نامه ۲۷ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۲۷

و من عهد له ع إلى مُحَمَّدِ بْنِ اءَبِی بَکْرٍ رَضِىٍَّ اللّهُ عَنْهُ حینَ قَلَّدَهُ مصْرَ: 

فَاخْفِضْ لَهُمْ جَناحَکَ، وَ اءَلِنْ لَهُمْ جانِبَکَ، وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ، وَ آسِ بَیْنَهُمْ فِی اللَّحْظَهِ وَالنَّظْرَهِ، حَتَّى لا یَطْمَعَ الْعُظَماءُ فِی حَیْفِکَ لَهُمْ، وَ لا یَیْاءَسَ الضُّعَفاءُ مِنْ عَدْلِکَ عَلَیْهِمْ، وَ إِنَّ اللَّهَ تَعالَى یُسائِلُکُمْ مَعْشَرَ عِبادِهِ عَنِ الصَّغِیرَهِ مِنْ اءَعْمالِکُمْ وَالْکَبِیرَهِ، وَالظَّاهِرَهِ وَالْمَسْتُورَهِ، فَإِنْ یُعَذِّبْ فَاءَنْتُمْ اءَظْلَمُ، وَ إِنْ یَعْفُ فَهُوَ اءَکْرَمُ.

وَاعْلَمُوا عِبادَ اللَّهِ اءَنَّ الْمُتَّقِینَ ذَهَبُوا بِعاجِلِ الدُّنْیا وَ آجِلِ الْآخِرَهِ، فَشارَکُوا اءَهْلَ الدُّنْیا فِی دُنْیاهُمْ، وَ لَمْ یُشارِکْهُم اءَهْلَ الدُّنْیا فِی آخِرَتِهِمْ، سَکَنُوا الدُّنْیا بِاءَفْضَلِ ما سُکِنَتْ، وَ اءَکَلُوها بِاءَفْضَلِ ما اءُکِلَتْ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنْیا بِما حَظِیَ بِهِ الْمُتْرَفُونَ، وَ اءَخَذُوا مِنْها ما اءَخَذَهُ الْجَبابِرَهُ الْمُتَکَبِّرُونَ.

ثُمَّ انْقَلَبُوا عَنْها بِالزَّادِ الْمُبَلِّغِ، وَالْمَتْجَرِ الرَّابِحِ، اءَصابُوا لَذَّهَ زُهْدِ الدُّنْیا فِی دُنْیاهُمْ، وَ تَیَقَّنُوا اءَنَّهُمْ جِیرانُ اللَّهِ غَدا فِی آخِرَتِهِمْ لا تُرَدُّ لَهُمْ دَعْوَهٌ، وَ لا یَنْقُصُ لَهُمْ نَصِیبٌ مِنْ لَذَّهٍ.

فَاحْذَرُوا عِبادَ اللَّهِ الْمَوْتَ وَ قُرْبَهُ، وَ اءَعِدُّوا لَهُ عُدَّتَهُ، فَإِنَّهُ یَأْتِی بِاءَمْرٍ عَظِیمٍ، وَ خَطْبٍ جَلِیلٍ، بِخَیْرٍ لا یَکُونُ مَعَهُ شَرُّ اءَبَدا، اءَوْ شَرِّ لا یَکُونُ مَعَهُ خَیْرٌ اءَبَدا.

فَمَنْ اءَقْرَبُ إِلَى الْجَنَّهِ مِنْ عامِلِها، وَ مَنْ اءَقْرَبُ إِلَى النَّارِ مِنْ عامِلِها؟ وَ اءَنْتُمْ طُرَداءُ الْمَوْتِ، إِنْ اءَقَمْتُمْ لَهُ اءَخَذَکُمْ، وَ إِنْ فَرَرْتُمْ مِنْهُ اءَدْرَکَکُمْ وَ هُوَ اءَلْزَمُ لَکُمْ مِنْ ظِلِّکُمْ!

الْمَوْتُ مَعْقُودٌ بِنَواصِیکُمْ، وَالدُّنْیا تُطْوَى مِنْ خَلْفِکُمْ، فَاحْذَرُوا نارا قَعْرُها بَعِیدٌ وَ حَرُّها شَدِیدٌ، وَ عَذَابُها جَدِیدٌ.

دارٌ لَیْسَ فِیها رَحْمَهٌ، وَ لا تُسْمَعُ فِیها دَعْوَهٌ، وَ لا تُفَرَّجُ فِیها کُرْبَهٌ وَ إ نِ اسْتَطَعْتُمْ اءَنْ یَشْتَدَّ خَوْفُکُمْ مِنَ اللَّهِ، وَ اءَنْ یَحْسُنَ ظَنُّکُمْ بِهِ فَاجْمَعُوا بَیْنَهُما، فَإِنَّ الْعَبْدَ إِنَّما یَکُونُ حُسْنُ ظَنِّهِ بِرَبِّهِ عَلَى قَدْرِ خَوْفِهِ مِنْ رَبِّهِ، وَ إِنَّ اءَحْسَنَ النَّاسِ ظَنّا بِاللَّهِ اءَشَدُّهُمْ خَوْفا لِلَّهِ.

وَاعْلَمْ، یا مُحَمَّدَ بْنَ اءَبِی بَکْرٍ، اءَنِّی قَدْ وَلَّیْتُکَ اءَعْظَمَ اءَجْنادِی فِی نَفْسِی اءَهْلَ مِصْرَ، فَاءَنْتَ مَحْقُوقٌ اءَنْ تُخَالِفَ عَلَى نَفْسِکَ، وَ اءَنْ تُنافِحَ عَنْ دِینِکَ وَ لَوْ لَمْ یَکُنْ لَکَ إِلا سَاعَهٌ مِنَ الدَّهْرِ، وَ لا تُسْخِطِ اللَّهَ بِرِضا اءَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ، فَإِنَّ فِی اللَّهِ خَلَفا مِنْ غَیْرِهِ، وَ لَیْسَ مِنَ اللَّهِ خَلَفٌ فِی غَیْرِهِ.

صَلِّ الصَّلاهَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَها، وَ لا تُعَجِّلْ وَقْتَها لِفَراغٍ، وَ لا تُؤَخِّرْها عَنْ وَقْتِها لاشْتِغالٍ، وَاعْلَمْ اءَنَّ کُلَّ شَیْءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلاتِکَ.

