اءَنْقَضَ النَّوْمَ لِعَزائِمِ الْیَوْمِ، وَاءَمْحَى الظُّلَمَ لِتَذاکِیرِ الْهِمَمِ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) در برانگیختن اصحابش به جنگ : 

خداوند از شما مى خواهد که سپاس او به جاى آورید. و فرمانروایى خود را براى شما نهاده است . در میدان پهناور مسابقت مهلتتان داده تا براى به دست آوردن جایزه به رقابت برخیزند. پس کمربندها را محکم کنید و دامنها را بر کمر زنید. زیرا به میدان نبرد رفتن ، کار دیگر است و به بزم سور رفتن ، کارى دیگر. اى بسا خواب نوشین شب هنگام ، تصمیمهاى روز را باطل سازد و چه بسا تاریکیها تصمیمها را از یادها بزداید.

عبدالمحمد آیتی۲۱۱

خطبه شماره ۲۴۰ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه ۲۴۰

و من کلام له ( علیه‏السلام ) قاله لعبد الله بن العباس و قد جاءه برساله من عثمان و هو محصور یسأله فیها الخروج إلى ماله بینبع، لیقل هتف الناس باسمه للخلافه، بعد أن کان سأله مثل ذلک من قبل، فقال ( علیه‏السلام )

یَا ابْنَ عَبَّاسٍ ما یُرِیدُ عُثْمانُ إِلا اءَنْ یَجْعَلَنِی جَمَلاً ناضِحا بِالْغَرْبِ اءَقْبِلْ وَ اءَدْبِرْ، بَعَثَ إِلَیَّ اءَنْ اءَخْرُجَ، ثُمَّ بَعَثَ إِلَیَّ اءَنْ اءَقْدُمَ، ثُمَّ هُوَ الْآنَ یَبْعَثُ إِلَیَّ اءَنْ اءَخْرُجَ، وَ اللَّهِ لَقَدْ دَفَعْتُ عَنْهُ حَتَّى خَشِیتُ اءَنْ اءَکُونَ آثِما.

  ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) 

به عبد الله بن عباس فرمود هنگامى که نامه اى از عثمان آورده بود و عثمان در محاصره بود. از او مى خواست که بر سر ملک خود به (ینبع ) رود تا مگر نام او را براى خلافت کمتر برند و عثمان پیش از این هم ، چنین درخواستى از او کرده بود اى ابن عباس . عثمان چیزى نمى خواهد مگر آنکه مرا چون اشترى آبکش سازد، با دلوى بزرگ که پى در پى بیایم و بروم . نخست نزد من فرستاد که از شهر بیرون شوم . آنگاه نزد من فرستاد که بازگردم . اکنون هم ، کس فرستاده که از شهر بیرون روم . به خدا سوگند از او دفاع نمودم ، به گونه اى که ترسیدم که گناهکار شده باشم .

عبدالمحمد آیتی۲۳۵

خطبه شماره ۲۳۹ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه ۲۳۹

و من خطبه له ( علیه‏السلام ) یذکر فیها آل محمد ( صلى‏ الله ‏علیه‏ وآله )

هُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ، وَ مَوْتُ الْجَهْلِ، یُخْبِرُکُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ ظاهِرُهُمْ عَنْ باطِنِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ حِکَمِ مَنْطِقِهِمْ، لا یُخالِفُونَ الْحَقَّ وَ لا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ، وَ هُمْ دَعائِمُ الْإِسْلامِ، وَ وَلائِجُ الاِعْتِصامِ، بِهِمْ عادَ الْحَقُّ فِى نِصابِهِ، وَ انْزاحَ الْباطِلُ عَنْ مُقامِهِ، وَ انْقَطَعَ لِسَانُهُ عَنْ مَنْبِتِهِ، عَقَلُوا الدِّینَ عَقْلَ وِعایَهٍ وَ رِعایَهٍ، لا عَقْلَ سَماعٍ وَ رِوایَهٍ؛ فَإِنَّ رُواهَ الْعِلْمِ کَثِیرٌ، وَ رُعاتَهُ قَلِیلٌ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در آن آل محمد را یاد مى کند: 

آنان حیات علم و مرگ جهل اند. حلمشان شما را از علمشان خبر مى دهد. (و ظاهرشان از باطنشان ) و خاموشیشان از سخن گفتنشان . با حق مخالفت نمى کنند و در آن اختلاف ندارند. ستونهاى اسلام اند و پناهگاه آن . به پایمردى ایشان حق به جایگاه خود بازگشت و باطل از جایگاه خود رانده شد و زبانش از بن بریده گردید.

دین را شناختند و فرا گرفتند و آن را از تحریف نگه داشتند. بدان عمل کردند، نه شناختى که منحصر به شنیدن باشد و شنیده را به دیگران گفتن . که راویان علم بسیارند ولى نگهدارندگان آن اندک اند.

عبدالمحمد آیتی۲۳۹

خطبه شماره ۲۳۸ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۳۸

 و من کلام له ( علیه‏السلام ) فی شأن الحکمین و ذم أهل الشام‏

جُفاهٌ طَغامٌ، عَبِیدٌ اءَقْزامٌ، جُمِعُوا مِنْ کُلِّ اءَوْبٍ، وَ تُلُقِّطُوا مِنْ کُلِّ شَوْبٍ، مِمَّنْ یَنْبَغِی اءَنْ یُفَقَّهَ وَ یُؤَدَّبَ، وَ یُعَلَّمَ وَ یُدَرَّبَ، وَ یُوَلَّى عَلَیْهِ، وَ یُؤْخَذَ عَلَى یَدَیْهِ، لَیْسُوا مِنَ الْمُهاجِرِینَ وَ الْاءَنْصارِ، وَ لا مِنَ الَّذِینَ تَبَوَّؤُا الدّارَ وَ الْإِیمانَ.

اءَلا وَ إِنَّ الْقَوْمَ اخْتارُوا لِاءَنْفُسِهِمْ اءَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تُحِبُّونَ، وَ إِنَّکُمُ اخْتَرْتُمْ لِاءَنْفُسِکُمْ اءَقْرَبَ الْقَوْمِ مِمَّا تَکْرَهُونَ، وَ إِنَّما عَهْدُکُمْ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ قَیْسٍ بِالْاءَمْسِ یَقُولُ: إِنَّها فِتْنَهٌ فَقَطِّعُوا اءَوْتارَکُمْ، وَ شِیمُوا سُیُوفَکُمْ.
فَإِنْ کانَ صادِقا فَقَدْ اءَخْطَاءَ بِمَسِیرِهِ غَیْرَ مُسْتَکْرَهٍ، وَ إِنْ کانَ کاذِبا فَقَدْ لَزِمَتْهُ التُّهَمَهُ، فَادْفَعُوا فِی صَدْرِ عَمْرِو بْنِ الْعاصِ بِعَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ، وَ خُذُوا مَهَلَ الْاءَیَّامِ، وَ حُوطُوا قَواصِیَ الْإِسْلامِ.
اءَلا تَرَوْنَ إِلى بِلادِکُمْ تُغْزَى ، وَ إِلى صَفاتِکُمْ تُرْمَى ؟!

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در باب حکمین و نکوهش مردم شام  

مردمى هستند درشتخوى و رذل و سفله . بردگانى فرومایه اند که هر یک از سویى گرد آورده و از جایى برچیده شده . کسانى که هنوز باید دین خود را فرا گیرند و به آداب آن آشنا گردند. تعلیم داده شوند و در کارها آزموده گردند. کسى بر آنان سرپرستى یابد و دستشان بگیرد. نه از مهاجران اند و نه از انصار و نه از آنان که در مدینه جاى داشته و بر ایمان استوار بودند.

بدانید که شامیان کسى را به داورى اختیار کردندکه به آنچه دوست دارند از همه نزدیک تر بودو شما کسى را برگزیدیدکه به آنچه ناخوش دارید از همه نزدیک تر بود. بیاد آرید عبد الله بن قیس که دیروز مى گفت این فتنه است ، پس زه کمانهاى خود را بگشایید و شمشیرها را در نیام کنید، اگر راست مى گفته ، پس در آمدنش به نزد ما، بى آنکه مجبورش کرده باشند، خطا کرده و اگر دروغ مى گفته ، تهمت در حق او رواست . اینکه با برگزیدن عبد الله بن عباس ، نیتى را که عمرو بن العاص در دل پرورده است بزدایید. و فرصتها را از دست مدهید و بلاد دوردست اسلام را حفظ نمایید. آیا نمى بینید که آتش جنگ در آن بلاد شعله ور است و نمى بینید که چسان قدرت شما را که چون صخره اى استوار بود هدف قرار داده اند.

عبدالمحمد آیتی۲۳۸

خطبه شماره ۲۳۷ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام :۲۳۷

 و من خطبه له ( علیه‏السلام ) فی المسارعه إلى العمل‏

فَاعْمَلُوا وَ اءَنْتُمْ فِی نَفَسِ الْبَقاءِ، وَ الصُّحُفُ مَنْشُورَهٌ، وَ التَّوْبَهُ مَبْسُوطَهٌ، وَ الْمُدْبِرُ یُدْعَى ، وَ الْمُسِی ءُ یُرْجَى ، قَبْلَ اءَنْ یَخْمُدَ الْعَمَلُ، وَ یَنْقَطِعَ الْمَهَلُ، وَ یَنْقَضِیَ الْاءَجَلُ، وَ یُسَدَّ بابُ التَّوْبَهِ، وَ تَصْعَدَ الْمَلائِکَهُ.

فَاءَخَذَ امْرُؤٌ مِنْ نَفْسِهِ لِنَفْسِهِ، وَ اءَخَذَ مِنْ حَیٍّ، لِمَیِّتٍ، وَ مِنْ فانٍ لِباقٍ، وَ مِنْ ذاهِبٍ لِدائِمٍ، امْرُؤٌ خافَ اللَّهَ وَ هُوَ مُعَمَّرٌ إِلى اءَجَلِهِ، وَ مَنْظُورٌ إِلى عَمَلِهِ، امْرُؤٌ اءَلْجَمَ نَفْسَهُ بِلِجامِها، وَ زَمَّها بِزِمامِها، فَاءَمْسَکَها بِلِجامِها عَنْ مَعاصِی اللَّهِ، وَ قادَها بِزِمامِها إِلى طاعَهِ اللَّهِ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع )  

عمل کنید، اکنون که عمرتان باقى است و صحیفه ها گشوده است و در توبه باز است و رویگردانندگان از خداى را فرا مى خوانند و گناهکاران را امید مى دهند، پیش از آنکه ، آتش عمل خاموش شود و فرصت از دست برود و زمان به سر آید و در توبه را بربندند و ملایکه به آسمانها فرا روند. پس ، هر کس باید که خود براى خود بکوشد. از زندگیش براى مردنش و از دنیاى فانى براى دنیاى باقى و از جهان رونده براى جهان جاودان توشه برگیرد. مردى است که از خداى ترسیده و تا زمان مرگ هنوز هم او را فرصت است و براى به جاى آوردن عمل نیکو مهلتش داده اند. و کسى است که بر دهان نفس خود لجام زده و زمام آن به دست خود دارد. که هر گاه بخواهد مرتکب گناه شود، لجامش را مى گیرد و بار دیگر به فرمانبردارى خداوندش را مى دارد.

عبدالمحمد آیتی۲۳۷

خطبه شماره ۲۳۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام: ۲۳۶

و من کلام له ( علیه‏السلام ) اقتص فیه ذکر ما کان منه بعد هجره النبی ( صلى‏ الله‏ علیه‏ وآله ) ثم لحاقه به‏

فَجَعَلْتُ اءَتْبَعُ مَاءْخَذَ رَسُولِ اللَّهِ ص فَاءَطَأُ ذِکْرَهُ حَتَّى انْتَهَیْتُ إِلَى الْعَرْجِ

قال السید الشریف رضی الله عنه فی کلام طویل قوله ع :

فاءطاء ذکره من الکلام الذی رمى به إ لى غایتی الا یجاز و الفصاحه اءراد اءنی کنت اءعطى خبره ، ص من بدء خروجی إ لى اءن انتهیت إ لى هذا الموضع ، فکنى عن ذلک بهذه الکنایه العجیبه .

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع )  

از حال خود بعد از هجرت پیامبر از مکه و پیوستن به آن حضرت (صلى اللّه علیه و آله ) در مدینه ، حکایت مى کند.راهى را که رسول الله (صلى الله علیه و آله ) در پیش گرفته بود، پى گرفتم و به یاد او گام نهادم تا به عرج رسیدم . (در گفتارى دراز).

سخن آن حضرت (فاطاء ذکره ) از سخنانى است که در نهایت ایجاز ادا شده . مراد این است که از آغاز بیرون شدنم از شهر تا به آن موضع (یعنى عرج ) رسیدم ، از او خبر مى گرفتم و خبر او به من داده مى شد. على (ع ) این مطلب را با چنین کنایه عجیبى بیان کرده است .

عبدالمحمد آیتی۲۳۶

خطبه شماره ۲۳۵ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام :۲۳۵

 وَ مِنْ کَلَامٍ لَهُ ( علیه‏السلام ) قَالَهُ وَ هُوَ یَلِی غُسْلَ رَسُولِ اللَّهِ ( صلى ‏الله‏ علیه‏ وآله ) وَ تَجْهِیزَه

بِاءَبِی اءَنْتَ وَ اءُمِّی یا رَسُولَ اللَّهِ لَقَدِ انْقَطَعَ بِمَوْتِکَ ما لَمْ یَنْقَطِعْ بِمَوْتِ غَیْرِکَ مِنَ النُّبُوَّهِ وَ الْاءَنْباءِ وَ اءَخْبارِ السَّماءِ، خَصَّصْتَ حَتّى صِرْتَ مُسَلِّیا عَمَّنْ سِواکَ، وَ عَمَّمْتَ حَتَّى صارَ النّاسُ فِیکَ سَواءً.

وَ لَوْ لا اءَنَّکَ اءَمَرْتَ بِالصَّبْرِ وَ نَهَیْتَ عَنِ الْجَزَعِ لَاءَنْفَدْنا عَلَیْکَ ماءَ الشُّؤُونِ، وَ لَکانَ الدّاءُ مُماطِلاً، وَ الْکَمَدُ مُحالِفا، وَ قَلاًّ لَکَ وَ لَکِنَّهُ ما لا یُمْلَکُ رَدُّهُ، وَ لا یُسْتَطاعُ دَفْعُهُ، بِاءَبِی اءَنْتَ وَ اءُمِّی ، اذْکُرْنا عِنْدَ رَبِّکَ، وَ اجْعَلْنا مِنْ بالِکَ

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) به هنگام غسل دادن و کفن کردن رسول الله (ص ) فرمود: 

پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله . با مرگ تو رشته اى گسسته شد که با مرگ دیگران گسسته نشده بود: رشته نبوّت و اخبار غیبى و آسمانى .
حادثه خاصى بود مرگ تو. به گونه اى که آنان که به مصیبت مرگ تو دچار شدند دیگر مصیبتها را از یاد بردند و همگان یکسان در مصیبت مرگ تو عزادار شدند. اگر ما را به شکیبایى فرمان نداده بودى و از گریستن و زارى کردن منع نکرده بودى ، آنقدر مى گریستیم تا سرشکمان را به پایان رسانیم . درد جدایى تو در رفتن درنگ مى کند و رنج و اندوه تو چون یار سوگندخورده اى همواره با ماست . در سوگ تو، هر چه بیقرارى کنیم ، باز هم اندک است ، ولى مرگ چیزى است که کس را یاراى راندن و توان دفع کردن آن نیست . پدر و مادرم به فدایت ، ما را نزد پروردگارت یاد کن و ما را در یاد خوددار.

عبدالمحمد آیتی۲۲۶

خطبه شماره ۲۳۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۳۴

و من کلام له ع رَوى ذِعْلَبٌ الْیَمانِیُّ عَنْ اءَحْمَدَ بْنِ قُتَیْبَهَ عَنْ عَبْدِاللَّهِ بْنِ یَزِیدَ عَنْ مالِکِ بْنِدِحْیَهَ قالَ: کُنَّا عِنْدَ اءَمِیرِ الْمُؤْمنِیِنَ ع وَ قَدْ ذُکِرَ عِنْدَهُ اخْتِلافُ النَّاسِ، فَقَالَ:

إِنَّما فَرَّقَ بَیْنَهُمْ مَبادِئُ طِینِهِمْ، وَ ذلِکَ اءَنَّهُمْ کانُوا فِلْقَهً مِنْ سَبَخِ اءَرْضٍ وَ عَذْبِها، وَ حَزْنِ تُرْبَهٍ وَ سَهْلِها، فَهُمْ عَلَى حَسَبِ قُرْبِ اءَرْضِهِمْ یَتَقارَبُونَ، وَ عَلَى قَدْرِ اخْتِلافِها یَتَفاوَتُونَ: فَتامُّ الرُّواءِ ناقِصُ الْعَقْلِ، وَ مادُّ الْقامَهِ قَصِیرُ الْهِمَّهِ، وَ زاکِی الْعَمَلِ قَبِیحُ الْمَنْظَرِ، وَ قَرِیبُ الْقَعْرِ بَعِیدُ السَّبْرِ، وَ مَعْرُوفُ الضَّرِیبَهِ مُنْکَرُ الْجَلِیبَهِ، وَ تائِهُ الْقَلْبِ مُتَفَرِّقُ اللُّبِّ، وَ طَلِیقُ اللِّسانِ حَدِیدُ الْجَنانِ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ). ذعلب یمانى از احمد بن قتیبه از عبد الله بن یزید از مالک بن دحیه روایت مى کند که گفت ما نزد امیرالمؤ منین (ع ) بودیم . در آنجا از اختلاف مردم سخن رفت و آن حضرت فرمود:

سرشت و طینت مردم است که آنها را از هم جدا مى کند. زیرا از قطعه زمینى به وجود آمده اند که شور یا شیرین یا سخت یا نرم بوده است . پس ‍ بر حسب نزدیک بودن زمینشان به یکدیگر نزدیک اند و بر حسب اختلاف زمینهاشان از یکدیگر متفاوت . نیکو منظرى است کم خرد، بلندبالایى است ، کوتاه همت ، نیکوکردارى است زشت روى ، کوتاه قامتى است دوراندیش ، نیکو سرشتى است که خود را به راه بد افکنده . سرگشته دل است و پراکنده ذهن ، گشاده زبان است و بینا درون .

عبدالمحمد آیتی ۲۲۵

خطبه شماره ۲۳۳ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه:۲۳۳

و من کلام له ( علیه‏السلام ) بعد أن أقدم أحدهم عل الکلام فحصر، و هو فی فضل أهل البیت، و وصف فساد الزمان‏

اءَلا وَ إِنَّ اللِّسانَ بَضْعَهٌ مِنَ الْإِنْسانِ، فَلا یُسْعِدُهُ الْقَوْلُ إ ذَا امْتَنَعَ، وَ لا یُمْهِلُهُ النُّطْقُ إ ذَا اتَّسَعَ، وَ إِنَّا لَاءُمَراءُ الْکَلامِ، وَ فِینا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُهُ، وَ عَلَیْنا تَهَدَّلَتْ غُصُونُهُ.

فساد الزمان‏

وَ اعْلَمُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ اءَنَّکُمْ فِی زَمانٍ الْقائِلُ فِیهِ بِالْحَقِّ قَلِیلٌ، وَ اللِّسانُ عَنِ الصِّدْقِ کَلِیلٌ، وَ اللَّازِمُ لِلْحَقِّ ذَلِیلٌ، اءَهْلُهُ مُعْتَکِفُونَ عَلَى الْعِصْیانِ، مُصْطَلِحُونَ عَلَى الْإِدْهانِ، فَتاهُمْ عارِمٌ، وَ شائِبُهُمْ آثِمٌ، وَ عالِمُهُمْ مُنافِقٌ، وَ قارِئُهُمْ مُماذِقٌ، لا یُعَظِّمُ صَغِیرُهُمْ کَبِیرَهُمْ، وَ لا یَعُولُ غَنِیُّهُمْ فَقِیرَهُمْ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع )  

زبان پاره اى است از انسان . اگر آدمى را یاراى سخن گفتن نباشد، زبان او را سخنگو نکند. و سخن به زبان مهلت درنگ ندهد، اگر آدمى به سخن گفتن توانا باشد.

ما امیران سخنیم ، سخن در ما ریشه دارد و شاخه هایش بر سر ما سایه افکنده . بدانید، خدایتان رحمت کناد، شما در زمانى هستید که حقگویان در آن اندک اند و زبانها در گفتن راست ناتوان و جویندگان حق بیمقدارند. مردم این زمان به نافرمانى از خدا کمر بسته اند (و اهل سازش ‍ و مماشات در کارهاى خلاف اند). جوانانشان بدخویند و پیرانشان گنهکارند و عالمانشان منافق اند و قاریانشان سودجوى و چاپلوس اند. خردان بزرگان را ارج نمى نهند و توانگران بینوایان را یارى نمى رسانند.

عبدالمحمد آیتی۲۲۴

خطبه شماره ۲۳۲ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۳۲

و من کلام له ع کَلَّمَ بِهِ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ زَمَعَهَ وَ هُوَ مِنْ شِیعَتِهِ، وَذلِکَ اءَنَّهُ قَدِمَ عَلَیْهِ فِی خِلافَتِهِ یَطْلُبُ مِنْهُ مالا،ً فَقَالَ ع : 

نَّ هذَا الْمالَ لَیْسَ لِی وَ لا لَکَ، وَ إِنَّما هُوَ فَیْءٌ لِلْمُسْلِمِینَ وَ جَلَبُ اءَسْیافِهِمْ، فَإ نْ شَرِکْتَهُمْ فِی حَرْبِهِمْ کانَ لَکَ مِثْلُ حَظِّهِمْ وَ إِلا فَجَناهُ اءَیْدِیهِمْ لا تَکُونُ لِغَیْرِ اءَفْواهِهِمْ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ). به عبد الله بن زمعه فرمود و او از شیعیانش بود. در ایام خلافتش نزد او آمد و مالى طلبید و على (ع ) در پاسخش چنین فرمود: 

این مال نه از آن من است و نه از آن تو، غنیمت جنگى همه مسلمانان است اندوخته اى که شمشیرهایشان اندوخته . اگر با ایشان در کارزار شرکت کنى تو را نیز بهره اى است همانند ایشان و گرنه ، چیزى که دست آنها چیده است طعمه دهان دیگران نخواهد شد.

عبدالمحمد آیتی۲۲۳

خطبه شماره ۲۳۱ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۲۳۱

و من خطبه له ع خَطَبَها بِذِی قارٍ وَ هُوَ مُتَوَجَّهٌ إ لَى الْبَصْرَهِ، ذَکَرَهَا الْواقِدِىٌٍّ فِی کِتابِ الْجَمَلِ:

فَصَدَعَ بِما اءُمِرَ بِهِ، وَ بَلَّغَ رِسالَهَ رَبِّهِ، فَلَمَّ اللَّهُ بِهِ الصَّدْعَ، وَرَتَقَ بِهِ الْفَتْقَ، وَ اءَلَّفَ بِهِ الشَّمْلَ بَیْنَ ذَوِی الْاءَرْحامِ، بَعْدَ الْعَداوَهِ الْواغِرَهِ فِی الصُّدُورِ، وَ الضَّغائِنِ الْقادِحَهِ فِی الْقُلُوبِ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در ذوقار ادا فرمود. هنگامى که به بصره مى رفت . آن را واقدى درکتاب الجمل آورده است : 

آنچه را که بدان مامور شده بود، بیان فرمود و پیامهاى پروردگارش را به مردم رسانید. خداوند به وجود او گسیختگیها را به هم پیوست و شکافها را به هم آورد و میان خویشاوندان پس از آنکه سینه هایشان از کینه انباشته بود و آتش دشمنى در دلهایشان زبانه مى کشید، دوستى افکند.

عبدالمحمد آیتی۲۲۲

خطبه شماره ۲۳۰ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه۲۳۰

و من خطبه له ( علیه‏السلام  ) فی مقاصد أخرى

فَإ نَّ تَقْوَى اللَّهِ مِفْتاحُ سَدادٍ، وَ ذَخِیرَهُ مَعادٍ، وَ عِتْقٌ مِنْ کُلِّ مَلَکَهٍ، وَ نَجاهٌ مِنْ کُلِّ هَلَکَهٍ، بِها یَنْجَحُ الطّالِبُ، وَ یَنْجُو الْهارِبُ وَ تُنالُ الرَّغائِبُ،

فضل العمل

فَاعْمَلُوا وَ الْعَمَلُ یُرْفَعُ، وَ التَّوْبَهُ تَنْفَعُ، وَ الدُّعاءُ، یُسْمَعُ، وَ الْحالُ هادِئَهٌ، وَ الْاءَقْلامُ جارِیَهٌ، وَ بادِرُوا بِالْاءَعْمالِ عُمُرا ناکِسا، اءَوْ مَرَضا حابِسا، اءَوْ مَوْتا خالِسا.

فَإ نَّ الْمَوْتَ هادِمُ لَذّاتِکُمْ، وَ مُکَدِّرُ شَهَواتِکُمْ، وَ مُباعِدُ طِیّاتِکُمْ، زائِرٌ غَیْرُ مَحْبُوبٍ، وَ قِرْنٌ غَیْرُ مَغْلُوبٍ، وَ واتِرٌ غَیْرُ مَطْلُوبٍ، قَدْ اءَعْلَقَتْکُمْ حَبائِلُهُ، وَ تَکَنَّفَتْکُمْ غَوائِلُهُ، وَ اءَقْصَدَتْکُمْ مَعابِلُهُ، وَ عَظُمَتْ فِیکُمْ سَطْوَتُهُ، وَ تَتابَعَتْ عَلَیْکُمْ عَدْوَتُهُ وَ قَلَّتْ عَنْکُمْ نَبْوَتُهُ.

فَیُوشِکُ اءَنْ تَغْشاکُمْ دَواجِی ظُلَلِهِ، وَ احْتِدامُ عِلَلِهِ، وَ حَنادِسُ غَمَراتِهِ، وَ غَواشِی سَکَراتِهِ، وَ اءَلِیمُ إِزْهاقِهِ، وَ دُجُوُّ اءَطْباقِهِ، وَ جُشُوبَهُ مَذاقِهِ، فَکَاءَنْ قَدْ اءَتاکُمْ بَغْتَهً فَاءَسْکَتَ نَجِیَّکُمْ، وَ فَرَّقَ نَدِیَّکُمْ، وَ عَفَّى آثارَکُمْ، وَ عَطَّلَ دِیارَکُمْ، وَ بَعَثَ وُرّاثَکُمْ یَقْتَسِمُونَ تُراثَکُمْ، بَیْنَ حَمِیمٍ خاصِّ لَمْ یَنْفَعْ، وَ قَرِیبٍ مَحْزُونٍ لَمْ یَمْنَعْ، وَ آخَرَ شامِتٍ لَمْ یَجْزَعْ.

فضل الجد

فَعَلَیْکُمْ بِالْجَدِّ وَ الاجْتِهادِ، وَ التَّاءَهُّبِ وَ الاسْتِعْدادِ، وَ التَّزَوُّدِ فِی مَنْزِلِ الزّادِ وَ لا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیَاهُ الدُّنْیا کَما غَرَّتْ مَنْ کانَ قَبْلَکُمْ مِنَ الْاءُمَمِ الْماضِیَهِ، وَ الْقُرُونِ الْخالِیَهِ، الَّذِینَ احْتَلَبُوا دِرَّتَها، وَ اءَصابُوا غِرَّتَها، وَ اءَفْنَوْا عِدَّتَها، وَ اءَخْلَقُوا جِدَّتَها.

وَ اءَصْبَحَتْ مَساکِنُهُمْ اءَجْداثا، وَ اءَمْوالُهُمْ مِیراثا، لا یَعْرِفُونَ مَنْ اءَتاهُمْ، وَ لا یَحْفِلُونَ مَنْ بَکاهُمْ، وَ لا یُجِیبُونَ مَنْ دَعاهُمْ، فَاحْذَرُوا الدُّنْیَا، فَإِنَّها غَدَّارَهٌ غَرَّارَهٌ خَدُوعٌ، مُعْطِیَهٌ مَنُوعٌ، مُلْبِسَهٌ نَزُوعٌ، لا یَدُومُ رَخاؤُها، وَ لا یَنْقَضِی عَناؤُها، وَ لا یَرْکُدُ بَلاؤُها.

وَ مِنْها فِی صِفَهِ الزُّهَّادِ:


کَانُوا قَوْما مِنْ اءَهْلِ الدُّنْیا وَ لَیْسُوا مِنْ اءَهْلِها، فَکانُوا فِیها کَمَنْ لَیْسَ مِنْها؛ عَمِلُوا فِیها بِما یُبْصِرُونَ، وَ بادَرُوا فِیها ما یَحْذَرُونَ، تَقَلَّبُ اءَبْدانُهِمْ بَیْنَ ظَهْرانَیْ اءَهْلِ الْآخِرَهِ، وَ یَرَوْنَ اءَهْلَ الدُّنْیا یُعَظِّمُونَ مَوْتَ اءَجْسادِهِمْ، وَ هُمْ اءَشَدُّ إِعْظاما لِمَوْتِ قُلُوبِ اءَحْیائِهِمْ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع )

هر آینه ترس از خدا کلید رستگارى و درستکارى و اندوخته روز بازپسین (و آزادى از هر بندگى و رهایى از هر تباهى است .) هر که را نیازى باشد، نیازش بدان برآید. هر که گریزان است رهایى یابد. هر که را خواسته اى است به خواسته هاى خود برسد. پس عمل کنید که عمل را به آسمان برند. توبه کنید که توبه سود دهد.

و دعا کنید که دعا شنیده شود. اکنون زمان آرامش است و قلمها به نوشتن اعمال روان اند. به اعمال و طاعات بشتابید. در برابر عمرى که از جوانى به پیرى مى گراید یا بیماریى که از کارت بیندازد یا مرگى که جان از تنت برباید. مرگ ویرانگر لذتهاى شماست . تیره کننده خواهشهاى نفسانى شماست . دورکننده شما از هر مقصد و مقصود است . دیدار کننده اى است که کس دوستش ندارد. هماوردى است که هزیمت نشناسد. کینه جویى است که کس طلب دیدارش نیست . ریسمانهایش شما را سخت فرو بسته است . شر و فسادش شما را در بر گرفته و پیکانهایش به سویتان روان است و صولت و قهرش بر شما سخت بزرگ و ستم و تجاوزش پى در پى . کم افتد که ضربت شمشیرش خطا کند یا شمشیرش ‍ کند گردد. زودا که ابرهاى تیره اش بر سرتان سایه افکند و بیماریهایش ‍ شدت گیرد و تاریکهاى شدایدش همگان را در خود فرو پوشد و زمان سکرات مرگ در رسد و دردهاى جان دادن هر دم رخ نماید.

ظلمتهاى تو بر تو و ناگواریهایش پدیدار گردد. اکنون ، چنان پندارید که مرگ ناگهان بر شما تاخته است . همرازانتان را خاموش کرده و مشاورانتان را پراکنده ساخته و آثارشان را محو نموده است . خانه هایتان را بى صاحب کرده و وارثانتان را برانگیخته تا مرده ریگتان را میان خود تقسیم کنند. در آن میان ، از خواص شما، مهربانى است که سودى نرساند و خویشاوند محزونى است که دفع بلا نتواند یا شماتتگرى است که بر حال زارتان زارى ننماید.

بر شما باد به جد و کوشش و آمادگى و مهیا شدن و، از آنجا که توشه توان برداشت ، توشه اى برگرفتن . دنیا نفریبدتان ، آنسان ، که پیشینیانتان را فریفت ، امتهایى که پیش از شما بودند و از میان رفتند. آنان که دنیا را دوشیدند و دستخوش فریب آن شدند. بسا شبها و روزها را که فنا کردند و تازه هاى آن را کهنه نمودند. مساکنشان گورهایشان شد و اموالشان میراث دیگران . چنان بى خردند که نمى دانند چه کسى بر سر گورشان آمده یا چه کسى برایشان زارى مى کند یا چه کسى ندایشان مى دهد و پاسخ گفتن نتوانند. پس از دنیا حذر کنید. دنیا مغرور کننده و فریبنده است . نیرنگ باز است . به دستى مى دهد و به دستى منع مى کند. به دستى بر تن شما جامه مى پوشد و به دستى جامه از تنتان به در مى کند. آسودگیش بر دوام نیست و رنجهایش را پایان نباشد و بلایش را آرامش ‍ نیست .

از این خطبه (در صفت زاهدان ):

قومى بودند به ظاهر از مردم دنیا و حال آنکه ، اهل دنیا نبودند. در دنیا چنان زیستند که گویى نه از مردم دنیایند. کارهاشان از روى بصیرت بود و از آنچه مى ترسیدند گریختند و بر هم پیشى گرفتند. با آنکه در دنیا بودند، در میان اهل آخرت مى گردیدند. مى بینند که مردم دنیا مرگ اجسادشان را بزرگ مى پندارند و بر آن افسوس مى خورند و آنان مرگ دلهاى زنده شان را بزرگتر مى شمارند.

عبدالمحمد آیتی۲۲۱

خطبه شماره ۲۲۹ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه۲۲۹

و من کلام له ( علیه‏السلام ) فی وصف بیعته بالخلافه

وَ بَسَطْتُمْ یَدِی فَکَفَفْتُها، وَ مَدَدْتُمُوها فَقَبَضْتُها، ثُمَّ تَداکَکْتُمْ عَلَیَّ تَداکَّ الْإِبِلِ الْهِیمِ عَلَى حِیاضِها یَوْمَ وِرْدِها، حَتَّى انْقَطَعَتِ النَّعْلُ، وَ سَقَطَ الرِّداءُ وَ وُطِئ الضَّعِیفُ، وَ بَلَغَ مِنْ سُرُورِ النّاسِ بِبَیْعَتِهِمْ إِیّایَ اءَنِ ابْتَهَجَ بِها الصَّغِیرُ، وَ هَدَجَ إِلَیْها الْکَبِیرُ وَ تَحامَلَ نَحْوَها الْعَلِیلُ، وَ حَسَرَتْ إِلَیْهَا الْکِعابُ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) در وصف بیعت با او به خلافت . نظیر این سخن با الفاظى دیگر،پیش از این گذشت .

دستم را گشودید و من آن را بستم ، دستم را کشیدید و من آن را نگه داشتم سپس ، بر من هجوم آوردید آنسان ، که اشتران تشنه در نوبت آب خوردن به آبگیرها هجوم آورند، چندان که بند کفش برید و ردا از دوش افتاد و ناتوان در زیر پاها مالیده شد.

خوشحالى مردم در بیعت با من به حدى رسید که خردان ، شادمانه و پیران ، لنگان و لرزان و بیماران با درد و رنج فراوان و دوشیزگان ، بى نقاب به سوى من شتافتند.

عبدالمحمد آیتی۲۲۰

خطبه شماره ۲۲۸ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه۲۲۸

و من کلام له ( علیه‏السلام ) یرید به بعض أصحابه

لِلَّهِ بَلادُ فُلانٍ، فَلَقَدْ قَوَّمَ الْاءَوَدَ، وَ داوَى الْعَمَدَ، وَ اءَقامَ السُّنَّهَ، وَ خَلَّفَ الْفِتْنَهَ، ذَهَبَ نَقِیَّ الثَّوْبِ، قَلِیلَ الْعَیْبِ، اءَصابَ خَیْرَها، وَ سَبَقَ شَرَّها، اءَدّى إِلى اللَّهِ طاعَتَهُ وَ اتَّقاهُ بِحَقِّهِ، رَحَلَ وَ تَرَکَهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَهٍ، لا یَهْتَدِی فِیها الضَّالُّ، وَ لا یَسْتَیْقِنُ الْمُهْتَدِی .

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) 

خداوند، سرزمینى را که فلان از آنجا برخاسته ، برکت دهاد. کژیها را راست کرد و بیماریها را علاج نمود و سنت را برپاى داشت و فتنه را پشت سر افکند. پاکدامن و کم عیب از این جهان برفت ، به نیکوییهاى آن دست یافت و از بدیهایش پیشى جست تا بدان نیالاید. اطاعت خدا را به جاى آورد و آنچنانکه باید، از او ترسید. بار سفر بست و خود برفت و مردم را در راههاى گوناگون رها کرد. که گمراهان در آن ، راه نمى یابند و آنکه راه یافته بر سر یقین خویش نمى ماند.

عبدالمحمد آیتی۲۱۹

خطبه شماره ۲۲۷ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۷

و من دعاء له ( علیه‏السلام ) یلجأ فیه إلى اللّه لیهدیه إلى الرشاد

اللَّهُمَّ إِنَّکَ آنَسُ الْآنِسینَ لِاءَوْلِیائِکَ، وَ اءَحْضَرُهُمْ بِالْکِفایَهِ لِلْمُتَوَکِّلِینَ عَلَیْکَ، تُشاهِدُهُمْ فِی سَرائِرِهِمْ، وَ تَطَّلِعُ عَلَیْهِمْ فِی ضَمائِرِهِمْ، وَ تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصائِرِهِمْ، فَاءَسْرارُهُمْ لَکَ مَکْشُوفَهٌ، وَ قُلُوبُهُمْ إِلَیْکَ مَلْهُوفَهٌ، إ نْ اءَوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَهُ آنَسَهُمْ ذِکْرُکَ، وَ إ نْ صُبَّتْ عَلَیْهِمُ الْمَصائِبُ لَجَؤُوا إ لَى الاسْتِجارَهِ بِکَ عِلْما بِاءنَّ اءَزِمَّهَ الْاءُمُورِ بِیَدِکَ، وَ مَصادِرَها عَنْ قَضائِکَ.

اللَّهُمَّ إ نْ فَهِهْتُ عَنْ مَسْاءَلَتِی ، اءَوْ عَمِیتُ عَنْ طِلْبَتِی ، فَدُلَّنِی عَلى مَصالِحِی ، وَ خُذْ بِقَلْبِی إِلَى مَراشِدِی ، فَلَیْسَ ذلِکَ بِنُکْرٍ مِنْ هِدایاتِکَ، وَ لا بِبِدْعٍ مِنْ کِفایاتِکَ.

اللَّهُمَّ احْمِلْنِی عَلى عَفْوِکَ، وَ لا تَحْمِلْنِی عَلى عَدْلِکَ.

ترجمه :

دعایى از آن حضرت (ع ) 

بارخدایا، تو به دوستانت از همه دوستانشان مهربانترى و بر آنان که به تو توکل کنند از هرکس دیگر کارسازتر. درون پرده رازشان را مى بینى و بر ضمایرشان آگاهى و اندازه بصیرتشان را مى شناسى و اسرارشان بر تو آشکار است و دلهایشان در حسرت دیدار تو سوخته است .

اگر غربت به وحشتشان افکند یاد تو انس و آرامش آنهاست و اگر باران مصایب بر سرشان ببارد به پناه جستن از تو روى آرند. زیرا مى دانند که زمام همه کارها به دست توست و هر چه شود به مشیت و قضاى توست .

بارخدایا، اگر زبانم از سؤ ال عاجز است یا ندانم چسان روى سؤ ال به درگاه تو آرم ، مرا به آنچه صلاح من در آن است ، راه بنماى و دلم را به جایى که رستگارى من آنجاست ، متوجه ساز که چنین رهنمودها از تو بعید نیست و چنین کارسازیها از تو شگفت نباشد. بارخدایا، با من به بخشایش خود رفتار کن و به عدالت خود رفتار مکن .

عبدالمحمد آیتی۲۱۸

خطبه شماره ۲۲۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۲۲۶

– و من خطبه له ( علیه‏السلام ) فی التنفیر من الدنیا

دارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَهٌ، وَ بِالْغَدْرِ مَعْروفَهٌ، لا تَدُومُ اءَحْوالُها، وَ لا یَسْلَمُ نُزَّالُها، اءَحْوالٌ مُخْتَلِفَهٌ، وَ تاراتٌ مُتَصَرِّفَهٌ، الْعَیْشُ فِیها مَذْمُومٌ، وَ الْاءَمانُ مِنْها مَعْدُومٌ، وَ إِنَّما اءَهْلُها فِیها اءَغْراضٌ مُسْتَهْدَفَهٌ، تَرْمِیهِمْ بِسِهامِها، وَ تُفْنِیهِمْ بِحِمامِها.

وَ اعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ، اءَنَّکُمْ وَ ما اءَنْتُمْ فِیهِ مِنْ هَذِهِ الدُّنْیا عَلى سَبِیلِ مَنْ قَدْ مَضى قَبْلَکُمْ، مِمَّنْ کانَ اءَطْوَلَ مِنْکُمْ اءَعْمارا، وَ اءَعْمَرَ دِیارا، وَ اءَبْعَدَ آثارا، اءَصْبَحَتْ اءَصْواتُهُمْ هامِدَهً، وَ رِیاحُهُمْ رَاکِدَهً، وَ اءَجْسادُهُمْ بَالِیَهً، وَ دِیارُهُمْ خالِیَهً، وَ آثارُهُمْ عافِیَهً، فَاسْتَبْدَلُوا بِالْقُصُورِ الْمَشَیَّدَهِ، وَ النَّمارِقِ الْمُمَهَّدَهِ الصُّخُورَ وَ الْاءَحْجارَ الْمُسَنَّدَهَ، وَ الْقُبُورَ اللاّطِئَهَ الْمُلْحَدَهَ، الَّتِی قَدْ بُنِیَ عَلَى بَالْخَرَابِ فِناؤُها، وَ شِیدَ بِالتُّرابِ بِناؤُها، فَمَحَلُّها مُقْتَرِبٌ، وَ ساکِنُها مُغْتَرِبٌ، بَیْنَ اءَهْلِ مَحَلَّهٍ مُوحِشِینَ، وَ اءَهْلِ فَراغٍ مُتَشاغِلِینَ، لا یَسْتَاءْنِسُونَ بِالْاءَوْطانِ، وَ لا یَتَواصَلُونَ تَواصُلَ الْجِیرانِ عَلى ما بَیْنَهُمْ مِنْ قُرْبِ الْجِوارِ وَ دُنُوِّ الدَّارِ.

