فَإِنَّکُمْ لَوْ قَدْ عَایَنْتُمْ مَا قَدْ عَایَنَ مَنْ مَاتَ مِنْکُمْ- لَجَزِعْتُمْ وَ وَهِلْتُمْ وَ سَمِعْتُمْ وَ أَطَعْتُمْ- وَ لَکِنْ مَحْجُوبٌ عَنْکُمْ مَا قَدْ عَایَنُوا- وَ قَرِیبٌ مَا یُطْرَحُ الْحِجَابُ- وَ لَقَدْ بُصِّرْتُمْ إِنْ أَبْصَرْتُمْ وَ أُسْمِعْتُمْ إِنْ سَمِعْتُمْ- وَ هُدِیتُمْ إِنِ اهْتَدَیْتُمْ- وَ بِحَقٍّ أَقُولُ لَکُمْ لَقَدْ جَاهَرَتْکُمُ الْعِبَرُ- وَ زُجِرْتُمْ بِمَا فِیهِ مُزْدَجَرٌ- وَ مَا یُبَلِّغُ عَنِ اللَّهِ بَعْدَ رُسُلِ السَّمَاءِ إِلَّا الْبَشَرُ
نکته : در نسخه صبحی صالح خطبه ۲۰
لغت
وهل: زارى، از باب وهل یوهل آمده است.
ترجمه
«اگر شما آنچه را که مردگان دیده اند ببینید به یقین بى تابى و زارى خواهید کرد و سخنان خدا را شنیده و آنها را اطاعت مى کنید. ولى آنچه گذشتگان دیده اند بر شما پوشیده است، نزدیک است که حجاب بر طرف شود و چنانچه اهل بصیرت باشید، بینایتان کرده اند و اگر اهل شنیدن باشید شنوایتان کرده اند و اگر اهل هدایت باشید، راه را به شما نشان داده اند. از روى حقیقت به شما مى گویم که عبرتها بر شما آشکار و روشن شد و بدانچه که باید نهى مى شدید از آن منع شدید.
پس از این که انبیا آمدند و پیام حق را رساندند منتظرید که بعد از آنها فرشتگان آسمان شما را هدایت کنند»
شرح
باید دانست تا زمانى که انسان در لفاف بدن پوشیده باشد در حجابى از تاریکى جسمانیّت و کشمکشهاى وهم و خیال قرار گرفته و از مشاهده روشناییهاى عالم غیب و ملکوت محروم است. این حجاب قابل افزایش و نقصان و قوّت و ضعف است و مردم نسبت به آن داراى مراتبى هستند که بزرگترین و ضخیم ترین حجاب، حجاب کفر است چنان که قرآن کریم در باره حجاب کفر چنین اشاره فرموده است: «أَوْ کَظُلُماتٍ فِی بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ»«» برابر این آیه مثل کافر مانند کسى است که در دریاى پر تلاطم قرار گرفته باشد که موج روى موج مى آید.
مقصود از دریاى پر تلاطم دنیاست که خطرهاى هلاک کننده دارد. موج اوّل موج شهوات است که انسان را به صفات حیوانى فرا مى خواند و سزاوار این است که این موج تاریک باشد. زیرا دوستى چیزى انسان را کور و کر مى کند. موج دوّم موج صفات حیوانات درنده است که موجب خشم و دشمنى و کینه و حسد و برترى جویى مى شود و سزاوار این است که تاریک باشد، زیرا غضب عقل را مى پوشاند و حق آن است که بالاترین موج باشد چون غضب بر بیشتر شهوات مسلّط است آن چنان که اگر غضب شدّت یابد انسان شهوات دیگر را فراموش مى کند.
منظور از ابرهاى تاریک اعتقادات باطل و خیالات فاسد است که موجب حجاب بینش کافر از دریافت نور حق مىشود. چون خاصیّت حجاب این است که جلو تابیدن نور خورشید را بر چشمان ظاهر بین بگیرد. هر گاه همه این امور حجاب و تاریک کننده باشد معناى آیه شریفه که فرمود تاریکیهاى پى درپى و بر روى هم قرار دارند روشن مى شود.
امّا خفیفترین و نازکترین حجاب، حجاب کسانى است که گوششان را در مسیر اوامر و نواهى خداوند به کار مى گیرند و در تصفیه باطن و جلا دادن ضمیرشان همّت مى گمارند و حجاب غفلت و بى خبرى را از خود دور مى سازند. بر آنها خورشید معارف الهى نور افشانى مى کند و در وادى دلهاشان آبهاى بخشش پروردگار جریان مى یابد و به هر کس به اندازه قابلیّتش فیض مى بخشد.
