نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۹ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)حد انجام مستحبات و واجبات

۲۷۹-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )إِذَا أَضَرَّتِ النَّوَافِلُ بِالْفَرَائِضِ فَارْفُضُوهَا

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۷۱ دکتر آیتی

۲۷۱ و فرمود (ع): اگر مستحبات به واجبات زیان رسانند، مستحبات را ترک گوى.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۳۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۸ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)مداومت در کار

۲۷۸-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )قَلِیلٌ تَدُومُ عَلَیْهِ أَرْجَى مِنْ کَثِیرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۷۰ دکتر آیتی

و فرمود (ع): چیز اندکى که بر آن مداومت کنى، بهتر است از بسیارى که از آن ملول گردى.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۳۰

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۷ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)

۲۷۷-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )لَا وَ الَّذِی أَمْسَیْنَا مِنْهُ فِی غُبْرِ لَیْلَهٍ دَهْمَاءَ تَکْشِرُ عَنْ یَوْمٍ أَغَرَّ مَا کَانَ کَذَا وَ کَذَا

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۶۹ دکتر آیتی

و فرمود (ع): نه، به خداوندى سوگند که به توانایى او، شبى سیاه را که روزى سپید در پى داشت، به پایان بردیم، که چنین و چنان خواهد شد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۶۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۶ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)دعا

۲۷۶-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنْ أَنْ تُحَسِّنَ فِی لَامِعَهِ الْعُیُونِ عَلَانِیَتِی وَ تُقَبِّحَ فِیمَا أُبْطِنُ لَکَ سَرِیرَتِی مُحَافِظاً عَلَى رِثَاءِ النَّاسِ مِنْ نَفْسِی بِجَمِیعِ مَا أَنْتَ مُطَّلِعٌ عَلَیْهِ مِنِّی فَأُبْدِیَ لِلنَّاسِ حُسْنَ ظَاهِرِی وَ أُفْضِیَ إِلَیْکَ بِسُوءِ عَمَلِی تَقَرُّباً إِلَى عِبَادِکَ وَ تَبَاعُداً مِنْ مَرْضَاتِکَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۶۸ دکتر آیتی

 و فرمود (ع): بار خدایا، به تو پناه مى ‏برم از این که ظاهرم در چشم مردم نیکو جلوه کند و درونم که پنهانش مى‏ دارم، زشت باشد،
و در نزد مردم از روى ریا خودنمایى کنم، در کارهایى که تو از من بدان آگاهترى. و خود را در برابر مردم نیکو جلوه دهم، ولى اعمال بدم را نزد تو آرم تا به بندگانت تقرب جویم و از خشنودى تو دور گردم.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۸

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۵ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)طمع

۲۷۵-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَیْرُ مُصْدِرٍ وَ ضَامِنٌ غَیْرُ وَفِیٍّ
وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِیِّهِ
وَ کُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّیْ‏ءِ الْمُتَنَافَسِ فِیهِ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ لِفَقْدِهِ
وَ الْأَمَانِیُّ تُعْمِی أَعْیُنَ الْبَصَائِرِ
وَ الْحَظُّ یَأْتِی مَنْ لَا یَأْتِیهِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۶۷ دکتر آیتی

و فرمود (ع): طمع تو را بر لب آب برد و سیراب ناشده بیرون آرد. ضمانت مى‏ کند و وفا نمى‏ کند.
چه بسا آشامنده ‏اى که پیش از سیراب‏ شدن، آب گلوگیرش شود.
هر قدر چیزى که مایه رقابت است، ارزشش بیش باشد، اندوه فقدانش بیش باشد.
آرزوها دیدگان بصیرت را کور سازند
و بهره نصیب کسى شود که در پى آن نبوده است.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۷

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۴ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)

۲۷۴-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )لَا تَجْعَلُوا عِلْمَکُمْ جَهْلًا وَ یَقِینَکُمْ شَکّاً إِذَا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلُوا وَ إِذَا تَیَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۶۶ دکتر آیتی

و فرمود (ع): علم خود را جهل و یقین خود را شک مپندارید. چون دانستید، عمل کنید و چون یقین کردید، پاى پیش نهید.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۸۶

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۳ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)وصف قرآن

