
متن خطبه شصت و سوم
یحذر من فتنه الدنیا ۱ ألا إنّ الدّنیا دار لا یسلم منها إلاّ فیها ۲ ، و لا ینجى بشی ء کان لها : ۳ ابتلی النّاس بها فتنه ۴ ، فما أخذوه منها لها أخرجوا منه و حوسبوا علیه ۵ ، و ما أخذوه منها لغیرها قدموا علیه و أقاموا فیه ۶ ، فإنّها عند ذوی العقول کفی ء الظّلّ ۷ ، بینا تراه سابغا حتّى قلص ۸ ، و زائدا حتّى نقص ۹ .
ترجمه خطبه شصت و سوم
خطبه ایست از آنحضرت که در آن مردم را از فتنه هاى دنیا بر حذر میدارد ۱ آگاه باشید دنیا جایگاهى است که نمیتوان از عذاب و مجازات گناهان و فتنه ها و شرارتها و شرورش سالم و در امان بود مگر در خود همین دنیا ۲ و از هیچ رویدادى که در طبیعت این دنیا است نمیتوان نجات پیدا کرد ۳ مردم در این دنیا با فتنه ها آزمایش میشوند ۴ آنچه را که از این دنیا براى این دنیا گرفته اند ، از دستشان گرفته خواهد شد و سپس درباره هر چه گرفته اند محاسبه خواهند شد ۵ و آنچه را که از این دنیا براى غیر دنیا ( آخرت ) گرفته اند ، روبسوى آن رفته و در آن اندوخته خود اقامت خواهند نمود ۶ این دنیا در نظر کسانیکه داراى خرد هستند ، مانند سایه در حال برگشت است ۷ در همان هنگام که آنرا در حال گسترش مى بینى ، رو به جمع شدن و زوال است ۸ و در همان هنگام که آنرا رو به افزایش مى بینى رو به نقص و کاهش است ۹ .
تفسیر عمومى خطبه شصت و سوم
۲ ، ۳ ألا إنّ الدّنیا دار لا یسلم منها إلاّ فیها و لا ینجى بشى ء کان لها ( آگاه باشید از عذاب و مجازات گناهان و فتنه ها و شرارتها و شرور این دنیا نمیتوان سالم و در امان بود مگر در خود همین دنیا و از هیچ رویدادى که در طبیعت این دنیا است ، نمیتوان نجات پیدا کرد ) .
از خواص و نتایج گناهان و فتنه ها و شرور زندگانى این دنیا فقط در خود همین دنیا میتوان در امان بود
مقصود امیر المؤمنین علیه السلام از این جمله بیان یک قانون بسیار با اهمیتى است که متأسفانه کمتر مورد توجه قرار میگیرد . این قانون چنین است که براى پیش گیرى از عذاب و مجازات گناهان و نتایج ناگوار فتنه ها و شرور جارى در این زندگانى دنیوى ، هیچ راهى جز تحصیل آگاهى به مصالح و مفاسد زندگى و اجتناب از گمراهى و انحراف و تمایل به خیرات که در همین دنیا باید انجام بگیرد ، وجود ندارد .
بعبارت ساده تر : درمان دردهاى تباه کننده این زندگى دنیوى را در همین دنیا باید پیدا کرد ، زیرا آن خداوندیکه طبیعت و انسان را چنان آفریده است که در جریان پیوسته بیکدیگر میتوانند براى انسان منشأ انحراف و ارتکاب گناه و غوطه خوردن در فتنه ها و شرور بوده باشند ، همچنین در مختصات انسان و طبیعت حقایقى را قرار داده است که میتوانند در حال ارتباط با یکدیگر براى انسان درمان و عوامل اجتناب از انحرافات و نتایج ناشایست فتنه ها را نشان بدهند .
اگر درباره تکالیف و وظایف الهى که بوسیله پیامبران عظام و وجدان و عقول سلیم براى بشریت عرضه شده اند ، درست دقت کنیم ، خواهیم فهمید که همه آن تکالیف و وظایف نقش عوامل سالم ماندن از انحرافات و نجات پیدا کردن از آشوبها و اضطرابات و نیکو بر آمدن از عهده آزمایشات در این زندگانى دنیوى را دارند .