این گروه هر چند در رفع حجاب و پاکسازى آلودگیهاى باطل از نفوسشان کوشیده اند ولى تا زمانى که در این بدن قرار داشته باشند در پرده اى، هر چند نازک و ضعیف، از حجابهاى جسمانى قرار دارند. میان این دو مرتبه (ضخیمترین و نازکترین حجاب) درجاتى از حجاب کم و زیاد وجود دارد و تفاوت مردم در درک انوار علم و تأثیر پذیرى از معارف الهى و آگاهى بر رموز دین، به تفاوت این حجاب بستگى دارد. و بر حسب تفاوت همین حجابها وارد شدن در آتش جهنم تفاوت پیدا مى کند. چنان که خداوند تعالى فرموده است: «وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلَّا وارِدُها»«».
هیچ انسانى از آلودگیهاى این حجابها نجات نمى یابد مگر این که از این بدن رها شود و آن را به دور افکند. در این صورت است که خداوند تعالى فرموده است: «یَوْمَ تَجِدُ کُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَیْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَیْنَها وَ بَیْنَهُ أَمَداً»«».
بنا بر این هر خوبى و بدى که براى خود آماده کرده و به مقتضاى استعدادش آن را به دست آورده به (عین الیقین) مشاهده مى کند امّا مشاهده این امور قبل از جدایى روح از بدن چنان که باید ممکن نیست زیرا بدن مانع آن است، هر چند اعتقاد قطعى برهانى بر حقایق امور را دارا باشد و یا نوعى مکاشفه، آن چنان که در باره بعضى از اولیاى خدا گفته اند داشته باشد. البته این نوع آگاهى و اطلاع مانند مشاهده است و نه مشاهده خالص حقیقى، زیرا از نوعى توهّم و خیال جدا نیست و به همین خاطر است که رسول خدا (ص) از قول پروردگار نقل کرده است: «براى بندگان صالح خود نعمتهایى را آماده ساخته ام که نه چشمى دیده و نه گوشى شنیده و نه بر دل انسانى خطور کرده است و بالاتر از آن چیزهایى است که شما بر آن آگاهى یافته اید». این سخن حق تعالى اشاره به نوعى مشاهده خالصى است که آمیختگى ندارد و انسان پس از مرگ با چشم یقین آن را مى بیند.
گاهى حقایقى را که اهل مکاشفه در زندگى دنیا کشف مى کنند عین الیقین مى نامند و درک کسانى که در این امور پایینتر از اهل مکاشفه اند اگر به وسیله احساس باشد و امکان بطلان آن نباشد، آن را علم الیقین مى گویند.
گاهى علم یقین در نزد صوفیّه اختصاص مى یابد به چیزى که نفس به تصدیق آن میل دارد و در نهایت بر شخص مسلّط و چیره مى شود، آن چنان که چیز مورد علاقه، او را بر کارى وا مى دارد و یا منع مى کند در این صورت مى گویند فلانى یقینش به مرگ ضعیف است هر گاه در آماده شدن براى مرگ همّت نگمارد گویا به مردن یقین ندارد با وجودى که در رسیدن مرگ هرگز شک ندارد. و در صورتى مى گویند یقینش به مرگ محکم است که یاد مرگ بر او غلبه کند و تمام کوشش شخص در آماده شدن براى مرگ صرف شود.
پس از دانستن این موضوع سخن امام (ع) که فرمود: فانّکم لو عاینتم ما قد عاین من مات منکم لجزعتم و وهلتم، قضیّه شرطیّه اى است که امام (ع) براى توجّه دادن به این حقیقت آورده است که در پشت سر شما سختیهاى آخرت و عذابهایى است که گذشتگان شما آنها را دریافتند و شما اکنون آنها را مشاهده نمى کنید هر چند آنها را از علوم یقینى مى دانید. اگر آنها را با چشم یقین مشاهده مى کردید البتّه بى تابى و زارى مى کردید و سخن دعوت کنندگان به خدا را مى شنیدید و اطاعت مى کردید. این ملازمه یقین و اطاعت از امورى است که برهان بر صحّت آن گواه است و خداوند تعالى به حقیقت آن در قرآن اشاره فرموده است که: «وَ لَوْ تَرى إِذِ الْمُجْرِمُونَ ناکِسُوا رُؤُسِهِمْ عِنْدَ رَبِّهِمْ»«». این سخن بدان خاطر است که سختیهاى آخرت را دیده اند و زاریشان از این بابت است. خداوند به آنان پاسخ مى دهد: «وَ هُمْ یَصْطَرِخُونَ فِیها رَبَّنا أَخْرِجْنا نَعْمَلْ صالِحاً غَیْرَ الَّذِی کُنَّا نَعْمَلُ أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْکُمْ ما»«».
فرموده است: و لکن محجوب عنکم ما قد عاینوا.
این جمله حضرت براى تالى همین قضیّه شرطیّه متّصله، استثناست. به دلیل این که چشمان آنها حجاب دارد و نمى توانند سختیهاى پس از مرگ را ببینند، زارى و بىتابى نمى کنند و اگر هم به زبان قال جزع و فزعى ندارند زبان حالشان زارى و بىتابى خواهد بود.
