google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
460-480 حکمت شرح ابن ابي الحدیدحکمت ها شرح ابن ابي الحدیدنهج البلاغه حکمت هاشرح ابن ابی الحدید 240تا480

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 466 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت 457 صبحی صالح

457-وَ قَالَ ( عليه ‏السلام  )مَنْهُومَانِ لَا يَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْيَا

حکمت 466 شرح ابن ‏أبي ‏الحديد ج 20

466 وَ قَالَ ع: مَنْهُومَانِ لَا يَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْيَا تقول نهم فلان بكذا فهو منهوم أي مولع به-  و هذه الكلمة

مروية عن النبي ص منهومان لا يشبعان منهوم بالمال و منهوم بالعلم

–  و النهم بالفتح إفراط الشهوة في الطعام-  تقول منه-  نهمت إلى الطعام بكسر الهاء أنهم فأنا نهم-  و كان في القرآن آية أنزلت ثم رفعت-  لو كان لابن آدم واديان من ذهب لابتغى لهما ثالثا-  و لا يملأ عين ابن آدم إلا التراب-  و يتوب الله على من تاب- . فأما طالب العلم العاشق له فإنه لا يشبع منه أبدا-  و كلما استكثر منه زاد عشقه له و تهالكه عليه-  مات أبو عثمان الجاحظ و الكتاب على صدره- . و كان شيخنا أبو علي رحمه الله في النزع-  و هو يملي على ابنه أبي هاشم مسائل في علم الكلام-  و كان القاضي أحمد بن أبي دواد-  يأخذ الكتاب في خفه و هو راكب-  فإذا جلس في دار الخليفة-  اشتغل بالنظر فيه إلى أن يجلس الخليفة و يدخل إليه-  و قيل ما فارق ابن أبي دواد الكتاب قط إلا في الخلاء-  و أعرف أنا في زماننا من مكث نحو خمس سنين لا ينام-  إلا وقت السحر-  صيفا و شتاء مكبا على كتاب صنفه-  و كانت وسادته التي ينام عليها الكتاب

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حكمت (466)

منهومان لا يشبعان: طالب علم و طالب دنيا.

«دو آزمند سيرى نمى ‏پذيرند: دانش جوى و دنيا جوى.»

ابن ابى الحديد در شرح اين سخن پس از توضيح درباره لغت منهوم می ‏گويد: اين سخن از پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم به اين صورت نقل شده است كه «دو آزمند سيرى نمى‏ پذيرند، آزمند مال و آزمند دانش.» و آيه‏اى در قرآن بوده كه سپس تلاوت آن منسوخ شده است كه چنين بوده است: «اگر آدمى‏ زاده را دو دره زر باشد در جستجوى دره سوم است و چشم آدمى‏زاده را چيزى جز خاك انباشته نمى‏ سازد و هر كس توبه كند خداى توبه او را مى ‏پذيرد.» سپس مى ‏گويد: كسى كه طالب علم و عاشق آن است هرگز از آن سير نمى‏شود و هر چه افزون فرا گيرد عشق او افزون مى‏شود و خود را در آن راه تا پاى جان مى ‏برد.

ابو عثمان جاحظ در حالى مرد كه كتاب روى سينه‏ اش بود.

شيخ ما ابو على كه خدايش رحمت كناد، در حال احتضار و جان كندن مسائلى از علم كلام را به پسرش ابو هاشم املا مى‏كرد. قاضى احمد بن ابى داود در حالى كه سوار مى‏ شد در كفش خود كتاب مى‏ نهاد و چون در دربار خليفه مى‏ نشست تا خليفه نيامده بود به مطالعه آن مى‏ پرداخت و گفته شده است كه ابن ابى داود از كتاب جز به هنگام قضاى حاجت جدايى نداشت. و من به روزگار خود كسى را مى‏ شناسم كه پنج سال متوالى در تابستان و زمستان جز اندكى به هنگام سحر نهفته است و همواره متوجه و افتاده بر روى كتاب بود تا كتابى را تصنيف كند و بالش او كه سر بر آن مى‏ نهاد كتاب بود.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد 8 //دکتر محمود مهدوى دامغانى

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=