از همین جا است که میتوان گفت : تکالیف شرعى و وظایف وجدانى و عقلانى بطور عموم الطافى از خداوند است که در این دنیاى بلاخیز و پر از آزمایش و اغوا کننده انسان به پیروى از هوى و هوس ها ، نصیب بشریت گشته است . این الطاف و عنایات خداوندى است که براى هیچ انسانى جایز نیست که عذر و بهانه آورده و بگوید : من انسان که درونم پر از غرایز حیوانى است در این دنیا که طبیعتا جایگاه تزاحم و تنازع و اضطراب است ، چگونه میتوانم در صراط مستقیم قدم بردارم و از انحراف و فتنه ها که در طبیعت این دنیا است در امان باشم ؟
این عذر و بهانه را که ممکن است گاهگاهى در ذهن آدمى خطور کند ، براى تسلیت به خویشتن و تقویت آن خیالات ، بزبان بیاورد و حتى در صورت شعر و نثر بر روى کاغذ هم بیاورد و با هنر نویسندگى آن خیالات را بیاراید ، ولى اگر بخواهد همین اوهام و عذر و بهانه ها و خیالات را وارد منطقه وجدان نماید ، با مقاومت بسیار شدیدى از طرف وجدان روبرو میگردد که یا منجر به کلافه و سرگیجه شدن انسان میانجامد و یا به شکست قطعى آن سپاه خیالات و اوهام و عذر و بهانه ها .
بیاد داشته باشید که براى اجتناب از انحرافات عمدى و برکنار شدن از سوء رفتار در فتنه ها و آزمایشات ، آنقدر راه قابل پیمودن در پیش پاى ما گسترده است که عذر و بهانه تراشى ما با توانائى پیمودن آن راه ، درست مانند عذر و بهانه تراشیدن در برابر احساس ضرورت انسان شدن میباشد .
توقع رهائى از مختصات زندگى دنیوى همان مقدار نابجا است که توقع در آب افتادن و خیس نشدناین دنیا که با حکمت عالیه حکیم مطلق بوجود آمده است ، پر از واقعیات و حقایقى است که خارج از ذات ما و خواسته هاى ما است و هم چنین رویاروئى و ارتباط ما با آن واقعیات و حقایق بوساطت حواس محدود و آزمایشگاه ها و ابزار معرفتى معینى است که با هدف گیرى هاى خاص خود ما بوجود آمده اند .
از طرف دیگر ذهن و نیروهاى آن ، و عقل و انواع فعالیتهاى آن در جریان معمولى خود ، بجهت پیروى از فرمانهاى طبیعت گرایانه خود طبیعى ، سر از آشیانه محدود خود بالا نمی کشند که با آگاهى همه جانبه و اشراف و احاطه در آن آشیانه بنگرند . بدین ترتیب ما بنى نوع انسانى معمولا با کالبد مادى و ابعاد مادى برونى و درونى و هدف ها و وسایل و خواسته هاى مادى بزندگى در این دنیا مى پردازیم .
لذا کاملا طبیعى است که ما با این وضع نخواهیم توانست از طبیعت و محاصره در شئون و مختصات آن رها شویم ، فقط حقیقتى بنام روح است که باید به مدیریت عالى این کالبد و ابعاد و خواسته ها پرداخته ، انسان را از سنگلاخ و فراز و نشیب هاى طبیعت و رویدادهاى متنوع آن ، آزاد بسازد .