وَ کَیْفَ یَکُونُ بَیْنَهُمْ تَزاوُرٌ وَ قَدْ طَحَنَهُمْ بِکَلْکَلِهِ الْبِلَى ، وَ اءَکَلَتْهُمُ الْجَنادِلُ وَ الثَّرَى ؟
وَ کِاءَنْ قَدْ صِرْتُمْ إ لى ما صارُوا إِلَیْهِ، وَ ارْتَهَنَکُمْ ذلِکَ الْمَضْجَعُ، وَ ضَمَّکُمْ ذلِکَ الْمُسْتَوْدَعُ، فَکَیْفَ بِکُمْ لَوْ تَناهَتْ بِکُمُ الْاءُمُورُ، وَ بُعْثِرَتِ الْقُبُورُ؟ هُنالِکَ تَبْلُوا کُلُّ نَفْسٍ ما اءَسْلَفَتْ، وَ رُدُّوا إ لَى اللّهِ مَوْلاهُمُ الْحَقِّ، وَ ضَلَّ عَنْهُمْ ما کانُوا یَفْتَرُونَ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع )  

سرایى است که بلاها از هر سو گردش را گرفته و به غدر و بیوفایى شهرت یافته . نه خود همواره بر یک حال باشد و نه ساکنانش در امان و سلامت به سر برند. حالاتش گونه گون است و هر روز نوبت به یکى دهد. در آنجا شادمانى نکوهیده است و امن و آسودگى نتوان یافت . مردم دنیا در دنیا چون هدفهایى هستند که تیرها بر آنها مى بارند. دنیا تیرهایش ‍ را بر مردمش مى افکند و به مرگى که بر سرشان مى فرستد، نابودشان مى کند.

بدانید، اى بندگان خدا، شما و هر چه از این دنیا از آن شماست ، به همان راه مى روید که پیشینیان شما رفته اند. کسانى که عمرهایشان درازتر از عمرهاى شما و خانه هایشان آبادتر از خانه هاى شما و آثارشان ماندگارتر از آثار شما بود. آوازهایشان به خاموشى گرایید و باد بروتشان فرو نشست و پیکرهایشان فرسوده گردید و سراهاشان خالى افتاد و آثارشان مندرس شد. کاخهاى بلند و بالشهایى را که بر آن تکیه مى زدند به صخره هاى سخت و گورهاى به هم چسبیده و لحدهاى در زمین کنده ، بدل کردند.

گورهایى که آستانه اش بر ویرانى بنا گشته و بناهایش از خاک ساخته شده . مکانهایش به هم نزدیک و ساکنانش دور. در محله اى که مردمش ترسان و هراسان اند. مردمى به ظاهر آسوده و به باطن دل مشغول . به خانه هاى خود انس نمى گیرند و چون همسایگان با یکدیگر نمى پیوندند، هر چند در کنار هم اند و خانه هایشان به نزدیک است .

چگونه به دیدار یکدیگر توانند رفت ، در حالى که ، در آسیاب فرسودگى خرد شده اند و سنگها و زمین پیکرشان را خورده است . اکنون ، چنان پندارید که شما نیز به همانجا رخت کشیده اید که آنان کشیده اند و گروگان آن خوابگاهید و آن ودیعتگاهتان در کنار گرفته است . چه خواهید کرد، اگر کارتان به پایان رسد و زمانتان سر آید و قبرها دهان گشاید و مردگان بیرون آیند. (آنجا هر کس هر چه کرده است پاداشش را خواهد دید و همه را به سوى خدا مولاى حقیقیشان باز مى گردانند و همه آن بتان که به باطل مى پرستیدند نابود مى شود.)(۷۶)

_________________________________

۷۶-سوره ۱۰، آیه ۳۰

عبدالمحمد آیتی۲۱۷

 

 

خطبه شماره ۲۲۵ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۵

 و من دعاء له ( علیه‏السلام ) یلتجئ إلى اللّه أن یغنیه

اللَّهُمَّ صُنْ وَجْهِی بِالْیَسارِ، وَ لا تَبْذُلْ جاهِی بِالْإِقْتارِ، فَاءَسْتَرْزِقَ طالِبِی رِزْقِکَ، وَ اءَسْتَعْطِفَ شِرارَ خَلْقِکَ، وَ اءُبْتَلَى بِحَمْدِ مَنْ اءَعْطانِی ، وَ اءُفْتَتَنَ بِذَمِّ مَنْ مَنَعَنِی ، وَ اءَنْتَ مِنْ وَراءِ ذلِکَ کُلِّهِ وَلِیُّ الْإِعْطاءِ وَ الْمَنْعِ إِنَّکَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ.

ترجمه : 

دعایى از آن حضرت (ع ) 

بار خدایا، به توانگرى ، آبرویم را حفظ کن و مکانتم را به بینوایى تباه منماى که از روزیخواران تو روزى خواهم ، یا از مردم بدکردارت مهربانى جویم و یا به ستایش کسانى ، که به من چیزى بخشیده اند، مبتلا گردم و یا به نکوهش کسانى ، که مرا محروم داشته اند، فریفته شوم . سرانجام ، تویى که مى توانى ببخشى و مى توانى نبخشى که تو بر هر چیز توانایى .

عبدالمحمد آیتی۲۱۶ 

خطبه شماره ۲۲۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۴

 و من کلام له ( علیه‏السلام ) یتبرأ من الظلم

وَ اللَّهِ لاءَنْ اءَبِیتَ عَلَى حَسَکِ السَّعْدانِ مُسَهَّدا، وَ اءُجَرَّ فِی الْاءَغْلالِ مُصَفَّدا، اءَحَبُّ إِلَیَّ مِنْ اءَنْ اءَلْقَى اللَّهَ وَ رَسُولَهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ ظالِما لِبَعْضِ الْعِبادِ، وَ غاصِبا لِشَیْءٍ مِنَ الْحُطامِ، وَ کَیْفَ اءَظْلِمُ اءَحَدا لِنَفْسٍ یُسْرِعُ إ لَى الْبِلى قُفُولُها، وَ یَطُولُ فِی الثَّرى حُلُولُها؟!

وَ اللَّهِ لَقَدْ رَاءَیْتُ عَقِیلاً وَ قَدْ اءَمْلَقَ حَتَّى اسْتَماحَنِی مِنْ بُرِّکُمْ صاعا وَ رَاءَیْتُ صِبْیانَهُ شُعْثَ الشُّعُورِ غُبْرَ الْاءَلْوانِ مِنْ فَقْرِهِمْ، کَاءَنَّما سُوِّدَتْ وُجُوهُهُمْ بِالْعِظْلِمِ، وَ عاوَدَنِی مُؤَکِّدا، وَ کَرَّرَ عَلَیَّ الْقَوْلَ مُرَدِّدا، فَاءَصْغَیْتُ إِلَیْهِ سَمْعِی فَظَنَّ اءَنِّی اءَبِیعُهُ دِینِی وَ اءَتَّبِعُ قِیادَهُ مُفارِقا طَرِیقِی ، فَاءَحْمَیْتُ لَهُ حَدِیدَهً، ثُمَّ اءَدْنَیْتُها مِنْ جِسْمِهِ لِیَعْتَبِرَ بِها، فَضَجَّ ضَجِیجَ ذِی دَنَفٍ مِنْ اءَلَمِها، وَ کادَ اءَنْ یَحْتَرِقَ مِنْ مِیسَمِها، فَقُلْتُ لَهُ:

ثَکِلَتْکَ الثَّواکِلُ یا عَقِیلُ، اءَتَئِنُّ مِنْ حَدِیدَهٍ اءَحْماها إِنْسانُها لِلَعِبِهِ، وَ تَجُرُّنِی إِلَى نارٍ سَجَرَها جَبّارُها لِغَضَبِهِ! اءَتَئِنُّ مِنَ الْاءَذى وَ لا اءَئِنُّ مِنْ لَظى ؟!

وَ اءَعْجَبُ مِنْ ذلِکَ طارِقٌ طَرَقَنا بِمَلْفُوفَهٍ فِی وِعائِها، وَ مَعْجُونَهٍ شَنِئْتُها، کَاءَنَّما عُجِنَتْ بِریق حَیَّهٍ اءَوْقَیْئِها، فَقُلْتُ: اءَصِلَهٌ اءَمْ زَکاهٌ اءَمْ صَدَقَهٌ؟ فَذلِکَ مُحَرَّمٌ عَلَیْنا اءَهْلَ الْبَیْتِ، فَقالَ: لا ذا وَ لا ذاکَ، وَ لَکِنَّها هَدِیَّهٌ، فَقُلْتُ: هَبِلَتْکَ الْهَبُولُ، اءَعَنْ دِینِ اللَّهِ اءَتَیْتَنِی لِتَخْدَعَنِی ؟ اءَمُخْتَبِطٌ اءَمْ ذُو جِنَّهٍ اءَمْ تَهْجُرُ؟

وَ اللَّهِ لَوْ اءُعْطِیتُ الْاءَقالِیمَ السَّبْعَهَ بِما تَحْتَ اءَفْلاکِها عَلَى اءَنْ اءَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَهٍ اءَسْلُبُها جُلْبَ شَعِیرَهٍ ما فَعَلْتُهُ، وَ إِنَّ دُنْیاکُمْ عِنْدِی لَاءَهْوَنُ مِنْ وَرَقَهٍ فِی فَمِ جَرادَهٍ تَقْضَمُها، ما لِعَلِیٍّ وَ لِنَعِیمٍ یَفْنَى ، وَ لَذَّهٍ لا تَبْقَى ! نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ سُباتِ الْعَقْلِ، وَ قُبْحِ الزَّلَلِ، وَ بِهِ نَسْتَعِینُ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) 

به خدا سوگند، اگر شب را تا بامداد بر بسترى از خار سخت بیدار بمانم یا بسته به زنجیرم بر روى زمین بکشانند، مرا دوست داشتنى تر از آن است که در روز شمار به دیدار خدا و پیامبرش روم ، در حالى که ، به یکى از بندگانش ستمى کرده یا پشیزى از مال مردم را به غصب گرفته باشم . چگونه بر کسى ستم روا دارم به خاطر نفسى که پیوسته روى در فنا دارد و سالها و سالها زیر خاک آرمیدن خواهد؟

به خدا سوگند عقیل (۷۴) را در نهایت بینوایى دیدم ، از من خواست تا یک صاع (۷۵) از گندم شما مردم را به او ببخشم ، در حالى که ، فرزندانش را از شدت فقر آشفته موى و گردآلود با چهره اى نیلین مى دیدم . چند بار نزد من آمد و خواهش خود مکرر کرد و من ، همچنان ، به او گوش مى دادم و او پنداشت که دینم را به او مى فروشم و شیوه خویش وامى گذارم و از پى هواى او مى روم . پس پاره آهنى را در آتش گداختم و تا مگر عبرت گیرد، به تنش نزدیک کردم . عقیل همانند بیمارى ناله سر داد و بیم آن بود که از حرارتش بسوزد.

گفتم : اى عقیل نوحه گران در عزایت بگریند، آیا از حرارت آهنى که انسانى به بازیچه گداخته است مى نالى و مرا از آتشى که خداوند جبار به خشم خود افروخته بیمى نباشد تو از این درد مى نالى و من از حرارت آتش ننالم . و شگفت تر از این ، آن مردى است که شب هنگام با ظرفى سربسته نزد من آمد و در آن معجونى بود که همواره از آن بیزار بوده ام . گویى به زهر مارش عجین کرده بودند. گفتم : این هدیه است یا زکات یا صدقه ؟ اگر زکات یا صدقه است بر ما خاندان پیامبر حرام است . گفت : نه این است و نه آن ، هدیه اى است .

گفتم : مادرت در عزایت بگرید، آیا از راه دین خدا به فریب من آمده اى ؟ آیا در خردت نقصانى پدید آمده یا دیوانه شده اى یا سفیه گشته اى یا هذیان مى گویى .به خدا سوگند، اگر همه هفت اقلیم عالم را و هر چه در زیر آسمان است به من دهند تا نافرمانى خدا کنم ، آنقدر که پوست جوى را از مورچه اى بربایم ، نپذیرم . و این دنیاى شما براى من از برگى ، که ملخى مى خاید، حقیرتر است . على را با نعمتى که روى در زوال دارد و لذتى که پایدار نمى ماند چه کار؟ از اینکه خردم به خواب بیخبرى رود یا به زشتى لغزشى مبتلا گردم ، به خدا پناه مى برم و از او یارى مى جویم .

_________________________________

۷۴-عقیل بن ابیطالب برادر امیرالمؤ منین (ع ).
۷۵-پیمانه اى یا وزنى حدود سه کیلوگرم .

عبدالمحمد آیتی۲۱۵

خطبه شماره ۲۲۳ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۳

 و من کلام له ( علیه‏السلام ) قاله عند تلاوته‏ یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیم

اءَدْحَضُ مَسْؤُولٍ حُجَّهً وَ اءَقْطَعُ مُغْتَرٍّ مَعْذِرَهً، لَقَدْ اءَبْرَحَ جَهالَهً بِنَفْسِهِ.
یا اءَیُّهَا الْإِنْسانُ ما جَرَّاءَکَ عَلى ذَنْبِکَ، وَ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ، وَ ما آنَسَکَ بَهَلَکَهِ نَفْسِکَ؟ اءَما مِنْ دائِکَ بُلُولٌ، اءَمْ لَیْسَ مِنْ نَوْمَتِکَ یَقَظَهٌ؟ اءَما تَرْحَمُ مِنْ نَفْسِکَ ما تَرْحَمُ مِنْ غَیْرِکَ؟ فَلَرُبَّما تَرَى الضَّاحِی مِنْ حَرِّ الشَّمْسِ فَتُظِلُّهُ، اءَوْ تَرَى الْمُبْتَلَى بِاءَلَم یُمِضُّ جَسَدَهُ فَتَبْکِی رَحْمَهً لَهُ.

فَما صَبَّرَکَ عَلى دائِکَ، وَ جَلَّدَکَ بِمُصابِکَ، وَ عَزّاکَ عَنِ الْبُکاءِ عَلَى نَفْسِکَ وَ هِیَ اءَعَزُّ الْاءَنْفُسِ عَلَیْکَ؟ وَ کَیْفَ لا یُوقِظُکَ خَوْفُ بَیاتِ نِقْمَهٍ وَ قَدْ تَوَرَّطْتَ بِمَعاصِیهِ مَدارِجَ سَطَواتِهِ.

فَتَداوَ مِنْ داءِ الْفَتْرَهِ فِی قَلْبِکَ بِعَزِیمَهٍ، وَ مِنْ کَرَى الْغَفْلَهِ فِی ناظِرِکَ بِیَقَظَهٍ، وَ کُنْ لِلَّهِ مُطِیعا، وَ بِذِکْرِهِ آنِسا، وَ تَمَثَّلْ فِی حالِ تَوَلِّیکَ عَنْهُ إِقْبالَهُ عَلَیْکَ، یَدْعُوکَ إِلَى عَفْوِهِ، وَ یَتَغَمَّدُکَ بِفَضْلِهِ، وَ اءَنْتَ مُتَوَلِّ عَنْهُ إ لى غَیْرِهِ.

فَتَعالى مِنْ قَوِیٍّ مَا اءَکْرَمَهُ، وَ تَواضَعْتَ مِنْ ضَعِیفٍ ما اءَجْرَاءَکَ عَلى مَعْصِیَتِهِ، وَ اءَنْتَ فِی کَنَفِ سِتْرِهِ مُقِیمٌ، وَ فِی سَعَهِ فَضْلِهِ مُتَقَلِّبٌ، فَلَمْ یَمْنَعْکَ فَضْلَهُ، وَ لَمْ یَهْتِکْ عَنْکَ سِتْرَهُ، بَلْ لَمْ تَخْلُ مِنْ لُطْفِهِ مَطْرَفَ عَیْنٍ فِی نِعْمَهٍ یُحْدِثُها لَکَ، اءَوْ سَیِّئهٍ یَسْتُرُها عَلَیْکَ، اءَوْ بَلِیَّهٍ یَصْرِفُها عَنْکَ، فَما ظَنُّکَ بِهِ لَوْ اءَطَعْتَهُ.

وَایْمُ اللَّهِ لَوْ اءَنَّ هذِهِ الصِّفَهَ کانَتْ فِی مُتَّفِقَیْنِ فِی الْقُوَّهِ، مُتَوازِیَیْنِ فِی الْقُدْرَهِ، لَکُنْتَ اءَوَّلَ حاکِمٍ عَلى نَفْسِکَ بِذَمِیمِ الْاءَخْلاقِ، وَ مَساوِئ الْاءَعْمالِ، وَ حَقّا اءَقُولُ مَا الدُّنْیَا غَرَّتْکَ، وَ لکِنْ بِها اغْتَرَرْتَ، وَ لَقَدْ کاشَفَتْکَ الْعِظاتِ، وَ آذَنَتْکَ عَلى سَواءٍ، وَ لَهِیَ بِما تَعِدُکَ مِنْ نُزُولِ الْبَلاءِ بِجِسْمِکَ، وَالنَّقْصِ فِی قُوَّتِکَ اءَصْدَقُ وَ اءَوْفى مِنْ اءَنْ تَکْذِبَکَ اءَوْ تَغُرَّکَ، وَ لَرُبَّ ناصِحٍ لَها عِنْدَکَ مُتَّهَمٌ، وَ صادِقٍ مِنْ خَبَرِها مُکَذَّبٌ.

وَ لَئِنْ تَعَرَّفْتَها فِی الدِّیارِ الْخاوِیَهِ، وَالرُّبُوعِ الْخالِیَهِ، لَتَجِدَنَّها مِنْ حُسْنِ تَذْکِیرِکَ، وَ بَلاغِ مَوْعِظَتِکَ، بِمَحَلَّهِ الشَّفِیقِ عَلَیْکَ، وَالشَّحِیحِ بِکَ، وَلَنِعْمَ دارُ مَنْ لَمْ یَرْضَ بِها دارا، وَ مَحَلُّ مَنْ لَمْ یُوَطِّنْها مَحَلًّا، وَ إ نَّ السُّعَداءَ بِالدُّنْیا غَدا هُمُ الْهارِبُونَ مِنْهَا الْیَوْمَ.

إ ذا رَجَفَتِ الرَّاجِفَهُ، وَ حَقَّتْ بِجَلائِلِها الْقِیامَهُ، وَ لَحِقَ بِکُلِّ مَنْسَکٍ اءَهْلُهُ، وَ بِکُلِّ مَعْبُودٍ عَبَدَتُهُ، وَ بِکُلِّ مُطاعٍ اءَهْلُ طاعَتِهِ، فَلَمْ یُجْزَ فِی عَدْلِهِ وَ قِسْطِهِ یَوْمَئِذٍ خَرْقُ بَصَرٍ فِی الْهَواءِ، وَ لا هَمْسُ قَدَمٍ فِی الْاءَرْضِ إ لا بِحَقِّهِ، فَکَمْ حُجَّهٍ یَوْمَ ذاکَ داحِضَهٌ، وَ عَلائِقِ عُذْرٍ مُنْقَطِعَهٌ، فَتَحَرَّ مِنْ اءَمْرِکَ ما یَقُومُ بِهِ عُذْرُکَ، وَ تَثْبُتُ بِهِ حُجَّتُکَ، وَ خُذْ ما یَبْقى لَکَ مِمّا لا تَبْقَى لَهُ، وَ تَیَسَّرْ لِسَفَرِکَ، وَ شِمْ بَرْقَ النَّجاهِ، وَ ارْحَلْ مَطایا التَّشْمِیرِ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) هنگام تلاوت یا ایها الانسان ما غرّک بربّک الکریم (۷۳)فرمود: 

آنکه از او چنین پرسشى شده ، دلیلش نادرست ترین دلیلهاست و فریب خورده اى است که عذرش در خور پذیرفتن نیست ، اصرار مى ورزد که درنگش در عالم جهالت به دراز کشد.

اى انسان ، چه کسى تو را به گناهکارى دلیر کرد و چه چیز تو را به پروردگارت مغرور نمود. و چه چیز تو را به هلاکت خویش دلبسته ساخت ؟ آیا دردت را درمانى نیست آیا از این خواب گران دیده نمى گشایى ؟ چرا آنسان ، که به دیگران مهر مى ورزى به خود مهربان نیستى ؟ بسا کسى را در تابش آفتاب بینى و از سر ترحم بر او سایه افکنى یا بیمارى پیکرش را دردمند ساخته و بر او از سر دلسوزى بگریى .

پس از چیست که بر درد خویش شکیبا هستى و بر مصیبتهاى خود صبور و پایدارى ؟ از چیست که بر جان خود، که در نزد تو عزیزترین جانهاست ، سرشکى نمى بارى ؟ چرا شبیخون کیفر خداوندى از خواب غفلتت برنمى انگیزد و حال آنکه ، نافرمانیهایت تو را به ورطه قهر او افکنده است . پس به نیروى عزم و تصمیم دردى را که بر دل تو سستى آورده ، درمان کن و به بیدارى و هوشیارى خواب غفلت از دیدگان بزداى . خدا را اطاعت کن و به یاد او انس بگیر. و در نظر آر، آن حالت را که تو از او روى گردانیده اى و او به تو روى آورده است . تو را به بخشایش ‍ خویش فرا مى خواند و فضل و نعمتش تو را در برگرفته و تو از او به دیگرى روى نهاده اى .

بلند و برتر است آن خداى توانا که کریم و بزرگوار است و تو اى بنده بیمقدار ناتوان در نافرمانى او، چه گستاخى و حال آنکه ، در پناه ستر و پوشش او غنوده اى و در فراخناى فضل و بخشایش او مى گردى . خداوند نه فضل و بخشایش خود را از تو دریغ داشت و نه پرده از گناهانت برگرفت . بلکه ، چشم بر هم زدنى ، از نعمتى که بر تو ارزانى مى دارد و پرده اى که بر گناهان تو مى کشد یا بلایى که از تو مى گرداند بى بهره نبوده اى . پس ، چه گمان برى به او، اگر فرمانش برى ؟ به خدا سوگند، اگر این حال میان تو و دیگرى که در قدرت و توان همسنگ تو مى بود، پدید آمده بود، تو خود نخستین کسى بودى که خود را به سبب سوء اخلاق و زشتى رفتارت نکوهش مى کردى .

به راستى ، دنیا تو را نفریفته ، تو خود فریفته آن شده اى . دنیا هر چیز را که از آن عبرتى توان گرفت ، برایت آشکار ساخت و از فواید عدالت آگاهت نمود. دنیا که تو را به دردمند شدن تن و نقصان نیرو وعده مى دهد، صادقتر و وفادارتر از آن است که به تو دروغ گوید یا فریبت دهد. و بسا که تو اندرز دهندگانش را متهم داشتى و راست گفتارانش را به دروغ نسبت دادى .

اگر دنیا را در سرایهاى ویران و زمینهاى خالى شده از مردمان بشناسى ، بینى که چه پندهاى نیکو و اندرزهاى رسایت مى دهد. پس آن را دوستى مهربان خواهى یافت که هرگز نخواهد که تو به تباهى افتى .

دنیا چه خوش سرایى است ، ولى براى کسى که بدان دل نبندد و چه دلپذیر جایى است ، ولى براى کسى که آن را وطن اصلى خویش نداند. فرداى قیامت نیکبختان دنیا کسانى هستند که امروز از آن گریزان اند.

آنگاه که زمین بلرزد و قیامت با همه هول و هراسش در رسد و به هر آیینى ، پیروان آن پیوندند و به هر معبودى ، پرستندگانش و به هر پیشوایى ، فرمانبرانش ، چشمى به فضا باز و گامى آهسته بر زمین نهاده نماند، جز آنکه ، در دستگاه عدل الهى جزاى آن بحق داده شود. بسا حجتها که در آن روز باطل گردد و رشته عذرها گسسته شود. از اعمال خود وسیلتى بجوى تا عذرت پایدار و حجتت ثابت بماند. از آنچه براى تو نمى ماند توشه اى برگیر که براى تو بر جاى ماند. مهیاى سفر خود باش . به برق رهایى خود نظر افکن که از کجا مى زند و بر مرکب جد و جهد خود بار برنه .

عبدالمحمد آیتی۲۱۴

خطبه شماره ۲۲۲ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۲

و من کلام له ع قالَهُ عِندَ تِلاوَتِهِ رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لابَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ:

إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالَى جَعَلَ الذِّکْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ، تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَهِ، وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَهِ، وَ تَنْقادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعانَدَهِ، وَ ما بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلاَؤُهُ فِی الْبُرْهَهِ بَعْدَ الْبُرْهَهِ وَ فِی اءَزْمانِ الْفَتَراتِ عِبادٌ ناجاهُمْ فِی فِکْرِهِمْ، وَ کَلَّمَهُمْ فِی ذاتِ عُقُولِهِمْ، فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یَقَظَهٍ فِی الْاءَسْماعِ وَالْاءَبْصارِ وَالْاءَفْئِدَهِ، یُذَکِّرُونَ بِاءَیَّامِ اللَّهِ، وَ یُخَوِّفُونَ مَقامَهُ، بِمَنْزِلَهِ الْاءَدِلَّهِ فِی الْفَلَواتِ، مَنْ اءَخَذَ الْقَصْدَ حَمِدُوا إِلَیْهِ طَرِیقَهُ، وَ بَشَّرُوهُ بِالنَّجاهِ، وَ مَنْ اءَخَذَ یَمِینا وَ شِمالاً ذَمُّوا إِلَیْهِ الطَّرِیقَ، وَ حَذَّرُوهُ مِنَ الْهَلَکَهِ.

وَ کانُوا کَذلِکَ مَصابِیحَ تِلْکَ الظُّلُماتِ، وَ اءَدِلَّهَ تِلْکَ الشُّبُهاتِ، وَ إِنَّ لِلذِّکْرِ لَاءَهْلاً اءَخَذُوهُ مِنَ الدُّنْیا بَدَلاً، فَلَمْ تَشْغَلْهُمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْهُ، یَقْطَعُونَ بِهِ اءَیَّامَ الْحَیاهِ، وَ یَهْتِفُونَ بِالزَّواجِرِ عَنْ مَحارِمِ اللَّهِ فِی اءَسْماعِ الْغافِلِینَ، وَ یَاءْمُرُونَ بِالْقِسْطِ، وَ یَاءْتَمِرُونَ بِهِ، وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یَتَنَاهَوْنَ عَنْهُ، فَکَاءَنَّما قَطَعُوا الدُّنْیا إ لَى الْآخِرَهِ وَ هُمْ فِیها فَشاهَدُوا ما وَراءَ ذلِکَ فَکَاءَنَّمَا اطَّلَعُوا غُیُوبَ اءَهْلِ الْبَرْزَخِ فِی طُولِ الْإِقامَهِ فِیهِ، وَ حَقَّقَتِ الْقِیامَهُ عَلَیْهِمْ عِداتِها، فَکَشَفُوا غِطاءَ ذلِکَ لِاءَهْلِ الدُّنْیا حَتَّى کَاءَنَّهُمْ یَرَوْنَ ما لا یَرَى النَّاسُ، وَ یَسْمَعُونَ ما لا یَسْمَعُونَ.

فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ لِعَقْلِکَ فِی مَقاوِمِهِمُ الْمَحْمُودَهِ وَ مَجالِسِهِمُ الْمَشْهُودَهِ وَ قَدْ نَشَرُوا دَواوِینَ اءَعْمالِهِمْ، وَ فَرَغُوا لِمُحاسَبَهِ اءَنْفُسِهِمْ عَلَى کُلِّ صَغِیرَهٍ وَ کَبِیرَهٍ اءُمِرُوا بِها فَقَصَّرُوا عَنْها، اءَوْ نُهُوا عَنْها فَفَرَّطُوا فیها، وَ حَمَّلُوا ثِقْلَ اءَوْزارِهِمْ ظُهُورَهُمْ، فَضَعُفُوا عَنِ الاسْتِقْلالِ بِها، فَنَشَجُوا نَشِیجا، وَ تَجاوَبُوا نَحِیبا، یَعِجُّونَ إِلى رَبِّهِمْ مِنْ مَقامِ نَدَمٍ وَ اعْتِرافٍ لَرَاءَیْتَ اءَعْلامَ هُدىً، وَ مَصابِیحَ دُجىً، قَدْ حَفَّتْ بِهِمُ الْمَلائِکَهُ، وَ تَنَزَّلَتْ عَلَیْهِمْ السَّکِینَهُ، وَ فُتِحَتْ لَهُمْ اءَبْوابُ السَّماءِ، وَ اءُعِدَّتْ لَهُمْ مَقاعِدُ الْکَراماتِ فِی مَقامٍ اطَّلَعَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ فِیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ، وَ حَمِدَ مَقامَهُمْ، یَتَنَسَّمُونَ بِدُعائِهِ رَوْحَ التَّجاوُزِ.

رَهائِنُ فاقَهٍ إ لى فَضْلِهِ وَ اءُسارى ذِلَّهٍ لِعَظَمَتِهِ، جَرَحَ طُولُ الْاءَسى قُلُوبَهُمْ، وَ طُولُ الْبُکاءِ عُیُونَهُمْ، لِکُلِّ بابِ رَغْبَهٍ إِلَى اللَّهِ مِنْهُمْ یَدٌ قارِعَهٌ، یَسْاءَلُونَ مَنْ لا تَضَیقُ لَدَیهِ الْمَنادِحُ، وَ لا یَخِیبُ عَلَیْهِ الرّاغِبُونَ، فَحاسِبْ نَفْسَکَ لِنَفْسِکَ، فَإِنَّ غَیْرَها مِنَ الْاءَنْفُسِ لَها حَسِیبٌ غَیْرُکَ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) هنگام تلاوت آیه رجال لا تلهیهم تجاره و لا بیع عن ذکر الله (۷۲)

خداوند سبحان ، یاد خود را روشنى دلها ساخت که به پرتو آن شنوا شوند، هر چند، زان پیش ناشنوا بوده اند، و بینا گردند هر چند، زان پیش ‍ نابینا بوده اند و آرامش یابند، هر چند زان پیش ستیزه جو بوده اند. همواره در پاره اى از زمان و در روزگارى که پیامبرى نبوده ، خداوند فراخ ‌بخشایش و نعمت را، بندگانى است ، با آنها از راه فکرتشان به الهام راز گوید و از طریق عقولشان به هدایت و راهنمایى سخن گوید و آنان به نور بیدارى که در گوشها و چشمها و دلهایشان مى افکند چراغ هدایت را روشن مى دارند.

ایام الله را به یاد مردم مى آورند و آنان را از عظمت و جلال خداوندى بیم مى دهند. اینان همانند راهنمایانى هستند در بیابانها که هر که از راه میانه رود طریقه اش را بستایند و او را به رهایى مژده دهند و هر که به راه راست یا چپ رود طریقه اش را نکوهش کنند و از هلاکتش بر حذر دارند و در این حال ، چونان چراغهایى هستند که تاریکیها را روشن مى سازند و راهنمایانى که دیگران را از گرفتار شدن در شبهه ها باز مى دارند.

مردمانى هستند که یاد خدا را به جاى دنیا برگزیده اند و تجارت و خرید و فروخت ، آنان را از آن مانع نشود. سراسر عمر را با یاد خدا گذرانند و نهى و منع خداوند را در آنچه حرام کرده به گوش غافلان مى خوانند. مردم را به عدالت فرمان مى دهند و خود به عدالت کار مى کنند. مردم را از کارهاى زشت بازمى دارند و خود مرتکب آن نمى شوند. گویى دنیا را طى کرده اند و به آخرت رسیده اند و اکنون در جهان آخرت اند و آنچه را که آن سوى دنیاست به عیان دیده اند. گویى به حالات پوشیده اهل برزخ با وجود طولانى بودن اقامتشان در آنجا آگاه اند و مى دانند که چه مدت است که در آن عالم به سر مى برند. قیامت وعده هایش را برایشان تحقق بخشیده و زنگ تردید از دلشان زدوده است . و اکنون براى مردم دنیا پرده از آن بر مى گیرند، چنانکه گویى آنچه مردم نمى بینند، آنان مى بینند و آنچه نمى شنوند، مى شنوند.

اگر آنان را در عقل خود تصور کنى بینى که در آن جایگاه پسندیده و مجلس شایسته دفترهاى اعمال خود را گشوده اند و براى محاسبه نفس ‍ خود از هر کار دست کشیده اند، هر خرد و بزرگ را که به آن ماءمور شده اند، ولى در انجامش قصور ورزیده اند، یا از آن نهى شده اند و مرتکب آن شده اند، مى نگرند. در حالى که ، بار گناهان بر پشتشان سنگینى مى کند و از تحمل آن ناتوان شده اند، گریه گلویشان را مى فشارد و با مویه و ناله پاسخ یکدیگر را مى دهند.

به درگاه پروردگار خود پشیمان و معترف به زارى آواز بر مى دارند. هم در آن حال ، نشانه هاى هدایت را بنگرى و چراغهاى ظلمت شکن را بینى . ملایکه گرداگردشان را گرفته اند. بر آنان آرامش و آسودگى نازل گشته ، درهاى آسمان برایشان گشوده شده و کرسیهاى کرامت در جایى که خداوند بر آن آگاه است ، زده شده ، از سعى آنها خشنود است و مقامشان نزد او پسندیده است . به هنگام رازگویى با خداى تعالى نسیم دلنواز عفو و بخشش را استشمام مى کنند.

فقیرانى هستند نیازمند فصل و کرم او، اسیرانى به خاک مذلت نشسته ، در برابر جلال و عظمت او، اندوه فراوان دلهایشان را و گریستن بسیار چشمانشان را خسته است . هر درى را که به لطف خداوندى باز مى شود، با دست نیاز مى کوبند، از کسى درخواست بخشش دارند که عرصه فراخ بخشایش او را تنگى نیست و هیچ خواهنده از آنجا نومید باز نمى گردد. پس تو، به حساب نفس خود برس که کسان دیگر را جز تو کسى هست که از آنها حساب بکشد.

_____________________________________

۷۲مردانى که بازرگانى و خرید و فروخت از یاد خدا بازشان نمى دارد. (سوره ۲۴، آیه ۳۷)

عبدالمحمد آیتی۲۱۳

خطبه شماره ۲۲۱ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۱

و من کلام له ع قالَهُ بَعْدَ تِلاوَتِهِ اءَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ حَتّى زُرْتُمُ الْمَقابِرَ: 

یالَهُ مَراما ما اءَبْعَدَهُ، وَ زَوْرا ما اءَغْفَلَهُ، وَ خَطَرا ما اءَفْظَعَهُ، لَقَدِ اسْتَخْلَوْا مِنْهُمْ اءَیَّ مُدَّکِرٍ، وَ تَناوَشُوهُمْ مِنْ مَکانٍ بَعِیدٍ اءَفَبِمَصارِعِ آبائِهِمْ یَفْخَرُونَ، اءَمْ بِعَدِیدِ الْهَلْکَى یَتَکاثَرُونَ؟ یَرْتَجِعُونَ مِنْهُمْ اءَجْسادا خَوَتْ، وَ حَرَکاتٍ سَکَنَتْ، وَ لَاءَنْ یَکُونُوا عِبَرا اءَحَقُّ مِنْ اءَنْ یَکُونُوا مُفْتَخَرا، وَ لَاءَنْ یَهْبِطُوا بِهِمْ جَنابَ ذِلَّهٍ اءَحْجَى مِنْ اءَنْ یَقُومُوا بِهِمْ مَقامَ عِزَّهٍ!

لَقَدْ نَظَرُوا إِلَیْهِمْ بِاءَبْصارِ الْعَشْوَهِ، وَ ضَرَبُوا مِنْهُمْ فِی غَمْرَهِ جَهالَهٍ، وَ لَوِ اسْتَنْطَقُوا عَنْهُمْ عَرَصاتِ تِلْکَ الدِّیارِ الْخاوِیَهِ وَالرُّبُوعِ الْخَالِیَهِ لَقَالَتْ: ذَهَبُوا فِی الْاءَرْضِ ضُلَّالاً، وَ ذَهَبْتُمْ فِی اءَعْقابِهِمْ جُهَّالاً، تَطَؤ ونَ فِی هامِهِمْ، وَ تَسْتَنْبِتُونَ فِی اءَجْسادِهِمْ، وَ تَرْتَعُونَ فِیما لَفَظُوا، وَ تَسْکُنُونَ فِیما خَرَّبُوا، وَ إِنَّمَا الْاءَیَّامُ بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَهُمْ بَواکٍ وَ نَوائِحُ عَلَیْکُمْ.

اءُولئِکُ سَلَفُ غایَتِکُمْ، وَ فُرَّاطُ مَناهِلِکُمْ الَّذِینَ کانَتْ لَهُمْ مَقاوِمُ الْعِزِّ وَ حَلَباتُ الْفَخْرِ، مُلُوکا وَ سُوَقا، سَلَکُوا فِی بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبِیلاً سُلِّطَتِ الْاءَرْضُ عَلَیْهِمْ فِیهِ، فَاءَکَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ، وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمائِهِمْ، فَاءَصْبَحُوا فِی فَجَواتِ قُبُورِهِمْ جَمادا لا یَنْمُونَ، وَ ضِمارا لا یُوجَدُونَ، لا یُفْزِعُهُمْ وُرُودُ الْاءَهْوالِ، وَ لا یَحْزُنُهُمْ تَنَکُّرُ الْاءَحْوالِ، وَ لا یَحْفِلُونَ بِالرَّواجِفِ، وَ لا یَاءْذَنُونَ لِلْقَواصِفِ، غُیَّبا لا یُنْتَظَرُونَ، وَ شُهُودا لا یَحْضُرُونَ.

وَ إِنَّما کانُوا جَمِیعا فَتَشَتَّتُوا، وَ اءُلافا فَافْتَرَقُوا، وَ ما عَنْ طُولِ عَهْدِهِمْ وَ لا بُعْدِ مَحَلِّهِمْ عَمِیَتْ اءَخْبارُهُمْ، وَصَمَّتْ دِیارُهُمْ، وَلکِنَّهُمْ سُقُوا کَاءْسا بَدَّلَتْهُمْ بِالنُّطْقِ خَرَسا، وَ بِالسَّمْعِ صَمَما وَ بِالْحَرَکاتِ سُکُونا، فَکَاءَنَّهُمْ فِی ارْتِجالِ الصِّفَهِ صَرْعى سُباتٍ.

جِیرانٌ لا یَتَآنَسُونَ، وَ اءَحِبّاءُ، لا یَتَزاوَرُونَ، بَلِیَتْ بَیْنَهُمْ عُرَى التَّعارُفِ، وَانْقَطَعَتْ مِنْهُمْ اءَسْبابُ الْإِخاءِ، فَکُلُّهُمْ وَحِیدٌ وَ هُمْ جَمِیعٌ، وَ بِجانِبِ الْهَجْرِ وَ هُمْ اءَخِلَّاءُ، لا یَتَعارَفُونَ لِلَیْلٍ صَباحا، وَ لا لِنَهارٍ مَساءً، اءَیُّ الْجَدِیدَیْنِ ظَعَنُوا فِیهِ کانَ عَلَیْهِمْ سَرْمَدا، شاهَدُوا مِنْ اءَخْطارِ دارِهِمْ اءَفْظَعَ مِمَّا خافُوا، وَ رَاءَوْا مِنْ آیاتِها اءَعْظَمَ مِمَّا قَدَّرُوا.

فَکِلْتَا الْغایَتَیْنِ مُدَّتْ لَهُمْ إِلى مَباءَهٍ، فَاتَتْ مَبالِغَ الْخَوْفِ وَالرَّجاءِ، فَلَوْ کانُوا یَنْطِقُونَ بِها لَعَیُّوا بِصِفَهِ ما شاهَدُوا وَ ما عایَنُوا، وَ لَئِنْ عَمِیَتْ آثارُهُمْ، وَانْقَطَعَتْ اءَخْبارُهُمْ، لَقَدْ رَجَعَتْ فِیهِمْ اءَبْصارُ الْعِبَرِ، وَ سَمِعَتْ عَنْهُمْ آذانُ الْعُقُولِ، وَ تَکَلَّمُوا مِنْ غَیْرِ جِهاتِ النُّطْقِ، فَقالُوا: کَلَحَتِ الْوُجُوهُ النَّواضِرُ، وَ خَوَتِ الْاءَجْسامُ النَّواعِمُ، وَلَبِسْنا اءَهْدامَ الْبِلَى ، وَ تَکاءَدَنا ضِیقُ الْمَضْجَعِ، وَ تَوارَثْنَا الْوَحْشَهَ، وَ تَهَکَّمَتْ عَلَیْنَا الرُّبُوعُ الصُّمُوتُ، فَانْمَحَتْ مَحاسِنُ اءَجْسادِنا، وَ تَنَکَّرَتْ مَعارِفُ صُوَرِنا، وَ طالَتْ فِی مَساکِنِ الْوَحْشَهِ إِقامَتُنا، وَ لَمْ نَجِدْ مِنْ کَرْبٍ فَرَجا، وَ لا مِنْ ضِیقٍ مُتَّسَعا!

فَلَوْ مَثَّلْتَهُمْ بِعَقْلِکَ، اءَوْ کُشِفَ عَنْهُمْ مَحْجُوبُ الْغِطاءِ لَکَ، وَ قَدِ ارْتَسَخَتْ اءَسْماعُهُمْ بِالْهَوامِّ فَاسْتَکَّتْ، وَاکْتَحَلَتْ اءَبْصارُهُمْ بِالتُّراب فَخَسَفَتْ، وَ تَقَطَّعَتِ الْاءَلْسِنَهُ فِی اءَفْواهِهِمْ بَعْدَ ذَلاقَتِها، وَ هَمَدَتِ الْقُلُوبُ فِی صُدُورِهِمْ بَعْدَ یَقَظَتِها، وَ عاثَ فِی کُلِّ جارِحَهٍ مِنْهُمْ جَدِیدُ بِلىً سَمَّجَها، وَ سَهَّلَ طُرُقَ الْآفَهِ إِلَیْهَا، مُسْتَسْلِماتٍ فَلا اءَیْدٍ تَدْفَعُ، وَ لا قُلُوبٌ تَجْزَعُ، لَرَاءَیْتَ اءَشْجانَ قُلُوبٍ وَ اءَقْذاءَ عُیُونٍ لَهُمْ فِی کُلِّ فَظاعَهٍ صِفَهُ حالٍ لا تَنْتَقِلُ، وَ غَمْرَهٌ لا تَنْجَلِی .

