google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
460-480 حکمت شرح ابن ابي الحدیدحکمت ها شرح ابن ابي الحدید

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 474 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت 465 صبحی صالح

465-وَ قَالَ ( عليه ‏السلام  )فِي مَدْحِ الْأَنْصَارِ هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ كَمَا يُرَبَّى الْفِلْوُ مَعَ غَنَائِهِمْ بِأَيْدِيهِمُ السِّبَاطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلَاطِ

حکمت 474 شرح ابن ‏أبي ‏الحديد ج 20

474: وَ قَالَ ع فِي مَدْحِ الْأَنْصَارِ-  هُمْ وَ اللَّهِ رَبَّوُا الْإِسْلَامَ كَمَا يُرَبَّى الْفِلْوُ-  مَعَ غَنَائِهِم بِأَيْدِيهِمُ السِّبَاطِ وَ أَلْسِنَتِهِمُ السِّلَاطِ الفلو المهر-  و يروى بأيديهم البساط أي الباسطة-  و الأولى جمع سبط يعني السماح-  و قد يقال للحاذق بالطعن-  إنه لسبط اليدين يريد الثقافة-  و ألسنتهم السلاط يعني الفصيحة- .

و قد تقدم القول في مدح الأنصار-  و لو لم يكن إلاقول رسول الله ص فيهم إنكم لتكثرون عند الفزع و تقلون عند الطمع-  و لو لم يكن إلا ما قاله لعامر بن الطفيل فيهم لما قال له-  لأغزونك في كذا و كذا من الخيل يتوعده-فقال ع يكفي الله ذلك و أبناء قيلة-  لكان فخرا لهم و هذا عظيم جدا و فوق العظيم-  و لا ريب أنهم الذين أيد الله بهم الدين-  و أظهر بهم الإسلام بعد خفائه-  و لولاهم لعجز المهاجرون عن حرب قريش و العرب-  و عن حماية رسول الله ص-  و لو لا مدينتهم لم يكن للإسلام ظهر يلجئون عليه-  و يكفيهم فخرا يوم حمراء الأسد-يوم خرج بهم رسول الله ص إلى قريش-  بعد انكسار أصحابه و قتل من قتل منهم-  و خرجوا نحو القوم و الجراح فيهم فاشية و دماؤهم تسيل-  و إنهم مع ذلك كالأسد الغراث تتواثب على فرائسها-  و كم لهم من يوم أغر محجل-  و قالت الأنصار لو لا علي بن أبي طالب ع في المهاجرين-  لأبينا لأنفسنا أن يذكر المهاجرون معنا-  أو أن يقرنوا بنا-  و لكن رب واحد كألف بل كألوف- .

و قد تقدم ذكر الشعر المنسوب إلى الوزير المغربي-  و ما طعن به القادر بالله الخليفة العباسي في دينه بطريقه-  و كان الوزير المغربي يتبرأ منه و يجحده-  و قيل إنه وجدت مسودة بخطه فرفعت إلى القادر بالله- . و مما وجد بخطه أيضا-  و كان شديد العصبية للأنصار-  و لقحطان قاطبة على عدنان-  و كان ينتمي إلى الأزد أزد شنوءة قوله-

إن الذي أرسى دعائم أحمد
و علا بدعوته على كيوان‏

أبناء قيلة وارثو شرف العلا
و عراعر الأقيال من قحطان‏

بسيوفهم يوم الوغى و أكفهم
ضربت مصاعب ملكه بجران‏

لو لا مصارعهم و صدق قراعهم‏
خرت عروش الدين للأذقان‏

فليشكرن محمد أسياف من
لولاه كان كخالد بن سنان‏

و هذا إفراط قبيح و لفظ شنيع-  و الواجب أن يصان قدر النبوة عنه-  و خصوصا البيت الأخير-  فإنه قد أساء فيه الأدب و قال ما لا يجوز قوله-  و خالد بن سنان كان من بني عبس بن بغيض من قيس عيلان-  ادعى النبوة-  و قيل إنه كانت تظهر عليه آيات و معجزات-  ثم مات و انقرض دينه و دثرت دعوته-  و لم يبق إلا اسمه و ليس يعرفه كل الناس بل البعض منهم

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حكمت (474)

و قال عليه السّلام فى مدح الانصار: هم و اللّه ربّوا الاسلام كما يربّى الفلو مع غنائهم بايديهم السباط، و السنتهم السلاط.

