خطبه ۲۰ ترجمه شرح ابن میثم بحرانی(توصیه به سبکبار شدن برای رستگاری وبه آخرت رسیدن)

فَإِنَّ الْغَایَهَ أَمَامَکُمْ وَ إِنَّ وَرَاءَکُمُ السَّاعَهَ تَحْدُوکُمْ- تَخَفَّفُوا تَلْحَقُوا فَإِنَّمَا یُنْتَظَرُ بِأَوَّلِکُمْ آخِرُکُمْ

نکته :در نسخه صبحی صالح  خطبه۲۱

ترجمه
«محققاً پایان کار پیش روى شماست و قیامت یا مرگ در پى شماست و شما را مى‏ راند. سبک شوید (باد گران را بیفکنید) تا ملحق شوید (به کاروان برسید) چه تحقیقاً اوّلشان را در راه داشته ‏اند تا آخرین شما به آنها ملحق شوند و یکباره به قیامت در آیند»

شرح

سیّد رضى در توصیف این سخن امام (ع) گفته است که این کلام امام (ع) اگر با هر سخنى غیر از سخن خدا و رسول مقایسه شود از آن برتر خواهد بود و از آنها به صورت مشخصى پیشى خواهد گرفت. مثلًا از همین فرموده امام (ع) تخفّفوا تلحقوا کلامى کوتاهتر و پر معناتر شنیده نشده است. ژرفاى آن از هر سخنى بیشتر است. این جمله تشنگى (هر تشنه‏اى) را بر طرف مى‏ کند. من در کتاب خصایص، به عظمت ارزش و برترى بیان آن اشاره کردم.

من مى‏ گویم (شارح) شک نیست که این کلمات با وجود کوتاهى و کمى الفاظ داراى معانى نیک و مشتمل بر مواعظ نیکو و حکمت عالى مى‏ باشد و داراى چهار جمله است.

جمله اوّل: انّ الغایه امامکم
باید دانست که هدف از ایجاد خلق این است که عبادت خدا کنند چنان که خداوند فرموده است: وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ و مقصود از عبادت این است که انسان به حضرت حق متّصل شود و با بالهاى کمال در باغهاى بهشت با فرشتگان مقرّب پرواز کند. این همان هدف مطلوب و مقصود انسان است که وظیفه دارد حقیقتاً به آن توجّه کند اگر سعى کافى و وافى داشته باشد بدان دست مى‏ یابد و در بهشت نعیم رستگار مى‏ شود و اگر در طلب آن کوتاهى کند به راههاى انحرافى مى‏ افتد و بدان نمى‏ رسد، به یقین مى‏ دانى که درهاى جهنّم از دو سوى پل صراط باز است و انسانهاى منحرف در آن سقوط مى‏ کنند و این پایان کار آنهاست که با دیگران به جهنم وارد مى‏ شوند.
با توضیح فوق روشن شد که مقصود هر انسان پیش روى اوست که به سوى آن حرکت مى‏ کند و بازگشت انسانها به آن جاست.

جمله دوّم: و انّ ورائکم السّاعه تحدوکم.
مقصود از ساعت در این عبارت قیامت صغراست که منظور از آن حتمى بودن مرگ است. دلیل این که قیامت صغرا در پشت سر قرار دارد آن است که انسان طبعاً از مرگ نفرت دارد و از آن فرارى است و به حسب عرف و عادت چیزى که انسان از آن فرار مى‏ کند در پشت سر قرار مى‏ گیرد و چون مرگ از وجود انسان تأخّر دارد و سرانجام انسان را در مى‏ یابد پشت سر بودن مرگ و پیوستن آن به انسان تأخّر عقلى است ولى تشبیه شده است به چیزى که‏ تأخّر حسّى دارد ناگزیر لفظ وراء که بیانگر جهت حسّى است به طور استعاره به کار رفته است.
امّا این که مرگ براى انسان آواز مى‏ خواند بیان کننده این حقیقت است که چون آواز خواندن، آرام و آهسته شتران را به پیش مى‏ راند یادآورى مرگ و شنیدن نداى منادیان آن انسانها را مضطرب و ناراحت کرده و آنان را آماده مرگ و حرکت به سوى لقاء اللّه مى‏ کند. بدین طریق انسان همان گونه که شتر به وسیله آواز، راههاى دور و سخت را مى ‏پیماید، وى نیز راههاى آخرت را مى‏ پیماید. بدین گونه تذکّر، مرگ به آواز خوانى ساربان تشبیه شده است.