وَ کَمْ اءَکَلَتِ الْاءَرْضُ مِنْ عَزِیزِ جَسَدٍ وَ اءَنِیقِ لَوْنٍ، کانَ فِی الدُّنْیا غَذِیَّ تَرَفٍ، وَ رَبِیبَ شَرَفٍ، یَتَعَلَّلُ بِالسُّرُورِ فِی سَاعَهِ حُزْنِهِ، وَ یَفْزَعُ إ لَى السَّلْوَهِ إِنْ مُصِیبَهٌ نَزَلَتْ بِهِ، ضَنّا بِغَضارَهِ عَیْشِهِ، وَ شَحاحَهً بِلَهْوِهِ وَ لَعِبِهِ، فَبَیْنما هُوَ یَضْحَکُ إِلَى الدُّنْیا وَ تَضْحَکُ الدُّنیا إِلَیْهِ فِی ظِلِّ عَیْشٍ غَفُولٍ إِذْ وَطِئ الدَّهْرُ بِهِ حَسَکَهُ وَ نَقَضَتِ الْاءَیَّامُ قُواهُ وَ نَظَرَتْ إِلَیْهِ الْحُتُوفُ مِنْ کَثَبٍ فَخالَطَهُ بَثُّ لا یَعْرِفُهُ، وَ نَجِیُّ هَمِّ ما کانَ یَجِدُهُ، وَ تَوَلَّدَتْ فِیهِ فَتَراتُ عِلَلٍ آنَسَ ما کانَ بِصِحَّتِهِ.

فَفَزعَ إ لى ما کانَ عَوَّدَهُ الْاءَطِبّاءُ مِنْ تَسْکِینِ الْحارِّ بِالْقارِّ وَ تَحْرِیکِ الْبارِدِ بِالْحارِّ، فَلَمْ یُطْفِئْ بِبارِدٍ إِلا ثَوَّرَ حَرارَهً، وَ لا حَرَّکَ بِحارِّ إِلا هَیَّجَ بُرُودَهً، وَ لا اعْتَدَلَ بِمُمازِجٍ لِتِلْکَ الطَّبائِعِ إِلا اءَمَدَّ مِنْها کُلَّ ذاتِ داءٍ، حَتَّى فَتَرَ مُعَلِّلُهُ، وَ ذَهَلَ مُمَرِّضُهُ، وَ تَعایا اءَهْلُهُ بِصِفَهِ دائِهِ، وَ خَرِسُوا عَنْ جَوابِ السّاِئِلینَ عَنْهُ، وَ تَنازَعُوا دُونَهُ شَجِیَّ خَبَرٍ یَکْتُمُونَهُ، فَقائِلٌ یَقُولُ هُوَ لِمَا بِهِ، وَ مُمَنِّ لَهُمْ إِیابَ عافِیَتِهِ، وَ مُصَبِّرٌ لَهُمْ عَلَى فَقْدِهِ، یُذَکِّرُهُمْ اءُسَى الْماضِینَ مِنْ قَبْلِهِ، فَبَیْنَما هُوَ کَذلِکَ عَلَى جَناحٍ مِنْ فِراقِ الدُّنْیا وَ تَرْکِ الْاءَحِبَّهِ، إِذْ عَرَضَ لَهُ عارِضٌ مِنْ غُصَصِهِ فَتَحَیَّرَتْ نَوافِذُ فِطْنَتِهِ، وَ یَبِسَتْ رُطُوبَهُ لِسانِهِ، فَکَمْ مِنْ مُهِمِّ مِنْ جَوابِهِ عَرَفَهُ فَعَیَّ عَنْ رَدِّهِ، وَ دُعاءٍ مُؤْلِمٍ بِقَلْبِهِ سَمِعَهُ فَتَصامَّ عَنْهُ مِنْ کَبِیرٍ کانَ یُعَظِّمُهُ، اءَوْ صَغِیرٍ کانَ یَرْحَمُهُ، وَ إِنَّ لِلْمَوْتِ لَغَمَراتٍ هِیَ اءَفْظَعُ مِنْ اءَنْ تُسْتَغْرَقَ بِصِفَهٍ، اءَوْ تَعْتَدِلَ عَلَى عُقُولِ اءَهْلِ الدُّنْیَا.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) پس از تلاوت الهیکم التکاثر حتى زُرتم المقابر(۷۱) فرمود:

شگفتا، چه مقصدى دور و چه دیدارکنندگانى غافل و چه کارى بزرگ و رسوا کننده . جایگاه مردگان را از آنان تهى پنداشتند و آنان عجب اندرزدهندگانى هستند از جایى دور آنها را طلب نمودند، آیا بر گورهاى پدرانشان مى بالند یا به فزونى مردگانشان بر یکدیگر مى نازند.

مى خواهند که آن پیکرهاى بى جان و بى جنبش بازگردند، حال آنکه ، آنها اگر مایه عبرت باشند، بهتر از آن است که موجب مباهات . و اگر بر آستان ذلتشان نشانند خردمندانه تر از آن است که بر سریر عزت فرابرند. هر آینه آنها را با چشمان کم سوى خود نگریستند و درباره آنها به ورطه جهالت فرو افتادند. اگر از رواقهاى آن سراهاى ویران شده و آن زمینهاى خالى افتاده بپرسند، خواهند گفت که خداوندانشان گمگشته و بى نشان به زیر زمین خفتند و شما نادانان نیز از پى آنها خواهید رفت .

اینک بر کله هاى آنان پاى مى نهید و بر روى پیکرهاشان بذر مى افشانید و آنچه را از متاع دنیوى بر جاى نهاده اند، مى چرید و در خانه هاى ویرانشان جاى مى کنید.

روزهایى که میان شما و ایشان است ، بر حال شما مى گریند و مویه مى کنند. آنها پیش از شما به جایى که رخت خواهید کشید، رخت کشیده اند و زودتر از شما به آبشخورتان رسیده اند. آنان را مقامهاى عزت و افتخار بود. هم پادشاه بودند و هم رعیت . در درون عالم برزخ راه پیمودند. مقهور زمین شدند. زمین گوشتهاشان را خورد و خونهاشان را آشامید. آنان در شکاف گورهایشان چون جمادى مانده اند، بى هیچ بالندگى و نموّى . آنچنان گمگشته که پیدا نمى شوند. دیگر از صحنه هاى ترسناک نمى ترسند و بر تباهى حال خود محزون نمى شوند و از زلزله ها نگرانى ندارند و گوشهایشان بانگ تندرها را نمى شنود. غایبان اند و کس ‍ چشم به راهشان نیست و در حضرند و حضور ندارند. مجتمع بودند و متفرق شدند. به هم الفت گرفته بودند و اکنون پراکنده اند. از دورى و درازى راه جایگاهشان نیست که اخبارشان از یادها رفته و خانه هایشان به خاموشى فرو شده ، بلکه از آن روست ، که جامى نوشیده اند که زبان گویایشان را گنگ کرده و گوشهاى شنوایشان را کر ساخته و حرکاتشان را به سکون بدل نموده . توان گفت که اکنون موجوداتى هستند چون بیهشان به خاک افتاده به خواب رفته .

همسایگان اند و، به هم انس نگیرند، دوستان اند و به دیدار هم نروند. رشته هاى آشناییشان کهنه و فرسوده شده و پیوندهاى برادریشان گسسته است . تنهایند، هر چند، در کنار هم اند. در عین نزدیکى و دوستى از هم دورند. نه شب را بامدادى مى شناسند و نه روز را، شبى . اگر در شب یا روز به سفر مرگ رفته باشند همان برایشان جاودانه است . خطرها و سختیهاى سراى آخرتشان را سخت تر از آنچه از آن مى ترسیدند، به چشم خود دیدند. از صحنه هاى آن چیزهایى دیدند، بس بزرگتر از آنچه سنجیده بودند.

آن دو عاقبت : عاقبت نیک یا عاقبت بد تا رسیدن به جایگاه بازگشتشان بهشت و دوزخ همچنان ، بر دوام است . در آن مدت ، هر چه هست ، بیم است یا امید. اگر به سخن مى آمدند، از توصیف آنچه به مشاهدت دیده اند، عاجز مى بودند. با آنکه آثارشان ناپدید شده و اخبارشان منقطع گردیده باز هم چشمان عبرت پذیر، در آنها مى نگرند و گوشهاى عقل آوازشان را مى شنوند. سخن مى گویند، ولى نه به زبان . به زبان حال مى گویند که چهره هاى شاداب ما گرفته و زشت شده و پیکرهاى نرم ما بیجان گردیده . جامه هایى کهنه و فرسوده در برداریم و تنگى جاى به رنجمان افکنده و وحشت ، میراثى است که به ما رسیده . سراى خاموش ‍ گور بر سرمان ویران گردیده و زیباییهاى جسم ما را محو و نابود کرده زیبایى از چهره هاى ما گریخته و درنگمان در این سراى وحشت به دراز کشیده . از محنتمان رهایى نبود و این تنگنا، که در آن افتاده ایم ، گشادگى نیافت .

اگر از روى عقل حالتشان را تصور کنى ، یا آنچه بر تو پوشیده است آشکار گردد، بنگرى که چسان گوشهایشان از آسیب خزندگان کر گشته و دیدگانشان از خاک پر شده و زبانهایشان در دهانهایشان پس از گشادگى و فصاحت چاک چاک گردیده و دلهاى بیدارشان در سینه هاشان سرد شده و هر یک از اندامهایشان را پوسیدگى تازه اى تباه کرده است و راه رسیدن آفات بر آنها آسان گشته . آرى ، اجسادشان دستخوش آفات شده و نه دستى که از آنان دفاع کند و نه دلى که برایشان زار بگرید.تو اندوه دلها و چشمهایى را که خاشاک در آنها افتاده است مى بینى . ایشان را در هر یک از این شوربختیها و سختیها حالتى است که دگرگون نمى شود و ناهنجاریهایش از میان نمى رود.

زمین چه پیکرهاى عزیز و خوش آب و رنگ را بلعیده است . آنکه در دنیا متنعم به نعمتها بود و در نوشخوارى و لذت به سر مى برد، در ساعات اندوه ، به شادمانى مى گرایید و اگر مصیبتى فرود مى آمد، او به آرامش پناه مى برد، زیرا نمى خواست که زندگى خوش او و لهو و بازیچه اش را گرد غم بر سر نشیند. در همان هنگام که شادمانه بر رخ دنیا مى خندد و دنیا نیز بر رخ او مى خندد و در سایه ناز و نوش و بى خبرى غنوده ، بناگاه ، دست روزگار خار بلا بر دلش فرو کند، توانش به سستى گراید و چشمان مرگ از نزدیک در او نگرد و به اندوهى ناشناخته و جانکاه دچار آید و به رنجى پنهانى که تا آن هنگام از آن خبر نداشت ، گرفتار شود. ضعف و فتور در او پدیدار گردد. در این حال هم ، به تندرستى خود مطمئن است .

پس هراسان به آنچه پزشکان عادتا تجویز مى کنند، روى نهد. چون علاج گرمى به سردى و سردى به گرمى ، ولى داروى سردى ، حرارت را تسکین ندهد و داروى گرمى ، جز سردى ثمره اى ندارد. آمیزه این طبایع ، مزاج را به اعتدال نیاورد، بلکه بر دردها بیفزاید. تا پرستار ناتوان شود و دلدارى دهنده سرگشته ماند و خویشاوندان از وصف بیماریش عاجز آیند و در برابر کسانى که از حال او مى پرسند، هیچ نتوانند گفت . پس میان خود به کشاکش پردازند که چگونه حقیقت حالش را از او مخفى دارند. یکى گوید او همواره همین است و راه بهبود بسته است . دیگرى امید مى دهد که حالش نیکو شود و عافیت باز آید. دیگرى بر فقدان او دیگران را تسلیت گوید که او نیز به گذشتگان تاءسّى کرد. در همان حال که او مهیاى جدایى از دنیا و ترک دوستان است ، ناگاه ، غصه گلویش را بفشارد، روزنه هاى ادراکش بسته شود و زبانش بخشکد. چه بسا پاسخها که مى داند و زبانش را یاراى گفتن نیست . چه بسیار سخنان دل آزار که مى شنود و خود را به کرى مى زند. بزرگترها بر سر او نوحه مى کنند و در وصف بزرگواریهایش چیزها مى گویند و خردسالى که به او مهربانى کرده ، بر او مى گرید. مرگ را ورطه هایى است ، بسى سخت تر از آنکه به وصف آید یا عقلهاى مردم دنیا توان سنجیدن آن داشته باشد.

عبدالمحمد آیتی۲۱۲

خطبه شماره ۲۲۰ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۲۰

و من کلام له ( علیه‏السلام ) فی وصف السالک الطریق إلى اللّه سبحانه‏

قَدْ اءَحْیا عَقْلَهُ، وَ اءَماتَ نَفْسَهُ، حَتَّى دَقَّ جَلِیلُهُ، وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ، وَ بَرَقَ لَهُ لا مِعٌ کَثِیرُ الْبَرْقِ، فَاءَبانَ لَهُ الطَّرِیقَ، وَ سَلَکَ بِهِ السَّبِیلَ، وَ تَدافَعَتْهُ الْاءَبْوابُ إ لى بابِ السَّلامَهِ، وَ دارِ الْإِقامَهِ، وَ ثَبَتَتْ رِجْلاهُ بِطُمَاءنِینَهِ بَدَنِهِ فِی قَرارِ الْاءَمْنِ وَالرَّاحَهِ، بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ وَ اءَرْضَى رَبَّهُ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) 

خردش را زنده گردانید و نفسش را میرانید. تا پیکر ستبر او لاغر شد و دل سختش به لطافت گرایید. فروغى سخت روشن بر او تابید و راهش را روشن ساخت و به راه راستش روان داشت . به هر در زد و درها او را به آستان سلامت و سراى اقامت راندند. و به آرامشى که در بدنش پدید آمده بود، پاهایش در قرارگاه ایمنى و آسایش استوار بماند. بدانچه دل خود را به کار واداشت و پروردگارش را خشنود ساخت .

عبدالمحمد آیتی۲۱۰

خطبه شماره ۲۱۹ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

  کلام : ۲۱۹

و من کلام له ع لَمَا مَرَّ بِطَلْحَهَ وَ عَبْدِ الرَّحْمنِ بْنِ عَتابِ بْنِ اءسِیدٍ وَ هُما قَتِیلانِ یَوْمَ الْجَمَلِ:  

لَقَدْ اءَصْبَحَ اءَبُو مُحَمَّدٍ بِهذَا الْمَکانِ غَرِیبا، اءَما وَاللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ اءَکْرَهُ اءَنْ تَکُونَ قُرَیْشٌ قَتْلى تَحْتَ بُطُونِ الْکَوَاکِبِ، اءَدْرَکْتُ وَتْرِی مِنْ بَنِی عَبْدِ مَنافٍ، وَ اءَفْلَتَتْنِی اءَعْیانُ بَنِی جُمَحَ، لَقَدْ اءَتْلَعُوا اءَعْناقَهُمْ إِلى اءَمْرٍ لَمْ یَکُونُوا اءَهْلَهُ فَوُقِصُوا دُونَهُ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) در جنگ جمل بر کشته طلحه و عبد الرحمان بن عتاب بن اسید گذشت وچنین فرمود:

ابو محمد(۷۰) در اینجا غریب افتاده است . به خدا سوگند، که خوش نداشتم قریش ، کشته در زیر نور ستارگان افتاده باشند. خونخواهى کردم از بنى عبد مناف ولى بزرگان بنى جمح از دست من گریختند. آنان براى کارى که لایق آن نبودند گردن کشیدند، ولى گردنهایشان شکسته شد و به مقصود نرسیدند.

__________________________

۷۰-ابومحمد کنیه طلحه بن عبید الله است .

عبدالمحمد آیتی۲۰۹

خطبه شماره ۲۱۸ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۱۸

 و من کلام له ( علیه‏السلام ) فی ذکر السائرین إلى البصره لحربه ( علیه‏السلام )

فَقَدِمُوا عَلى عُمَّالِی وَ خُزَّانِ مالَ الْمُسْلِمِینَ الَّذِی فِی یَدَیَّ وَ عَلى اءَهْلِ مِصْرٍ کُلُّهُمْ فِی طاعَتِی وَ عَلى بَیْعَتِی ، فَشَتَّتُوا کَلِمَتَهُمْ، وَ اءَفْسَدُوا عَلَیَّ جَماعَتَهُمْ، وَ وَثَبُوا عَلَى شِیعَتِی ، فَقَتَلُوا طاِئفَهً منْهُمْ غَدْرا، وَ طاِئفَهٌ عَضُّوا عَلى اءَسْیافِهِمْ، فَضارَبُوا بِها حَتَّى لَقُوا اللَّهَ صادِقِینَ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع )  

بر کارگزاران من و خازنان بیت المال مسلمانان ، که در دست من بود، و بر مردم شهر که همه در فرمان من و بر بیعت من مى بودند، در آمدند و سبب تفرق و اختلاف آنان شدند و جمعیت هماهنگشان را به زیان من پراکنده ساختند.
بر شیعیان من تاخت آوردند و گروهى را به حیلت کشتند و گروهى نیز شمشیرها کشیدند و دندانها به هم فشردند و پیکار کردند تا با ایمان صادق جان باختند و خدا را دیدار کردند.

عبدالمحمد آیتی۲۰۸

خطبه شماره ۲۱۷ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۱۷

۲۱۷- و من کلام له ( علیه‏السلام  ) فی التظلم و التشکی من قریش‏

اللَّهُمَّ إِنِّی اءَسْتَعْدِیکَ عَلى قُرَیْشٍ وَ مَنْ اءَعانَهُمْ فَإِنَّهُمْ قَدْ قَطَعُوا رَحِمِی ، وَ اءَکْفَؤُوا إِنائِی ، وَ اءَجْمَعُوا عَلى مُنازَعَتِی حَقّا کُنْتُ اءَوْلَى بِهِ مِنْ غَیْرِی ، وَ قالُوا: اءَلا إِنَّ فِی الْحَقِّ اءنْ تَاءْخُذَهُ، وَ فِی الْحَقِّ اءنْ تُمْنَعَهُ، فَاصْبِرْ مَغْمُوما، اءَوْمُتْ مُتَاءَسِّفا، فَنَظَرْتُ فَإ ذا لَیْسَ لِی رافِدٌ وَ لا ذابُّ وَ لا مُساعِدٌ إِلا اءَهْلَ بَیْتِی ، فَضَنَنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَنِیَّهِ فَاءَغْضَیْتُ عَلَى الْقَذَى ، وَ جَرِعْتُ رِیقِی عَلَى الشَّجا، وَ صَبَرْتُ مِنْ کَظْمِ الْغَیْظِ عَلَى اءَمَرَّ مِنَ الْعَلْقَمِ، وَ آلَمَ لِلْقَلْبِ مِنْ حَزَّ الشِّفارِ.

قال الشریف رضی الله عنه :

وَ قَدْ مَضى هَذَا الْکَلامُ فِی اءثْناءِ خُطْبَهٍ مُتَقَدَّمهٍ إ لاَ اءَنَّی کَرَّرْتُهُ هاهُنا لاِختِلافِ الرَّوایَتَیْنِ

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) 

بار خدایا از تو مى خواهم که مرا در برابر قریش و یارانش یارى دهى که پیوند خویشاوندى مرا بریده اند و کاسه مرا سرنگون کرده اند. گرد آمده اند تا با من ستیزه کنند و حقى را که از آن من است و من از دیگران بدان سزاوارترم از من دریغ دارند.

گفتند که حق چیزى است که مى توانى آن را بگیرى و دیگران هم مى توانند تو را از گرفتن آن بازدارند. پس ، یا غمگنانه شکیبا باش یا از اندوه و حسرت بمیر. در آن حال ، نگریستم ، دیدم که مرا یاورى و مدافعى و مددکارى جز اهل بیتم نیست ، دریغم آمد که آنها را طعمه مرگ سازم . پس در حالى که ، خاشاک به دیده ام رفته بود، چشم پوشى کردم و در حالى که ، استخوان در گلویم شکسته بود، آب دهن اندک اندک فرو بردم . صبر کردم و خشم خود فرو خوردم ، بر چیزى که از حنظل تلختر بود و براى دل من از تیغ تیز دردآورتر.

شریف رضى گوید :

این سخن در ضمن خطبه هاى پیشین آمده بود ولى به سبب اختلاف روایت بار دیگر آن را نقل کردیم .

عبدالمحمد آیتی۲۰۸

خطبه شماره ۲۱۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۲۱۶

و من خطبه له ع خَطَبَها بِصِفَّینَ:

اءَمَّا بَعْدُ فَقَدْ جَعَلَ اللَّهُ سُبْحانَهُ لِی عَلَیْکُمْ حَقّا بِوِلایَهِ اءَمْرِکُمْ، وَ لَکُمْ عَلَیَّ مِنَ الْحَقِّ مِثْلُ الَّذِی لِی عَلَیْکُمْ، وَ الْحَقُّ اءَوْسَعُ الْاءَشْیَاءِ فِی التَّواصُفِ، وَ اءَضْیَقُها فِی التَّناصُفِ، لا یَجْرِی لِاءَحَدٍ إِلا جَرى عَلَیْهِ، وَ لا یَجْرِی عَلَیْهِ إِلا جَرَى لَهُ.

وَ لَوْ کانَ لِاءَحَدٍ اءَنْ یَجْرِیَ لَهُ وَ لا یَجْرِیَ عَلَیْهِ لَکانَ ذلِکَ خالِصا لِلَّهِ سُبْحانَهُ دُونَ خَلْقِهِ، لِقُدْرَتِهِ عَلَى عِبادِهِ، وَ لِعَدْلِهِ فِی کُلِّ ما جَرَتْ عَلَیْهِ صُرُوفُ قَضائِهِ، وَ لَکِنَّهُ سُبْحانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَى الْعِبادِ اءَنْ یُطِیعُوهُ، وَ جَعَلَ جَزاءَهُمْ عَلَیْهِ مُضاعَفَهَ الثَّوابِ تَفَضُّلاً مِنْهُ وَ تَوَسُّعا بِما هُوَ مِنَ الْمَزِیدِ اءَهْلُهُ.

حق الوالی و حق الرعیه

ثُمَّ جَعَلَ سُبْحَانَهُ مِنْ حُقُوقِهِ حُقُوقا افْتَرَضَها لِبَعْضِ النَّاسِ عَلَى بَعْضٍ، فَجَعَلَها تَتَکافَاءُ فِی وُجُوهِها وَ یُوجِبُ بَعْضُها بَعْضا، وَ لا یُسْتَوْجَبُ بَعْضُها إِلا بِبَعْضٍ، وَ اءَعْظَمُ مَا افْتَرَضَ سُبْحانَهُ مِنْ تِلْکَ الْحُقُوقِ حَقُّ الْوالِی عَلَى الرَّعِیَّهِ، وَ حَقُّ الرَّعِیَّهِ عَلَى الْوالِی ، فَرِیضَهٌ فَرَضَها اللَّهُ سُبْحانَهُ لِکُلِّ عَلَى کُلِّ، فَجَعَلَها نِظاما لاءُلْفَتِهِمْ، وَ عِزّا لِدِینِهِمْ، فَلَیْسَتْ تَصْلُحُ الرَّعِیَّهُ، إِلا بِصَلاحِ الْوُلاهِ، وَ لا تَصْلُحُ الْوُلاهُ إِلاّ بِاسْتِقامَهِ الرَّعِیَّهِ، فَإِذا اءَدَّتْ الرَّعِیَّهُ إِلى الْوالِی حَقَّهُ، وَ اءَدَّى الْوَالِی إِلَیْها حَقَّها، عَزَّ الْحَقُّ بَیْنَهُمْ، وَ قامَتْ مَناهِجُ الدِّینِ، وَ اعْتَدلَتْ مَعالِمُ الْعَدْلِ، وَ جَرَتْ عَلَى اءَذْلالِها السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذلِکَ الزَّمَانُ، وَ طُمِعَ فِی بَقاءِ الدَّوْلَهِ، وَ یَئِسَتْ مَطامِعُ الْاءَعْداءِ.

وَ إِذا غَلَبَتِ الرَّعِیَّهُ وَ الِیَها، اءَوْ اءَجْحَفَ الْوالِی بِرَعِیَّتِهِ، اخْتَلَفَتْ هُنالِکَ الْکَلِمَهُ، وَ ظَهَرَتْ مَعالِمُ الْجَوْرِ، وَ کَثُرَ الْإِدْغالُ فِی الدِّینِ، وَ تُرِکَتْ مَحاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوَى ، وَ عُطِّلَتِ الْاءَحْکامُ، وَ کَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ، فَلا یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقِّ عُطِّلَ، وَ لا لِعَظِیمِ باطِلٍ فُعِلَ، فَهُنالِکَ تَذِلُّ الْاءَبْرارُ، وَ تَعِزُّ الْاءَشْرارُ، وَ تَعْظُمُ تَبِعاتُ اللَّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ الْعِبادِ.

فَعَلَیْکُمْ بِالتَّناصُحِ فِی ذلِکَ وَ حُسْنِ التَّعاوُنِ عَلَیْهِ، فَلَیْسَ اءَحَدٌ وَ إِنِ اشْتَدَّ عَلى رِضَا اللَّهِ حِرْصُهُ، وَ طالَ فِی الْعَمَلِ اجْتِهادُهُ، بِبالِغٍ حَقِیقَهَ مَا اللَّهُ سُبْحَانَهُ اءَهْلُهُ مِنَ الطَّاعَهِ لَهُ، وَ لَکِنْ مِنْ واجِبِ حُقُوقِ اللَّهِ عَلَى العِبادِ النَّصِیحَهُ بِمَبْلَغِ جُهْدِهِمْ، وَ التَّعاوُنُ عَلَى إِقامَهِ الْحَقِّ بَیْنَهُمْ، وَ لَیْسَ امْرُؤٌ وَ إِنْ عَظُمَتْ فِی الْحَقِّ مَنْزِلَتُهُ، وَ تَقَدَّمَتْ فِی الدِّینِ فَضِیلَتُهُ بِفَوْقِ اءَنْ یُعانَ عَلى ما حَمَّلَهُ اللَّهُ مِنْ حَقِّهِ، وَ لا امْرُؤٌ وَ إِنْ صَغَّرَتْهُ النُّفُوسُ وَ اقْتَحَمَتْهُ الْعُیُونُ بِدُونِ اءَنْ یُعِینَ عَلَى ذلِکَ، اءَوْ یُعانَ عَلَیْهِ.

فَاءَجابَهُ ع رَجُلٌ مِنْ اءَصْحابِهِ بِکَلامٍ طَوِیلٍ یُکْثِرُفِیهِ الثَّناءَ عَلَیْهِ وَ یَذْکُرُسَمْعَهُ وَ طاعَتَهُ لَهُ،

فَقالَ ع :

إِنَّ مِنْ حَقِّ مَنْ عَظُمَ جَلالُ اللَّهِ سُبْحانَهُ فِی نَفْسِهِ، وَ جَلَّ مَوْضِعُهُ مِنْ قَلْبِهِ اءَنْ یَصْغُرَ عِنْدَهُ لِعِظَمِ ذلِکَ کُلُّ ما سِواهُ، وَ إِنَّ اءَحَقَّ مَنْ کانَ کَذلِکَ مَنْ عَظُمَتْ نِعْمَهُ اللَّهِ عَلَیْهِ، وَ لَطُفَ إِحْسانُهُ إِلَیْهِ، فَإِنَّهُ لَمْ تَعْظُمْ نِعْمَهُ اللَّهِ عَلى اءَحَدٍ إِلا ازْدادَ حَقُّ اللَّهِ عَلَیْهِ عِظَما، وَ إِنَّ مِنْ اءَسْخَفِ حالاتِ الْوُلاهِ عِنْدَ صالِحِ النَّاسِ اءَنْ یُظَنَّ بِهِمْ حُبُّ الْفَخْرِ، وَ یُوضَعَ اءَمْرُهُمْ عَلَى الْکِبْرِ.

وَ قَدْ کَرِهْتُ اءَنْ یَکُونَ جالَ فِی ظَنِّکُمْ اءَنِّی اءُحِبُّ الْإِطْراءَ، وَ اسْتِماعَ الثَّناءِ، وَ لَسْتُ بِحَمْدِ اللَّهِ کَذلِکَ، وَ لَوْ کُنْتُ اءُحِبُّ اءَنْ یُقالَ ذلِکَ لَتَرَکْتُهُ انْحِطاطا لِلَّهِ سُبْحانَهُ عَنْ تَناوُلِ ما هُوَ اءَحَقُّ بِهِ مِنَ الْعَظَمَهِ وَ الْکِبْرِیاءِ، وَ رُبَّما اسْتَحْلَى النَّاسُ الثَّناءَ بَعْدَ الْبَلاءِ، فَلا تُثْنُوا عَلَیَّ بِجَمِیلِ ثَناءٍ لِإِخْراجِی نَفْسِی إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ إِلَیْکُمْ مِنَ التَّقِیَّهِ فِی حُقُوقٍ لَمْ اءَفْرُغْ مِنْ اءَدائِها، وَ فَرائِضَ لا بُدَّ مِنْ إِمْضائِها.

فَلا تُکَلِّمُونِی بِما تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبابِرَهُ، وَ لا تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِما یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ اءَهْلِ الْبادِرَهِ، وَ لا تُخالِطُونِی بِالْمُصانَعَهِ، وَ لا تَظُنُّوا بِی اسْتِثْقالاً فِی حَقِّ قِیلَ لِی ، وَ لا الْتِماسَ إِعْظامٍ لِنَفْسِی ، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ اءَنْ یُقالَ لَهُ، اءَوِ الْعَدْلَ اءَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ کانَ الْعَمَلُ بِهِما اءَثْقَلَ عَلَیْهِ، فَلا تَکُفُّوا عَنْ مَقالَهٍ بِحَقِّ اءَوْ مَشُورَهٍ بِعَدْلٍ، فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ اءَنْ اءُخْطِئَ، وَ لا آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعْلِی إِلا اءَنْ یَکْفِیَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِی ما هُوَ اءَمْلَکُ بِهِ مِنِّی ، فَإِنَّما اءَنَا وَ اءَنْتُمْ عَبِیدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبِّ لا رَبَّ غَیْرُهُ، یَمْلِکُ مِنّا مَا لا نَمْلِکُ مِنْ اءَنْفُسِنا، وَ اءَخْرَجَنا مِمَّا کُنَّا فِیهِ إِلى ما صَلَحْنا عَلَیْهِ، فَاءَبْدَلَنا بَعْدَ الضَّلالَهِ بِالْهُدَى ، وَ اءَعْطانَا الْبَصِیرَهَ بَعْدَ الْعَمَى .

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در صفین : 

اما بعد، خداوند براى من که ولىّ امر و زمامدار شما هستم ، بر شما حقى مقرر داشته و همانگونه که مرا بر شما حقى است ، شما را نیز بر من حقى است . هنگامى که درباره حق گفتگو مى شود، حق گسترده ترین چیزهاست و به هنگام انصاف خواهى از یکدیگر حق دقیق ترین و تنگ میدان ترین امور است . آنسان ، که کسى را بر دیگرى حقى است آن دیگر را نیز بر او حقى خواهد بود. کسى که بر همگان حق دارد و هیچکس را بر او حقى نیست ، خداى تعالى است ، نه هیچیک از بندگانش . زیرا اوست که بر آفریدگان خود توانایى دارد و عدلش در هر چه قضایش بر آن جارى گردد، نمایان است . و او حق خود را بر بندگان در آن قرار داد که اطاعتش کنند و جزاى طاعتشان را دوچندان بر عهده گرفت .

این فضل و بخشایشى است از سوى او و بخشندگى بسیار است که او را در خور است و بس .پس ، خداوند سبحان ، بعضى از حقوق خود را براى بعضى از مردم واجب فرمود. و هر حقى را برابر پاداش حقى دیگر قرار داد. بعضى از آن حقوق زمانى واجب مى آیند که آن دیگر نیز حقى را که بر گردن دارد ادا نماید.

بزرگترین حقى که خداوند تعالى از آن حقوق واجب گردانیده ، حق والى است بر رعیت و حق رعیت است بر والى . این فریضه اى است که خدا اداى آن را بر هر یک از دو طرف مقرر داشته و آن را سبب الفت میان ایشان و عزت و ارجمندى دین ایشان قرار داده است . پس رعیت صلاح نپذیرد مگر آنکه والیان صلاح پذیرند و والیان به صلاح نیایند، مگر به راستى و درستى رعیت . زمانى که رعیت حق خود را نسبت به والى بگزارد و والى نیز حق خود را نسبت به رعیت ادا نماید، حق در میان آنها عزت یابد و پایه هاى دینشان استوارى گیرد و نشانه هاى عدالت برپا گردد و سنتهاى پیامبر (ص ) در مسیر خود افتد و اجرا گردد و در پى آن روزگار به صلاح آید و امید به بقاى دولت قوت گیرد و دشمنان ماءیوس ‍ گردند. و اگر رعیت بر والى خود چیره گردد یا والى بر رعیت ستم روا دارد، در این هنگام ، میان آنها اختلاف کلمه پدید آید و نشانه هاى جور پدیدار آید و تباهکارى در دین بسیار شود و عمل به سنتها متروک ماند و به هوا و هوس کار کنند و احکام اجرا نگردد و دردها و بیماریهاى مردم افزون شود و کس از پایمال شدن حق بزرگ و رواج امور باطل بیمى به دل راه ندهد. در این هنگام نیکان به خوارى افتند و بدان عزت یابند و بازخواستهاى خداوند از بندگان بسیار گردد. پس بر شماست که در چنین زمانى به یکدیگر اندرز دهید و یکدیگر را نیکو یارى دهید. هیچ کس نمى تواند حق طاعت خداوند را آنسان ، که سزاى اوست ، به جاى آورد، هر چند، هم که در به دست آوردن خشنودى او آزمند بود و بسیار بکوشد. از حقوق واجب خداوند بر بندگان این است که یکدیگر را به مقدار توان اندرز دهند و حق را در میان خود برپاى دارند و در این کار به یکدیگر یارى رسانند. و کسى نیست که در گزاردن حق از یارى خدا بى نیاز باشد، هر چند، منزلت وى در حق بزرگتر بود یا فضیلتش در دین بیش از دیگران باشد. آدمى هر چند، خرد و بى مقدار باشد و در دیده ها بى ارج آید، مى تواند که دیگران را بر حق یارى دهد یا از دیگران یارى خواهد.

در این هنگام ، مردى از اصحاب با گفتارى دراز به آن حضرت (ع ) پاسخ داد و در سخن خود بر او درود فرستاد و گفت که سخن او را شنیده و فرمانبردار اوست

على (ع ) به او چنین فرمود:

هر کس جلال خداوندى در چشم جانش بزرگ آید و پایگاه او در دلش ‍ جلیل ، باید که حق این عظمت و جلال به جاى آرد و هر چه جز اوست در چشمش خرد و حقیر آید. در چنین حالى ، سزاوارترین کس ، کسى است که نعمت خدا بر او بسیار باشد و احسانش در حق او نیکو. زیرا نعمت خدا بر کسى افزون نشود مگر آنکه حق خداوندى در دلش ‍ بزرگتر آید. از سخیف ترین حالات والیان در نزد مردم صالح این است که مردم پندارند که آنان دوستدار فخر و مباهات اند. و بناى کار خود بر کبر و غرور مى نهند.

من ناخوش دارم که در پندار شما چنین آید که من خواهان ثنا و ستایشم و سپاس خدا را که چنین نیستم . اگر هم دوست مى داشتم که بستایندم به سبب فروتنى در برابر پروردگارم آن را ترک مى کردم . زیرا تنها اوست که سزاوار عظمت و کبریاست . بسیار افتد که مردم پس از انجام کار مهمى که کرده اند، خواهند که آنان را بستایند، ولى مرا به سبب فرمانبرداریم از خدا و نیز رفتار نیکویى که با شما داشته ام ، به نیکى مستایید زیرا هنوز حقوقى است که من ادایشان نکرده ام و فرایضى بر گردن من است که باید آنها را بگزارم .

انسان که با جباران سخن مى گویند، با من سخن مگویید و از من پنهان مدارید آنچه را از مردم خشمگین به هنگام خشمشان پنهان مى دارند. نیز به چاپلوسى و تملق با من آمیزش مکنید. و مپندارید که گفتن حق بر من گران مى آید. و نخواهم که مرا بزرگ انگارید، زیرا هر که شنیدن حق بر او گران آید، یا نتواند اندرز کسى را در باب عدالت بشنود، عمل کردن به حق و عدالت بر او دشوارتر است . پس با من از گفتن حق یا راءى زدن به عدل باز نایستید، زیرا من در نظر خود بزرگتر از آن نیستم که مرتکب خطا نشوم و در اعمال خود از خطا ایمن باشم . مگر آنکه ، خدا مرا در آنچه با نفس من رابطه دارد، کفایت کند زیرا او تواناتر از من به من است . ما و شما بندگانى هستیم در قبضه قدرت پروردگارى که پرورش ‍ دهنده اى جز او نیست . او صاحب اختیار ماست در آنچه خود بدان اختیار نداریم . اوست که ما را از آنچه در آن غوطه وریم ، بیرون مى کشد و به راهى که صلاح ما در آن است ، مى برد. او بود که پس از گمراهى ما را هدایت کرد و پس از نابینایى ، بینایى بخشید.

عبدالمحمد آیتی۲۰۷

خطبه شماره ۲۱۵ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۱۵

و من دعاء له ( علیه‏السلام ) کان یدعو به کثیرا

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَمْ یُصْبِحْ بِی مَیِّتا وَ لا سَقِیما، وَ لا مَضْرُوبا عَلى عُرُوقِی بِسُوءٍ، وَ لا مَاءْخُوذا بِاءَسْواء عَمَلِی ، وَ لا مَقْطُوعا دابِرِی ، وَ لا مُرْتَدّا عَنْ دِینِی ، وَ لا مُنْکِرا لِرَبِّی ، وَ لا مُسْتَوْحِشا مِنْ إِیمانِی ، وَ لا مُلْتَبِسا عَقْلِی ، وَ لا مُعَذَّبا بِعَذابِ الْاءُمَمِ مِنْ قَبْلِی .

اءَصْبَحْتُ عَبْدا مَمْلُوکا ظالِما لِنَفْسِی ، لَکَ الْحُجَّهُ عَلَیَّ وَ لا حُجَّهَ لِی ، وَ لا اءَسْتَطِیعُ اءَنْ آخُذَ إِلا ما اءَعْطَیْتَنِی ، وَ لا اءَتَّقِیَ إِلا ما وَقَیْتَنِی .

اللَّهُمَّ إِنِّی اءَعُوذُ بِکَ اءَنْ اءَفْتَقِرَ فِی غِناکَ، اءَوْ اءَضِلَّ فِی هُداکَ، اءَوْ اءُضامَ فِی سُلْطانِکَ، اءَوْ اءُضْطَهَدَ وَ الْاءَمْرُ لَکَ.

اللَّهُمَّ اجْعَلْ نَفْسِی اءَوَّلَ کَرِیمَهٍ تَنْتَزِعُها مِنْ کَرائِمِی ، وَ اءَوَّلَ وَدِیعَهٍ تَرْتَجِعُها مِنْ وَدائِعِ نِعَمِکَ عِنْدِی .
اللَّهُمَّ إِنَّا نَعُوذُ بِکَ اءَنْ نَذْهَبَ عَنْ قَوْلِکَ، اءَوْ نُفْتَتَنَ عَنْ دِینِکَ، اءَوْ تَتابَعَ بِنا اءَهْواؤُنا دُونَ الْهُدَى الَّذِی جاءَ مِنْ عِنْدِکَ.

ترجمه :

از دعاهاى آن حضرت که فراوان مى خواند: 

ستایش باد خداوندى را که شبم را به روز آورد و من نه مرده ام و نه بیمارم و نه رگهایم دچار اضطراب و آفتى است و نه به بدى کردارم مورد مؤ اخذتم . نه بى فرزندم نه از دین برگشته ام و نه منکر پروردگارم هستم و نه از ایمانم نگرانم و نه عقلم آشفته است و نه به عذاب امتهاى پیشین معذّبم . شب را به روز مى آورم ، در حالى که ، بنده اى بى اختیارم و بر خود ستم کرده ام . تو توانى بر من حجت آورى و من نتوانم در برابر تو عذرى آورم . نتوانم گرفت جز آنکه تو مرا عطا کنى و نتوانم خویش را از بد نگه دارم مگر آنکه ، تو مرا نگه دارى .

بار خدایا، پناه مى برم به تو، از اینکه در عین بى نیازیت نیازمند و تهى دست مانم یا در عین راهنماییت گمراه گردم یا در عین توانمندیت بر من ستمى رود. یا در عین آنکه همه کارها به دست توست ، خوار و بى ارج گردم .

بار خدایا، جان مرا نخستین نعمت گرانبهایى قرار ده که از نعمتهاى گرانبهاى من مى ستانى و نخستین ودیعه اى از ودایع خود که از من بازپس مى گیرى .

بارخدایا، به تو پناه مى بریم از اینکه بخواهیم از سخن تو سر بر تابیم ، یا کیش تو را وانهیم و به کیش دیگر گراییم ، یا خواهشهاى نفسانى پیش از فرا رسیدن هدایتى که از سوى تو آمده بر ما چیره گردد.

