google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
460-480 حکمت شرح ابن ابي الحدیدحکمت ها شرح ابن ابي الحدید

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 476 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت 467 صبحی صالح

467-وَ قَالَ ( عليه‏ السلام  )فِي كَلَامٍ لَهُ وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّى ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِهِ

حکمت 476 شرح ابن ‏أبي ‏الحديد ج 20

476 وَ قَالَ ع فِي كَلَامٍ لَهُ: وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّى ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِهِ الجران مقدم العنق و هذا الوالي هو عمر بن الخطاب- . و هذا الكلام من خطبة خطبها في أيام خلافته طويلة-  يذكر فيها قربه من النبي ص و اختصاصه له-  و إفضاءه بأسراره إليه حتى

قال فيها فاختار المسلمون بعده بآرائهم رجلا منهم-  فقارب و سدد حسب استطاعته على ضعف-  و حد كانا فيه وليهم بعده وال-  فأقام و استقام حتى ضرب الدين بجرانه-  على عسف و عجرفية كانا فيه-  ثم اختلفوا ثالثا لم يكن يملك من أمر نفسه شيئا-  غلب عليه أهله-  فقادوه إلى أهوائهم كما تقود الوليدة البعير المخطوم-  فلم يزل الأمر بينه و بين الناس-  يبعد تارة و يقرب أخرى حتى نزوا عليه فقتلوه-  ثم جاءوا بي مدب الدبا يريدون بيعتي- . و تمام الخطبة معروف-  فليطلب من الكتب الموضوعة لهذا الفن

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حكمت (476)

و قال عليه السّلام فى كلام له: و وليهم وال فاقام و استقام حتى ضرب الدين بجرانه.

«و آن حضرت ضمن گفتارى فرمود: و بر آنان فرمانروايى فرمانروا شد كه كار را برپا داشت و استقامت ورزيد تا آنكه دين برقرار گرديد.»

ابن ابى الحديد در شرح اين سخن مى‏ گويد: كلمه جران به معنى جلو گلو است و اين فرمانروا عمر بن خطاب است، و اين سخن از خطبه بلندى است كه آن حضرت به روزگار خلافت خويش ايراد كرده و در آن به قرابت خود به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اختصاص خود به ايشان و اينكه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رازهاى خويش را به او فرموده‏ اند، اشاره فرموده است و ضمن آن مى‏ گويد: و مسلمانان پس از آن حضرت به رأى خويش مردى را برگزيدند كه با وجود ناتوانى و تندى كه در او بود به اندازه توان خويش كارها را استوار و نزديك به صلاح ساخت.

پس از او فرمانروايى بر ايشان فرمانروا شد كه كار را برپا داشت و استقامت ورزيد تا آنكه دين برقرار شد با بيراهى و خشونتى كه در او بود. سپس سومى را خليفه ساختند كه از خود هيچ اختيارى نداشت، بستگان او بر او چيره شدند و او را به سوى هوسهاى خود كشيدند همان گونه كه دختركى مى‏ تواند شتر لگام زده را از پى خود كشد و همواره كار ميان او و مردم چنان بود كه گاه نزديك و گاه دور مى‏شد تا سرانجام بر او شوريدند و او را كشتند همچون مور و ملخ آهنگ بيعت من كردند.

تمام اين خطبه معروف است و بايد از كتابهايى كه در اين باره تأليف شده است آن را طلب كرد.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد 8 //دکتر محمود مهدوى دامغانى

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=