حکمت 467 صبحی صالح
467-وَ قَالَ ( عليه السلام )فِي كَلَامٍ لَهُ وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّى ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِهِ
حکمت 476 شرح ابن أبي الحديد ج 20
476 وَ قَالَ ع فِي كَلَامٍ لَهُ: وَ وَلِيَهُمْ وَالٍ فَأَقَامَ وَ اسْتَقَامَ حَتَّى ضَرَبَ الدِّينُ بِجِرَانِهِ الجران مقدم العنق و هذا الوالي هو عمر بن الخطاب- . و هذا الكلام من خطبة خطبها في أيام خلافته طويلة- يذكر فيها قربه من النبي ص و اختصاصه له- و إفضاءه بأسراره إليه حتى
قال فيها فاختار المسلمون بعده بآرائهم رجلا منهم- فقارب و سدد حسب استطاعته على ضعف- و حد كانا فيه وليهم بعده وال- فأقام و استقام حتى ضرب الدين بجرانه- على عسف و عجرفية كانا فيه- ثم اختلفوا ثالثا لم يكن يملك من أمر نفسه شيئا- غلب عليه أهله- فقادوه إلى أهوائهم كما تقود الوليدة البعير المخطوم- فلم يزل الأمر بينه و بين الناس- يبعد تارة و يقرب أخرى حتى نزوا عليه فقتلوه- ثم جاءوا بي مدب الدبا يريدون بيعتي- . و تمام الخطبة معروف- فليطلب من الكتب الموضوعة لهذا الفن
ترجمه فارسی شرح ابن ابی الحدید
حكمت (476)
و قال عليه السّلام فى كلام له: و وليهم وال فاقام و استقام حتى ضرب الدين بجرانه.
«و آن حضرت ضمن گفتارى فرمود: و بر آنان فرمانروايى فرمانروا شد كه كار را برپا داشت و استقامت ورزيد تا آنكه دين برقرار گرديد.»
ابن ابى الحديد در شرح اين سخن مى گويد: كلمه جران به معنى جلو گلو است و اين فرمانروا عمر بن خطاب است، و اين سخن از خطبه بلندى است كه آن حضرت به روزگار خلافت خويش ايراد كرده و در آن به قرابت خود به پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم و اختصاص خود به ايشان و اينكه پيامبر صلّى اللّه عليه و آله و سلّم رازهاى خويش را به او فرموده اند، اشاره فرموده است و ضمن آن مى گويد: و مسلمانان پس از آن حضرت به رأى خويش مردى را برگزيدند كه با وجود ناتوانى و تندى كه در او بود به اندازه توان خويش كارها را استوار و نزديك به صلاح ساخت.
پس از او فرمانروايى بر ايشان فرمانروا شد كه كار را برپا داشت و استقامت ورزيد تا آنكه دين برقرار شد با بيراهى و خشونتى كه در او بود. سپس سومى را خليفه ساختند كه از خود هيچ اختيارى نداشت، بستگان او بر او چيره شدند و او را به سوى هوسهاى خود كشيدند همان گونه كه دختركى مى تواند شتر لگام زده را از پى خود كشد و همواره كار ميان او و مردم چنان بود كه گاه نزديك و گاه دور مىشد تا سرانجام بر او شوريدند و او را كشتند همچون مور و ملخ آهنگ بيعت من كردند.
تمام اين خطبه معروف است و بايد از كتابهايى كه در اين باره تأليف شده است آن را طلب كرد.
جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد 8 //دکتر محمود مهدوى دامغانى