عبدالمحمد آیتی۲۰۶

خطبه شماره ۲۱۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه:۲۱۴

من خطبه له ( علیه‏السلام  ) یصف جوهر الرسول، و یصف العلماء، و یعظ بالتقوى‏

وَ اءَشْهَدُ اءَنَّهُ عَدْلٌ عَدَلَ وَ حَکَمٌ فَصَلَ، وَ اءَشْهَدُ اءَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ وَ سَیِّدُ عِبادِهِ، کُلَّما نَسَخَ اللَّهُ الْخَلْقَ فِرْقَتَیْنِ جَعَلَهُ فِی خَیْرِهِمَا، لَمْ یُسْهِمْ فِیهِ عاهِرٌ، وَ لا ضَرَبَ فِیهِ فاجِرٌ.

اءَلا وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ قَدْ جَعَلَ لِلْخَیْرِ اءَهْلاً وَ لِلْحَقِّ دَعائِمَ، وَ لِلطَّاعَهِ عِصَما، وَ إِنَّ لَکُمْ عِنْدَ کُلِّ طاعَهٍ عَوْنا مِنَ اللَّهِ سُبْحانَهُ یَقُولُ عَلَى الْاءَلْسِنَهِ، وَ یُثَبِّتُ الْاءَفْئِدَهَ، فِیهِ کِفاءٌ لِمُکْتَفٍ، وَ شِفاءٌ لِمُشْتَفٍ.

صفه العلماء

وَ اعْلَمُوا اءَنَّ عِبادَ اللَّهِ الْمُسْتَحْفَظِینَ عِلْمَهُ، یَصُونُونَ مَصُونَهُ، وَ یُفَجِّرُونَ عُیُونَهُ، یَتَواصَلُونَ بِالْوِلایَهِ، وَ یَتَلاقَوْنَ بِالْمَحَبَّهِ، وَ یَتَساقَوْنَ بِکَاءْسٍ رَوِیَّهٍ، وَ یَصْدُرُونَ بِرِیَّهٍ، لا تَشُوبُهُمُ الرِّیبَهُ، وَ لا تُسْرِعُ فِیهِمُ الْغِیبَهُ، عَلَى ذلِکَ عَقَدَ خَلْقَهُمْ وَ اءَخْلاقَهُمْ، فَعَلَیْهِ یَتَحابُّونَ، وَ بِهِ یَتَواصَلُونَ، فَکانُوا کَتَفاضُلِ الْبَذْرِ یُنْتَقَى ، فَیُؤْخَذُ مِنْهُ وَ یُلْقَى ، قَدْ مَیَّزَهُ التَّخْلِیصُ، وَ هَذَّبَهُ التَّمْحِیصُ،

العظه بالتقوى

فَلْیَقْبَلِ امْرُؤٌ کَرامَهً بِقَبُولِها، وَ لْیَحْذَرْ قارِعَهً قَبْلَ حُلُولِها، وَ لْیَنْظُرِ امْرُؤٌ فِی قَصِیرِ اءَیَّامِهِ، وَ قَلِیلِ مُقامِهِ، فِی مَنْزِلٍ حَتَّى یَسْتَبْدِلَ بِهِ مَنْزِلاً، فَلْیَصْنَعْ لِمُتَحَوَّلِهِ، وَ مَعارِفِ مُنْتَقَلِهِ، فَطُوبى لِذِی قَلْبٍ سَلِیمٍ اءَطاعَ مَنْ یَهْدِیهِ، وَ تَجَنَّبَ مَنْ یُرْدِیهِ، وَ اءَصابَ سَبِیلَ السَّلامَهِ بِبَصَرِ مَنْ بَصَّرَهُ، وَ طاعَهِ هادٍ اءَمَرَهُ، وَ بادَرَ الْهُدى قَبْلَ اءَنْ تُغْلَقَ اءَبْوابُهُ، وَ تُقْطَعَ اءَسْبابُهُ، وَ اسْتَفْتَحَ التَّوْبَهَ، وَ اءَماطَ الْحَوْبَهَ، فَقَدْ اءُقِیمَ عَلَى الطَّرِیقِ، وَ هُدِیَ نَهْجَ السَّبِیلِ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع )

شهادت مى دهم که خداوند عادل است و با آفریدگان خود عدالت مى ورزد داورى است که حق و باطل را از یکدیگر جدا مى کند. شهادت مى دهم که محمد بنده او و پیامبر اوست و سرور مهتر بندگان او. هرگاه که خداوند بندگانش را دو گروه کرد، او را در بهترین گروه قرار داد. در تبار او نه زناکاران را بهره اى بوده و نه بزهکاران را جایى . بدانید، که خداوند براى نیکى یارانى قرار داد. و براى حق ستونهایى و براى طاعت ، نگه دارندگانى . شما را به هنگام هر طاعتى از سوى خداوند مددکارى است که کلمات را بر زبانتان مى نهد و دلهایتان را مطمئن مى گرداند که در آن اکتفا کننده را کفایت است و شفاجوینده را شفاست .

بدانید که آن گروه از بندگان خدا که نگهدارندگان علم او هستند، آنچه را باید نگه دارند، نگه مى دارند و چشمه هاى آن را جارى مى سازند و به یارى ، با هم مى آمیزند و به محبت با یکدیگر دیدار مى نمایند و جام سرشار به یکدیگر مى نوشانند و سیراب از هم جدا مى شوند. تردید و بدگمانى در آنها راه نیابد و غیبت را در میانشان راهى نیست . سرشت و خویشان چنین است و بر این حال با هم دوستى مى ورزند و با یکدیگر مى آمیزند. چونان بذرهاى برگزیده اند که جداشان کنند و برگیرند و بر زمین بیفشانند. بذرى که خالص بودنش آن را بر دیگر بذرها برترى بخشیده و آزمایشش از هر ناپاک پیراسته است.

 پس آدمى باید که اندرزهاى کریمانه را بپذیرد و پیش از آنکه حادثه در رسد از آن برحذر باشد و بنگرد به روزهاى کوتاه عمرش و درنگ اندکش در سرایى که بزودى باید که واگذاردش و به سرایى دیگرش بدل کند. باید براى آن سراى که به آنجا رخت خواهد کشید کارى کند. خوشا آنکه دلى دارد پیراسته از رذایل که از هر که هدایتش مى کند، فرمان مى برد و از هر که تباهش سازد دورى مى جوید و به راهنمایى کسى که دیدگانش را بینا ساخته به راه سلامت رسیده است و اطاعت از کسى را که راه هدایتش ‍ نموده ، شعار خود ساخته و پیش از آنکه درهاى هدایت بسته گردد و وسیله هایش منقطع شود، به سوى آن شتابد. در توبه ، به روى خود گشاده خواهد تا گناهانش را بزداید. چنین کسى بر سر راه است و راه روشن هدایت پیش پاى اوست .

عبدالمحمد آیتی۲۰۵

خطبه شماره ۲۱۳ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه:۲۱۳

 و من خطبه له ( علیه‏السلام  ) فی تمجید اللّه و تعظیمه‏

الْحَمْدُ لِلَّهِ الْعَلِیِّ عَنْ شَبَهِ الْمَخْلُوقِینَ، الْغالِبِ لِمَقالِ الْواصِفِینَ، الظَّاهِرِ بِعَجائِبِ تَدْبِیرِهِ لِلنَّاظِرِینَ، وَ الْباطِنِ بِجَلالِ عِزَّتِهِ عَنْ فِکْرِ الْمُتَوَهِّمِینَ، الْعالِمِ بِلَا اکْتِسابٍ وَ لا ازْدِیادٍ وَ لا عِلْمٍ مُسْتَفادٍ، الْمُقَدِّرِ لِجَمِیعِ الْاءُمُورِ بِلا رَوِیَّهٍ وَ لا ضَمِیرٍ، الَّذِی لا تَغْشاهُ الظُّلَمُ، وَ لا یَسْتَضِی ءُ بِالْاءَنْوارِ، وَ لا یَرْهَقُهُ لَیْلٌ وَ لا یَجْرِی عَلَیْهِ نَهارٌ، لَیْسَ إِدْراکُهُ بِالْإِبْصارِ، وَ لا عِلْمُهُ بِالْإِخْبارِ.

وَ مِنْهَا فِی ذِکْرِ النَّبِیِّ ص :

اءَرْسَلَهُ بِالضِّیَاءِ وَ قَدَّمَهُ فِی الاصْطِفاءِ، فَرَتَقَ بِهِ الْمَفاتِقَ، وَ ساوَرَ بِهِ الْمُغالِبَ، وَ ذَلَّلَ بِهِ الصُّعُوبَهَ، وَ سَهَّلَ بِهِ الْحُزُونَهَ، حَتَّى سَرَّحَ الضَّلالَ عَنْ یَمِینٍ وَ شِمالٍ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

ستایش خداوندى را که برتر از آن است که با آفریندگانش همانند باشد و فراتر از گفتار واصفان است . براى اصحاب بصیرت آشکار است ، به تدبیرهاى شگفتى آورش و از اندیشه توهم کنندگان پنهان است ، به جلال عزتش . عالم است بى آنکه علمى اندوخته باشد، یا بر علمش افزون شود یا علم خود از علم دیگرى برگرفته باشد.

آفریننده هر چیز است ، بدون اندیشه و تاءمّل . خداوندى که تاریکیهایش ‍ پوشیده ندارد و از روشنها روشنى نستاند. نه شب او را فرا مى گیرد و نه روز بر او مى گذرد. نه ادراکش به دیدن است و نه علمش از طریق اخبار.

از این خطبه (در وصف پیامبر (ص ):

او را با فروغ اسلام به رسالت فرستاد و مقدّم بر همه کسش برگزید. به او، پراکندگیها را به هم پیوست و پیروزمندان را به نیروى او درهم شکست . سختیها را به او آسان ساخت و ناهمواریها را به او هموار گردانید تا گمراهیها را از چپ و راست پراکنده ساخت .

عبدالمحمد آیتی۲۰۴

خطبه شماره ۲۱۲ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه:۲۱۲

و من خطبه له ( علیه‏السلام  ) کان یستنهض بها أصحابه إلى جهاد أهل الشام فی زمانه‏

اللَّهُمَّ اءَیُّما عَبْدٍ مِنْ عِبادِکَ سَمِعَ مَقالَتَنَا الْعادِلَهَ غَیْرَ الْجائِرَهِ، وَ الْمُصْلِحَهَ غَیْرَ الْمُفْسِدَهِ فِی الدِّینِ وَ الدُّنْیا، فَاءَبى بَعْدَ سَمْعِهِ لَها إِلا النُّکُوصَ عَنْ نُصْرَتِکَ، وَ الْإِبْطاءَ عَنْ إِعْزازِ دِینِکَ، فَإِنَّا نَسْتَشْهِدُکَ عَلَیْهِ یا اءَکْبَرَ الشَّاهِدِینَ شَهادَهً، وَ نَسْتَشْهِدُ عَلَیْهِ جَمِیعَ ما اءَسْکَنْتَهُ اءَرْضَکَ وَ سَماواتِکَ، ثُمَّ اءَنْتَ بَعْدُ الْمُغْنِی عَنْ نَصْرِهِ، وَ الْآخِذُ لَهُ بِذَنْبِهِ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

بارخدایا، هر بنده اى از بندگانت که سخن ما را که از روى عدل است ، نه ستم و به مصلحت دین و دنیاست ، نه به خلاف مصلحت ، بشنود و پس از شنیدن از آن سر برتابد و از یاریت بازایستد و در تقویت دین تو کاهلى کند، اى بزرگ ترین شاهدان تو را علیه او به شهادت مى گیریم و نیز همه موجوداتى را که در زمین و آسمانت جاى داده اى به شهادت مى گیریم و تو از آن پس ما را از یارى او بى نیاز فرماى و او را به گناهش بازخواست نماى .

عبدالمحمد آیتی۲۰۳

خطبه شماره ۲۱۱ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه:۲۱۱

و من خطبه له ( علیه‏السلام  ) فی عجیب صنعه الکون‏

وَ کانَ مِنِ اقْتِدارِ جَبَرُوتِهِ، وَ بَدِیعِ لَطَائِفِ صَنْعَتِهِ، اءَنْ جَعَلَ مِنْ ماءِ الْبَحْرِ الزَّاخِرِ الْمُتَراکِمِ الْمُتَقاصِفِ یَبَسا جامِدا، ثُمَّ فَطَرَ مِنْهُ اءَطْباقا فَفَتَقَها سَبْعَ سَماواتٍ بَعْدَ ارْتِتاقِها، فَاسْتَمْسَکَتْ بِاءَمْرِهِ وَ قامَتْ عَلَى حَدِّهِ، وَ اءَرْسَى اءَرْضا یَحْمِلُهَا الْاءَخْضَرُ الْمُثْعَنْجِرُ، وَ الْقَمْقامُ الْمُسَخَّرُ، قَدْ ذَلَّ لِاءَمْرِهِ، وَ اءَذْعَنَ لِهَیْبَتِهِ، وَ وَقَفَ الْجارِی مِنْهُ لِخَشْیَتِهِ، وَ جَبَلَ جَلامِیدَها، وَ نُشُوزَ مُتُونِها وَ اءَطْوادِها، فَاءَرْساها فِی مَراسِیها، وَ اءَلْزَمَها قَرارَاتِها، فَمَضَتْ رؤُوسُها فِی الْهَواءِ، وَ رَسَتْ اءُصُولُها فِی الْماءِ فَاءَنْهَدَ جِبالَها عَنْ سُهُولِها، وَ اءَساخَ قَواعِدَها فِی مُتُونِ اءَقْطارِها وَ مَواضِعِ اءَنْصابِها، فَاءَشْهَقَ قِلالَها، وَ اءَطالَ اءَنْشازَها، وَ جَعَلَها لِلْاءَرْضِ عِمادا، وَ اءَرَّزَها فِیها اءَوْتادا، فَسَکَنَتْ عَلَى حَرَکَتِها مِنْ اءَنْ تَمِیدَ بِاءَهْلِها، اءَوْ تَسِیخَ بِحِمْلِها، اءَوْ تَزُولَ عَنْ مَواضِعِها فَسُبْحانَ مَنْ اءَمْسَکَها بَعْدَ مَوَجانِ مِیاهِها، وَ اءَجْمَدَها بَعْدَ رُطُوبَهِ اءَکْنافِها، فَجَعَلَها لِخَلْقِهِ مِهادا، وَ بَسَطَها لَهُمْ فِراشا فَوْقَ بَحْرٍ لُجِّیِّ راکِدٍ لا یَجْرِی وَ قائِمٍ لا یَسْرِی ، تُکَرْکِرُهُ الرِّیَاحُ الْعَواصِفُ، وَ تَمْخُضُهُ الْغَمامُ الذَّوارِفُ إِنَّ فِی ذلِکَ لَعِبْرَهً لِمَنْ یَخْشى .

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع )

از آثار عظمتش و بدایع آفرینش شگفت انگیزش ، این است که از آب دریاى لبالب که موجهایش بر یکدیگر مى آمدند و هر موج ، موج دیگرى را مى راند، جایى خشک و جامد پدید آورد و از آن طبقاتى ایجاد کرد و آن طبقات را که بربسته بودند از هم بگشود و هفت آسمان ساخت و آسمانها به فرمان او خود را نگه داشتند و هر یک در آنجا که بایدش برپاى ایستاد. زمین را استوار بیافرید، در حالى که ، آن را دریاى عظیم سبزگون ، که مسخر فرمان اوست ، بر پشت حمل مى کرد. در برابر فرمان او خوار و ذلیل بود و از هیبتش سر به فرمان . آب روان از بیمش بر جاى بایستاد. پس صخره هاى زمین را آفرید و تپه هاى بلند و کوههاى عظیم را پدید آورد و در جاى خود استوار بداشت و مقرر داشت که در جاى خود بمانند. کوهها را در هوا برافراشت و بن آنها در آب فرو برد و آنها را از زمینهاى هموار و پست برکشید و آنها را در اقطار زمین و آن مکانها که برقرار هستند، فرو کرد. و قله ها را برافراشت و بلندیهایش را به اطراف کشانید. و این کوهها را ستونهاى زمین گردانید و چون میخها در زمین فرو کرد. و زمین که جنبان بود آرامش یافت تا ساکنان خود را نلرزاند و بار خود نریزد و از جاى خود به دیگر جاى نشود.

منزه است خداوندى که زمین را پس از تموج آبهایش ثابت نگه داشت و پس از رطوبت اطرافش خشک گردانید و آن را جایگاه آسایش آفریدگان ساخت و آن را برایشان چون فرشى بر روى دریاى ژرف ساکن بگسترد. دریایى که روان نیست و ایستاده است ، نه گردان . بادهاى سخت بر آن مى وزد و مى بردش و بازش مى گرداند.

ابرهاى پر باران بر آن ببارد و به جنبشش آورد. (در آن براى کسانى که مى ترسند پندى است .

عبدالمحمد آیتی۲۰۲

خطبه شماره ۲۱۰ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی(اقسام حدیث و روایات)

کلام : ۲۰۱

و من کلام له ع وَ قَدْ سَاءَلَهُ سائِلُ عن اءَحادِیثِ الْبِدَعِ وَ عَمَا فِی اءَیْدِی النَاسِ مِنِ اخْتِلافِ الْخَبَرِ،فَقالَ ع : 

إِنَّ فِی اءَیْدِی النَّاسِ حَقّا وَ باطِلاً، وَ صِدْقا وَ کَذِبا، وَ ناسِخا وَ مَنْسُوخا، وَ عامّا وَ خاصّا، وَ مُحْکَما وَ مُتَشابِها، وَ حِفْظا وَ وَهْما، وَ لَقَدْ کُذِبَ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى عَهْدِهِ حَتَّى قامَ خَطِیبا فَقالَ: مَنْ کَذَبَ عَلَیَّ مُتَعَمِّدا فَلْیَتَبَوَّاءْ مَقْعَدَهُ مِنَ النَّارِ.
وَ إِنَّما اءَتاکَ بِالْحَدِیثِ اءَرْبَعَهُ رِجالٍ لَیْسَ لَهُمْ خامِسٌ:

المنافقون‏

رَجُلٌ مُنافِقٌ مُظْهِرٌ لِلْإِیمانِ، مُتَصَنِّعٌ بِالْإِسْلامِ، لا یَتَاءَثَّمُ وَ لا یَتَحَرَّجُ، یَکْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص ‍ مُتَعَمِّدا، فَلَوْ عَلِمَ النَّاسُ اءَنَّهُ مُنافِقٌ کاذِبٌ لَمْ یَقْبَلُوا مِنْهُ، وَ لَمْ یُصَدِّقُوا قَوْلَهُ، وَ لَکِنَّهُمْ قالُوا: صَاحِبُ رَسُولِ اللَّهِ ص رَآهُ، وَ سَمِعَ مِنْهُ، وَ لَقِفَ عَنْهُ، فَیَاءْخُذُونَ بِقَوْلِهِ، وَ قَدْ اءَخْبَرَکَ اللَّهُ عَنِ الْمُنافِقِینَ بِما اءَخْبَرَکَ، وَ وَصَفَهُمْ بِما وَصَفَهُمْ بِهِ لَکَ، ثُمَّ بَقُوا بَعْدَهُ، فَتَقَرَّبُوا إ لى اءَئِمَّهِ الضَّلالَهِ وَ الدُّعاهِ إ لَى النَّارِ بِالزُّورِ وَ الْبُهْتانِ، فَوَلَّوْهُمُ الْاءَعْمالَ، وَ جَعَلُوهُمْ حُکَّاما عَلَى رِقابِ النَّاسِ، فَاءَکَلُوا بِهِمُ الدُّنْیا، وَ إِنَّمَا النَّاسُ مَعَ الْمُلُوکِ وَ الدُّنْیا إِلا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ؛ فَهَذا اءَحَدُ الْاءَرْبَعَهِ.

الخاطئون‏

وَ رَجُلٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ شَیْئا لَمْ یَحْفَظْهُ عَلَى وَجْهِهِ، فَوَهِمَ فِیهِ وَ لَمْ یَتَعَمَّدْ کَذِبا، فَهُوَ فِی یَدَیْهِ وَ یَرْوِیهِ وَ یَعْمَلُ بِهِ، وَ یَقُولُ: اءَنَا سَمِعْتُهُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فَلَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ اءَنَّهُ وَهِمَ فِیهِ لَمْ یَقْبَلُوهُ مِنْهُ، وَ لَوْ عَلِمَ هُوَ اءَنَّهُ کَذَلِکَ لَرَفَضَهُ.

اهل الشبهه

وَ رَجُلٌ ثالِثٌ سَمِعَ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص شَیْئا یَاءْمُرُ بِهِ ثُمَّ إِنَّهُ نَهَى عَنْهُ وَ هُوَ لا یَعْلَمُ، اءَوْ سَمِعَهُ یَنْهَى عَنْ شَیْءٍ ثُمَّ اءَمَرَ بِهِ وَ هُوَ لا یَعْلَمُ، فَحَفِظَ الْمَنْسُوخَ وَ لَمْ یَحْفَظِ النَّاسِخَ، فَلَوْ یَعْلِمَ اءَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضَهُ، وَ لَوْ عَلِمَ الْمُسْلِمُونَ إِذْ سَمِعُوهُ مِنْهُ اءَنَّهُ مَنْسُوخٌ لَرَفَضُوهُ.

الصادقون الحافظون

وَ آخَرُ رابِعٌ لَمْ یَکْذِبْ عَلَى اللَّهِ وَ لا عَلَى رَسُولِهِ، مُبْغِضٌ لِلْکَذِبِ خَوْفا مِنَ اللَّهِ، وَ تَعْظِیما لِرَسُولِ اللَّهِ ص وَ لَمْ یَهِمْ، بَلْ حَفِظَ ما سَمِعَ عَلَى وَجْهِهِ، فَجاءَ بِهِ عَلَى ما سَمِعَهُ: لَمْ یَزِدْ فِیهِ وَ لَمْ یَنْقُصْ مِنْهُ، فَهُوَحَفِظَ النَّاسِخَ فَعَمِلَ بِهِ، وَ حَفِظَ الْمَنْسُوخَ فَجَنَّبَ عَنْهُ، وَ عَرَفَ الْخاصَّ وَ الْعامَّ، وَ الْمُحْکَمَ وَ الْمُتَشَابِهَ فَوَضَعَ کُلَّ شَیْءٍ مَوْضِعَهُ وَ عَرَفَ المُتَشابِهَ وَ مُحْکَمَهُ.

وَ قَدْ کانَ یَکُونُ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ ص الْکَلامُ لَهُ وَجْهانِ: فَکَلامٌ خَاصُّ، وَ کَلامٌ عَامُّ، فَیَسْمَعُهُ مَنْ لا یَعْرِفُ ما عَنَى اللَّهُ سُبْحانَهُ، بِهِ وَ لا ما عَنَى رَسُولُ اللَّهِ ص فَیَحْمِلُهُ السَّامِعُ، وَ یُوَجِّهُهُ عَلى غَیْرِ مَعْرِفَهٍ بِمَعْناهُ، وَ ما قُصِدَ بِهِ، وَ ما خَرَجَ مِنْ اءَجْلِهِ وَ لَیْسَ کُلُّ اءَصْحابِ رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ کانَ یَسْاءَلُهُ وَ یَسْتَفْهِمُهُ حَتَّى إِنْ کانُوا لَیُحِبُّونَ اءَنْ یَجِی ءَ الْاءَعْرابِیُّ اءَوَ الطَّارِئُ فَیَسْاءَلَهُ ع حَتَّى یَسْمَعُوا، وَ کانَ لا یَمُرُّ بِی مِنْ ذلِکَ شَیْءٌ إِلا سَاءلْتُهُ عَنْهُ وَ حَفِظْتُهُ، فَهذِهِ وُجُوهُ ما عَلَیْهِ النَّاسُ فِی اخْتِلافِهِمْ، وَ عِلَلِهِمْ فِی رِوایاتِهِمْ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) کسى در باب حدیثهاى مجعول و خبرهاى گوناگون که در دست مردماست از او سؤ ال کرد و آن حضرت (ع ) چنین فرمود: 

در دست مردم ، حق است و باطل ، دروغ است و راست ، ناسخ است منسوخ ، همچنین ، عام است و خاص ، محکم است و متشابه و عارى از اشتباه و آمیخته با آن .

در زمان رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) آن قدر بر او دروغ بستند که برخاست و براى مردم خطبه اى ادا کرد. و در آن گفت هر که بعمد بر من دروغ بندد جایگاه خود را به آتش برده است .

حدیث را چهار کس نقل مى کنند و پنجمى ندارند یا منافق مردى است که اظهار ایمان مى کند و خود را مسلمان مى نمایاند، ولى از ارتکاب هیچ گناهى و جرمى باک ندارد و بر رسول الله (صلى الله علیه و آله ) بعمد دروغ مى بندد. اگر مردم مى دانستند که منافق و دروغگوست ، سخنش را نمى پذیرفتند و تصدیق نمى کردند ولى مى گویند یار رسول الله (صلى الله علیه و آله ) است ، او را دیده و از او شنیده و ضبط کرده است . پس ‍ مردم گفتارش را مى پذیرند و خداوند در قرآن از منافقان خبر داده و بدان صفات که دارند براى تو وصفشان کرده است . اینان بعد از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) ماندند و بر آستان پیشوایان ضلالت و داعیانى که به باطل و بهتان مردم را به آتش فرا مى خواندند، تقرب یافتند. حتى به حکومتشان هم گماشتند و بدین نام بر گردن مردم سوارشان کردند و در پناه نام آنها به جهانخوارى ، پرداختند. زیرا مردم غالبا با پادشاهان و دنیاداران هستند، مگر کسى که خداوندش از این خطر نگه داشته باشد. و این یکى از آن چهار است .

و دیگر، مردى است که از رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) خبرى شنیده ، اما درستش را به خاطر نسپرده و سر آن ندارد که دروغ بگوید. او چیزى را که آموخته ، اینک ، روایت مى کند و خود نیز به کارش مى بندد و همه جا مى گوید که این سخن را از رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) شنیده ام . اگر مسلمانان مى دانستند که او اشتباه دریافته از او نمى پذیرفتند و خود نیز اگر مى دانست ترکش مى گفت .

سه دیگر مردى است که از رسول خدا (صلى الله علیه و آله ) چیزى شنیده که بدان فرمان داده ، سپس ، از آن نهى کرده است ، بى آنکه ، او آگاه شده باشد. یا شنیده است که از کارى نهى کرده ، سپس ، به آن فرمان داده ، بى آنکه او خبردار شده باشد.

بنابراین ، منسوخ را شنیده ولى ناسخ را نشنیده است . این مرد اگر مى دانست آنچه مى گوید نسخ شده ، هرگز نمى گفت . و اگر مسلمانان هنگامى که آن را از او شنیدند مى دانستند که نسخ شده ، آن را ترک مى گفتند.

چهارم ، مردى است که هرگز به خدا و پیامبر او دروغ نمى بندد و به سبب ترسى که از خدا دارد و نیز به خاطر بزرگداشت پیامبر او دروغ را دشمن است ، به اشتباه هم نیفتاده است ، بلکه هر سخنى را چنانکه از پیامبر (صلى الله علیه و آله ) شنیده است به خاطر سپرده و اینک روایتش ‍ مى کند. نه بر آن مى افزاید و نه از آن مى کاهد. ناسخ را به خاطر سپرده و به کار مى بندد و منسوخ را به خاطر سپرده و از آن دورى مى جوید.

خاص را از عام تمیز مى دهد و متشابه را به جاى محکم نمى نشاند و هر چیز را به جاى خود مى نهد.

گاه اتفاق مى افتاد که سخن رسول الله (صلى الله علیه و آله ) را دو جنبه بود جنبه اى روى در خاص داشت و جنبه اى روى در عام . چنین سخن را کسى که از قصد خداوند سبحان و پیامبر او (صلى الله علیه و آله ) آگاهى نداشت ، مى شنید، آنگاه بى آنکه به معنى آن معرفتى یافته و منظور گوینده را از بیان آن شناخته باشد، به صورتى توجیه مى کرد. و چنان نبود که همه اصحاب رسول خدا (ص ) از او چیزى پرسیده و فهم آن سخن را خواسته باشند. تا آنجا که ، برخى آرزو مى کردند که عربى بادیه نشین یا غریبى بیاید و از او چیزى بپرسد تا آنها گوش بدان فرا دهند. حال آنکه ، هیچ مشکلى براى من پیش نمى آمد مگر آنکه از او مى پرسیدم و درست ، به خاطر مى سپردم . آرى ، اینهاست علل اختلاف مردم در روایتها.

عبدالمحمد آیتی۲۰۱

خطبه شماره ۲۰۹ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۰۹

و من کلام له ع بِالبَصْرَهِ وَ قَدْ دَخَلَ عَلَى الْعَلاءِ بنِ زِیادٍالْحارِثِی وَ هُوَ مِن اءَصْحابِهِ یَعُودُهُ،فَلَما رَاءى سَعَهَ دارِهِ قالَ: 

ما کُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَهِ هَذِهِ الدَّارِ فِی الدُّنْیا؟ وَ اءَنْتَ إِلَیْها فِی الْآخِرَهِ کُنْتَ اءَحْوَجَ، وَ بَلى إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَهَ تَقْرِی فِیهَا الضَّیْفَ، وَ تَصِلُ فِیهَا الرَّحِمَ، وَ تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطالِعَها، فَإِذا اءَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَهَ.
فَقالَ لَهُ الْعَلاءُ :
یا اءَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ اءَشْکُو إِلَیْکَ اءَخِی عاصِمَ بْنَ زِیادٍ.

قالَ :
وَ ما لَهُ؟

قَالَ :
لَبِسَ الْعَباءَهَ وَ تَخَلَّى عَنِ الدُّنْیا، قالَ: عَلَیَّ بِهِ، فَلَمّا جاءَ

قالَ :
یا عُدَیَّ نَفْسِهِ، لَقَدِ اسْتَهامَ بِکَ الْخَبِیثُ، اءَما رَحِمْتَ اءَهْلَکَ وَ وَلَدَکَ؟ اءَتَرَى اللَّهَ اءَحَلَّ لَکَ الطَّیِّباتِ وَ هُوَ یَکْرَهُ اءَنْ تَاءْخُذَها؟ اءَنْتَ اءَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذلِکَ؟

قالَ :
یا اءَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ هذا اءَنْتَ فِی خُشُونَهِمَلْبَسِکَ وَ جُشُوبَهِ مَاءْکَلِکَ!

قَالَ :
وَیْحَکَ إِنِّی لَسْتُ کَاءَنْتَ، إِنَّ اللَّهَ تَعالَى فَرَضَ عَلَى اءَئِمَّهِ الْحَقّ اءَنْ یُقَدِّرُوا اءَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَهِ النَّاسِ کَیْلا یَتَبَیَّغَ بِالْفَقِیرِ فَقْرُهُ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) امام (ع ) در بصره به عیادت علاء بن زیاد حارثى رفت و علاء ازاصحابش بود. چون فراخى خانه اش را دید، چنین فرمود: 

سرایى به این فراخى در دنیا به چه کارت مى آید و حال آنکه ، در آخرت نیازت بدان بیشتر است . البته اگر بخواهى ، با همین خانه به خانه آخرت هم خواهى رسید، هرگاه در آن مهمانان را طعام دهى و خویشاوندان را بنوازى و حقوقى را که به گردن توست ادا کنى . بدینسان ، به خانه آخرت هم پرداخته اى .
علاء گفت :
یا امیرالمؤ منین از برادرم ، عاصم بن زیاد به تو شکایت مى کنم .

على (ع ) پرسید :
او را چه مى شود

علاء گفت :
جامه پشمین پوشیده و از دنیا بریده است .

على (ع ) گفت :
او را نزد من بیاورید. چون بیاوردندش ، فرمود اى دشمن حقیر خویش ، شیطان ناپاک خواهد که تو را گمراه کند. آیا به زن و فرزندت ترحم نمى کنى پندارى که خدا چیزهاى نیکو و پاکیزه را بر تو حلال کرده ولى نمى خواهد که از آنها بهره مند گردى تو در نزد خدا از آنچه پندارى پست تر هستى .

عاصم گفت :
یا امیرالمؤ منین تو خود نیز جامه خشن مى پوشى و غذاى ناگوار مى خورى على (ع ) در پاسخ او فرمود:

واى بر تو. مرا با تو چه نسبت خداوند بر پیشوایان دادگر مقرر فرموده که خود را در معیشت با مردم تنگدست برابر دارند تا بینوایى را رنج بینوایى به هیجان نیاورد و موجب هلاکتش گردد.

عبدالمحمد آیتی۲۰۰

خطبه شماره ۲۰۸ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۰۸

و من کلام له ع قالَهُ لَمَّا اضْطَرَبَ عَلَیْهِ اءصْحابُهُ فِی اءمْرِ الْحُکُومَهِ:  

اءَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّهُ لَمْ یَزَلْ اءَمْرِی مَعَکُمْ عَلَى مَا اءُحِبُّ حَتَّى نَهِکَتْکُمُ الْحَرْبُ، وَ قَدْ وَاللَّهِ اءَخَذَتْ مِنْکُمْ وَ تَرَکَتْ، وَ هِیَ لِعَدُوِّکُمْ اءَنْهَکُ.
لَقَدْ کُنْتُ اءَمْسِ اءَمِیرا فَاءَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَاءْمُورا، وَ کُنْتُ اءَمْسِ ناهِیا فَاءَصْبَحْتُ الْیَوْمَ مَنْهِیّا، وَ قَدْ اءَحْبَبْتُمُ الْبَقاءَ، وَ لَیْسَ لِی اءَنْ اءَحْمِلَکُمْ عَلَى ما تَکْرَهُونَ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى که یارانش در باب حکمیت با او راه مخالفت پیش گرفتند،فرمود:

اى مردم ، کار من با شما به گونه اى بود که به دلخواه من بود. تا زمانى که جنگ ناتوانتان ساخت . به خدا سوگند، چیزهایى را از شما گرفت ، ولى چیزهایى را هم برایتان باقى گذاشت و دشمنان شما را بیش از شما ناتوان ساخت .
من دیروز فرمانده بودم ، امروز فرمانپذیرم . دیروز من نهى مى کردم امروز مرا نهى مى کنند. شما دوست دارید که زنده بمانید و من نمى توانم شما را به کارى وادارم که خود نمى خواهید.

عبدالمحمد آیتی۱۹۹

خطبه شماره ۲۰۷ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۰۷

و من کلام له ع فِی بَعْضِ اءیّامِ صِفَینِ وَ قَدْ رَاءى الْحَسَنَ ابْنَهُ ع یَتَسَرَّعُ إ لَى الْحَرْبِ:  

امْلِکُوا عَنِّی هَذا الْغُلامَ لا یَهُدَّنِی ، فَإِنَّنِی اءَنْفَسُ بِهَذَیْنِ (یَعْنِی الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ ع ) عَلَى الْمَوْتِ لِئَلاّ یَنْقَطِعَ بِهِما نَسْلُ رَسُولِ اللَّهِ ص .

قال السید الشریف :

قَوْلُهُ ع : امْلِکُوا عَنِّی هذَا الْغُلامَ مِنْ اءعْلَى الْکَلامِ وَ اءَفْصَحِهِ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ). در یکى از روزهاى جنگ صفین فرزندش حسن (ع ) را دید که به جنگمى شتابد و چنین فرمود: 

نگه دارید و مانع شوید این پسر را از جنگ تا با مرگ خود پشت مرا نشکند.نمى خواهم که این دو (یعنى حسن و حسین (ع ) به کام مرگ افتند و با مرگ آنها نسل رسول الله (ص ) منقطع شود.

شریف رضى گوید :

سخن امام که مى گوید (املکوا عنى هذا الغلام ) از برترین سخنان و فصیح ترین آنهاست .

عبدالمحمد آیتی۱۹۸

خطبه شماره ۲۰۶ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

 کلام : ۲۰۶

و من کلام له ع وَ قَدْ سَمِعَ قَوْما مِنْ اءَصحابِهِ یَسِبُّونَ اءَهْلَ الشامِ اءَیّامَ حَرْبِهِمْ بِصِفِّینَ: 

إِنِّی اءَکْرَهُ لَکُمْ اءَنْ تَکُونُوا سَبّابِینَ، وَ لکِنَّکُمْ لَوْ وَصَفْتُمْ اءَعْمالَهُمْ وَ ذَکَرْتُمْ حالَهُمْ کانَ اءَصْوَبَ فِی الْقَوْلِ، وَ اءَبْلَغَ فِی الْعُذْرِ، وَ قُلْتُمْ مَکانَ سَبِّکُمْ إِیّاهُمْ: اللَّهُمَّ احْقِنْ دِماءَنا وَ دِماءَهُمْ، وَ اءَصْلِحْ ذاتَ بَیْنِنا وَ بَیْنِهِمْ، وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلالَتِهِمْ حَتَّى یَعْرِفَ الْحَقَّ مَنْ جَهِلَهُ، وَ یَرْعَوِیَ عَنِ الْغَیِّ وَ الْعُدْوانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) هنگامى که شنید گروهى از اصحابش در جنگ صفین ، شامیان را دشناممى گویند چنین فرمود: 

دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید. ولى اگر به توصیف اعمال و بیان حالشان بپردازید، سخنتان به صواب نزدیکتر و عذرتان پذیرفته تر است . به جاى آنکه دشنامشان دهید، بگویید بار خدایا خونهاى ما و آنها را از ریختن نگه دار و میان ما و ایشان آشتى انداز و آنها را که در این گمراهى هستند راه بنماى . تا هر که حق را نمى شناسد، بشناسد و هر که آزمند گمراهى و دشمنى است از آن باز ایستد.

عبدالمحمد آیتی۱۹۷

خطبه شماره ۲۰۵ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۰۵

و من کلام له ع کَلَّمَ بِهِ طَلْحَهَ وَالزُّبَیْرَ بَعْدَ بَیْعَتِهِ بالخِلافَه ، وَ قَدْ عَتَبا عَلَیْهِ مِن تَرْکِمَشْوَرَتِهما، والاستِعانَهِ فِی الاءُمُوربهما:

لَقَدْ نَقَمْتُما یَسِیرا، وَ اءَرْجَاءْتُما کَثِیرا، اءَلا تُخْبِرانِی اءَیُّ شَیْءٍ کانَ لَکُما فِیهِ حَقُّ دَفَعْتُکُما عَنْهُ؟ اءَمْ اءَیُّ قَسْمٍ اسْتَاءْثَرْتُ عَلَیْکُما بِهِ؟ اءَمْ اءَیُّ حَقِّ رَفَعَهُ إِلَیَّ اءَحَدٌ مِنَ الْمُسْلِمِینَ ضَعُفْتُ عَنْهُ، اءَمْ جَهِلْتُهُ، اءَمْ اءَخْطاءْتُ بابَهُ؟

وَاللَّهِ ما کانَتْ لِی فِی الْخِلافَهِ رَغْبَهٌ، وَ لا فِی الْوِلایَهِ إِرْبَهٌ، وَ لَکِنَّکُمْ دَعَوْتُمُونِی إِلَیْها، وَ حَمَلْتُمُونِی عَلَیْها، فَلَمَّا اءَفْضَتْ إِلَیَّ نَظَرْتُ إِلى کِتابِ اللَّهِ وَ ما وَضَعَ لَنا وَ اءَمَرَنا بِالْحُکْمِ بِهِ فَاتَّبَعْتُهُ، وَ مَا اسْتَسنَّ النَّبِیُّ ص فَاقْتَدَیْتُهُ، فَلَمْ اءَحْتَجْ فِی ذلِکَ إِلَى رَاءْیِکُما، وَ لا رَاءْیِ غَیْرِکُما، وَ لا وَقَعَ حُکْمٌ جَهِلْتُهُ فَاءَسْتَشِیرَکُما وَإ خْوانِی الْمُسْلِمِینَ، وَ لَوْ کانَ ذلِکَ لَمْ اءَرْغَبْ عَنْکُما وَ لا عَنْ غَیْرِکُمَا.

وَ اءَمّا ما ذَکَرْتُما مِنْ اءَمْرِ الْاءُسْوَهِ فإ نَّ ذلِکَ اءَمْرٌ لَمْ اءَحْکُمْ اءنَا فِیهِ بِرَاءیی ، وَ لا وَلِیتُهُ هَوىً مِنِّی ، بَلْ وَجَدْتُ اءَنَا وَ اءَنْتُما ما جاءَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص قَدْ فُرِغَ مِنْهُ فَلَمْ اءَحْتَجْ إِلَیْکُما فِیما قَدْ فَرَغَ اللَّهُ مِنْ قَسْمِهِ، وَاءَمْضَى فِیهِ حُکْمَهُ فَلَیْسَ لَکُما وَاللَّهِ عِنْدِی وَ لا لِغَیْرِکُما فِی هذا عُتْبَى ، اءَخَذَ اللَّهُ بِقُلُوبِنا وَ قُلُوبِکُمْ إِلَى الْحَقِّ، وَ اءَلْهَمَنا وَ إِیَّاکُمُ الصَّبْرَ.
ثُمَّ قالَ ع : رَحِمَ اللَّهُ امْرَاءً رَاءَى حَقّا فَاءعانَ عَلَیْهِ، اءَوْ رَاءى جَوْرا فَرَدَّهُ، وَ کانَ عَوْنا بِالْحَقِّ عَلى صاحِبِهِ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) خطاب به طلحه و زبیر، پس از بیعت به خلافت . آن دو از اینکه امام(ع ) در کارها با آنها مشورت نکرده و از ایشان یارى نخواسته ، اظهار ناخشنودى کرده بودند. 