«و آن حضرت در ستايش انصار فرموده است: به خدا سوگند كه آنان اسلام را پرورش دادند، آن چنان كه كره اسب را مى ‏پرورانند با توانگرى و دستهاى بخشنده و زبانهاى فصيح و گويا.»

ابن ابى الحديد در شرح اين سخن چنين آورده است، پيش از اين سخن درباره ستايش انصار گفته شد و اگر چيزى جز اين سخن پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم درباره ايشان نبود كه فرموده است: «شما به هنگام بيم افزون و به هنگام طمع كاسته مى‏شويد.»، و اگر چيزى جز اين سخن ديگر پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم درباره ايشان نبود كه در پاسخ عامر بن طفيل كه به عنوان‏ تهديد گفته بود «بى‏ترديد با تو با اين شمار سوارگان جنگ خواهم كرد.» فرمود: «خداوند و فرزندان قيله-  انصار-  آن را بسنده خواهند بود.» براى فخر انصار كافى بود و اين منزلتى بزرگ و فراتر از بزرگ است.

ترديد نيست كه آنان هستند كه خداوند دين را به ايشان تأييد و اسلام را پس از پوشيدگى آشكار فرمود. اگر انصار نبودند همانا كه مهاجران از جنگ با قريش و اعراب و از حمايت رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله و سلّم عاجز مى‏ماندند و اگر مدينه ايشان نبود مسلمانان را پشتى نبود كه بر آن متكى شوند، و براى فخر ايشان تنها جنگ حمراء الاسد كفايت مى‏كند كه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم پس از شكست ياران خود در جنگ احد و كشته شدن كسانى كه كشته شدند، همراه انصار به تعقيب قريش پرداخت و انصار در حالى كه بيشتر ايشان زخمى بودند و از زخمهاى ايشان خون مى‏ تراويد آهنگ قريش كردند و در همان حال چون شيران گرسنه به شكارهاى خود حمله مى‏كردند، و چه بسيار روزهاى روشن و رخشان كه ايشان راست.

انصار مى ‏گفته ‏اند: اگر على بن ابى طالب عليه السّلام ميان مهاجران نبود ما خود را فراتر از اين مى‏ دانستيم كه نام مهاجران را همراه نام ما بياورند و آنان همتاى ما باشند ولى چه بسا كه يك تن چون هزار بلكه چون هزارها شمرده مى‏ شود.

پيش از اين شعرى را كه منسوب به وزير مغربى است و خليفه القادر بالله به سبب همان شعر در دين وزير طعنه مى ‏زد آورده ‏ايم، البته وزير مغربى منكر سرودن آن شعر بود و از آن تبرى مى‏جست، هر چند گفته شده است پيش نويسى از آن ابيات را به خط وزير به خليفه القادر بالله عباسى ارائه داده ‏اند.

وزير مغربى كه نسبش به قبيله ازدشنوءة مى‏رسيد نسبت به انصار سخت تعصب داشت و به ويژه در مورد برترى قحطانيها به عدنانيها تعصب مى‏ورزيد، اين ابيات را هم سروده است: آنان كه پايه‏هاى آيين احمدى را استوار ساختند و دعوت او را به كيوان رساندند پسران قيله-  انصار-  و وارثان شرف و شيران بيشه‏ ها قحطان بودند، كه با پنجه ‏ها و شمشيرهاى خود آنان پادشاهى او استوار و گسترده و پابرجاى شد، اگر كشتارگاهها و ضربه‏هاى راستين آنان نبود سرير دين واژگون مى‏ شد، پس بايد محمد سپاسگزار شمشير كسانى باشد كه اگر نمى ‏بودند او هم مانند خالد بن سنان مى‏بود.

كه اين اشعار افراطى ناپسند و كلماتى ناستوده است و واجب است منزلت‏ پيامبرى از اين گونه سخنان مصون بماند به ويژه در آخرين بيت كه سخت بى‏ادبى كرده و آنچه جايز نبوده بر زبان آورده است. خالد بن سنان از عشيره بنى عبس بن بغيض و از شاخه‏هاى قبيله قيس عيلان است كه مدعى نبوت بوده و گفته شده است آيات و معجزاتى بر دست او آشكار شده است، و در گذشت و دين او منقرض و آيين او سپرى شد و از او چيزى جز نام بر جاى نماند و همه مردم او را نمى ‏شناسند بلكه پاره‏اى از مردم او را مى‏شناسند.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد 8 //دکتر محمود مهدوى دامغانى

 

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
-+=