۲۷۳-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )اعْلَمُوا عِلْماً یَقِیناً أَنَّ اللَّهَ لَمْ یَجْعَلْ لِلْعَبْدِ وَ إِنْ عَظُمَتْ حِیلَتُهُ وَ اشْتَدَّتْ طَلِبَتُهُ وَ قَوِیَتْ مَکِیدَتُهُ أَکْثَرَمِمَّا سُمِّیَ لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ -وَ لَمْ یَحُلْ بَیْنَ الْعَبْدِ فِی ضَعْفِهِ وَ قِلَّهِ حِیلَتِهِ وَ بَیْنَ أَنْ یَبْلُغَ مَا سُمِّیَ لَهُ فِی الذِّکْرِ الْحَکِیمِ -وَ الْعَارِفُ لِهَذَا الْعَامِلُ بِهِ أَعْظَمُ النَّاسِ رَاحَهً فِی مَنْفَعَهٍ وَ التَّارِکُ لَهُ الشَّاکُّ فِیهِ أَعْظَمُ النَّاسِ شُغُلًا فِی مَضَرَّهٍ -وَ رُبَّ مُنْعَمٍ عَلَیْهِ مُسْتَدْرَجٌ بِالنُّعْمَى -وَ رُبَّ مُبْتَلًى مَصْنُوعٌ لَهُ بِالْبَلْوَى -فَزِدْ أَیُّهَا الْمُسْتَنْفِعُ فِی شُکْرِکَ وَ قَصِّرْ مِنْ عَجَلَتِکَ وَ قِفْ عِنْدَ مُنْتَهَى رِزْقِکَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۶۵ دکتر آیتی

و فرمود (ع): به یقین بدانید، که خداى تعالى براى بنده خود، جز آنکه در قرآن‏ حکیم مقرر کرده، قرار نداده است، هر چند، بنده در چاره‏ اندیشى توانا و در طلب، پایدار و در حیله ‏گرى، نیرومند باشد.
و میان بنده و آنچه براى او در قرآن حکیم مقرر کرده، مانعى پدید نیاورد، هر چند، بنده ناتوان و چاره ‏اندیشیش اندک باشد.

کسى که به این امر آگاه بود و بدان عمل کند، بیش از همه از راحت و منفعت برخوردار شود و هر که در آن تردید روا دارد، بیش از همه مردم گرفتار زیان گردد.
چه بسا صاحب نعمتى که فریب نعمت خود خورد و اندک اندک راه عذابى الهى پوید
و بسا مبتلایى که خداوند بیازمایدش تا نعمتى دهد.
پس، اى شنونده، بر سپاسگزاریت بیفزاى و از شتابکارى خود بکاه و به آنچه تو را روزى داده، خرسند باش و بیش مخواه.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۷۳

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۲ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)

۲۷۲-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )لَوْ قَدِ اسْتَوَتْ قَدَمَایَ مِنْ هَذِهِ الْمَدَاحِضِ لَغَیَّرْتُ أَشْیَاءَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۶۴ دکتر آیتی

و فرمود (ع): اگر پاهاى من در این لغزشگاه استوار بماند، چیزهایى را تغییر دهم.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۱ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)حدسرقت

۲۷۱- رُوِیَ أَنَّهُ ( علیه‏السلام ) رُفِعَ إِلَیْهِ رَجُلَانِ سَرَقَا مِنْ مَالِ اللَّهِ أَحَدُهُمَا عَبْدٌ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ الْآخَرُ مِنْ عُرُوضِ النَّاسِ‏

فَقَالَ ( علیه‏السلام )أَمَّا هَذَا فَهُوَ مِنْ مَالِ اللَّهِ وَ لَا حَدَّ عَلَیْهِ مَالُ اللَّهِ أَکَلَ بَعْضُهُ بَعْضاً وَ أَمَّا الْآخَرُ فَعَلَیْهِ الْحَدُّ الشَّدِیدُ فَقَطَعَ یَدَهُ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۶۳ دکتر آیتی

 گویند دو مرد را نزد او آوردند که از مال خدا دزدى کرده بودند. یکى از آن دو، برده‏ اى بود از آن بیت المال مسلمانان و دیگرى، برده ‏اى بود از آن یکى از مردم. فرمود:

آن که از بیت المال است، حدى بر او نیست، زیرا برخى از مال خدا را برخى از مال خدا خورده است. اما دیگرى را باید حد زد. و دستش را برید.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۸۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۷۰ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)زینت کعبه

۲۷۰- وَ رُوِیَ أَنَّهُ ذُکِرَ عِنْدَ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فِی أَیَّامِهِ حَلْیُ الْکَعْبَهِ وَ کَثْرَتُهُ فَقَالَ قَوْمٌ‏ لَوْ أَخَذْتَهُ فَجَهَّزْتَ بِهِ جُیُوشَ الْمُسْلِمِینَ کَانَ أَعْظَمَ لِلْأَجْرِ وَ مَا تَصْنَعُ الْکَعْبَهُ بِالْحَلْیِ فَهَمَّ عُمَرُ بِذَلِکَ وَ سَأَلَ عَنْهُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ ( علیه‏السلام )

فَقَالَ ( علیه‏السلام )

إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِیِّ ( صلى ‏الله ‏علیه‏ وآله ‏وسلم )وَ الْأَمْوَالُ أَرْبَعَهٌ أَمْوَالُ الْمُسْلِمِینَ فَقَسَّمَهَا بَیْنَ الْوَرَثَهِ فِی الْفَرَائِضِ وَ الْفَیْ‏ءُ فَقَسَّمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّیهِ وَ الْخُمُسُ فَوَضَعَهُ اللَّهُ حَیْثُ وَضَعَهُ وَ الصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللَّهُ حَیْثُ جَعَلَهَا

