نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۹ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)دوست ودشمن

شرح ابن‏ میثم

۲۷۹- و قال علیه السّلام: أَصْدِقَاؤُکَ ثَلَاثَهٌ صَدِیقُکَ- وَ صَدِیقُ صَدِیقِکَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّکَ- وَ أَعْدَاؤُکَ ثَلَاثَهٌ- عَدُوُّکَ- وَ عَدُوُّ صَدِیقِکَ وَ صَدِیقُ عَدُوِّکَ

المعنى

الحکم بأنّ صدیق الصدیق و عدوّ العدوّ صدیق من القضایا المظنونه لاحتمال کون الصدیق غیر عالم بأنّ لصدیقه صدیقا و کون العدوّ غیر عالم بأنّ لعدوّه عدوّا فضلا أن یعادیه أو یصادقه، و کذلک الحکم بأنّ عدوّ الصدیق و صدیق العدوّ عدوّ للاحتمال المذکور.

مطابق با حکمت ۲۹۵ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۷۹- امام (ع) فرمود: أَصْدِقَاؤُکَ ثَلَاثَهٌ صَدِیقُکَ- وَ صَدِیقُ صَدِیقِکَ وَ عَدُوُّ عَدُوِّکَ- وَ أَعْدَاؤُکَ ثَلَاثَهٌ عَدُوُّکَ- وَ عَدُوُّ صَدِیقِکَ وَ صَدِیقُ عَدُوِّکَ

ترجمه

«دوستانت سه دسته‏ اند، و دشمنانت نیز سه گروهند. اما دوستانت دوست خودت و دوست دوستت، و دشمن دشمن تو مى ‏باشند، و امّا دشمنانت: دشمن توو دشمن دوست تو و دوست دشمن تو است.»

شرح

حکم بر این که دوست دوست و دشمن دشمن، دوست است از جمله قضایاى مظنونه«» است، به این احتمال که دوست اطّلاع ندارد که دوستش داراى دوستى است، و یا دشمنش نمى‏داند که دشمن وى، دشمن دیگرى نیز دارد تا چه رسد به این که او را دشمن بدارد و یا دوست بدارد. و هم چنین حکم بر این که دشمن دوست و دوست دشمن، به احتمالى که گفتیم ممکن است دشمن باشند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

بازدیدها: ۱۸

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۸ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۲۷۸- و قد سئل عن مسافه ما بین المشرق و المغرب، فقال علیه السّلام: وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ مَسَافَهِ مَا بَیْنَ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ- فَقَالَ ع مَسِیرَهُ یَوْمٍ لِلشَّمْسِ

المعنى

و هو جواب واضح مقنع. و غرض الخطابه الإقناع. فأمّا تحقیق ما بینهما باعتبار تعیین مساحه الأرض أو الفلک فأمر یرجع إلى علم الهیئه، و لعلّه علیه السّلام إنّما عدل عن الجواب بشى‏ء من ذلک لاستبعاد بعض العوامّ له. و لا نقول: أنّه علیه السّلام ما کان یعلم ذلک.

مطابق با حکمت ۲۹۴ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۷۸- از امام (ع) در باره مسافت بین خاور و باختر پرسیدند، فرمود: مَسِیرَهُ یَوْمٍ لِلشَّمْسِ

ترجمه

«به اندازه گردش یک روز خورشید است».

شرح

این پاسخ، پاسخ روشن و قانع کننده‏ اى است، و هدف فن خطابه نیز همان قانع ساختن است، امّا اثبات مسافت ما بین شرق و غرب با توجه به تعیین مساحت زمین و یا منظومه شمسى، کارى است مربوط به علم هیأت، و شاید امام (ع) از چنان پاسخى خوددارى کرده است به خاطر این که بعضى از عوام مردم آن را بعید مى‏ شمردند و ما عقیده نداریم که امام (ع) نمى ‏دانسته است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۷ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)احمق

شرح ابن‏ میثم

۲۷۷- و قال علیه السّلام: لَا تَصْحَبِ الْمَائِقَ- فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یَوَدُّ أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ

اللغه

المائق: الأحمق.

المعنى

و نفّر عنه بضمیر صغراه قوله: فإنّه. إلى آخره. و ذلک لأنّه لحمقه یعتقد کمال نفسه و حسن أفعاله و وجوب الاقتداء بها فهو تزیّنها ویحبّ لمن یصحبه أن یکون مثله فیها، و یدعوه إلى ذلک. و تقدیر کبراه: و کلّ من کان کذلک فلا تجوز صحبته.

مطابق با حکمت ۲۹۳ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۷۷- امام (ع) فرمود: لَا تَصْحَبِ الْمَائِقَ- فَإِنَّهُ یُزَیِّنُ لَکَ فِعْلَهُ وَ یَوَدُّ أَنْ تَکُونَ مِثْلَهُ

لغت

مائق: احمق، نادان

ترجمه

«با احمق همنشینى نکن، زیرا او کار خود را در نظر تو جلوه مى‏ دهد و دوست دارد تو نیز مانند او باشى».

شرح

امام (ع) از همنشینى احمق به وسیله قیاس مضمرى بر حذر داشته است که صغراى آن جمله «فانّه…» است. توضیح آن که شخص احمق به دلیل حماقتش معتقد است که از نظر نفسانى کامل و تمام کارهایش شایسته است و باید از او پیروى کرد و کارهاى خود را جلوه مى‏دهد و از همنشینش مى‏خواهد تا مثل او باشد، و او را بر این کار دعوت مى‏کند.
کبراى مقدّر آن نیز چنین است: پس هر کس چنین باشد، همنشینى با او جایز نیست.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۸

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۶ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)مصیبت حضرت رسول (ص)

شرح ابن‏ میثم

۲۷۶- و قال علیه السّلام: على قبر رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلم ساعه دفن:- إِنَّ الصَّبْرَ لَجَمِیلٌ إِلَّا عَنْکَ- وَ إِنَّ الْجَزَعَ لَقَبِیحٌ إِلَّا عَلَیْکَ- وَ إِنَّ الْمُصَابَ بِکَ لَجَلِیلٌ وَ إِنَّهُ قَبْلَکَ وَبَعْدَکَ‏لَجَلَلٌ‏ لَقَلِیلٌ

اللغه

الجلل: الأمر الهیّن و الأمر العظیم و هو من الأضداد،

المعنى

و إنّما کان الصبر غیر جمیل فی المصیبه به صلّى اللّه علیه و آله، و الجزع علیه غیر قبیح لأنّه صلّى اللّه علیه و آله أصل الدین و القدوه فیه فالجزع فی المصیبه به یستلزم دوام تذکّره المستلزم لدوام ذکر أخلاقه و سننه و سیرته فکان غیر قبیح من هذا الوجه، أو لأنّ المصیبه به مصیبه عظیمه و هو أعظم فائت فیستحسن الجزع علیه، و أمّا الصبر فإنّه یؤول إلى سلوانه و الغفله عنه فکان غیر جمیل من هذا الوجه. و قد تعرّض لفضیله القبح من بعض الاعتبارات و لرذیله الحسن من وجه، و ظاهر أنّ المصاب به أعظم مصاب بأحد من الناس و أنّ کلّ مصاب بأحد من قبله أو بعده فهو سهل هیّن بالنسبه إلیه. و قیل: أراد أنّ المصاب به قبله عظیم على المسلمین لحذرهم منه، و بعده کذلک لاختلال أمرهم و أمر الدین بفقده.
و الأوّل أظهر.