وَ مِنْ هذَا الْعَهْدِ:

فَإِنَّهُ لا سَواءَ إِمامُ الْهُدى وَ إِمامُ الرَّدَى ، وَ وَلِیُّ النَّبِیِّ وَ عَدُوُّ النَّبِیِّ، وَ لَقَدْ قالَ لِی رَسُولُ اللَّهِ ص : (إِنِّی لا اءَخافُ عَلَى اءُمَّتِی مُؤْمِنا وَ لا مُشْرِکا: اءَمَّا الْمُؤْمِنُ فَیَمْنَعُهُ اللَّهُ بِإِیمَانِهِ، وَ اءَمَّا الْمُشْرِکُ فَیَقْمَعُهُ اللَّهُ بِشِرْکِهِ، وَ لکِنِّی اءَخافُ عَلَیْکُمْ کُلَّ مُنافِقِ الْجَنانِ، عالِمِ اللِّسانِ، یَقُولُ ما تَعْرِفُونَ، وَ یَفْعَلُ ما تُنْکِرُونَ.)

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

 ترجمه : 

عهدنامه اى از آن حضرت به محمد بن ابى بکر(۱۴) هنگامى که او را حکومت مصر داد: 

با ایشان فروتن باش و نرمخوى و گشاده رو. همه را یکسان بنگر. اگر یکى را به گوشه چشم نگریستى به دیگرى رو در رو نگاه مکن تا بزرگان از تو نخواهند که بر ناتوانان ستم کنى و ناتوانان از عدالت تو نومید نشوند. خداوند تعالى ، شما بندگانش را از اعمالتان مى پرسد، چه خرد باشد و چه کلان ، چه آشکار و چه پنهان . پس اگر عذاب کند از ستمکارى شماست ، و اگر ببخشاید از بزرگوارى اوست .

و بدانید، اى بندگان خدا، که پرهیزگاران ، هم در این دنیاى زودگذر سود برند و هم در جهان آینده آخرت . آنها با مردم دنیا در کارهاى دنیوى شریک شدند و مردم دنیا با ایشان در کارهاى اخروى شریک نشدند. در دنیا زیستند، نیکوترین زیستنها و از نعمت دنیا خوردند، بهترین خوردنیها و از دنیا بهره مند شدند آنسان ، که اهل ناز و نعمت بهره مند شدند و از آن کامیاب گردیدند، چونان که جباران خودکامه کام گرفتند. سپس ، رخت به جهان دیگر کشیدند با ره توشه اى که آنان را به مقصد رسانید و با سودایى که سود فراوانشان داد. لذت زهد را در دنیا چشیدند و یقین کردند که در آخرت در جوار خداوندند. اگر دست به دعا بردارند، دستشان را واپس نگرداند و بهره شان از خوشى و آسایش نقصان نگیرد.

اى بندگان خدا، از مرگ و نزدیکى آن بترسید و ساز و برگ آن مهیا دارید، زیرا مرگ کارى بزرگ و حادثه اى خطیر را با خود آورد. مرگ یا هر چه مى آورد خیر است که با آن شرّى همراه نیست یا شرّى است که در آن از خیر نشانى نیست . چه کسى به بهشت نزدیکتر از کسى است که براى بهشت کار مى کند؟ و چه کسى به دوزخ نزدیکتر از کسى است که براى دوزخ کار مى کند؟ مرگ در پى شماست . اگر بایستید، مى گیردتان و اگر بگریزید، باز هم به شما مى رسد. از سایه هایتان به شما نزدیکتر است ، مرگ بر پیشانیهایتان بسته است و دنیا از پشت سرتان چون بساطى پیچیده مى شود.

از آتشى که ژرفاى آن بسیار است و گرمایش سخت است و شکنجه اش ‍ تازه است ، بترسید. خانه اى که در آن نشانى از شفقت و بخشش نیست ، به نداى کسى گوش فرا ندهند و گرهى از اندوه کسى نمى گشایند.

اگر توانستید که میان شدّت خوفتان از خدا و حسن ظن به او جمع کنید، چنین کنید. زیرا بنده خدا باید حسن ظنش به خدا به قدر خوفش از او باشد. از میان بندگان خدا، کسانى حسن ظنشان به خدا بیشتر است که خوفشان بیشتر باشد.

و بدان ، اى محمد بن ابى بکر، تو را بزرگترین سپاهیانم ، یعنى مردم مصر، والى گردانیدم ، پس موظّف هستى که با نفس خود مخالفت کنى و از دین خویش حمایت نمایى . حتى اگر یک ساعت از زندگیت در این جهان باقى نمانده باشد. براى خشنودى یکى از آفریدگان خدا را به خشم میاور. زیرا خشنودى خدا جانشین هر چیز شود و چیزى جانشین خشنودى خدا نشود.

نماز را در وقتى که برایش معین شده به جاى آر و به سبب فراغت از کار نماز را پیش مینداز و به سبب اشتغال به کارهاى دیگر نماز را به تاءخیر میفکن و باید که همه کارهاى تو تابع نماز تو باشد.

هم از این عهدنامه :

برابر نیستید، پیشوایى که مردم را به هدایت خواند و پیشوایى ، که به گمراهى دعوت کند. رسول الله (صلى الله علیه و آله ) فرمود که من بر امت خود از مؤ من و مشرک باک ندارم ، زیرا مؤ من را خدا به سبب ایمانش باز مى دارد و مشرک را به سبب شرکش سرکوب مى سازد، ولى بر شما از آنکه به دل منافق است و به گفتار عالم ، مى ترسم که چیزهایى مى گوید که مى پسندید و کارهایى مى کند که نمى پسندید.


۱۴- محمد بن ابى بکر مورد محبت على (ع ) بود. او را حکومت مصر داد. گرفتار توطئه هاى معاویه شد و معاویه بن حدیج او را در جنگ شکست داد، سپس ، بگرفت و شهیدش کرد.

ترجمه عبدالحمید آیتی۲۷

بازدیدها: ۱۳۰

نامه ۲۴ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۲۴

و من وصیه له ع بِما یُعْمَلْ فِی اءَمْوالِهِ کَتَبَها بَعْدَ مُنْصَرفِهِ مِنْ صِفَّینَ:

هذا ما اءَمَرَ بِهِ عَبْدُ اللَّهِ عَلِیُّ بْنُ اءَبِی طالِبٍ اءَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ فِی مالِهِ ابْتِغَاءَ وَجْهِ اللَّهِ لِیُولِجَهُ بِهِ الْجَنَّهَ، وَ یُعْطِیَنِى بِهِ الْاءَمَنَهَ.

مِنْها:

وَ إِنَّهُ یَقُومُ بِذلِکَ الْحَسَنُ بْنُ عَلِیِّ یَأْکُلُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ، وَ یُنْفِقُ مِنْهُ بِالْمَعْرُوفِ، فَإِنْ حَدَثَ بِحَسَنٍ حَدَثٌ وَ حُسَیْنٌ حَیُّ قامَ بِالْاءَمْرِ بَعْدَهُ، وَاءَصْدَرَهُ مَصْدَرَهُ.

