نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۳۹ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۳۳۹- و قال علیه السّلام: أَیُّهَا النَّاسُ لِیَرَاکُمُ [لَیَرَاکُمُ‏] لِیَرَکُمُ اللَّهُ مِنَ النِّعْمَهِ وَجِلِینَ- کَمَا یَرَاکُمْ مِنَ النِّقْمَهِ فَرِقِینَ- إِنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ- فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اسْتِدْرَاجاً فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفاً- وَ مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ- فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اخْتِبَاراً فَقَدْ ضَیَّعَ مَأْمُولًا

اللغه

الاستدراج: الأخذ على غرّه.

المعنى

و أمر بالوجل من نعمه اللّه حال إفاضتها خوف الاستدراج بها کما یخاف من النقمه و ذلک أنّ النعمه بلاء یجب مقابلته بالشکر کما أنّ النقمه بلاء یجب مقابلته بالصبر. و الغرض الحثّ على فضیلتی الشکر و الصبر.

و حذّر من الرکون إلى النعمه و الغفله فیها عن اللّه بقوله: إنّه. إلى قوله: أمن مخوفا، و هو صغرى ضمیر تقدیر کبراه: و کلّ من أمن مخوفا فهو مغرور. و کذلک حذّر الفقیر أن یغفل عن کون فقره بلاء و اختبارا، و یعدّه لذلک بما یلزم ذلک من تضییع المأمول، و ذلک أنّه یستعدّ باعتقاد أنّه اختبار من اللّه للصبر علیه و یؤمل منه تعالى الأجر الجزیل فی الآخره و إذا لم یعتقد ذلک بطل استعداده به فیضیّع مأموله منه.

مطابق با حکمت ۳۵۸ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۳۹- امام (ع) فرمود: أَیُّهَا النَّاسُ لِیَرَکُمُ اللَّهُ مِنَ النِّعْمَهِ وَجِلِینَ- کَمَا یَرَاکُمْ مِنَ النِّقْمَهِ فَرِقِینَ- إِنَّهُ مَنْ وُسِّعَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ- فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اسْتِدْرَاجاً فَقَدْ أَمِنَ مَخُوفاً- وَ مَنْ ضُیِّقَ عَلَیْهِ فِی ذَاتِ یَدِهِ- فَلَمْ یَرَ ذَلِکَ اخْتِبَاراً فَقَدْ ضَیَّعَ مَأْمُولًا

لغت

استدراج: ناگهانى گرفتن

ترجمه

«اى مردم باید خداوند شما را از نعمت و بخشش خود ترسان ببیند چنان که از عذاب و کیفر خویش بیمناک مى‏ بیند، براستى کسى که مال فراوان در اختیار دارد و نبیند که آن را ناگهان از او باز مى‏ گیرند از ترس ایمن و آسوده گشته است، و کسى که تنگدست گردد، و آن را آزمایش نبیند، پاداشى را که امید و آرزو به آن بسته، تباه ساخته است.»

شرح امام (ع) دستور داده است تا به هنگام رسیدن نعمت، از ترس این که مباداناگهان از دست برود، از نعمت خدا بیمناک و در هراس باشند چنان که از عذاب مى‏ ترسند، توضیح آن که نعمت آزمایشى است که باید آن را سپاس گزارد، همان طورى که عذاب گرفتاریى است که باید با پایدارى با آن روبرو شد. و هدف امام (ع) واداشتن بر دو فضیلت شکرگزارى و پایدارى است. و از دلبستگى به نعمت و غفلت از خدا در حال نعمت با عبارت: إنّه… أمن مخوفا بر حذر داشته است، و این عبارت مقدمه صغرا براى قیاس مضمرى است که کبرایش: و کلّ من أمن مخوفا فهو مغرور یعنى هر کس ایمن از ترس بماند او فریب خورده است.

و همین طور، تنگدست را بر حذر داشته از این که از آزمون و گرفتارى تنگدستى خود غفلت ورزد و او را از جمله کسانى شمرده است که پاداش مورد آرزوى خود را تباه مى‏ سازد و توضیح مطلب آن است که فقیر با این عقیده که تنگدستى آزمونى از طرف خداست آماده صبر و پایدارى مى‏ گردد، و از خداوند متعال آرزوى پاداش زیادى در آخرت دارد اما وقتى که چنین عقیده ‏اى نداشته باشد، آمادگى ‏اش را از دست مى ‏دهد و امید خود را تباه مى ‏سازد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۴۵

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۳۸ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)نحویه تسلیت گفتن

شرح ابن‏ میثم

۳۳۸- و عزى قوما عن میت مات لهم فقال علیه السّلام: إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَیْسَ بِکُمْ‏لَکُمْ بَدَأَ- وَ لَا إِلَیْکُمُ انْتَهَى- وَ قَدْ کَانَ صَاحِبُکُمْ هَذَا یُسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ- فَإِنْ قَدِمَ عَلَیْکُمْ وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَیْهِ‏

المعنى

فعدّوه: أی افترضوا أنّه کذلک. و التعزیه فصیحه العباره جزیله المعنى مفیده للاقناع و السلو.

مطابق با حکمت ۳۵۷ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۳۸- امام (ع) به قومى که کسى از آنها مرده بود، تسلیت گفته و امر به صبر نموده و فرمود: إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَیْسَ بِکُمْ بَدَأَ- وَ لَا إِلَیْکُمُ انْتَهَى- وَ قَدْ کَانَ صَاحِبُکُمْ هَذَا یُسَافِرُ فَعُدُّوهُ فِی بَعْضِ أَسْفَارِهِ- فَإِنْ قَدِمَ عَلَیْکُمْ وَ إِلَّا قَدِمْتُمْ عَلَیْهِ

ترجمه

«مرگ او نه از شما شروع و نه به شما ختم یافته، فرض کنید این بار به سفرى رفته است و این سفر را مانند سفرهاى دیگرش بدانید که به سوى شما باز مى‏ گردد و اگر او باز نگردد شما به نزد او باز مى‏ گردید».

شرح

«عدّوه» یعنى: چنین فرض کنید. این نوع تسلیت، با عبارتى فصیح، و معناى بسیار براى قانع ساختن و آرامش مفید است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۳۷ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۳۳۷- و قیل له علیه السّلام: لو سد على رجل باب بیته و ترک فیه من أین کان یأتیه رزقه فقال علیه السّلام: مِنْ حَیْثُ یَأْتِیهِ أَجَلُهُ

المعنى

قاس الرزق على الأجل لاشتراکهما فی مبدء واحد و هو قدره الصانع تعالى.
و أشار إلى ذلک بقوله: من حیث.