مطابق با حکمت ۲۹۲ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۷۶- امام (ع) هنگامى که پیامبر را دفن کردند، بر مزار آن بزرگوار فرمود: إِنَّ الصَّبْرَ لَجَمِیلٌ إِلَّا عَنْکَ- وَ إِنَّ الْجَزَعَ لَقَبِیحٌ إِلَّا عَلَیْکَ- وَ إِنَّ الْمُصَابَ بِکَ لَجَلِیلٌ وَ إِنَّهُ قَبْلَکَ وَ بَعْدَکَ لَجَلَلٌ

لغت

جلل: امر آسان و نیز امر مهم و مشکل را مى‏ گویند، این لغت از اضداد است.

ترجمه

«صبر خوب است مگر نسبت به تو و بى ‏تابى بد است، مگر بر تو، و غمى که از مصیبت تو رسیده بسى بزرگ، و غمهاى پیش از تو و بعد از تو آسان و سهل است».

شرح

این سخن که صبر در مصیبت آن بزرگوار ناپسند و بى‏تابى در مورد او، بد نیست، براى آن است که او اصل و پیشواى دیانت است، پس بى‏تابى در مصیبت او باعث ادامه یاد او، و یاد او باعث یادبود همیشگى اخلاق، سنّت و روش اوست، پس به این جهت، بى‏تابى ناروا نیست، و یا از آن رو که مصیبت وى مصیبتى بزرگ و او مهمترین چیزى است که از دست رفته است بنا بر این بى‏ تابى براى او خوب است و امّا صبر، چون به معنى فراموشى و از خاطر بردن اوست، پس از این رو ناپسند است. و امام (ع) از جهتى فضیلت را ناپسند و از جهتى رذیلت را نیکو دانسته است. و بدیهى است که مصیبتى که وارد شده بود بزرگتر از مصیبتهایى بود که از شخص دیگرى مى ‏رسید، زیرا هر مصیبتى چه از افراد قبل یا بعد از او، نسبت به آن، سهل و آسان است.

بعضى گفته ‏اند: مقصود امام (ع) آن است که مصیبت وارده قبلا بر مسلمانان به دلیل ترسشان بزرگ بوده است و پس از او نیز به دلیل بر هم خوردن امر مردم و امر دین با فقدان آن بزرگوار عظیم است. امّا معناى اوّلى روشنتر و بهتر است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۸

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۵ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)نحویه تسلیت گفتن

شرح ابن‏ میثم

۲۷۵- و قال علیه السّلام: و قد عزى الأشعث بن قیس عن ابن له- :
یَا أَشْعَثُ إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ- فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ‏ذَلِکَ مِنْکَ‏مِنْکَ ذَلِکَ‏اَلرَّحِمُ- وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِی اللَّهِ مِنْ کُلِّ مُصِیبَهٍ خَلَفٌ- یَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ- جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ- وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ- یَا أَشْعَثُ ابْنُکَ سَرَّکَ وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَهٌ- وَ حَزَنَکَ وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَهٌ

المعنى

استدرجه علیه السّلام أوّلا بتحسین الحزن و أنّه فی موضعه باعتبار أنّ الرحم یستحقّ من ذی رحمه ذلک. ثمّ عقّبه بما یدلّ على قبح الجزع و الحزن بأنّ الصبر به أولى و ذلک من وجوه: أحدها: قوله: و إن تصبر. إلى قوله: خلف. و هى متّصله صغرى ضمیر تقدیر کبراه: و کلّما کان فی اللّه خلف عنه فالصبر عنه أولى. و النتیجه إن تصبر على مصیبتک فالصبر علیها أولى.

الثانی: قوله: إن صبرت. إلى قوله: و أنت مأجور: أى على صبرک و هو صغرى ضمیر أیضا تقدیر کبراه: و کلّ من جرى علیه القدر و هو مأجور على صبره فالصبر به أولى.

الثالث: نفّره عن الجزع بقوله: و إن جزعت: إلى قوله: مأزور: أى على جزعه. و أصله موزور فهمّز لمناسبه القرینه الاولى. و هو ضمیر أیضا تقدیر کبراه: و کلّ من جرى علیه القدر فهو مأزور، على حزعه دخل النار.

الرابع: قوله: سرّک و هو بلاء و فتنه. و هو تنفیر عن إفراط السرور به. و وجه کونه بلاءا أنّ الإفراط فی محبّته یستلزم رذایل خلقیّه کالجبن عمّا ینبغی من الجهاد خوف مفارقته، و کالبخل خوف فقره و نظرا له فی عاقبته، و کالحزن فی فی أمراضه و أعراضه کما قال صلّى اللّه علیه و آله: الولد محزنه مجبنه مبخله. و کذلک بغضه یستلزم رذیله العقوق و قطع الرحم و صرف المال عنه فی غیر وجهه.

فبالحرىّ أن یبتلى اللّه الوالد بولده و یطلب منه الوقوف على حدّ العدل فی حقّه. و الواو فی قوله: و هو. للحال، و هو صغرى ضمیر تقدیر کبراه: و کلّما کان کذلک فینبغی أن لا یأسف على ما فات من السرور.

الخامسه: قوله: و حزنک. إلى آخره: تنفیر عن الحزن علیه بما یلزم ترکه من الصبر على المصیبه به من ثواب اللّه و رحمته و هو صغرى ضمیر تقدیر کبراه: و کلّما هو صبر عن الحزن و هو ثواب و رحمه فینبغى أن یصبر عن الحزن علیه.

