نهج البلاغه موضوعی تکبر

خودبینى و تکبر

۱۸۲۰٫ گناه برتر از نیکى
سیئه تسوءک ، خیر عندالله من حسنه تعجبک .
گناهى که تو را ناراحت (پشیمان ) سازد، نزد خدا بهتر است از کار نیکى که تو را مغرور سازد. (۱۸۱۳)

۱۸۲۱٫ دورى از کبر
الله الله فى کبر الحمیه و فخر الجاهلیه ، فانه ملاقح الشنان ، و منافخ الشیطان ، التى خدع بها الامم الماضیه ، و القرون الخالیه .
خدا را! خدا را! از کبر تعصب آمیز و تفاخر جاهلى ، که آن مرکز پرورش کینه و جایگاه وسوسه هاى شیطان است که ملت هاى پیشین و امت هاى قرون گذشته را فریفته است . (۱۸۱۴)

۱۸۲۲٫ ذلت جباران
ان الله یذل کل جبار، و یهین کل مختال .
خداوند هر جبارى را ذلیل و هر خودپسندى را خوار مى سازد. (۱۸۱۵)

۱۸۲۳٫ آفت عقل
اعلم ان الاعجاب ضد الصواب ، و افه الالباب .
بدان که خودبینى ضد حق و راستى است و آفت عقل و خرد است . (۱۸۱۶)

۱۸۲۴٫ از اعمال ناپسند بر حذر باش !
احذر کل عمل یرضاه صاحبه لنفسه ، و یکره لعامه المسلمین .
از انجام هر عملى که صاحبش آن را پسند خود داند و در نزد مسلمانان ناپسند باشد، برحذر باش . (۱۸۱۷)

۱۸۲۵٫ هرچه بر خود پسندى بر دیگران هم !
من نظر فى عیوب الناس ، فانکرها، ثم رضیها لنفسه ، فذلک الاحمق بعینه .
هر که عیب هاى مردم را دید و بر آن ها نپسندید، پس همان را بر خود پسندید بعینه احمق است . (۱۸۱۸)

۱۸۲۶٫ مانع افزودن
الاعجاب یمنع الازدیاد.
عجب و خودبینى مانع زیاد کردن و افزودن است . (۱۸۱۹)

۱۸۲۷٫ ترسناک ترین وحشت
ان … اوحش الوحشه العجب .
یکى از ترسناک ترین وحشت ها، عجب و خودپسندى است . (۱۸۲۰)

۱۸۲۸٫ تعجب از کبر متکبر
عجبت للمتکبر الذى کان بالامس نطفه ، و یکون غدا جیفه .
در شگفتم از متکبر، که دیروز نطفه (بى ارزشى ) بود و فردا مردار گندیده اى است . (پس تکبر چرا؟) (۱۸۲۱)

۱۸۲۹٫ غرور طاووس
یمشى مشى المرح المختال ، و یتصفح ذنبه و جناحیه ، فیقهقه ضاحکا لجمال سرباله .
طاووس همچو موجودى متکبر که به حسن خود مى نازد گام برمى دارد و در زیبایى دم و دو بال خود، اندکى مى نگرد، سپس با قهقهه مى خندد و این قهقهه براى زیبایى جامه و رنگ آمیزى بال هاى وى است . (۱۸۲۲)

۱۸۳۰٫ حسودان خرد
عجب المرء بنفسه ، احد حساد عقله .
عجب و خودپسندى مرد، یکى از حسودان خرد اوست . (۱۸۲۳)

۱۸۳۱٫ تنهایى هراس انگیز
لا وحده اوحش من العجب .
هیچ تنهایى هراس آورتر از خودبینى نیست . (۱۸۲۴)

۱۸۳۲٫ فرو رفتن در گناهان
الحرص و الکبر و الحسد دواع الى التقحم فى الذنوب .
حرص ، کبر و حسد، انسان را به فرورفتن در گناهان فرا مى خواند. (۱۸۲۵)