مطابق با حکمت ۳۵۶ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۳۷- به امام (ع) گفتند: «اگر در خانه مردى را به روى او ببندند و او را داخل خانه قرار دهند، روزى او از کجا مى‏رسد» امام (ع) در جواب فرمود: مِنْ حَیْثُ یَأْتِیهِ أَجَلُهُ

ترجمه

«اگر در خانه مردى را به روى او ببندند و او را داخل خانه قرار دهند، روزى او از کجا مى ‏رسد» امام (ع) در جواب فرمود: «از جایى که اجلش مى‏ رسد».

شرح

امام (ع) روزى را با مرگ قیاس کرده است، از آن رو که هر دو از یک جا ریشه مى‏گیرند و آن قدرت آفریدگار است، و با عبارت: «من حیث» بدان اشاره نموده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۳۶ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۳۳۶- و بنى رجل من عماله بناء فخما فقال علیه السّلام: أَطْلَعَتِ الْوَرِقُ رُءُوسَهَا- إِنَّ الْبِنَاءَ یَصِفُ لَکَ الْغِنَى

اللغه

الفخم: العظیم.

المعنى

و کنّى بطلوع الورق لرؤوسها عن ظهور أثرها فی البناء ملاحظه لشبهها بالحیوانات فی ظهوره، و کذلک استعار لفظ الوصف و نسبه إلى البناء باعتبار أنّه ینبى‏ء عن الغنى کما ینبى‏ء الوصف عن موصوفه.

مطابق با حکمت ۳۵۵ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۳۶- مردى از عمّال امام (ع) ساختمانى عظیم بنا کرد، پس امام (ع) خطاب به او فرمود: أَطْلَعَتِ الْوَرِقُ رُءُوسَهَا- إِنَّ الْبِنَاءَ یَصِفُ لَکَ الْغِنَى

لغت

فخم: بزرگ.

ترجمه

«سکه‏ ها سرهاشان را آشکار کرده ‏اند و ساختمان دارایى تو را وصف مى‏ کند».

شرح

عبارت طلوع الورق لرءوسها کنایه از آشکار شدن اثر آن سکه ‏ها در ساختمان است، امام (ع) سکّه‏ ها را از نظر بر آمدن اثر آن به حیوانات تشبیه کرده است و همچنین لفظ «وصف» را استعاره آورده و به بنا نسبت داده است از آن رو که از توانگرى و دارایى او خبر مى‏ دهد، همان طورى که صفت خبر از موصوف خود مى‏ دهد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۱۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۳۵ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۳۳۵- و هنأ بحضرته رجل رجلا بغلام ولد له فقال له: لیهنئک الفارس فقال علیه السّلام: لَا تَقُلْ ذَلِکَ- وَ لَکِنْ قُلْ شَکَرْتَ الْوَاهِبَ- وَ بُورِکَ لَکَ‏ فِی الْمَوْهُوبِ- وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ

المعنى

و هذا إرشاد منه للتهنئه بالولد فیها أربع فواید: أحدها: تذکیر الوالد بشکر اللّه و إلفاته إلیه. و الثانیه: استنزال البرکه منه بالدعاء فیما وهب له. الثالثه: الدعاء للموهوب بالبقاء و بلوغ الأشدّ و هو کمال القوّه لغایه الانتفاع به. الرابعه: الدعاء بثمرته و الانتفاع به و هى أن یرزقه برّه و نفعه.

مطابق با حکمت ۳۵۴ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۳۵- در حضور امام (ع) مردى به مرد دیگرى که خداوند به او پسرى داده بود به عنوان تبریک گفت: فرزند رزمنده گوارایت باد امام (ع) فرمود: لَا تَقُلْ ذَلِکَ- وَ لَکِنْ قُلْ شَکَرْتَ الْوَاهِبَ- وَ بُورِکَ لَکَ فِی الْمَوْهُوبِ- وَ بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ رُزِقْتَ بِرَّهُ

ترجمه

«چنین مگو، بلکه بگو: خداوند بخشنده را سپاسگزار باش. فرزندى را که به تو مرحمت کرده، تو را مبارک باد، این فرزند به کمال توانایى برسد و از نیکوکارى او بهره‏مند گردى.»

شرح

این سخن ارشادى از طرف آن بزرگوار، براى تبریک گویى به وجود فرزند است، و در آن چهار فایده است:

۱- یادآورى پدر به سپاسگزارى خدا و توجّه به او.
۲- درخواست نزول برکت از جانب خدا، از طریق درخواست و دعا در باره مرحمتى که به او شده است.
۳- دعاء براى بقاى فرزندى که خداوند داده و براى رسیدن به رشد، یعنى کمال توانایى براى استفاده وى.
۴- دعا براى بهره‏مندى و سود بردن از او، یعنى خداوند به او نیکى و فایده را روزى کند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

بازدیدها: ۴۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۳۴ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)بالاترین عیب

شرح ابن‏ میثم

۳۳۴- و قال علیه السّلام: أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُهُ

المعنى

و قد مرّ أن ذلک حمق و هو أکبر العیوب.

مطابق با حکمت ۳۵۳ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۳۴- امام (ع) فرمود: أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُهُ‏

ترجمه

«بالاترین عیبها آن است که چیزى را که در وجود خود دارى براى دیگران عیب بدانى».

شرح

قبلا شرح این سخن گذشت که خود دلیل بر نادانى و بزرگترین عیبهاست.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۳۳ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۳۳۳- و قال علیه السّلام: لبعض أصحابه: لَا تَجْعَلَنَّ أَکْثَرَ شُغُلِکَ بِأَهْلِکَ وَ وَلَدِکَ- فَإِنْ یَکُنْ أَهْلُکَ وَ وَلَدُکَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ- فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَوْلِیَاءَهُ- وَ إِنْ یَکُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ- فَمَا هَمُّکَ وَ شُغُلُکَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ

المعنى

نهى عن کثره الاشتغال بالأهل و الولد لصرف ذلک عن طاعه اللّه، و نبّه على عدم جوازه بما هو فی قوّه قیاس شرطىّ منفصل تقدیره: أنّ أهلک لا یخلو إمّا أن یکونوا من أولیاء اللّه أو أعدائه و على التقدیرین لا یجوز الاشتغال بهم أمّا أن یکونوا من أولیاء اللّه أو أعدائه و على التقدیرین لا یجوز الاشتغال بهم أمّا الأولیاء فلأنّ اللّه تعالى یکفیهم مئونتهم فلا حاجه بهم إلى اهتمام غیره، و أمّا أعداءه فلا یجوز الاهتمام بحالهم. و- ما- فی قوله: فما همّک. استفهام على سبیل التقریع و التوبیخ.