وَ إِنَّ لِبَنِیْ فاطِمَهَ مِنْ صَدَقَهِ عَلِیِّ مِثْلَ الَّذِی لِبَنِی عَلِیِّ، وَ إِنِّی إِنَّما جَعَلْتُ الْقِیامَ بِذلِکَ إِلَى ابْنَیْ فاطِمَهَ ابْتِغاءَ وَجْهِ اللَّهِ، وَ قُرْبَهً إِلى رَسُولِ اللَّهِ، ص وَ تَکْرِیما لِحُرْمَتِهِ، وَ تَشْرِیفا لِوُصْلَتِهِ.
وَ یَشْتَرِطُ عَلَى الَّذِی یَجْعَلُهُ إِلَیْهِ اءَنْ یَتْرُکَ الْمالَ عَلى اءُصُولِهِ، وَ یُنْفِقَ مِنْ ثَمَرِهِ حَیْثُ اءُمِرَ بِهِ وَ هُدِیَ لَهُ، وَ اءَنْ لا یَبِیعَ مِنْ اءَوْلادِ نَخِیلِ هَذِهِ الْقُرى وَدِیَّهً حَتَّى تُشْکِلَ اءَرْضُها غِراسا.
وَ مَنْ کانَ مِنْ إِمائِی اللَّاتِی اءَطُوفُ عَلَیْهِنَّ لَها وَلَدٌ اءَوْ هِیَ حامِلٌ فَتُمْسَکُ عَلى وَلَدِها وَ هِیَ مِنْ حَظِّهِ، فَإِنْ ماتَ وَلَدُها وَ هِیَ حَیَّهٌ فَهِیَ عَتِیقَهٌ، قَدْ اءَفْرَجَ عَنْهَا الرِّقُّ، وَ حَرَّرَها الْعِتْقُ.

قال الشریف :

قَولُهُ ع فِی هذِهِ الْوَصِیَهِ: اءَنْ لا یَبِیعَ مِنْ نَخْلِها وَدِیّهُ الْوَدِیَهُ: الْفَسِیلَهُ، وَ جَمْعُها وَدِىٍُّّ. وَ قَوْلُهُ ع : حَتَى تُشْکِلُ اءَرْضُها غِراسا هُوَ مِنْ اءَفْصَح الْکَلامِ، والْمُرادُ بِهِ اءَنَّ الاءرْضَ یَکْثُرُ فِیها غِراسُ النَّخْلِ حَتَى یَراهَا الناظِرُ عَلى غَیْرِ تِلْکَ الصَّفَهِ الَّتِی عَرَفَها بِها فَیُشْکِلُ عَلَیْهِ اءَمْرُها، وَ یَحْسِبُها غَیْرَها.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

وصیتى از آن حضرت (ع ) که پس از او با اموالش چه کنند. آن را هنگامى که از صفین باز مى گشت نوشته است :

این وصیتى است که بنده ، خدا، على بن ابیطالب ، امیرالمؤ منین ، درباره دارایى خود بدان فرمان داده است . براى خشنودى خداوند تا او را به بهشت برد و در سراى امن خود فرود آورد.

از این وصیت :

حسن بن على به انجام دادن این وصیت قیام مى کند. خود از دارایى من هزینه مى کند آنسان ، که شایسته است ، و از آن انفاق مى کند آنسان ، که شایسته است . اگر براى حسن حادثه اى پیش آید و حسین زنده باشد، او کار را بر عهده خواهد گرفت و وصیتم را مانند برادرش به انجام خواهد رسانید.

نصیب دو پسر فاطمه از صدقه على همان مقدار است که دیگر فرزندان على را.

و اگر پسران فاطمه را براى این کار تعیین کرده ام ، براى خشنودى خدا و تقرب به رسول الله (ص ) و پاس حرمت و شرف خویشاوندى اوست . و با کسى که این کار را بر عهده دارد، شرط مى کنم که اصل مال را به همان گونه که هست باقى گذارد و از ثمره آن هزینه کند، به شیوه اى که بدان ماءمور شده و راهنمایى گشته است . دیگر اینکه ، نهالهاى نخلهاى آن قریه ها را نفروشد تا به قدرى فراوان گردند که شناختن نخلستانها براى کسى ، که آنها را پیش از این دیده است ، دشوار باشد.

از کنیزان من هر که با او همبستر بوده ام و صاحب فرزندى باشد یا فرزندى در شکم داشته باشد، به فرزندش واگذار مى شود و مادر بهره فرزند است . اگر فرزندش بمیرد و او زنده باشد آزاد مى شود و نام کنیز از او برداشته مى شود و آزادى نصیب او گردد.

شریف رضى گوید :

سخن آن حضرت که مى گوید از نخلها (ودیّه ) را نفروشند، (ودیّه ) نهال نخل است و جمع آن (ودىّ) است و آنجا که مى فرماید (حتى تشکل ارضها غراسا) از فصیحترین سخنان است .مراد این است ، که نخلها چنان بسیار شود که کسى که آن را پیش از این به گونه دیگر دیده است ، اکنون شناختش براى او دشوار باشد و پندارد که زمین دیگر است .

 ترجمه عبدالحمید آیتی ۲۴

بازدیدها: ۲۱

نامه ۲۱ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۲۱

 و من کتاب له ع إ لَیْهِ اءَیضا: 

 فَدَعِ الْإِسْرَافَ مُقْتَصِدا، وَاذْکُرْ فِی الْیَوْمِ غَدا، وَ اءَمْسِکْ مِنَ الْمَالِ بِقَدْرِ ضَرُورَتِکَ، وَ قَدِّمِ الْفَضْلَ لِیَوْمِ حَاجَتِکَ، اءَتَرْجُو اءَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ اءَجْرَ الْمُتَوَاضِعِینَ وَ اءَنْتَ عِنْدَهُ مِنَ الْمُتَکَبِّرِینَ؟ وَ تَطْمَعُ وَ اءَنْتَ مُتَمَرِّغٌ فِی النَّعِیمِ تَمْنَعُهُ الضَّعِیفَ وَالْاءَرْمَلَهَ اءَنْ یُوجِبَ لَکَ ثَوَابَ الْمُتَصَدِّقِینَ؟ وَ إِنَّمَا الْمَرْءُ مَجْزِیُّ بِمَا سَلَفَ وَ قَادِمٌ عَلَى مَا قَدَّمَ، وَالسَّلاَمُ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

  ترجمه : 

 نامه ای از آن حضرت (ع) نیز به زیاد

 از زیاده روى بپرهیز و میانه روى پیشه کن . امروز به فکر فردایت باش . از مال به قدر نیازت نگهدار و آنچه افزون آید، پیشاپیش براى روزى که بدان نیازمند گردى ، روانه دار. آیا امید آن دارى که خداوندت پاداش ‍ متواضعان دهد، در حالى که ، در نزد او از متکبران هستى . آیا در حالى که ، خود در ناز و نعمت فرو رفته اى و آن را از ناتوانان و بیوه زنان دریغ مى دارى ، طمع در آن بسته اى که ثواب صدقه دهندگانت دهند آدمى به آنچه پیشاپیش فرستاده ، پاداش بیند و بر سر آن رود که از پیش روانه داشته . والسلام .