مطابق با حکمت ۲۹۱ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۷۵- امام (ع) وقتى که اشعث بن قیس را به خاطر مرگ فرزندش تسلیت مى‏ داد فرمود:
یَا أَشْعَثُ إِنْ تَحْزَنْ عَلَى ابْنِکَ- فَقَدِ اسْتَحَقَّتْ مِنْکَ ذَلِکَ الرَّحِمُ- وَ إِنْ تَصْبِرْ فَفِی اللَّهِ مِنْ کُلِّ مُصِیبَهٍ خَلَفٌ- یَا أَشْعَثُ إِنْ صَبَرْتَ- جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْجُورٌ- وَ إِنْ جَزِعْتَ جَرَى عَلَیْکَ الْقَدَرُ وَ أَنْتَ مَأْزُورٌ- یَا أَشْعَثُ ابْنُکَ سَرَّکَ وَ هُوَ بَلَاءٌ وَ فِتْنَهٌ- وَ حَزَنَکَ‏وَ هُوَ ثَوَابٌ وَ رَحْمَهٌ

ترجمه

«اى اشعث اگر به حال پسرت غمگینى، این اندوه به خاطر خویشاوندى کار شایسته ‏اى است، امّا اگر صبر کنى، در نزد خدا هر مصیبتى پاداشى دارد. اى اشعث اگر صبر کنى قضا و قدر در مورد تو جارى شود و تو به اجرت مى‏ رسى، و اگر بى‏ تابى کنى حکم الهى بر تو جارى مى‏ شود و تو گنهکار خواهى بود. [اى اشعث‏] پسرت باعث شادمانى تو بود و در عین حال گرفتارى و بلا بود، باعث غم تو شد، در حالى که پاداش و رحمت نیز هست».

شرح

امام (ع) نخست اندوه او را [در مصیبت فرزندش‏] ستوده و بجا دانسته است زیرا سزاوار است که هر خویشاوندى در مصیبت خویش خود غمگین شود. و به دنبال آن، مطالبى را که دلیل بر زشتى بى‏ تابى و غم است و صبر بر آن به جهاتى بهتر است به شرح زیر آورده است:

۱- عبارت: و ان تصبر… خلف
که یک قضیه شرطیه متّصله است، صغراى قیاس مضمرى است که کبراى مقدّر آن چنین است: و هر چه در پیشگاه خدا عوض داشته باشد صبر بر آن بهتر است. و نتیجه قیاس چنین مى‏شود: اگر بر این مصیبت صبر کنى، صبر بهتر است.

۲- عبارت: ان صبرت… و انت مأجور
یعنى: در برابر صبرت، پاداش مى‏ یابى. این جمله نیز صغراى قیاس مضمرى است که کبراى مقدّرش مى‏شود: و هر چه را که مقدّر شود شکیبایى بر آن اجر دارد، پس شکیبایى بر آن بهتر است.

۳- او را از بى‏ تابى بر حذر داشته است، با این عبارت: و ان جزعت… مأزور
یعنى در بى‏ تابى کردن، گنهکارى اصل مأزور، موزور بوده است، به خاطر این که با مأجور هم طراز باشد، با همزه استعمال شده است، و این جمله نیز قیاس مضمرى است که کبراى مقدّرش چنین است: و هر که قدر بر او جارى شده، اگر بى‏تابى کند، گنهکار است و وارد آتش جهنّم مى‏شود.

۴- عبارت: سرّک و هو بلاء و فتنه
هشدارى است نسبت به زیاده روى در شادى و سرور بر وجود فرزند. و دلیل بلا بودن آن، این است که زیاده روى در محبّت فرزند مستلزم خوى ناپسندى چون ترس از جهاد مى‏باشد. از آن رو که مبادا از فرزندش جدا شود و مانند بخل، به سبب ترس از تنگدستى فرزند و توجه به آینده او، و مثل اندوه و غم در باره بیماریها و حوادث براى او، همان طورى که پیامبر (ص) فرموده است: فرزند باعث غم، ترس و بخل است. و همچنین کینه و دشمنى با فرزند که باعث عاق کردن و قطع رحم و محروم داشتن او از مال و ثروت مى‏شود پس سزاوار است که خداوند پدر را به وسیله فرزند بیازماید و از وى بخواهد که نسبت به فرزندش به عدالت رفتار کند.
واو در و هو حالیه است و جمله، صغراى قیاس مضمرى است که کبراى مقدّر آن چنین است: و هر چه این طور باشد، سزاوار است که بر شادى از دست رفته آن تأسف نخورند.

۵- عبارت: و حزنک…
هشدارى نسبت به اندوه در مصیبت است به دلیل آن که لازمه ترک اندوه، صبر بر مصیبت است که اجر و رحمت خدا را در پى دارد، و این عبارت مقدمه صغراى قیاس مضمرى است که کبراى مقدر آن چنین است: و هر صبرى بر اندوه، خود اجر و رحمتى در پى دارد، پس سزاوار است که بر این اندوه صبر کنند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۴ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)شکر نعمت

شرح ابن‏ میثم

۲۷۴- و قال علیه السّلام: لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ سُبْحَانَهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ- لَکَانَ یَجِبُ أَلَّا یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ

المعنى

لمّا کان شکر النعمه بالاقوال و الأفعال المطابقه لها واجبا عقلا وجب ترک المعصیه الّذی هو لازم للطاعه الواجبه لأنّ لازم الواجب واجب، و مقتضى الکلمه أنّه لو لم یتوعّد اللّه على معصیته لکان یجب ترکها شکرا له: أى لأجل شکره فکیف و قد توعّد مع ذلک علیها فبالأولى أن یجب ترکها.

مطابق با حکمت ۲۹۰ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۷۴- امام (ع) فرمود: لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللَّهُ عَلَى مَعْصِیَتِهِ- لَکَانَ یَجِبُ أَلَّا یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ

ترجمه

«[حتى‏] اگر خداوند در برابر نافرمانى خود، وعده عذاب نداده بود، براى سپاس از نعمتهایش واجب بود نافرمانى نکنند».

شرح

چون شکر نعمت، در گفتار و رفتار مطابق هم، عقلا واجب است، ترک معصیت هم که ملازم با طاعت واجبه است، آن هم واجب مى‏شود، زیرا لازم واجب نیز واجب است. و مقتضاى این سخن آن است که اگر خداوند در برابر نافرمانى خود وعده عذاب نداده بود باز هم ترک معصیت به خاطر شکر نعمت واجب بود، تا چه رسد که وعده عذاب هم براى نافرمانى داده است، بنا بر این به طریق اولى باید ترک معصیت کرد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۳ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۲۷۳- و قال علیه السّلام: کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ- وَ کَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ- وَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ- فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ- وَ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً- فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ- وَ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً- فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَلَیْثُ غَابٍ‏لَیْثٌ عَادٍ وَ صِلُّ وَادٍ- لَا یُدْلِی بِحُجَّهٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً- وَکَانَ لَا یَلُومُ أَحَداً- عَلَى مَا لَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ- وَ کَانَ لَا یَشْکُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ- وَ کَانَ‏یَقُولُ مَایَفْعَلُ‏مَا یَقُولُ‏وَ لَا یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُ- وَ کَانَ إِذَا غُلِبَ عَلَى الْکَلَامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ- وَ کَانَ عَلَى‏أَنْ یَسْمَعَ‏مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ- وَ کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ- یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَخَالَفَهُ- فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا- فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا- فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ أقول: ذکر هذا الفصل ابن المقفّع فی أدبه و نسبه إلى الحسن بن علىّ علیهما السّلام

اللغه

و بد غلب: و نقع الغلیل: سکن العطش. و أدلى بحجّته: أرسلها و احتجّ بها. و بدهه‏

الأمر: أتاه من غیر تأهّب له.