مطابق با حکمت ۳۵۲ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۳۳- امام (ع) فرمود: لِبَعْضِ أَصْحَابِهِ- لَا تَجْعَلَنَّ أَکْثَرَ شُغُلِکَ بِأَهْلِکَ وَ وَلَدِکَ- فَإِنْ یَکُنْ أَهْلُکَ وَ وَلَدُکَ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ- فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَوْلِیَاءَهُ- وَ إِنْ یَکُونُوا أَعْدَاءَ اللَّهِ- فَمَا هَمُّکَ وَ شُغُلُکَ بِأَعْدَاءِ اللَّهِ

ترجمه

«بیشتر اعمال خود را براى زن و فرزندت انجام مده، زیرا اگر زن و فرزندت دوستان خدا باشند خداوند دوستان خود را تباه نمى‏ کند، و اگر دشمنان خدا باشند، تو چرا براى دشمنان خدا غم و زحمت بر خود روا مى‏ دارى»

شرح

امام (ع) از کار زیاد براى زن و فرزند به خاطر بازماندن از طاعت خدا نهى کرده است و بر روا نبودن آن به دلیلى اشاره فرموده است که آن دلیل به منزله قیاس شرطى منفصلى است که تقدیر آن چنین است: خانواده ‏ات از دو صورت بیرون نیستند: یا دوستان خدایند و یا دشمنان او، و به هر دو صورت کار براى آنها درست نیست، زیرا خداوند هزینه دوستانش را کفایت مى‏کند و آنان نیازى به زحمت دیگران ندارند، و اما دشمنان خدا را نیز مورد توجه قرار دادن روا نیست.
ما در عبارت: فما همّک استفهام بر سبیل سرزنش و توبیخ است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۳۲ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۳۳۲- و قال علیه السّلام: عِنْدَ تَنَاهِی الشِّدَّهِ تَکُونُ الْفَرْجَهُ- وَ عِنْدَ تَضَایُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ یَکُونُ الرَّخَاءُ

المعنى

تناهى الشدّه مستلزم للخلاص منها و هو المراد بالفرج و کذلک تضایق الحلق هو وقت الفزع الخالص إلى اللّه و الرجاء الحقّ له و ذلک معدّ للفرج منه، و استعار لفظ الحلق للامور الشدیده المحیطه بالإنسان لا یجد عنها محیصا ملاحظه لشبهها بالحلقه فی البطان و الحزام.

مطابق با حکمت ۳۵۱ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۳۲- امام (ع) فرمود: عِنْدَ تَنَاهِی الشِّدَّهِ تَکُونُ الْفَرْجَهُ- وَ عِنْدَ تَضَایُقِ حَلَقِ الْبَلَاءِ یَکُونُ الرَّخَاءُ

ترجمه

«به هنگام نهایت سختى گشایش و در وقت تنگناى حلقه گرفتارى، آسایش فرا مى‏ رسد».

شرح

پایان سختى مستلزم نجات از آن است و مقصود از فرج و گشایش همان است و همچنین تنگناى حلقه گرفتارى، وقت زارى خالصانه در پیشگاه خدا و امید راستین به اوست، که زمینه براى گشایش و نجات از تنگناست. کلمه: «حلق» را براى دشواریهایى که انسان را احاطه کرده و چاره‏اى از آنها ندارد، به خاطر شباهت به حلقه کمربند و تنگ چهارپایان استعاره آورده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۳۱ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)علامت ستمگر

شرح ابن‏ میثم

۳۳۱- و قال علیه السّلام: لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ- یَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَهِ- وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَهِ وَ یُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَهَ

المعنى

فظلمه لمن فوقه عصیان اللّه و تعدّیه لحدوده العادله. و الثانیه مستلزمه للاولى، و الثالثه مستلزمه للاولیین.

مطابق با حکمت ۳۵۰ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۳۱- امام (ع) فرمود: لِلظَّالِمِ مِنَ الرِّجَالِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ- یَظْلِمُ مَنْ فَوْقَهُ بِالْمَعْصِیَهِ- وَ مَنْ دُونَهُ بِالْغَلَبَهِ وَ یُظَاهِرُ الْقَوْمَ الظَّلَمَهَ

ترجمه

«مردم ستمگر سه علامت دارند: به کسى که ما فوقشان است با نافرمانى ستم مى‏ کنند، به کسى که زیر دستشان است، با زور ستم مى‏ ورزند، و به ستمگران کمک مى‏ کنند.»

شرح

امّا ستم به بالا دست، نافرمانى خدا و تجاوز از حدود عادلانه الهى است، مورد دوم لازمه مورد اوّل و دومى پیامد دو مورد اول و دوم است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۳۰ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)چهارده کلمه

شرح ابن‏ میثم

۳۳۰- و قال علیه السّلام: أربع عشر کلمه:

مَنْ نَظَرَ فِی عَیْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ- وَ مَنْ رَضِیَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ یَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ- وَ مَنْ سَلَّ سَیْفَ الْبَغْیِ قُتِلَ بِهِ- وَ مَنْ کَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ- وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ- وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ- وَ مَنْ کَثُرَ کَلَامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ- وَ مَنْ کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیَاؤُهُ- وَ مَنْ قَلَّ حَیَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ- وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ- وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ- وَ مَنْ نَظَرَ فِی عُیُوبِ النَّاسِ فَأَنْکَرَهَا- ثُمَّ رَضِیَهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِکَ الْأَحْمَقُ بِعَیْنِهِ- وَ مَنْ أَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ- رَضِیَ مِنَ الدُّنْیَا بِالْیَسِیرِ- وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ- قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا فِیمَا یَعْنِیهِ‏

أحدها: من نظر فی عیب نفسه اشتغل عن غیب غیره.
لأنّه إنّما یذکر عیب الغیر غالبا فی معرض الافتخار علیه بالبراءه من ذلک العیب فإذا نظر إلى مثله من نفسه شغله اعتبار ذلک النقصان فیها عن الاشتغال بنقصان غیره و النظر فیه.

الثانیه: و من رضى برزق اللّه لم یحزن على ما فاته.
و ذلک أنّ الحزن على ما فات مستلزم لعدم القناعه و الرضى بالحاصل من الرزق فعدم ذلک اللازم مستلزم لعدم ملزومه و هو الحزن على الفائت.

الثالثه: و من سلّ سیف البغى قتل به.
و هو کنایه عن الظلم، و ظاهر أنّ الظلم سبب لهلاک الظالم. و قد سبق بیانه مرارا.

الرابعه: و من کابد الامور عطب
أى من قاساها بنفسه استعدّ بها للهلاک.

الخامسه: و من اقتحم اللجج غرق.
و استعار لفظ اللجج للامور العظام کالحروب و تدبیر الدول، و لفظ الغرق للهلاک.