ترجمه عبدالحمید آیتی ۲۱

بازدیدها: ۹۵۶

نامه ۲۰ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۲۰

و من کتاب له ع إ لى زِیادِ بْنِ اءَبِیهِ وَ هُوَ خَلِیفَهُ عامِلِهِ عَبْدِ اللّهِ بْنِ عَبَاسٍ عَلَى الْبَصْرَهِ وَعَبْدُاللّهِ عامِلُ اءَمیرِالْمؤ مِنِینَ ع یَوْمَئِذٍ عَلَیْها وَ عَلى کُوَرِ الا هْوازِ وَ فارِسَ وَ کِرْمانَ:

وَ إِنِّی اءُقْسِمُ بِاللَّهِ قَسَما صَادِقا لَئِنْ بَلَغَنِی اءَنَّکَ خُنْتَ مِنْ فَیْءِ الْمُسْلِمِینَ شَیْئا صَغِیرا اءَوْ کَبِیرا لَاءَشُدَّنَّ عَلَیْکَ شَدَّهً تَدَعُکَ قَلِیلَ الْوَفْرِ، ثَقِیلَ الظَّهْرِ، ضَئِیلَ الْاءَمْرِ وَالسَّلاَمُ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

از نامه آن حضرت (ع ) این نامه را به زیاد بن ابیه (۱۱) نوشته است که از سوى عبد الله بن عباس بر بصره فرمان مى راند وابن عباس خود از جانب على (ع ) فرمانروایى اهواز وفارس و کرمان را داشت :

به خدا سوگند مى خورم ، سوگندى راست که اگر به من خبر رسد که در غنایم مسلمانان به اندک یا بسیار خیانت کرده اى ، چنان بر تو سخت گیرم که کم مایه مانى و بار هزینه عیال بر دوشت سنگینى کند و حقیر و خوار شوى . والسلام .

ترجمه عبدالحمید آیتی۲۰

بازدیدها: ۲۴

نامه ۱۷ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۱۷

و من کتاب له ع إ لى مُعاوِیَهَ جَوابا عَنْ کِتابٍ مِنْهُ إ لَیْهِ:

وَ اءَمَّا طَلَبُکَ إِلَیَّ الشَّامِ، فَإِنِّی لَمْ اءَکُنْ لَاءُعْطِیَکَ الْیَوْمَ مَا مَنَعْتُکَ اءَمْسِ.

وَ اءَمَّا قَوْلُکَ: (إِنَّ الْحَرْبَ قَدْ اءَکَلْتِ الْعَرَبَ إِلا حُشَاشَاتِ اءَنْفُسٍ بَقِیَتْ) اءَلاَ وَ مَنْ اءَکَلَهُ الْحَقُّ فَإِلَى الْجَنَّهِ، وَ مَنْ اءَکَلَهُ الْبَاطِلُ فَإِلَى النَّارِ.
وَ اءَمَّا اسْتِوَاؤُنَا فِی الْحَرْبِ وَالرِّجَالِ فَلَسْتَ بِاءَمْضَى عَلَى الشَّکِّ مِنِّی عَلَى الْیَقِینِ، وَ لَیْسَ اءَهْلُ الشَّامِ بِاءَحْرَصَ عَلَى الدُّنْیَا مِنْ اءَهْلِ الْعِرَاقِ عَلَى الْآخِرَهِ.

وَ اءَمَّا قَوْلُکَ: (إِنَّا بَنُو عَبْدِ مَنَافٍ) فَکَذَلِکَ نَحْنُ، وَ لَکِنْ لَیْسَ اءُمَیَّهُ کَهَاشِمٍ، وَ لاَ حَرْبٌ کَعَبْدِ الْمُطَّلِبِ، وَ لاَ اءَبُو سُفْیَانَ کَاءَبِی طَالِبٍ، وَ لاَ الْمُهَاجِرُ کَالطَّلِیقِ وَ لاَ الصَّرِیحُ کَاللَّصِیقِ، وَ لاَ الْمُحِقُّ کَالْمُبْطِلِ، وَ لاَ الْمُؤْمِنُ کَالْمُدْغِلِ وَ لَبِئْسَ الْخَلْفُ خَلْفٌ یَتْبَعُ سَلَفا هَوَى فِی نَارِ جَهَنَّمَ.

وَ فِی اءَیْدِینَا بَعْدُ فَضْلُ النُّبُوَّهِ الَّتِی اءَذْلَلْنَا بِهَا الْعَزِیزَ، وَ نَعَشْنَا بِهَا الذَّلِیلَ وَ لَمَّا اءَدْخَلَ اللَّهُ الْعَرَبَ فِی دِینِهِ اءَفْوَاجا وَ اءَسْلَمَتْ لَهُ هَذِهِ الْاءُمَّهُ طَوْعا وَ کَرْها کُنْتُمْ مِمَّنْ دَخَلَ فِی الدِّینِ إِمَّا رَغْبَهً وَ إِمَّا رَهْبَهً عَلَى حِینَ فَازَ اءَهْلُ السَّبْقِ بِسَبْقِهِمْ وَ ذَهَبَ الْمُهَاجِرُونَ الْاءَوَّلُونَ بِفَضْلِهِمْ، فَلاَ تَجْعَلَنَّ لِلشَّیْطَانِ فِیکَ نَصِیبا، وَ لاَ عَلَى نَفْسِکَ سَبِیلاً، وَالسَّلاَمُ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

از نامه آن حضرت (ع ) در پاسخ نامه معاویه :

شام را از من مى خواهى و من چیزى را که دیروز از تو منع مى کرده ام امروز به تو نخواهم داد.

امّا اینکه مى گویى که جنگ ، عرب را خرد و تباه کرد و اکنون او را جز نیم نفسى نمانده است ، بدان که هر کس که در راه حق کشته شده به بهشت رفته و هر که در راه باطل جان باخته به جهنم . اما این سخن تو که ما در جنگ و مردان جنگى برابریم ، نه چنین است . تو اهل شکى و من مرد یقینم . و آن قدر که مردم شام به دنیا آزمندند، بیشتر از آن مردم عراق به آخرت دلبسته اند.

