حکمت 73 صبحی صالح
73-وَ قَالَ ( عليهالسلام )مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً فَلْيَبْدَأْ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ
حکمت 71 شرح ابن أبي الحديد ج 18
71: مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ إِمَاماً- فَعَلَيْهِ أَنْ يَبْدَأَ بِتَعْلِيمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلِيمِ غَيْرِهِ- وَ لْيَكُنْ تَأْدِيبُهُ بِسِيرَتِهِ قَبْلَ تَأْدِيبِهِ بِلِسَانِهِ- وَ مُعَلِّمُ نَفْسِهِ وَ مُؤَدِّبُهَا أَحَقُّ بِالْإِجْلَالِ- مِنْ مُعَلِّمِ النَّاسِ وَ مُؤَدِّبِهِمْ الفروع تابعة للأصول- فإذا كان الأصل معوجا استحال أن يكون الفرع مستقيما- كما قال صاحب المثل- و هل يستقيم الظل و العود أعوج- فمن نصب نفسه للناس إماما- و لم يكن قد علم نفسه ما انتصب ليعلمه الناس- كان مثل من نصب نفسه ليعلم الناس الصياغة و النجارة- و هو لا يحسن أن يصوغ خاتما و لا ينجر لوحا- و هذا نوع من السفه بل هو السفه كله- ثم قال ع و ينبغي أن يكون تأديبه لهم بفعله و سيرته- قبل تأديبه لهم بلسانه- و ذلك لأن الفعل أدل على حال الإنسان من القول- . ثم قال و معلم نفسه و مؤدبها أحق بالإجلال- من معلم الناس و مؤدبهم- و هذا حق لأن من علم نفسه محاسن الأخلاق أعظم قدرا- ممن تعاطى تعليم الناس ذلك و هو غير عامل بشيء منه- فأما من علم نفسه و علم الناس فهو أفضل و أجل- ممن اقتصر على تعليم نفسه فقط لا شبهة في ذلك
ترجمه فارسی شرح ابن ابی الحدید
حكمت (71)
من نصب نفسه للنّاس اماما فعليه ان يبداء بتعلم نفسه قبل تعليم غيره، و ليكن تأديبه بسيرته قبل تأديبه بلسانه، و معلم نفسه و مودبها احق بالاجلال من معلم الناس و مودّبهم. «هر كس خويشتن را پيشواى مردم سازد بر اوست كه پيش از تعليم ديگرى به تعليم خويش پردازد و بايد تعليم او با كردار خود مقدم بر تعليم زبانى باشد، و آن كس كه خويش را تعليم مى دهد و نفس خود را ادب مى كند سزاوارتر به تعظيم است از آن كس كه مردم را ادب مى كند و تعليم مى دهد.» فروع، تابع اصول است و اگر اصل چيزى كژ باشد، محال است فرع آن مستقيم باشد آن چنان كه در مثل گفته شده است «مگر ممكن است وقتى چوب كژ است، سايه آن راست باشد.» آن كس كه خود را براى مردم پيشوا مى سازد و خويشتن را تعليم نداده است همچون كسى است كه خود را براى آموزش زرگرى يا درودگرى پيشواى مردم قرار دهد و خود نتواند انگشترى و لوحى بسازد، و اين نه تنها نوعى سفاهت بلكه تمام سفاهت است. آن گاه على عليه السّلام فرموده است: و سزاوار است تعليم دادن مردم را پيش از آنكه با زبان خويش شروع كند با كردار و رفتار خود آغاز كند كه كردار از گفتار براى نشان دادن احوال آدمى رساتر است.
سپس فرموده است: كسى كه خود را تعليم مى دهد و ادب مى آموزد، براى تعظيم شايسته تر از كسى است كه معلم مردم و مؤدب ايشان باشد، و اين حق است، زيرا آن كس كه محاسن اخلاق را به خود مى آموزد، بزرگ منزلتتر از كسى است كه عهده دار آموزش مردم مى شود و خود به چيزى از آن عمل نمى كند. اما آن كس كه خود آموخته است و به مردم هم مى آموزد، بدون ترديد برتر و گرامى تر از كسى است كه فقط به آموختن قناعت مى كند و به ديگران آموزش نمى دهد.
جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديدجلد 7 //دكتر محمود مهدوى دامغانى