67 از نامه هاى امام ( ع ) است به سلمان فارسى خدايش بيامرزد پيش از رسيدنش به خلافت .
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّمَا مَثَلُ اَلدُّنْيَا مَثَلُ اَلْحَيَّةِ لَيِّنٌ مَسُّهَا قَاتِلٌ سَمُّهَا فَأَعْرِضْ عَمَّا يُعْجِبُكَ فِيهَا لِقِلَّةِ مَا يَصْحَبُكَ مِنْهَا وَ ضَعْ عَنْكَ هُمُومَهَا لِمَا أَيْقَنْتَ بِهِ مِنْ فِرَاقِهَا وَ تَصَرُّفِ حَالاَتِهَا وَ كُنْ آنَسَ مَا تَكُونُ بِهَا أَحْذَرَ مَا تَكُونُ مِنْهَا فَإِنَّ صَاحِبَهَا كُلَّمَا اِطْمَأَنَّ فِيهَا إِلَى سُرُورٍ أَشْخَصَتْهُ عَنْهُ إِلَى مَحْذُورٍ
لغت
اشخصته : ببرد او را
ترجمه
« امّا بعد ، دنيا همانند مار است كه بدنش را چون دست بمالى نرم است ولى زهرش كشنده است بنابر اين از آنچه تو را در دنيا خوشحال مى سازد ، برحذر باش ، زيرا متاع آن اندكى با تو مى ماند . و غمهاى آن را از خود دور ساز ، چون به مفارقت از او و دگرگونيهايش ايمان دارى و هر مقدار با دنيا انس و علاقه ات بيشتر شد ، ترس و هراست افزونتر باشد ، زيرا دنيادار وقتى كه به دنيا دل بست و به آن شادمان شد دنيا او را به سختى مبتلا گرداند » .
شرح
محور اين بخش از سخن امام ( ع ) موعظه و نكوهش دنياست ، و بدين منظور مثلى زده است و دو مورد از چند وجه شبه را كه در مشبه به وجود دارد ،بيان كرده است :
1 مار ، نرم پوست است و همانندىاش با دنيا همان آسايش زندگى ولذتهاى دنياست .
2 زهرش كشنده است ، مشابهتش با دنيا در اين است كه كسانى كه غرق در لذتهاى دنيايند روز رستاخيز هلاك شوند .
سپس در مورد اقامت وى در دنيا چند دستور به شرح زير داده است :
1 از آنچه او را خوشحال مىسازد روگردان باشد ، و دليل ضرورت برحذر بودنش را چنين بيان كرده است : زيرا كالاى آن اندكى با تو همراه است ، و اين جمله صغراى قياس مضمرى است كه در حقيقت چنين است : آنچه با تو از متاع دنيا همراه مىماند اندك است . و كبراى مقدّر آن نيز چنين مىشود : و هر چه كه اين طور باشد ، سزاوار دورى كردن است .
2 غمهاى دنيا را از خود دور ساز ، و ضرورت اين كار را با قياس مضمرى بيان كرده است كه صغراى آن عبارت : لمّا ايقنت من فراقها است ، يعنى چون به مفارقت و دگرگونىاش اطمينان دارى ، و كبراى مقدر آن چنين است : هر چه را كه اطمينان به مفارقتش داشتى بايد غم جستن آن را از خود دورى كنى .
3 هر مقدار با دنيا انس و علاقهاش بيشتر شود ، ترس و هراسش فزونتر گردد . كلمه ما مصدريه است ، و كلمه آنس بنابر اين كه حال است منصوب مىباشد ، و كلمه احذر خبر كان است يعنى در همان حالى كه علاقمندترى ،ترس بيشترى هم بايد داشته باشى ، مقصود آن است كه هر چه مىتواند از آن دورى كند و بدان دل نبندد و دليل ضرورت حذر داشتن را چنين بيان كرده است فانّ صاحبها فيها . . . كه صغراى قياس مضمرى است و در حقيقت چنين است : هر چه صاحب دنيا به دنيا بيشتر دل ببندد . . . و كبراى مقدّر آن نيز چنين است : و هر چيزى را كه آن طور باشد بايد صاحبش از آن حذر كند و به آن دل نبندد ، نتيجه مىدهد : پس بايد شخص دنيادار از دنيا برحذر باشد .
ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم جلد ۵