السادسه: و من دخل مداخل السوءاتّهم.
لأنّها مظنّه التهمه و دخولها من الأمارات الموجبه للظنّ کمعاشره الفسّاق و نحوه.

السابعه: و من کثر کلامه کثر خطأه.
لأنّه قد مرّ أنّ کمال العقل مستلزم لقلّه الکلام فیکون کثره الکلام مستلزما لنقصان العقل المستلزم لکثره الخطأ و القول من غیر تروّ و تثبّت.

الثامنه: و من کثر خطأه قلّ حیاؤه
لأنّک علمت أنّ الحیاء هو أن یحسّن الارتداع عن الامور الّتی یقبح تعاطیها و الإقدام علیها لملاحظته ما ینتج من ارتکابها من قبح الاحدوثه. و الإقدام على الخطأ بکثره الکلام ینافی الارتداع عن تلک الامور و هو من جملتها.

التاسعه: و من قلّ حیاؤه قلّ ورعه.
لأنّ الورع هو لزوم الأعمال الجمیله و الوقوف على حدودها دون الرذائل. و الحیاء منها. فقلّه الحیاء مستلزم لقلّه الورع. و ربّما فسرّ الورع بالوقوف عن المحارم، و ظاهر أنّ قلّه الحیاء أیضا مظنّه للإقدام على المحارم فکانت مظنّه لقلّه الورع فأقام الشی‏ء مقام مظنّه الشی‏ء و حکم به.

العاشره: و من قلّ ورعه مات قلبه
أى لمّا کانت الفضیله هى حیاه القلب استعار لعدمها أو قلّتها فیه لفظ الموت باعتبار عدم انتفاعه بها کخروج المیّت عن الانتفاع بالحیاه.

الحادیه عشر: و من مات قلبه دخل النار.
لأنّ المزحزح له عنها إلى الجنّه هو استکماله بالفضیله فإذا فقدها فالنار موعده، و الکلام فی صوره قیاس مفصول نتیجته أنّ من کثر کلامه دخل النار. و هو تنفیر عن کثره الکلام.

الثانیه عشر: و من نظر فی عیوب الناس فأنکرها ثمّ رضیها لنفسه فذلک الأحمق بعینه.
و وجه الحمق أنّ کونه منکرا لها من غیره یستلزم کون الرأى الحقّ أن لا یفعلها، و رضاه بها لنفسه مخالفه للرأی الحقّ له و خروج عن المصلحه لنفسه و ذلک حمق و نقصان ظاهر فی العقل. و الألف و اللام فی الحمق یفید حصره فی المشار إلیه، و لذلک أکّده بعینه.

الثالثه عشر: و من أکثر من ذکر الموت رضى من الدنیا بالیسیر.
لأنّ الغرض من طلب الکثیر منها الاستمتاع و الالتذاذ به و ذکر الموت کاسر لذلک الالتذاذ و مبغّض له.

الرابعه عشر: و من علم أنّ کلامه من عمله قلّ کلامه إلّا فیما یعنیه.
و ذلک أنّ العالم بذلک یرتّب قیاسا هکذا: الکلام عمل، و الأعمال موأخذ على ما لا یعنى منها. فینتج أنّ الکلام مؤاخذ على ما لا یعنى منه. و ذلک موجب للاقتصار على ما یعنى منه.

مطابق با حکمت ۳۴۹ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۳۰- امام (ع) فرمود: (چهارده کلمه)

مَنْ نَظَرَ فِی عَیْبِ نَفْسِهِ اشْتَغَلَ عَنْ عَیْبِ غَیْرِهِ- وَ مَنْ رَضِیَ بِرِزْقِ اللَّهِ لَمْ یَحْزَنْ عَلَى مَا فَاتَهُ- وَ مَنْ سَلَّ سَیْفَ الْبَغْیِ قُتِلَ بِهِ- وَ مَنْ کَابَدَ الْأُمُورَ عَطِبَ- وَ مَنِ اقْتَحَمَ اللُّجَجَ غَرِقَ- وَ مَنْ دَخَلَ مَدَاخِلَ السُّوءِ اتُّهِمَ- وَ مَنْ کَثُرَ کَلَامُهُ کَثُرَ خَطَؤُهُ- وَ مَنْ کَثُرَ خَطَؤُهُ قَلَّ حَیَاؤُهُ- وَ مَنْ قَلَّ حَیَاؤُهُ قَلَّ وَرَعُهُ- وَ مَنْ قَلَّ وَرَعُهُ مَاتَ قَلْبُهُ- وَ مَنْ مَاتَ قَلْبُهُ دَخَلَ النَّارَ- وَ مَنْ نَظَرَ فِی عُیُوبِ النَّاسِ فَأَنْکَرَهَا- ثُمَّ رَضِیَهَا لِنَفْسِهِ فَذَلِکَ الْأَحْمَقُ بِعَیْنِهِ- وَ الْقَنَاعَهُ مَالٌ لَا یَنْفَدُ- وَ مَنْ أَکْثَرَ مِنْ ذِکْرِ الْمَوْتِ- رَضِیَ مِنَ الدُّنْیَا بِالْیَسِیرِ- وَ مَنْ عَلِمَ أَنَّ کَلَامَهُ مِنْ عَمَلِهِ- قَلَّ کَلَامُهُ إِلَّا فِیمَا یَعْنِیهِ

ترجمه

«هر کس به عیب خود بنگرد از عیب دیگران بازماند. و هر که به روزى خدا داده قانع باشد، به آنچه از دست داده غمگین نمى‏ شود. و هر کس شمشیر ستم بر آورد با همان شمشیر کشته شود. و هر کس در کارها خود را رنج دهد، هلاک شود. و هر کس خود را در گردابهاى زندگى اندازد، غرق شود. و هر که به جاهاى بد رود، متهم شود. و هر کس پر حرفى کند، اشتباهش زیاد شود. و هر کس زیاد مرتکب اشتباه گردد، کم شرم شود. و هر کس کم شرم باشد، پرهیزگارى‏اش اندک است و هر کس پرهیزگارى‏اش اندک باشد، دلش مى‏میرد، و آن که دلش بمیرد، داخل آتش دوزخ گردد. و هر کس به بدیهاى مردم بنگرد و آنها را نپسندد و باز آنها را براى خود بخواهد، این همان احمق و نادان است. و هر کس زیاد به یاد مرگ باشد، به اندک دنیا دلخوش گردد. و هر کس بداند که گفتارش برخاسته از کردار اوست، کمتر سخن گوید مگر در باره آنچه لازم مى بیند.»