و المشار إلیه قیل: هو أبو ذرّ الغفاری. و قیل: هو عثمان بن مظعون.

و قد وصفه باثنتى عشره فضیله:

إحداها: أنّه کان یستصغر الدنیا و ینظر إلیها بعین الاحتقار
و ظاهر أنّ ذلک یستلزم عظمه فی عیون أهل اللّه.

الثانیه: أنّه کان خارجا عن سلطان بطنه
و هو کنایه عن خروجه من أسر شهوته و خلاصه من رذیله الفجور إلى فضیله العفّه. فکفّ شهوته عمّا لا یجد یستلزم عدم رذیله الحرص و الحسد و نحوهما، و عدم إکثاره ممّا یجد یستلزم نزاهته عن رذیله الشره و النهم و نحوهما.

الثالثه: فضیله العدل فی الکلام و السکوت
أى أنّه ینطق بالحکمه فی موضعها.
و أمّا غلبه السکوت علیه فلقوّه عقله کما قال علیه السّلام فیما قبل: إذا تمّ العقل نقص الکلام.

الرابعه: أنّه کان ضعیفا مستضعفا
أى فقیرا منظورا إلیه بعین الذلّه و الفقر و ذلک من لوازم فضیله التواضع.

الخامسه: فضیله الشجاعه عند الجدّ فی الحرب و الغضب للّه
و کنّى عن ذلک بقوله: فإذا جاء الجدّ. إلى قوله: واد. و استعار لفظ اللیث باعتبار سطوته و عدوانه و لفظ الصلّ باعتبار بأسه و نکایته فی العدوّ، و المثل یضرب بحیّه الوادى فی الشجاعه و نکایه السمّ.

السادسه: أنّه لا یدلى بحجّته حتّى یجد قاضیا
و هو من فضیله العدل فی وضع الأشیاء مواضعها.

السابعه: کونه لا یلوم أحدا على أمر یحتمل العذر إلّا بعد سماع الاعتذار
فإن کان هناک عذر قبله. و ذلک مع لوازم العدل و الإنصاف و فضیله الثبات و احتمال المکروه.

الثامنه: کونه لا یشکو ما ینزل به من الأمراض
لتسلیمه أحکام اللّه و رضاه بها بل لعلّه یحکیها بعد برئه على سبیل الإخبار دون الشکایه. و إنّه کان یکتم مرضه‏کیلا یتکلّف الناس زیارته فیشقّ علیهم ذلک.

التاسعه: کان یطابق بفعله قوله
و یحترز عن الکذب و الخلف.

العاشره: کان یترک المماراه و المجادله و المغالبه فی الأقوال
و یعدل إلى السکوت إذا غولب فی القول، و ذلک من فضیله الحکمه. لعلمه بمواقع السکوت و الکلام، و من فضیلته. لقهره قوّته الغضبیّه فی المغالبه.

الحادیه عشر: و کان أحرص على الإسماع منه على الکلام
ترجیحا لجانب الاستفاده على الإفاده، و الأوّل أهمّ من الثانی. و ذلک من فضیله الحکمه.

الثانیه عشر: و کان إذا خطر بباله أمران دفعه من غیر سابقه فکّر فی أیّهما أصلح.
مثلا کالتزویج و عدمه فکّر فی أیّهما أقرب إلى الهوى و میل الشهوه کالتزویج فخالفه إلى ترکه. و لمّا کان غرض الفصل أن یقتدی السامعون بالفضایل المذکوره أمرهم علیه السّلام بلزومها و التنافس فیها أو فی بعضها إن لم یمکن الکلّ، و رغّب فی ذلک بقوله: فاعلموا. إلى آخره. و هو صغرى ضمیر تقدیر کبراه: و کلّما کان خیرا فینبغى لزومه و التنافس فیه.

مطابق با حکمت ۲۸۹ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۷۳- امام (ع) فرمود: وَ قَالَ ع: کَانَ لِی فِیمَا مَضَى أَخٌ فِی اللَّهِ- وَ کَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ- وَ کَانَ خَارِجاً مِنْ سُلْطَانِ بَطْنِهِ- فَلَا یَشْتَهِی مَا لَا یَجِدُ وَ لَا یُکْثِرُ إِذَا وَجَدَ- وَ کَانَ أَکْثَرَ دَهْرِهِ صَامِتاً- فَإِنْ قَالَ بَذَّ الْقَائِلِینَ وَ نَقَعَ غَلِیلَ السَّائِلِینَ- وَ کَانَ ضَعِیفاً مُسْتَضْعَفاً- فَإِنْ جَاءَ الْجِدُّ فَهُوَ لَیْثُ غَابٍ وَ صِلُّ وَادٍ- لَا یُدْلِی بِحُجَّهٍ حَتَّى یَأْتِیَ قَاضِیاً- وَ کَانَ لَا یَلُومُ أَحَداً- عَلَى مَا یَجِدُ الْعُذْرَ فِی مِثْلِهِ حَتَّى یَسْمَعَ اعْتِذَارَهُ- وَ کَانَ لَا یَشْکُو وَجَعاً إِلَّا عِنْدَ بُرْئِهِ- وَ کَانَ یَفْعَلُ مَا یَقُولُ وَ لَا یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُ- وَ کَانَ إِذَا غُلِبَ‏ عَلَى الْکَلَامِ لَمْ یُغْلَبْ عَلَى السُّکُوتِ- وَ کَانَ عَلَى مَا یَسْمَعُ أَحْرَصَ مِنْهُ عَلَى أَنْ یَتَکَلَّمَ- وَ کَانَ إِذَا بَدَهَهُ أَمْرَانِ- یَنْظُرُ أَیُّهُمَا أَقْرَبُ إِلَى الْهَوَى فَخَالَفَهُ- فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْخَلَائِقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا- فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِیعُوهَا- فَاعْلَمُوا أَنَّ أَخْذَ الْقَلِیلِ خَیْرٌ مِنْ تَرْکِ الْکَثِیرِ

لغات

بدّ: غلبه کرد بدهه الامر: ناگهانى کارى پیش آمد ادلى بحجّته: برهانش را اقامه کرد نقع الغلیل: عطش را فرو نشاند

