google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
1-20 ترجمه و شرح فلسفی خطبه ها علامه جعفریشرح و ترجمه خطبه هاعلامه محمد تقی جعفری

خطبه ها خطبه شماره 13 (ترجمه و شرح فلسفی علامه محمد تقی جعفری)

خطبه سيزدهم

و من كلام له عليه السلام في ذم أهل البصرة بعد وقعة الجمل

كنتم جند المرأة 1 ، و أتباع البهيمة 2 ، رغا فأجبتم 3 ،و عقر فهربتم 4 . أخلاقكم دقاق 5 ، و عهدكم شقاق 6 ، و دينكم نفاق 7 ، و ماؤكم زعاق 8 ، و المقيم بين أظهركم مرتهن بذنبه 9 ،و الشّاخص عنكم متدارك برحمة من ربّه 10 كأنّي بمسجدكم كجؤجؤ سفينة قد بعث اللّه عليها العذاب من فوقها و من تحتها ، و غرق من في ضمنها 11 .

و في رواية : و ايم اللّه لتغرقنّ بلدتكم حتّى كأنّي أنظر إلى مسجدها كجؤجؤ سفينة ، أو نعامة جاثمة 12 .

و في رواية : كجؤجؤ طير في لجّة بحر 13 و في رواية أخرى : بلادكم أنتن بلاد اللّه تربة 14 : أقربها من الماء ، و أبعدها من السّماء 15 ، و بها تسعة أعشار الشّرّ 16 ، المحتبس فيها بذنبه 17 ، و الخارج بعفو اللّه 18 . كأنّي أنظر إلى قريتكم هذه قد طبّقها الماء 19 ، حتّى ما يرى منها إلاّ شرف المسجد ، كأنّه جؤجؤ طير في لجّة بحر 20

ترجمه خطبه سيزدهم در سرزنش اهل بصره پس از حادثه جمل

شما اهل « بصره » لشكر زن و پيروان ناآگاه چهار پا ( شتر ) گشتيد 1 . آن حيوان نعره‏اى زد ، پيرامونش را گرفتيد 2 و هنگامى كه پى شد ( پاهايش را قطع كردند ) ،پا بفرار گذاشتيد 3 . اخلاقتان پست 4 ، پيمانتان سست و شكسته 5 و دينتان نفاق و آبى كه مى ‏آشاميد شور است 6 . كسى كه در ميان شما زندگى كند در گرو گناه خويش است 7 و كسى كه از ميان شما بيرون رود ، رحمت پروردگارش او را دريافته است 8 چنين مى‏ بينم كه مسجد شما مانند سينه كشتى روى دريا است كه عذاب خداوندى بالا و پاينش را فرا گرفته است و هر كسى را كه در آن است غرق نموده است 9 .

[ و در روايتى ديگر : سوگند به خدا ، اين شهر شما غرق مى ‏شود ، تا آنجا كه مسجد شما را مى ‏بينم مانند سينه كشتى يا شتر مرغى است كه روى سينه در دريا بنشيند 10 ] . [ و در روايتى ديگر : شهرهاى شما داراى كثيف‏ترين زمين در شهرهاى خداوندى است 11 . نزديك‏ترين شهر به آب و دورترين آنها از آسمان است 12 نه دهم شرّ در شهر شما است 13 كسى كه در اين سرزمين مانده است زندانى گناه خويش است و آنكه از اين سرزمين بيرون رود ، عفو الهى نصيبش گشته است 14 آبادى شما را چنين مى‏ بينم كه آب از همه سو آن را فرا گرفته جز سر ديوارهاى مسجد شما كه مانند سينه پرنده‏اى در دريا ديده مى ‏شود ، از شهر شما نمانده است 15 . ]

تفسير عمومى خطبه سيزدهم

1 ، 2 كنتم جند المرأة و اتباع البهيمة ( شما اهل بصره لشكر زن و پيروان ناآگاه چهار پا ( شتر ) گشتيد ) .

از حكومت و دمسازى با على ( ع ) فرار كردند و لشكر زن و پيرو چارپاى گشتند

جنگ جمل يكى از حوادث خونين تاريخ است كه پيشتازان برپا كننده آن ،سه نفرند : عايشه يكى از زن‏هاى پيامبر اكرم ( ص ) ، طلحه و زبير .