۱۸۳۳٫ قوم پاک على (ع )
انى لمن قوم لا تاخذهم فى الله لومه لائم … لا یستکبرون و لا یعلون ، و لا یغلون و لا یفسدون .
همانا من از قومى هستم که سرزنش هیچ سرزنش کننده اى آنان را در راه خدا از کار باز نمى دارد، نه تکبر مى ورزند و نه بلندگرایان اند و نه مردم را به زنجیر مى کشند و نه فساد در روى زمین به راه مى اندازند. (۱۸۲۶)

۱۸۳۴٫ آثار تکبر
استعیذوا بالله من لواقع الکبر، کما تستعیذونه من طوارق الدهر. فلو رخص الله فى الکبر لاحد من عباده لرخص فیه لخاصه انبیائنه و اولیائه . و لکنه سبحانه کره الیهم التکابر، و رضى لهم التواضع .
از آثار بدى که تکبر در دل ها مى گذارد به خدا پناه ببرید، همان گونه که از حوادث روزگار به او پناه مى برید و اگر قرار بود خداوند به یکى از بندگانش ‍ اجازه دهد کبر ورزد، به پیامبران و اولیاى مخصوصش اجازه مى داد، ولى تکبر را براى همه منفور شمرده و تواضع و فروتنى را براى آنان پسندیده است . (۱۸۲۷)

۱۸۳۵٫ انسان گستاخ ‌
ما جراک على ذنبک ، و ما غرک بربک ، و ما انسک بهلکه نفسک ؟
اى انسان ! چه چیز تو را به گناه کردن گستاخ کرده و چه چیز تو را در مقابل پروردگارت به غرور واداشته و چه چیز تو را به تباه کردن خویش خو داده است ؟ (۱۸۲۸)

۱۸۳۶٫ خطاى گناهکار
یا ایها الانسان ، ما جراک على ذنبک … اما ترحم من نفسک ما ترحم من غیرک ؟
هان ! اى انسان ! چه چیز تو را در گناه ورزى گستاخ کرده است …؟! چرا همچنان که به دیگران رحم مى کنى به خودت رحم نمى کنى ؟ (۱۸۲۹)

۱۸۳۷٫ نخستین آدم متکبر
لا تکونوا کالمتکبر على ابن امه من غیر ما فضل جعله الله فیه سوى ما الحقت العظمه بنفسه من عداوه الحسد، و قدحت الحمیه فى قلبه من نار الغضب ، و نفخ الشیطان فى انفه من ریح الکبر الذى اعقبه الله به الندامه .
مانند قابیل مباشید که به فرزند مادرش (برادرش هابیل ) تکبر ورزید، بدون فضیلتى که خدا به او داده باشد، جز این که او خود را بزرگ پنداشت ؛ زیرا حسد او را به عداوت با برادرش واداشت و تعصب در دل او آتش غصب را شعله ور ساخت و شیطان در بینى او از باد کبر دمید که پشیمانى را به دنبال داشت . (۱۸۳۰)

۱۸۳۸٫ سرپوش عیوب
المساله خباء العیوب ، و من رضى عن نفسه کثر الساخط علیه .
سوال کردن سرپوش عیب ها است و آن کس که از خود راضى باشد، دشمنانش زیاد خواهند شد. (۱۸۳۱)

۱۸۳۹٫ خودپسند مباش !
لا تکن ممن … یعجب بنفسه اذا عوفى ، و یقنط اذا ابتلى .
مباش از کسانى که خود را مى پسندد و از خویشتن خوشش مى آید، وقتى که در عافیت به سر مى برد و مایوس مى گردد در موقعى که مبتلا شود. (۱۸۳۲)

۱۸۴۰٫ آفت خودپسندى
من کتابه للاشتر لما ولاه مصر : ایاک و الاعجاب بنفسک ، و الثقه بما یعجبک منها، و حب الاطراء، فان ذلک من اوثق فرص الشیطان فى نفسه لیمحق ما یکون من احسان المحسنین .
امام على علیه السلام در فرمان استاندارى مصر به مالک اشتر مى فرماید: از خودپسندى و اعتماد به چیزى که تو را به خودپسندى مى اندازد و علاقه به ستایش دیگران از تو پرهیز کن ؛ زیرا این کارها بهترین فرصت ها را به شیطان مى دهد تا کارهاى خوب نیکوکاران از نظر تو نابود گردد. (۱۸۳۳)