شما دو تن به اندک ناخشنود شدید و کارهاى بسیارى را به تاءخیر انداختید. چرا نمى گویید که شما را در چه چیزى حقى بوده و من آن را از شما دریغ داشته ام ؟ و در تصرف کدام نصیب و عطایى خود را بر شما ترجیح نهاده ام ؟ یا کدام حق و دعوایى بود که یکى از مسلمانان نزد من آورد و من در اداى آن ناتوان بوده ام یا حکم آن نمى دانسته ام یا در آن خطا نموده ام ؟

به خدا سوگند، نه به خلافت رغبتى داشتم و نه به حکومت نیازى . این شما بودید که مرا به آن فراخواندید و بر من تحمیلش نمودید. هنگامى که خلافت به من رسید به کتاب خدا و آنچه براى ما در آن مقرر داشته و فرمانمان داده که بر شیوه آن عمل کنیم ، نظر کردم و از آن پیروى نمودم . و به سنتى که پیامبر (صلى الله علیه و آله ) نهاده است اقتدا کردم . بنابراین ، دیگر به راءى شما و جز شما نیازى نداشتم . براى من حکمى هم پیش ‍ نیامده که آن را ندانم و از شما دو تن یا برادران مسلمانم مشورت خواهم . اگر چنین وضعى پیش آمده بود، هرگز از مشورت با شما و دیگران روى نمى گردانیدم . اما در باب اینکه چرا در تقسیم ، مساوات مى کنم ، این هم چیزى است که من به راءى خود یا از روى هواى نفس در آن قضاوت نکرده ام . من و شما دو تن دیده ایم که رسول الله (صلى الله علیه و آله ) در این باب چه حکمى آورده و چگونه عمل کرده است . پس در کارى که خدا حکمش را مقرر داشته و امضا کرده بود، نیازى به راءى و نظر شما نداشتم . به خدا سوگند، شما دو تن را و جز شما را بر من حقى نیست که زبان شکایت گشایید. خداوند دلهاى ما را و شما را به حق متمایل سازد. و در دل ما و شما شکیبایى اندازد.

(سپس فرمود): خدا بیامرزد کسى را که حقى را ببیند و آن را یارى دهد و ستمى را ببیند و آن را دور سازد و صاحب حق را در گرفتن حقش یار باشد.

عبدالمحمد آیتی۱۹۶

خطبه شماره ۲۰۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۰۴

 و من کلام له ( علیه‏السلام ) کان کثیرا ما ینادی به أصحابه

تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ، وَ اءَقِلُّوا الْعُرْجَهَ عَلَى الدُّنْیا، وَانْقَلِبُوا بِصالِحِ ما بِحَضْرَتِکُمْ مِنَ الزّاد،ِ فَإِنَّ اءَمامَکُمْ عَقَبَهً کَؤُودا وَ مَنازِلَ مَخُوفَهً مَهُولَهً، لا بُدَّ مِنَ الْوُرُودِ عَلَیْها، وَالْوُقُوفِ عِنْدَها.

وَاعْلَمُوا اءَنَّ مَلاحِظَ الْمَنِیَّهِ نَحْوَکُمْ دانِیَهٌ، وَ کَاءَنَّکُمْ بِمَخالِبِها وَ قَدْ نَشِبَتْ فِیکُمْ، وَ قَدْ دَهَمَتْکُمْ فِیها مُفْظِعاتُ الْاءُمُورِ، وَ مُعْضِلاتُ الْمَحْذُورِ، فَقَطِّعُوا عَلایقَ الدُّنْیا، وَاسْتَظْهِرُوا بِزادِ التَّقْوى .

وَ قَدْ مَضى شَىٍّْء مِنْ هذَا الْکلامِ فِیما تَقَدَّمَ بِخِلافِ هذِهِ الرِّوایَهِ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) همواره در میان اصحاب خود چنین ندا مى داد:

مهیا شوید خدایتان رحمت کناد که در میان شما بانگ رحیل در داده اند.
درنگ خویش در دنیا کمتر سازید و همراه توشه هاى نیکویى که با خود برداشته اید، بازگردید، زیرا رویاروى شما گردنه اى است که از آن بسختى توان گذشت . منزلهایى است وحشتناک و هول انگیز، که بناچار بر آنها داخل خواهید شد و در آنجا درنگ خواهید کرد. بدانید، که مرگ از نزدیک به گوشه چشم در شما مى نگرد و چنانکه پندارى ، در چنگالهاى آن گرفتار آمده اید، ناخن در تنتان فرو برده است . کارهاى بس دشوار و رنجهاى کمر شکن آن شما را در برگرفته . پس پیوند خود با دنیا ببرید و به توشه تقوا پشت خود قوى سازید.

برخى از این کلام پیش از این آمده بود و آن روایتى دیگر بود غیر از این .

عبدالمحمد آیتی۱۹۵

خطبه شماره ۲۰۳ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۰۳

و من کلام له ( علیه‏السلام  ) فی التزهید من الدنیا و الترغیب فی الآخره

اءَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّما الدُّنْیا دارُ مَجازٍ، وَالْآخِرَهُ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِنْ مَمَرِّکُمْ لِمَقَرِّکُمْ، وَ لا تَهْتِکُوا اءَسْتارَکُمْ عِنْدَ مَنْ یَعْلَمُ اءَسْرارَکُمْ، وَ اءَخْرِجُوا مِنَ الدُّنْیا قُلُوبَکُمْ مِنْ قَبْلِ اءَنْ تَخْرُجَ مِنْها اءَبْدانُکُمْ، فَفِیها اخْتُبِرْتُمْ، وَ لِغَیْرِها خُلِقْتُمْ.
إِنَّ الْمَرْءَ إِذا هَلَکَ قالَ النَّاسُ: ما تَرَکَ؟ وَ قالَتِ الْمَلائِکَهُ: ما قَدَّمَ؟ لِلَّهِ آباؤُکُمْ! فَقَدِّمُوا بَعْضا یَکُنْ لَکُمْ، قَرْضا وَ لا تُخْلِفُوا کُلًّا فیکُونَ عَلَیْکُمْ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع )  

اى مردم ، این دنیا سرایى است که گذرگاه شماست و آخرت ، سرایى است پایدار.
پس از این سراى که گذرگاه شماست براى آن سراى که قرارگاه شماست ، توشه برگیرید. پرده هایتان را نزد کسى که اسرارتان را مى داند برمدرید. پیش از آنکه بدنهاتان را از دنیا بیرون برند، دلهایتان را از دنیا بیرون کنید. شما در دنیا در معرض آزمایش بوده اید، زیرا براى سرایى جز این آفریده شده اید. هنگامى که کسى بمیرد، مردم مى گویند چه برجاى نهاده و ملایکه مى گویند، چه پیش فرستاده . خدا بر پدرانتان رحمت آورد. بخشى را پیش فرستید تا از آن سود برید و همه را پس از خود مگذارید تا وزو و بالتان گردد.

عبدالمحمد آیتی۱۹۴

خطبه شماره ۲۰۲ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی(حضرت زهراءعلیها السلام)

کلام : ۲۰۲

و من کلام له ع رُوِیَ عَنْهُ اءَنَّهُ قالَهُ عِنْدَ دَفْنِ سَیِّدَهِ النِّساءِ فَاطِمَهَع کَالْمُناجِی بِهِ رَسُولَ اللَّهِص عِنْدَ قَبْرِهِ:

السَّلامُ عَلَیْکَ یا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّی وَ عَنِ ابْنَتِکَ النَّازِلَهِ فِی جِوارِکَ، وَالسَّرِیعَهِ اللَّحاقِ بِکَ، قَلَّ یا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِیَّتِکَ صَبْرِی ، وَرَقَّ عَنْها تَجَلُّدِی ، إِلا اءَنَّ لِی فِی التَّاءَسِّی بِعَظِیمِ فُرْقَتِکَ، وَ فادِحِ مُصِیبَتِکَ مَوْضِعَ تَعَزِّ، فَلَقَدْ وَسَّدْتُکَ فِی مَلْحُودَهِ قَبْرِکَ، وَفاضَتْ بَیْنَ نَحْرِی وَ صَدْرِی نَفْسُکَ.
إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ، فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِیعَهُ، وَ اءُخِذَتِ الرَّهِینَهُ.

اءَمَّا حُزْنِی فَسَرْمَدٌ، وَ اءَمَّا لَیْلِی فَمُسَهَّدٌ إِلَى اءَنْ یَخْتارَ اللَّهُ لِی دارَکَ الَّتِی اءَنْتَ بِها مُقِیمٌ، وَ سَتُنَبِّئُکَ ابْنَتُکَ بِتَضافُرِ اءُمَّتِکَ عَلَى هَضْمِها، فَاءَحْفِها السُّؤ الَ، وَاسْتَخْبِرْها الْحالَ؛ هذا وَ لَمْ یَطُلِ الْعَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلُ مِنْکَ الذِّکْرُ.

وَالسَّلامُ عَلَیْکُمَا سَلامَ مُوَدِّعٍ لا قالٍ وَ لا سَئِمٍ، فَإ نْ اءَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالَهٍ، وَ إِنْ اءُقِمْ فَلا عَنْ سُوءِ ظَنِّ بِما وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِینَ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) این سخن از آن حضرت روایت شده که هنگام به خاک سپردن سیده زنان، فاطمه (علیهما السلام ) بر سر قبر رسول اللّه (ص )، چنانکه گویى با او راز مى گوید،بیان داشته است

سلام بر تو، اى پیامبر خدا. سلام من و دخترت که اکنون در کنار تو فرود آمده و چه زود به تو پیوست . اى رسول خدا، بر مرگ دخت برگزیده تو، شکیبایى من اندک است و طاقت و توانم از دست رفته ولى مرا، که اندوه عظیم فرقت تو را دیده ام و رنج مصیبت تو را چشیده ام ، جاى شکیبایى است . من خود تو را به دست خود در قبر خواباندم و هنگامى که سر بر سینه من داشتى ، جان به جان آفرین تسلیم نمودى .(انا لله و انا الیه راجعون ).

آن ودیعت بازگردانده شد و آن امانت به صاحبش رسید. و اندوه مرا پایانى نیست . همه شب خواب به چشمم نرود تا آنگاه که خداوند براى من سرایى را که تو در آن جاى گرفته اى ، اختیار کند. بزودى ، دخترت تو را خبر دهد که چگونه امتت گرد آمدند و بر او ستم کردند. همه سرگذشت را از او بپرس و خبر حال ما از او بخواه .

اینها در زمانى بود که از مرگ تو دیرى نگذشته بود و تو از یادها نرفته بودى . بدرود تو را و دخترت را. بدرود کسى که وداع مى کند، نه بدرود کسى که رنجیده و ملول است . اگر از اینجا بازمى گردم نه از روى ملالت است و اگر درنگ مى کنم نه به سبب آن است که به وعده اى که خدا به صابران داده است بدگمان شده ام .

عبدالمحمد آیتی۱۹۳

خطبه شماره ۲۰۱(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۰۱

و من کلام له ( علیه‏السلام ) یعظ بسلوک الطریق الواضح‏

اءَیُّهَا النَّاسُ، لا تَسْتَوْحِشُوا فِی طَرِیق الْهُدى لِقِلَّهِ اءَهْلِهِ، فَإِنَّ النَّاسَ قَدِ اجْتَمَعُوا عَلَى مائِدَهٍ شِبَعُها قَصِیرٌ، وَ جُوعُها طَوِیلٌ!

اءَیُّها النَّاسُ، إِنَّما یَجْمَعُ النَّاسَ الرِّضا وَالسُّخْطُ؛ وَ إِنَّما عَقَرَ ناقَهَ ثَمُودَ رَجُلٌ واحِدٌ فَعَمَّهُمُ اللَّهُ بِالْعَذابِ لَمَّا عَمُّوهُ بِالرِّضَا، فَقالَ سُبْحانَهُ: فَعَقَرُوها فَاءَصْبَحُوا نادِمِینَ فَما کانَ إِلا اءَنْ خارَتْ اءَرْضُهُمْ بِالْخَسْفَهِ خُوارَ السِّکَّهِ الْمُحْماهِ فِی الْاءَرْضِ الْخَوَّارَهِ.

اءَیُّهَا النَّاسُ، مَنْ سَلَکَ الطَّرِیقَ الْواضِحَ وَرَدَ الْماءَ، وَ مَنْ خالَفَ وَقَعَ فِی التِّیهِ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع )

اى مردم ، در راه هدایت ، اگر رهروانش اندک اند، وحشت مکنید. زیرا مردم همه بر سفره اى نشسته اند، که اندکى سیر کند و گرسنگى دراز در پى دارد.

اى مردم ، خشنودى نمودن از کارى و ناخشنودى نمودن از کارى پاداش و کیفر را فراگیر کند.ماده شتر قوم ثمود را یک تن کشت ولى عذاب همه را در برگرفت ، زیرا همه از کشتن آن خشنود بودند. خداى تعالى فرماید: (آن را کشتند و همه پشیمان شدند)(۶۸)زمانى نگذشت که زمینشان صدا کرد و فرو رفت ، چونان صداى گاو آهن تفته در زمین نرم .

اى مردم ، هر که در راه روشن و آشکار رود به آب رسد و هر که از آن تخلّف جوید در بیابان سرگردان بماند.

عبدالمحمد آیتی۱۹۲

خطبه شماره ۲۰۰(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

کلام : ۲۰۰

و من کلام له ع فی معاویه 

وَاللَّهِ ما مُعاوِیَهُ بِاءَدْهَى مِنِّی ، وَ لَکِنَّهُ یَغْدِرُ وَ یَفْجُرُ، وَ لَوْ لا کَراهِیَهُ الْغَدْرِ لَکُنْتُ مِنْ اءَدْهَى النَّاسِ، وَ لکنْ کُلُّ غُدَرَهٍ فُجَرَهٌ، وَ کُلُّ فُجَرَهٍ کُفَرَهٌ، وَ لِکُلِّ غادِرٍ لِواءٌ یُعْرَفُ بِهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ.
وَاللَّهِ ما اءُسْتَغْفَلُ بِالْمَکِیدَهِ، وَ لا اءُسْتَغْمَزُ بِالشَّدِیدَهِ.

ترجمه : 

سخنى از آن حضرت (ع ) در باره معاویه 

به خدا سوگند، معاویه از من زیرکتر نیست . او پیمان شکنى مى کند و گنه کارى .
اگر پیمان شکنى را ناخوش نمى داشتم ، من زیرکترین مردم مى بودم . ولى پیمان شکنان ، گنه کارند و گنه کاران ، نافرمان . هر پیمان شکنى را در روز قیامت پرچمى است که بدان شناخته گردد. به خدا سوگند، مکر و خدعه مرا غافلگیر نکند و در سختیها ناتوان نشوم .

عبدالمحمد آیتی۱۹۱

خطبه شماره ۱۹۹(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۹۹

و من کلام له ع کانَ یُوصِی بِهِ اءصْحابَهُ: 

تَعاهَدُوا اءَمْرَ الصَّلاهِ، وَ حافِظُوا عَلَیْها، وَاسْتَکْثِرُوا مِنْها، وَ تَقَرَّبُوا بِها، فَإِنَّها کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتابا مَوْقُوتا، اءَلا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوابِ اءَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا: ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ وَ إِنَّها لَتَحُتُّ الذُّنُوبَ حَتَّ الْوَرَقِ، وَ تُطْلِقُها إِطْلاقَ الرِّبَقِ، وَ شَبَّهَها رَسُولُ اللَّهِ ص بِالْحَمَّهِ تَکُونُ عَلَى بابِ الرَّجُلِ فَهُوَ یَغْتَسِلُ مِنْها فِی الْیَوْمِ وَاللَّیْلَهِ خَمْسَ مَرَّاتٍ.

فَما عَسى اءَنْ یَبْقَى عَلَیْهِ مِنَ الدَّرَنِ وَ قَدْ عَرَفَ حَقَّها رِجالٌ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ الَّذِینَ لا تَشْغَلُهُمْ عَنْها زِینَهُ مَتاعٍ، وَ لا قُرَّهُ عَیْنٍ مِنْ وَلَدٍ وَ لا مالٍ، یَقُولُ اللَّهُ سُبْحانَهُ: رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ وَ إِقامِ الصَّلاهِ وَ إِیتاءِ الزَّکاهِ.

الزکاه

وَ کانَ رَسُولُ اللَّهِ ص نَصِبا بِالصَّلاهِ بَعْدَ التَّبْشِیرِ لَهُ بِالْجَنَّهِ، لِقَوْلِ اللَّهِ سُبْحانَهُ: وَ اءْمُرْ اءَهْلَکَ بِالصَّلاهِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْها فَکانَ یَاءْمُرُ بِها اءَهْلَهُ، وَ یَصْبِرُ عَلَیْها نَفْسَهُ.

ثُمَّ إِنَّ الزَّکاهَ جُعِلَتْ مَعَ الصَّلاهِ قُرْبانا لِاءَهْلِ الْإِسْلامِ، فَمَنْ اءَعْطاها طَیِّبَ النَّفْسِ بِها، فَإِنَّها تُجْعَلُ لَهُ کَفَّارَهً، وَ مِنَ النَّارِ حِجازا وَ وِقایَهً، فَلا یُتْبِعَنَّها اءَحَدٌ نَفْسَهُ، وَ لا یُکْثِرَنَّ عَلَیْهَا لَهَفَهُ، فَإِنَّ مَنْ اءَعْطاها غَیْرَ طَیِّبِ النَّفْسِ بِها یَرْجُو بِها ما هُوَ اءَفْضَلُ مِنْها فَهُوَ جاهِلٌ بِالسُّنَّهِ، مَغْبُونُ الْاءَجْرِ، ضالُّ الْعَمَلِ، طَوِیلُ النَّدَمِ.

الأمانه

ثُمَّ اءَداءَ الْاءَمانَهِ، فَقَدْ خابَ مَنْ لَیْسَ مِنْ اءَهْلِها، إِنَّها عُرِضَتْ عَلَى السَّماواتِ الْمَبْنِیَّهِ، وَالْاءَرَضِینَ الْمَدْحُوَّهِ، وَالْجِبالِ ذاتِ الطُّولِ الْمَنْصُوبَهِ، فَلا اءَطْوَلَ وَ لا اءَعْرَضَ وَ لا اءَعْلَى وَ لا اءَعْظَمَ مِنْهَا، وَ لَوِ امْتَنَعَ شَیْءٌ بِطُولٍ اءَوْ عَرْضٍ اءَوْ قُوَّهٍ اءَوْ عِزِّ لامْتَنَعْنَ، وَ لَکِنْ اءَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَهِ، وَ عَقَلْنَ ما جَهِلَ مَنْ هُوَ اءَضْعَفُ مِنْهُنَّ وَ هُوَ الْإِنْسانُ إِنَّهُ کانَ ظَلُوما جَهُولا.

علم اللّه تعالى

إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالَى لا یَخْفَى عَلَیْهِ مَا الْعِبادُ مُقْتَرِفُونَ فِی لَیْلِهِمْ وَ نَهارِهِمْ، لَطُفَ بِهِ خُبْرا، وَ اءَحاطَ بِهِ عِلْما، اءَعْضاؤُکُمْ شُهُودُهُ، وَ جَوارِحُکُمْ جُنُودُهُ، وَ ضَمائِرُکُمْ عُیُونُهُ، وَ خَلَواتُکُمْ عِیانُهُ.

ترجمه :

سخنى از آن حضرت (ع ) به یاران خود سفارش مى کند:

امر نماز را مراعات کنید و به حفظ آن بکوشید و بسیار به جاى آورید و بدان به خداى تقرب جویید که نماز فریضه اى است بر مؤ منان که حتما باید در وقت خود آن را به جاى آرند. آیا به پاسخ دوزخیان گوش فرا نمى دهید، در آن هنگام ، که از ایشان مى پرسند: (چه چیز شما را به جهنم کشاند؟ گویند ما از نمازگزاران نبودیم .)(۶۴) نماز گناهان را مى ریزد، آنسان که برگ درختان مى ریزد. و بند گناهان از گناهکاران مى گشاید آنسان ، که بند از کسى بگشایند. رسول الله (صلى الله علیه و آله ) نماز را به چشمه آب گرم تشبیه کرده که بر در سراى کسى باشد و او هر روز و هر شب پنج بار خود را در آن بشوید. پس دیگر چرکى بر تن او باقى نمى ماند. حق نماز را مردان مؤ منى شناخته اند که آنان را زیور متاعهاى این جهانى ، از نماز، به کار دیگر مشغول نمى دارد و نه فرزندانشان و اموالشان که نور دیدگان ایشان اند.

خداى سبحان مى فرماید: (مردانى که هیچ تجارت و خرید و فروختى از یاد خدا و نمازگزاردن و دادن زکات بازشان ندارد.)(۶۵) پیامبر (صلى الله علیه و آله ) با آنکه مژده بهشتش داده بودند، خود را براى نماز به رنج مى افکند. زیرا، خداى سبحان گفته بود، که (کسان خود را به نماز فرمان ده و خود در آن کار پاى بیفشر.)(۶۶) پیامبر کسان خود را به نماز فرمان مى داد و خود در آن تحمل رنج مى فرمود.

همچنین ، زکات را با نماز سبب تقرب مسلمانان به خدا قرار داده است . هر کس زکات را به طیب خاطر و از روى خشنودى بدهد، کفاره گناهان او خواهد بود و نیز او را از آتش جهنم باز مى دارد و حفظ مى کند. پس ‍ کسى که زکات مى دهد نباید همواره خاطر بدان گمارد و بر اداى آن افسوس خورد. زیرا هر کس زکات بدهد ولى نه به طیب خاطر و خشنودى دل ، و از خدا امید داشته باشد که چیزى برتر از آنچه داده پاداش ‍ گیرد، چنین کسى که به سنت پیامبر (صلى الله علیه و آله ) جاهل است و در مزد زیان کرده است . عملش از دستش رفته و پشیمانى خواهد کشید.

همچنین است ، اداى امانت . کسى که از امانت داران نباشد از رحمت حق نومید است . زیرا امانت به آسمانهاى افراشته و زمین گسترانیده شده و کوههاى بلند و استوار، که از آنها بلندتر و پهناورتر و فراتر و بزرگتر نبود، عرضه شد. بواقع ، آسمان و زمین و کوه با وجود بلندى و پهناورى و قوت و ارجمندى از رفتن به زیر بار امانت امتناع کردند و از عقوبت پروردگار ترسیدند. آنها چیزى را دریافته بودند که موجودى ناتوان مانند انسان در نیافته بود.(او ستم پیشه و نادان بود.)(۶۷)

بر خداى ، سبحانه و تعالى ، آنچه بندگان در شب و روزشان به جاى مى آورند پوشیده نیست . بر خردترین اعمالشان آگاه است و به علم بر آنها احاطه دارد.

اندامهایتان گواهان او هستند و اعضاى بدنتان لشکرهاى او و ضمایرتان جاسوسان او و اعمال نهانیتان بر او آشکار است .
____________________________

۶۴-سوره ۷۴ آیه ۴۲ و ۴۳٫
۶۵-سوره نور، آیه ۳۷٫
۶۶-سوره ۲۰، آیه ۱۳۲٫
۶۷-سوره ۳۳، بخشى از آیه ۷۲٫

 عبدالمحمد آیتی۱۹۰

خطبه شماره ۱۹۸(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه:۱۹۸

و من خطبه له ( علیه‏السلام  ) ینبه على إحاطه علم اللّه بالجزئیات، ثم یحث على التقوى، و یبین فضل الإسلام و القرآن‏

یَعْلَمُ عَجِیجَ الْوُحُوشِ فِی الْفَلَواتِ، وَ مَعاصِیَ الْعِبادِ فِی الْخَلَواتِ، وَاخْتِلافَ النِّینانِ فِی الْبِحارِ الْغامِراتِ، وَ تَلاطُمَ الْماءِ بِالرِّیاحِ الْعاصِفاتِ، وَ اءَشْهَدُ اءَنَّ مُحَمَّدا نَجِیبُ اللَّهِ، وَ سَفِیرُ وَحْیِهِ، وَ رَسُولُ رَحْمَتِهِ.

الوصیه بالتقوى‏

اءَمَّا بَعْدُ، فَاءُوصِیکُمْ بِتَقْوى اللَّهِ الَّذِی ابْتَدَاءَ خَلْقَکُمْ، وَ إِلَیْهِ یَکُونُ مَعادُکُمْ، وَ بِهِ نَجاحُ طَلِبَتِکُمْ، وَ إِلَیْهِ مُنْتَهَى رَغْبَتِکُمْ وَ نَحْوَهُ قَصْدُ سَبِیلِکُمْ، وَ إِلَیْهِ مَرامِی مَفْزَعِکُمْ فَإِنَّ تَقْوَى اللَّهِ دَواءُ داءِ قُلُوبِکُمْ، وَ بَصَرُ عَمَى اءَفْئِدَتِکُمْ، وَ شِفاءُ مَرَضِ اءَجْسادِکُمْ، وَ صَلاحُ فَسادِ صُدُورِکُمْ، وَ طُهُورُ دَنَسِ اءَنْفُسِکُمْ، وَ جِلاءُ غِشاءِ اءَبْصارِکُمْ، وَ اءَمْنُ فَزَعِ جَاءشِکُمْ، وَ ضِیاءُ سَوادِ ظُلْمَتِکُمْ.

فَاجْعَلُوا طاعَهَ اللَّهِ شِعارا دُونَ دِثارِکُمْ، وَ دَخِیلاً دُونَ شِعارِکُمْ، وَ لَطِیفا بَیْنَ اءَضْلاعِکُمْ، وَ اءَمِیرا فَوْقَ اءُمُورِکُمْ، وَ مَنْهَلاً لِحِینِ وُرُودِکُمْ، وَ شَفِیعا لِدَرْکِ طَلِبَتِکُمْ، وَ جُنَّهً لِیَوْمِ فَزَعِکُمْ وَ مَصابِیحَ لِبُطُونِ قُبُورِکُمْ، وَ سَکَنا لِطُولِ وَحْشَتِکُمْ، وَ نَفَسا لِکَرْبِ مَواطِنِکُمْ، فَإِنَّ طاعَهَ اللَّهِ حِرْزٌ مِنْ مَتالِفَ مُکْتَنِفَهٍ، وَ مَخاوِفَ مُتَوَقَّعَهٍ، وَ اءُوارِ نِیرانٍ مُوقَدَهٍ.

فَمَنْ اءَخَذَ بِالتَّقْوى عَزَبَتْ عَنْهُ الشَّدائِدُ بَعْدَ دُنُوِّها، وَاحْلَوْلَتْ لَهُ الْاءُمُورُ بَعْدَ مَرارَتِها، وَانْفَرَجَتْ عَنْهُ الْاءَمْواجُ بَعْدَ تَراکُمِها، وَ اءَسْهَلَتْ لَهُ الصِّعابُ بَعْدَ إِنْصابِها، وَ هَطَلَتْ عَلَیْهِ الْکَرامَهُ بَعْدَ قُحُوطِها، وَ تَحَدَّبَتْ عَلَیْهِ الرَّحْمَهُ بَعْدَ نُفُورِها، وَ تَفَجَّرَتْ عَلَیْهِ النِّعَمُ بَعْدَ نُضُوبِها، وَ وَبَلَتْ عَلَیْهِ الْبَرَکَهُ بَعْدَ إِرْذاذِها.

فَاتَّقُوا اللَّهَ الَّذِی نَفَعَکُمْ بِمَوْعِظَتِهِ، وَ وَعَظَکُمْ بِرِسالَتِهِ، وَامْتَنَّ عَلَیْکُمْ بِنِعْمَتِهِ، فَعَبِّدُوا اءَنْفُسَکُمْ لِعِبادَتِهِ، وَاخْرُجُوا إِلَیْهِ مِنْ حَقِّ طاعَتِهِ.

فضل الإسلام‏

ثُمَّ إِنَّ هذَا الْإِسْلامَ دِینُ اللَّهِ الَّذِی اصْطَفاهُ لِنَفْسِهِ، وَاصْطَنَعَهُ عَلَى عَیْنِهِ، وَ اءَصْفاهُ خِیَرَهَ خَلْقِهِ، وَ اءَقامَ دَعائِمَهُ عَلى مَحَبَّتِهِ، اءَذَلَّ الْاءَدْیانَ بِعِزَّهِ وَ وَضَعَ الْمِلَلَ بِرَفْعِهِ، وَ اءَهانَ اءَعْداءَهُ بِکَرامَتِهِ، وَ خَذَلَ مُحادِّیهِ بِنَصْرِهِ، وَ هَدَمَ اءَرْکانَ الضَّلالَهِ بِرُکْنِهِ، وَسَقَى مَنْ عَطِشَ مِنْ حِیاضِهِ، وَ اءَتْاءَقَ الْحِیاضَ بِمَواتِحِهِ.

ثُمَّ جَعَلَهُ لا انْفِصامَ لِعُرْوَتِهِ، وَ لا فَکَّ لِحَلْقَتِهِ، وَ لا انْهِدامَ لِاءَساسِهِ، وَ لا زَوالَ لِدَعائِمِهِ، وَ لاانْقِلاعَ لِشَجَرَتِهِ، وَ لاانْقِطاعَ لِمُدَّتِهِ، وَ لا عَفاءَ لِشَرائِعِهِ، وَ لا جَذَّ لِفُرُوعِهِ، وَ لا ضَنْکَ لِطُرُقِهِ، وَ لا وُعُوثَهَ لِسُهُولَتِهِ، وَ لا سَوادَ لِوَضَحِهِ، وَ لا عِوَجَ لاِنْتِصابِهِ، وَ لا عَصَلَ فِی عُودِهِ، وَ لا وَعَثَ لِفَجِّهِ، وَ لاانْطِفاءَ لِمَصابِیحِهِ، وَ لا مَرارَهَ لِحَلاوَتِهِ.
فَهُوَ دَعائِمُ اءَساخَ فِی الْحَقِّ اءَسْناخَها، وَ ثَبَّتَ لَها اءَسَاسَها، وَ یَنابِیعُ غَزُرَتْ عُیُونُها، وَ مَصابِیحُ شَبَّتْ نِیرانُها، وَ مَنارٌ اقْتَدى بِها سُفّارُها، وَ اءَعْلامٌ قُصِدَ بِها فِجاجُها، وَ مَناهِلُ رَوِیَ بِها وُرَّادُها.

جَعَلَ اللَّهُ فِیهِ مُنْتَهى رِضْوانِهِ، وَ ذِرْوَهَ دَعائِمِهِ، وَ سَنامَ طاعَتِهِ، فَهُوَ عِنْدَاللَّهِ وَثِیقُ الْاءَرْکانِ، رَفِیعُ الْبُنْیانِ، مُنِیرُ الْبُرْهانِ، مُضِی ءُ النِّیرانِ، عَزِیزُ السُّلْطانِ، مُشْرِفُ الْمَنارِ، مُعْوِذُ الْمَثارِ، فَشَرِّفُوهُ، وَاتَّبِعُوهُ، وَ اءَدُّوا إِلَیْهِ حَقَّهُ، وَ ضَعُوهُ مَواضِعَهُ.

الرسول الأعظم‏

ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ بَعَثَ مُحَمَّدا ص بِالْحَقِّ حِینَ دَنا مِنَ الدُّنْیا الاِنْقِطاعُ، وَ اءَقْبَلَ مِنَ الْآخِرَهِ الاِطِّلاعُ، وَ اءَظْلَمَتْ بَهْجَتُها بَعْدَ إِشْراقٍ، وَ قامَتْ بِاءَهْلِها عَلى ساقٍ، وَ خَشُنَ مِنْها مِهادٌ، وَ اءَزِفَ مِنْها قِیادٌ، فِی انْقِطاعٍ مِنْ مُدَّتِها، وَاقْتِرابٍ مِنْ اءَشْراطِها، وَ تَصَرُّمٍ مِنْ اءَهْلِها، وَانْفِصامٍ مِنْ حَلْقَتِها، وَانْتِشارٍ مِنْ سَبَبِها، وَ عَفاءٍ مِنْ اءَعْلامِها، وَ تَکَشُّفٍ مِنْ عَوْراتِها، وَ قِصَرٍ مِنْ طُولِها، جَعَلَهُ اللَّهُ سُبْحانَهُ بَلاَغا لِرِسالَتِهِ، وَ کَرامَهً لاءُمَّتِهِ، وَ رَبِیعا لِاءَهْلِ زَمانِهِ وَ رِفْعَهً لِاءَعْوانِهِ، وَ شَرَفا لِاءَنْصارِهِ.

القرآن الکریم

ثُمَّ اءَنْزَلَ عَلَیْهِ الْکِتابَ نُورا لا تُطْفاءُ مَصابِیحُهُ، وَ سِراجا لا یَخْبُو تَوَقُّدُهُ، وَ بَحْرا لا یُدْرَکُ قَعْرُهُ، وَ مِنْهاجا لا یُضِلُّ نَهْجُهُ، وَ شُعاعا لا یُظْلِمُ ضَوْؤُهُ، وَ فُرْقانا لا یُخْمَدُ بُرْهانُهُ وَ بُنْیانا لا تُهْدَمُ اءَرْکانُهُ وَ شِفاءً لا تُخْشَى اءَسْقامُهُ، وَ عِزّا لا تُهْزَمُ اءَنْصارُهُ وَ حَقّا لا تُخْذَلُ اءَعْوانُهُ، فَهُوَ مَعْدِنُ الْإِیمانِ وَ بُحْبُوحَتُهُ، وَ یَنابِیعُ الْعِلْمِ وَ بُحُورُهُ، وَ رِیاضُ الْعَدْلِ وَ غُدْرانُهُ، وَ اءَثا فِیُّ الْإِسْلامِ وَ بُنْیانُهُ، وَ اءَوْدِیَهُ الْحَقِّ وَ غِیطانُهُ، وَ بَحْرٌ لا یَنْزِفُهُ الْمُسْتَنْزِفُونَ، وَ عُیُونٌ لا یُنْضِبُها الْماتِحُونَ، وَ مَناهِلُ لا یُغِیضُها الْوارِدُونَ، وَ مَنازِلُ لا یَضِلُّ نَهْجَها الْمُسافِرُونَ، وَ اءَعْلامٌ لا یَعْمَى عَنْهَا السَّائِرُونَ، وَ آکامٌ لا یَجُوزُ عَنْها الْقاصِدُونَ.

جَعَلَهُ اللَّهُ رِیّا لِعَطَشِ الْعُلَماءِ، وَ رَبِیعا لِقُلُوبِ الْفُقَهاءِ، وَ مَحاجَّ لِطُرُقِ الصُّلَحاءِ، وَ دَواءً لَیْسَ بَعْدَهُ داءٌ، وَ نُورا لَیْسَ مَعَهُ ظُلْمَهٌ، وَ حَبْلاً وَثِیقا عُرْوَتُهُ، وَ مَعْقِلاً مَنِیعا ذِرْوَتُهُ، وَ عِزّا لِمَنْ تَوَلا هُ، وَ سِلْما لِمَنْ دَخَلَهُ، وَ هُدىً لِمَنِ ائْتَمَّ بِهِ، وَ عُذْرا لِمَنِ انْتَحَلَهُ، وَ بُرْهانا لِمَنْ تَکَلَّمَ بِهِ، وَ شاهِدا لِمَنْ خاصَمَ بِهِ، وَ فَلْجا لِمَنْ حاجَّ بِهِ، وَ حامِلاً لِمَنْ حَمَلَهُ، وَ مَطِیَّهً لِمَنْ اءَعْمَلَهُ، وَ آیَهً لِمَنْ تَوَسَّمَ، وَ جُنَّهً لِمَنِ اسْتَلْاءَمَ، وَ عِلْما لِمَنْ وَعَى ، وَ حَدِیثا لِمَنْ رَوَى ، وَ حُکْما لِمَنْ قَضَى .

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

بانگ و فریاد وحوش را در بیابانها و نافرمانى بندگان را در خلوتها و آمد و شد ماهیان را در دریاهاى ژرف و تلاطم آب را در وزش توفانها مى داند. و شهادت مى دهم که محمد (صلى الله علیه و آله ) برگزیده و سفیر وحى و پیامبر رحمت اوست .

اما بعد. شما را به ترس از خداوندى ، که آفرینشتان را آغاز کرد، سفارش ‍ مى کنم .خداوندى که بازگشت شما به اوست . برآمدن نیازهایتان با اوست . اوست منتهاى خواستها و آرزوهاى شما و به سوى اوست ، راه راست شما و او پناهگاه شماست به هنگام بیم و هراس .

ترس از خدا، داروى دلهاى شما و روشنایى باطن شما و درمان بیمارى اجساد شما و به صلاح آورنده فساد سینه هاى شما و زداینده آلودگى نفوس شماست .اوست روشنایى چشمان نابینایتان و ایمنى دلهایتان از هر بیم و هراس و روشنى بخش سیاهى تاریکى شما.

اطاعت از خداى تعالى را به مثابه جامه زیرین خود سازید نه جامه رویین ، بلکه ، درون جان خود جاى دهید. نه تنها جامه زیرین که درون قلب خود برید. اطاعت از خدا باید که فرمانرواى شما باشد، در کارهایى که مى کنید و آبشخور شما باشد که به هنگام تشنگى به آنجا مى روید و میانجى شما باشد براى دست یافتن به خواسته هایتان و سپر روز وحشت شما و چراغهاى درون گور شما. و آرامش بخش شما در طول وحشتتان و فراخ سازنده گورتان ، جایگاه اندوهبارتان .

اطاعت از خدا، بنده را از آنچه او را تلف مى کند و به هلاکت مى رساند، نگه مى دارد و از مخافتگاهها که بر سر راه اوست ، مى رهاند و از تابش ‍ آتش دوزخ در امان مى دارد. هر که دست در دامن تقوا زند، سختیهایى که به او نزدیک شده اند دور گردند و ناکامیها و مرارتها به کامیابیها و شیرینیها بدل گردد و امواج محن که گرداگردش را گرفته اند، فروکش ‍ کنند و دشواریها به آسانیها گرایند و باران کرامت پروردگار که منقطع شده بود از نو باریدن گیرد و رحمت حق که از او رمیده بود بدو روى آورد و چشمه هاى نعمت که خشکیده بود روان گردد و باران اندک برکت قطره هاى درشت شود و ببارد.

پس بترسید از خداوندى که شما را به مواعظ خود بهره مند گردانید و به وسیله پیامبرانش اندرز داد. و نعمت و احسان خویش بر شما ارزانى داشت . براى پرستش او خود را خوار دارید و حق طاعت او بگزارید.

و این اسلام دین خداست ، که آن را براى خود برگزید و به نظر عنایت خویش در آن نگریست و پرورش داد. بهترین آفریدگان خود را براى تبلیغ آن اختیار کرد. و ستونهاى آن را بر بنیاد دوستى خود برپاى داشت و به عزت و غلبه او، دینهاى دیگر را خوار ساخت و با برافراشتن آن ملتهاى دیگر را فرو داشت . با گرامى داشت آن دشمنانش را پست نمود و با یارى کردن آن ، معارضانش را فرو گذاشت . پایه هایش را محکم ساخت تا ارکان گمراهى فرو ریزد. تشنه کامان را از آبگیرهاى آن سیراب نمود و آبگیرها را براى بردارندگان آب پر ساخت . سپس ، آن را به گونه اى استوارى بخشید که دستگیره اش را گسستن نباشد و حلقه هایش ‍ را گشودن نبود و شالوده اش منهدم نگردد و ستونهایش فرو نیفتند و درختش از ریشه برنیاید و زمانش به پایان نرسد و قوانینش کهنه و محو و شاخه هایش بریده نگردد. و راههایش تنگ و گذار دشتهاى هموارش ‍ دشوار نشود و رنگ کدورت نگیرد و استقامتش کجى نپذیرد و چوب مستقیم آن خمیده نگردد. راههاى گشاده اش به تنگنا بدل نشود و چراغهاى فروزانش خاموشى نگیرد. و شیرینیش به تلخى نگراید. اسلام را ستونهایى است که خدا پایه هایشان را بر بنیان حقیقت استوار ساخته . چشمه هایى است با جوشش فراوان و چراغهایى است با پرتوى تابان و نشانه هایى است که مسافرانش بدان راه جویند و علامتهایى است براى گمگشتگان در راهها. و آبشخورى است که هر که بدان در آید، سیراب شود. خداوند نهایت خشنودى و بلندترین نقطه ستونهاى ادیان خود را در آن قرار داد. و عالیترین درجه اطاعت از خود را در پیروى آن نهاد.

دین اسلام در نزد خدا دینى است با ارکانى استوار و بنیانى رفیع و برهانى روشن و چراغى تابان و قدرتى پیروزمند و نشانه هایى بلند، که کس را یارى خلاف آن نیست . پس بزرگش دارید و پیرویش کنید و حقش را ادا نمایید و در موضع عز خود جایش دهید.

خداى سبحان ، محمد (صلى الله علیه و آله ) را بحق به رسالت فرستاد در زمانى که دنیا را سپرى شدن نزدیک بود و آخرت روى آورده بود و جهان روشن و شادمان روى به تاریکى داشت و مردم دنیا به مشقت افتاده و جاى امن و راحتشان به خشونت گراییده ، دنیا را ویرانى نزدیک شده ، مدت عمرش به سر رسیده و نشانه هاى نابودیش پدیدار گشته و از مردمش بریده و حلقه هاى پیوندشان گسسته و عوامل در هم ریختنش ، بسیار و آثار رستگارى ، ناپیدا و عیبهایش آشکار و مدت دراز عمرش ‍ کوتاه شده بود. در این هنگام ، خداوند، رسالت خویش را به او ابلاغ کرد تا امتش را ارجمندى کرامت کند و مردم زمانش را به بهار زندگى رساند و یارانش را سربلند سازد و یاورانش را مشرّف گرداند.

پس قرآن را بر او نازل کرد، نورى که چراغهایش خاموش نشود. چراغى که فروزندگیش کاستى نیابد، دریایى که ژرفایش دانسته نگردد و راهى که رونده اش را گمراه نکند و پرتوى که روشناییش تاریکى نگیرد و فرقانى که برهانش خاموشى نپذیرد و بنیانى که ارکانش ویران نگردد و شفایى که در آن بیم بیمارى نباشد و پیروزیى که یارانش منهزم نگردند و حقى که یاورانش مغلوب و خوار نشوند. معدن ایمان است و عین ایمان ، چشمه هاى علم است و دریاهاى آن ، باغهاى عدل است و آبگیرهاى آن ، سنگ بناى اسلام است و شالوده آن ، وادیهاى حق است و دشتهاى هموار آن . دریایى است که بردارندگان آب خالیش نسازند چشمه هایى است ، که هر چه از آب آن کشند، پایان نپذیرد. آبشخورى است که هر چه از آن آب برگیرند، فروکش نکند. و منزلهایى است که مسافران ، راه آن گم ننمایند و نشانه هایى است که از چشم روندگان پوشیده نماند و پشته هایى است که قصدکنندگان از آن درنگذرند.