وَ کَانَ حَلْیُ الْکَعْبَهِ فِیهَا یَوْمَئِذٍ فَتَرَکَهُ اللَّهُ عَلَى حَالِهِ وَ لَمْ یَتْرُکْهُ نِسْیَاناً وَ لَمْ یَخْفَ عَلَیْهِ مَکَاناً فَأَقِرَّهُ حَیْثُ أَقَرَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ فَقَالَ لَهُ عُمَرُ لَوْلَاکَ لَافْتَضَحْنَا وَ تَرَکَ الْحَلْیَ بِحَالِهِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۶۲ دکتر آیتی

 گویند در زمان خلافت عمر بن الخطاب و در نزد او سخن از زیورهاى کعبه و فراوانى آنها به میان آمد. جمعى گفتند که مى ‏توان آنها را برگرفت و هزینه بسیج سپاهیان اسلام ساخت ثواب این کار بیشتر است. زیرا کعبه زیور مى‏ خواهد چه کند. عمر خواست چنان کند و از امیر المؤمنین (ع) پرسید.

آن حضرت در جواب فرمود:

قرآن بر پیامبر (صلى الله علیه و آله) نازل شده و اموال را به چهار قسمت کرده است: یکى دارایی هاى مسلمانان که پس از آنها به میان وارثانشان، به گونه‏ اى که مقرر شده، تقسیم مى‏ شود. دو دیگر، فیى‏ء یا غنایم جنگى است که به مستحقانش داده شود و سوم، خمس که خداوند تقسیم آن را طریقه‏ اى معین کرده و چهارم، صدقات که آنها را هم جایى مقرر است.

زیورهاى کعبه در آن روزها هم بود ولى پیامبر (صلى الله علیه و آله) آنها را به حال خود گذاشت، نه این که تقسیم آنها را فراموش کرده باشد یا آنکه مکان آنها را ندانسته باشد. آنها را در همان جاى قرار ده که خداوند و رسولش قرار داده بودند.
عمر گفت: اگر تو نبودى ما رسوا مى‏ شدیم و زیورهاى کعبه را به حال خود رها کرد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۶۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۹ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)عاملان در دنیا

۲۶۹-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )النَّاسُ فِی الدُّنْیَا عَامِلَانِ عَامِلٌ عَمِلَ فِی الدُّنْیَا لِلدُّنْیَا قَدْ شَغَلَتْهُ دُنْیَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ یَخْشَى عَلَى مَنْ یَخْلُفُهُ الْفَقْرَ وَ یَأْمَنُهُ عَلَى نَفْسِهِ فَیُفْنِی عُمُرَهُ فِی مَنْفَعَهِ غَیْرِهِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۶۱ دکتر آیتی

و فرمود (ع): مردم در دنیا دو گونه کار کنند: یکى در دنیا، براى دنیا کار مى‏ کند و دنیا چنانش به خود مشغول داشته که به آخرتش نمى ‏پردازد و مى ‏ترسد که بازماندگانش گرفتار فقر شوند و حال آنکه، خود از دنیا در امان است. چنین کسى عمر خود را براى سود دیگران تباه مى‏ کند

و آن دیگر در دنیا براى آخرتش کار مى‏ کند، پس بهره او از دنیا بى‏هیچ رنجى به دستش مى‏ آید. چنین کسى نصیب خود از دنیا و آخرت فراهم آورد و مالک دو سراى شود. در نزد خداى هم آبرومند است و هر حاجت، که از او خواهد، برآورد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۲۸

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۸ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)حددوستی ودشمنی

۲۶۸-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )أَحْبِبْ حَبِیبَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ بَغِیضَکَ یَوْماً مَا وَ أَبْغِضْ بَغِیضَکَ هَوْناً مَا عَسَى أَنْ یَکُونَ حَبِیبَکَ یَوْماً مَا

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۶۰ دکتر آیتی

۲۶۰ و فرمود (ع): دوستت را به اندازه دوست بدار، شاید روزى خصم تو گردد و با دشمنت به اندازه دشمنى کن شاید روزى با تو دوست شود.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۸۸

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۷ صبحی صالح(ترجمه عبدالمحمد آیتی)رزق

۲۶۷-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )یَا ابْنَ آدَمَ لَا تَحْمِلْ هَمَّ یَوْمِکَ الَّذِی لَمْ یَأْتِکَ عَلَى یَوْمِکَ الَّذِی قَدْ أَتَاکَ فَإِنَّهُ إِنْ یَکُ مِنْ عُمُرِکَ یَأْتِ اللَّهُ فِیهِ بِرِزْقِکَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۵۹ دکتر آیتی