شرح

۱- هر کس به عیب خود بنگرد از عیب دیگران بازماند، از آن رو که عیب دیگران را به خاطر افتخار خود که او چنین عیبى را ندارد، بازگو مى‏کند. پس اگر چنان عیبى را در خود ببیند، توجّه به کاستى خود، او را از پرداختن به کاستى‏ دیگران و توجّه به آن، باز مى‏ دارد.

۲- هر که به روزى خدا داده راضى باشد، به آنچه از دست داده غم نمى‏خورد، توضیح آن که غم خوردن براى از دست رفته، برخاسته از نداشتن قناعت و عدم رضایت به روزى موجود است پس عدم لازم، مستلزم عدم ملزوم، یعنى غم خوردن براى از دست رفته است.

۳- هر کس شمشیر ستم برکشد با همان شمشیر کشته شود، کنایه از ستمکارى است بدیهى است که ستم باعث نابودى ستمکار است. این مطلب در چند جا گذشت.

۴- و هر کس در کارها خود را به زحمت اندازد، هلاک شود، یعنى کسى که به خود سختى و مشقّت دهد، خود را در معرض هلاکت قرار داده است.

۵- هر کس خود را در گردابهاى دریاى زندگى اندازد غرق شود. کلمه لجج را براى کارهاى مهم مانند جنگها و تدبیر حکومتها، و لفظ غرق را براى هلاک شدن، استعاره آورده است.

۶- هر کس در جاهاى بد قدم گذارد، متّهم شود، زیرا آن جاها محلّ تهمت و ورود به آن جاها از نشانه‏هایى است که باعث بدگمانى مى‏شود، مانند معاشرت با بدکاران و امثال آن.

۷- و هر کس پر حرفى کند، خطایش زیاد باشد، زیرا قبلا گذشت که کمال عقل مستلزم کم حرفى است، بنا بر این پر حرفى مستلزم نقصان عقل است و نقصان عقل نیز مستلزم خطاى زیاد و گفتار بدون اندیشه و تدبیر است.

۸- و هر کس زیاد مرتکب اشتباه شود، کم شرم باشد، زیرا دانستى که شرم همان چیزى است که بخوبى جلو انجام کارهایى را مى‏گیرد که انجام و اقدام بر آنها- به دلیل پیامد ناروایشان- زشت است. و اقدام بر خطا وسیله پرحرفى با خوددارى از آن امور و از جمله خود پرحرفى، منافات دارد.

۹- هر کس کم شرم باشد، پرهیزگارى‏اش اندک گردد. زیرا که پرهیزگارى عبارت است از پایبند بودن بر کارهاى خوب و از مرز کارهاى شایسته به ناشایستها تجاوز نکردن، و از جمله کارهاى نیک شرم داشتن است. پس کم شرمى مستلزم کمى پرهیزگارى است. و بسا که ورع را به خوددارى از محارم تفسیر کرده‏ اند. و بدیهى است که کم شرمى نیز زمینه ‏اى است براى ارتکاب کارهاى حرام، و در نتیجه زمینه براى کم بودن ورع است، پس امام (ع) شی‏ء (ورع) را، جاى زمینه شی‏ء قرار داده و بدان نیز حکم کرده است.

۱۰- هر کس پرهیزگارى‏اش اندک باشد، دلش مى‏ میرد، یعنى چون فضیلت، باعث زنده بودن دل است، نبودن ورع و یا کمى آن را استعاره براى مردن دل آورده است، کلمه مردن به خاطر بى‏فایده بودن چنان دلى است. همان طورى که مرده از سود زندگى بى‏ بهره مى‏ شود.

۱۱- و هر که دلش بمیرد وارد آتش دوزخ گردد، زیرا باعث انتقال انسان از آتش جهنّم به بهشت، همان آراسته شدن به فضیلت است، بنا بر این اگر داراى فضیلت نبود، وعده‏ گاهش آتش دوزخ است. این عبارت به صورت قیاس مفصولى است و نتیجه آن این است که هر کس پر حرف باشد، وارد آتش دوزخ گردد. و این عبارت براى برحذر داشتن از پرحرفى آمده است.

۱۲- و هر کس به بدیهاى مردم بنگرد و آنها را نپسندد، و بعد آنها را براى خود بخواهد و بپسندد، این شخص احمق است، و دلیل نادانى او آن است که این صفات را از دیگران بد دانستن مستلزم داشتن اندیشه صحیح و انجام ندادن آنهاست، و از طرفى خواستن و پسندیدن آنها براى خود، خلاف اندیشه درست و بیرون شدن از مصلحت اندیشى براى خویشتن است و این خود، نادانى و کاستى آشکار در عقل اوست. الف و لام در الحمق افاده حصر در شخص مورد نظر دارد، و از آن رو با کلمه بعینه مورد تأکید قرار داده است.

۱۳- هر کس مرگ را زیاد یاد کند، به اندک دنیا دل خوش دارد. زیرا هدف از فزون خواهى بهره‏بردارى و کامجویى از دنیاست و یاد مرگ، این کامجویى را در هم شکسته و تلخ مى‏ کند.

۱۴- و هر کس بداند که گفتارش برخاسته از رفتار اوست، جز در موارد لزوم، سخن اندک گوید، توضیح آن که آگاه بر این مطلب، چنین قیاسى را ترتیب مى‏ دهد: گفتار، خود عملى است، و هر عملى مورد مؤاخذه قرار مى‏ گیرد که چرا بیهوده بوده است، پس نتیجه مى‏ گیرد که گفتار اگر بى‏ هدف باشد مورد مؤاخذه است، و این باعث مى‏ شود که بر سخن لازم بسنده کند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۷۵

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۲۹ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)گناه

شرح ابن‏ میثم

۳۲۹- و قال علیه السّلام: أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ

المعنى

و ذلک أنّ استهانته به یستلزم انهما که فیه و استکثاره منه و عدم إقلاعه عنه حتّى یصیر ملکه بخلاف ما یستصعبه من الذنوب.

مطابق با حکمت ۳۴۸ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۲۹- امام (ع) فرمود: أَشَدُّ الذُّنُوبِ مَا اسْتَهَانَ بِهِ صَاحِبُهُ

ترجمه

«بدترین گناهان گناهى است که صاحبش آن را ساده پندارد».

شرح

توضیح آن که ساده انگاشتن گناه باعث غرق شدن در آن و ارتکاب زیاد گناه و دور نساختن آن از خود، مى‏ گردد. به طورى که ملکه مى‏ شود. بر خلاف گناهانى که مهم و سخت تلقّى شود.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۲۸ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)مرز چاپلوسی وحسد

شرح ابن‏ میثم

۳۲۸- و قال علیه السّلام: الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَدٌ

المعنى

فالملق: هو التلطّف الشدید بالقول و الإفراط فی المدح. و نفّر عن طرفى الإفراط و التفریط فی الثناء فالإفراط بما یلزمه من رذیله الملق، و التفریط بما یلزمه من العىّ عن المدح أو الحسد بالفضیله الممدوح علیها.

