google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
80-100 حکمت شرح ابن ابي الحدیدحکمت ها شرح ابن ابي الحدید

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 80 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت 83 صبحی صالح

83-وَ قَالَ ( عليه‏السلام  )لِرَجُلٍ أَفْرَطَ فِي الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ كَانَ لَهُ مُتَّهِماً أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا فِي نَفْسِكَ

حکمت 80 شرح ابن ‏أبي ‏الحديد ج 18   

80: وَ قَالَ ع لِرَجُلٍ أَفْرَطَ فِي الثَّنَاءِ عَلَيْهِ وَ كَانَ لَهُ مُتَّهِماً-  أَنَا دُونَ مَا تَقُولُ وَ فَوْقَ مَا فِي نَفْسِكَ قد سبق منا قول مقنع في كراهية مدح الإنسان في وجهه- . و كان عمر جالسا و عنده الدرة-  إذ أقبل الجارود العبدي-  فقال رجل هذا الجارود سيد ربيعة-  فسمعها عمر و من حوله و سمعها الجارود-  فلما دنا منه خفقه بالدرة-  فقال ما لي و لك يا أمير المؤمنين-  قال ما لي و لك-  أما لقد سمعتها قال و ما سمعتها فمه-  قال ليخالطن قلبك منها شي‏ء-  و أنا أحب أن أطأطئ منك- . و قالت الحكماء-  إنه يحدث للممدوح في وجهه أمران مهلكان-  أحدهما الإعجاب بنفسه-  و الثاني إذا أثني عليه بالدين أو العلم فتر و قل اجتهاده-  و رضي عن نفسه و نقص تشميره و جده في طلب العلم و الدين-  فإنه إنما يتشمر من رأى نفسه مقصرا-  فأما من أطلقت الألسن بالثناء عليه-  فإنه يظن أنه قد وصل و أدرك فيقل اجتهاده-  و يتكل على ما قد حصل له عند الناس-  و لهذا قال النبي ص لمن مدح‏إنسانا كاد يسمعه ويحك قطعت عنق صاحبك لو سمعها لما أفلح- .

فأما قوله ع له و فوق ما في نفسك-  فإنه إنما أراد أن ينبهه على أنه قد عرف أنه كان يقع فيه-  و ينحرف عنه-  و إنما أراد تعريفه ذلك لما رآه من المصلحة-  إما لظنه أنه يقلع عما كان يذمه به-  أو ليعلمه بتعريفه أنه قد عرف ذلك-  أو ليخوفه و يزجره أو لغير ذلك

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حكمت (80)

و قال عليه السّلام لرجل افرط فى الثناء عليه و كان له متهما: انا دون ما تقول، و فوق ما فى نفسك. به مردى كه در ستايش آن حضرت افراط كرد و در نظر على عليه السّلام متهم بود، فرمود: «من كمتر از آنم كه مى ‏گويى و برتر از آنم كه در دل دارى.» در مورد نكوهيده بودن ستايش آدمى در حضور او بيش از اين به حد كافى سخن گفته شد. عمر نشسته بود و تازيانه ‏اش كنار او بود. جارود عبدى آمد، مردى گفت: اين جارود سرور ربيعه است. عمر و كسانى كه گرد او بودند و خود جارود اين سخن را شنيدند. همين كه جارود نزديك آمد، عمر بر روى او تازيانه كشيد. جارود گفت: اى امير المؤمنين چه چيزى ميان من و تو پديد آمده است عمر گفت: چه چيزى مگرسخن او را نشنيدى. گفت: در آنچه شنيدم چه زيانى گفت: از آن سخن در دل تو چيزى پديد مى‏آيد كه دوست دارم آن را از تو بزدايم.

حكيمان گفته‏ اند براى كسى كه او را در حضورش مى ‏ستايند، دو چيز خطرناك پيش مى ‏آيد يكى آنكه به خود شيفته مى‏ شود، ديگر آنكه اگر او را به ديندارى يا علم ستايش كنند، در كار خود سست مى‏ شود و كوشش او كاستى مى‏ پذيرد و از خود راضى مى‏ شود در نتيجه كوشش او در طلب دين و علم سستى مى ‏پذيرد. معمولا كسى دامن همت به كمر مى‏ زند كه خود را در كارى كامل نبيند، ولى هنگامى كه زبانها به ستايش او مى‏ پردازند، او گمان مى ‏كند به حد كمال رسيده است و همه چيز را درك كرده است و به همان حيثيتى كه براى او در نظر مردم پديد آمده است، اعتماد مى‏ كند و كوشش او كم مى‏ شود.

به همين سبب است كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به كسى كه ديگرى را ستود و آن شخص آن را نشنيد فرمود: «اى واى بر تو كه گردن دوست خود را زدى، اگر اين ستايش را شنيده بود هرگز رستگار نمى‏ شد.» اما اين گفتار على عليه السّلام كه فرموده است «و از آنچه در دل دارى برترم» ظاهرا براى اين بوده است كه او را آگاه سازد كه مى ‏داند چگونه است و او را از آن كار منصرف سازد و مصلحت دانسته است موضوع را به او بفهماند تا به گمان خود او را از آن حال بيرون آورد يا بدان گونه او را بيم و اندرز دهد يا به هدفى ديگر.

جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديدجلد 7 //دكتر محمود مهدوى دامغانى

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
-+=