و فرمود (ع): اى فرزند آدم، اندوه روز نیامده را به روزى که آمده است می اور. زیرا فردا، اگر از عمر تو باشد، خداوند در آن روز، روزیت را خواهد داد.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۴۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۶ صبحی صالح(عبدالمحمد آیتی)

۲۶۶-وَ سَأَلَهُ رَجُلٌ أَنْ یُعَرِّفَهُ الْإِیمَانَ فَقَالَ ( علیه‏السلام )إِذَا کَانَ الْغَدُ فَأْتِنِی حَتَّى أُخْبِرَکَ عَلَى أَسْمَاعِ النَّاسِ فَإِنْ نَسِیتَ مَقَالَتِی حَفِظَهَا عَلَیْکَ غَیْرُکَ فَإِنَّ الْکَلَامَ کَالشَّارِدَهِ یَنْقُفُهَا هَذَا وَ یُخْطِئُهَا هَذَا

و قد ذکرنا ما أجابه به فیما تقدم من هذا الباب و هو قوله الإیمان على أربع شعب

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۵۸ دکتر آیتی

 مردى از او خواست که ایمان را به او بشناساند، فرمود: فردا نزد من آى تا با تو بگویم و مردم هم بشنوند، تا اگر تو سخن مرا فراموش کنى، دیگران به خاطر بسپارند. زیرا سخن چون شکار رمنده است. یکى آن را مى‏ گیرد، دیگرى از دستش مى دهد.
و پیش از این پاسخ آن حضرت را آورده ‏ایم. آنجا که مى‏ گوید ایمان بر چهار شعبه است.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۱۵

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۵ صبحی صالح(عبدالمحمد آیتی)سخن حکیمان

۲۶۵-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )إِنَّ کَلَامَ الْحُکَمَاءِ إِذَا کَانَ صَوَاباً کَانَ دَوَاءً وَ إِذَا کَانَ خَطَأً کَانَ دَاءً

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۵۷ دکتر آیتی

۲۵۷ و فرمود (ع): سخن حکیمان اگر درست باشد داروست و اگر نادرست باشد، درد است.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

 

بازدیدها: ۲۲

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۴ صبحی صالح(عبدالمحمد آیتی)نیکی به بازماندگان

۲۶۴-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )أَحْسِنُوا فِی عَقِبِ غَیْرِکُمْ تُحْفَظُوا فِی عَقِبِکُمْ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۵۶ دکتر آیتی

۲۵۶ و فرمود (ع): به بازماندگان دیگران نیکى کنید تا بازماندگانتان را پاس دارند.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

 

بازدیدها: ۱۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۳ صبحی صالح(عبدالمحمد آیتی)مصاحبت سلطان

۲۶۳-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )صَاحِبُ السُّلْطَانِ کَرَاکِبِ الْأَسَدِ یُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۵۵ دکتر آیتی

۲۵۵ و فرمود (ع): همنشین سلطان چون کسى است که بر شیر سوار شده، مردم به مقام او غبطه مى‏ خورند و او خود بهتر از هر کس مى‏ داند که در کجا نشسته است.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۱

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۲ صبحی صالح(عبدالمحمد آیتی)

۲۶۲- و قیل إن الحارث بن حوط أتاه فقال أ ترانی أظن أصحاب الجمل کانوا على ضلاله

فقال ( علیه‏السلام ) یَا حَارِثُ إِنَّکَ نَظَرْتَ تَحْتَکَ وَ لَمْ تَنْظُرْ فَوْقَکَ فَحِرْتَ
إِنَّکَ لَمْ تَعْرِفِ الْحَقَّ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ وَ لَمْ تَعْرِفِ الْبَاطِلَ فَتَعْرِفَ مَنْ أَتَاهُ
فقال الحارث فإنی أعتزل مع سعید بن مالک و عبد الله بن عمر فقال ( علیه‏السلام )
إِنَّ سَعِیداً وَ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ عُمَرَ لَمْ یَنْصُرَا الْحَقَّ وَ لَمْ یَخْذُلَا الْبَاطِلَ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۵۴ دکتر آیتی

 گویند حارث بن حوط نزد او آمد و گفت: آیا پندارى که من اصحاب جمل را گمراه مى ‏پندارم على (ع) در پاسخ او فرمود:
اى حارث، تو به پایین نگریسته ‏اى و به بالا ننگریسته ‏اى، از این رو حیران و سرگردان مانده ‏اى.
تو حق را نشناخته‏ اى که اهل حق را بشناسى و باطل را ندانسته ‏اى تا بدانى آنها که راه باطل مى‏ سپرند، کدام‏اند: حارث گفت: من و سعد بن مالک«» و عبد الله بن عمر کناره گرفتیم.