مطابق با حکمت ۳۴۷ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۲۸- امام (ع) فرمود: الثَّنَاءُ بِأَکْثَرَ مِنَ الِاسْتِحْقَاقِ مَلَقٌ- وَ التَّقْصِیرُ عَنِ الِاسْتِحْقَاقِ عِیٌّ أَوْ حَسَدٌ

لغت

الملق: چرب زبانى و زیاده روى در ستایش.

ترجمه

«ستایش بیش از اندازه چاپلوسى، و کمتر از حدّ شایستگى حسد است».

شرح

امام (ع) از دو طرف افراط و تفریط در ستایش دیگران به خاطر پیامد ناپسند آنها بر حذر داشته است، پیامد افراط، چاپلوسى، و تفریط در ستایش درماندگى و یا حسد نسبت به فضیلت کسى است که مورد ستایش است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۵

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۲۶ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۳۲۶- و قال علیه السّلام: مِنَ الْعِصْمَهِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِی

المعنى

أى من أسباب العصمه، و ذلک أنّ الإنسان یتعوّد بترکها حین لا یجدها حتّى یصیر ذلک ملکه له و هى المراد بالعصمه.

مطابق با حکمت ۳۴۵ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۲۶- امام (ع) فرمود: مِنَ الْعِصْمَهِ تَعَذُّرُ الْمَعَاصِی

ترجمه

«ناتوانى بر گناه، نوعى عصمت و دورى از گناه است».

شرح

یعنى از جمله وسایل عصمت و بازدارنده گناه آن است که انسان خود را به ترک گناه عادت دهد وقتى که دسترسى به گناه ندارد تا این حالت براى او به صورت ملکه‏اى در آید و مقصود از عصمت همین است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۷

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۲۷ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)آبرو

شرح ابن‏ میثم

۳۲۷- و قال علیه السّلام: مَاءُ وَجْهِکَ جَامِدٌ یُقْطِرُهُ السُّؤَالُ- فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ

المعنى

استعار لفظ ماء الوجه للحیاء و نوره على الوجه الّذی یذهب من وجه السائل بسؤاله، و رشّح بذکر الجمود و التقطیر. و یحتمل أن یکون کنایه عمّا یعرض من العرق عند خجل السائل بسؤاله و استحیائه. و غرض الکلمه وضع السؤال موضعه من أهل المروّه و البیوتات، و روى: وجهک ماء جامد. فیکون استعاره للماء فی الوجه‏ باعتبار بذله فکأنّه ذاب و قطر کالماء الجامد.

مطابق با حکمت ۳۴۶ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۲۷- امام (ع) فرمود: مَاءُ وَجْهِکَ جَامِدٌ یُقْطِرُهُ السُّؤَالُ- فَانْظُرْ عِنْدَ مَنْ تُقْطِرُهُ

ترجمه

«آبروى تو روان نیست، درخواست از دیگران آن را فرو مى ‏چکاند، پس بنگر تا نزد چه کسى آن را فرو مى‏ چکانى».

شرح

امام (ع)، آبرو را استعاره براى حیا و نورانیّت آن در سیماى انسانى آورده است که با پرسش سائل از سیمایش رخت بر مى‏ بندد، و با عبارت جمود و چکیدن ترشیح به کار برده است. و احتمال دارد که کنایه از عرقى باشد که موقع‏ خجالت سائل به خاطر سؤال و شرمى که پیدا مى‏ کند، بر چهره‏ اش نقش مى ‏بندد.

و هدف امام (ع) از این سخن پرسش بجا از صاحبان مروّت و خانواده ‏هاى اصیل است. بعضى وجهک ماء جامد روایت کرده ‏اند در این صورت استعاره براى آبرو به خاطر ریختنش خواهد بود که گویا مانند آب جامد کم کم آب مى ‏شود و مى‏ چکد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۲۵ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۳۲۵- و قال علیه السّلام: الْأَقَاوِیلُ مَحْفُوظَهٌ وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّهٌ- وَ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَهٌ وَ النَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ- سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ وَ مُجِیبُهُمْ مُتَکَلِّفٌ- یَکَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْیاً- یَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْیِهِ الرِّضَااَلرِّضَى وَ السُّخْطُ- وَ یَکَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْکَؤُهُ اللَّحْظَهُ- وَ تَسْتَحِیلُهُ الْکَلِمَهُ الْوَاحِدَهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ اتَّقُوا اللَّهَ- فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا یَبْلُغُهُ وَ بَانٍ مَا لَا یَسْکُنُهُ- وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ یَتْرُکُهُ- وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ- أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً- فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً- قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ

اللغه

مدخول و مدخل: أى فی عقله دخل و علّه. و تنکؤه: أى تؤثّر فیه. و تستحیله: تغیّره. و باء بثقله: رجع به و حصل علیه. و اللاهف: المتحسّر.

المعنى

و الفصل فی معرض الوعظ فنبّه السامعین أوّلا على أنّ أقوالهم محفوظه و سرائرهم مختبره بما کلّفوا به من طاعه اللّه. و السرائر ما اضمر فی القلوب من العقائد و النیّات و غیرها. و عن معاذ بن جبل قال: سألت النبیّ صلّى اللّه علیه و آله عن قوله تعالى یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ«» ما هذه السرائر الّتی تبلى یوم القیامه فقال: سرائرکم هى أعمالکم من الصلاه و الصیام و الزکاه و الوضوء و الغسل من الجنابه و کلّ مفروض لأنّ الأعمال کلّها سرائر خفیّه فإن شاء قال: صلّیت و لم یصلّ، و إن شاء قال: توضّأت و لم یتوضّأ. و استعار لفظ الرهینه للنفس باعتبار وثوقها فی الأسر بما کسبت من الشرّ کما یوثق الرهن بما علیه من مال. و اللفظ من القرآن المجید.
و غرض ذلک التنبیه على العدل فی القول و إضمار الخیر و اکتساب الأعمال الصالحه.