جمله سوم: تخفّفوا تلحقوا
پس از آن که امام (ع) انسانها را توجّه مى ‏دهد به این که هدف در پیش و مرگ در پشت سرشان است متذکّر مى‏ شود که سبقت گیرندگان به سوى هدف کسانى هستند که در سفر آخرت به رضوان خدا برسند و چنان که مى‏ دانى قطع علایق و سبکبار بودن در سفر سبب سبقت گرفتن و رسیدن به پیشینیان است.
بدین گونه امام (ع) با دو کلمه انسانها را امر مى‏ کند که براى رسیدن به مقصد سبکبار باشند.
کلمه اوّل این است که «سبکبار باشید». سبکبار بودن کنایه از دستور دادن به زهد حقیقى است که قوى‏ترین وسیله قرب به حضرت حق است.
و زهد عبارت است از کنار گذاشتن هر چیزى که انسان را از توجّه به قبله حقیقى باز مى‏ دارد و دورى از فرو رفتن در مادیّات دنیا و جاذبه‏ هاى آن، و دور ساختن هر چه غیر از حق متعال و موجب خوددارى از ایثار است.
این حالت سنگینی ها و بارهاى گرانى را که مانع از صعود و رسیدن به درجات خوبان است سبک مى‏ کند، آن بارهاى گرانى که باعث داخل شدن به وادى هلاکت مى‏ شود.

این فرموده امام (ع) در معناى شرط و به صورت استعاره کنایه‏ ى آمده است.
کلمه دوم این است که: «تا به مقصود برسید». این کلمه اجزاى شرط است، با این توضیح که اگر سبکبار شوید خواهید رسید. و مقصود از «تلحقوا» رسیدن به درجات سابقین یعنى اولیاى خداست که به جایگاه عزّت حق رسیده‏ اند. ملازمه میان سبکبار بودن و رسیدن به سابقین قبلًا توضیح داده شد.
چون در بخشش الهى بخلى نبوده و از آن ناحیه کوتاهى قابل تصوّر نیست.
چنان که توضیح داده شد زهد حقیقى نیز قوى‏ترین سبب سلوک الى اللّه است، پس هر گاه نفس انسان آمادگى دورى جستن از غیر خدا را پیدا کند و براى کسب نور به ذات کبریایى او توجّه کند آنچه استعداد کسب فیض را پیدا کرده باشد بدان دست مى‏ یابد و به درجات سابقین مى‏ رسد و به ساحل عزّت پروردگار و جاى امن او وارد مى‏ شود.

جمله چهارم: فانّما ینتظر باوّلکم آخرکم
یعنى آنها که قبلًا از دنیا رفته ‏اند در قیامت کبرا انتظار مرگ و آمدن دیگران را دارند. از این جمله این گونه مى‏ توان برداشت کرد که چون نظر عنایت الهى به خلق یکسان است و منظور از برپایى قیامت در مورد انسانها وصول به ساحت عزّت حق مى‏ باشد که نهایت کمال وجودى انسانهاست، لذا امام (ع) طلب عنایت الهى مردم را که کمال وجودى آنهاست تشبیه کرده است به انتظار مردمى که مایلند همگى، آنها که جلوتر رفته‏ اند و آنها که عقب مانده‏ اند، به هم برسند بنا بر این لفظ «انتظار» به عنوان استعاره براى طلب عنایت الهى به کار رفته است، و چون در این جا انتظار مردم را براى رسیدن به عنایت حضرت حق و حضور در قیامت لازم دانسته است آن را دلیل تشویق مردم به سبکبارى و قطع علایق دنیوى قرار داده است و شکّى نیست که این انتظار براى صاحبان خرد کار معقولى است‏ که آنها را به خدا توجّه مى‏ دهد و از غیر او باز مى‏ دارد.

این شرح آن چیزى است که ما از رموز و اسرار این کلامات دریافتیم.
کلام سیّد رضى (ره) براى ستایش این کلمات و توجّه دادن عظمت قدر آنها کافى است.
سیّد رضىّ لفظ نطفه را در این سخن براى آب زلال حکمت استعاره آورده است.

ترجمه‏ شرح ‏نهج ‏البلاغه(ابن ‏میثم بحرانی)، ج ۱ ، صفحه‏ ۶۵۵  – ۶۶۰

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.