على (ع) فرمود: سعد بن مالک و عبد الله بن عمر حق را یارى نکردند و باطل را فرو نگذاشتند.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۵۹

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۱ صبحی صالح(عبدالمحمد آیتی)

۲۶۱- وَ قَالَ ( علیه‏السلام ) لَمَّا بَلَغَهُ إِغَارَهُ أَصْحَابِ مُعَاوِیَهَ عَلَى الْأَنْبَارِ فَخَرَجَ بِنَفْسِهِ مَاشِیاً حَتَّى أَتَى النُّخَیْلَهَ وَ أَدْرَکَهُ النَّاسُ وَ قَالُوا یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ نَحْنُ نَکْفِیکَهُمْ‏

فَقَالَ مَا تَکْفُونَنِی أَنْفُسَکُمْ فَکَیْفَ تَکْفُونَنِی غَیْرَکُمْ إِنْ کَانَتِ الرَّعَایَا قَبْلِی لَتَشْکُو حَیْفَ رُعَاتِهَا وَ إِنَّنِی الْیَوْمَ لَأَشْکُو حَیْفَ رَعِیَّتِی کَأَنَّنِی الْمَقُودُ وَ هُمُ الْقَادَهُ أَوِ الْمَوْزُوعُ وَ هُمُ الْوَزَعَهُ

فلما قال ( علیه‏السلام ) هذا القول فی کلام طویل قد ذکرنا مختاره فی جمله الخطب تقدم إلیه رجلان من أصحابه

فقال أحدهما إنی لا أملک إلا نفسی و أخی فمر بأمرک یا أمیر المؤمنین ننقد له فقال ( علیه‏السلام )
وَ أَیْنَ تَقَعَانِ مِمَّا أُرِیدُ

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۵۳ دکتر آیتی

 هنگامى که به او خبر رسید که یاران معاویه بر شهر انبار تاخته ‏اند، خود پیاده از کوفه بیرون آمد تا به نخیله رسید. در آنجا مردم بدو پیوستند و گفتند: یا امیر المؤمنین، ما تو را در نبرد با آنان کفایت مى ‏کنیم.

على (ع) گفت: به خدا سوگند، شما مرا از زیان خود نگاه ندارید. چگونه مى‏ توانید از آسیب آنها نگه دارید. اگر زین پیش، رعیت از جور حاکمان مى‏ نالید، من امروز از جور رعیتم مى‏ نالم. گویى ایشان پیشوا هستند و من پیرو ایشانم یا من فرمانبرم و ایشان فرمانده.

على (ع) این سخن را در کلامى طولانى بیان فرمود و ما گزیده آن را در ضمن خطبه ‏ها آورده ‏ایم. در این حال دو مرد از اصحاب پیش آمدندو یکى از آن دو گفت: مرا جز بر خود و این برادرم تسلطى نیست. اى امیر المؤمنین، بفرماى تا به جاى آوریم.
على (ع) در پاسخ او فرمود: شما کجایید و آنچه من مى‏ خواهم کجا.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

 

بازدیدها: ۵۴

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره ۲۶۰ صبحی صالح(عبدالمحمد آیتی)غرائب

۲۶۰-وَ قَالَ ( علیه‏السلام )کَمْ مِنْ مُسْتَدْرَجٍ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِ وَ مَغْرُورٍ بِالسَّتْرِ عَلَیْهِ وَ مَفْتُونٍ بِحُسْنِ الْقَوْلِ فِیهِ وَ مَا ابْتَلَى اللَّهُ سُبْحَانَهُ أَحَداً بِمِثْلِ الْإِمْلَاءِ لَهُ

قال الرضی و قد مضى هذا الکلام فیما تقدم إلا أن فیه هاهنا زیاده جیده مفیده فصل نذکر فیه شیئا من غریب کلامه المحتاج إلى التفسیر

۱- و فی حدیثه ( علیه‏السلام )

فَإِذَا کَانَ ذَلِکَ ضَرَبَ یَعْسُوبُ الدِّینِ بِذَنَبِهِ فَیَجْتَمِعُونَ إِلَیْهِ کَمَا یَجْتَمِعُ قَزَعُ الْخَرِیفِ
قال الرضی الیعسوب السید العظیم المالک لأمور الناس یومئذ و القزع قطع الغیم التی لا ماء فیها

۲- و فی حدیثه ( علیه‏السلام )

هَذَا الْخَطِیبُ الشَّحْشَحُ یرید الماهر بالخطبه الماضی فیها و کل ماض فی کلام أو سیر فهو شحشح و الشحشح فی غیر هذا الموضع البخیل الممسک

۳- و فی حدیثه ( علیه‏السلام )

إِنَّ لِلْخُصُومَهِ قُحَماً
یرید بالقحم المهالک لأنها تقحم أصحابها فی المهالک و المتالف فی الأکثر فمن ذلک قحمه الأعراب و هو أن تصیبهم السنه فتتعرق أموالهم فذلک تقحمها فیهم
و قیل فیه وجه آخر و هو أنها تقحمهم بلاد الریف أی تحوجهم إلى دخول الحضر عند محول البدو