ثمّ نبّه على ما فیهم من النقصان الطبیعىّ المحتاج إلى التکمیل المکتسب و وصف سائلهم بأنّ سؤاله خارج عمّا ینبغی لأنّ غرضه به الامتحان دون العلم، و مجیبهم بالتکلّف فی جوابه لقلّه علمه، و أفضلهم رأیا بأنّه یکاد أن یردّه عن فضل رأیه ما یعرض له من أمر یرضى به أو یسخط له و یرجع عنه و إن کان یشاهد فیه المصلحه، و أصلبهم عودا: أى أشدّهم فی اللّه و أقواهم فی طاعته یؤثّر فیه اللحظه: أى ممّن ینظر إلیه نظر الهیبه و تستحیله الکلمه الواحده منه فتغیّره عن الحقّ. و یجوز أن یرید اللحظه و الکلمه ممّن یستهویه للدنیا و لذّاتها. ثمّ أمرهم بتقوى اللّه و نفّر عن تقبیح الأمل جذبا إلى التقوى بذکر کثره من یؤمّل ما لا یبلغه و یبنى ما لا یسکنه و یجمع ما لابدّ من ترکه مع احتمال أن یکون من باطل جمعه و من حقّ منعه أهله فأصابه حراما و حمل ثقل و زره و قدم به على ربّه حزینا متحسّرا على ما فرّط فی جنبه قد خسر الدنیا بموته و الآخره بتفریطه فی اکتساب خیرها و ذلک هو الخسران المبین.

مطابق با حکمت ۳۴۳ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۲۵- امام (ع) فرمود: الْأَقَاوِیلُ مَحْفُوظَهٌ وَ السَّرَائِرُ مَبْلُوَّهٌ- وَ کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَهٌ- وَ النَّاسُ مَنْقُوصُونَ مَدْخُولُونَ إِلَّا مَنْ عَصَمَ اللَّهُ- سَائِلُهُمْ مُتَعَنِّتٌ وَ مُجِیبُهُمْ مُتَکَلِّفٌ- یَکَادُ أَفْضَلُهُمْ رَأْیاً- یَرُدُّهُ عَنْ فَضْلِ رَأْیِهِ الرِّضَا وَ السُّخْطُ- وَ یَکَادُ أَصْلَبُهُمْ عُوداً تَنْکَؤُهُ اللَّحْظَهُ- وَ تَسْتَحِیلُهُ الْکَلِمَهُ الْوَاحِدَهُ مَعَاشِرَ النَّاسِ اتَّقُوا اللَّهَ- فَکَمْ مِنْ مُؤَمِّلٍ مَا لَا یَبْلُغُهُ وَ بَانٍ مَا لَا یَسْکُنُهُ- وَ جَامِعٍ مَا سَوْفَ یَتْرُکُهُ- وَ لَعَلَّهُ مِنْ بَاطِلٍ جَمَعَهُ وَ مِنْ حَقٍّ مَنَعَهُ- أَصَابَهُ حَرَاماً وَ احْتَمَلَ بِهِ آثَاماً- فَبَاءَ بِوِزْرِهِ وَ قَدِمَ عَلَى رَبِّهِ آسِفاً لَاهِفاً- قَدْ خَسِرَ الدُّنْیا وَ الْآخِرَهَ ذلِکَ هُوَ الْخُسْرانُ الْمُبِینُ

لغات

مدخول، و مدخل: کسى که در عقلش بیمارى و نقصى است تنکؤه: در آن اثر مى ‏کند تستحیله: دگرگون مى‏ کند او را باء بثقله: با بار سنگین باز گردد، و در برابر او فراهم گردد لاهف: حسرت زده، اندوهگین

ترجمه

«سخنان نگهدارى شده، و رازهاى نهان آشکار گردیده و کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَهٌ«» و مردم ناقصند و معیوب، مگر آن را که خدا نگه دارد آن که سؤال مى‏ کند، درشتخوست و پاسخ دهنده در رنج و زحمت است، آن که از همه بهتر مى‏ اندیشد، خوشنودى و خشم، او را از اندیشه صحیح باز مى‏ گرداند، و آن که عقلش از همه استوارتر است، یک نگاه او را از راه به در برد، و یک کلمه حال او را دگرگون سازد. اى مردم از خدا بترسید، چه بسا کسى که به چیزى امیدوار است و به آن نمى‏ رسد، و بنایى مى‏ سازد که در آن ساکن نمى ‏شود، و مالى را جمع مى‏ کند و دیرى نمى ‏پاید که آن را ترک مى‏ گوید، شاید از راه باطل فراهم کرده، حقى را از صاحبش بازداشته و از راه حرام به آن مال رسیده و گناهانى به وسیله آن به گردن گرفته، پس با بار گناه بازگردد، و در پیشگاه خدایش با حسرت و اندوه حاضر شود. در دنیا و آخرت زیانکار است و این زیانى است آشکار».

شرح

این بخش از سخنان امام (ع) در مقام موعظه است، نخست شنوندگان را موعظه کرده که گفته ‏هایشان محفوظ و رازهاى نهانى آنها آشکار است، در مواردى که آنان در راه اطاعت خدا خود را به زحمت انداخته‏ اند.

سرائر: آنچه در دلها از عقاید و نیّتها و نظایر آن پوشیده است.
از معاذ بن جبل نقل کرده‏ اند که از پیامبر (ص) در باره قول خداى تعالى: یَوْمَ تُبْلَى السَّرائِرُ«» پرسیدم: این اسرارى که روز قیامت آشکار مى‏ شوند، چیستند

فرمود: رازهاى نهان شما همان اعمال شما از نماز، روزه، زکات، وضو، غسل جنابت و هر واجبى از واجبات است زیرا همه این اعمال رازهاى پنهانى ‏اند، پس اگر شخص بخواهد، مى‏ گوید: نماز خواندم در صورتى که نخوانده، و اگر بخواهد مى‏ گوید وضو گرفته‏ ام در صورتى که وضو نگرفته است.

کلمه: رهینه، را استعاره براى نفس آورده است از آن رو که نفس به طور پنهانى متکى به اعمال زشتى است که مرتکب مى‏شود و همان طورى که گرو گیرنده به مالى که در برابر او قرار گرفته، متّکى است. و این عبارت از آیات قرآن مجید است. مقصود امام (ع) توجّه دادن به سخن درست و نیّت خیر و انجام اعمال شایسته است.

آن گاه توجه داده است بر کاستیهاى طبیعى انسان که نیاز دارد تا از راه اکتساب آنها را جبران کند. امام (ع) سؤال کننده مردم را توصیف کرده است بر این که پرسش او بیرون از حدّى است که سزاوار پرسش است، زیرا هدف او آزمایش است نه آگاهى، و پاسخ دهنده را توصیف به زحمت در پاسخ گفتن نموده به خاطر کمى دانشش، و فرموده است آن که از همه بهتر مى‏ اندیشد ممکن است خوشنودى، یا خشمى که در او پیدا مى‏ شود باعث شود از اندیشه ‏اش بازگردد، در عین این که مصلحت را در همان مى‏ داند و آن که از همه استوارتر است یعنى در راه خدا نستوه تر و در طاعت او نیرومندتر است، یک نگاه در او اثر مى‏ کند، یعنى کسى که با نظر هیبت بر او مى ‏نگرد او را تحت تأثیر قرار مى‏ دهد، و یک کلمه او را دگرگون مى ‏سازد و در نتیجه از راه حق منحرف مى‏ شود و ممکن است که مقصود از یک نگاه و یک کلمه، از جانب کسانى باشد که به دنیا و لذّتهاى دنیا او را مى‏ خوانند.

