google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
70 خطبه ها شرح ابن میثمترجمه خطبه ها شرح ابن میثم

خطبه74ترجمه شرح ابن میثم بحرانی(پایمال شدن حق امام وپایداریش بر حق)

 

 (خطبه77 صبحی صالح)

و من كلام له ( عليه‏السلام  ) و ذلك حين منعه سعيد بن العاص حقه‏

إِنَّ بَنِي أُمَيَّةَ لَيُفَوِّقُونَنِي تُرَاثَ مُحَمَّدٍ ( صلى‏الله‏عليه‏وآله  )تَفْوِيقاً وَ اللَّهِ لَئِنْ بَقِيتُ لَهُمْ لَأَنْفُضَنَّهُمْ

نَفْضَ اللَّحَّامِ الْوِذَامَ التَّرِبَةَ

قال الشريف و يروى” التراب الوذمة” و هو على القلب

قال الشريف و قوله ( عليه‏السلام  ) ليفوقونني أي: يعطونني من المال قليلا كفواق الناقة و

هو الحلبة الواحدة من لبنها.

و الوذام جمع وذمة و هي الحزة من الكرش أو الكبد تقع في التراب فتنفض

 

ترجمه

از سخنان امام (ع) است كه در باره رفتار نادرست بنى اميه، با ناراحتى تمام ايراد فرموده است.

«بنى اميّه ميراث محمّد (ص) را (كه من خود وارث آن حضرت هستم) اندك اندك و با منّت به من مى ‏دهند (چنان كه به هنگام دوشيدن شتر، شيرى كه حقّ بچّه شتر است مختصرى را به بچه شتر داده و بيشتر را براى خود برمى ‏دارد).

بخدا سوگند اگر زنده بمانم و بر آنها دست يابم، بدان سان كه قصّاب شكنبه خاك‏ آلود پر كثافت را بدور مى ‏اندازد، بنى اميّه را از حكومت و فرمانروايى عزل كرده، طردشان خواهم كرد.»

من مى ‏گويم: «ليفوّقوننى»،

يعنى مال را اندك اندك به من مى ‏رسانند. و «فواق الناقة» يعنى آن را يك بار شيردادن.

و «وذام» جمع «و ذمه» است. و آن پاره جگر يا شكنبه‏اى است كه بر روى خاك افتاده و

قصاب آن را به دور مى‏ اندازد.

 

شرح

بنا به روايتى جمله «الوذام التربة»، التّراب الوذمة آمده است، كه البتّه فرق چندانى در معنى ندارند.

سيّد رضى در معناى سخنان امام (ع) فرموده است منظور از ليفوّقوننى اين است كه اندكى از مال بيت المال را به من داده‏ اند، چنان كه در هر مرتبه از دوشيدن‏ شتر، اندكى شير به بچّه حيوان مى‏ دهند، و بدين قصد كه شتر اجازه دهد تمام شيرش را بدوشند. و «الوذام»، جمع «وذمة» احشاى داخلى حيوان، مانند شكنبه، جگر و امثال اينهاست كه به خاك آلوده شده باشد.

امام (ع) لفظ «تفويق» را براى بخشش اندك فرماندار كوفه سعيد بن عاص، استعاره آورده ‏اند وجه شباهت در هر دو مورد بخشش اندكى است كه در دفعات مكرّرى صورت مى‏ گيرد چنان كه به بچّه شتر مختصرى از شير مادر را مى‏ دهند و سپس او را كنار مى ‏زنند و شير شتر را مى‏ دوشند. باز مجددا بچّه شتر را مى‏ آورند مختصرى از شير مادر را مى‏ دهند و باز كنار مى ‏زنند، و ما بقى شير شتر را مى‏ دوشند حضرت مال اندكى كه از جانب امير كوفه براى وى ارسال شده بود به شير مختصرى كه به بچّه شتر مى‏ دهند تشبيه كرده، و لفظى كه در دوشيدن شتر به كار مى‏رود براى بخشش مال اندك استعاره آورده است.

مقصود از «تراث محمّد (ص) فوايدى است كه به بركت وجود پيامبر (ص) براى مسلمين حاصل شد» كه در لغت به مال متروكه ميّت اطلاق مى‏ شود.

پس از اظهار ناراحتى شديد از بر خورد نادرست سعيد بن عاص، سوگند ياد مى‏ كند كه در صورت زنده ماندن، بنى اميّه را از رياست و حكومت بر مسلمين محروم خواهد كرد. كلمه «نفض» را براى دور كردن آنها از پايگاه قدرت، استعاره به كار برده است، بر كنار كردن بنى اميّه را از امور اجرايى تشبيه كرده است به آنچه قصّاب از احشا و اعضاى داخلى بدن حيوان را به دور مى ‏اندازد و به خاك ماليده مى‏ شود.

عباراتى كه از امام (ع) در اين كلام آمده است به روايت صحيح همين بود كه ما (شارح) نقل كرديم نقل دوّمى هم در مقام روايت شده است كه قابل قبول نيست.

روايت ديگرى در باره اين كلام امام (ع) با كمى نقصان و زيادى به طريق‏ ذيل نقل شده است. و مفهوم آن اين است: هنگامى كه سعيد بن عاص از جانب عثمان امير كوفه بود براى حضرت هديه كوچكى فرستاد حضرت ناراحت شد و فرمود: به خدا سوگند سعيد بن عاص همچنان فرمانبردار و غلام عثمان است.

بنى اميّه آنچه خداوند به پيامبرش بخشيده است. مثل سهم بيوه ‏زنان و پابرهنگان براى ما مى ‏فرستند، بخدا سوگند اگر زنده بمانم و توفيق يابم چنان كه قصاب شكنبه و جگر گوسفند را به دور مى ‏اندازد و به خاك ماليده شود، آنها را از فرمانروايى به دور خواهم كرد.

ترجمه ‏شرح ‏نهج ‏البلاغه (ابن ‏ميثم بحرانی)، ج 2    ، صفحه‏ ى 459-458

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
-+=