ترجمه

«در زمان گذشته برادرى دینى داشتیم که کوچک بودن دنیا در نظر او باعث بزرگى او در نظر من بود. او زیر سلطه شکمش نبود، چیزى را که بدان دسترسى نداشت آرزو نمى‏ کرد. و اگر داشت زیاده روى نمى ‏کرد، در بیشتر اوقاتش ساکت بود، و اگر سخن مى ‏گفت، گویندگان را مغلوب مى ‏کرد. و عطش پرسش کنندگان را فرو مى‏ نشاند. ناتوان بود، و به دیگران هم ناتوان مى ‏نمود، امّا هر گاه وقت تلاش مى‏ رسید، شیر خشمگین و مار بیابانى پر از زهرى بود. تا نزد داور نمى ‏آمد، برهان اقامه نمى‏ کرد، و تا عذر کسى را به خاطر عملى که امکان عذرى در آن بود، نمى‏ شنید، او را سرزنش نمى‏کرد. و از دردى گله نمى‏ کرد، مگر وقتى که بهبود مى ‏یافت، آنچه مى‏ گفت انجام مى داد و آنچه نمى‏ کرد نمى‏گفت: اگر در سخنگویى بر او غالب مى ‏شدند، در خاموشى بر وى غلبه نمى‏ یافتند. به شنیدن حریصتر بود تا به سخن گفتن. و اگر ناگهان در برابر دو عمل قرار مى ‏گرفت و مى‏ دید که یکى به خواهش نفس نزدیکتر است، با آن مخالفت مى‏ کرد، پس شما هم این صفات را فرا گیرید، و به آنها علاقمند باشید و اگر نتوانستید، بدانید که گرفتن اندک بهتر از واگذاشتن بسیار است.»

شرح

ابن مقفّع این بخش از سخنان امام (ع) را در کتاب ادب، خود، نقل ‏کرده و به امام حسن بن على (ع) نسبت داده است.
شخص مورد نظر را بعضى گفته ‏اند، ابو ذر غفارى است، و بعضى گفته ‏اند، عثمان بن مظعون است و او را با دوازده فضیلت تعریف و توصیف نموده است:

۱- یکى آن که وى دنیا را ناچیز مى‏ شمارد و با نظر حقارت به آن مى‏ نگرد، بدیهى است که این خود باعث عظمت او در نظر مردان خدا مى‏ گردد.

۲- وى از تحت نفوذ شکمش بیرون است، و آن کنایه از بیرون بودن اوست از اسارت شهوت و خلاصى ‏اش از بند صفت ناپسند بدکارگى و گرایش وى به سوى فضیلت عفّت. خوددارى از آنچه بدان دسترسى ندارد باعث آلوده نشدن وى به صفات ناپسند حرص، حسد و امثال آنها شده، و نیز زیاده روى نکردن او در مورد آنچه به دست مى ‏آورد، باعث مبرّا بودن او از صفت ناپسند آزمندى و پرخورى و امثال اینهاست.

۳- فضیلت میانه روى در سخن گفتن و خاموشى به این معنى که او در جاى خود، سخن حکیمانه مى‏ گوید، و امّا چیره شدن سکوت بر او، دلیل توان عقلى اوست، چنان که قبلا از امام (ع) نقل کردیم، وقتى که عقل کامل شد، سخن کم مى‏ شود.

۴- او ناتوان بود، و دیگران هم او را ناتوان مى ‏دیدند، یعنى تهیدست بود، و دیگران او را به چشم ذلّت و فقر مى‏ نگریستند، و اینها از لوازم فضیلت تواضع است.

۵- فضیلت شجاعت به هنگام تلاش در جنگ و خشم براى خدا، و با عبارت: فاذا جاء الجدّ… واد کنایه از همین فضیلت است.
کلمه لیث (شیر) را از نظر سطوت و حمله ‏اش، و کلمه: صلّ (مار سمّى) را از جهت ایجاد ترس، و کشتن دشمن، استعاره آورده است، به مار بیابانى دردلاورى و کشندگى زهر مثل مى‏ زنند.

۶- وى برهانى اقامه نمى‏ کرد تا این که نزد داور مى‏آمد، و این مربوط به فضیلت عدالت است، در این که هر چیزى را در جاى خود به کار مى‏برد.

۷- کسى را به خاطر عملى که امکان عذرى در آن بود، سرزنش نمى‏ کرد، مگر پس از این که به عذر آوردن او گوش فرا مى‏داد، پس اگر عذرى داشت مى ‏پذیرفت. و این هم از لوازم عدل و داد، و فضیلت پایدارى و تحمّل سختى است.

۸- وى به خاطر تسلیم بودنش به حکم الهى و تن دادن به رضاى پروردگار، از بیماریى که بر او عارض مى‏ شد، گله نمى‏ کرد، بلکه شاید آن را پس از بهبودى، به عنوان خبر و نه شکوه به دیگران نقل مى‏ کرد، او بیمارى خود را از دیگران پنهان مى‏ داشت تا باعث زحمت مردم نشود که او را عیادت کنند و به زحمت بیفتند.

۹- گفتار و رفتارش مطابق بودند و از دروغ و خلاف دورى مى‏ کرد.

۱۰- لجاجت، جدال و مشاجره در گفتار نمى‏ کرد، و هر گاه در گفتار مغلوب مى ‏شد سکوت اختیار مى‏کرد، و این از فضیلت حکمت است، چون موارد خاموشى و سخن را بخوبى مى دانست، و از جمله فضیلت او، غلبه وى بر خشم خود در وقت مشاجره است.

۱۱- به شنیدن حریصتر بود تا سخن گفتن، چون طرف فایده بردن را بر فایده رساندن ترجیح مى ‏داد، چه اوّلى مهمتر از دوّمى است و آن بخشى از فضیلت حکمت است.

۱۲- و اگر ناگهان دو عمل بدون سابقه از ذهنش مى‏ گذشت، مى‏ اندیشید که کدام یک شایسته‏تر است، مثلا ازدواج کردن بهتر است یا نکردن فکر مى‏ کرد: کدام به هواى نفس و شهوت،- مثل ازدواج- نزدیکتر است، پس با آن مخالفت مى‏ کرد.

چون هدف از این بخش سخن امام (ع) آن بود که شنوندگان از فضایل نامبرده پیروى کنند، آنان را امر فرمود تا بدان صفات پایبند بوده و در تمام یا بعضى از آنها بر دیگران سبقت گیرند و با عبارت: فاعلموا… که صغراى قیاس مضمر است، تشویق نموده است و کبراى مقدر آن نیز چنین است: هر کارى که نیکو باشد پس باید بر آن مداومت داشت و بر دیگران در انجام آن سبقت جست.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۲۵

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۲ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)علم

شرح ابن‏ میثم

۲۷۲- و قال علیه السّلام: إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَیْهِ الْعِلْمَ

المعنى

و حظر العلم بإعداده لغیره و تعویق أسبابه بحیث ینصرف عنه فلا یکون له استعداده، و ظاهر أنّ الجهل من أشدّ الرذائل و أصعبها داء و هو طرف التفریط من فضیله العلم و الأدب کما سبقت الإشاره إلیه غیر مرّه.

