شرح ابن ميثم
40- و قال عليه السّلام: قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ- وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ
المعنى
أشار إلى امور أربعة و جعلها مبادى لامور أربعة: أحدها: الهمّة و جعلها مبدءا لقدر الرجل. و قدره هو مقداره في اعتبار الناس من رفعة رتبة و تبجيل أو خسّة و احتقار و هو من لوازم علوّ همّته أو دناءتها.
فعلوّ الهمّة هو أن لا يقتصر على بلوغ غاية من الامور الّتي يزداد بها فضيلة و شرفا حتّى يسمو إلى ما ورائها ممّا هو أعظم قدرا و أجلّ خطرا و يلزم ذلك نبله و تعظيمه و مدحه، و صغرها أن يقتصر على محقّرات الامور و خسايسها و يقصر عن عليّاتها و بحسب ذلك يكون صغر خطره و قلّة قدره.
الثانية: جعل مبدء الصدق المروّة. و المروّة فضيلة يتعاطى معها الإنسان الأفعال الجميلة و اجتناب ما يعود إليه بالنقص و إن كان مباحا فلذلك يلزمه الصدق في مقاله، و بقدر قوّة هذه الفضيلة و ضعفها يكون قوّة لازمها و ضعفها.
الثالثة: جعل الأنفة مبدءا للشجاعة. و الأنفة حميّة الأنف و ثوران الغضب لما يتخيّل من مكروه يعرض استنكارا له و استنكافا من وقوعه. و ظاهر كونه مبدء للشجاعة و الإقدام على الامور و بحسبها تكون قوّة الإقدام و ضعفه.
الرابعة: جعل الغيرة مبدءا للعفّة. و الغيرة نفرة طبيعيّة يكون من الإنسان عن تخيّل مشاركة الغير في أمر محبوب له أو معتقد لوجوب حفظه. و بحسب شدّة ذلك الاعتقاد و التخيّل و ضعفهما و تصوّر وقوع مثل ذلك الفعل في نفسه أو حريمة مثلا يكون امتناعه عن مشاركة الغير و وقوفه عن اتّباع الشهوة في مشاركة الناس في الامور المحبوبة لهم كزوجة و نحوها. و هو معنى العفّة.
مطابق با حکمت 45 نسخه صبحی صالح
ترجمه فارسی شرح ابن ميثم
40- امام (ع) فرمود: قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ وَ صِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ- وَ شَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ وَ عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَيْرَتِهِ
ترجمه
«مقام و ارزش هر كسى به قدر همت او، و راستى و درستى اش به اندازه جوانمردى او و دلاورى اش به مقدار عار و ننگ او از كار زشت، و پاكدامنى اش به اندازه غيرت اوست.»
شرح
امام (ع) به چهار چيز اشاره فرموده و آنها را پايه و اساس چهار چيز قرار داده است:
1- همّت، كه آن را اساس ارزش انسان قرار داده است. قدر انسان يعنى همان ميزان اعتبار وى در نزد مردم، چه والامقامى و ارجمندى و يا پستى و بى ارزشى نتيجه بلند همتى و يا دون همتى خود او است. بلند همتى آن است كه انسان بر يك حدّ معيّن از امور كه باعث فزونى فضيلت و شرف او مى گردد، بسنده نكند تا به بالاتر از آن كه ارزشمندتر و والاتر است برسد، و نتيجه چنين كارى، بزرگى، عظمت و ستايش اوست. و دون همتى آن است كه انسان بر كارهاى ناچيز و پست بسنده كند و از امور با ارزش صرف نظر نمايد، و به همين نسبت او ناچيز و كم ارزش محسوب مىشود.
2- جوانمردى را اساس راستى قرار داده است. جوانمردى فضيلتى است كه با وجود آن، انسان كارهاى نيك انجام مىدهد و از آنچه پيامد آن كاستى است- هر چند مباح باشد- دورى مىكند، از اين رو در گفتارش رعايت راستى و صداقت را مىكند، قوت و ضعف اين فضيلت [راستى] بستگى به قوت و ضعف لازمه آن [جوانمردى] دارد.
3- عار داشتن از كار زشت را پايه و اساس دليرى و شجاعت قرار داده است. ننگ و عار، عبارت از حرارت قوه دماغ و طغيان خشم است در مورد آنچه ناپسند است و بر خلاف ميل او بر او عرضه مىشود و او از انجامش سرباز مىزند و بودن آن اساس شجاعت و انگيزه اقدام بر كارها، امرى است روشن، و اندازه قوّت و ضعف اقدام بر انجام كار، بستگى به آن دارد.
4- غيرت را اساس پاكدامنى قرار داده است، غيرت، عبارت از انزجار طبيعى انسان است نسبت به تصور شركت ديگران در كارى كه مورد علاقه اوست و يا عقيده به ضرورت نگهبانى از آن دارد. و بر حسب شدّت و ضعف اين عقيده و تخيّل و همچنين تصور وقوع چنين كارى در باره او، و يا اطرافيان او- به طور مثال- ، پيشگيرى او از شركت ديگران، و خوددارىاش از پيروى از شهوت، در شركت مردم نسبت به موارد مورد علاقه او مانند همسر و نظاير آن، خواهد بود، معناى عفّت و پاكدامنى هم، همين است.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن ميثم)، ج5 // قربانعلی محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده