خطبه200ترجمه شرح ابن میثم بحرانی

(خطبه209صبحی صالح)

و من كلام له ( عليه ‏السلام ) بالبصرة و قد دخل على العلاء بن زياد الحارثي و هو من أصحابه يعوده، فلما رأى سعة داره قال:

مَا كُنْتَ تَصْنَعُ بِسِعَةِ هَذِهِ الدَّارِ فِي الدُّنْيَا وَ أَنْتَ إِلَيْهَا فِي الْآخِرَةِ كُنْتَ أَحْوَجَ وَ بَلَى إِنْ شِئْتَ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ تَقْرِي فِيهَا الضَّيْفَ وَ تَصِلُ فِيهَا الرَّحِمَ وَ

تُطْلِعُ مِنْهَا الْحُقُوقَ مَطَالِعَهَا فَإِذاً أَنْتَ قَدْ بَلَغْتَ بِهَا الْآخِرَةَ فَقَالَ لَهُ الْعَلَاءُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ أَشْكُو إِلَيْكَ أَخِي عَاصِمَ بْنَ زِيَادٍ قَالَ وَ مَا لَهُ قَالَ لَبِسَ الْعَبَاءَةَ وَ

تَخَلَّى عَنِ الدُّنْيَا قَالَ عَلَيَّ بِهِ فَلَمَّا جَاءَ قَالَ يَا عُدَيَّ نَفْسِهِ لَقَدِ اسْتَهَامَ بِكَ الْخَبِيثُ أَ مَا رَحِمْتَ أَهْلَكَ‏ وَ وَلَدَكَ أَ تَرَى اللَّهَ أَحَلَّ لَكَ الطَّيِّبَاتِ وَ هُوَ يَكْرَهُ أَنْ

تَأْخُذَهَا أَنْتَ أَهْوَنُ عَلَى اللَّهِ مِنْ ذَلِكَ قَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ هَذَا أَنْتَ فِي خُشُونَةِ مَلْبَسِكَ وَ جُشُوبَةِ مَأْكَلِكَ قَالَ وَيْحَكَ إِنِّي لَسْتُ كَأَنْتَ إِنَّ اللَّهَ تَعَالَى فَرَضَ

عَلَى أَئِمَّةِ الْعَدْلِ أَنْ يُقَدِّرُوا أَنْفُسَهُمْ بِضَعَفَةِ النَّاسِ كَيْلَا يَتَبَيَّغَ بِالْفَقِيرِ فَقْرُهُ

 

لغات

استهام بك: تو را به راهى كه بر طبق هواى نفست مى ‏باشد برده است، و سرگردانيت را در سرزمين گمراهى برايت آراسته است.

جشوبة المأكل: زبرى و درشتى خوراك، و به طعامى كه بدون نان خورش باشد طعام الجشب گويند.

تبيّغ: به هيجان آمد

 

ترجمه

از خطبه‏ هاى آن حضرت است. امام عليه السلام هنگامى كه در بصره به عيادت يكى از اصحابش به نام علاء بن زياد حارثى رفت و خانه پهناور و وسيع او را ديد، چنين فرمود:

«با اين خانه بزرگ و پهناور در دنيا چه مى‏ كنى با اين كه در آخرت نيازمندترى آرى، مگر اين كه بخواهى به اين وسيله به آخرت برسى، مهماندارى كنى، و پيوند خويشاوندى برقرار سازى و حقوق لازم را آشكارا به مصارفش برسانى، در اين صورت است كه با داشتن اين خانه به آخرت خود رسيده‏ اى.
علاء به آن حضرت عرض كرد: اى امير مؤمنان، از برادرم عاصم بن زياد شكايت دارم، امام فرمود: مگر چه كرده است علاء جواب داد: گليمى بر تن پوشيده و از دنيا كناره‏ گيرى كرده است. فرمود: او را نزد من بياور، هنگامى كه آمد، امام به او فرمود: اى دشمنك جان خود شيطان پليد خواسته است تو را سرگردان و شيفته گرداند، آيا بر خانواده و فرزندان خود رحم نمى‏ كنى آيا خيال مى‏ كنى كه خداوند چيزهاى پاك را بر تو حلال كرده ولى نمى‏ خواهد كه از آن استفاده كنى، تو در نزد خدا كوچكتر از آنى.