محققان تاريخ اسلام درباره تعيين عامل شماره يك از اين سه نفر اختلاف نظر دارند ، بعضى مى‏ گويند :

تحريك كننده اصلى آن دو نفر عايشه بوده است . رقابت عايشه با امير المؤمنين عليه السلام چه در زمان حيات پيامبر و چه بعد از او تا آخرين روزهاى زندگى امير المؤمنين عليه السلام معروف است و احتياجى به تفصيل ندارد . باضافه اينكه اعتبار عايشه بجهت همسر بودن با پيامبر در نزد مردم معمولى بالاتر از شخصيت طلحه و زبير بود ، مخصوصا با آن انتقاد كه عمر در موقع مرگش از آن دو نفر ابراز كرده بود .

گروهى معتقدند كه عايشه هر چه بود ، بالاخره يك زن بود كه ارزش خاص خود را داشت ، اين طلحه و زبير بودند كه او را تحريك نموده غائله جمل را براه انداختند .

اين گروه به توبيخ ‏هايى كه بعدها از طرف ارباب فضل و فضيلت درباره طلحه و زبير مى ‏شد ، استناد مى‏ كنند .

توبيخ آنان چنين بود كه به كدامين دليل آن دو نفر زن پيامبر را از جايگاه خود بيرون كشيدند و او را دستاويز رياست پرستى خود نمودند .

جمعى ديگر از تحليل گران تاريخ اسلامى مى ‏گويند : اصل محرك آن سه نفر معاوية بن ابى سفيان است كه در پشت پرده دست به تحريكات زده آن سه نفر را در روى پرده به بازيگرى وادار كرده بود .

بهر حال اين سه نفر با تمام بى ‏اعتنايى پاى روى اصول و قوانين اسلامى كه حكومت امير المؤمنين ( ع ) را اثبات كرده بود ، نهاده ، زحمت‏ها كشيدند راه‏ها در نورديدند و كوه‏ها و بيابان‏ها پشت سر گذاشته سرانجام به « بصره » رسيدند و ده‏ها هزار انسان را به كشتن دادند و برگشتند و ميدان را براى تاخت و تاز استاد مكتب « ماكياولى » يعنى « معاويه » هموار كردند كه با آرامش خاطر بتواند مال مردم را در اختيار خود بگيرد و فرزندان خليفة اللّه در روى زمين را برده فرزندش يزيد بسازد .

اين بود فهرست غائله جمل . اكنون مى ‏پردازيم به تفسير جملات امير المؤمنين عليه السلام كه خطاب به اهل بصره مى ‏فرمايد :

« شما اهل بصره لشكر زن و پيروان ناآگاه چارپا ( شتر ) گشتيد . » آرى ، بيمارى رياست پرستى و درد بى ‏درمان خودخواهى از اين بدبختى‏ ها و تباهى ‏ها بطور فراوان دارد .

فرد و جامعه ‏اى كه از حق و عدالت بگريزد ، نه تنها همه موجوديت خويشتن را مختل و از موقعيت انسانى ساقط مى ‏كند ، بلكه اصول و قوانين صالحه را نيز درهم مى‏ ريزد و دستخوش خواسته‏ هاى بى‏ بنياد مى‏ نمايد .

زنى را كه مى ‏بايست بنشيند و عامل تربيت و واسطه انتقال عظمت‏ هاى همسرش پيامبر اكرم به افراد اجتماع گردد ، راهى بيابانها و شهرها مى ‏نمايد و ده‏ها هزار انسان را بخاك و خون مى ‏غلطاند و با وجدان مختل به خانه ‏اش برمى ‏گردد .

اينهمه نقض اصول و قوانين براى چه ؟ براى اينكه من رياست مى ‏خواهم يا چرا رشد يافتگان به على بن ابيطالب ( ع ) مهر و محبت مي ورزند علت مخالفت با على بن ابيطالب ( ع ) و طغيان بر حكومت قانونى او ، از طرف عايشه و طلحه و زبير جز آنكه گفتيم ، نيست ، زيرا خونخواهى عثمان كه آنرا دستاويز قرار داده بودند به دو دليل روشن بى معنا بود :

يكى اينكه آنان ولى دم عثمان نبودند . دوم اينكه على بن ابيطالب ( ع ) چنانكه بارها فرموده بودند برى ‏ترين مردم از خون عثمان بوده است .

