نامه 7۰ ترجمه شرح ابن میثم بحرانی

70 از جمله نامه‏ هاى امام ( ع ) به منذر بن جارود عبدى كه در پاره‏اى از وظايف خويش خيانت كرده بود .

أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّ صَلاَحَ أَبِيكَ غَرَّنِي مِنْكَ وَ ظَنَنْتُ أَنَّكَ تَتَّبِعُ هَدْيَهُ وَ تَسْلُكُ سَبِيلَهُ فَإِذَا أَنْتَ فِيمَا رُقِّيَ إِلَيَّ عَنْكَ لاَ تَدَعُ لِهَوَاكَ اِنْقِيَاداً وَ لاَ تُبْقِي لِآخِرَتِكَ عَتَاداً تَعْمُرُ دُنْيَاكَ بِخَرَابِ آخِرَتِكَ وَ تَصِلُ عَشِيرَتَكَ بِقَطِيعَةِ دِينِكَ وَ لَئِنْ كَانَ مَا بَلَغَنِي عَنْكَ حَقّاً لَجَمَلُ أَهْلِكَ وَ شِسْعُ نَعْلِكَ خَيْرٌ مِنْكَ وَ مَنْ كَانَ بِصِفَتِكَ فَلَيْسَ بِأَهْلٍ أَنْ يُسَدَّ بِهِ ثَغْرٌ أَوْ يُنْفَذَ بِهِ أَمْرٌ أَوْ يُعْلَى لَهُ قَدْرٌ أَوْ يُشْرَكَ فِي أَمَانَةٍ أَوْ يُؤْمَنَ عَلَى جِبَايَةٍ فَأَقْبِلْ إِلَيَّ حِينَ يَصِلُ إِلَيْكَ كِتَابِي هَذَا إِنْ شَاءَ اَللَّهُ

لغات

عتاد : آذوقه ، توشه 

شسع : بند وسط دو انگشت در كفشهاى عربى

ترجمه

« اما بعد ، درستكارى پدرت مرا فريفت و گمان بردم تو هم در راستى پيرو او هستى و راه او را مى‏روى و يك مرتبه ، به من خبر دادند كه در پيروى از هوا و هوس ، قيد و بندى نمى‏شناسى و توشه ‏اى براى آخرتت نمى‏ گذارى دنيايت را به قيمت ويرانى آخرتت آباد مى‏كنى و به بهاى بريدن از دينت به خويشاوندانت مى‏پيوندى .

براستى اگر آنچه از تو براى من نقل كرده‏اند راست باشد ، شتر اهلت و بند كفشت از تو بهترند ، و هر كه به سان تو باشد شايستگى ندارد كه مرزى به وسيله او محافظت شود ، و يا كارى توسط او انجام گيرد و يا منزلتى برايش قائل شوند و يا او را در امانت شركت دهند و يا به منظور جلوگيرى از خيانتى بگمارندش ، وقتى كه اين نامه به دستت به خواست خدا رسيد نزد من بيا » .

شرح

سيد رضى مى‏گويد : اين منذر همان كسى است كه امير مؤمنان ( ع ) درباره او فرموده است : به دو سمت خود زياد نگاه مى‏كند ، و در دو برد يمانى خود با تكبّر راه مى‏رود و غبار كفشش را با فوت كردن مى‏زدايد .

محور سخن اين نامه سرزنش وى به خاطر خيانتش مى‏باشد . علت فريب خوردن خود را كه همان مقايسه با درستى پدرش جارود عبدى بيان كرده است ، در اين جهت كه او هم راه درست پدرش را پى مى‏گيرد . آنگاه چهار مورد جدايى وى از پدرش را به طور مشخص ، خاطرنشان كرده است :

1 پيروى او از هواى نفسش در هر چيزى كه او را رهنمود باشد .

2 غفلت او از اعمال شايسته كه براى عالم آخرتش اهميّت دارد .

3 دنيايش را بدانچه كه باعث ويرانى خانه آخرت است ، يعنى استفاده از مال حرام ، آباد مى‏سازد .

4 به بهاى گسستن از دينش با خويشان خود مى‏ پيوندد .

در هر دو جمله همسان ، رعايت سجع را فرموده است . آنگاه شروع به سرزنش و حكم به كاستى و حقارت وى نموده است ، بدين ترتيب كه اگر آنچه را به وى نسبت داده‏اند . راست باشد ، شتر اهل او ، و بند كفشش بر او رجحان دارند . و اين شتر اهل از جمله چيزهايى است كه در خوارى و پستى ضرب المثل است ، و اصل اين مثل به طورى كه نقل كرده ‏اند .

آن است كه شترى از آن پدر قبيله ‏اى بود ، به ارث به افراد قبيله رسيد ، هر كدام از آنها افسار آن را به راه مقصود خودش مى‏كشيد و از آن استفاده مى‏كرد ، و اين حيوان ذليل و خوار دست آنها بود .

سپس در زمينه توبيخ و سرزنش نسبت به هر كس كه ويژگى او را داشته باشد ،چنين حكم كرده است كه او براى تصدّى كارى كه مورد نظر والى است ،شايستگى ندارد . و در هر چهار جمله همسان سجع متوازى را رعايت كرده است ، كلمات : قدر ، در برابر ، امر ، و خيانت در مقابل امانت ، آمده است ، و اين كه امام ( ع ) فرموده است : « يا در امانت شركت دهند » از آن جهت است كه خلفاء از طرف خداوند در روى زمين امينند ، بنابر اين آنان به هر كسى كه از طرف خود سرپرستى جايى را واگذار مى‏كنند ، در حقيقت او را شريك امانت خود كرده‏اند .

عبارت : ا و يومن على خيانته

يعنى در حالى كه تو خيانتكارى ، زيرا كلمه على مفيد حالت و كيفيّت است . و پس از سرزنش ، به منظور بركنار ساختن او را به نزد خود طلبيده است .

آنچه را كه سيد رضى كه خدايش بيامرزد درباره معرفى امير مؤمنان ( ع ) از منذر نقل كرده است كنايه از خودخواهى منذر است .

التفل في الشراك ،

زدودن گرد و غبار از روى كفش است و اين عبارت مناسب با نامه است چون مشتمل بر نكوهش و مذمت است . توفيق در دست خداست .

ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم جلد ۵

 

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.