اما این سخنت که گویى ، ما فرزندان عبد مناف هستیم ، آرى ما نیز چنین هستیم ، ولى امیه کجا و هاشم کجا؟ حرب کجا و عبد المطلب کجا؟ ابو سفیان کجا و ابو طالب کجا؟ مهاجر در راه خدا را با آزاد کرده (۹) چه نسبت . و آنکه نسبى صریح و آشکار دارد، با آنکه خود را به خاندانى بسته است ، هرگز برابر نباشد. آنکه بر حق است همتاى آنکه بر باطل است نبود، و مؤ من کجا؟ و دغلکار کجا؟ و چه بد فرزندى است ، آنکه پیرو پدرانى است که همه در دوزخ سرنگون شده اند. افزون بر اینها، ما را فضیلت نبوّت است که به نیروى آن عزیزان را ذلیل کردیم و ذلیلان را نیرو و توان بخشیدیم .

هنگامى که خداوند عرب را گروه گروه به دین خود درآورد و این امت برخى برضا اسلام آورد و برخى بکراهت ، شما از آن گروه بودید که اگر اسلام را پذیرفتند یا به سبب رغبت به دنیا بود یا از بیم جان . و این به هنگامى بود که پیشى گرفتگان به سبب پیشى گرفتنشان ، به پیروزى رسیده بودند و مهاجران ، نخستین نصیب خود از فضیلت برده بودند. پس شیطان را از خود بهره مند مساز و او را بر نفس خود مسلط منماى .

______________________________________________

۹پس از فتح مکه ، رسول الله (ص ) همه کسانى را که با او جنگیده بودند آزاد کرد از این رو خاندان ابوسفیان را (طلقاء) یعنى آزاد شدگان یا (ابناء الطلقاء) فرزندان آزادشدگان مى گفتند.

ترجمه عبدالحمید آیتی ۱۷

بازدیدها: ۲۴

نامه ۱۳ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۱۳

و من کتاب له ع إ لى اءَمِیرَیْنِ مِنْ اءُمَراءِ جَیْشِهِ:

وَ قَدْ اءَمَّرْتُ عَلَیْکُما وَ عَلى مَنْ فِی حَیِّزِکُما مالِکَ بْنَ الْحارِثِ الْاءَشْتَرَ فَاسْمَعا لَهُ وَ اءَطِیعا، وَاجْعَلاهُ دِرْعا وَ مِجَنّا، فَإِنَّهُ مِمَّنْ لا یُخافُ وَهْنُهُ وَ لا سَقْطَتُهُ، وَ لا بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْراعُ إِلَیْهِ اءَحْزَمُ، وَ لا إِسْراعُهُ إِلى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ اءَمْثَلُ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

از نامه آن حضرت (ع ) به دو تن از امیران لشکرش :

من ، مالک بن الحارث الاشتر را بر شما و همه سپاهیانى که در فرمان شماست امیر کردم . به سخنش گوش دهید و فرمانش برید. او را زره و سپر خود قرار دهید. زیرا مالک کسى است که نه در کار سستى مى کند و نه خطا و نه آنجا که باید درنگ کند، شتاب مى ورزد و نه آنجا که باید شتاب ورزد، درنگ مى کند.

ترجمه عبدالحمید آیتی ۱۳

بازدیدها: ۷

نامه ۹ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۹

و من کتاب له ع إ لى مُعاوِیَه :

فَاءَرادَ قَوْمُنا قَتْلَ نَبِیِّنا، وَاجْتِیاحَ اءَصْلِنا، وَهَمُّوا بِنَا الْهُمُومَ، وَ فَعَلُوا بِنَا الْاءَفاعِیلَ، وَ مَنَعُونَا الْعَذْبَ، وَ اءَحْلَسُونَا الْخَوْفَ، وَاضْطَرُّونا إِلى جَبَلٍ وَعْرٍ، وَ اءَوْ قَدُوا لَنا نارَ الْحَرْبِ، فَعَزَمَ اللَّهُ لَنا عَلَى الذَّبِّ عَنْ حَوْزَتِهِ، وَالرَّمْی مِنْ وَراءِ حُرْمَتِهِ، مُؤْمِنُنا یَبْغِی بِذلِکَ الْاءَجْرَ، وَ کافِرُنا یُحامِی عَنِ الْاءَصْلِ، وَ مَنْ اءَسْلَمَ مِنْ قُرَیْشٍ خِلْوٌ مِمّا نَحْنُ فِیهِ بِحِلْفٍ یَمْنَعُهُ، اءَوْ عَشِیرَهٍ تَقُومُ دُونَهُ، فَهُوَ مِنَ الْقَتْلِ بِمَکانِ اءَمْنٍ.

وَ کانَ رَسُولُ اللَّهِ، ص إِذا احْمَرَّ الْبَاءْسُ، وَ اءَحْجَمَ النّاسُ قَدَّمَ اءَهْلَ بَیْتِهِ فَوَقَى بِهِمْ اءَصْحابَهُ حَرَّ السُّیُوفِ وَالْاءَسِنَّهِ، فَقُتِلَ عُبَیْدَهُ بْنُ الْحارِثِ یَوْمَ بَدْرٍ، وَ قُتِلَ حَمْزَهُ یَوْمَ اءُحُدٍ، وَ قُتِلَ جَعْفَرٌ یَوْمَ مُؤْتَهَ، وَ اءَرادَ مَنْ لَوْ شِئْتُ ذَکَرْتُ اسْمَهُ مِثْلَ الَّذِی اءَرادُوا مِنَ الشَّهادَهِ، وَ لَکِنَّ آجالُهُمْ عُجِّلَتْ، وَ مَنِیَّتَهُ اءُخِّرَتْ، فَیا عَجَبا لِلدَّهْرِ إِذْ صِرْتُ یُقْرَنُ بِی مَنْ لَمْ یَسْعَ بِقَدَمِی ، وَ لَمْ تَکُنْ لَهُ کَسابِقَتِی ، الَّتِی لا یُدْلِی اءَحَدٌ بِمِثْلِها إِلاّ اءَنْ یَدَّعِیَ مُدَّعٍ مَا لا اءَعْرِفُهُ، وَ لا اءَظُنُّ اللَّهَ یَعْرِفُهُ، وَالْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى کُلِّ حالٍ.