۴- و فی حدیثه ( علیه‏السلام )

إِذَا بَلَغَ النِّسَاءُ نَصَّ الْحِقَاقِ فَالْعَصَبَهُ أَوْلَى‏
و النص منتهى الأشیاء و مبلغ أقصاها کالنص فی السیر لأنه أقصى ما تقدر علیه الدابه و تقول نصصت الرجل عن الأمر إذا استقصیت مسألته عنه لتستخرج ما عنده فیه
فنص الحقاق یرید به الإدراک لأنه منتهى الصغر و الوقت الذی یخرج منه الصغیر إلى حد الکبیر و هو من أفصح الکنایات عن هذا الأمر و أغربهایقول فإذا بلغ النساء ذلک فالعصبه أولى بالمرأه من أمها إذا کانوا محرما مثل الإخوه و الأعمام و بتزویجها إن أرادوا ذلک.

و الحقاق محاقه الأم للعصبه فی المرأه و هو الجدال و الخصومه و قول کل واحد منهما للآخر أنا أحق منک بهذا یقال منه حاققته حقاقا مثل جادلته جدالاو قد قیل إن نص الحقاق بلوغ العقل و هو الإدراک لأنه ( علیه‏السلام ) إنما أراد منتهى الأمر الذی تجب فیه الحقوق و الأحکام. و من رواه نص الحقائق فإنما أراد جمع حقیقههذا معنى ما ذکره أبو عبید القاسم بن سلام.

و الذی عندی أن المراد بنص الحقاق هاهنا بلوغ المرأه إلى الحد الذی یجوز فیه تزویجها و تصرفها فی حقوقها تشبیها بالحقاق من الإبل
و هی جمع حقه و حق و هو الذی استکمل ثلاث سنین و دخل فی الرابعه و عند ذلک یبلغ إلى الحد الذی یتمکن فیه من رکوب ظهره و نصه فی السیر و الحقائق أیضا جمع حقه 
فالروایتان جمیعا ترجعان إلى معنى واحد و هذا أشبه بطریقه العرب من المعنى المذکور أولا

۵- و فی حدیثه ( علیه‏السلام )

إِنَّ الْإِیمَانَ یَبْدُو لُمْظَهً فِی الْقَلْبِ کُلَّمَا ازْدَادَ الْإِیمَانُ ازْدَادَتِ اللُّمْظَهُ
و اللمظه مثل النکته أو نحوها من البیاض و منه قیل فرس ألمظ إذا کان بجحفلته شی‏ء من البیاض

۶- و فی حدیثه ( علیه‏السلام )

إِنَّ الرَّجُلَ إِذَا کَانَ لَهُ الدَّیْنُ الظَّنُونُ یَجِبُ عَلَیْهِ أَنْ یُزَکِّیَهُ لِمَا مَضَى إِذَا قَبَضَهُ‏
فالظنون الذی لا یعلم صاحبه أ یقبضه من الذی هو علیه أم لا فکأنه الذی یظن به فمره یرجوه و مره لا یرجوه و هذا من أفصح الکلام و کذلک کل أمر تطلبه و لا تدری على أی شی‏ء أنت منه فهو ظنون
و على ذلک قول الأعشى

ما یجعل الجد الظنون الذی
جنب صوب اللجب الماطر

مثل الفراتی إذا ما طما
یقذف بالبوصی و الماهر

و الجد البئر العادیه فی الصحراء و الظنون التی لا یعلم هل فیها ماء أم لا

۷- و فی حدیثه ( علیه‏السلام )

أنَّهُ شَیَّعَ جَیْشاً بِغَزْیَهٍ فَقَالَ اعْذِبُوا عَنِ النِّسَاءِ مَا اسْتَطَعْتُمْ‏
و معناه اصدفوا عن ذکر النساء و شغل القلب بهن و امتنعوا من المقاربه لهن لأن ذلک یفت فی عضد الحمیه و یقدح فی معاقد العزیمه و یکسر عن العدو و یلفت عن الإبعاد فی افکل من امتنع من شی‏ء فقد عذب عنه و العاذب و العذوب الممتنع من الأکل و الشرب

۸- و فی حدیثه ( علیه‏السلام )

کَالْیَاسِرِ الْفَالِجِ یَنْتَظِرُ أَوَّلَ فَوْزَهٍ مِنْ قِدَاحِهِ‏

الیاسرون هم الذین یتضاربون بالقداح على الجزور و الفالج القاهر و الغالب یقال فلج علیهم و فلجهم و قال الراجز
لما رأیت فالجا قد فلجا

۹- و فی حدیثه ( علیه‏السلام )

کُنَّا إِذَا احْمَرَّ الْبَأْسُ اتَّقَیْنَا بِرَسُولِ اللَّهِ ( صلى ‏الله‏ علیه ‏وآله‏ وسلم )فَلَمْ یَکُنْ أَحَدٌ مِنَّا أَقْرَبَ إِلَى الْعَدُوِّ مِنْهُ‏
و معنى ذلک أنه إذا عظم الخوف من العدو و اشتد عضاض الحرب فزع المسلمون إلى قتال رسول الله ( صلى ‏الله ‏علیه ‏وآله‏ وسلم ) بنفسه فینزل الله علیهم النصر به و یأمنون مما کانوا یخافونه بمکانه.

