نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 479 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت 470 صبحی صالح

470- وَ سُئِلَ عَنِ التَّوْحِيدِ وَ الْعَدْلِ فَقَالَ ( عليه ‏السلام  )

التَّوْحِيدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَهُ

حکمت 479 شرح ابن ‏أبي ‏الحديد ج 20

479: وَ سُئِلَ عَنِ التَّوْحِيدِ وَ الْعَدْلِ فَقَالَ-  التَّوْحِيدُ أَلَّا تَتَوَهَّمَهُ وَ الْعَدْلُ أَلَّا تَتَّهِمَهُ هذان الركنان هما ركنا علم الكلام-  و هما شعار أصحابنا المعتزلة-  لنفيهم المعاني القديمة التي يثبتها الأشعري و أصحابه-  و لتنزيههم البارئ سبحانه عن فعل القبيح- . و معنى قوله ألا تتوهمه-  أي ألا تتوهمه جسما أو صورة أو في جهة مخصوصة-  أو مالئا لكل الجهات كما ذهب إليه قوم-  أو نورا من الأنوار-  أو قوة سارية في جميع العالم كما قاله قوم-  أو من جنس الأعراض التي تحل الحال أو تحل المحل-  و ليس بعرض كما قاله النصارى و غلاة الشيعة-  أو تحله المعاني و الأعراض-  فمتى توهم على شي‏ء من هذا فقد خولف التوحيد-  و ذلك لأن كل جسم أو عرض-  أو حال في محل أو محل الحال أو مختص بجهة-  لا بد أن يكون منقسما في ذاته-  لا سيما على قول من نفى الجزاء مطلقا-  و كل منقسم فليس بواحد و قد ثبت أنه واحد-  و أضاف أصحابنا إلى التوحيد نفي المعاني القديمة-  و نفي ثان في الإلهية و نفي الرؤية-  و نفي كونه مشتهيا أو نافرا أو ملتذا-  أو آلما أو عالما بعلم محدث أو قادرا بقدرة محدثة-  أو حيا بحياة محدثة-  أو نفي كونه عالما بالمستقبلات أبدا-  أو نفي كونه عالما بكل معلوم أو قادرا على كل الأجناس-  و غير ذلك من مسائل علم الكلام-  التي يدخلها أصحابنا في الركن الأول و هو التوحيد- . و أما الركن الثاني فهو ألا تتهمه-  أي لا تتهمه في أنه أجبرك على القبيح-  و يعاقبك عليه حاشاه من ذلك-  و لا تتهمه في أنه مكن الكذابين من المعجزات-  فأضل بهم الناس-  و لا تتهمه في أنه كلفك ما لا تطيقه-  و غير ذلك من مسائل العدل-  التي يذكرها أصحابنا مفصلة في كتبهم-  كالعوض عن الألم فإنه لا بد منه-  و الثواب على فعل الواجب فإنه لا بد منه-  و صدق وعده و وعيده فإنه لا بد منه- . و جملة الأمر أن مذهب أصحابنا في العدل و التوحيد-  مأخوذ عن أمير المؤمنين-  و هذا المواضع من الموضع التي قد صرح فيها بمذهب أصحابنا بعينه-  و في فرش كلامه من هذا النمط ما لا يحصى

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حكمت (479)

و سئل عن التوحيد و العدل، فقال: التوحيد الّا تتوهّمه، و العدل الّا تتّهمه.

«درباره توحيد و عدل از او پرسيده شد، فرمود: توحيد آن است كه او را در وهم نياورى و عدل آن است كه او را-  به آنچه در او نيست متهم ندارى.»

اين دو ركن همان دو ركن اصلى علم كلام است و شعار ياران معتزلى ما هم همين است كه ايشان معانى قديمى را كه اشعرى و يارانش ثابت مى ‏كنند از ذات بارى تعالى نفى مى‏ كنند و ديگر آنكه خداوند متعال را از فعل قبيح منزه مى ‏دانند.

معنى سخن امير المؤمنين عليه السّلام كه فرموده است: «او را در وهم و گمان نياورى.» اين است كه او را جسم و صورتى در جهتى مخصوص گمان نبرى يا چنانچه قومى ديگر بر اين عقيده ‏اند او را چنان نپندارى كه همه جهات را شامل است يا آنكه نورى از انوار يا نيرويى روان در همه جهان است كه گروهى ديگر بر اين عقيده ‏اند يا از جنس اعراضى است كه در محلها يا يك محل حلول مى ‏كند و بديهى است كه آن چنان كه مسيحيان و غلو كنندگان شيعيان گفته ‏اند عرض نيست، يا آنكه گمان برى كه معانى و اعراض در او جايگزين است كه هرگاه با يكى از اين پندارها پندار شود، مخالف توحيد است و اين بدان سبب است كه هر جسم يا عرض يا چيزى كه در محلى حلول كند يا محل حلول حال باشد يا اختصاص به جهتى داشته باشد، ناچار بايد در ذات خود قسمت پذير باشد.

خاصه بنابر عقيده افرادى كه مطلقا جزء شدن را نفى كرده‏اند. و هر چيزى كه قسمت شود واحد نيست و حال آنكه ثابت شده است كه خداوند واحد است. ياران ما بر توحيد نفى معانى قديمى را هم افزوده ‏اند همچون وجود ثانى در الاهيت، و نيز روايت را نفى كرده ‏اند و اين موضوع را كه خداوند به چيزى مشتهى و از چيزى متنفر و از چيزى لذت برنده يا از چيزى متألم باشد با آنكه علم محدث را و قدرت محدث را و زندگى ‏محدث را داشته باشد يا عالم به همه مستقبل تا ابد و عالم بر هر معلوم و قادر به هر قدرتى نباشد نفى كرده ‏اند و ديگر از مسائل كلامى كه ياران ما در اين ركن نخست در آورده‏ اند، همگى مباحث توحيد است.

اما ركن دوم كه مى ‏فرمايد: «او را متهم ندارى.» يعنى بر او تهمت نزنى كه تو را به انجام دادن كار قبيح مجبور كرده است و در عين حال براى انجام دادن آن عقاب مى ‏فرمايد، كه خداوند متعال هرگز چنين نيست و نبايد او را متهم سازى كه دروغگويان را ياراى آوردن سحر و جادوهايى داده است و بدان گونه مردم را به گمراهى افكنده است و نبايد او را متهم دارى كه چيزى را برون از تاب و توان بر تو تكليف فرموده است و مسائل ديگر مربوط به عدل كه اصحاب ما آن را در كتابهاى خود به تفصيل آورده ‏اند، همچون پاداش در قبال رنج كه چاره‏اى از آن نيست و پاداش در قبال انجام دادن كارهاى واجب كه از آن هم چاره‏اى نيست و صدق و درستى وعد و وعيد كه از آن هم چاره نيست. و خلاصه آنكه عقيده و مذهب ياران ما در عدل و توحيد گرفته شده از امير المؤمنين است و اين موضع يكى از مواضعى است كه به مذهب اصحاب ما تصريح فرموده است و ضمن سخنان آن حضرت از اين گونه سخنان بيرون از شمار است.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد 8 //دکتر محمود مهدوى دامغانى

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.