مطابق با حکمت ۲۸۸ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۷۲- امام (ع) فرمود: إِذَا أَرْذَلَ اللَّهُ عَبْداً حَظَرَ عَلَیْهِ الْعِلْمَ

ترجمه

«هر گاه خداوند بنده ‏اى را خوار و پست کند علم و دانش را از او باز دارد».

شرح

بازداشتن علم، بدین نحو است که خداوند شخص را بر کار دیگرى آماده مى‏ سازد و وسایل علم را براى وى جور مى‏ کند بطورى که از آن منصرف مى‏ گردد و آمادگى فراگیرى آن را نمى‏ یابد. بدیهى است که جهل از بدترین پستى‏ها و بدترین دردهاست و کمبود و تفریط از فضیلت دانش و ادب است. بارها قبلا به این مطلب اشاره شده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۷

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۱ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)قدر

شرح ابن‏ میثم

۲۷۱- و سئل علیه السّلام عن القدر فقال: طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ- وَبَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ- وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوهُ

المعنى

أقول: السؤال عن مهیّه القدر و کیفیّه وقوع الأفعال بحسبه. و هذه المسأله من مسائل العلم الإلهىّ و فیها خبط عظیم بین الحکماء و المتکلّمین، و قد نبّهنا على ما هو الحقّ فیها فیما سبق و لصعوبتها کان الخوض فیها مظنّه الضلال و التیه فی بحر لا ساحل له فلذلک نفّر علیه السّلام عن الخوض فیها بضمائر ثلاثه:

أحدها: أنّها طریق مظلم، و تقدیر الکبرى: و کلّ طریق مظلم فلا یجوز سلوکه. و ینتجه قوله: لا تسلکوه. و استعار لفظ المظلم له باعتبار کونه کثیر الشبهات لا یهتدى فیه للحقّ.

الثانی: أنّه بحر عمیق. و استعار لفظ البحر بصفه العمق له باعتبار غرق الأفکار فیه، و تقدیر کبراه: و کلّ بحر عمیق فلا یجوز و لوجه. و ینتجه قوله: فلا تلجوه.

الثالث: أنّه سرّ اللّه: أى سرّ اللّه قد أحبّ کتمه و منع من الخوض فیه، و تقدیر کبراه: و کلّما کان کذلک فلا یجوز تکلّف الخوض فیه و هتکه. و فی معناه کلّ غامض من غوامض العلم لا یجوز کشفه إلّا للأولیاء و أفراد العلماء فهو من أسرار اللّه.

مطابق با حکمت ۲۸۷ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۷۱- از امام (ع) راجع به قدر سؤال شد، آن بزرگوار فرمود: طَرِیقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُکُوهُ- وَ بَحْرٌ عَمِیقٌ فَلَا تَلِجُوهُ- وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَکَلَّفُوهُ

ترجمه

«راهى است تاریک، آن را نپیمایید، و دریایى است عمیق، در آن وارد نشوید و راز نهفته الهى است، خود را در باره آن به زحمت نیندازید».

شرح

پرسش از حقیقت قدر و چگونگى انجام کارها بر طبق آن است، و این مسأله از جمله مسائل علم الهى است، و جاى اشتباه بزرگ بین حکما و متکلّمین است، و ما آنچه درست بود پیش از این، در این باره توضیح دادیم، و به خاطر دشوارى مطلب، فرو رفتن در آن، جاى گمراهى و سرگردانى در دریاى بى‏کران است، و از این رو امام (ع) از فرو رفتن در آن به وسیله سه قیاس مضمر منع کرده است:

۱- راهى است تاریک، کبراى مقدّر چنین است: و پیمودن راههاى تاریک روا نیست و نتیجه مى‏گیرد: آن را نپیمایید. کلمه: المظلم را براى چنان راهى از آن جهت استعاره آورده است که در آن شبهات زیادى وجود دارد که باعث گم کردن راه مى‏ شود.

۲- دریائى ژرف است. کلمه: البحر را با صفت عمیق براى قدر استعاره آورده است که اندیشه‏ ها در آن غرق شده‏اند، و کبراى مقدّر آن چنین است: وارد شدن به دریاهاى ژرف روا نیست، و نتیجه مى‏ گیرد: پس وارد آن نشوید.

۳- آن راز نهفته خداست. یعنى راز الهى است که خداوند دوست داشته مخفى بدارد و از فرورفتن در آن منع کرده است، کبراى مقدّر آن چنین است: و هر چه این طور باشد، به زحمت فرو رفتن در آن و گشودن آن روا نیست. و از این عبارت استفاده مى‏ شود که هر مشکلى از مشکلات علمى جز براى اولیا و دانشمندان برجسته قابل کشف نیست و از اسرار الهى است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۸

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۰ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۲۷۰- و قال علیه السّلام: مَا قَالَ النَّاسُ لِشَیْ‏ءٍ طُوبَى لَهُ- إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَلَهُ الدَّهْرُ یَوْمَ سَوْءٍ

المعنى

أى ما استحسن الناس من الدنیا شیئا إلّا و فی قوّه الدهر إعداد لفساده و إهلاکه یوما ما. و لابدّ من خروج ما فیه بالقوّه إلى الفعل.

مطابق با حکمت ۲۸۶ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۷۰- امام (ع) فرمود: مَا قَالَ النَّاسُ لِشَیْ‏ءٍ طُوبَى لَهُ- إِلَّا وَ قَدْ خَبَأَ لَهُ الدَّهْرُ یَوْمَ سَوْءٍ

ترجمه
«مردم در هیچ مورد نگفتند، خوشا به حالش، مگر آن که روزگار، روز ناخوشى را برایش مخفى داشت».
شرح
یعنى مردم چیزى را در دنیا تحسین نکردند، مگر این که روزگار زمینه نابودى آن را براى روزى فراهم کرد و هر بالقوّه‏اى ناگزیر از رسیدن به فعلیّت است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۹ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۲۶۹- و قال علیه السّلام: کُلُّ مُعَاجَلٍ یَسْأَلُ الْإِنْظَارَ- وَ کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ‏

المعنى
و هو توبیخ على ترک العمل الصالح للمعاجل و المؤجّل.

مطابق با حکمت ۲۸۵ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۶۹- امام (ع) فرمود: کُلُّ مُعَاجَلٍ یَسْأَلُ الْإِنْظَارَ- وَ کُلُّ مُؤَجَّلٍ یَتَعَلَّلُ بِالتَّسْوِیفِ

ترجمه

«هر که شتاب و تعجیل دارد، مهلت خواهد، و هر که را مهلت دهند، با امروز و فردا کردن بهانه جویى مى‏ کند».

