google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
20-40 حکمت شرح ابن میثمحکمت ها شرح ابن ميثم

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 36 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)

شرح ابن‏ ميثم

36- و قال لبعض أصحابه في علة اعتلها: جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطّاً لِسَيِّئَاتِكَ- فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ- وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ- وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ- وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ- وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ- وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ قال الرضى: و أقول صدق عليه السّلام، إن المرض لا أجر فيه، لأنه من قبيل ما يستحق عليه العوض لأن العوض يستحق على ما كان فى مقابلة فعل اللّه تعالى بالعبد من الالام و الامراض و ما يجرى مجرى ذلك، و الأجر و الثواب يستحقان على ما كان فى مقابلة فعل العبد، فبينهما فرق قد بينه عليه السّلام كما يقتضيه علمه الثاقب و رأيه الصائب.

المعنى

و أقول: دعا عليه السّلام لصاحبه بما هو ممكن و هو حطّ السيّئات بسبب المرض و لم يدع له بالأجر عليه معلّلا ذلك بقوله: فإنّ المرض لا أجر فيه. و السرّ فيه أنّ الأجر و الثواب إنّما يستحقّ بالأفعال المعدّة له كما أشار إليه بقوله: و إنّما الأجر في القول. إلى قوله: الأقدام: و كنّى بالأقدام عن القيام بالعبادة و كذلك ما يكون كالفعل من عدمات الملكات كالصوم و نحوه على ما بيّناه قبل فأمّا المرض فليس هو بفعل العبد و لا عدم فعل من شأنه أن يفعله فأمّا حطّه للسيّئات فباعتبار أمرين.

أحدهما: أنّ المريض تنكسر شهوته و غضبه اللذين هما مبدء للذنوب و المعاصي و مادّتها. و الثاني: أنّ من شأن المرض أن يرجع الإنسان فيه إلى ربّه بالتوبة و الندم على المعصية و العزم على ترك مثلها كما قال تعالى وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً«» الآية. فما كان من السيّئات حالات غير متمكّنة من جوهر النفس فإنّه يسرع زوالها منها و ما صار ملكة فربّما يزول على طول المرض و دوام الإنابة إلى اللّه تعالى، و استعار لزوالها لفظ الحطّ و شبّهه في قوّة الزوال و المفارقة بحطّ الأوراق. ثمّ نبّه عليه السّلام بقوله: و إنّ اللّه. إلى آخره على أنّ العبد إذا احتسب المشقّة في مرضه للّه بصدق نيّته مع صلاح سريرته فقد يكون ذلك معدّا لإفاضة الأجر و الثواب عليه و دخوله الجنّة. و يدخل ذلك في أعدام الملكات المقرونة بنيّة القربة إلى اللّه. و كلام السيّد- رحمه اللّه- مقتضى مذهب المعتزلة.

مطابق با حکمت 41 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

36- امام (ع) به يكى از يارانش كه بيمار بود فرمود: جَعَلَ اللَّهُ مَا كَانَ مِنْ شَكْوَاكَ حَطًّا لِسَيِّئَاتِكَ- فَإِنَّ الْمَرَضَ لَا أَجْرَ فِيهِ- وَ لَكِنَّهُ يَحُطُّ السَّيِّئَاتِ وَ يَحُتُّهَا حَتَّ الْأَوْرَاقِ- وَ إِنَّمَا الْأَجْرُ فِي الْقَوْلِ بِاللِّسَانِ- وَ الْعَمَلِ بِالْأَيْدِي وَ الْأَقْدَامِ- وَ إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ يُدْخِلُ بِصِدْقِ النِّيَّةِ- وَ السَّرِيرَةِ الصَّالِحَةِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ الْجَنَّةَ

ترجمه

«خداوند، رنج تو را باعث برطرف شدن گناهانت قرار داده، البته بيمارى پاداشى ندارد، امّا گناهان را از بين مى‏برد، و آنها را مانند برگ درختان مى‏ريزد، بلكه پاداش در گروى گفتار زبان و كردار دست و پاهاست، خداوند پاك- هر كه را از بندگانش بخواهد- به دليل شايستگى و پاكدلى وارد بهشت مى‏سازد».

شرح

سيد رضى- خدايش رحمت كند- مى‏گويد: «مقصود امام (ع) اين است كه بيمارى خود پاداشى ندارد، زيرا بيمارى ازقبيل چيزهايى است كه سزاوار عوض دادن است، از آن رو كه فعل خداى متعال از بيمارى و درد و نظير اينها نسبت به بنده عوض دارد، اما مزد و پاداش تنها در برابر كارى است كه بنده انجام مى‏دهد، بنا بر اين امام (ع) فرق بين عوض و پاداش را بر اساس علم فراوان و انديشه رساى خود بيان كرده است».

امام (ع)، براى صحابى خود، بدانچه امكان داشت دعا فرموده است، كه همان از بين رفتن گناهان به وسيله بيمارى است، اما براى او اجر و مزد نخواسته است، با اين استدلال كه بيمارى پاداش ندارد. راز مطلب اين است كه اجر و پاداش در گرو كارهايى است كه بايد انجام گيرد، همان طورى كه امام (ع) با اين بيان اشاره فرموده است: براستى كه پاداش در گفتار و… پاهاست. امام (ع) عبارت: اقدام (پاها) را از اقدام به عبادت، و همين طور، هر ترك عادتى كه مانند روزه گرفتن و امثال آن به منزله انجام كارى مى‏باشد، كنايه آورده است. و ليكن بيمارى نه كار بنده است و نه ترك عملى كه معمولا انجام مى‏گيرد.

امّا اين كه بيمارى، گناهان را از بين مى‏برد به دو جهت است:

1- براستى نيروى شهوت و غضب بيمار، كه ريشه تمام گناهان و مفاسد است. شكسته و سست مى‏شود.
2- اقتضاى بيمارى اين است كه انسان، در آن حال، با توبه و پشيمانى از گناه به طرف پروردگارش باز مى‏گردد و تصميم بر ترك آن قبيل كارها مى‏گيرد، همان طورى كه خداى تعالى فرموده است: وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ.
به اين ترتيب آن گناهانى كه در حقيقت نفس جايگزين نشده‏اند، بزودى از بين مى‏روند، و گناهانى كه به صورت ملكه در آمده‏اند، بسا كه در طول‏ بيمارى، با ادامه پشيمانى و بازگشت به جانب خدا، برطرف مى‏ گردند.

امام (ع) كلمه حطّ:

نابودى را براى نابودى گناهان استعاره آورده از باب تشبيه- در قدرت نابودسازى و زدودن- به محو كردن اوراق كتاب.
آن گاه امام (ع) با عبارت: انّ اللّه… بر اين نكته توجه داده است كه هرگاه بنده خدا- با صدق نيّت و با قلبى پاك- رنج بيمارى خود را به حساب خدا بگذارد، اين خود، زمينه رسيدن اجر و پاداش بر او شده و باعث ورود او به بهشت مى‏گردد. و از بين بردن ملكاتى كه با قصد قربت به خدا همراهند نيز وارد در اين قسمتند.
سخن سيد رضى- رحمة اللّه- به روش مذهب معتزله است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
-+=