و قوله إذا احمر البأس کنایه عن اشتداد الأمر و قد قیل فی ذلک أقوال أحسنها أنه شبه حمی الحرب بالنار التی تجمع الحراره و الحمره بفعلها و لونها

و مما یقوی ذلک قول رسول الله ( صلى‏ الله ‏علیه ‏وآله ‏وسلم ) و قد رأى مجتلد الناس یوم حنین و هی حرب هوازن الآن حمی الوطیس
فالوطیس مستوقد النار فشبه رسول الله ( صلى ‏الله ‏علیه‏ وآله ‏وسلم ) ما استحر من جلاد القوم باحتدام النار و شده التهابها
انقضى هذا الفصل و رجعنا إلى سنن الغرض الأول فی هذا الباب

شماره حکمت براساس نسخه صبحی صالح

حکمت ۲۵۲ دکتر آیتی

۲۵۲ و فرمود (ع): چه بسیار کسان که خداوند در حقشان نیکى کند تا بیازمایدشان و چه بسیار کسان که چون خداوند گناهانشان پوشیده دارد، مغرور شوند و چه بسیار کسان که خداوند نام نیکشان را بر زبانها اندازد و فریفته شوند، خداوند کسى را همانند آنکه در نافرمانى مهلتش داد، مورد آزمایش قرار نداده است.

این سخن پیش از این گذشت و در اینجا با افزونیهایى نیکو و سودمند مکرر شد.در این فصل گزیده‏اى از سخنان امام (ع) را مى‏ آوریم که در آنها الفاظ غریب آمده و نیاز به تفسیر دارد

۱ در حدیثى از آن حضرت (ع) آمده است:

چون زمانش در رسد، «یعسوب» دین با پیروان خود به راه افتد و مردم بر او گرد آیند چون «قزع» پاییز که به هم پیوندند.
«یعسوب» به معنى سرور و مهتر قوم است که کارهاى مردم به دست اوست و «قزع» به معنى پاره‏هاى ابر است که در آن باران نباشد.

۲ در حدیثى فرمود: این خطیب «شحشح» است.

مراد از «شحشح» کسى است که در اداى خطبه و ادامه دادن آن مهارت دارد و هر که در سخن و رفتار چالاک باشد او را «شحشح» گویند. در غیر این موضوع به معنى بخیل و ممسک است.

۳ و در حدیثى از آن حضرت (ع) آمده است: دشمنى را «قحم» است.
مراد از «قحم» جایهایى است که هلاکت را سبب شود. زیرا دشمن بیشتر اوقات یاران خود را در آن هلاکتگاهها به هلاکت رساند. و از این است «قحمه الاعراب» و آن سالهاى قحطى است که ایشان را فرو گیرد و اموالشان را نابود گرداند.
معنى دیگر این است که صحراها خشک شود و ساکنان خود را به زور وادارد که به شهرها روند.

۴ در حدیثى از آن حضرت (ع) آمده است: چون زنان به «نصّ الحقاق» رسیدند، خویشاوندان پدرى سزاوارترند.

«نص» نهایت چیزهاست و رسیدن به منتهاى هر چیز. چون «نص در رفتن» و آن منتهاى سرعتى است که چهار پا تواند رفت. و مى‏گویى «نصصت الرجل عن الامر» و آن هنگامى است که پرسش خود را در باره امرى به منتهى رسانى، تا هر چه را در دل دارد، بیرون آورى.

«نص الحقاق» مراد، رسیدن به حد بلوغ است زیرا پایان دوره خردسالى و هنگامى است که کودک پاى به دوران جوانى مى‏نهد. و این از فصیح‏ترین کنایات است در این باب.

چون زن به این سن برسد خویشاوندان پدرى از خویشاوندان مادرى به او نزدیکتر باشند. زیرا محرم او هستند، چون برادران و عموها و نیز اگر بخواهند او را به شوى دهند.

و «حقاق» عبارت از نزاع مادر است با خویشاوندان پدرى دختر در باره او، که هر یک از آن دو به دیگرى مى‏گوید که من سزاوارتر به او هستم. و در این معنى است: «حاققته حقاقا» مانند «جادلته جدالا».

