google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
40-60 ترجمه خطبه ها شرح ابن میثمترجمه خطبه ها شرح ابن میثم

خطبه۴۷ترجمه شرح ابن میثم بحرانی(حمد خدا)

(خطبه ۴۸صبحی صالح)   و من خطبه له ع عِنْدَ الْمَسیر إ لى الشام : 

الْحَمْدُ لِلَّهِ کُلَّمَا وَقَبَ لَیْلٌ وَ غَسَقَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ کُلَّمَا لاَحَ نَجْمٌ وَ خَفَقَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ غَیْرَ مَفْقُودِ الْإِنْعَامِ وَ لاَ مُکَافَإِ الْإِفْضَالِ اءَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَعَثْتُ مُقَدِّمَتِی وَ اءَمَرْتُهُمْ بِلُزُومِ هَذَا الْمِلْطَاطِ حَتَّى یَأْتِیَهُمْ اءَمْرِی وَ قَدْ رَاءَیْتُ اءَنْ اءَقْطَعَ هَذِهِ النُّطْفَهَ إِلَى شِرْذِمَهٍ مِنْکُمْ مُوَطِّنِینَ اءَکْنَافَ دِجْلَهَ فَأُنْهِضَهُمْ مَعَکُمْ إِلَى عَدُوَّکُمْ وَ اءَجْعَلَهُمْ مِنْ اءَمْدَادِ الْقُوَّهِ لَکُمْ

اءَقُول :
یَعْنى علیه السلام بِالمَلْطاط هاهُنا السَمت الّذى اءَمْرهم بِلُزومه وَ هُوَ شاطى الفرات ، وَ یُقال ذلِک اَیضا لِشاطى الْبَحر، وَ اءصلهُ ما اسْتَوى مِن الاءرْض ، وَ یَعْنى بِالنطفه ماء الْفُرات ، وَ هُوَ مِنْ غَریبُ الْعِبارت وَ عَجیبُها.

لغات
وقب: هنگامى که شب وارد شود.
غسق: تیره و ظلمانى گردد.
خفق النجم: ستاره پنهان گردد.
مقدمه الجیش: اول سپاه.
شرذمه: تعداد اندکى از افراد.
اکناف: اطراف، نواحى.
وطن البقعه استوطنها: جایى را براى خود وطن گرفت.
امداد: جمع مدد نیرو گرفتن سپاه به وسیله سربازان تازه نفس.

  ترجمه : 

خطبه اى از آن حضرت (ع ) هنگامى که عزم سفر شام داشت : 

حمد خدا را، هر بار که شب فرا رسد و سخت تاریک گردد و حمد خدا را، هر بار که ستاره اى بدرخشد و ناپدید شود و حمد خدایى را که انعامش پایان نپذیرد و کس سپاس فضل و کرمش نتواند.
اما بعد. من طلایه سپاه خود را فرستاده ام و گفته ام که از ساحل فرات دور نشوند، تا فرمان من برسد. چنان دیدم ، که از این آب بگذرم و به نزد مردمى که در ساحل دجله وطن گزیده اند بروم و به جنگ برانگیزانمشان تا با شما به سوى دشمنانتان در حرکت آیند و آنان را از یارى کنندگان نیروى شما گردانم .

من مى گویم :
(ملطاط) جایى از کناره فرات است که لشکر خود را به پاسدارى آن برگماشته بود. ساحل دریا را هم (ملطاط) گویند و در اصل ، به معنى زمین هموار است . و مراد از (نطفه )، آب فرات است که تعبیرى عجیب و غریب است .

ترجمه عبدالمحمد آیتی

شرح
سید رضىّ (ره) فرموده‏ اند: مقصود حضرت از لغت «ملطاط» در این خطبه، جهتى است که پیشگامان سپاه را فرموده بود در آنجا متوقف شوند، یعنى کناره‏ هاى رود فرات گاهى به کنار دریا «ملطاط» گفته مى‏ شود، ولى در اصل این لغت براى زمین هموار و مسطّح وضع گردیده است.