شرح

این عبارت امام (ع) سرزنشى است براى کسانى که در حال تعجیل و در مهلت و فرصت از عمل صالح دورى مى‏ جویند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

بازدیدها: ۲۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۸ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۲۶۸- و قال علیه السّلام: قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِینَ

المعنى

أى العلم بالدین و ما بلّغه الرسول صلّى اللّه علیه و آله من البشاره و النذاره فإنّ ذلک قاطع لعذر من عساه یقول: إنّا کنّا عن هذا غافلین. کما قال تعالى رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ«» الآیه.

مطابق با حکمت ۲۸۴ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۶۸- امام (ع) فرمود: قَطَعَ الْعِلْمُ عُذْرَ الْمُتَعَلِّلِینَ

ترجمه

«علم، راه را بر بهانه جویان مى‏ بندد».

شرح

یعنى علم به امور دینى و آنچه از مژده و بیم که پیامبر (ص) آورده است، راه بهانه را به کسانى که مى‏ گویند: ما از آن ناآگاه بودیم، مى‏ بندد، همان طورى که خداوند متعال فرموده است: رُسُلًا مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۷ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۲۶۷- و قال علیه السّلام: جَاهِلُکُمْ مُزْدَادٌ وَ عَالِمُکُمْ مُسَوِّفٌ

المعنى

مزداد أى من الإثم. مسوّف: أى بالتوبه. و روى: عالمکم مسوّف.

مطابق با حکمت ۲۸۳ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۶۷- امام (ع) فرمود: جَاهِلُکُمْ مُزْدَادٌ مُسَوِّفٌ

لغت

مزداد: مرتکب گناه فراوان

ترجمه

«نادان شما گناه زیادى مرتکب مى‏ شود و امروز و فردا مى‏ کند».

شرح

مسوّف: یعنى کسى که امروز و فردا کرده و توبه را به تأخیر مى‏ اندازد.
بعضى روایت کرده‏ اند: «عالمکم مسوّف» یعنى: داناى شما کار را به تأخیر مى ‏اندازد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

 

بازدیدها: ۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۶ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)پند واندرز

شرح ابن‏ میثم

۲۶۶- و قال علیه السّلام: بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الْمَوْعِظَهِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّهِ

المعنى

استعار لفظ الحجاب لما یعرض للنفوس من الهیئات البدنیّه المغفله عن النظر فی العبر و قبول الموعظه و الانتفاع بها.

مطابق با حکمت ۲۸۲ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۶۶- امام (ع) فرمود: بَیْنَکُمْ وَ بَیْنَ الْمَوْعِظَهِ حِجَابٌ مِنَ الْغِرَّهِ

ترجمه

«میان شما و پند و اندرز، پرده ‏اى از غفلت و غرور وجود دارد».

شرح

کلمه: حجاب (پرده) را براى آنچه از هیأتهاى بدنى که عارض بر نفوس مى‏ گردند و باعث غفلت از نگاه عبرت آمیز و پذیرش موعظه و بهره‏مندى از آن است، استعاره آورده است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۵ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)پند واندرز

شرح ابن‏ میثم

۲۶۵- و قال علیه السّلام: لَیْسَتِ الرُّؤْیَهُاَلرَّوِیَّهُ کَالْمُعَایَنَهِمَعَ الْإِبْصَارِ- فَقَدْ تَکْذِبُ الْعُیُونُ أَهْلَهَا- وَ لَا یَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ

المعنى

هذا تنبیه على وجوب إعمال الفکر فیما ینبغی، و أنّ العقل هو مستند الحواسّ‏ و هو الناقد البصیر و الناصح الشفیق الّذى لا یغشّ من استنصحه. و استعار لفظ الاستنصاح لمراجعته و إعماله بصدق و توجّهه إلى استخراج الآراء الصالحه، و لفظ الغشّ لکذبه: أى لا یکذب من استنصحه و جعله رائدا له و أمّا الحواسّ فقد تکذب أهلها. و اعلم أنّ البصر و غیره من الحواسّ الظاهره لا حکم له، و أمّا الحکم ببعض المحسوسات على بعض فحکم العقل بواسطه الخیال و الوهم، و کلّما عرض فی تلک الأحکام من الغلط فهو من أغلاط الوهم على ما تبیّن فی موضعه، و حینئذ یکون قوله: و قد تکذب العیون أهلها: أى قد یکذب الأحکام الوهمیّه على مدرکات العیون کالحکم بکون القطره النازله خطّا مستقیما و الشعله الّتی تدار بسرعه کالدائره و نحوه.

مطابق با حکمت ۲۸۱ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۶۵- امام (ع) فرمود: لَیْسَتِ الرَّوِیَّهُ کَالْمُعَایَنَهِ مَعَ الْإِبْصَارِ- فَقَدْ تَکْذِبُ الْعُیُونُ أَهْلَهَا- وَ لَا یَغُشُّ الْعَقْلُ مَنِ اسْتَنْصَحَهُ

ترجمه

«ادراک با عقل و اندیشه مانند دیدن با چشمها نیست که گاهى چشمها به صاحب خود دروغ مى‏ گویند، در صورتى که عقل، به هر که از او پند و اندرز بطلبد، خیانت نمى‏ کند.»

شرح

این سخن امام (ع) در باره ضرورت به کار بردن فکر است در جایى که شایسته اندیشیدن است و در باره عقل که مرجع حواس و تیزبین و نصیحت کننده دلسوزى است که به نصیحت خواه خیانت نمى‏کند. کلمه استنصاح (نصیحت خواستن) را براى مراجعه و در راه درست به کار بردن عقل و توجّه آن به کسب نظرات درست استعاره آورده است، و کلمه الغش (خیانت) را براى دروغ گفتن‏ استعاره آورده است، یعنى عقل به کسى که از آن نصیحت بخواهد و او را فرا راه خود قرار دهد، دروغ نمى‏گوید، اما حواسّ گاهى به صاحب خود دروغ مى‏گویند. بدان که چشم و دیگر حواسّ ظاهر هیچ گونه حکمى از خود ندارند، اما حکومت بعضى از محسوسات نسبت به بعضى دیگر، حکم عقل به وسیله خیال و وهم است. و هر چه در این موارد، حکم غلط صورت بگیرد، از اشتباهات قوه وهم است همان طورى که در جاى خود به ثبوت رسیده است، و در این صورت، عبارت امام (ع): و قد تکذب العیون اهلها به این معنى است که احکام وهمیه روى مدرکات چشم- مانند حکم بر این که قطره باران، خط راست و آتش گردانى که به سرعت مى‏گردد، دایره است و نظایر اینها- گاهى دروغ و خطا مى‏باشند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۸

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۴ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)سفرآخرت

شرح ابن‏ میثم

۲۶۴- و قال علیه السّلام: مَنْ تَذَکَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ

المعنى

و أراد أنّ المتذکّر لبعد طریق الآخره یلزمه الاستعداد لها بالتقوى.