و گویند «نص الحقاق» رسیدن عقل است به کمال که همان رسیدن به سن بلوغ است چه قصد امام (ع) از آوردن این عبارت، رسیدن به سنى است که بر او حقوق و احکام واجب مى‏شود. و آنان که «نص الحقائق» گفته ‏اند، از حقایق جمع حقیقت را خواسته‏ اند

و این معنى را ابو عبید نقل کرده است. به نظر من «نص الحقاق» در اینجا به معنى رسیدن زن است به سنى که در آن سن، ازدواجش جایز باشد و بتواند در حقوق خود تصرف کند و این تشبیهى است به «حقاق» در شتر،که جمع «حقّه» است و آن زمانى است که سه سال او تمام شده باشد، وارد چهار سالگى شود. و مى‏توان بر آن سوار شد و تند راند. حقایق نیز جمع «حقّه» است
و هر دو روایت به یک معنى باز مى‏گردند. و این به روش عرب در معنى مذکور نزدیکتر است.
۵ و در حدیثى از آن حضرت (ع) آمده است: ایمان آشکار مى‏شود به صورت «لمظه» اى در دل، هر چه ایمان بیشتر شود، این لمظه بزرگتر گردد.«لمظه» مثل نقطه‏اى است سفید و از این معنى است «فرس المظ» هنگامى که بر پوزه‏اش سفیدى باشد.

۶ و در حدیثى از آن حضرت (ع) آمده است: هرگاه کسى را «دین الظنون» باشد، باید هنگامى که آن را مى‏ستاند زکاتش را بده.
«الظنون» دینى است که صاحب آن نمى‏داند آن را از بدهکار گرفته است یا نه ولى به آن گمان دارد. گاه امیدوار است به گرفتن آن و گاه ناامید از ستاندنش و این از فصیحترین سخنان است. همچنین است، هر کارى که تو آن را مى‏طلبى و نمى‏دانى به آن خواهى رسید، یا نه. این را هم ظنون گویند.و در این معنى است قول اعشى:

ما یجعل الجدّ الظنون الذى
جنب صوب اللّجب الماطر

مثل الفراتى اذا ما طما
یقذف بالبوصى و الماهر

«چه نسبت است چاهى را که ندانى در آن آب هست یا نه، دور از ریزش پر صداى باران با رودى، که چون طغیان کند، کشتى و شناگر را از پاى در آورد»«الجدّ» به معنى چاه است و «الظنون» چاهى است که ندانى در آن آب هست یا نه.

۷ در حدیثى از آن حضرت (ع) در بدرقه سپاهى که به جنگ مى‏ فرستاد آمده است: چندان که توانتان هست از زنان دورى کنید.
«یعنى به هنگام نبرد از یاد زنان و دل بستن به آنها دورى کنید و با آنان همبستر مشوید. زیرا این کار بازوى حمیّت را سست کند و گره عزیمتها را بگسلد و مانع تعقیب دشمن شود و جنگجو را از فرو رفتن در میدان نبرد روى گردان سازدو، هر چه انسان را از کارى باز مى‏دارد، گویند، «اعذب عنه» و «العاذب» و «العذوب» کسى که از خوردن و آشامیدن روى بر تافته است.

۸ در حدیثى از آن حضرت (ع) آمده است: همانند «یاسر فالج» که منتظر نخستین پیروزى از تیرهاى قمار خود است.
«یأسرون» کسانى هستند که تیرهاى قمار را بر شتر کشته‏اى مى‏ افکنند. و «فالج» به معنى پیروز است. و گویند «قد فلج علیهم و فلجهم» یعنى بر آنان پیروز شد و مغلوبشان گردانید و راجز«» گوید: لما رأیت فالجا قد فلجا «چون دیدم که غلبه کننده، غلبه کرد.

۹ در حدیثى از آن حضرت (ع) آمده است: هنگامى که کارزار سرخ مى‏شد ما خود را در پناه رسول اللّه (صلى الله علیه و آله) حفظ مى‏کردیم. و از میان ما کسى نزدیکتر از او به دشمن نبود.

«یعنى چون ترسمان از دشمن بسیار مى‏شد و جنگ دندان مى‏نمود، مسلمانان به رسول الله (صلى الله علیه و آله) پناه مى‏بردند و از آنچه ترسیده بودند، ایمنى مى‏ یافتند.سخن او «اذا احمر البأس» کنایه از شدت کارزار است. در این باب، عبارات دیگر هم گفته‏اند. بهترین آنها همان است که امام فرمود و گرمى پیکار را به آتش تشبیه کرد که هم داغ است و هم سرخ.

و آنچه این معنى را تقویت مى‏کند این است که رسول اللّه (صلى الله علیه و آله) در روز حنین، در جنگ با هوازن چون جلادت مردان را دید فرمود «حمى الوطیس».و طیس کانون یا تنور افروخته است. رسول الله (صلى الله علیه و آله) گرمى پیکار مردم را بگرمى و شدت التهاب آتش تشبیه کرده است.این فصل به پایان رسید و اکنون به همان شیوه پیشین در این باب باز مى‏گردیم.

ترجمه عبدالمحمد آیتی

بازدیدها: ۲۵۵