نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 466 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت 457 صبحی صالح

457-وَ قَالَ ( عليه ‏السلام  )مَنْهُومَانِ لَا يَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْيَا

حکمت 466 شرح ابن ‏أبي ‏الحديد ج 20

466 وَ قَالَ ع: مَنْهُومَانِ لَا يَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْيَا تقول نهم فلان بكذا فهو منهوم أي مولع به-  و هذه الكلمة

مروية عن النبي ص منهومان لا يشبعان منهوم بالمال و منهوم بالعلم

–  و النهم بالفتح إفراط الشهوة في الطعام-  تقول منه-  نهمت إلى الطعام بكسر الهاء أنهم فأنا نهم-  و كان في القرآن آية أنزلت ثم رفعت-  لو كان لابن آدم واديان من ذهب لابتغى لهما ثالثا-  و لا يملأ عين ابن آدم إلا التراب-  و يتوب الله على من تاب- . فأما طالب العلم العاشق له فإنه لا يشبع منه أبدا-  و كلما استكثر منه زاد عشقه له و تهالكه عليه-  مات أبو عثمان الجاحظ و الكتاب على صدره- . و كان شيخنا أبو علي رحمه الله في النزع-  و هو يملي على ابنه أبي هاشم مسائل في علم الكلام-  و كان القاضي أحمد بن أبي دواد-  يأخذ الكتاب في خفه و هو راكب-  فإذا جلس في دار الخليفة-  اشتغل بالنظر فيه إلى أن يجلس الخليفة و يدخل إليه-  و قيل ما فارق ابن أبي دواد الكتاب قط إلا في الخلاء-  و أعرف أنا في زماننا من مكث نحو خمس سنين لا ينام-  إلا وقت السحر-  صيفا و شتاء مكبا على كتاب صنفه-  و كانت وسادته التي ينام عليها الكتاب

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حكمت (466)

منهومان لا يشبعان: طالب علم و طالب دنيا.

«دو آزمند سيرى نمى ‏پذيرند: دانش جوى و دنيا جوى.»

ابن ابى الحديد در شرح اين سخن پس از توضيح درباره لغت منهوم می ‏گويد: اين سخن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به اين صورت نقل شده است كه «دو آزمند سيرى نمى‏ پذيرند، آزمند مال و آزمند دانش.» و آيه‏اى در قرآن بوده كه سپس تلاوت آن منسوخ شده است كه چنين بوده است: «اگر آدمى‏ زاده را دو دره زر باشد در جستجوى دره سوم است و چشم آدمى‏زاده را چيزى جز خاك انباشته نمى‏ سازد و هر كس توبه كند خداى توبه او را مى ‏پذيرد.» سپس مى ‏گويد: كسى كه طالب علم و عاشق آن است هرگز از آن سير نمى‏شود و هر چه افزون فرا گيرد عشق او افزون مى‏شود و خود را در آن راه تا پاى جان مى ‏برد.

ابو عثمان جاحظ در حالى مرد كه كتاب روى سينه‏ اش بود.

شيخ ما ابو على كه خدايش رحمت كناد، در حال احتضار و جان كندن مسائلى از علم كلام را به پسرش ابو هاشم املا مى‏كرد. قاضى احمد بن ابى داود در حالى كه سوار مى‏ شد در كفش خود كتاب مى‏ نهاد و چون در دربار خليفه مى‏ نشست تا خليفه نيامده بود به مطالعه آن مى‏ پرداخت و گفته شده است كه ابن ابى داود از كتاب جز به هنگام قضاى حاجت جدايى نداشت. و من به روزگار خود كسى را مى‏ شناسم كه پنج سال متوالى در تابستان و زمستان جز اندكى به هنگام سحر نهفته است و همواره متوجه و افتاده بر روى كتاب بود تا كتابى را تصنيف كند و بالش او كه سر بر آن مى‏ نهاد كتاب بود.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد 8 //دکتر محمود مهدوى دامغانى

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.