خداى تعالى ، آن را فرونشاننده تشنگى عالمان گردانید و بهار دلهاى جویندگان فهم حقایق و مقصد و مقصود صالحان و دارویى که پس از آن دردى نیاید و نورى که با آن ظلمت نبود و ریسمانى که دستگیره هاى آن محکم است و پناهگاهى بلند و استوار و پیروزى براى هر که بدان تولّا جوید و امن و سلامت ، براى هر که بدان داخل شود و هدایت براى هر که بدان اقتدا کند و عذر خواه کسى که بدان انتساب جوید و برهان براى کسى که بدان سخن گوید و شاهد براى هر که بدان مخاصمه نماید و غلبه براى هر که آن را حجت خود سازد و نگه دارنده کسى که به آن عمل کند و مرکب براى کسى که آن را به کار دارد و نشانه براى کسى که نشانه جوید و سپر براى هر که خود را در پناه آن آرد و دانش براى هر که به خاطر سپارد و حدیث براى هر که روایت کند و حکم براى هر که داورى نماید.

 عبدالمحمد آیتی خطبه۱۸۹

خطبه شماره ۱۹۷(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه:۱۹۷- و من کلام له ( علیه‏السلام ) ینبه فیه على فضیلته لقبول قوله و أمره و نهیه

وَ لَقَدْ عَلِمَ الْمُسْتَحْفَظُونَ مِنْ اءَصْحابِ مُحَمَّدٍ ص اءَنِّی لَمْ اءَرُدَّ عَلَى اللَّهِ وَ لا عَلى رَسُولِهِ ساعَهً قَطُّ، وَ لَقَدْ واسَیْتُهُ بِنَفْسِی فِی الْمَواطِنِ الَّتِی تَنْکُصُ فِیهَا الْاءَبْطالُ، وَ تَتَاءَخَّرُ فِیهَا الْاءَقْدامُ، نَجْدَهً اءَکْرَمَنِی اللَّهُ بِها.

وَ لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ إِنَّ رَاءْسَهُ لَعَلى صَدْرِی ، وَ لَقَدْ سالَتْ نَفْسُهُ فِی کَفِّی ، فَاءَمْرَرْتُها عَلَى وَجْهِی ، وَ لَقَدْ وُلِّیتُ غُسْلَهُ ص ‍ وَالْمَلائِکَهُ اءَعْوانِی ، فَضَجَّتِ الدَّارُ وَ الْاءَفْنِیَهُ، مَلاءٌ یَهْبِطُ وَ مَلاءٌ یَعْرُجُ، وَ ما فارَقَتْ سَمْعِی هَیْنَمَهٌ مِنْهُمْ، یُصَلُّونَ عَلَیْهِ حَتَّى وارَیْناهُ فِی ضَرِیحِهِ.

فَمَنْ ذا اءَحَقُّ بِهِ مِنِّی حَیّا وَ مَیِّتا؟! فَانْفُذُوا عَلى بَصائِرِکُمْ، وَلْتَصْدُقْ نِیَّاتُکُمْ فِی جِهادِ عَدُوِّکُمْ، فَوَالَّذِی لا إِلَهَ إِلا هُوَ إِنِّی لَعَلى جادَّهِ الْحَقِّ وَ إِنَّهُمْ لَعَلى مَزَلَّهِ الْباطِلِ، اءَقُولُ ما تَسْمَعُونَ، وَ اءَسْتَغْفِرُ اللَّهَ لِی وَ لَکُمْ

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع )

از اصحاب محمد (صلى الله علیه و آله ) آنان که حافظان دین و رازداران او هستند، مى دانند، که هرگز از فرمان خدا و پیامبرش سر برنتافته ام . و پیامبرش را به جان و دل یارى کرده ام ، آنجا که پهلوانان واپس مى نشستند و گامها از پیش تاختن در مى ماندند. و این شجاعتى بود که خدا مرا به آن گرامى داشته بود.

رسول الله (صلى الله علیه و آله ) جان تسلیم کرد و سرش بر سینه من بود. جانش بر کف دست من جارى شد و من آن را بر چهره خود کشیدم ، غسل دادنش را عهده دار شدم و ملایکه یاران من بودند. سراى و بیرون سراى پر از ناله و زارى و ملایکه بود.

دسته اى فرود مى آمدند و دسته اى فرامى رفتند، لحظه اى بانگ و فریادشان از گوش من نمى برید. بر وى درود مى فرستادند تا او را در مدفنش به خاک سپردیم . آرى ، در زندگى و مرگ چه کسى سزاوارتر از من به اوست . پس بشتابید با دل بینا و نیتهاى خویش را در کارزار با دشمن صافى سازید.

سوگند به کسى که جز او خدایى نیست ، که من بر جاده حق ره مى سپرم و آنان در لغزشگاه باطل اند. آنچه مى گویم ، مى شنوید. براى خود و شما از خدا آمرزش مى طلبم .

عبدالمحمد آیتی ۱۸۸ 

خطبه شماره ۱۹۶(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه :۱۹۶

بعثه النبی

بَعَثَهُ حِینَ لا عَلَمٌ قائِمٌ، وَ لا مَنارٌ ساطِعٌ، وَ لا مَنْهَجٌ واضِحٌ.

العظه بالزهد

اءُوصِیکُمْ عِبادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ اءُحَذِّرُکُمُ الدُّنْیا، فَإِنَّها دارُ شُخُوصٍ، وَ مَحَلَّهُ تَنْغِیصٍ، ساکِنُها ظاعِنٌ، وَ قاطِنُها بائِنٌ، تَمِیدُ بِاءَهْلِها مَیَدانَ السَّفِینَهِ تَقْصِفُهَا الْعَواصِفُ فِی لُجَجِ الْبِحارِ، فَمِنْهُمُ الْغَرِقُ الْوَبِقُ، وَ مِنْهُمُ النَّاجِی عَلى مُتُونِ الْاءَمْواجِ، تَحْفِزُهُ الرِّیاحُ بِاءَذْیالِها، وَ تَحْمِلُهُ عَلَى اءَهْوالِها، فَما غَرِقَ مِنْها فَلَیْسَ بِمُسْتَدْرَکٍ، وَ ما نَجا مِنْها فَإِلى مَهْلَکٍ.

عِبادَ اللَّهِ، الْآنَ فَاعْمَلُوا وَالْاءَلْسُنُ مُطْلَقَهٌ، وَالْاءَبْدانُ صَحِیحَهٌ، وَالْاءَعْضاءُ لَدْنَهٌ، وَالْمُنْقَلَبُ فَسِیحٌ، وَالْمَجالُ عَرِیضٌ، قَبْلَ إِرْهاقِ الْفَوْتِ، وَ حُلُولِ الْمَوْتِ، فَحَقِّقُوا عَلَیْکُمْ نُزُولَهُ، وَ لا تَنْتَظِرُوا قُدُومَهُ.

  ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

او را به رسالت فرستاد، در زمانى که ، هیچ نشانه اى برپا نبود و هیچ چراغى نمى تابید و هیچ راه روشنى پیش پاى مردم نبود. اى بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش مى کنم . از دنیا برحذر مى دارم ، که دنیا سراى رخت بربستن است و جایگاه تیره شدن عیشهاست . ساکن آن همواره مهیاى سفر است و آنکه در آن ، جاى گرم کرده ، آماده جدایى . دنیا اهل خود را پیوسته مى جنباند، چونان سفینه اى که در لجه هاى دریا دستخوش طوفان گردد. پاره اى غرقه شوند و بمیرند و برخى بر روى امواج از مرگ برهند و باد، با وزش خود آنان را این سو و آن سو برد و گرفتار وحشت و هراس گرداند. از آن میان ، آنکه هلاک شده ، بازش نتوان یافت و آنکه رهایى یافته ، باز هم رهسپار مرگ است .

اى بندگان خدا، اکنون دست به کارى زنید، که زبانها باز است و تنها درست و اعضاى بدن در فرمان است و جاى بازگشت گشاده است و جولانگاه ، پهناور است .

پیش از آنکه فرصت فوت شود و مرگ فرا رسد، فرا رسیدن مرگ را مسلم دارید و آن را آمده انگارید و انتظارش مبرید.

عبدالمحمد آیتی۱۸۷

خطبه شماره ۱۹۵(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۹۵

و من خطبه له ( علیه‏السلام  ) یحمد اللّه و یثنی على نبیه و یعظ

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اءَظْهَرَ مِنْ آثارِ سُلْطانِهِ، وَ جَلالِ کِبْرِیائِهِ، مَا حَیَّرَ مُقَلَ الْعُیُونِ مِنْ عَجائِبِ قُدْرَتِهِ، وَ رَدَعَ خَطَراتِ هَماهِمِ النُّفُوسِ عَنْ عِرْفانِ کُنْهِ صِفَتِهِ،

الشهادتان‏

وَ اءَشْهَدُ اءَنْ لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ شَهادَهَ إِیمانٍ وَإِیقانٍ وَ إِخْلاصٍ وَ إِذْعانٍ.وَ اءَشْهَدُ اءَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، اءَرْسَلَهُ وَ اءَعْلامُ الْهُدَى دارِسَهٌ، وَ مَناهِجُ الدِّینِ طامِسَهٌ، فَصَدَعَ بِالْحَقِّ، وَ نَصَحَ لِلْخَلْقِ، وَ هَدَى إِلَى الرُّشْدِ، وَ اءَمَرَ بِالْقَصْدِ، صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّمَ.

العظه

وَاعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ، اءَنَّهُ لَمْ یَخْلُقْکُمْ عَبَثا، وَ لَمْ یُرْسِلْکُمْ هَمَلاً، عَلِمَ مَبْلَغَ نِعَمِهِ عَلَیْکُمْ، وَ اءَحْصَى إِحْسانَهُ إِلَیْکُمْ، فاسْتَفْتِحُوهُ وَاسْتَنْجِحُوهُ، وَاطْلُبُوا إِلَیْهِ، وَاسْتَمْنِحُوهُ، فَما قَطَعَکُمْ عَنْهُ حِجابٌ، وَ لا اءُغْلِقَ عَنْکُمْ دُونَهُ بابٌ، وَ إِنْهُ لَبِکُلِّ مَکانٍ، وَ فِی کُلِّ حِینٍ وَ اءَوانٍ، وَ مَعَ کُلِّ إِنْسٍ وَ جانِّ.

لا یَثْلِمُهُ الْعَطاءُ، وَ لا یَنْقُصُهُ الْحِباءُ، وَ لا یَسْتَنْفِدُهُ سائِلٌ، وَ لا یَسْتَقْصِیهِ نائِلٌ، وَ لا یَلْوِیهِ شَخْصٌ عَنْ شَخْصٍ وَیُلْهِیهِ صَوتٌ عَنْ صَوتٍ، وَ لا تَحْجُزُهُ هِبَهٌ عَنْ سَلْبٍ، وَ لا یَشْغَلُهُ غَضَبٌ عَنْ رَحْمَهٍ، وَ لا تُولِهُهُ رَحْمَهٌ عَنْ عِقابٍ، وَ لا یُجِنُّهُ الْبُطُونُ عَنِ الظُّهُورِ، وَ لا یَقْطَعُهُ الظُّهُورُ عَنِ الْبُطُونِ.قَرُبَ فَنَاءَى ، وَ عَلا فَدَنا، وَ ظَهَرَ فَبَطَنَ، وَ بَطَنَ فَعَلَنَ، وَ دانَ وَ لَمْ یُدَنْ، لَمْ یَذْرَاء الْخَلْقَ بِاحْتِیالٍ، وَ لا اسْتَعانَ بِهِمْ لِکَلالٍ.

اءُوصِیکُمْ عِبادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ، فِإِنَّهَا الزِّمامُ وَالْقِوَامُ، فَتَمَسَّکُوا بِوَثائِقِها، وَاعْتَصِمُوا بِحَقائِقِها، تَؤُلْ بِکُمْ إِلَى اءَکْنانِ الدَّعَهِ، وَ اءَوْطانِ السَّعَهِ، وَ مَعاقِلِ الْحِرْزِ، وَ مَنازِلِ الْعِزِّ فِی یَوْمٍ تَشْخَصُ فِیهِ الْاءَبْصارُ، وَ تُظْلِمُ لَهُ الْاءَقْطارُ، وَ تُعَطَّلُ فِیهِ صُرُومُ الْعِشارِ، وَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ، فَتَزْهَقُ کُلُّ مُهْجَهٍ، وَ تَبْکَمُ کُلُّ لَهْجَهٍ، وَ تَذِلُّ الشُّمُّ الشَّوامِخُ، وَ الصُّمُّ الرَّواسِخُ، فَیَصِیرُ صَلْدُها سَرابا رَقْرَقا، وَ مَعْهَدُها قَاعا سَمْلَقا، فَلا شَفِیعٌ یَشْفَعُ، وَ لا حَمِیمٌ یَنْفَعُ، وَ لا مَعْذِرَهٌ تَدفَعُ.

ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) 

ستایش خداوندى را که آثار سلطنت و جلال و بزرگى خود را آشکار ساخت ، به گونه اى که دیدگان را از شگفتیهاى قدرتش حیران ساخت و اندیشه ها را از شناخت کنه صفتش بازداشت . و شهادت مى دهم که خدایى جز خداى یکتا نیست . شهادتى که از ایمان و یقین و اخلاص و فرمانبردارى مایه گیرد.

و شهادت مى دهم که محمد بنده او و پیامبر اوست . او را به هنگامى فرستاد که نشانه هاى رستگارى از میان رفته بود و راههاى دین پوشیده بود. پس ، حق را هویدا ساخت و مردم را اندرز داد و به راه راست راه نمود و به میانه روى فرمان داد. درود خدا بر او و خاندانش باد.

اى بندگان خدا، بدانید که خداوندتان بیهوده نیافریده و چون اشتران بى ساربان رها ننموده ، مقدار نعمتى را که ارزانیتان داشته مى داند و نیکیهایش را در حق شما شماره کرده است . پس ، پیروزى را از او بجویید و روان شدن نعمتها را از او بخواهید و هر چه خواهید از او بطلبید. عطا و بخشش او را درخواست کنید. حجابى نیست که شما را از او جدا سازد و درى نیست که بر روى شما بسته ماند.

او در همه جا هست ، در هر لحظه و زمان هست ، با آدمیان و پریان هست . بخشش در خزانه اش رخنه پدید نیاورد و هر چه عطا کند از داراییش نکاهد. خواهندگان هر چند خواهند مالش را به پایان نرسانند، آنکه خواستار نیل عطاى اوست هرگز به پایان گنجینه اش نرسد. کسى او را از پرداختن به دیگرى مانع نیاید و آوازى او را از آواز دیگر مشغول نسازد. بخشیدن نعمتى از گرفتن نعمت دیگر منصرفش نکند.

آنجا که خشم گیرد از رحمت چشم نپوشد و آمرزش یکى از عقاب دیگرى بازش ندارد. پنهان بودنش ، پرده آشکار شدنش نیست و آشکار بودنش او را از نهان بودنش جدا نکند. نزدیک است و دور از دسترس . بالاست و با همه نزدیک . آشکار است و پنهان است . پنهان است و آشکار است . همه را پاداش دهد و کس او را پاداش ندهد. آفریدگان را به چاره گرى نیافرید و از آنان به سبب رنج و ملال یارى نخواست .

اى بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش مى کنم ، که ترس از خدا به مثابه مهار شماست و نیز سبب برپایى شماست . به ریسمانهاى محکم تقوا درآویزید و به حقایق آن چنگ بزنید تا شما را به مواضع نهانى آسودگى برد. و به اوطان وسعت و فراخى سوق دهد و به حصارهاى استوار و منازل عزت بکشاند. در روزى که از حیرت چشمها در چشمخانه ها بگردد و همه جا را تاریکى فراگیرد و شتران آبستن بى نگهبانى رها شوند. و در صور دمیده شود و جانها از تنها بیرون آیند و زبانها لال گردد و کوههاى بلند و صخره هاى استوار خرد شده و بریزند آنسان ، که از دور چون سرابهاى لرزان در نظر آیند و آبادیها، زمینى خشک و هموار شوند. در آن روز، شفیعى نیست که شفاعت کند و دوستى نیست که به دفاع برخیزد و هیچ پوزشى سودمند نیفتد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی۱۸۶

خطبه الْمُنافِقِینَ شماره ۱۹۴ (نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۹۴

و من خطبه له ع یَصِفُ فِیهَا الْمُنافِقِینَ:  

نَحْمَدُهُ عَلَى ما وَفَّقَ لَهُ مِنَ الطَّاعَهِ، وَ ذادَ عَنْهُ مِنَ الْمَعْصِیَهِ، وَ نَسْاءَلُهُ لِمِنَّتِهِ تَماما وَ بِحَبْلِهِ اعْتِصَاما، وَ نَشْهَدُ اءَنَّ مُحَمَّدا عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ، خاضَ إِلى رِضْوانِ اللَّهِ کُلَّ غَمْرَهٍ، وَ تَجَرَّعَ فِیهِ کُلَّ غُصَّهٍ، وَ قَدْ تَلَوَّنَ لَهُ الْاءَدْنَوْنَ، وَ تَاءَلَّبَ عَلَیْهِ الْاءَقْصَوْنَ، وَ خَلَعَتْ إِلَیْهِ الْعَرَبُ اءَعِنَّتَها، وَ ضَرَبَتْ إِلى مُحارَبَتِهِ بُطُونَ رَواحِلِها، حَتَّى اءَنْزَلَتْ بِساحَتِهِ عَداوَتَها مِنْ اءَبْعَدِ الدَّارِ، وَ اءَسْحَقِ الْمَزارِ.

اءُوصِیکُمْ عِبادَ اللَّهِ بِتَقْوَى اللَّهِ، وَ اءُحَذِّرُکُمْ اءَهْلَ النِّفاقِ، فَإِنَّهُمُ الضَّالُّونَ الْمُضِلُّونَ، وَ الزَّالُّونَ الْمُزِلُّونَ، یَتَلَوَّنُونَ اءَلْوَانا، وَ یَفْتَنُّونَ افْتِنَانا، وَ یَعْمِدُونَکُمْ بِکُلِّ عِمادٍ، وَ یَرْصُدُونَکُمْ بِکُلِّ مِرْصادٍ، قُلُوبُهُمْ دَوِیَّهٌ، وَ صِفاحُهُمْ نَقِیَّهٌ، یَمْشُونَ الْخَفاءَ، وَ یَدِبُّونَ الضَّراءَ، وَصْفُهُمْ دَواءٌ، وَ قَوْلُهُمْ شِفاءٌ، وَ فِعْلُهُمُ الدَّاءُ الْعَیاءُ، حَسَدَهُ الرَّخاءِ، وَ مُؤَکِّدُو الْبَلاءِ، وَ مُقْنِطُو الرَّجاءِ، لَهُمْ بِکُلِّ طَرِیقٍ صَرِیعٌ، وَ إِلَى کُلِّ قَلْبٍ شَفِیعٌ، وَ لِکُلِّ شَجْوٍ دُمُوعٌ، یَتَقارَضُونَ الثَّناءَ، وَ یَتَراقَبُونَ الْجَزاءَ، إِنْ سَاءَلُوا اءَلْحَفُوا، وَ إِنْ عَذَلُوا کَشَفُوا، وَ إِنْ حَکَمُوا اءَسْرَفُوا، قَدْ اءَعَدُّوا لِکُلِّ حَقِّ بَاطِلاً، وَ لِکُلِّ قَائِمٍ مَائِلاً، وَ لِکُلِّ حَیِّ قَاتِلاً، وَ لِکُلِّ بَابٍ مِفْتَاحا، وَ لِکُلِّ لَیْلٍ مِصْبَاحا، یَتَوَصَّلُونَ إِلَى الطَّمَعِ بِالْیَاءْسِ لِیُقِیمُوا بِهِ اءَسْواقَهُمْ، وَ یُنْفِقُوا بِهِ اءَعْلاقَهُمْ، یَقُولُونَ فَیُشَبِّهُونَ، وَ یَصِفُونَ فَیُمَوِّهُونَ، قَدْ هَیَّؤ وا الطَّرِیقَ وَ اءَضْلَعُوا الْمَضِیقَ، فَهُمْ لُمَهُ الشَّیْطانِ، وَ حُمَهُ النِّیرانِ اءُولئِکَ حِزْبُ الشَّیْطانِ، اءَلا إِنَّ حِزْبَ الشَّیْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) در وصف منافقان : 

مى ستاییمش که توفیق طاعت داده و از معصیت دور داشته . از او خواهیم تمام کردن احسانش را بر ما و چنگ زدن در ریسمان او را. و شهادت مى دهیم که محمد (صلى الله علیه و آله ) بنده و پیامبر اوست . براى خشنودى او در هر ورطه اى فرو شد و هر شرنگ گلوگیر را سرکشید، تا آنجا که ، نزدیکان او رنگ دگرگون کردند و دوران بر ضد او گرد آمدند. عربها تا بر او تازند مهارها از سرها برگرفتند و براى تاختن بر او بر شکم مرکبها تازیانه زدند تا از دورترین اقامتگاههاى خود کینه توزى خود را در محل و ماءواى او فرود آوردند.

اى بندگان خدا، شما را به ترس از خدا سفارش مى کنم و از منافقان بر حذر مى دارم . منافقان ، گمراهان و گمراه کنندگان اند. خود خطا کارند و دیگران را هم به خطا اندازند. هر بار رنگى به خود گیرند و هر روز سخنى دیگر گویند و شیوه اى دیگر انگیزند و تا شما را گمراه کنند به هر وسیله چنگ مى زنند و در هر جا به کمین مى نشینند.

دلهایشان بیمار است ، بیماریى درمان ناپذیر، ولى ظاهرشان آراسته و پاکیزه است . در خفا این سو و آن سو روند و چون خزندگان درون جنگلها، نرم و پوشیده راه مى سپرند. سخن گفتنشان به دارو ماند و به زبان ، شفاى دیگران خواهند، ولى به عمل دردى درمان ناپذیرند. اگر دیگران در راحت باشند، رشک برند که به جد خواستار بلایند و رشته امیدها را مى برند. در هر راهى ، کسانى را فداى خود کرده ، به خاک هلاک افکنده اند و ایشان را نزد هر دلى شفاعتگرى است . بر هر غمى سرشکها افشانده اند.

مدح و ثنا به یکدیگر وام دهند و منتظر پاداشش باشند. اگر چیزى را خواهند، به اصرار خواهند و اگر مورد ملامت قرار گیرند، پرده درى کنند و اگر داورى کنند به اسراف گرایند. براى هر حقى باطلى مهیا کرده اند و براى هر راستى ، کژى . و براى هر زنده اى ، کشنده اى و براى هر درى کلیدى و براى هر شبى ، چراغى .

نومید نمایى را وسیله آزمندى خود سازند تا بازار خود گرم دارند و کالاى خود به بهاى بیشتر بفروشند. سخن باطل مى گویند و حق جلوه مى دهند تا دیگران را به اشتباه افکنند. اگر توصیف مى کنند، تزویر مى کنند. طریق باطل را آماده و آسان جلوه دهند و گذرگاههاى تنگ آن را پرپیچ و خم سازند تا رونده در آن سرگشته بماند. گروه شیطان اند و زبانه هاى آتش . (آنان حزب شیطانند و بدانید که حزب شیطان زیانکاران اند.)(۶۳)

____________________________________

۶۳-سوره ۵۸، آیه ۱۹٫

عبدالمحمد آیتی ۱۸۵

خطبه هَمَّام شماره ۱۹۳(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۹۳

خطبه له ع رُوِیَ اءَنَّ صَاحِبا لِاءَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع یُقالُ لَهُ:هَمَّامٌ کانَ رَجُلاً عابِدا،فَقالَ لَهُ: یااءَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ صِفْ لِیَ الْمُتَّقِینَ حَتَّى کَاءَنِّی اءَنْظُرُ إِلَیْهِمْ،فَتَثَاقَلَ ع عَنْ جَوَابِهِ،ثُمَّ قَالَ: 

یا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ اءَحْسِنْ (فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ).
فَلَمْ یَقْنَعْ هَمَّامٌ بِذِلِکَ الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَیْهِ،
فَحَمِدَ اللَّهَ وَ اءَثْنَى ، عَلَیْهِ وَصَلَّى عَلَى النَّبِیِّ ص

ثُمَّ قَالَ:
اءَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالَى خَلَقَ الْخَلْقَ حِینَ خَلَقَهُمْ غَنِیّا عَنْ طاعَتِهِمْ، آمِنا مِنْ مَعْصِیَتِهِمْ، لِاءَنَّهُ لا تَضُرُّهُ مَعْصِیَهُ مَنْ عَصاهُ، وَ لا تَنْفَعُهُ طاعَهُ مَنْ اءَطاعَهُ، فَقَسَمَ بَیْنَهُمْ مَعایِشَهُمْ، وَ وَضَعَهُمْ مِنَ الدُّنْیا مَواضِعَهُمْ، فَالْمُتَّقُونَ فِیها هُمْ اءَهْلُ الْفَضائِلِ، مَنْطِقُهُمُ الصَّوابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصادُ، وَ مَشْیُهُمُ التَّواضُعُ، غَضُّوا اءَبْصارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ، وَ وَقَفُوا اءَسْماعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُمْ، نُزِّلَتْ اءَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخاءِ، وَ لَوْ لا الْاءَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اءَرْواحُهُمْ فِی اءَجْسادِهِمْ طَرْفَهَ عَیْنٍ شَوْقا إِلَى الثَّوابِ، وَ خَوْفا مِنَ الْعِقابِ، عَظُمَ الْخالِقُ فِی اءَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دُونَهُ فِی اءَعْیُنِهِمْ، فَهُمْ وَ الْجَنَّهُ کَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِیها مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَ النَّارُ کَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فِیها مُعَذَّبُونَ، قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَهٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَاءْمُونَهٌ، وَ اءَجْسادُهُمْ نَحِیفَهٌ، وَ حاجاتُهُمْ خَفِیفَهٌ، وَ اءَنْفُسُهُمْ عَفِیفَهٌ، صَبَرُوا اءَیَّاما قَصِیرَهً اءَعْقَبَتْهُمْ راحَهً طَوِیلَهً، تِجارَهٌ مُرْبِحَهٌ یَسَّرَها لَهُمْ رَبُّهُمْ، اءَرادَتْهُمُ الدُّنْیا فَلَمْ یُرِیدُوها، وَ اءَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا اءَنْفُسَهُمْ مِنْهَا.

اءَمَّا اللَّیْلَ فَصافُّونَ اءَقْدامَهُمْ تالِینَ لِاءَجْزاءِ الْقُرْآنِ، یُرَتِّلُونَها تَرْتِیلاً، یُحَزِّنُونَ بِهِ اءَنْفُسَهُمْ، وَ یَسْتَثِیرُونَ بِهِ دَواءَ دائِهِمْ، فَإِذا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیها تَشْوِیقٌ رَکَنُوا إِلَیْها طَمَعا، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ إِلَیْها شَوْقا، وَ ظَنُّوا اءَنَّها نُصْبَ اءَعْیُنِهِمْ، وَ إِذا مَرُّوا بِآیَهٍ فِیها تَخْوِیفٌ اءَصْغَوْا إِلَیْها مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا اءَنَّ زَفِیرَ جَهَنَّمَ وَ شَهِیقَها فِی اءُصُولِ آذانِهِمْ، فَهُمْ حانُونَ عَلَى اءَوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجَباهِهِمْ وَ اءَکُفِّهِمْ وَ رُکَبِهِمْ وَ اءَطْرافِ اءَقْدَامِهِمْ، یَطْلُبُونَ إِلَى اللَّهِ تَعالى فِی فَکاکِ رِقابِهِمْ.

وَ اءَمَّا النَّهارَ فَحُلَماءُ عُلَماءُ اءَبْرارٌ اءَتْقِیَاءُ، قَدْ بَراهُمُ الْخَوْفُ بَرْیَ الْقِداحِ، یَنْظُرُ إِلَیْهِمُ النَّاظِرُ فَیَحْسَبُهُمْ مَرْضَى وَ ما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَضٍ، وَ یَقُولُ لَقَدْ خُولِطُوا وَ لَقَدْ خالَطَهُمْ اءَمْرٌ عَظِیمٌ، لا یَرْضَوْنَ مِنْ اءَعْمالِهِمُ الْقَلِیلَ، وَ لا یَسْتَکْثِرُونَ الْکَثِیرَ، فَهُمْ لِاءَنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ، وَ مِنْ اءَعْمالِهِمْ مُشْفِقُونَ، إِذا زُکِّیَ اءَحَدٌ مِنْهُمْ خافَ مِمَّا یُقالُ لَهُ، فَیَقُولُ: اءَنَا اءَعْلَمُ بِنَفْسِی مِنْ غَیْرِی ، وَ رَبِّی اءَعْلَمُ بِی مِنِّی بِنَفْسِی ؛ اللَّهُمَّ لا تُؤَاخِذْنِی بِما یَقُولُونَ، وَ اجْعَلْنِی اءَفْضَلَ مِمَّا یَظُنُّونَ، وَ اغْفِرْ لِی ما لا یَعْلَمُونَ.

فَمِنْ عَلامَهِ اءَحَدِهِمْ: اءَنَّکَ تَرَى لَهُ قُوَّهً فِی دِینٍ، وَ حَزْما فِی لِینٍ وَ إِیمَانا فِی یَقِینٍ، وَ حِرْصا فِی عِلْمٍ، وَ عِلْما فِی حِلْمٍ، وَ قَصْدا فِی غِنًى ، وَ خُشُوعا فِی عِبادَهٍ، وَ تَجَمُّلاً فِی فاقَهٍ، وَ صَبْرا فِی شِدَّهٍ، وَ طَلَبا فِی حَلالٍ، وَ نَشاطا فِی هُدىً، وَ تَحَرُّجا عَنْ طَمَعٍ، یَعْمَلُ الْاءَعْمالَ الصَّالِحَهَ وَ هُوَ عَلَى وَجَلٍ، یُمْسِی وَ هَمُّهُ الشُّکْرُ، وَ یُصْبِحُ وَ هَمُّهُ الذِّکْرُ، یَبِیتُ حَذِرا، وَ یُصْبِحُ فَرِحا: حَذِرا لَمَّا حُذِّرَ مِنَ الْغَفْلَهِ، وَ فَرِحا بِما اءَصابَ مِنَ الْفَضْلِ وَ الرَّحْمَهِ، إِن اسْتَصْعَبَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ فِیما تَکْرَهُ لَمْ یُعْطِها سُؤْلَها فِیما تُحِبُّ، قُرَّهُ عَیْنِهِ فِیما لا یَزُولُ، وَ زَهادَتُهُ فِیما لا یَبْقَى ، یَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ.

تَراهُ قَرِیبا اءَمَلُهُ، قَلِیلاً زَلَلُهُ، خاشِعا قَلْبُهُ، قانِعَهً نَفْسُهُ، مَنْزُورا اءَکْلُهُ، سَهْلاً اءَمْرُهُ، حَرِیزا دِینُهُ، مَیِّتَهً شَهْوَتُهُ، مَکْظُوما غَیْظُهُ، الْخَیْرُ مِنْهُ مَاءْمُولٌ، وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَاءْمُونٌ، إِنْ کانَ فِی الْغافِلِینَ کُتِبَ فِی الذَّاکِرِینَ، وَ إِنْ کانَ فِی الذَّاکِرِینَ لَمْ یُکْتَبْ مِنَ الْغافِلِینَ، یَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ یُعْطِی مَنْ حَرَمَهُ، وَ یَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ، بَعِیدا فُحْشُهُ، لَیِّنا قَوْلُهُ، غَائِبا مُنْکَرُهُ، حاضِرا مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَیْرُهُ، مُدْبِرا شَرُّهُ، فِی الزَّلازِلِ وَقُورٌ، وَ فِی الْمَکارِهِ صَبُورٌ، وَ فِی الرَّخاءِ شَکُورٌ، لا یَحِیفُ عَلَى مَنْ یُبْغِضُ، وَ لا یَاءْثَمُ فِیمَنْ یُحِبُّ، یَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ اءَنْ یُشْهَدَ عَلَیْهِ، لا یُضِیعُ مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لا یَنْسَى ما ذُکِّرَ، وَ لا یُنابِزُ بِالْاءَلْقابِ، وَ لا یُضارُّ بِالْجارِ، وَ لا یَشْمَتُ بِالْمَصائِبِ، وَ لا یَدْخُلُ فِی الْباطِلِ وَ لا یَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ.

إِنْ صَمَتَ لَمْ یَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ إِنْ ضَحِکَ لَمْ یَعْلُ صَوْتُهُ، وَ إِنْ بُغِیَ عَلَیْهِ صَبَرَ حَتَّى یَکُونَ اللَّهُ هُوَ الَّذِی یَنْتَقِمُ لَهُ، نَفْسُهُ مِنْهُ فِی عَناءٍ، وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی راحَهٍ، اءَتْعَبَ نَفْسَهُ لِآخِرَتِهِ، وَ اءَراحَ النَّاسَ مِنْ نَفْسِهِ، بُعْدُهُ عَمَّنْ تَباعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزاهَهٌ، وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنا مِنْهُ لِینٌ وَ رَحْمَهٌ، لَیْسَ تَباعُدُهُ بِکِبْرٍ وَ عَظَمَهٍ، وَ لا دُنُوُّهُ بِمَکْرٍ وَ خَدِیعَهٍ.

قالَ :
فَصَعِقَ هَمَّامٌ صَعْقَهً کانَتْ نَفْسُهُ فِیها،

فَقالَ اءَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع :
اءَما وَ اللَّهِ لَقَدْ کُنْتُ اءَخافُها عَلَیْهِ، ثُمَّ قالَ: هَکذا تَصْنَعُ الْمَواعِظُ الْبالِغَهُ بِاءَهْلِها.

فَقالَ لَهُ قَائِلٌ :
فَما بالُکَ یا اءَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ؟

فَقالَ ع :
وَیْحَکَ! إِنَّ لِکُلِّ اءَجَلٍ وَقْتا لا یَعْدُوهُ، وَ سَبَبا لا یَتَجاوَزُهُ، فَمَهْلاً لا تَعُدْ لِمِثْلِها، فَإِنَّما نَفَثَ الشَّیْطانُ عَلَى لِسانِکَ.

 ترجمه :  

   خطبه اى از آن حضرت (ع ) گویند که امیرالمؤ منین (ع ) را مصاحبى بود به نام همام که مردىعبادت پیشه بود. روزى گفتش که اى امیرالمؤ منین ، پرهیزگاران را برایم وصف کن . آنسان کهگویى در آنها مى نگرم . على (ع ) در پاسخش درنگ کرد، سپس گفت :

اى همّام از خدا بترس و نیکوکار باش که خدا با کسانى است که پرهیزگارى کنند و نیکوکارند.
همّام بدین سخن قانع نشد و على (ع ) را سوگند داد.
على (ع ) حمد و ثناى خداى به جاى آورد و بر محمد (ص ) و خاندانش درود فرستاد

سپس فرمود:

اما بعد، خداوند، سبحانه و تعالى ، موجودات را بیافرید، و چون بیافرید از فرمانبرداریشان بى نیاز بود و از نافرمانیشان در امان . زیرا نه نافرمانى نافرمایان او را زیانى رساند و نه فرمانبردارى فرمانبرداران سودى . آنگاه روزیهایشان را میانشان تقسیم کرد و جاى هر یک را در این جهان معین ساخت . پس پرهیزگاران را در این جهان فضیلتهاست .

گفتارشان به صواب مقرون است و راه و رسمشان بر اعتدال و رفتارشان با فروتنى آمیخته . از هر چه خداوند بر آنها حرام کرده است ، چشم مى پوشند و گوش بر دانستن چیزى نهاده اند که آنان را سودى رساند. آنچنان به بلا خو گرفته اند که گویى در آسودگى هستند. اگر مدت عمرى نبود که خداوند برایشان مقرر داشته ، به سبب شوقى که به پاداش نیک و بیمى که از عذاب روز بازپسین دارند، چشم بر هم زدنى جانهایشان در بدنهایشان قرار نمى گرفت . تنها آفریدگار در نظرشان بزرگ است و جز او هر چه هست در دیدگانشان خرد مى نماید. با بهشت چنان اند که گویى مى بینندش و غرق نعمتهایش هستند. و با دوزخ چنانند که گویى مى بینندش و به عذاب آن گرفتارند.

دلهایشان اندوهگین است و مردمان از آسیبشان در امان اند. بدنهاشان لاغر است و نیازهاشان اندک است و نفسهایشان به زیور عفت آراسته است . روزى چند در بلا پاى مى فشرند و از پى آن آسایشى ابدى دارند. این معاملت ، که پروردگارشان نیز برایشان آسانش ساخته است ، سود بسیار دهد. دنیا در طلب آنهاست و آنها از دنیاگریزان اند. به اسارتشان مى گیرد ولى جانهاى خویش به فدیه دهند تا از اسارت برهند.

اما شبها، همچنان برپاى ایستاده اند تا جزء جزء کتاب خدا را بخوانند. مى خوانند و آرام و با تاءنّى و تدبّر مى خوانند. به هنگام خواندنش خود را اندوهگین مى سازند و داروى درد خویش از آن مى جویند. چون به آیتى رسند که در آن بشارتى باشد، بدان میل کنند و در آن طمع بندند و چنانکه گویى در برابر چشمانشان جاى دارد، جانهاشان به شوق دیدار سر مى کشد و چون به آیتى رسند که در آن وعید عذاب باشد گوش دل بدان مى سپارند و پندارند که اکنون بانگ جوش و خروش جهنم در گوششان پیچیده است . در برابر پروردگارشان میان خم کرده اند و پیشانى و کف دست و زانو و نوک پاى بر زمین نهاده اند و از خداوند تعالى مى طلبند که آزادیشان بخشد.

اما در روزها، عالمان اند، بردباران اند، نیکوکاران اند، پرهیزکاران اند. بیم خداوندشان چنان تراشیده که تیرگران تیر را بتراشند. چون بیننده اى در آنان نگرد، پندارد که بیمارند و حال آنکه ، بیمار نیستند و گوید بى شک در عقلشان خللى است .آرى ، کارى بزرگشان به خود مشغول داشته .

از اعمال خویش چون اندک باشد، ناخشنودند و چون بسیار باشد در نظرشان اندک نماید، که اینان پیوسته خود را متهم مى دارند و از آنچه مى کنند بیمناک اند.چون یکیشان را به پاکى بستایند، از آنچه درباره اش ‍ مى گویند بیمناک مى شود و مى گوید که من خود به خویشتن آگاهترم و پروردگار من به من از من آگاهتر است . اى پروردگار من ، مرا به آنچه مى گویند مؤ اخذت مکن ، مرا بهتر از آنچه مى پندارند بگردان و گناهان مرا که از آن بى خبرند، بیامرز.از نشانه هاى یکیشان این است که مى بینى که در کار دین نیرومند است و در عین دوراندیشى نرمخوى و ایمانش ‍ همراه با یقین است و به علم آزمند و علمش آمیخته به حلم و توانگریش ‍ همراه با میانه روى است و عبادتش پیوسته با خشوع . در عین بینوایى محتشم است و در عین سختى ، صابر. در طلب حلال است و در جستجوى هدایت شادمان . از آزمندى به دور است . در آن حال ، که به کارهاى شایسته مى پردازد، دلش بیمناک است . سپاسگویان روز را به شب مى آورد و ذکرگویان شب را به روز مى رساند. شب را در عین هراس مى گذراند و شادمانه دیده به دیدار صبح مى گشاید. هراسش از غفلتى است که مبادا گریبانگیرش شود و شادمانیش از فضل و رحمتى است که نصیبش گشته .اگر نفسش در طلب چیزى ناخوشایند سرکشى کند، پاى مى فشرد تا خواهشش را برنیاورد. شادمانى دلش ، چیزى است که پایدار است و پرهیزش ، از چیزى که نمى پاید. دانش را به بردبارى آمیخته است و گفتار را با کردار. او را بینى که آرزویش کوتاه است و خطایش اندک . دلش خاشع است و نفسش قانع . خوردنش اندک است و کارهایش آسان و، دینش محفوظ و، امیالش مرده و خشمش ، فرو خورده .به خیرش امید است و از شرش ایمنى . اگر در جمع غافلان باشد، نامش را در زمره ذاکران نویسند و اگر در میان ذاکران باشد، در شمار غافلانش نیاورند.اگر بر او ستمى رود، عفو کند و به آن کس ، که محرومش داشته ، بخشش نماید. و با هر که از او ببرد، پیوند کند. زشتگویى از او دور است . گفتارش نرم است . ناپسندى در او ناپیداست و نیکوکارى در او هویدا. همواره خیرش روى آورده و شرش پشت کرده باشد. در شدایدى که دیگران را مى لرزاند، او از جاى نمى شود و در مکاره شکیبایى را از دست نمى هلد و چون در امن و راحت باشد، سپاس ‍ حق به جاى آورد. بر کسى که دشمن دارد ستم روا ندارد و محبت دیگران به گناهش نکشاند.پیش از آنکه بر زیانش شهادت دهند، او خود به حقیقت اعتراف مى کند. و چون به پاسدارى امرى وادارندش ، ضایعش ‍ نمى گذارد. آنچه را که خواهند که به خاطر بسپارد از یاد نمى برد. دیگران را با القاب زشت نمى خواند.به همسایه زیان نمى رساند. به هنگام مصایب شماتت روا نمى دارد. به باطل وارد نمى شود و از حق پاى بیرون نمى نهد. اگر خاموش باشد از خاموشى خویش غمگین نمى گردد. صدا به خنده بلند نمى کند. چون بر او ستمى رود صبر مى کند تا خدا انتقامش ‍ را بستاند. خود را به رنج مى افکند و مردم از او در راحت اند.براى روز بازپسین ، خویشتن به مشقت مى اندازد و مردم را راحت مى رساند. از هر که دورى گزیند به سبب پارسایى و پاکى است و به هر که نزدیک شود به سبب نرمخویى و رحمت است . نه دورى گزیدنش از روى تکبر است و نه نزدیک شدنش از روى مکر و خدعه .

