77 از نامه هاى امام ( ع ) در پاسخ ابو موسى اشعرى درباره حكمين ، اين نامه را سعيد بن يحيى اموى در كتاب المغازى نقل كرده است .
فَإِنَّ اَلنَّاسَ قَدْ تَغَيَّرَ كَثِيرٌ مِنْهُمْ عَنْ كَثِيرٍ مِنْ حَظِّهِمْ فَمَالُوا مَعَ اَلدُّنْيَا وَ نَطَقُوا بِالْهَوَى وَ إِنِّي نَزَلْتُ مِنْ هَذَا اَلْأَمْرِ مَنْزِلاً مُعْجِباً اِجْتَمَعَ بِهِ أَقْوَامٌ أَعْجَبَتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ وَ أَنَا أُدَاوِي مِنْهُمْ قَرْحاً أَخَافُ أَنْ يَكُونَ عَلَقاً وَ لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ ؟ مُحَمَّدٍ ص ؟ وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ اَلثَّوَابِ وَ كَرَمَ اَلْمَآبِ وَ سَأَفِي بِالَّذِي وَأَيْتُ عَلَى نَفْسِي وَ إِنْ تَغَيَّرْتَ عَنْ صَالِحِ مَا فَارَقْتَنِي عَلَيْهِ فَإِنَّ اَلشَّقِيَّ مَنْ حُرِمَ نَفْعَ مَا أُوتِيَ مِنَ اَلْعَقْلِ وَ اَلتَّجْرِبَةِ وَ إِنِّي لَأَعْبَدُ أَنْ يَقُولَ قَائِلٌ بِبَاطِلٍ وَ أَنْ أُفْسِدَ أَمْراً قَدْ أَصْلَحَهُ اَللَّهُ فَدَعْ مَا لاَ تَعْرِفُ فَإِنَّ شِرَارَ اَلنَّاسِ طَائِرُونَ إِلَيْكَ بِأَقَاوِيلِ اَلسُّوءِ
لغات
علق : خون بسته
وأيت : وعده دادم
أعبد : انكار مىكنم
ترجمه
« چه بسيارى از مردم كه از بهره هاى زياد خود بى نصيب ماندند ، پس رو به دنيا آوردند و از روى هواى نفس سخن گفتند ، و من در امر خلافت به جاى شگفت آورى رسيدهام كه در آنجا گروههايى گرد آمدهاند كه هواى نفس آنها را به خودبينى واداشته است ، و من زخمى از آنها را معالجه مىكنم كه مىترسم به خون بسته تبديل شود .
پس بدان كه هيچ مردى بر سر و سامان دادن كار امّت محمد ( ص ) و ايجاد محبّت و دوستى ما بين آنان مشتاقتر از من نيست ، و من بدين وسيله پاداش خوب و نتيجه نيكو خواستارم ، و بزودى به آنچه بر عهده گرفته ام وفا خواهم كرد ، اگر چه تو از آن وضع شايسته كه به هنگام جدايى از من داشتى برگردى ، زيرا بدبخت آن كسى است كه از سود عقل و تجربهاى كه در اختيار دارد ، بهره نگيرد ، و من از كسى كه بيهوده سخن گويد بيزارم و از اين كه كارى را كه خداوند سامان داده و اصلاح كرده است بر هم بزنم روى گردانم . پس تو هم آنچه را نمىدانى ترك كن زيرا بدكاران با سخنان ناروا به جانب تو مى شتابند » .
شرح
عبارت : فانّ الناس . . . حظّهم ،
يعنى بهرهاى كه ديانت و هدايت سزاوار آنان بود . و عبارت : فمالوا . . . الهوى ، توضيحى براى انواع دگرگونيهاى آنهاست . و عبارت : و انّى نزلت من هذا الامر يعنى : در امر خلافت به موضع عجيبى رسيده ام ، همان حالتى كه كار امام ( ع ) با يارانش بدانجا منتهى شد ، و جاى تعجّب نسبت به عمل آنان شد كه چگونه به قبول حكميّت ، مجبور گشتند و تن به صلح دادند و ديگر رويدادها .
و جمله : اجتمع به اقوام صفت براى منزل است ،يعنى : اين جايگاهى كه از امر خلافت دارم كه گروههايى با من همفكر و همانديشه شدند ، امّا هواى نفس و افكارشان آنان را به خودپسندى كشاند و كار را تباه كردند ، و من زخم آنها را معالجه مىكنم .
و كلمه : قرح استعاره است از اين كه اجتماع آنان بر حكميّت سبب خرابى وضع وى شده است . و لفظ مداواة استعاره براى كوشش وى در اصلاح آنان است . و بعضى ، ادارى ، نقل كردهاند . و هم چنين كلمه علق استعاره براى ترس از نابسامانى كار آنان نسبت به امام ( ع ) است .
و عبارت : و ليس رجل احرص منه على الفة امّة محمد ( ص ) يعنى نسبت به هدف مورد نظر كسى علاقهمندتر از امام ( ع ) وجود ندارد .
و جمله : فاعلم ، معترضه خوبى ميان كلمه ليس و خبر آن است ، و كلمه رجل ، هر چند كه مفرد نكرده است ، چون در سياق نفى است همان طورى كه در اصول فقه ثابت شده افاده عموم مىكند .
آنگاه امام ( ع ) اعلام كرده است كه آنچه را كه از شرط صلح مطابق آنچه كه پيش آمده است بر اساس تعهدى كه كرده ، بزودى وفا خواهد كرد و اشعرى را بر نگون بختى تهديد كرده است در صورتى كه از وضع مناسبى كه هنگام جدايى از وى داشته يعنى پايبندى به داورى كتاب خدا و رويگردانى از هواى نفس ، و دورى از فريب همدمى بدكاران ، دگرگون شود .
و نگون بخت را امام ( ع ) به كسى تفسير كرده است كه از سود عقل و تجربه اش بهره نگيرد ، بدين وسيله اشاره دارد بر اين كه اگر او گول بخورد و يا به سمت ديگرى تغيير جهت دهد ، خود را از بهره عقل و پيشينه تجربهاش محروم ساخته و در نتيجه پيوسته نگونبخت ساخته است .
آنگاه به ابو موسى هشدار داده است كه او [ امام ( ع ) ] از سخن بيهوده ، و از تباه ساختن كارى كه خداوند اصلاح كرده است يعنى امر دين ، بيزار است ، تا بدان وسيله از خشم امام ( ع ) برحذر شده و به درستى و راستى و حفظ جانب خدايى درباره او پايبند گردد ، و اين مطلب را با سخنى ديگر تأكيد فرموده است : فدع ما لا تعرف ، يعنى در داورى نسبت به اين قضيه و ايجاد شبهه خوددارى كن .
و مقصود امام ( ع ) از عبارت : فانّ شرار الناس ، عمرو بن عاص و امثال اوست كه با القاى وسوسهها و شبهات دروغين يعنى همان سخنان ناپسند به جانب او مى شتابند .
ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم جلد ۵