عاصم عرض كرد: اى امير مؤمنان، تو چرا لباسهاى زبر پوشيده و از خوراكيهاى درشت و غذاى ناگوار مصرف مى‏ كنى حضرت فرمود: واى بر تو من مثل تو نيستم وظيفه من غير از شماست زيرا خداوند بر پيشوايان حق واجب كرده است، كه خود را با بى‏ نوايان و ناتوانان جامعه هماهنگ كنند تا اين كه نادارى فقير، او را به هيجان نياورد و در نتيجه نافرمانى كند و هلاك شود.»

شرح

امام (ع) در اين خطبه علاء بن زياد را مورد خطاب قرار داده و از او در مرحله اول به طريق استفهام انكارى و سرزنش مى‏ پرسد كه چرا خانه زيباى خود را اين چنين با عظمت ساخته است، با آن كه اين كار بر خلاف زهد در دنيا و توجّه كامل به آخرت است.

و در مرحله بعد به گونه سؤال با استفهام تقريرى براى او ثابت مى‏ كند كه‏در آخرت نياز او به چنين خانه وسيعى بيشتر خواهد بود، به عبارت ديگر امام (ع) مى ‏خواهد به علاء چنين بگويد كه: اگر اين همه ثروت و مالى را كه براى ساختمان اين بنا خرج كرده ‏اى، در راه خدا صرف و خرج مى‏ كردى، سزاوارتر و احتياجت به آن در آخرت بيش از اين خانه وسيع دنيا بود.

چنان كه در متن خطبه در اين نسخه جمله دوم نيز به طريق استفهام و با همزه شروع شده شارح پس از آن با همين تقدير جمله را شرح كرده، تذكر داده است كه اين گونه (با همزه) نيز روايت شده است و بلى…: امام (ع) با اين جمله صحابى خود را راهنمايى مى‏كند كه مى‏تواند تقصيرى را كه از جهت آخرت با ساختن چنين منزل وسيعى مرتكب شده با انجام دادن كارهايى براى آخرت و خدا، جبران كند و خود را به مقام قرب الهى نزديك كند و آن اعمال نيك را بر شمرده است.

مطالع الحقوق،
مقصود راههاى شرعى مصرف مال از قبيل زكات و صدقه و جز اينهاست، و روشن است كه وقتى در آن خانه اين حقوق واجب را رعايت كند، در آخرت هم به خانه‏اى چنين بزرگ و با عظمت خواهد رسيد و اين كارها باعث نزديك شدن او به خداوند مى‏ شود.
علىّ به،
او را بياوريد. اين كلمه معمولا به جاى فعل امر مى‏آيد (اسم فعل امر است) يعنى جيئوا به. «عدىّ» مصغّر عدوّ است و اصل آن عديو و، بوده است كه يكى از دو، واو آن، به منظور تخفيف حذف شده و ديگرى به ياء تبديل و در ياء تصغير ادغام شده است.
علت تصغير اين كلمه آن است كه شيطان او، نتوانسته است وى را به گناه بزرگى بكشاند، بلكه چون از در نيرنگ و فريب بر او وارد شده و خود را به هيأت صالحان در آورده، لذا او را به كارى واداشته است كه اگر چه با آن كار، از جاده مستقيم شريعت منحرف شده ولى به سلامت نزديكتر است، و به اين‏مناسبت، شيطان او نسبت به شيطان ديگرى كه انسان را به گناه كبيره مى‏ كشاند كوچك است، و او خود نيز به جهت اين كه چنين وسوسه و فريبى را پيروى كرده دشمن كوچك خود محسوب مى‏ شود.

بعضى گويند: علت تصغير آن، حقير شمردن عمل اوست زيرا كه از روى جهل و ناآگاهى در پى اين كار رفته است.
علت اين كه امام عاصم بن زياد را از اين رويّه بازداشته، اين است كه ترك دنيايش واقعى و به راهنمايى عقل نبوده است، بلكه هواى نفس با مشاركت عقل وى را بر اين عمل واداشته است، و لازمه چنين ترك دنيائى معطل ماندن بسيارى از حقوق واجب شرعى است.

لقد استهام بك الخبيت
امام (ع) در اين جمله به نخستين مطلب فوق اشاره فرموده است كه: اين روش با هدايت كامل عقل نبوده، بلكه با شركت شيطان صورت گرفته است، و با جمله: اما رحمت اهلك و ولدك حقوقى را كه به دنبال چنين رفتارى ضايع مى ‏شود كه حقوق خانواده و فرزندان باشد، بيان فرموده است.