هنگامى كه بر پا كنندگان آشوب جمل از امير المؤمنين ( ع ) كه بقول مولوى « افتخار هر نبى و هر ولى » بود ، روى گردان شدند ، نخست زن پيامبر را از موقعيت چشمگير خود پايين آوردند و او را تا حد مخالفت با امير المؤمنين كه شخصيت او را به كلى دگرگون و تا حد مخالفت با اصول سازنده‏اى كه همسرش درباره حكومت مقرر فرموده بود ، تنزل دادند . و بدان جهت كه هدف جز رياست پرستى بوسيله مبارزه با يگانه شخصيت انسانى تاريخ نبود ، براى وصول به اين هدف ، به تنزل دادن زن پيامبر قناعت ننموده به علم كردن چارپا ، آن شترى كه عايشه به او سوار شده بود ، پرداختند .

شتر و شتر سوار را تعيين كننده سرنوشت جامعه اسلامى تلقى نمودند . خونها ريختند ، دور شتر طواف كردند مردم ساده لوح را به رجز خوانى در طواف پيرامون حيوان وادار نمودند بالاخره نتيجه‏اى كه گرفتند ، اين بود كه معاويه آن خونخوار تاريخ و سرنگون كننده همه اصول انسانى را بر دوش مردم سوار كردند . 8 ، 9 اخلاقكم دقاق و عهدكم شقاق و دينكم نفاق و ماءكم زعاق ( اخلاقتان پست ، پيمانتان سست و شكسته و دينتان نفاق و آبى كه مى ‏آشاميد شور است ) .

تأثير محيط طبيعى در وضع روانى مردم

در مجموع اين خطبه چند مسئله بسيار مهم گوشزد شده است :

مسئله يكم توضيحى در پستى و تباهى بر پا دارندگان جنگ جمل كه در دو جمله بيان شده است : لشكريان زن ، پيروان شتر .

مسئله دوم غيب گوئى امير المؤمنين عليه السلام :

كأنّى بمسجدكم كجؤجؤ سفينة قد بعث اللّه عليها العذاب من فوقها و من تحتها .

( چنين مى ‏بينم كه مسجد شما مانند سينه كشتى روى دريا است كه عذاب خداوندى بالا و پايينش را فرا گرفته ، همه ساكنان آن را غرق نموده است ) .

اين غيب گوئى در دو روايت ديگر هم نقل شده است .

مسئله سوم بيان مشخصات محيط طبيعى بصره كه جنگ جمل در آن براه افتاده است . اين مشخصات بقرار زير است :

1 آب شور .

2 نزديكى به آب .

3 كثافت و بدبوئى زمين كه مجاور آب است .

4 گودى زمين .

بلادكم انتن بلاد اللّه تربة ، اقربها من الماء و ابعدها من السّماء .

( شهرهاى شما داراى كثيف‏ترين زمين در شهرهاى خداوندى است نزديك‏ترين شهر به آب و دورترين آنها از آسمان ) .

اين مسئله يكى از جالب‏ترين مسائل علمى در جامعه شناسى است كه تأثير محيط طبيعى را در وضع روانى مردم با وضوح كامل مطرح كرده است .

اين يكى از دلايل روشن است كه واقع نگرى اسلام را اثبات مى ‏كند و تفسير طبيعى موجوديت انسانى را بطور رسمى ، از معارف ضرورى قلمداد مي كند .

اين مسئله در قرون بعدى بوسيله ابن خلدون در مقدمه و منتسكيو در كتاب روح القوانين مشروحا مورد بررسى و پذيرش قرار گرفته ، امروز هم مانند يك اصل كاملا علمى مورد توجه مردم شناسان و جامعه شناسان قرار گرفته است .

مطلبى كه بايستى در اين مبحث مورد دقت قرار بگيرد اينست كه تأثيرات محيط طبيعى اگر چه اصول بنيادين طبيعت انسان را مانند انديشه و اراده دگرگون نمى ‏سازد ، ولى آداب و رسوم و قوانينى را به وجود مى ‏آورد كه مى ‏توانند شئون حيات مردم را رنگ آميزى و توجيه نمايند . با نظر به اين قاعده است كه مي گوييم :

امير المؤمنين عليه السلام مردم بصره را محكوم مطلق ننموده ‏اند ، بلكه نمود طبيعى ارتباط آنان را با چنان محيط طبيعى بيان فرموده ‏اند .