وَ اءَمَّا ما سَاءَلْتَ مِنْ دَفْعِ قَتَلَهِ عُثْمانَ إِلَیْکَ فَإِنِّی نَظَرْتُ فِی هَذا الْاءَمْرِ فَلَمْ اءَرَهُ یَسَعُنِی دَفْعُهُمْ إِلَیْکَ وَ لا إِلى غَیْرِکَ وَ لَعَمْرِی لَئِنْ لَمْ تَنْزِعْ عَنْ غَیِّکَ وَ شِقاقِکَ لَتَعْرِفَنَّهُمْ عَنْ قَلِیلٍ یَطْلُبُونَکَ، لا یُکَلِّفُونَکَ طَلَبَهُمْ فِی بَرِّ وَ لا بَحْرٍ وَ لا جَبَلٍ وَ لا سَهْلٍ إِلاّ اءَنَّهُ طَلَبٌ یَسُوْءُکَ وِجْدانُهُ، وَ زَوْرٌ لا یَسُرُّکَ لُقْیانُهُ، وَالسَّلامُ لِاءَهْلِهِ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

از نامه آن حضرت (ع ) به معاویه :

قوم ما (قریش ) آهنگ کشتن پیامبر ما کردند و خواستند که ریشه ما برکنند. پس درباره ما بارها نشستند و راءى زدند و بسا کارها کردند. از زندگى شیرین منعمان نمودند و با وحشت دست به گریبانمان ساختند. ما را وادار کردند که بر کوهى صعب (۲) زیستن گیریم ، سپس ، براى ما آتش ‍ جنگ افروختند. ولى خداوند خواسته بود که ما از آیین بر حق او نگهدارى کنیم و نگذاریم که کس به حریم حرمتش دست یازد. در میان ما، آنان که ایمان آورده بودند، خواستاران پاداش آن جهانى بودند و آنان که ایمان نیاورده بودند از خاندان و تبار خود حمایت مى کردند. از قریشیان هر که ایمان مى آورد از آن آزار که ما گرفتارش بودیم در امان بود. زیرا یا هم سوگندى بود که از او دفاع مى کرد و یا عشیره اش به یاریش برمى خاست . به هر حال ، از کشته شدن در امان بود.

چون کارزار سخت مى شد و مردم پاى واپس مى نهادند، رسول الله (صلى الله علیه و آله ) اهل بیت خود را پیش مى داشت و آنها را سپر اصحاب خود از ضربتهاى سخت شمشیر و نیزه مى نمود. چنانکه عبیده بن الحارث (۳) در روز بدر به شهادت رسید و حمزه (۴) در روز احد، و جعفر(۵) در جنگ موته . یکى دیگر بود که اگر خواهم نامش را بیاورم . او نیز چون آنان خواستار شهادت مى بود، ولى مرگ آنها زودتر فرا رسید و مرگ او به تاءخیر افتاد. و شگفتا از این روزگار که مرا قرین کسى ساخته که هرگز چون من براى اسلام قدمى برنداشته و او را در دین سابقه اى چون سابقه من نبوده است . سابقه اى که کس را بدان دسترس نیست ، مگر کسى ادعایى کند که من او را نمى شناسم و نپندارم که خدا هم او را بشناسد. در هر حال ، خدا را مى ستایم .

و اما از من خواسته بودى که قاتلان عثمان را نزد تو فرستم ، من در این کار اندیشیدم .دیدم براى من میسر نیست که آنها را به تو یا به دیگرى سپارم . به جان خودم سوگند، که اگر از این گمراهى بازنیایى و از تفرقه و جدایى باز نایستى ، بزودى آنها را خواهى شناخت که تو را مى جویند و تو را به رنج نمى افکنند که در بیابان و دریا و کوه و دشت به سراغشان روى .

البته تو در پى یافتن چیزى هستى که یافتنش براى تو خوشایند نیست و اینان کسانى هستند که دیدارشان تو را شادمان نخواهد کرد. سلام بر آنکه شایسته سلام باشد.

____________________________________________

۲- مراد، شعب (دره ) ابوطالب است که قریش ، بنى هاشم را در آن محاصره کردند.
۳- عبیده بن الحارث بن عبدالمطلب ، پسر عموى رسول خدا (ص ) بود.
۴- حمزه بن عبدالمطلب ، عموى پیامبر (ص ).
۵- جعفر بن ابى طالب ، پسر عم رسول الله (ص ) و برادر على بن ابیطالب (ع )

ترجمه عبدالحمید آیتی ۹

بازدیدها: ۴۰

نامه ۸ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۸

و من کتاب له ع إ لى جَرِیرِ بْنِ عَبْدِ اللّهِ البَجَلِىٍّّ لَمَا اءَرْسَلَهُ إ لى مُعاوِیَهَ:

اءَمّا بَعْدُ، فَإِذا اءَتاکَ کِتابِی فَاحْمِلْ مُعاوِیَهَ عَلَى الْفَصْلِ، وَخُذْهُ بِالْاءَمْرِ الْجَزْمِ، ثُمَّ خَیِّرْهُ بَیْنَ حَرْبٍ مُجْلِیَهٍ، اءَوْ سِلْمٍ مُخْزِیَهٍ، فَإِنِ اخْتارَ الْحَرْبَ فَانْبِذْ إِلَیْهِ، وَ إِنِ اخْتارَ السِّلْمَ فَخُذْ بَیْعَتَهُ، وَالسَّلامُ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

نامه اى از آن حضرت (ع ) به جریر بن عبد الله البجلى هنگامى که او را نزد معاویه فرستاده بود:(۱)

اما بعد. چون نامه من به تو رسد، معاویه را وادار که کارش را با ما یکسره کند و بخواه که به طور جزم تصمیم بگیرد. آنگاه مخیّرش کن میان جنگى که مردم را از خانه هایشان براند یا صلحى که به خوارى بپذیرد. اگر جنگ را اختیار کرد، همانند خودش عمل کن و اعلان جنگ نماى و اگر صلح را اختیار کرد، از او بیعت بستان . والسلام .

_________________________________________

۱-امیر المؤ منین (ع ) جریر را نزد معاویه فرستاده بود تا از معاویه بیعت بگیرد، ولى معاویه شش ماه او را در شام نگه داشت و بیعت نکرد ولى خود را براى جنگ آماده ساخت .