أ ترى اللَّه… ذلك،
حضرت با بيان اين جمله عاصم را بر چنين زهد نمايى توبيخ و سرزنش فرموده، چنان كه خداوند متعال مى‏ فرمايد: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللَّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ«»» خلاصه اين كه ترك دنيا به عنوان كلّى مطلوب شارع نيست زيرا اسلام هستى جهان را در پرتو نظمى مى‏ داند كه با تشريك مساعى افراد انسان در آباد كردن دنيا و انجام دادن كارهاى نيك برقرار مى ‏باشد، در صورتى كه ترك دنيا و مهمل گذاشتن آن اين نظم را كه باعث بقاى عالم هستى است از بين برده و با آن‏ مخالف است، آنچه را كه شرع مقدس مى ‏پسندد و به آن امر مى‏ كند آن است كه انسان بايد در رابطه با دنيا ميانه ‏روى را پيشه كند و متاع دنيا را در آن راه به كار گيرد كه انبياء الهى چنان دستور داده‏اند و از حدودى كه خداوند متعال به وسيله پيامبران خود امر كرده تجاوز نكنند، چنان كه امام على (ع) با منع كردن اين مرد از روشى كه پيش گرفته بود، به اين مطلب اشاره فرموده است.

در اين جا شارح به معرّفى روشهاى سالكان طريقت پرداخته و آنها را به دو قسم تقسيم كرده است:

1- گروهى از آنان به بى ‏نوايى و فقر خو گرفته و بكلّى از لذّات جهان دست برداشته ‏اند.

2- دسته ديگر كسانى هستند كه عيّاشى و لذّت جويى در دنيا را پسنديده ‏اند.

بديهى است آنچه را كه سالكان حق بين پسنديده و تمايل به فقر و دورى از دنيا پيدا كرده ‏اند، بر خلاف شرع نيست زيرا آنان به رموز و اسرار آن آگاهى داشته و مى‏ دانند كه اين روش از طريقه رفاه طلبان و مترفان، به سلامت و نجات نزديكتر است، به علت اين كه اصولا عيّاشى و رفاه طلبى ميدان فعاليت شيطان است.

سيره پيامبر و على (ع) و جمعى از بزرگان صحابه نيز بيشتر برگزيدن فقر و ترك تجمّلات دنيا بود، در حالى كه در سياستهاى كشورى و رعايت مصالح اجتماعى با اهل دنيا همكارى كرده و از جامعه و مردم كناره‏گيرى نداشتند.
نتيجه اعتراض عاصم بن زياد بر على (ع) كه او را از اين گونه زندگى نهى كرده بود آن است كه وى خود را در مورد ترك دنيا با آن حضرت مقايسه كرده بود و با اين بيان اعتراض را اظهار كرد كه: حال كه مرا از ترك دنيا منع مى‏ كنى پس خود چگونه اين روش را در پيش گرفته‏اى با آن كه تو مقتدا و پيشواى من‏ هستى و چنين زندگى دارى من نيز لازم است كه در اين جهت مثل همه جهات از تو پيروى كنم.

امام (ع) در پاسخ او جوابى اقناعى فرمود: كه ميان من و تو فرق بسيارى است، زيرا: من وظيفه خطير امامت و رهبرى امت را بر دوش دارم و بر هر پيشوايى لازم است كه خود را با پايين‏ترين طبقات جامعه بسنجد و خويشتن را با آنها در وضعيت زندگى همسنگ قرار دهد، تا آن كه نادارى بى‏نوا او را به هيجان نياورد، چنان كه بردبارى خود را از دست دهد و در نتيجه كافر و بى‏دين شود يا لااقل به گناه و فسق و فجور كشانده شود، قابل توجه است كه امام على (ع) قبل از خلافت ظاهرى نيز همين حالت را داشت و با زندگى ساده و دور از لذّات و تجمّلات دنيا به سر مى‏ برد.

شارح در مقام كيفيّت پاسخ امام در مقابل اعتراض عاصم مى‏گويد: پاسخى كه از متن سخن امام بر مى‏آيد جوابى اقناعى است كه در خور فهم طرف بوده ولى جواب تحقيقى چيزى است كه ما قبلا در شرح ذكر كرده‏ايم كه: علت اتخاذ اين روش، سالم ماندن از تمام خطرات مادّى و معنوى است.
اما فرق بين امام و عاصم در پيروى از اين طريق آن است كه: عاصم اين راه را با ناآگاهى به راه و رسم و اسرار آن در پيش گرفته، علاوه بر آن كه حقوق خانواده و فرزندان خود را نيز ضايع كرده است، از اين رو ترك اين گونه زندگى براى او بهتر است. و توفيق از خداوند است.

ترجمه ‏شرح‏ نهج ‏البلاغه(ابن ‏ميثم بحرانی)، ج 4 ، صفحه‏ى 35-29

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.