گوید که :
همّام از این سخن بیهوش شد و در آن بیهوشى جان داد.

امیرالمؤ منین گفت :
که بر جانش بیمناک بودم .

سپس فرمود:
آرى ، اندرزهاى رسا به هر که اهلش باشد چنین کند.

یکى گفت یا امیرالمؤ منین تو خود چگونه اى ؟ گفت :
واى بر تو، مرگ هر کس را زمانى است که از او در نگذرد و سببى است که از آن بیرون نرود از اینگونه سخنان بازایست که شیطان بر زبان تو دمیده است .

عبدالمحمد آیتی خطبه ۱۸۴

خطبه القاصعه شماره ۱۹۲(نسخه صبحی صالح ) ترجمه عبدالمحمد آیتی

خطبه : ۱۹۲

۱۹۲- و من خطبه له ( علیه‏السلام  ) تسمى القاصعه و هی تتضمن ذم إبلیس لعنه اللّه، على استکباره و ترکه السجود لآدم ( علیه‏السلام  )، و أنه أول من أظهر العصبیه و تبع الحمیه، و تحذیر الناس من سلوک طریقته.

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْکِبْرِیَاءَ، وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ، وَ جَعَلَهُمَا حِمىً وَ حَرَما عَلَى غَیْرِهِ، وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلالِهِ،

رأس العصیان‏

وَ جَعَلَ اللَّعْنَهَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِیهِمَا مِنْ عِبَادِهِ.ثُمَّ اخْتَبَرَ بِذَلِکَ مَلاَئِکَتَهُ الْمُقَرَّبِینَ، لِیَمِیزَ الْمُتَوَاضِعِینَ مِنْهُمْ مِنَ الْمُسْتَکْبِرِینَ، فَقَالَ سُبْحَانَهُ وَ هُوَ الْعَالِمُبِمُضْمَرَاتِ الْقُلُوبِ وَ مَحْجُوبَاتِ الْغُیُوبِ: (إِنِّی خ الِقٌ بَشَرا مِنْ طِینٍ، فَإِذ ا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فِیهِ مِنْ رُوحِی فَقَعُوا لَهُ س اجِدِینَ، فَسَجَدَ الْمَلا ئِکَهُ کُلُّهُمْ اءَجْمَعُونَ إِلاّ إِبْلِیسَ) اعْتَرَضَتْهُ الْحَمِیَّهُ فَافْتَخَرَ عَلَى آدَمَ بِخَلْقِهِ، وَ تَعَصَّبَ عَلَیْهِ لِاءَصْلِهِ فَعَدُوُّ اللَّهِ إِمَامُ الْمُتَعَصِّبِینَ وَ سَلَفُ الْمُسْتَکْبِرِینَ، الَّذِی وَضَعَ اءَسَاسَ الْعَصَبِیَّهِ، وَ نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَ الْجَبْرِیَّهِ، وَادَّرَعَ لِبَاسَ التَّعَزُّزِ، وَ خَلَعَ قِنَاعَ التَّذَلُّلِ.

اءَلاَ تَرَوْنَ کَیْفَ صَغَّرَهُ اللَّهُ بِتَکَبُّرِهِ، وَ وَضَعَهُ بِتَرَفُّعِهِ، فَجَعَلَهُ فِی الدُّنْیَا مَدْحُورا، وَ اءَعَدَّ لَهُ فِی الْآخِرَهِ سَعِیرا؟!

ابتلاء اللّه لخلقه‏

وَ لَوْ اءَرَادَ سُبْحانَهُ اءَنْ یَخْلُقَ آدَمَ مِنْ نُورٍ یَخْطَفُ الْاءَبْصَارَ ضِیَاؤُهُ، وَ یَبْهَرُ الْعُقُولَ رُوَاؤُهُ، وَ طِیبٍ یَأْخُذُ الْاءَنْفَاسَ عَرْفُهُ، لَفَعَلَ، وَ لَوْ فَعَلَ لَظَلَّتْ لَهُ الْاءَعْنَاقُ خَاضِعَهً، وَ لَخَفَّتِ الْبَلْوَى فِیهِ عَلَى الْمَلاَئِکَهِ.

وَ لَکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَبْتَلِی خَلْقَهُ بِبَعْضِ مَا یَجْهَلُونَ اءَصْلَهُ تَمْیِیزا بِالاِخْتِبَارِ لَهُمْ، وَ نَفْیا لِلاِسْتِکْبَارِ عَنْهُمْ، وَ إِبْعَادا لِلْخُیَلاَءِ مِنْهُمْ.

طلب العبره

فَاعْتَبِرُوا بِمَا کَانَ مِنْ فِعْلِ اللَّهِ بِإ بْلِیسَ، إ ذْ اءَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ، وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ وَ کانَ قَدْ عَبَدَ اللَّهَ سِتَّهَ آلافِ سَنَهٍ لا یُدْرى اءَمِنْ سِنِى الدُّنْیا اءَمْ سِنِى الْآخِرَهِ عَنْ کِبْرِ ساعَهٍ واحِدَهٍ، فَمَنْ بَعْدَ إِبْلِیسَ یَسْلَمُ عَلَى اللَّهِ بِمِثْلِ مَعْصِیَتِهِ.

کَلّا ما کانَ اللَّهُ سُبْحانَهُ لِیُدْخِلَ الْجَنَّهَ بَشَرا بِاءَمْرٍ اءَخْرَجَ بِهِ مِنْها مَلَکا، إنَّ حُکْمَهُ فِی اءَهْلِ السَّماءِ وَ اءهل الاءرض لَواحِدٌ، وَ ما بَیْنَ اللَّهِ وَ بَیْنَ اءَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ هَوادَهٌ فِى إباحَهِ حِمىً حَرَّمَهُ عَلَى الْعالَمِینَ.

التحذیر من الشیطان‏

فاحْذَرُوا عِبادَ اللَّهِ عَدُوَّ اللَّهِ اءَنْ یُعْدِیَکُمْ بِدائِهِ، وَ اءَنْ یَسْتَفِزَّکُمْ بِنِدائِهِ، وَ اءَنْ یُجْلِبَ عَلَیْکُمْ بِخَیْلِهِ وَ رَجِلِهِ، فَلَعَمْرِى لَقَدْ فَوَّقَ لَکُمْ سَهْمَ الْوَعِیدِ، وَ اءَغْرَقَ لَکُمْ بِالنَّزْعِ الشَّدِیدِ، وَ رَماکُم مِنْ مَکانٍ قَرِیبٍ، وَ قالَ: (رَبِّ بِما اءَغْوَیْتَنِى لَاءُزَیِّنَنَّ لَهُمْ فِى الْاءَرْضِ وَ لَاءُغْوِیَنَّهُمْ اءَجْمَعِینَ)، قَذْفا بِغَیْبٍ بَعِیدٍ، وَ رَجْما بِظَنِّ غَیْرِ مُصِیبٍ صَدَّقَهُ بِهِ اءَبْنَاءُ الْحَمِیَّهِ، وَ إِخْوانُ الْعَصَبِیَّهِ، وَ فُرْسانُ الْکِبْرِ وَ الْجاهِلِیَّهِ.

حَتَّى إذَا انقادَتْ لَهُ الْجامِحَهُ مِنْکُمْ، وَ اسْتَحْکَمَتِ الطَّماعِیَهُ مِنْهُ فِیکُمْ، فَنَجَمَتِ الْحالُ مِنَ السِّرِّ الْخَفِىِّ إ لَى الْاءَمْرِ الْجَلِىِّ، اسْتَفْحَلَ سُلْطانُهُ عَلَیْکُمْ، وَ دَلَفَ بِجُنُودِهِ نَحْوَکُمْ.

فَاءَقْحَمُوکُمْ وَ لَجاتِ الذُّلِّ، وَ اءَحَلُّوکُمْ وَرَطاتِ الْقَتْلِ، وَ اءَوْطَوءُوکُمْ إِثْخانَ الْجِراحَهِ، طَعْنا فِى عُیُونِکُمْ، وَ حَزّا فِى حُلُوقِکُمْ، وَ دَقّا لِمَناخِرِکُمْ، وَ قَصْدا لِمَقاتِلِکُمْ، وَ سَوْقا بِخَزائِمِ الْقَهْرِ إ لَى النَّارِ الْمُعَدَّهِ لَکُمْ، فَاءَصْبَحَ اءَعْظَمَ فِى دینِکُمْ حَرْجا، وَ اءَوْرى فِى دُنْیاکُمْ قَدْحا، مِنَ الَّذِینَ اءَصْبَحْتُمْ لَهُمْ مُناصِبِینَ، وَ عَلَیْهِمْ مُتَاءَلِّبِینَ.

فاجْعَلُوا عَلَیْهِ حَدَّکُمْ، وَ لَهُ جِدَّکُمْ، فَلَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ فَخَرَ عَلَى اءَصْلِکُمْ، وَ وَقَعَ فِى حَسَبِکُمْ، وَ دَفَعَ فِى نَسَبِکُمْ، وَ اءَجْلَبَ بِخَیْلِهِ عَلَیْکُمْ، وَ قَصَدَ بِرَجْلِهِ سَبِیلَکُمْ، یَقْتَنِصُونَکُمْ بِکُلِّ مَکانٍ، وَ یَضْرِبُونَ مِنْکُمْ کُلَّ بَنانٍ، لا تَمْتَنِعُونَ بِحِیلَهٍ، وَ لا تَدْفَعُونَ بِعَزِیمَهٍ فِى حَوْمَهِ ذُلِّ، وَ حَلْقَهِ ضِیقٍ، وَ عَرْصَهُ مَوْتٍ، وَ جَوْلَهِ بَلاءٍ.

فَاءَطْفِئُوا ما کَمَنَ فِی قُلُوبِکُمْ مِنْ نِیرانِ الْعَصَبِیَّهِ، وَ اءَحْقادِ الْجاهِلِیَّهِ، وَ إِنَّما تِلْکَ الْحَمِیَّهُ تَکُونُ فِی الْمُسْلِمِ مِنْ خَطَراتِ الشَّیْطانِ وَ نَخَواتِهِ وَ نَزَغاتِهِ وَ نَفَثاتِهِ.

وَ اعْتَمِدُوا وَضْعَ التَّذَلُّلِ عَلى رُؤُوسِکُمْ، وَ إِلْقَاءَ التَّعَزُّزِ تَحْتَ اءَقْدَامِکُمْ، وَ خَلْعَ التَّکَبُّرِ مِنْ اءَعْناقِکُمْ، وَ اتَّخِذُوا التَّواضُعَ مَسْلَحَهً بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ عَدُوِّکُمْ: إِبْلِیسَ وَ جُنُودِهِ.

فَإِنَّ لَهُ مِنْ کُلِّ اءُمَّهٍ جُنُودا وَ اءَعْوَانا، وَ رَجِلاً وَ فُرْسَانا.وَ لا تَکُونُوا کالْمُتَکَبِّرِ عَلَى ابْنِ اءُمِّهِ مِنْ غَیْرِ مَا فَضْلٍ جَعَلَهُ اللَّهُ فِیهِ سِوى مَا اءَلْحَقَتِ الْعَظَمَهُ بِنَفْسِهِ مِنْ عَداوَهِ الْحَسَدِ، وَ قَدَحَتِ الْحَمِیَّهُ فِی قَلْبِهِ مِنْ نارِ الْغَضَبِ، وَ نَفَخَ الشَّیْطانُ فِی اءَنْفِهِ مِنْ رِیحِ الْکِبْرِ الَّذِی اءَعْقَبَهُ اللَّهُ بِهِ النَّدامَهَ، وَ اءَلْزَمَهُ آثامَ الْقاتِلِینَ إ لى یَوْمِ الْقِیامَهِ.

التحذیر من الکبر

اءَلا وَ قَدْ اءَمْعَنْتُمْ فِی الْبَغْی ،وَ اءَفْسَدْتُمْ فِی الْاءَرْضِ، مُصارَحَهً لِلَّهِ بِالْمُناصَبَهِ، وَ مُبارَزَهً لِلْمُؤ مِنِینَ بِالْمُحارَبَهِ! فَاللَّهَ اللَّهَ فِی کِبْرِ الْحَمِیَّهِ، وَ فَخْرِ الْجَاهِلِیَّهِ فإِنَّهُ مَلاقِحُ الشَّنَآنِ، وَ مَنافِخُ الشِّیْطانِ، اللَّاتِی خَدَعَ بِها الْاءُمَمَ الْماضِیَهَ، وَ الْقُرُونَ الْخالِیَهَ، حَتَّى اءَعْنَقُوا فِی حَنادِسِ جَهالَتِهِ، وَمَهاوِی ضَلالَتِهِ ذُلُلا عَنْ سِیاقِهِ، سُلُسا فِی قِیَادِهِ، اءَمْرا تَشابَهَتِ الْقُلُوبُ فِیهِ، وَ تَتابَعَتِ الْقُرُونُ عَلَیْهِ، وَ کِبْرا تَضایَقَتِ الصُّدُورُ بِهِ.

التحذیر من طاعه الکبراء

اءَلا فَالْحَذَرَ الْحَذَرَ مِنْ طاعَهِ ساداتِکُمْ وَ کُبَرائِکُمْ الَّذِینَ تَکَبَّرُوا عَنْ حَسَبِهِمْ، وَ تَرَفَّعُوا فَوْقَ نَسَبِهِمْ، وَ اءَلْقَوا الْهَجِینَهَ عَلَى رَبِّهِمْ، وَ جاحَدُوا اللَّهَ ما صَنَعَ بِهِمْ، مُکابَرَهً لِقَضائِهِ، وَ مُغالَبَهً لِآلائِهِ! فَإِنَّهُمْ قَواعِدُ اءَساسِ الْعَصَبِیَّهِ، وَ دَعائِمُ اءَرْکانِ الْفِتْنَهِ، وَ سُیُوفُ اعْتِزاءِ الْجاهِلِیَّهِ.

فاتَّقُوا اللَّهَ وَ لا تَکُونُوا لِنِعَمِهِ عَلَیْکُمْ اءَضْدادا، وَ لا لِفَضْلِهِ عِنْدَکُمْ حُسَّادا، وَ لا تُطِیعُوا الْاءَدْعِیاءَ الَّذِینَ شَرِبْتُمْ بِصَفْوِکُمْ کَدَرَهُمْ، وَ خَلَطْتُمْ بِصِحَّتِکُمْ مَرَضَهُمْ، وَ اءَدْخَلْتُمْ فِی حَقِّکُمْ باطِلَهُمْ.

وَ هُمْ اءَساسُ الْفُسُوقِ، وَ اءَحْلاسُ الْعُقُوقِ، اتَّخَذَهُمْ إِبْلِیسُ مَطایا ضَلالٍ، وَ جُنْدا بِهِمْ یَصُولُ عَلَى النَّاسِ، وَ تَراجِمَهً یَنْطِقُ عَلى اءَلْسِنَتِهِمْ، اسْتِرَاقا لِعُقُولِکُمْ، وَ دُخُولاً فِی عُیُونِکُمْ، وَ نَثّا فِی اءَسْماعِکُمْ، فَجَعَلَکُمْ مَرْمَى نَبْلِهِ، وَ مَوْطِئَ قَدَمِهِ، وَ مَاءخَذَ یَدِهِ.

العبره بالماضین‏

فاعْتَبِرُوا بِما اءَصابَ الْاءُمَمَ الْمُسْتَکْبِرِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ مِنْ بَاءْسِ اللَّهِ وَ صَوْلاتِهِ وَ وَقائِعِهِ وَ مَثُلاتِهِ، وَ اتَّعِظُوا بِمَثاوِی خُدُودِهِمْ، وَ مَصارِعِ جُنُوبِهِمْ وَ اسْتَعِیذُوا بِاللَّهِ مِنْ لَواقِحِ الْکِبْرِ، کَما تَسْتَعِیذُونَهُ مِنْ طَوارِقِ الدَّهْرِ.

فَلَوْ رَخَّصَ اللَّهُ فِی الْکِبْرِ لِاءَحَدٍ مِنْ عِبادِهِ لَرَخَّصَ فِیهِ لِخاصَّهِ اءَنْبِیائِهِ وَ اءَوْلِیائِهِ، وَ لَکِنَّهُ سُبْحانَهُ کَرَّهَ إ لَیْهِمُ التَّکابُرَ، وَ رَضِیَ لَهُمُ التَّواضُعَ، فَاءَلْصَقُوا بِالْاءَرْضِ خُدُودَهُمْ، وَ عَفَّرُوا فِی التُّرابِ وُجُوهَهُمْ، وَ خَفَضُوا اءَجْنِحَتَهُمْ لِلْمُؤْمِنِینَ، وَ کانُوا اءَقْواما مُسْتَضْعَفِینَ، قَدِ اخْتَبَرَهُمُ اللَّهُ بِالْمَخْمَصَهِ، وَ ابْتَلاهُمْ بِالْمَجْهَدَهِ، وَ امْتَحَنَهُمْ بِالْمَخاوِفِ، وَ مَخَضَهُمْ بِالْمَکارِهِ.

فَلاَ تَعْتَبِرُوا الرِّضَا وَ السُّخْطَ بِالْمَالِ وَ الْوَلَدِ، جَهْلاً بِمَوَاقِعِ الْفِتْنَهِ، وَ الاِخْتِبَارِ فِی مَواضِعِ الْغِنَى وَ الاِقْتِدَارِ فَقَدْ قَالَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى : (اءَیَحْسَبُونَ اءَنَّم ا نُمِدُّهُمْ بِهِ مِنْ م الٍ وَ بَنِینَ نُس ارِعُ لَهُمْ فِی الْخَیْر اتِ، بَلْ لا یَشْعُرُونَ) فَإِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ الْمُسْتَکْبِرِینَ فِی اءَنْفُسِهِمْ بِاءَوْلِیَائِهِ الْمُسْتَضْعَفِینَ فِی اءَعْیُنِهِمْ.

تواضع الأنبیاء

وَ لَقَدْ دَخَلَ مُوسَى بْنُ عِمْرَانَ وَ مَعَهُ اءَخُوهُ هَارُونُ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِما عَلَى فِرْعَوْنَ وَ عَلَیْهِمَا مَدَارِعُ الصُّوفِ وَ بِاءَیْدِیهِمَا الْعِصِیُّ، فَشَرَطَا لَهُ إِنْ اءَسْلَمَ بَقَاءَ مُلْکِهِ وَ دَوَامَ عِزِّهِ، فَقَالَ: اءَ لاَ تَعْجَبُونَ مِنْ هَذَیْنِ یَشْرِطَانِ لِی دَوَامَ الْعِزِّ وَ بَقَاءَ الْمُلْکِ وَ هُمَا بِمَا تَرَوْنَ مِنْ حَالِ الْفَقْرِ وَ الذُّلِّ، فَهَلَّا اءُلْقِیَ عَلَیْهِمَا اءَسَاوِرَ مِنْ ذَهَبٍ؟! إِعْظَاما لِلذَّهَبِ وَ جَمْعِهِ، وَ احْتِقَارا لِلصُّوفِ وَ لُبْسِهِ.

وَ لَوْ اءَرَادَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لِاءَنْبِیَائِهِ حَیْثُ بَعَثَهُمْ اءَنْ یَفْتَحَ لَهُمْ کُنُوزَ الذِّهْبَانِ، وَ مَعَادِنَ الْعِقْیَانِ، وَ مَغَارِسَ الْجِنَانِ وَ اءَنْ یَحْشُرَ معهم طُیُورَ السَّمَاءِ وَ وُحُوشَ الْاءَرَضِینَ لَفَعَلَ، وَ لَوْ فَعَلَ لَسَقَطَ الْبَلاَءُ، وَ بَطَلَ الْجَزَاءُ، وَ اضْمَحَلَّتِ الْاءَنْبَاءُ وَ لَمَا وَجَبَ لِلْقَابِلِینَ اءُجُورُ الْمُبْتَلَیْنَ، وَ لاَ اسْتَحَقَّ الْمُؤْمِنُونَ ثَوَابَ الْمُحْسِنِینَ وَ لاَ لَزِمَتِ الْاءَسْمَاءُ مَعَانِیَهَا.

وَ لَکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ رُسُلَهُ اءُولِی قُوَّهٍ فِی عَزَائِمِهِمْ، وَ ضَعَفَهً فِیمَا تَرَى الْاءَعْیُنُ مِنْ حَالاَتِهِمْ، مَعَ قَنَاعَهٍ تَمْلاَُ الْقُلُوبَ وَ الْعُیُونَ غِنىً، وَ خَصَاصَهٍ تَمْلاَُ الْاءَبْصَارَ وَ الْاءَسْمَاعَ اءَذًى .

وَ لَوْ کَانَتِ الْاءَنْبِیَاءُ اءَهْلَ قُوَّهٍ لاَ تُرَامُ، وَ عِزَّهٍ لاَ تُضَامُ وَ مُلْکٍ تُمْتَدُّ نَحْوَهُ اءَعْنَاقُ الرِّجَالِ، وَ تُشَدُّ إِلَیْهِ عُقَدُ الرِّحَالِ، لَکَانَ ذَلِکَ اءَهْوَنَ عَلَى الْخَلْقِ فِی الاِعْتِبَارِ، وَ اءَبْعَدَ لَهُمْ فِی الاِسْتِکْبَارِ، وَ لاَمَنُوا عَنْ رَهْبَهٍ قَاهِرَهٍ لَهُمْ، اءَوْ رَغْبَهٍ مَائِلَهٍ بِهِمْ، فَکَانَتِ النِّیَّاتُ مُشْتَرَکَهً، وَ الْحَسَنَاتُ مُقْتَسَمَهً.

وَ لَکِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اءَرَادَ اءَنْ یَکُونَ الاِتِّبَاعُ لِرُسُلِهِ، وَ التَّصْدِیقُ بِکُتُبِهِ، وَ الْخُشُوعُ لِوَجْهِهِ، وَ الاِسْتِکَانَهُ لِاءَمْرِهِ، وَ الاِسْتِسْلاَمُ لِطَاعَتِهِ، اءُمُورا لَهُ خَاصَّهً لاَ تَشُوبُهَا مِنْ غَیْرِهَا شَائِبَهٌ، وَ کُلَّمَا کَانَتِ الْبَلْوَى وَ الاِخْتِبَارُ اءَعْظَمَ، کَانَتِ الْمَثُوبَهُ وَ الْجَزَاءُ اءَجْزَلَ.

الکعبه المقدسه

اءَ لاَ تَرَوْنَ اءَنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ اخْتَبَرَ الْاءَوَّلِینَ مِنْ لَدُنْ آدَمَ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیهِ إِلَى الْآخِرِینَ مِنْ هَذَا الْعَالَمِ بِاءَحْجَارٍ لاَتَضُرُّ وَ لاَ تَنْفَعُ وَ لاَ تُبْصِرُ وَ لاَ تَسْمَعُ، فَجَعَلَهَا بَیْتَهُ الْحَرَامَ الَّذِی جَعَلَهُ لِلنَّاسِ قِیَاما، ثُمَّ وَضَعَهُ بِاءَوْعَرِ بِقَاعِ الْاءَرْضِ حَجَرا وَ اءَقَلِّ نَتَائِقِ الدُّنْیَا مَدَرا وَ اءَضْیَقِ بُطُونِ الْاءَوْدِیَهِ قُطْرا، بَیْنَ جِبَالٍ خَشِنَهٍ، وَ رِمَالٍ دَمِثَهٍ، وَ عُیُونٍ وَشِلَهٍ، وَ قُرًى مُنْقَطِعَهٍ لاَ یَزْکُو بِهَا خُفُّ وَ لاَ حَافِرٌ وَ لاَظِلْفٌ.

ثُمَّ اءَمَرَ آدَمَ عَلَیْهِالَّسلامُ وَ وَلَدَهُ اءَنْ یَثْنُوا اءَعْطَافَهُمْ نَحْوَهُ، فَصَارَ مَثَابَهً لِمُنْتَجَعِ اءَسْفَارِهِمْ، وَ غَایَهً لِمُلْقَى رِحَالِهِمْ تَهْوِی إِلَیْهِ ثِمَارُ الْاءَفْئِدَهِ، مِنْ مَفَاوِزِ قِفَارٍ سَحِیقَهٍ، وَ مَهَاوِی فِجَاجٍ عَمِیقَهٍ، وَ جَزَائِرِ بِحَارٍ مُنْقَطِعَهٍ، حَتَّى یَهُزُّوا مَنَاکِبَهُمْ ذُلُلاً یُهَلِّلُونَ لِلَّهِ حَوْلَهُ، وَ یَرْمُلُونَ عَلَى اءَقْدَامِهِمْ شُعْثا غُبْرا لَهُ.

قَدْنَبَذُوا السَّرَابِیلَ وَرَاءَ ظُهُورِهِمْ، وَ شَوَّهُوا بِإِعْفَاءِ الشُّعُورِ مَحَاسِنَ خَلْقِهِمُ، ابْتِلاَءً عَظِیما وَ امْتِحَانا شَدِیدا وَ اخْتِبَارا مُبِینا، وَ تَمْحِیصا بَلِیغا، جَعَلَهُ اللَّهُ سَبَبا لِرَحْمَتِهِ، وَ وُصْلَهً إِلَى جَنَّتِهِ.

وَ لَوْ اءَرَادَ سُبْحَانَهُ اءَنْ یَضَعَ بَیْتَهُ الْحَرَامَ وَ مَشَاعِرَهُ الْعِظَامَ بَیْنَ جَنَّاتٍ وَ اءَنْهَارٍ، وَ سَهْلٍ وَ قَرَارٍ، جَمَّ الْاءَشْجَارِ، دَانِیَ الثِّمَارِ، مُلْتَفَّ الْبُنَى مُتَّصِلَ الْقُرَى ، بَیْنَ بُرَّهٍ سَمْرَاءَ، وَ رَوْضَهٍ خَضْرَاءَ، وَ اءَرْیافٍ مُحْدِقَهٍ، وَ عِرَاصٍ مُغْدِقَهٍ، وَ زُرُوعٍ نَاضِرَهٍ، وَ طُرُقٍ عَامِرَهٍ، لَکَانَ قَدْ صَغُرَ قَدْرُ الْجَزَاءِ عَلَى حَسَبِ ضَعْفِ الْبَلاَءِ، وَ لَوْ کَانَتِ الْإِسَاسُ الْمَحْمُولُ عَلَیْهَا وَ الْاءَحْجَارُ الْمَرْفُوعُ بِهَا بَیْنَ زُمُرُّدَهٍخَضْرَاءَ، وَ یَاقُوتَهٍ حَمْرَاءَ وَ نُورٍ وَ ضِیَاءٍ، لَخَفَّفَ ذَلِکَ مُصَارَعَهَ الشَّکِّ فِى الصُّدُورِ، وَ لَوَضَعَ مُجَاهَدَهَ إِبْلِیسَ عَنِ الْقُلُوبِ، وَ لَنَفَى مُعْتَلَجَ الرَّیْبِ مِنَ النَّاسِ.

وَ لَکِنَّ اللَّهَ یَخْتَبِرُ عِبَادَهُ بِاءَنْوَاعِ الشَّدَائِدِ، وَ یَتَعَبَّدُهُمْ بِاءَنْوَاعِ الْمَجَاهِدِ، وَ یَبْتَلِیهِمْ بِضُرُوبِ الْمَکَارِهِ، إِخْرَاجا لِلتَّکَبُّرِ مِنْ قُلُوبِهِمْ، وَ إِسْکَانا لِلتَّذَلُّلِ فِی نُفُوسِهِمْ، وَ لِیَجْعَلَ ذَلِکَ اءَبْوَابا فُتُحا إِلَى فَضْلِهِ، وَ اءَسْبَابا ذُلُلاً لِعَفْوِهِ.

عود إلى التحذیر

فَاللَّهَ اللَّهَ فِی عَاجِلِ الْبَغْیِ، وَ آجِلِ وَ خَامَهِ الظُّلْمِ، وَ سُوءِ عَاقِبَهِ الْکِبْرِ، فَإِنَّهَا مَصْیَدَهُ إِبْلِیسَ الْعُظْمَى ، وَ مَکِیدَتُهُ الْکُبْرَى ، الَّتِی تُسَاوِرُ قُلُوبَ الرِّجَالِ مُسَاوَرَهَ السُّمُومِ الْقَاتِلَهِ، فَمَا تُکْدِی اءَبَدا، وَ لاَ تُشْوِی اءَحَدا، لاَ عَالِما لِعِلْمِهِ، وَ لاَ مُقِلًّا فِی طِمْرِهِ.

وَ عَنْ ذَلِکَ مَا حَرَسَ اللَّهُ عِبَادَهُ الْمُؤْمِنِینَ بِالصَّلَوَاتِ وَ الزَّکَوَاتِ، وَ مُجَاهَدَهِ الصِّیَامِ فِی الْاءَیَّامِ الْمَفْرُوضَاتِ، تَسْکِینا لِاءَطْرَافِهِمْ، وَ تَخْشِیعا لِاءَبْصَارِهِمْ، وَ تَذْلِیلاً لِنُفُوسِهِمْ، وَ تَخْفِیضا لِقُلُوبِهِمْ، وَ إِذْهَابا لِلْخُیَلاَءِ عَنْهُمْ.
لِمَا فِی ذَلِکَ مِنْ تَعْفِیرِ عِتَاقِ الْوُجُوهِ بِالتُّرَابِ تَوَاضُعا، وَالْتِصَاقِ کَرَائِمِ الْجَوَارِحِ بِالْاءَرْضِ تَصَاغُرا، وَ لُحُوقِ الْبُطُونِ بِالْمُتُونِ مِنَ الصِّیَامِ تَذَلُّلاً، مَعَ مَا فِی الزَّکَاهِ مِنْ صَرْفِ ثَمَرَاتِ الْاءَرْضِ وَ غَیْرِ ذَلِکَ إِلَى اءَهْلِ الْمَسْکَنَهِ وَالْفَقْرِ.

فضائل الفرائض‏

انْظُرُوا إِلَى مَا فِی هَذِهِ الْاءَفْعَالِ مِنْ قَمْعِ نَوَاجِمِ الْفَخْرِ، وَ قَدْعِ طَوَالِعِ الْکِبْرِ.
وَ لَقَدْ نَظَرْتُ فَمَا وَجَدْتُ اءَحَدا مِنَ الْعَالَمِینَ یَتَعَصَّبُ لِشَیْءٍ مِنَ الْاءَشْیَاءِ إِلا عَنْ عِلَّهٍ تَحْتَمِلُ تَمْوِیهَ الْجُهَلاَءِ، اءَوْ حُجَّهٍ تَلِیطُ بِعُقُولِ السُّفَهَاءِ غَیْرَکُمْ، فَإِنَّکُمْ تَتَعَصَّبُونَ لِاءَمْرٍ مَا یُعْرَفُ لَهُ سَبَبٌ وَ لاَ عِلَّهٌ.
اءَمَّا إِبْلِیسُ فَتَعَصَّبَ عَلَى آدَمَ لِاءَصْلِهِ، وَ طَعَنَ عَلَیْهِ فِی خِلْقَتِهِ، فَقَالَ: اءَنَا نَارِیُّ وَ اءَنْتَ طِینِیُّ.

عصبیه المال‏

وَ اءَمَّا الْاءَغْنِیَاءُ مِنْ مُتْرَفَهِ الْاءُمَمِ، فَتَعَصَّبُوا لِآثَارِ مَوَاقِعِ النِّعَمِ، فَق الُوا:
(نَحْنُ اءَکْثَرُ اءَمْو الاً وَ اءَوْلا دا وَ م ا نَحْنُ بِمُعَذَّبِینَ).

فَإِنْ کَانَ لاَ بُدَّ مِنَ الْعَصَبِیَّهِ فَلْیَکُنْ تَعَصُّبُکُمْ لِمَکَارِمِ الْخِصَالِ وَ مَحَامِدِ الْاءَفْعَالِ، وَ مَحَاسِنِ الْاءُمُورِ الَّتِی تَفَاضَلَتْ فِیهَا الْمُجَدَاءُ وَ النُّجَدَاءُ مِنْ بُیُوتَاتِ الْعَرَبِ وَ یَعَاسِیبِ القَبَائِلِ بِالْاءَخْلاَقِ الرَّغِیبَهِ، وَ الْاءَحْلاَمِ الْعَظِیمَهِ، وَ الْاءَخْطَارِ الْجَلِیلَهِ، وَ الْآثَارِ الْمَحْمُودَهِ.

فَتَعَصَّبُوا لِخِلاَلِ الْحَمْدِ: مِنَ الْحِفْظِ لِلْحِوَارِ، وَ الْوَفَاءِ بِالذِّمَامِ، وَ الطَّاعَهِ لِلْبِرِّ، وَ الْمَعْصِیَهِ لِلْکِبْرِ، وَ الْاءَخْذِ بِالْفَضْلِ، وَ الْکَفِّ عَنِ الْبَغْیِ، وَ الْإِعْظَامِ لِلْقَتْلِ، وَ الْإِنْصَافِ لِلْخَلْقِ، وَ الْکَظْمِ لِلْغَیْظِ، وَ اجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِی الْاءَرْضِ.

وَ احْذَرُوا مَا نَزَلَ بِالْاءُمَمِ قَبْلَکُمْ مِنَ الْمَثُلاَتِ بِسُوءِ الْاءَفْعَالِ، وَ ذَمِیمِ الْاءَعْمَالِ، فَتَذَکَّرُوا فِی الْخَیْرِ وَ الشَّرِّ اءَحْوَالَهُمْ، وَ احْذَرُوا اءَنْ تَکُونُوا اءَمْثَالَهُمْ.

فَإِذَا تَفَکَّرْتُمْ فِی تَفَاوُتِ حَالَیْهِمْ فَالْزَمُوا کُلَّ اءَمْرٍ لَزِمَتِ الْعِزَّهُ بِهِ حالَهُمْ، وَ زَاحَتِ الْاءَعْدَاءُ لَهُ عَنْهُمْ، وَمُدَّتِ الْعَافِیَهُ بِهِ عَلَیْهِمْ وَ انْقَادَتِ النِّعْمَهُ لَهُ مَعَهُمْ، وَ وَصَلَتِ الْکَرَامَهُ عَلَیْهِ حَبْلَهُمْ، مِنَ الاِجْتِنَابِ لِلْفُرْقَهِ، وَ اللُّزُومِ لِلْاءُلْفَهِ، وَ التَّحَاضِّ عَلَیْهَا وَ التَّوَاصِی بِهَا، وَ اجْتَنِبُوا کُلَّ اءَمْرٍ کَسَرَ فِقْرَتَهُمْ، وَ اءَوْهَنَ مُنَّتَهُمْ مِنْ تَضَاغُنِ الْقُلُوبِ، وَ تَشَاحُنِ الصُّدُورِ، وَ تَدَابُرِ النُّفُوسِ، وَ تَخَاذُلِ الْاءَیْدِی .

وَ تَدَبَّرُوا اءَحْوَالَ الْمَاضِینَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ قَبْلَکُمْ، کَیْفَ کَانُوا فِی حَالِ التَّمْحِیصِ وَ الْبَلاَءِ، اءَ لَمْ یَکُونُوا اءَثْقَلَ الْخَلاَئِقِ اءَعْبَاءً، وَ اءَجْهَدَ الْعِبَادِ بَلاَءً، وَ اءَضْیَقَ اءَهْلِ الدُّنْیَا حَالاً؟ اتَّخَذَتْهُمُ الْفَرَاعِنَهُ عَبِیدا، فَسَامُوهُمْ سُوءَ الْعَذَابِ، وَ جَرَّعُوهُمُ الْمُرَارَ، فَلَمْ تَبْرَحِ الْحَالُ بِهِمْ فِی ذُلِّ الْهَلَکَهِ، وَ قَهْرِ الْغَلَبَهِ، لاَیَجِدُونَ حِیلَهً فِی امْتِنَاعٍ، وَ لاَ سَبِیلاً إِلَى دِفَاعٍ.

حَتَّى إِذا رَاءَى اللَّهُ سُبْحانَهُ جِدَّ الصَّبْرِ مِنْهُمْ عَلَى الْاءَذَى فِی مَحَبَّتِهِ، وَ الاِحْتِمالِ لِلْمَکْرُوهِ مِنْ خَوْفِهِ، جَعَلَ لَهُمْ مِنْ مَضایِقِ الْبَلاءِ فَرَجا فَاءَبْدَلَهُمُ الْعِزَّ مَکانَ الذُّلِّ، وَ الْاءَمْنَ مَکانَ الْخَوْفِ، فَصارُوا مُلُوکا حُکَّاما، وَ اءَئِمَّهً اءَعْلاَما، وَ قَدْ بَلَغَتِ الْکَرامَهُ مِنَ اللَّهِ لَهُمْ، ما لَمْ تَذْهَبِ الْآمالُ إِلَیْهِ بِهِمْ.

فَانْظُرُوا کَیْفَ کانُوا حَیْثُ کانَتِ الْاءَمْلاءُ مُجْتَمِعَهً، وَ الْاءَهْواءُ مُؤْتَلِفَهً، وَ الْقُلُوبُ مُعْتَدِلَهً، وَ الْاءَیْدِی مُتَرادِفَهً وَ السُّیُوفُ مُتَناصِرَهً، وَ الْبَصائِرُ نافِذَهً، وَ الْعَزائِمُ واحِدَهً، اءَلَمْ یَکُونُوا اءَرْبابا فِی اءَقْطَارِ الْاءَرَضِینَ، وَ مُلُوکا عَلَى رِقابِ الْعالَمِینَ؟

فَانْظُرُوا إ لى ما صارُوا إ لَیْهِ فِی آخِرِ اءُمُورِهِمْ حِینَ وَقَعَتِ الْفُرْقَهُ، وَ تَشَتَّتِ الْاءُلْفَهُ، وَ اخْتَلَفَتِ الْکَلِمَهُ وَ الْاءَفْئِدَهُ، وَ تَشَعَّبُوا مُخْتَلِفِینَ، وَ تَفَرَّقُوا مُتَحارِبِینَ، قَدْ خَلَعَ اللَّهُ عَنْهُمْ لِباسَ کَرامَتِهِ، وَ سَلَبَهُمْ غَضارَهَ نِعْمَتِهِ، وَ بَقِیَ قَصَصُ اءَخْبارِهِم فِیکُمْ عِبَرا لِلْمُعْتَبِرِینَ مِنْکُمْ.

الاعتبار بالأمم‏

فَاعْتَبِرُوا بِحالِ وَلَدِ إِسْماعِیلَ وَ بَنِی إِسْحاقَ وَ بَنِی إِسْرائِیلَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ فَما اءَشَدَّ اعْتِدالَ الْاءَحْوالِ وَ اءَقْرَبَ اشْتِباهَ الْاءَمْثالِ.تَاءَمَّلُوا اءَمْرَهُمْ فِی حالِ تَشَتُّتِهِمْ وَ تَفَرُّقِهِمْ، لَیالِىَ کانَتِ الْاءَکاسِرَهُ وَ الْقَیاصِرَهُ اءَرْبابا لَهُمْ یَحْتازُونَهُمْ عَنْ رِیفِ الْآفاقِ وَ بَحْرِ الْعِراقِ وَ خُضْرَهِ الدُّنْیا إ لى مَنابِتِ الشِّیحِ، وَ مَها فِی الرِّیحِ، وَ نَکَدِ الْمَعاشِ.

فَتَرَکُوهُمْ عالَهً مَساکِینَ إ خْوانَ دَبَرٍ وَ وَبَرٍ، اءَذَلَّ الْاءُمَمِ دارا، وَ اءَجْدَبَهُمْ قَرارا، لا یَاءْوُونَ إ لى جَناحِ دَعْوَهٍ یَعْتَصِمُونَ بِها، وَ لا إ لى ظِلِّ اءُلْفَهٍ یَعْتَمِدُونَ عَلَى عِزِّها، فَالْاءَحْوالُ مُضْطَرِبَهٌ، وَ الْاءَیْدِی مُخْتَلِفَهٌ، وَ الْکَثْرَهُ مُتَفَرِّقَهٌ، فِی بَلاءِ اءَزْلٍ، وَ اءَطْباقِ جَهْلٍ، مِنْ بَناتٍ مَوْؤُدَهٍ، وَ اءَصْنامٍ مَعْبُودَهٍ، وَ اءَرْحامٍ مَقْطُوعَهٍ، وَ غاراتٍ مَشْنُونَهٍ.

النعمه برسول اللّه‏

تُغْمَزُ لَهُمْ قَناهٌ، وَ لا تُقْرَعُ لَهُمْ صَفاهٌ.فَانْظُرُوا إ لى مَواقِعِ نِعَمِ اللَّهِ عَلَیْهِمْ حِینَ بَعَثَ إِلَیْهِمْ رَسُولاً، فَعَقَدَ بِمِلَّتِهِ طاعَتَهُمْ، وَ جَمَعَ عَلَى دَعْوَتِهِ اءُلْفَتَهُمْ، کَیْفَ نَشَرَتِ النِّعْمَهُ عَلَیْهِمْ جَناحَ کَرامَتِها، وَ اءَسالَتْ لَهُمْ جَداوِلَ نَعِیمِها، وَ الْتَفَّتِ الْمِلَّهُ بِهِمْ فِی عَوائِدِ بَرَکَتِها، فَاءَصْبَحُوا فِی نِعْمَتِها غَرِقِینَ، وَ فِی خُضْرَهِ عَیْشِها فَکِهِینَ، قَدْ تَرَبَّعَتِ الْاءُمُورُ بِهِمْ فِی ظِلِّ سُلْطانٍ قاهِرٍ، وَ آوَتْهُمُ الْحالُ إلى کَنَفِ عِزٍّ غالِبٍ، وَ تَعَطَّفَتِ الْاءُمُورُ عَلَیْهِمْ فِی ذُرى مُلْکٍ ثابِتٍ، فَهُمْ حُکَّامٌ عَلَى الْعالَمِینَ، وَ مُلُوکٌ فِی اءَطْرافِ الْاءَرَضِینَ، یَمْلِکُونَ الْاءُمُورَ عَلى مَنْ کانَ یَمْلِکُها عَلَیْهِمْ، وَ یُمْضُونَ الْاءَحْکامَ فِیمَنْ کانَ یُمْضِیها فِیهِمْ، لا تُغْمَزُ لَهُمْ قَناهٌ، وَ لا تُقْرَعُ لَهُمْ صَفاهٌ.