منظور امام «ع» از واژه نطفه در این عبارت آب فرات است، بکار بردن نطفه براى آب فرات از عبارات غریب و شگفت ‏آور است مى ‏گویم (شارح) این خطبه را حضرت در سال سى و هفت هجرى پنج روز از ماه شوّال باقى مانده بود، هنگامى که در نخیله لشکرگاه معروف بیرون کوفه اردو زده و قصد رفتن به صفین را داشت ایراد فرمود.
مقصود امام (ع) از مقیّد کردن سپاس خدا به تکرار دو، وقت یا دو، حالت، براى بیان این حقیقت است که ستایش خداوند همواره باید استمرار داشته باشد بعلاوه قیدهایى که در کلام حضرت آمده فوایدى را به شرح زیر در بر دارد:

۱- این که فرموده‏ اند: «هرگاه شب وارد شود و تاریکى همه جا را بپوشاند»، براى توجّه دادن به نهایت قدرت خداوند متعال در پیاپى آوردن شب و روز است‏ که بدین سبب مستحقّ ستایش مدام مى ‏شود. اداى شکر و انجام وظیفه در برابر نعمتهاى خداوند چنین اقتضا مى ‏کند.

۲- این که فرموده‏ اند: «هرگاه ستاره طلوع و غروب نماید» طلوع و غروب ستاره تذکّرى بر حکمت و کمال نعمت خداوند است. قبلا این موضوع را توضیح داده‏ ایم.

۳- این که فرموده‏ اند: «حمد سزاوار کسى است که نعمتهایش را از هیچ کس دریغ نداشته» در مباحث قبل به فایده این قید مکررا اشاره کردیم و نیازى بتوضیح مجدّد آن نمى ‏بینم.

۴- این که فرموده ‏اند: «هیچ چیز با نعمتهاى خداوند برابرى نمى‏کند» مقصود این است که شکر نعمتهاى خداوند را نمى‏ توان به جاى آورد، زیرا توان انجام یافتن شکر و سپاسگزارى خود نعمتى دیگر است که شکر جدیدى را مى ‏طلبد. در خطبه‏ هاى گذشته راجع به این فایده مبسوط بحث کرده‏ ایم.

امّا شرح صدور این خطبه به طور خلاصه این است: هنگامى که حضرت قصد حرکت بسوى صفّین را داشت، زیاد بن نصر و شریح بن هانى را با دوازده هزار نفر به عنوان مقدّمه سپاه فرستاد و به آنها دستور داد، تا دستور ثانوى در کنار فرات، پشت کوفه در محلّى به نام عانات اردو زده، متوقف شوند، منظور از ملطاط کناره فرات است. پس از این دستور حضرت از کوفه خارج و بسمت مدائن حرکت کرد. در مدائن مردم را از مخالفت بر حذر داشته پند و اندرز داد. و پس از تعیین عدىّ بن حاتم براى انجام کارها، خود به راه افتاد.
عدىّ بن حاتم هشتصد مرد جنگى را از آن دیار انتخاب کرده با آنها حرکت کرد. عدىّ به پسرش زید دستور داد که افراد آماده را به کمک بیاورد. زید با چهارصد نفر دیگر به آنها پیوست.

منظور سخن حضرت: «من از فرات گذشته به سوى عدّه قلیلى از شما که‏ در اطراف دجله سکنا دارند مى ‏روم» مردم مدائن بوده است امّا، مقدّمه سپاه وقتى که شنیدند حضرت از مسیر جزیره حرکت کرده و معاویه با سپاه فراوانى به سوى آنها مى‏ آید صحیح ندانستند که با سپاهیان معاویه برخورد کنند، با این که میان آنها و حضرت رود فرات فاصله باشد. بنا بر این تصمیم به بازگشت گرفتند و از محلّى به نام «هیت» از فرات عبور کردند و به آن حضرت پیوستند. ابتدا حضرت ناراحت شد. امّا وقتى که آنها صلاح اندیشى خود را به عرض رساندند، امام (ع) نظر آنها را پسندید.

ترجمه‏ شرح‏ نهج ‏البلاغه(ابن‏ میثم بحرانی)، ج ۲ ، صفحه‏ ى ۲۷۱-۲۶۹

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=