و از نظر علمى محكوميت اهل بصره كه ناشى از وضع محيطشان بوده است ، مى ‏تواند موقت بوده باشد ، باين معنى كه با كوشش و تكاپو مى ‏توانستند تا حدودى اثر آن محيط را خنثى نمايند و در اخلاق و روحيات و رفتارشان دگرگونى ايجاد كنند . اين امكان دگرگونى در جمله ‏اى كه پس از اين تفسير مى ‏شود ، گوشزد شده است . مردان بزرگى از سرزمين بصره مانند حسن بن هيثم بصرى برخاسته ‏اند و روشنگر علم و معرفت بشرى گشته ‏اند .

بطور كلى توبيخ‏ها و ملامت‏هايى كه از زبان پيشوايان الهى يا حكما و جهان بينان درباره يك سرزمين يا قوم و ملت معينى ديده مى ‏شود ، توبيخ مطلق و ابدى نيست ، بلكه داراى انگيزه و عامل مشخصى است كه خارج از ذات انسانى مردم آن سرزمين و قوم و ملت مى ‏باشد .

مكه معظمه كه در دوران‏هاى طولانى بتكده بوده مردمش سوداگرانى پست و متعصب و بى خبر از ارزش‏هاى حيات بوده ‏اند ، بيت اللّه الحرام مى ‏شود ( چنانكه نخستين روز بنايش بدست ابراهيم خليل عليه السلام بود ) و انسان‏هاى شايسته و با عظمتى از همان سرزمين برمى‏خيزند و با پيشوايى پيامبر اسلام ، معظم‏ترين و انسانى ‏ترين تمدن را بجهانيان عرضه مى‏ كنند . 9 ، 10 و المقيم بين اظهركم مرتهن بذنبه و الشّاخص عنكم متدارك برحمة من ربّه ( كسى كه در ميان شما زندگى كند در گرو گناه خويش است و كسى كه از ميان شما بيرون رود ، رحمت پروردگارش او را دريافته است ) .

نتوان مرد به سختى كه در اينجا زادم

وطن كه آشيانه اصلى آدمى است ، جايگاهى است بس محبوب ، آوارگى از وطن يكى از عذابهاى سخت است كه گاهى تا سر حد عدم امكان تحمل مى‏رسد .

در تفسير و نقد و تحليل مثنوى موضوع وطن مشروحا بررسى شده است . به مجلد پانزدهم كه راهنماى موضوعات است مراجعه نماييد و مبحث مزبور را در مجلدى كه بررسى شده است ، مطالعه فرماييد ، آنچه كه در اين مورد بايستى متذكر شويم ،اينست كه لزوم فرار از عوامل ناهنجار طبيعى همان مقدار ضرورت دارد كه گريز از عوامل مرگ .

كسى كه با امكان مهاجرت از محيط طبيعى كشنده ، در همان محيط ميخكوب مى ‏شود ، در حقيقت طومار زندگيش را با دست خويشتن مى‏ پيچد .

همچنين رضايت باخلاق پست و نفاق و پيمان‏شكنى‏ها و ساير اوصاف رذيله با امكان رهايى از عوامل محيطى آن ، نوعى خودكشى است كه مى ‏توان آن را روح‏كشى اصطلاح كرد .

امير المؤمنين عليه السلام درمان دردى را كه محيط بر آنان تحميل كرده است ،توضيح مى ‏دهد و مى‏ فرمايد :

ادامه حيات در چنين محيطى گناه است . در آن محيط كه طبيعت و انسانهايش دست بهم داده مشغول متلاشى كردن روح آدمى مى ‏باشند ، تحمل و رضايت معصيت و نافرمانى است . بگذاريد اين محيط را بآن مردمى كه در فكر نجات دادن خويشتن نيستند و فرار كنيد و برويد به محيطى كه شما را در زنجير پستى ‏هايش نفشارد

شرح وترجمه نهج البلاغه علامه محمدتقی جعفری  جلد 3

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
-+=