فرموده است: و قریب ما یطرح الحجاب
در این جمله «ما» مصدریّه است و مبتداى جمله، و قریب خبر آن است و در معنى اشاره دارد به بى اعتبارى بهانه جویى آنها، آن زمان که به عذاب تهدید شوند، و آنها ندانستن را براى کوتاهى در عمل بهانه قرار مى دهند زیرا بزودى حجاب بدن کنار خواهد رفت و احوال قیامت و سختیهاى روز رستاخیز بر ایشان آشکار مى شود و آن هنگامى است که آسمان پرده هاى خود را از چشم مردم کنار بزند. در آن هنگام مشاهده مى شود که جهنّم برافروخته شده و بهشت آراسته گردیده است. این مضمون کلام خداست که فرموده است. «وَ إِذَا السَّماءُ کُشِطَتْ وَ إِذَا الْجَحِیمُ سُعِّرَتْ وَ إِذَا الْجَنَّهُ أُزْلِفَتْ عَلِمَتْ نَفْسٌ ما أَحْضَرَتْ»«» و نیز فرمود: «فَکَشَفْنا عَنْکَ غِطاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ»«».
فرموده است: و لقد بصّرتم ان ابصرتم و اسمعتم ان سمعتم و هدیتم ان اهتدیتم.
این جمله امام (ع) اشاره است به جواب دیگرى و شباهت دارد به آنچه قبلًا به آن اشاره کردیم و آن بهانه این است که آنها وجود حجاب را مانع از مشاهده چیزى مى دانند که باعث زارى و بى تابى است. توضیح مطلب این است که هر چند اکنون حجاب وجود دارد و حقایق پس از مرگ را پوشیده است ولى آنان بر آن حقایق واقفند و با عبرتها و مثلهایى که بر زبان انبیا جارى شده است حقیقت براى آنها روشن است و مشکلات پس از مرگ را از کتب الهى و سنن انبیا فهمیده اند و با دلایل واضح و براهین قاطع آنها را دریافته اند آن چنان که گویا آنها را مشاهده کرده شکّى در آنها ندارند، بنا بر این حجاب نمى تواند براى آنها بهانه اى باشد.
در این که امام (ع) از بین حواسّ پنجگانه اختصاصاً شنیدن و دیدن را یادآورى فرموده اند بدان خاطر است که عبرت گرفتن براى امور آخرت به این دو بستگى دارد. به کار بردن کلمه هدایت در جمله فوق اشاره به سهمى است که عقل بدون دخالت ابزار در هدایت دارد، و این که امام (ع) «ان شرطیّه» را سه بار در جمله خود به کار برده است به این معنى است که با وجود دیدن و شنیدن و هدایت شدن، در دین و شنیدن و هدایتشان شکّ وجود دارد. و تمام جمله بیان تنفّر از ادامه غفلت آنهاست و یادآوریى این نکته است که در عبرت گرفتن باید از خدا مدد خواست.
فرموده است: بحقّ اقول لکم لقد جاهرتکم العبر و زجرتم بما فیه مزدجر.
پس از آن که امام (ع) اثبات کرد که آنها حقایق پس از مرگ را گویا دیده اند و شنیده اند این جمله را براى توضیح دیدن و شنیدن آنها آورده است و این که با پیشامدهاى ناگوارى که براى آنها پیش آمده است عبرتها آشکار شده و از پیشینیان نیز عبرت آموخته اند و آنچه از مشکلات شنیده اند براى پند گرفتن کافى است و آن مشکلاتى که شنیده اند نهى هاى پى درپى مؤکّدى که وعده هاى ترسناک مى دهد و مجازاتهاى مهیّایى دارد که کمترین آنها موجب عبرت گرفتن براى صاحبان خرد مى شود، چنان که خداوند تعالى فرموده است: «وَ لَقَدْ جاءَهُمْ مِنَ الْأَنْباءِ ما فِیهِ مُزْدَجَرٌ حِکْمَهٌ بالِغَهٌ فَما تُغْنِ النُّذُرُ»«».
فرموده است: و ما یبلّغ عن اللّه بعد الرّسل السّماء الّا البشر
این سخن امام (ع) اشاره به این است که در عالم وجود براى هدایت به سوى حق تعالى جز زبان انبیا راه دیگرى نیست که مردم را به حق دعوت کند.
وقتى دعوت مردم به خداوند متعال از طریق وعده و وعید و ضرب المثل و یادآورى موارد عبرت انگیز مردمان گذشته ممکن نباشد در این صورت عذاب بر چنین مردمى رواست. و این وعده و وعید و ضرب المثلها و موارد عبرت آموز گذشتگان روشن نمى شود، مگر با زبان فرستادگان بشرى (پیامبران). بنا بر این پس از ملائکه ممکن نیست پیامهاى الهى جز از طریق انبیا به مردم برسد، پس قطعاً دستورات انبیا براى توجّه مردم به خدا کافى به نظر مى رسد.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم بحرانی)، ج ۱ ، صفحه ۶۴۹- ۶۵۵