ترجمه عبدالحمید آیتی ۸

بازدیدها: ۲۵

نامه ۶ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالمحمد آیتی)

نامه : ۶

و من کتاب له ع إ لى معاویه :

إِنَّهُ بایَعَنِی الْقَوْمُ الَّذِینَ بایَعُوا اءَبابَکْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمانَ عَلى ما بایَعُوهُمْ عَلَیْهِ، فَلَمْ یَکُنْ لِلشَّاهِدِ اءَنْ یَخْتارَ، وَ لا لِلْغائِبِ اءَنْ یَرُدَّ، وَ إِنَّمَا الشُّورى لِلْمُهاجِرِینَ وَ الْاءَنْصارِ، فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلى رَجُلٍ وَ سَمَّوهُ إِماما کانَ ذلِکَ لِلَّهِ رِضىً، فَإِنْ خَرَجَ عَنْ اءَمْرِهِمْ خارِجٌ بِطَعْنٍ اءَوْ بِدْعَهٍ رَدُّوهُ إ لى ما خَرَجَ مِنْهُ، فَإِنْ اءَبى قاتَلُوهُ عَلَى اتَّباعِهِ غَیْرَ سَبِیلِ الْمُؤْمِنِینَ، وَ وَلاّهُ اللَّهُ ما تَوَلّى .

وَ لَعَمْرِی یا مُعاوِیَهُ لَئِنْ نَظَرْتَ بِعَقْلِکَ دُونَ هَواکَ لَتَجِدَنِّی اءَبْرَاءَ النَّاسِ مِنْ دَمِ عُثْمانَ، وَ لَتَعْلَمَنَّ اءَنِّی کُنْتُ فِی عُزْلَهٍ عَنْهُ إِلاّ اءَنْ تَتَجَنَّى ، فَتَجَنَّ ما بَدا لَکَ، وَ السَّلاَمُ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

نامه اى از آن حضرت (ع ) به معاویه

این مردمى که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند، به همان شیوه با من بیعت کردند. پس آن را که حاضر است ، نرسد که دیگرى را اختیار کند و آن را که غایب بوده است نرسد که آنچه حاضران پذیرفته اند نپذیرد. شورا از آن مهاجران و انصار است . اگر آنان بر مردى همراءى شدند و او را امام خواندند، کارشان براى خشنودى خدا بوده است ، و اگر کسى از فرمان شورا بیرون آمد و بر آن عیب گرفت یا بدعتى نهاد باید او را به جمعى که از آن بیرون شده است باز آورند. اگر سر بر تافت با او پیکار کنند، زیرا راهى را برگزیده که خلاف راه مؤ منان است و خدا نیز در گردن او کند، گناه آنچه را خود متولى آن شده است .

اى معاویه ، به جان خودم سوگند، که اگر به دیده خرد بنگرى ، نه از روى هوا و هوس ، در خواهى یافت که من از هر کس دیگر از کشتن عثمان بیزارتر بودم و من از آن کنارى جسته بودم ، مگر آنکه بخواهى جنایت را به گردن من نهى و چیزى را که بر تو آشکار است پنهان دارى . والسلام .

ترجمه عبدالحمید آیتی ۶

بازدیدها: ۱۷

نامه ۵ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالحمید آیتی)

نامه : ۵

و من کتاب له ع إ لى اءشعث بن قیس و هو عامل اءذربیجان :

وَ إِنَّ عَمَلَکَ لَیْسَ لَکَ بِطُعْمَهٍ، وَ لَکِنَّهُ فِی عُنُقِکَ اءَمَانَهٌ وَ اءَنْتَ مُسْتَرْعىً لِمَنْ فَوْقَکَ لَیْسَ لَکَ اءَنْ تَفْتَاتَ فِی رَعِیَّهٍ، وَ لاَ تُخَاطِرَ إِلا بِوَثِیقَهٍ وَ فِی یَدَیْکَ مَالٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ، وَ اءَنْتَ مِنْ خُزَّانِهِ حَتَّى تُسَلِّمَهُ إِلَیَّ وَ لَعَلِّی اءنْ لا اءَکُونَ شَرَّ وُلاَتِکَ لَکَ، وَ السَّلاَمُ.

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

نامه اى از آن حضرت (ع ) که به اشعث بن قیس ،عامل خود در آذربایجان نوشته است .

حوزه فرمانرواییت طعمه تو نیست ، بلکه امانتى است بر گردن تو، و از تو خواسته اند که فرمانبردار کسى باشى که فراتر از توست .تو را نرسد که خود هر چه خواهى رعیت را فرمان دهى . یا خود را درگیر کارى بزرگ کنى ، مگر آنکه ، دستورى به تو رسیده باشد. در دستان تو مالى است از اموال خداوند، عزّ و جلّ، و تو خزانه دار هستى تا آن را به من تسلیم کنى . امید است که من براى تو بدترین والیان نباشم . و السلام .

ترجمه عبدالحمید آیتی ۵

بازدیدها: ۱۰

نامه ۳ (متن عربی نسخه صبحی صالح ترجمه عبدالحمید آیتی)

نامه : ۳

من کتاب له ع کَتَبَهُ لِشُرَیْحِ بْنِ اءلْحارِثِ قاضِیهِ:

رُوِیَ اءَنَّ شُرَیْحَ بْنَ الْحَارِثِ قَاضِیَ اءَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع اشْتَرَى عَلَى عَهْدِهِ دَارا بِثَمَانِینَ دِینَارا، فَبَلَغَهُ ذَلِکَ فَاسْتَدْعَى شُرَیْحا فَاسْتَدْعَاهُ وَ قَالَ لَهُ:

بَلَغَنِی اءَنَّکَ ابْتَعْتَ دَارا بِثَمَانِینَ دِینَارا وَ کَتَبْتَ لَهَا کِتَابا وَ اءَشْهَدْتَ فِیهِ شُهُودا.

فَقَالَ لَهُ: شُرَیْحٌ قَدْ کَانَ ذَلِکَ یَا اءَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ، قَالَ فَنَظَرَ إِلَیْهِ نَظَرَ الْمُغْضَبِ ثُمَّ قَالَ لَهُ:

یَا شُرَیْحُ اءَمَا إِنَّهُ سَیَأْتِیکَ مَنْ لاَ یَنْظُرُ فِی کِتَابِکَ وَ لاَ یَسْاءَلُکَ عَنْ بَیِّنَتِکَ حَتَّى یُخْرِجَکَ مِنْهَا شَاخِصا، وَ یُسْلِمَکَ إِلَى قَبْرِکَ خَالِصا، فَانْظُرْ یَا شُرَیْحُ لاَ تَکُونُ ابْتَعْتَ هَذِهِ الدَّارَ مِنْ غَیْرِ مَالِکَ اءَوْ نَقَدْتَ الثَّمَنَ مِنْ غَیْرِ حَلاَلِکَ، فَإِذَا اءَنْتَ قَدْ خَسِرْتَ دَارَ الدُّنْیَا وَ دَارَ الْآخِرَهِ.