براى توضیح این قانون مطلب زیر را متذکر میگردیم : از اساسى ترین مختصات و شئون زندگى در قلمرو طبیعت اینست که میان ما و خواسته هاى ما از هر نوعى که باشد فاصله هائى کم و بیش وجود دارد که بهرحال ما باید آن فاصله ها را طى کنیم . این فاصله ها گاهى تدریجى بودن گذشت پدیده هائى است مانند زمان و دیگر امور مربوط به حرکت که نقاط آن یکى پس از دیگرى بوجود می آیند ، گاهى دیگر موانعى است که میان ما و هدفهاى خواسته شده ما قرار گرفته اند و باید با انواع تلاش ها و کوشش ها آنها را از سر راه خود برداریم ،
گاهى دیگر مجبور میشویم عوامل و شرایطى را که بشکل مواد خام در عرصه طبیعت وجود دارند ، با دگرگون ساختن آنها که آماده بهره بردارى براى وصول ما به هدف باشند ، بدست بیاوریم و روى آنها انواعى از کارها را انجام بدهیم . این عوامل در فاصله هاى بسیار گوناگونى میان ما و هدفهاى ما قرار گرفته اند .
بعضى از آنها بسیار ساده و بى نیاز از تلاش بدست میآید مانند باز کردن پنجره ها براى تنفس از هواى لطیف و تماشاى مناظر زیبا و بعضى دیگر معادنى هستند در اعماق بسیار دور از سطح زمین که استخراج آنها به ابزار و وسائل بسیار فنى و تلاشهاى فراوان نیازمند میباشند .
بعبارت کلى تر طبیعت هرگز اجزاء و پدیده هاى خود را مطابق دلخواه ما در اختیار ما قرار نمیدهد و بهمین علت است که ما بنى نوع انسان در طبیعت مانند ماهى در آب شناور خواهیم بود ، با این تفاوت که ماهى اگر از آب بیرون بیفتد ، هلاکتش حتمى است ، زیرا از عامل زیست خود برکنار شده است ، در صورتیکه انسان بجهت داشتن بعد روحانى میتواند از حوض محدود طبیعت برآمده و وارد اقیانوس بعد روحانى خود گردد .
ما ز بالائیم و بالا میرویم
ما از آنجا و از اینجا نیستیم
لا اله اندر پى اش الا اللَّه است
قل تعالوا آیتى است از جذب حق
کشتى نوحیم در طوفان روح
همچو موج از خود برآوردیم سر
خوانده اى انا الیه راجعون
همت عالیست در سرهاى ما
اى سخن خاموش کن با ما بیا
اى که هستى ما ره را مبند
ما ز دریائیم و دریا میرویم
ما ز بیجائیم و بیجا میرویم
همچو لا ما هم به الا میرویم
ما به جذبه حق تعالى میرویم
لاجرم بى دست و بى پا میرویم
باز هم در خود تماشا میرویم
تا بدانى ما کجاها میرویم
از على تا رب اعلا میرویم
بین که ما از رشک بى ما میرویم
ما بکوه قاف و عنقا میرویم
مولوى
و مادامیکه آدمى نتوانسته باشد از حوض محدود طبیعت بیرون آمده و گام به اقیانوس موجودیت روحانى بگذارد ، بهر کجا که رود آسمان همان رنگ است و تحرک ذاتى حیات همه لحظات زندگى او را در گلاویزى با طبیعت مستهلک خواهد ساخت .
و با ورود به اقیانوس بعد روحانى ، نه تنها حوض طبیعتى که موجودیت مادى او را احاطه کرده است نمى خشکد ، بلکه زلال تر و صاف تر و گواراتر گشته و بصورت جزئى از همان اقیانوس درآمده و آدمى را به حرکت در مسیر إنّا للَّه و إنّا إلیه راجعون وادار میسازد . ۴ ، ۹ أبتلى النّاس بها فتنه ، فما أخذوه منها لها أخرجوا منه و حوسبوا علیه و ما أخذوه منها لغیرها قدموا علیه و أقاموا فیه فإنّها عند ذوى العقول کفیئى الظّلّ بینا تراه سابغا حتّى قلص و زایدا حتّى نقص ( مردم در این دنیا در فتنه آزمایش میشوند و آنچه را که از این دنیا براى این دنیا گرفته اند ، از دستشان گرفته خواهد شد و در پایان کار درباره هر چه گرفته اند ، محاسبه خواهند گشت . و آنچه را که از این دنیا براى غیر این دنیا ( آخرت ) گرفته اند ، رو بسوى آن رفته و در آن اندوخته خود اقامت خواهند نمود )
بازدیدها: ۲۴
دیدگاهها