مطابق با حکمت ۲۸۰ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۶۴- امام (ع) فرمود: مَنْ تَذَکَّرَ بُعْدَ السَّفَرِ اسْتَعَدَّ

ترجمه

«هر کس دورى سفر آخرت را به خاطر داشته باشد، آماده مى‏ شود».

شرح

مقصود امام (ع) آن است که شخصى که به یاد دورى راه آخرت است باید به وسیله تقوا و پرهیزگارى آماده آن سفر گردد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۳ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)واجبات و مستحبات

شرح ابن‏ میثم

۲۶۳- و قال علیه السّلام: إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا

المعنى

أى إذا أخلّت ببعض شرائط الفرائض وجب ترکها، و قد مرّ ذلک مشروحا.

مطابق با حکمت ۲۷۹ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۶۳- امام (ع) فرمود: إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا

ترجمه

«هرگاه مستحبات به واجبات لطمه بزنند، آنها را ترک کنید.»

شرح

یعنى: هرگاه مستحبّات باعث اشکال برخى از شرایط واجبات گردند، ترک چنان مستحباتى واجب است، و این مطلب به طور مشروح گذشت.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۲ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۲۶۲- و قال علیه السّلام: قَلِیلٌ تَدُومُ عَلَیْهِ أَرْجَى مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ

المعنى

و أراد من الأفعال. فإنّ القلیل الدائم أکثر من الکثیر المملول المنقطع و أقوى إعدادا للنفس فکان أنفع فی الآخره.

مطابق با حکمت ۲۷۸ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۶۲- امام (ع) فرمود: قَلِیلٌ تَدُومُ عَلَیْهِ أَرْجَى مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ

ترجمه

«کار اندکى که در آن مداومت کنى، امید بخش‏تر از کار زیادى است که از آن خسته و ملول گردى.»

شرح

مقصود امام (ع) این است که از کارها کار اندک مداوم، پر ارزش‏تر است از کار زیاد خسته کننده و غیر مداوم، و نفس را بهتر آماده مى‏ سازد، پس در آخرت سود بیشترى دارد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۱۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۱ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ میثم

۲۶۱- و قال علیه السّلام: لَا وَ الَّذِی أَمْسَیْنَا مِنْهُ فِی غُبْرِغُبَّرِ لَیْلَهٍ دَهْمَاءَ- تَکْشِرُ عَنْ یَوْمٍ أَغَرَّ مَا کَانَ کَذَا وَ کَذَا

اللغه

فغبر اللیل: بقایاه. و الدهماء: السوداء. و التکشّر: التبسّم بحیث تبدو الأسنان. و الأغرّ: الواضح.

المعنى

و لفظ التکشّر مستعار للیله باعتبار إسفارها عن ضوء یومها. فهى کالضاحکه. و الیمین فی غایه الفصاحه، و عن مثلها ینفعل الحالف و السامع.

مطابق با حکمت ۲۷۷ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۶۱- امام (ع) فرمود: لَا وَ الَّذِی أَمْسَیْنَا مِنْهُ فِی غُبَّرِ لَیْلَهٍ دَهْمَاءَ- تَکْشِرُ عَنْ یَوْمٍ أَغَرَّ مَا کَانَ کَذَا وَ کَذَا

لغات

غبر اللیل: باقیمانده شب دهماء: سیاه، تار تکشّر: لبخند بطورى که دندانها دیده شوند اغرّ: روشن، واضح

ترجمه

«نه، به خدایى که به قدرت او شب کردیم، در باقیمانده شب تارى که از روز روشن جداست، که چنین و چنان نبوده است».

شرح

کلمه: تکشّر عاریه براى شب آمده است از آن رو که از روشنى روز جدا شده، همچون کسى که مى‏ خندد، و این سوگند در نهایت فصاحت است، و از چنین فصاحتى سوگند خورنده و شنونده منفعل مى‏ گردد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

بازدیدها: ۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۰ متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)دعا

شرح ابن‏ میثم

۲۶۰- و قال علیه السّلام: اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ- مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ‏تَحْسُنَ فِی لَامِعَهِ الْعُیُونِ عَلَانِیَتِی- وَ تُقَبِّحَ فِیمَا أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِی- مُحَافِظاً عَلَى رِیَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِی- بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّی- فَأُبْدِیَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِی- وَ أُفْضِیَ إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِی- تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِکَ

اللغه

أفضى: أصل.

المعنى

و استعاذ باللّه أن یجتمع له حسن الظنّ فی عیون الناس مع قبح‏ باطنه عند اللّه بالریاء و التصنّع بالزهاده و العباده الظاهره لغایه طلب الدنیا. و لا معه العیون إضافه للصفه إلى الموصوف: أى العیون اللامعه. و محافظا حال. و تقرّبا و تباعدا مصدران سدّا مسدّ الحال، و یحتمل نصبهما على المفعول.

مطابق با حکمت ۲۷۶ نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ میثم

۲۶۰- امام (ع) فرمود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ- مِنْ أَنْ تَحْسُنَ فِی لَامِعَهِ الْعُیُونِ عَلَانِیَتِی- وَ تَقْبُحَ فِیمَا أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِی- مُحَافِظاً عَلَى رِیَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِی- بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّی- فَأُبْدِیَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِی- وَ أُفْضِیَ إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِی- تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِکَ

لغت

أفضى: مى‏رسانم

ترجمه

«بار خدایا پناه مى ‏برم به تو از این که در انظار، ظاهر من نیکو و باطنم در آنچه پنهان مى ‏دارم نزد تو زشت باشد و خود را با ریا نزد مردم حفظ کنم، با همه آنچه تو از خودم به آن آگاهترى، پس ظاهر خود را به مردم بنمایانم و کردار بدم را نزد تو بیاورم و در نتیجه به بندگانت نزدیک و از رضا و خشنودیهاى تو دور شوم».

شرح

امام (ع) به خدا پناه برده است از این که حسن ظن در انتظار مردم و زشتى باطن خود در نزد خدا را- به وسیله خود نمایى به زهد و عبادت ظاهرى آن هم به منظور دنیا- با هم در خود جمع کند.
لامعه العیون اضافه صفت به موصوف است، یعنى: جلوى چشمان.
«محافظا» حال است. تقربا و تباعدا دو مصدرند که به جاى حال نشسته ‏اند، و احتمال دارد، مفعول و منصوب باشند.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم)، ج۵ // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

 

بازدیدها: ۲۲