حکمت 70 صبحی صالح
70-وَ قَالَ ( عليهالسلام )لَا تَرَى الْجَاهِلَ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً
حکمت 68 شرح ابن أبي الحديد ج 18
68: لَا يُرَى الْجَاهِلُ إِلَّا مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً العدالة هي الخلق المتوسط- و هو محمود بين مذمومين- فالشجاعة محفوفة بالتهور و الجبن- و الذكاء بالغباوة و الجربزة- و الجود بالشح و التبذير- و الحلم بالجمادية و الاستشاطة- و على هذا كل ضدين من الأخلاق فبينهما خلق متوسط- و هو المسمى بالعدالة- فلذلك لا يرى الجاهل إلا مفرطا أو مفرطا- كصاحب الغيرة فهو إما أن يفرط فيها- فيخرج عن القانون الصحيح فيغار لا من موجب- بل بالوهم و بالخيال و بالوسواس- و إما أن يفرط- فلا يبحث عن حال نسائه و لا يبالي ما صنعن- و كلا الأمرين مذموم و المحمود الاعتدال- . و من كلام بعض الحكماء- إذا صح العقل التحم بالأدب- كالتحام الطعام بالجسد الصحيح- و إذا مرض العقل نبا عنه ما يستمع من الأدب- كما يقيء الممعود ما أكل من الطعام- فلو آثر الجاهل أن يتعلم شيئا من الأدب- لتحول ذلك الأدب جهلا- كما يتحول ما خالط جوف المريض من طيب الطعام داء
ترجمه فارسی شرح ابن ابی الحدید
حكمت (68)
لا يرى الجاهل الّا مفرطا او مفرطا. «نادان ديده نم ىشود مگر آنكه در كارها افراط- زياده روى- مى كند يا تفريط- كوتاهى- مى كند.» دادگرى و عدالت عبارت از اخلاق متعادل و پسنديده اى است كه حد ميان دو چيز نكوهيده است. چنان كه شجاعت محصور ميان بى باكى و ترس است و زيركى حد فاصل ميان كودنى و گربزى است و بخشش حد فاصل بخل و تبذير است و بردبارى حد فاصل بى تفاوتى و خشم است و به همين گونه ميان هر دو چيزى از اخلاق كه ضد يكديگرند حد متوسط و اخلاق ميانه اى است كه موسوم به اعتدال است و به همين سبب است كه جاهل ديده نمى شود مگر آنكه يا مرتكب افراط مىشود يا تفريط، مثلا غيرتمند اگر در غيرت افراط و زياده روى كند، از قانون صحيح پاى بيرون مى نهد و بدون هيچ موحبى فقط با پندار و گمان و وسواس غيرت نشان مى دهد يا چنان كاستى مى كند كه از احوال زنان خود نمى پرسد و اعتنا نمى كند كه چه مى كنند كه اين هر دو حال ناستوده است و آنچه ستوده خواهد بود اعتدال است.
از سخنان يكى از حكيمان است كه گفته است: هر گاه عقل صحيح باشد با ادب چنان التيام مى پذيرد كه التيام خوراك با بدن سالم، و چون عقل بيمار باشد هر ادبى از آن گريزان است و از هر ادبى رويگردان، همچنان كه شخص با معده بيمار، هر خوراكى را بخورد بر مى گرداند، و بر فرض كه نادان بخواهد چيزى از ادب بياموزد، آن ادب در او به جهل تبديل مى شود، همان گونه كه هر خوراك پسنديده كه درون معده شخص بيمار مى شود به بيمارى مبدل مى گردد.
جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديدجلد 7 //دكتر محمود مهدوى دامغانى