۱۸۴۱٫ مبارزه با شیطان
اطفئوا ما کمن فى قلوبکم من نیران العصبیه و احقاد الجاهلیه ؛ فانما تلک الحمیه تکون فى المسلم من خطرات الشیطان و نخواته ، و نزغاته و نفثاته . و اعتمدوا وضع التذلل على رووسکم ، و القاء التعزز تحت اقدامکم ، و خلع التکبر من اعناقکم . و اتخذوا التواضع مسلحه بینکم و بین عدوکم ابلیس .
خاموش کنید آن آتش هاى عصبیت و کینه هاى جاهلیت را که در دل هایتان مخفى است ؛ زیرا آن عصبیت در شخص مسلمان از وسوسه هاى شیطان و نخوت و افسارها و دمیدن ها و تلقینات او است . تواضع و فروتنى را بر سر نهید و تکبر و نخوت را زیر پا محو و نابود بسازید. خودپرستى و خودستایى را از گردن هایتان در آورید. فروتنى را ما بین خود و دشمنتان شیطان و لشکریانش قرار دهید. (۱۸۳۴)

۱۸۴۲٫ جزاى متکرین نزد خدا
اترجو ان یعطیک الله اجر المتواضعین و انت عنده من المتکرین ؟!
آیا تو امید دارى که خداوند، پاداش مردمان فروتن را به تو عطا کند، در حالى که تو در نزد او از مردمان متکبر و گردنکش بوده باشى ؟ (۱۸۳۵)

۱۸۴۳٫ پرده اى از غرور
بینکم و بین الموعظه ، حجاب من الغره .
میان شما و نصیحت ، پرده اى از غرور است . (۱۸۳۶)

۱۸۴۴٫ غرور و تکبر
اعتبروا بما کان من فعل الله بابلیس اذ احبط عمله الطویل وجهده الجهید … عن کبر ساعه واحده . فمن ذا بعد ابلیس یسلم على الله بمثل معصیته ؟!
عبرت بگیرید از کارى که خداوند درباره شیطان انجام داد؛ زیرا عمل طولانى و کوشش جدى او را به جهت تکبر در یک ساعت (زمانى اندک ) پوچ ساخت . کیست که بعد از شیطان مانند معصیت شیطان را مرتکب شود و در پیشگاه خداوند سالم بماند؟ (۱۸۳۷)

۱۸۴۵٫ خودبینى را کنار بگذار!
ضع فخرک ، و احطط کبرک ، و اذکر قبرک .
تفاخر را کنار بگذار و تکبر را فرو ریز و به یاد قبرت باش . (۱۸۳۸)



۱۸۱۳- حکمت ۴۶٫
۱۸۱۴- خطبه ۱۹۲٫
۱۸۱۵- نامه ۵۳٫
۱۸۱۶- نامه ۳۱٫
۱۸۱۷- نامه ۶۹٫
۱۸۱۸- حکمت ۳۴۹٫
۱۸۱۹- حکمت ۱۶۷٫
۱۸۲۰- حکمت ۳۸٫
۱۸۲۱- حکمت ۱۲۶٫
۱۸۲۲- خطبه ۱۶۵٫
۱۸۲۳- حکمت ۳۱۲٫
۱۸۲۴- حکمت ۱۱۳٫
۱۸۲۵- حکمت ۳۷۱٫
۱۸۲۶- خطبه ۱۹۲٫
۱۸۲۷- خطبه ۱۹۲٫
۱۸۲۸- خطبه ۲۲۳٫
۱۸۲۹- خطبه ۲۲۳٫
۱۸۳۰- خطبه ۱۹۲٫
۱۸۳۱- حکمت ۶٫
۱۸۳۲- حکمت ۱۵۰٫
۱۸۳۳- نامه ۵۳٫
۱۸۳۴- خطبه ۱۹۲٫
۱۸۳۵- نامه ۲۱٫
۱۸۳۶- حکمت ۲۸۲٫
۱۸۳۷- خطبه ۱۹۲٫
۱۸۳۸- حکمت ۳۹۸٫

نهج البلاغه موضوعی//عباس عزیزی

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.