آن گاه مردم را به تقوا و ترس از خدا دعوت کرده و به منظور جذب به تقوا، آرزو و امل را تقبیح نموده و از آن بر حذر داشته با یاد کسان بسیارى که به چیزى‏ امیدوار بودند و به آن نرسیدند و همچنین سازندگان بناهایى که در آن ساکن نشدند، و جمع کنندگان مال که ناگزیر آن را ترک کردند، با احتمال این که آن را از راه باطل جمع کرده و حق کسى را بازداشته و دچار حرام شده و بار گناه آن را به دوش کشیده و در پیشگاه خداى خود با حسرت و اندوه- به خاطر نافرمانى و کوتاهى از دستور الهى- حاضر شدند، و در نتیجه در دنیا به دلیل مردن و در آخرت به خاطر کوتاهى در کسب خیر اخروى زیان بردند و این زیان، زیانى آشکار است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۲۴ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۳۲۴- و قال علیه السّلام: یَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ- أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ

المعنى

فیوم العدل یوم القیامه، و یوم الجور وقت الظلم. و قد مرّ بیانه.

مطابق با حکمت ۳۲۴ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۲۴- امام (ع) فرمود: یَوْمُ الْعَدْلِ عَلَى الظَّالِمِ- أَشَدُّ مِنْ یَوْمِ الْجَوْرِ عَلَى الْمَظْلُومِ

ترجمه

«روز عدالت براى ستمگر سخت تر است از روز ستمى که بر ستمدیده رفته است.»

شرح

روز عدالت، روز قیامت، و روز ستم همان وقت ظلم ستمگر است، قبلا توضیح آن گذشت.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

بازدیدها: ۱۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۲۳ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)زینت

شرح ابن‏ میثم

۳۲۳- و قال علیه السّلام: الْعَفَافُ زِینَهُ الْفَقْرِ وَ الشُّکْرُ زِینَهُ الْغِنَى

المعنى

العفّه: فضیله القوّه الشهویّه. و ظاهر کونها زینه للإنسان و هى مع الفقر أجمل فإنّها یفید الفقیر بهاء محبّه فی قلوب الخلق و یکسبه المدح و الثناء منهم و یظهر أثرها علیه بسرعه. و إن فقدها الفقیر خسر الدنیا و الآخره، و کذلک الشکر من فضائل القوّه الشهویّه أیضا و قبیح بالغنىّ مقابله نعم اللّه بالکفران. فزینه غناه و تمامه إذن شکره له.

مطابق با حکمت ۳۴۰ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۲۳- امام (ع) فرمود: الْعَفَافُ زِینَهُ الْفَقْرِ وَ الشُّکْرُ زِینَهُ الْغِنَى

ترجمه

«پاکدامنى زینت تنگدستى، و سپاسگزارى زینت توانگرى است».

شرح

پاکدامنى فضیلتى براى قوه شهویّه است و پیداست که پاکدامنى زینتى‏ است براى انسان که با وجود تنگدستى زیبنده‏تر است، از آن رو که پاکدامنى به شخص تنگدست ارزشى مى‏ دهد که مردم به دل او را دوست مى‏دارند و او را مدح و ثنا مى‏ گویند و اثر پاکدامنى در فقیر خیلى زود ظاهر مى‏ گردد. و اگر پاکدامن نباشد، در دنیا و آخرت زیانکار است. و همچنین سپاسگزارى نیز از جمله فضایل قوه شهویّه است، و براى توانگر زشت است که در برابر نعمتهاى الهى کفران کند، بنا بر این زینت توانگرى و کمال آن به سپاسگزارى است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

بازدیدها: ۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۲۲ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۳۲۲- و قال علیه السّلام: صَوَابُ الرَّأْیِ بِالدُّوَلِ- یُقْبِلُ بِإِقْبَالِهَا وَ یَذْهَبُ بِذَهَابِهَا

المعنى

أى أنّ الدوله مستلزمه لصواب الرأى. إذ کان من تمام السعاده المقتضیه للدوله أن یلزمها رأى صواب یکون به تدبیرها. و تلک السعاده و الدوله معدّه لاختیار أصلح الآراء و قائده إلیه فهو یقبل بإقبالها لإعدادها له و عند ذهابها یذهب الرأی الصواب و إن عدّ فی الظاهر صوابا.

مطابق با حکمت ۳۳۹ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۲۲- امام (ع) فرمود: صَوَابُ الرَّأْیِ بِالدُّوَلِ- یُقْبِلُ بِإِقْبَالِهَا وَ یَذْهَبُ بِذَهَابِهَا

ترجمه

«درستى اندیشه بستگى به دارائی ها دارد، با آمدن آنها مى‏ آید و با رفتن آنها مى ‏رود».

شرح

یعنى لازمه داشتن دارایى و ثروت اندیشه درست است. زیرا لازمه خوشبختى کاملى که همراه داشتن دارایى است آن است که اندیشه درستى در کار باشد تا آن را اداره کند و از طرفى همان خوشبختى و دارایى وسیله و زمینه است براى گزینش درست ترین اندیشه، پس اندیشه درست با وجود دارایى- که زمینه ‏ساز است- فراهم مى ‏آید، و با از دست رفتن دارایى، اندیشه درست نیز مى‏ رود، هر چند که به ظاهر، اندیشه صحیح باشد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

بازدیدها: ۵

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۳۲۰ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۳۲۰- و قال علیه السّلام: الدَّاعِی بِلَا عَمَلٍ کَالرَّامِی بِلَا وَتَرٍ

المعنى

و وجه الشبه عدم إمکان الانتفاع. و نحوه قول الرسول صلّى اللّه علیه و آله: أحمق الناس من ترک العمل و تمنّى على اللّه.

مطابق با حکمت ۳۳۷ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۳۲۰- امام (ع) فرمود: الدَّاعِی بِلَا عَمَلٍ کَالرَّامِی بِلَا وَتَرٍ

ترجمه

«درخواست کننده بدون عمل مانند تیراندازى است که کمانش بدون زه باشد».

شرح

وجه شبه، بى‏فایده بودن است. نظیر همین است قول پیامبر (ص): «احمق النّاس من ترک العمل و تمنّى على اللّه» نادانترین مردم کسى است که بندگى و طاعت را ترک گوید امّا از خدا آرزوى پاداش کند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

بازدیدها: ۵