لوم العصاه

اءَلا وَ إِنَّکُمْ قَدْ نَفَضْتُمْ اءَیْدِیَکُمْ مِنْ حَبْلِ الطّاعَهِ، وَ ثَلَمْتُمْ حِصْنَ اللَّهِ الْمَضْرُوبَ عَلَیْکُمْ بِاءَحْکامِ الْجاهِلِیَّهِ.
وَ إ نَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ قَدِ امْتَنَّ عَلَى جَماعَهِ هَذِهِ الْاءُمَّهِ فِیما عَقَدَ بَیْنَهُمْ مِنْ حَبْلِ هَذِهِ الْاءُلْفَهِ الَّتِی یَنْتَقِلُونَ فِی ظِلِّها وَ یَاءْوُونَ إ لى کَنَفِها بِنِعْمَهٍ لا یَعْرِفُ اءَحَدٌ مِنَ الْمَخْلُوقِینَ لَها قِیمَهً، لِاءَنَّها اءَرْجَحُ مِنْ کُلِّ ثَمَنٍ، وَ اءَجَلُّ مِنْ کُلِّ خَطَرٍ.

وَ اعْلَمُوا اءَنَّکُمْ صِرْتُمْ بَعْدَ الْهِجْرَهِ اءَعْرَابا، وَ بَعْدَ الْمُوالاهِ اءَحْزَابا، مَا تَتَعَلَّقُونَ مِنَ الْإ سْلامِ إ لا بِاسْمِهِ، وَ لا تَعْرِفُونَ مِنَ الْإ یمانِ إِلا رَسْمَهُ.

تَقُولُونَ: النّارَ وَ لا الْعارَ، کَاءَنَّکُمْ تُرِیدُونَ اءَنْ تُکْفِئُوا الْإ سْلامَ عَلى وَجْهِهِ انْتِهاکا لِحَرِیمِهِ، وَ نَقْضا لِمِیثاقِه ، الَّذِی وَضَعَهُ اللَّهُ لَکُمْ حَرَما فِی اءَرْضِهِ، وَ اءَمْنا بَیْنَ خَلْقِهِ، وَ إِنَّکُمْ إِنْ لَجاءْتُمْ إِلَى غَیْرِهِ حارَبَکُمْ اءَهْلُ الْکُفْرِ، ثُمَّ لا جَبْرائِیلُ وَ لا مِیکائِیلُ وَ لا مُهاجِرُونَ وَ لا اءَنْصارٌ یَنْصُرُونَکُمْ، إِلا الْمُقارَعَهَ بِالسَّیْفِ حَتى یَحْکُمَ اللَّهُ بَیْنَکُمْ.

وَ إ نَّ عِنْدَکُمُ الْاءَمْثالَ مِنْ بَاءْسِ اللَّهِ وَ قَوارِعِهِ، وَ اءَیَّامِهِ وَ وَقائِعِهِ، فَلا تَسْتَبْطِئُوا وَعِیدَهُ جَهْلاً بِاءَخْذِهِ وَ تَهاوُنا بِبَطْشِهِ، وَ یَاءْسا مِنْ بَاءْسِهِ.

فَإ نَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ لَمْ یَلْعَنِ الْقَرْنَ الْماضِی بَیْنَ اءَیْدِیکُمْ إِلا لِتَرْکِهِمُ الْاءَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ، فَلَعَنَ اللَّهُ السُّفَهاءَ لِرُکُوبِ الْمَعاصِى ، وَ الْحُلَماءَ لِتَرْکِ التَّناهِى .

اءَلا وَ قَدْ قَطَعْتُمْ قَیْدَ الْإِسْلامِ، وَ عَطَّلْتُمْ حُدُودَهُ، وَ اءَمَتُّمْ اءَحْکامَهُ، اءَلا وَ قَدْ اءَمَرَنِیَ اللَّهُ بِقِتالِ اءَهْلِ الْبَغْیِ وَ النَّکْثِ وَ الْفَسادِ فِی الْاءَرْضِ فَاءَمّا النّاکِثُونَ فَقَدْ قاتَلْتُ، وَ اءَمَّا الْقاسِطُونَ فَقَدْ جاهَدْتُ، وَ اءَمَّا الْمارِقَهُ فَقَدْ دَوَّخْتُ، وَ اءَمَّا شَیْطانُ الرَّدْهَهِ فَقَدْ کُفِیتُهُ بِصَعْقَهٍ سُمِعَتْ لَها وَجْبَهُ قَلْبِهِ وَ رَجَّهُ صَدْرِهِ، وَ بَقِیَتْ بَقِیَّهٌ مِنْ اءَهْلِ الْبَغْیِ، وَ لَئِنْ اءَذِنَ اللَّهُ فِی الْکَرَّهِ عَلَیْهِمْ لَاءُدِیلَنَّ مِنْهُمْ إِلا ما یَتَشَذَّرُ فِی اءَطْرافِ الْاءَرْضِ تَشَذُّرا.

فضل الوحی‏

اءَنَا وَضَعْتُ بِکَلاکِلِ الْعَرَبِ، وَ کَسَرْتُ نَواجِمَ قُرُونِ رَبِیعَهَ وَ مُضَرَ، وَ قَدْ عَلِمْتُمْ مَوْضِعِی مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِالْقَرابَهِ الْقَرِیبَهِ، وَ الْمَنْزِلَهِ الْخَصِیصَهِ.

وَضَعَنِی فِی حِجْرِهِ وَ اءَنَا وَلَدٌ، یَضُمُّنِی إِلى صَدْرِهِ، وَ یَکْنُفُنِی فِی فِراشِهِ، وَ یُمِسُّنِی جَسَدَهُ، وَ یُشِمُّنِی عَرْفَهُ، وَ کانَ یَمْضَغُ الشَّیْءَ ثُمَّ یُلْقِمُنِیهِ.

وَ ما وَجَدَ لِی کَذْبَهً فِی قَوْلٍ، وَ لا خَطْلَهً فِی فِعْلٍ، وَ لَقَدْ قَرَنَ اللَّهُ بِهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مِنْ لَدُنْ اءَنْ کانَ فَطِیما اءَعْظَمَ مَلَکٍ مِنْ مَلاَئِکَتِهِ، یَسْلُکُ بِهِ طَرِیقَ الْمَکارِمِ، وَ مَحاسِنَ اءَخْلاقِ الْعالَمِ، لَیْلَهُ وَ نَهارَهُ.
وَ لَقَدْ کُنْتُ اءَتَّبِعُهُ اتِّباعَ الْفَصِیلِ اءَثَرَ اءُمِّهِ، یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ اءَخْلاقِهِ عَلَما، وَ یَأْمُرُنِی بِالاقْتِداءِ بِهِ.
وَ لَقَدْ کانَ یُجاوِرُ فِی کُلِّ سَنَهٍ بِحِراءَ، فَاءَراهُ وَ لا یَراهُ غَیْرِی ، وَ لَمْ یَجْمَعْ بَیْتٌ واحِدٌ یَوْمَئِذٍ فِی الْإ سْلامِ غَیْرَ رَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ خَدِیجَهَ وَ اءَنَا ثالِثُهُما، اءَرَى نُورَ الْوَحْیِ وَ الرِّسالَهِ، وَ اءَشُمُّ رِیحَ النُّبُوَّهِ.

وَ لَقَدْ سَمِعْتُ رَنَّهَ الشَّیْطانِ حِینَ نَزَلَ الْوَحْیُ عَلَیْهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَقُلْتُ یا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذِهِ الرَّنَّهُ؟ فَقالَ: (هذَا الشَّیْطانُ قَدْ اءَیسَ مِنْ عِبادَتِهِ، إِنَّکَ تَسْمَعُ ما اءَسْمَعُ، وَ تَرى ما اءَرى ، إِلا اءَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیِّ، وَ لکِنَّکَ لَوَزِیرٌ، وَ إِنَّکَ لَعَلى خَیْرٍ).

وَ لَقَدْ کُنْتُ مَعَهُ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ لَمّا اءَتَاهُ الْمَلاُ مِنْ قُرَیْشٍ، فَقالُوا لَهُ: یَا مُحَمَّدُ إِنَّکَ قَدِ ادَّعَیْتَ عَظِیما لَمْ یَدَّعِهِ آباؤُکَ وَ لا اءَحَدٌ مِنْ بَیْتِکَ، وَ نَحْنُ نَسْاءَلُکَ اءَمْرا إِنْ اءَنْتَ اءَجَبْتَنا إ لَیْهِ وَ اءَرَیْتَناهُ عَلِمْنا اءَنَّکَ نَبِیُّ وَ رَسُولٌ، وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ عَلِمْنا اءَنَّکَ ساحِرٌ کَذَّابٌ.

فَقالَ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: (وَ ما تَسْاءَلُونَ؟)، قالُوا: تَدْعُو لَنا هَذِهِ الشَّجَرَهَ حَتَّى تَنْقَلِعَ بِعُرُوقِها وَ تَقِفَ بَیْنَ یَدَیْکَ، فَقالَ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: (إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ، فإِنْ فَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ ذَلِکَ اءَتُؤْمِنُونَ وَ تَشْهَدُونَ بِالْحَقِّ؟)

قالُوا: نَعَمْ قالَ: (فَإِنِّی سَأُرِیکُمْ ما تَطْلُبُونَ، وَ إِنِّی لَاءَعْلَمُ اءَنَّکُمْ لا تَفِیئُونَ إِلَى خَیْرٍ، وَ إِنَّ فِیکُمْ مَنْ یُطْرَحُ فِی الْقَلِیبِ، وَ مَنْ یُحَزِّبُ الْاءَحْزابَ).

ثُمَّ قالَ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ: (یَا اءَیَّتُهَا الشَّجَرَهُ إِنْ کُنْتِ تُؤْمِنِینَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ تَعْلَمِینَ اءَنِّی رَسُولُ اللَّهِ فَانْقَلِعِی بِعُرُوقِکِ حَتَّى تَقِفِی بَیْنَ یَدَیَّ بِإِذْنِ اللَّهِ).

فَوَالَّذِی بَعَثَهُ بِالْحَقِّ لانْقَلَعَتْ بِعُرُوقِها وَ جاءَتْ وَ لَها دَوِیُّ شَدِیدٌ وَ قَصْفٌ کَقَصْفِ اءَجْنِحَهِ الطَّیْرِ، حَتَّى وَقَفَتْ بَیْنَ یَدَیْ رَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ مُرَفْرِفَهً، وَ اءَلْقَتْ بِغُصْنِهَا الْاءَعْلَى عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ بِبَعْضِ اءَغْصانِهَا عَلَى مَنْکِبِی وَ کُنْتُ عَنْ یَمِینِهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ.

فَلَمَّا نَظَرَ الْقَوْمُ إِلَى ذَلِکَ قالُوا عُلُوّا وَ اسْتِکْبارا: فَمُرْها فَلْیَأْتِکَ نِصْفُها وَ یَبْقَى نِصْفُها، فَاءَمَرَها بِذَلِکَ، فَاءَقْبَلَ إِلَیْهِ نِصْفُها کَاءَعْجَبِ إِقْبالٍ وَ اءَشَدِّهِ دَوِیّا، فَکادَتْ تَلْتَفُّ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ، فَقالُوا کُفْرا وَ عُتُوّا: فَمُرْ هَذَا النِّصْفَ فَلْیَرْجِعْ إِلى نِصْفِهِ کَما کَانَ، فَاءَمَرَهُ صَلّى اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ فَرَجَعَ.

فَقُلْتُ اءَنَا: لا إِلَهَ إِلا اللَّهُ، إِنِّی اءَوَّلُ مُؤْمِنٍ بِکَ یَا رَسُولَ اللَّهِ، وَ اءَوَّلُ مَنْ آمَنَ بِاءَنَّ الشَّجَرَهَ فَعَلَتْ ما فَعَلَتْ بِاءَمْرِ اللَّهِ تَعالى تَصْدِیقا بِنُبُوَّتِکَ وَ إِجْلالاً لِکَلِمَتِکَ.

فَقالَ الْقَوْمُ کُلُّهُمْ: بَلْ ساحِرٌ کَذّابٌ! عَجِیبُ السِّحْرِ خَفِیفٌ فِیهِ، وَ هَلْ یُصَدِّقُکَ فِی اءَمْرِکَ إِلا مِثْلُ هَذا؟ (یَعْنُونَنِی ).

وَ إِنِّی لَمِنْ قَوْمٍ لا تَأْخُذُهُمْ فِی اللَّهِ لَوْمَهُ لائِمٍ، سِیماهُمْ سِیمَا الصِّدِّیقِینَ، وَ کَلامُهُمْ کَلامُ الْاءَبْرارِ، عُمَّارُ اللَّیْلِ وَ مَنارُ النَّهارِ، مُتَمَسِّکُونَ بِحَبْلِ الْقُرْآنِ، یُحْیُونَ سُنَنَ اللَّهِ وَ سُنَنَ رَسُولِهِ، لا یَسْتَکْبِرُونَ وَ لا یَعْلُونَ، وَ لا یَغُلُّونَ، وَ لا یُفْسِدُونَ، قُلُوبُهُمْ فِی الْجِنانِ، وَ اءَجْسادُهُمْ فِی الْعَمَلِ.

ترجمه :

خطبه اى از آن حضرت (ع ) بعضى این خطبه را (قاصعه )(۸۰) نامیده اند و آن در نکوهش ابلیس (لعنه الله ) است به سبب خودپسندى او و سجده نکردنش براى آدم (ع ). او نخستین کسى است که عصبیت را آشکار ساخت و از حمیّت پیروى نمود. این خطبه مردم را از رفتن به راه ابلیس ‍ برحذر مى دارد.

ستایش خداوندى را که کسوت عزّت و بزرگى پوشید و آن دو را خاص ‍ خود گردانید نه آفریدگانش و، آن دو را بر دیگران ممنوع و حرام نمود. عزّت و بزرگى را تنها براى جلالت شاءن خویش برگزید و لعنت را نصیب کسى از بندگانش نمود که در عزّت و بزرگى با او به منازعت برخاست . سپس ملایکه مقرّب خود را بیاموزد تا متواضعانشان را از متکبّرانشان تمیز دهد. آنگاه خداى سبحان که از راز درون دلها آگاه است و آنچه را در پرده نهان است مى داند، گفت(پروردگارت به فرشتگان گفت من بشرى را از گل مى آفرینم چون تمامش کردم و در آن از روح خود دمیدم همه سجده اش کنید. همه فرشتگان سجده کردند، مگر ابلیس .)(۸۱) ابلیس بر آدم رشک برد و به آفرینش خود بر او بالید و به اصل خود نازیدن گرفت . ابلیس دشمن خدا و پیشواى متعصبان و پیشرو مستکبران و گردنکشان است . او بود که عصبیت را پایه نهاد و با خداى تعالى بر سر کسوت عزّت و جبروت به نزاع پرداخت و خود چنان کسوتى پوشید و جامه خوارى و مذلّت از تن به در نمود.

آیا نمى بینید که خداوند چگونه او را به سبب تکبرش حقیر ساخت و به سبب بلند پروازیش پست و بیقدر نمود و در دنیا مطرودش ساخت و در آخرت هم به عذاب آتش گرفتار خواهد نمود؟

اگر خداى تعالى مى خواست که آدم را از نورى بیافریند که پرتوش ‍ دیده ها را خیره سازد و زیباییش بر خردها چیره شود و بوى خوشش ‍ دماغ جانها را معطر سازد، مى توانست . اگر چنین کرده بود، گردن همگان در برابر او به خضوع خم مى گردید و کار آزمایش بر ملایکه هم آسان مى شد. ولى خداى سبحان ، آفریدگان خود را به بعضى چیزهایى ، که از اصل آن بى خبرند، مى آزماید، تا فرمانبرداران از نافرمانان جدا شوند و آنان را از لوث خودکامگى و گردنکشى پاک دارد و تکبر و خودپسندى را از آنان دور گرداند. پس ، از آن معاملت که خداوند با ابلیس کرد عبرت گیرید. آن همه اعمال نیکویش را باطل گردانید و آن همه سعى و کوشش ‍ او را بى ثمر ساخت . ابلیس شش هزار سال خدا را عبادت کرد، حال از سالهاى دنیا بود یا سالهاى آخرت کس نداند، ولى یک ساعت تکبر ورزید. بعد از ابلیس چه کسى ممکن است که از اینگونه نافرمانیها در برابر ذات احدیت در امان ماند؟

هرگز خداوند انسانى را به بهشت نمى برد که مرتکب عملى شده باشد که ملکى را به سبب آن از بهشت رانده است . حکم او بر اهل آسمانها و مردم روى زمین یکسان است . و میان خدا و هیچیک از بندگانش مصالحه اى نیست که چیزى را که بر همه جهانیان حرام کرده بر آن بنده مباح نموده باشد.

پس ، اى بندگان خدا بترسید از این که دشمن خدا شیطان شما را به بیمارى خود (تکبر و خودپسندى ) دچار گرداند و به نداى خود شما را از جاى برانگیزد و سواران و پیادگان خود را به سر شما آورد. به جان خودم سوگند که او تیر تهدید در کمان رانده و کمانش را سخت کشیده است و از جایى نزدیک بر شما تیر مى بارد. و گفت (اى پروردگار من چون مرا نومید کردى . در روى زمین بدیها را در نظرشان بیارایم و همگان را گمراه کنم .)(۸۲) با این سخن تیر به تاریکى مى افکند، تیرى که هرگز به هدف نمى رسید. ولى جماعتى از زادگان حمیّت و قومى از متعصبان و سوارکاران میدان تکبر و جهالت سخنش را راست پنداشتند.

تا آنگاه که آن سرکش و طاغى از میان شما برپاى خاست و مطیع فرمان وى شد.شما در او طمع بستید و در طمع خود پاى فشردید تا آن وسوسه ها که در دل داشتید، آشکار گردید و استیلاى او بر شما نیرو گرفت و لشکرهاى خود بر سر شما کشید، و در مغاک خوارى و مذلتتان افکندند، و در ورطه هلاکتان سرنگون ساختند و با تنى مجروح پایمالتان نمودند. نیزه ها در چشمانتان ، نشاندند و گلوهایتان را بریدند و بینى هایتان را خرد کردند بدین قصد که شما را بکشند و مهار در بینى کرده به سوى آتشى که برایتان مهیا شده است بکشند. پس شیطان به سبب آسیب رساندنش به دین شما و آتش افروزیش در دنیاى شما بزرگتر از کسانى است که به نبردشان برخاسته اید و براى پیکار به آنان آرایش لشکر داده اید. پس همه سعى خود را بر دفع او گمارید. به خدا سوگند که او بر پدر شما فخر کرد و بر حسب و نسب شما عیب گرفت و سوارانش را بر سر شما آورد و پیادگانش را بر سر راهتان بداشت . چنانکه ، در هر جا شکارتان مى کند و سر انگشتانتان را مى برد. به هیچ حیله خود را در امان نتوانید داشت و به هیچ افسون دفع آن نتوانید کرد. در لجّه خوارى گرفتار مانده اید، در چنبر تنگى افتاده اید و در عرصه مرگ و فنا و جولانگاه بلا اسیر شده اید. آتش عصبیت و کینه هاى جاهلى را که در اعماق دلتان کمین گرفته است ، خاموش سازید که این حمیّت براى مسلمانان از خطرهاى شیطان است و از خودکامگیها و تباهکاریها و وسوسه هاى اوست . بر آن مصمم شوید که فروتنى را بر فرق خود جاى دهید و تکبر و خودخواهى را زیر پاى افکنید و خودکامگى را از گردنهایتان فرو هلید.فروتنى را چون مرزدارانى میان خود و دشمن بگمارید، یعنى میان خود و شیطان که او را از هر ملت و قومى لشکرها و یارانى است . چه پیاده و چه سواره .

و مباشید، همانند آن کس که بر برادر خود کبر ورزید(۸۳) بى آنکه ، خدا او را بر برادرش فضیلتى داده باشد. جز آنکه کبر و خودپسندى که از حسد برخاسته بود، بر او روى نهاد و حمیّت در دل او آتش غضب افروخت و شیطان در بینى او باد غرور دمید. خداوند کیفر او را پشیمانى داد و گناه همه آدمکشان را تا روز قیامت بر گردن او نهاد.
بدانید که شما در ستمگرى سخت پیش راندید و در زمین فساد کردید که هم بصراحت با خدا در افتادید و هم در نبرد رویاروى مؤ منان قرار گرفتید. خدا را، خدا را، حذر کنید از بزرگى فروختن به سبب حمیّت و تفاخر کردن به روش اهل جاهلیت .که حمیت زادگاه دشمنیهاست و جایگاه افسون دمیدن شیطان . شیطان با افسونهاى خود امتهاى پیشین و مردمان روزگاران دیرین را فریب داد، تا آنگاه که در ظلمات جهالت او و مغاکهاى ضلالت او سرنگون گشتند. در حالى که ، تسلیم او بودند که به هر جا که خواهد براندشان و رام او، که به هر سو که خواهد بکشاندشان و شتافتند به سوى چیزى که دلها در پذیرفتنش همانند یکدیگرند و بسا سالها که در پى آن روان بوده اند، در حالى که ، سینه ها از تکبر به تنگى افتاده بوده است .

هان . حذر کنید، حذر کنید از اطاعت سروران و مهترانتان که به حیثیت و شرف پدران خود نازیدند و رفعت جستند به نیاکان خود بر دیگران . و چیزى را که خود عیب مى شمردند به پروردگار خود نسب دادند و نعمتى را که خدا ارزانیشان داشته بود، انکار کردند و با قضا و قدر او به ستیزه برخاستند و با نعمتهاى او سر پیکار داشتند. اینها پایه ها و اساس ‍ عصبیت اند و ارکان فتنه و شمشیرهاى نازش به شیوه زمان جاهلیت .

پس ، از خدا بترسید و با نعمتهایى که شما را داده است مستیزید و به فضیلتى که به یکى از شما عنایت کرده است رشک مبرید و از مدعیان دروغین نسب پیروى مکنید. اینان کسانى هستند که شما آب صافى و گواراى خود را با آب گل آلود آنان نوشیدید و بیماریشان را با تندرستى خود در آمیختید و سخن باطلشان را بر سخن حق خود در افزودید. اینان اساس بزهکارى هستند و ملازمان نافرمانى و معصیت خداوندند، شیطان بار ضلالت خود بر پشت آنها نهاده که خود لشکریان شیطان اند که به نیرویشان بر مردم مى تازد و چون ترجمانى به زبانشان سخن مى گوید تا عقلهایتان را بدزدد و در چشمانتان داخل شود و بر گوشهایتان افسون دمد و شما را هدف تیرهاى خود سازد و به زیر پاى خود بسپرد و شما را دستمایه اغواى خود گرداند. پس عبرت گیرید از آنچه مستکبران پیش از شما را رسید، از عذاب و خشم خدا و سختگیریها و عقوبتهاى او. و پند گیرید از چهره بر خاک نهاده آنها و از پهلوهاى بر خاک خفته آنها و به خدا پناه برید از آنچه تکبر آورد، آنسان ، که از حوادث روزگار به او پناه مى برید.

اگر خداى تعالى بندگانش را رخصت کبر ورزیدن مى داد، همانا به خواص پیامبران و دوستان خود رخصت مى داد. ولى خداى سبحان ، کبر ورزیدن را براى ایشان ناپسند شمرد و از تواضعشان خشنودى نمود. آنان چهره هاى خود را بر زمین هشتند و رویهاى خود به خاک بیالودند و در برابر مومنان فروتنى نمودند و خود مردمانى بودند به ناتوانى موصوف . خداوندشان به گرسنگى امتحان نمود و به سختیها مبتلا کرد و به وحشتها بیازمود و به جفاها و ناخوشیها بپالود.

مبادا که مال و فرزند را ترازوى خشم و خشنودى خداوند پندارید، در حالى که ، ندانید که اگر توانگرى و قدرت عطا مى کند، چیزى جز آزمایش شما نیست . خداى سبحان فرماید (آیا مى پندارند که آن مال و فرزند که ارزانیشان مى داریم . براى آن است که مى کوشیم خیرى به آنها برسانیم ؟ نه ، که آنان در نمى یابند.)(۸۴) او بندگان خودپسند و سرکش خود را به ارزش و اعتبارى که بندگان زبون و ناتوان او در دیده آنها دارد مى آزماید. چنانکه موسى بن عمران با برادرش هارون بر فرعون داخل شدند. آن دو جامه پشمین بر تن داشتند و هر یک را عصایى در مشت بود. به فرعون گفتند که اگر اسلام آورد عزّت و پادشاهیش باقى خواهد ماند. فرعون گفت آیا از این دو در شگفت نیستید که با من در باب بقاى عزّت و سلطنتم شرط مى کنند و خود چنانکه مى بینید در عین بینوایى و خوارى هستند. چرا دستبندهاى زرین به دستهایشان آویخته نیست زیرا فرعون زر و زراندوزى را بزرگ مى داشت و جامه پشمین پوشیدن را حقیر مى شمرد.

اگر خداى سبحان ، مى خواست که هنگام مبعوث داشتن پیامبران خود گنجها و معادن زر را برایشان بگشاید و باغهاى بهشت گونه را به آنان دهد و پرندگان آسمان و وحوش زمین را به فرمان ایشان در آورد، چنان مى کرد. ولى اگر چنان کرده بود، آزمایشها را موردى نبود و پاداش روز جزا باطل مى شد و اخبار آسمان تباه مى گردید. و اجر و مزد امتحان شدگان بر پذیرندگان دعوت تعلق نمى گرفت و مؤ منان مستحق ثواب نیکوکاران نمى شدند. نامهاى مؤ من و کافر، معانى خود را از دست مى دادند.

ولى خداى سبحان ، پیامبران خود را به اراده و تصمیم ، نیرومندى داد و بظاهر در چشم دیگران ناتوانشان نمود. با قناعتى که دلها و دیدگان را از بى نیازى پرسازد و بینوایى و فقرى که چشمها و گوشها را بیازارد. اگر پیامبران را نیرویى بود، چنانکه ، کس را یاراى ستیز با آنان نبود و یا عزّت و جاهى بود که مورد ستم واقع نمى شدند یا سلطنتى بود، که مردم به سویشان گردن مى کشیدند تا هیبت و شوکتشان را بنگرند و از هر سو بار سفر بسته آهنگ ایشان مى نمودند، در این حال مردم اندرزهایشان را آسانتر مى پذیرفتند و در برابر آنان کمتر سرکشى مى کردند، آنگاه به آنان ایمان مى آوردند و این ایمان یا از وحشتى بود که بر آنها چیره شده بود یا رغبتى بود که به ایمانشان متمایل کرده بود. یعنى نیتهایشان خالص نبود و اعمال نیکشان میان مؤ من حقیقى و ظاهرى منقسم شده بود. اما خداوند مى خواهد که پیروى از رسولانش و تصدیق به کتابهایش و خشوع در برابرش و فروتنى در برابر فرمانش و تسلیم به طاعتش امورى باشند خاصّ او و از هر شایبه و آمیزه اى پاک که هر چه آزمایش بزرگتر باشد ثواب و جزاى آن بیشتر خواهد بود.

آیا نمى بینید که خداوند سبحان پیشینیان را از زمان آدم (ع ) تا کسانى که پس از آنها آمده اند از این عالم بیازمود، به سنگهایى که نه سود مى رسانیدند و نه زیان ، نه مى دیدند و نه مى شنیدند، و آن سنگها را بیت الحرام خود قرار داد و آن را براى مردم برپا ساخت در سخت ترین سنگلاخهاى زمین در ریگزارى که در آنجا از هر جاى دیگر کمتر گیاه مى روید. در درّه اى از دیگر درّه ها تنگتر، بین کوههاى سخت و ریگهاى نرم ، آنسان ، که گذر کردن از آنها دشوار باشد و چشمه هاى کم آب و دهکده هاى دور از یکدیگر که در آنجا نه اشترى فربه مى شود و نه اسب و گاو و گوسفندى . آدم (ع ) و فرزندان او را فرمان داد که به آن خانه روى نهند و آنجا بازارگاهى شد براى کسانى که در سفرها در پى سودند و بارگاهى براى افکندن بارها.

مردم ، شتابان روى به بیت الحرام آوردند. از بیابانهاى بى آب و گیاه و از عمق درّه هاى ژرف و جزیره هاى پراکنده و دریاها. تا از روى خوارى شانه هاى خود را بجنبانند و گرد آن بگردند و آواز به تهلیل (۸۵) بردارند. موى پریشان و خاک آلود، نه دوان و نه آهسته گام بردارند جامه ها از تن به در کنند و با رها کردن موى ، چهره نیکوى خود را زشت نمایند. این است آزمایش بزرگ و امتحانى سخت و آزمونى آشکار. خداوند آن را سبب رحمت خود ساخت و وسیله رسیدن به بهشت خویش .

اگر خداى مى خواست بیت الحرام خود را و پرستشگاههاى بزرگش را در میان باغها و نهرها قرار مى داد و در جایى که زمین نرم و هموار باشد، در مکانى پر درخت و درختان سرشار از میوه . در میان خانه ها و عمارات بسیار و روستاهاى به هم پیوسته .

در میان گندمزارهاى قهوه اى رنگ و اراضى پرباران و باغستانهاى خرم و راههاى آباد. در این حال ، پاداش اندک بود، زیرا رنج سفر اندک بود. اگر بنیانى که کعبه بر روى آن ساخته شده و سنگهایى که دیوارهایش را برآورده ، زمرد سبز و یاقوت سرخ و نور و روشنى بود، از دو دلیها و تردیدهایى که در سینه ها جارى کرده مى کاست و سعى و کوشش شیطان را از دلها دور مى ساخت و اضطراب و نگرانى را از قلب مردم مى زدود. ولى خداوند بندگانش را به گونه گونه سختى مى آزماید و به انواع مجاهدتها به بندگى وامى دارد. و به کارهاى ناخوش آیند امتحان مى کند تا تکبر و خودپسندى را از دلهایشان بیرون کند و خوارى و فروتنى را جانشین آن سازد.
اینهاست درهایى که به عوالم فضل و احسان او گشوده مى شود و سببهایى مهیا براى آنکه بندگانش را بیامرزد و گناهانشان را ببخشاید.

خدا را، بترسید از تبهکارى در این جهان و کیفر ستمگرى در آن جهان ، و از سرانجام بد خودخواهى و خودپسندى که دام بزرگ ابلیس است . حیله و مکر او بر دلها چنگ مى افکند، آنسان ، که زهر کشنده . او در کار خود ناتوان نگردد و در کشتن ، شمشیرش خطا نکند و کس را از فریب خود مجال رهایى ندهد، خواه عالمى باشد، به سبب علمش یا بینوایى باشد، در جامه کهنه اش .خداوند بندگان مؤ من خود را از دامهاى شیطان نگه مى دارد، به نمازها و زکاتها و مجاهدتها در گرفتن روزه در روزهایى که واجب است . تا جسمشان آرامش یابد و در دیدگانشان خشوع آشکار شود و در نفسهاشان فروتنى پدید آید. و آتش شهوت در دلهاشان فروکش کند و کبر و نخوت از آنان دور شود. زیرا در نماز است که به تواضع چهرههاى نیکو به خاک مى آلایند و براى اظهار خردى ، اعضا و جوارح بر زمین مى سایند و شکمها در روزه دارى ، از روى خضوع ، به پشت مى چسبند. و در زکات است که ثمرات زمین و غیر آن به مستمندان و مسکینان داده مى شود.بنگرید، که در این کارها چه فوایدى نهفته است ، از سرکوبى کبر و غرور، آنگاه که تازه سر بر مى دارد و دفع خودپسندى آنگاه که تازه مجال ظهور مى یابد. نگریستم و هیچیک از مردم جهان را ندیدم که در چیزى تعصب ورزد، مگر آنکه تعصبش را علت و سببى بود، که یا فریب و اشتباه نادانان را در برداشت یا تراوشهاى ذهن مشتى مردم بیخرد را. و اینها شما نیستید، زیرا شما به چیزى تعصب مى ورزید که سبب و علتش ناشناخته است .شیطان به سبب اصل و نژاد خود بر آدم تعصب ورزید و گردنکشى کرد. بر آفرینش او طعن زد و گفت که من از آتش آفریده شده ام و تو از گل . و توانگران و صاحب نعمتان ، تعصبشان به مال و ثروت خود بود. چون خود را در آن همه نعمت و آسایش دیدند گفتند (ما را مال و فرزند بیش است و ما عذاب نمى شویم) پس اگر بناگزیر تعصبى باید، تعصبتان به خصال والا و کارهاى پسندیده باشد، که بزرگواران و دلیر مردان از خاندانهاى عرب و سروران و مهتران قبایل به آن خصال و صفات بر یکدیگر برترى مى جستند. چون نیکخویى و خردمندى فراوان و توانایى در کارهاى بزرگ و رفتارهاى پسندیده . شما نیز اگر تعصب مى ورزید، باید که در خصال پسندیده بود، چون پناه دادن کسانى که به شما پناه مى آورند و وفاى به عهد و پیمان و اطاعت از نیکان و نافرمانى در برابر متکبران و انتخاب فضایل و دورى از ستم و رذایل و پرهیز از قتل و عدالت با مردم و فرو خوردن خشم و اجتناب از فساد کردن در زمین . و بترسید از عذابهایى که در اثر رفتارهاى ناپسند و کردارهاى نکوهیده بر امتهاى پیش از شما رسیده است . پس بیاد آرید، احوال نیک و بد آنان را و حذر کنید از اینکه همانند آنان باشید. چون در تفاوت حالاتشان اندیشیدید، روشى را برگزینید که به سبب آن مقامشان ارجمندى یافت و دشمنانشان از سرشان رانده شد و عافیت بر سرشان سایه گسترد و نعمت مطیع و منقادشان شد. و به برکت آن کرامت ، رشته اتحاد در میانشان استوار گردید و از تفرقه اجتناب کردند و الفت و مهربانى را شعار خود ساختند و یکدیگر را بر آن تحریض نمودند و سفارش کردند، و از هر کارى که پشتشان را مى شکست و بنیان قدرتشان را سست مى نمود، چون رخنه کردن کینه ها در دلها و افروخته شدن آتش عداوتها در سینه ها و از یکدیگر روى گردانیدن و از یارى هم دست کشیدن ، دورى نمودند.پس ‍ در احوال مؤ منانى که پیش از شما مى زیستند، تاءمّل کنید. که در هنگام آزمون و رنج چگونه بودند. آیا از همه آفریدگان بارشان سنگینتر و از همه بندگان خدا به هنگام آزمایش کوشنده تر نبودند و زندگیشان از همه مردم جهان تنگتر نبود فرعونان آنان را برده خود مى ساختند و سخت شکنجه شان مى نمودند و شرنگ جانگزا، جرعه جرعه ، به کامشان مى ریختند و همواره با خوارى و هلاکت دست به گریبان بودند. و مقهور قهر و غلبه آنان . براى سر بر تافتن از ستم چاره اى نمى دانستند و دفاع از خود را راهى نمى شناختند. تا آنگاه که خداى سبحان دید که چگونه در راه محبت او، بر آن همه آزار، شکیبایى مى ورزند و چسان اُI.کرُI.ے‰.né-.©:déَS]{ُIُIدیر مینُI.مانده اند، اگر خدا مرا اجازت دهد باز بر آنها مى تازم و دولتشان را مى ستانم ، جز اندک مردمى از ایشان که در اطراف زمین پراکنده باشند.
من در خردى پشت عرب را به خاک رسانیدم و شاخهاى ربیعه و مضر را شکستم و شما از منزلت من در نزد رسول الله آگاه هستید، هم از جهت خویشاوندى و هم از جهت حرمت خاصى که براى من مى شناخت . من خردسال بودم که مرا در کنار خود مى نشاند و بر سینه خود مى چسباند و در بستر خود مى خوابانید و تن من به تن او مى سایید و بوى خوش خود را به مشام من مى رسانید. گاه چیزى را مى جوید و در دهان من مى نهاد. او هرگز نه دروغى را از من شنید و نه در رفتارم خطایى دید. از آن زمان که رسول الله (صلى الله علیه و آله ) از شیر باز گرفته شد، خداوند، بزرگترین ملک خود را شب و روز همنشین او ساخت تا او را به راه بزرگواریها و خصال و اخلاق نیکو برد. من همواره ، چون بچه شترى که در پى مادر رود در پى او مى رفتم و او هر روز یکى از صفات پسندیده اش ‍ را بر من آشکار مى نمود و مرا مى فرمود که بدان اقتدا کنم .

هر سال در غار حراء، زمانى چند خلوت مى گزید. من او را مى دیدم و جز من کسى نمى دید. روزگارى جز خانه اى که رسول الله (ص ) و خدیجه و من در آن مى زیستیم ، اسلام را دیگر خانه اى نبود. نور وحى و رسالت را به چشم مى دیدم و بوى نبوت را مى شنیدم . هنگامى که وحى نازل مى شد صداى ناله شیطان را مى شنیدم . مى پرسیدم یا رسول الله ، این صداى چیست مى گفت که صداى شیطان است ، از اینکه او را بپرستند، نومید شده است .تو هم مى شنوى ، هر چه من مى شنوم و مى بینى آنچه من مى بینم ، جز آنکه تو پیامبر نیستى ولى تو وزیر منى ، تو به راه خیر مى روى .من با آن حضرت (صلى الله علیه و آله ) بودم که گروهى از بزرگان قریش ‍ بیامدند و گفتند یا محمد تو ادعاى بزرگى کرده اى که نه پدرانت چنان کرده بودند و نه یکى از خاندانت . ما از تو چیزى مى خواهیم که اگر بپذیرى و به ما نشان بدهى ، دانیم که تو پیامبر و فرستاده او هستى و اگر نکنى دانیم که جادوگر و دروغگویى . پیامبر (صلى الله علیه و آله ) پرسید چه مى خواهید، گفتند این درخت را فراخوان تا از ریشه به درآید و بیاید و پیش روى تو بایستد. پیامبر (ص ) گفت خدا بر هر کارى تواناست . آیا اگر خدا براى شما چنین کند، ایمان مى آورید و به حق شهادت مى دهید گفتند آرى ، گفت اکنون هر چه خواسته اید به شما نشان خواهم داد. ولى مى دانم که به راه خیر باز نمى گردید. در میان شما کسى است که به چاه قلیب افکنده شودو کسى است که گروهها را گرد آورد.سپس گفت اى درخت ، اگر به خدا و روز جزا ایمان دارى و مى دانى که پیامبر خدا هستم ، به اذن خداى از ریشه به درآى و بیا و در برابر من بایست .سوگند به کسى که او را به رسالت مبعوث داشته ، درخت از جاى برآمد و بیامد. آوازى سخت داشت و چون پرندگان بال زنان بیامد و در برابر رسول الله (صلى الله علیه و آله ) بایستاد و شاخه هاى بالاى خود را بر رسول الله (ص ) سایبان ساخت و یکى از شاخه هایش را بر شانه من نهاد که در طرف راست آن حضرت (ص ) بودم .مردم به آن نگریستند و از روى بلندگرایى و گردنکشى گفتند اکنون فرمانش ده که نیمى از آن نزد تو آید و آن نیم دیگر برجاى بماند. پیامبر (ص ) فرمان داد. نیمى از درخت با رفتارى عجیب و آوازى بلندتر، نزد او آمد. آنقدر که نزدیک بود به گرد او پیچیده شود. آنها از روى کبر و سرکشى گفتند حال بفرماى تا به نیم دیگر خود ملحق شود. پس پیامبر (ص ) امر فرمود و درخت بازگشت . من گفتم لا اله الا الله . من نخستین کسى هستم که به تو ایمان آورده ام . اى رسول خدا و نخستین کسى هستم که گواهى مى دهم که به امر خداى تعالى براى تصدیق نبوت تو و ارج نهادن بر سخن تو، درخت چه کرد.همه آن قوم گفتند که این مرد جادوگرى دروغگوست . شگفت جادوگرى و در جادوگرى چه سبک دست . آنها گفتند آیا جز همانند این (مقصودشان من بودم ) کسى تو را در کارت تصدیق کند من از قومى هستم که ملامت هیچ ملامتگرى آنان را از راه خداى بازنمى دارد.چهره آنان چهره راستگویان است و سخنشان سخن نیکان . شب را به عبادت بیدارند و روزها، مردم را چراغ هدایت اند. چنگ در ریسمان قرآن زده اند و سنتهاى خدا و سنتهاى پیامبرش را زنده نگه مى دارند. نه گردنکشى مى کنند و نه برترى مى فروشند.از نادرستى و تبهکارى به دورند. دلهایشان در بهشت است و تنهایشان در کار عبادت .

____________________________
۸۰-قاصعه به معنى تحقیر کننده و خوار کننده است . در این خطبه ابلیس تحقیر شده است .
۸۱-سوره ۳۸، آیه ۷۱-۷۴٫
۸۲-سوره ۱۵، آیه ۳۹٫
۸۳-مراد، قابیل پسر آدم است .
۸۴-سوره ۲۳، آیات ۵۵، ۵۶٫
۸۵تهلیل : لا اله الا الله گفتن

(خطبه : ۲۳۴ آیتی)