اءَمَا إِنَّکَ لَوْ کُنْتَ اءَتَیْتَنِی عِنْدَ شِرَائِکَ مَا اشْتَرَیْتَ لَکَتَبْتُ لَکَ کِتَابا عَلَى هَذِهِ النُّسْخَهِ، فَلَمْ تَرْغَبْ فِی شِرَاءِ هَذِهِ الدَّارِ بِدِرْهَمٍ فَمَا فَوْقَهُ. وَانُّسْخَهُ هَذِهِ:

(هَذَا مَا اشْتَرَى عَبْدٌ ذَلِیلٌ مِنْ مَیِّتٍ قَدْ اءُزْعِجَ لِلرَّحِیلِ، اشْتَرَى مِنْهُ دَارا مِنْ دَارِ الْغُرُورِ مِنْ جَانِبِ الْفَانِینَ، وَ خِطَّهِ الْهَالِکِینَ وَ تَجْمَعُ هَذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ اءَرْبَعَهٌ: الْحَدُّ الْاءَوَّلُ یَنْتَهِی إِلَى دَوَاعِی الْآفَاتِ، وَ الْحَدُّ الثَّانِی یَنْتَهِی إِلَى دَوَاعِی الْمُصِیبَاتِ، وَ الْحَدُّ الثَّالِثُ یَنْتَهِی إِلَى الْهَوَى الْمُرْدِی وَ الْحَدُّ الرَّابِعُ یَنْتَهِی إِلَى الشَّیْطَانِ الْمُغْوِی وَ فِیهِ یُشْرَعُ بَابُ هَذِهِ الدَّارِ.

اشْتَرَى هَذَا الْمُغْتَرُّ بِالْاءَمَلِ، مِنْ هَذَا الْمُزْعَجِ بِالْاءَجَلِ، هَذِهِ الدَّارَ بِالْخُرُوجِ مِنْ عِزِّ الْقَنَاعَهِ وَ الدُّخُولِ فِی ذُلِّ الطَّلَبِ وَ الضَّرَاعَهِ، فَمَا اءَدْرَکَ هَذَا الْمُشْتَرِی فِیمَا اشْتَرَى مِنْهُ مِنْ دَرَکٍ فَعَلَى مُبَلْبِلِ اءَجْسَامِ الْمُلُوکِ وَ سَالِبِ نُفُوسِ الْجَبَابِرَهِ وَ مُزِیلِ مُلْکِ الْفَرَاعِنَهِ، مِثْلِ کِسْرَى وَ قَیْصَرَ وَ تُبَّعٍ وَ حِمْیَرَ وَ مَنْ جَمَعَ الْمَالَ عَلَى الْمَالِ فَاءَکْثَرَ وَ مَنْ بَنَى وَ شَیَّدَ وَ زَخْرَفَ وَ نَجَّدَ وَ ادَّخَرَ وَ اعْتَقَدَ وَ نَظَرَ بِزَعْمِهِ لِلْوَلَدِ، إِشْخَاصُهُمْ جَمِیعا إِلَى مَوْقِفِ الْعَرْضِ وَ الْحِسَابِ وَ مَوْضِعِ الثَّوَابِ وَ الْعِقَابِ: إِذَا وَقَعَ الْاءَمْرُ بِفَصْلِ الْقَضَاءِ (وَ خَسِرَ هُن الِکَ الْمُبْطِلُونَ) شَهِدَ عَلَى ذَلِکَ الْعَقْلُ إِذَا خَرَجَ مِنْ اءَسْرِ الْهَوَى ، وَ سَلِمَ مِنْ عَلاَئِقِ الدُّنْیَا).

شماره نامه براساس نسخه صبحی صالح

ترجمه :

نامه اى از آن حضرت (ع ) به قاضى اش شریح بن الحارث .

گویند که شریح بن الحارث قاضى امیرالمؤ منین (ع ) در زمان او خانه اى خرید به هشتاد دینار.این خبر به على (ع ) رسید. او را فرا خواند. و گفت شنیده ام خانه اى خریده اى به هشتاد دینار و براى آن قباله نوشته اى و چند تن را هم به شهادت گرفته اى . شریح گفت چنین است یا امیرالمؤ منین . على (ع ) به خشم در او نظر کرد، سپس فرمود:

اى شریح ، زودا که کسى بر سر تو آید که در قباله ات ننگرد و از شاهدانت نپرسد، تا از آنجا براندت و بى هیچ مال و خواسته اى به گورت سپارد. پس ، اى شریح ، بنگر، نکند که این خانه را از دارایى خود نخریده باشى ، یا نقدى که بر شمرده اى از حلال به دست نیامده باشد. که اگر چنین باشد هم در دنیا زیان کرده اى و هم در آخرت .

اما اگر آنگاه که این خانه را مى خریدى نزد من آمده بودى ، برایت قباله اى مى نوشتم به این نسخت و تو حتى یک درهم و چه جاى بیش از آن رغبت نمى کردى که به بهاى این خانه دهى . و نسخه آن قباله چنین است :

این خانه اى است که بنده اى ذلیل ، از مرده اى که براى کوچ کردن او را از جاى خود برانگیخته اند، خریده است . خانه اى از سراى فریب در کوى از دست شدگان و محلت به هلاکت رسیدگان . این خانه را چهار حدّ است حد نخستین ، منتهى مى شود به آنجا که آفات کمین گرفته اند، و حدّ دوم به آنجا که مصیبتها را سبب است ، و حدّ سوم به خواهشهاى تباه کننده نفسانى ، و حدّ چهارم به شیطان اغواگر. و در آن از حد چهارم باز مى شود.

خریدار که فریب خورده آمال خویش است آن را از فروشنده اى که اجل او را برانگیخته تا براندش ، به بهاى خارج شدن از عزّ قناعت و دخول در ذلّ طلب و خوارى خریده است . در این معامله ضرر و زیان خریدار در آنچه خریده است ، بر عهده کسى است که اندامهاى پادشاهان را ویران سازد و جان از تن جباران بیرون کند و پادشاهى از فرعونان چون شهریاران ایران و قیصرهاى روم و تبّعهاى یمن و حمیرها بستانده است ، و نیز آن کس که دارایى خود را گرد آورد و همواره بر آن در افزود و کاخهاى استوار برآورد و آنها را بیاراست و آرایه ها ساخت و اندوخته ها نهاد تا به گمان خود براى فرزند، مرده ریگى نهد. همه اینان را براى عرضه در پیشگاه حسابگران و آنجا که ثواب و عقاب را معین مى کنند، حاضر آورد. در آنجا حکم قطعى صادر شود و کار داورى به پایان آید. (در آنجا تبهکاران زیانمند شوند) عقل هر گاه که از اسارت هوس بیرون آید و از علایق دنیوى در امان ماند، به این رسند گواهى دهد.

ترجمه عبدالحمید آیتی ۳

بازدیدها: ۳۳