شرح ابن ميثم
74- و قال عليه السّلام:
أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ- لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا- لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ- وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ- أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ- وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ- وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ- وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ- وَ لَا فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ
المعنى
كنّى بضرب آباط الإبل عن الرحلة في طلبها و ذلك أنّ الراكب للجمل يضرب إبطيه بكعبيه.
فإحدى الخمس: الرجا للّه دون غيره. و من لوازم ذلك إخلاص العمل له و دوام طاعته.
الثانية: أن يخاف ذنبه دون غيره. و ذلك أن أعظم مخوف هو عقاب اللّه، و لمّا كان إنّما يلحق العبد بواسطة ذنبه فبالأولى أن يجعل الخوف من الذنب دون غيره. و هو جذب إلى الهرب عنه بذكر الخوف منه.
الثالثة: عدم استحياء من لا يعلم الشيء من قول لا أعلم. فإنّ الاستحياء من ذلك القول يستلزم القول بغير علم و هو ضلال و جهل يستلزم إضلال الغير و تجهيله و فيه هلاك الآخرة. قال صلّى اللّه عليه و آله: من أفتى بغير علم لعنته ملائكة السماء و الأرض. و قد يكون سببا للهلاك الدنيويّ أيضا.
الرابعة: عدم استحياء من لا يعلم الشيء من تعلّمه. لما في استحياء الجاهل عن التعلّم من بقائه على جهله و نقصانه و هلاك آخرته. الخامسة: فضيلة الصبر. و أمر باقتنائها لأنّ كلّ الفضائل لا يخلو عنها و أقلّ ذلك الصبر على اكتسابها ثمّ على البقاء عليها و عن الخروج عنها و لذلك شبّه ها من الايمان بالرأس من الجسد في عدم قيامه بدونه. ثمّ أكّد التشبيه و المناسبة بينهما بقوله: لا خير في جسد. إلى آخره. و قوله: فإنّ الصبر. صغرى ضمير رغّب به فيه، و تقدير كبراه: و كلّما كان كذلك فواجب اقتناءه و أخذه.
مطابق با حکمت 82 نسخه صبحی صالح
ترجمه فارسی شرح ابن ميثم
74- امام (ع) فرمود: أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ- لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا- لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ- وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ- أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ- وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ- وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ- وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ- وَ لَا فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ
ترجمه
«شما را به پنج چيز سفارش مى كنم، كه اگر براى به دست آوردن آنها به زير بغل شتران با زانو بزنيد، سزاوار است: كسى از شما به كسى جز به پروردگارش اميد نبندد، از چيزى نترسد، مگر از گناه خود. و شرم نكند از كسى به گفتن نمى دانم، وقتى چيزى را از او بپرسند كه نمى داند و شرم نكند از كسى به آموختن چيزى كه آن را نمى داند. و بر شما باد گرويدن به شكيبايى زيرا شكيبايى نسبت به ايمان، همچون سر است، نسبت به بدن، و خيرى در آن بدن نيست كه سر نداشته باشد، چنان كه در ايمان بدون صبر نيست»
شرح
امام (ع) آباط الابل (زير بغل شتران) را كنايه آورده است از مسافرت در جستجوى آن چيزها توضيح آن كه شترسوار با زانوهايش به بغل شتر مى زند.
امّا آن پنج چيز عبارتند از:
1- اميد داشتن تنها به خدا، و نه به جز او. از جمله لوازم اين كار اخلاص در عمل براى خدا و پيوسته مطيع فرمان او بودن است.
2- از چيزى جز گناه خود نبايد بترسيد. توضيح آن كه ترسناكترين چيز، كيفر خداوندى است و چون اين كيفر در اثر گناه به بنده خدا مىرسد، بنا بر اين سزاوارتر آن است كه از گناه بترسيم، نه از چيز ديگر و اين سخن دعوت به دورى از گناه است با يادآورى ترس از آن.
3- شرم نداشتن از آن كه چون چيزى را نمى داند، بگويد، نمى دانم. زيرا شرم از گفتن چنين سخنى باعث سخن گفتن از روى نادانى است، و اين هم گمراهى و نادانى است كه گمراه ساختن و نادان كردن ديگرى را در پى دارد، و باعث هلاكت اخروى است. پيامبر (ص) فرمود: «هر كس ندانسته فتوا دهد، فرشتگان آسمان و زمين او را لعنت كنند» و گاهى باعث هلاكت در دنيا نيز مىگردد.
4- شرم نداشتن از آموختن چيزى كه آن را نمى داند، از آن رو كه شرم داشتن نادان از فراگيرى باعث باقى ماندن او در حالت نادانى و كاستى و هلاك، و هلاكت اخروى است.
5- فضيلت شكيبايى، و امر به داشتن صبر و شكيبايى، زيرا هيچ فضيلتى بدون صبر ممكن نيست، و كمترين مرحله آن استقامت در راه فراهم آوردن فضيلتها و بعد پايدار داشتن آنها و همچنين از دست ندادن آنهاست، از اين روست كه صبر را نسبت به ايمان تشبيه به سر نسبت به تن نموده است، به دليل آن كه ايمان بدون صبر ممكن نيست. آن گاه تشبيه و مناسبت بين آن دو را با اين بيان مورد تأكيد قرار داده است كه: در آن بدنى كه سر نداشته باشد خيرى نيست.
و عبارت فانّ الصبر مقدمه صغرا براى قياس مضمرى است كه بدان وسيله وادار به صبر كرده است و كبراى قياس چنين است: و هر آنچه كه اين طور باشد به دست آوردن و فراهم كردنش واجب است.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن ميثم)، ج5 // قربانعلی محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده