google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
340-360 حکمت شرح ابن میثمحکمت ها شرح ابن ميثمنهج البلاغه حکمت هاشرح ابن ميثم 240تا450

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 353 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن میثم)قوام دنیا

شرح ابن‏ ميثم

353- و قال عليه السّلام: لجابر بن عبد الله الانصارى: يَا جَابِرُ قِوَامُ الدِّينِ وَ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ- عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ- وَ جَاهِلٍ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ- وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ- وَ فَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ- فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ- اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ- وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ- بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ- يَا جَابِرُ مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ- كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ- فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ‏ فِيهَا- بِمَا يَجِبُ فِيهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ

المعنى

الدنيا إنّما يقوم بالمال، ثمّ بالعلم لوضعه في مواضعه و معرفة وجوه اكتسابه الّتي ينبغي أولا ينبغي من حلال و حرام و هو علم الفقه و اصوله و تفسير كتاب اللّه و سنّة رسوله اللذين منهما تعلّم الأحكام، ثمّ ما يلزم ذلك من علم العربيّة و نحوه.

و لمّا كان العلم لا بدّ له من حال و المال لابدّ له من قان وجب أن يكون من شرط الأوّل أن يعمل بعمله، و من شرط الثاني أن يستعمل ماله في مصارفه الّتي ينبغي و إلّا لم يكن لهما فائدة و لا قامت بهما أحوال الخلق الّتي هي الدنيا، و لمّا كان الموت ضروريّا للعلماء و غيرهم و وجب قيام الدنيا و بقاء نظامها أن يدوم العلم في قرن من الناس بعد قرن وجب أن يكون هناك جهّال لا يستنكفون عن تعلّمه و لمّا كانت حاجة البعض إلى البعض في قوام الدنيا ضروريّة و لم تجر في نظامها أن يستغنى كلّ عن كلّ لأسباب معلومة و غير معلومة وجب أن يكون هناك من لا مال له ليحصل الانتفاع به فيما هو بصدده و مرشّح له من الأعمال الضروريّة بالوجود عليه.

فإذن قوام الدنيا لا يحصل بدون الأربعة. و إنّما شرط في الفقير أن لا يبيع آخرته بدنياه لأنّ بايع آخرته بدنياه ظالم خارج عن العدل فلا يقوم به الدنيا و لا يصلح لعمارتها. ثمّ لمّا بيّن ما به قوام الدنيا أشار إلى ما يلزم ضدّ ذلك من الفساد تنفيرا عنه بقوله: فإذا ضيّع. إلى قوله: بدنياه فلأنّ تضييع العلم يستلزم عدم الانتفاع به و استنكاف الجاهل عن تعلّمه لسوء اعتقاده في العلم و أهله لما يراه من تضييعهم له و عدم عملهم على وفقه فيبقى على الجهل بمنفعته، و بخل الغنى بمعروفه مستلزم لعدم المنفعة بالمال و يلزم من ذلك شدّة حاجة الفقير و بيع آخرته بدنياه فيلزمه الفساد المنافي لمصلحة المعاش و المعاد. ثمّ أشار إلى ما يلزم كثرة نعمة اللّه على العبد من كثرة حوائج الخلق إليه ليوضح له وجوب الشكر عليها و القيام بما يجب للّه فيها من الإحسان إلى‏ المحتاجين إليه. و رغّب في ذلك بما يلزمه من تعريض العبد بذلك نعمة اللّه عنده للدوام و المزيد. و نفّر عن تضييع ذلك بما يلزمه من تعريضها لزوالها.

مطابق با حکمت 372 نسخه صبحی صالح

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ميثم

353- امام (ع) به جابر بن عبد اللّه انصارى فرمود: يَا جَابِرُ قِوَامُ الدُّنْيَا بِأَرْبَعَةٍ- عَالِمٍ مُسْتَعْمِلٍ عِلْمَهُ- وَ جَاهِلٍ لَا يَسْتَنْكِفُ أَنْ يَتَعَلَّمَ- وَ جَوَادٍ لَا يَبْخَلُ بِمَعْرُوفِهِ- وَ فَقِيرٍ لَا يَبِيعُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ- فَإِذَا ضَيَّعَ الْعَالِمُ عِلْمَهُ- اسْتَنْكَفَ الْجَاهِلُ أَنْ يَتَعَلَّمَ- وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِيُّ بِمَعْرُوفِهِ- بَاعَ الْفَقِيرُ آخِرَتَهُ بِدُنْيَاهُ- يَا جَابِرُ مَنْ كَثُرَتْ نِعَمُ اللَّهِ عَلَيْهِ- كَثُرَتْ حَوَائِجُ النَّاسِ إِلَيْهِ- فَمَنْ قَامَ لِلَّهِ فِيهَا بِمَا يَجِبُ فِيهَا عَرَّضَهَا لِلدَّوَامِ وَ الْبَقَاءِ وَ مَنْ لَمْ يَقُمْ فِيهَا بِمَا يَجِبُ عَرَّضَهَا لِلزَّوَالِ وَ الْفَنَاءِ

ترجمه

«اى جابر استوارى و برپايى دين و دنيا به چهار كس است: عالمى كه علم خود را به كار بندد، جاهلى كه از آموختن ننگ نداشته باشد، و توانگرى كه از نيكى و احسان بخل نورزد. و تنگدستى كه آخرتش را به دنيا نفروشد، پس هنگامى كه عالم علم خود را به كار نبرد، جاهل از آموختن ننگ خواهد داشت، و هنگامى كه ثروتمند از نيكى و احسان خوددارى كند، تنگدست آخرتش را به دنيا مى ‏فروشد.

اى جابر هر كس كه از نعمتهاى خدا بيشتر برخوردار باشد، درخواستهاى مردم از او بسيار مى‏گردد، پس كسى كه براى خدا در آن نعمتها به واجبات اقدام كند، آنها را هميشگى و پايدار ساخته، و آن كه براى خدا اقدام به واجبات نكند، نعمتها را به نيستى كشانده است.»

شرح

دنيا به وسيله مال و ثروت، و پس از آن به علم و دانش استوار است، علم براى صرف مال در جاى خود، و شناخت راههاى مختلف به دست آوردن آن كه آيا شايسته است يا نه، از حلال است يا حرام. و اين همان علم فقه، اصول فقه، تفسير قرآن و سنّت رسول خداست كه احكام نيز از آن دو آموخته مى‏شود، و بعد از اينها آنچه از علوم عربى و نظير آن لازم است.

چون به هر حال ناگزير از داشتن علم است و از طرفى مال نيز نگهبانى لازم دارد، از اين رو واجب است تا مطابق دستور اوّلى عمل شود، و در مورد شرط دوّم نيز بايد در مواردى كه شايسته است مال را صرف كرد، اگر نه هيچ كدام سودى نخواهند داشت و حالات مردم يعنى امور دنيا استوار نخواهد ماند. و چون دانشمندان و غير دانشمندان، همه بايد بميرند، و از طرفى دنيا و نظام دنيا ايجاب مى‏كند كه علم و دانش از نسلى به نسلى منتقل گردد، قهرى است كه نادانانى نيز خواهند بود كه از آموختن دانش ننگ خواهند داشت، و چون در نظام دنيا نياز بعضى از مردم به بعضى حتمى است، و در اين نظام- به دلايل معلوم و يا نامعلوم- ممكن نيست همه از يكديگر بى‏نياز باشند، لازم است آن كسانى كه‏ در دنيا مالى ندارند تا از آن طريق خواسته خود را به دست آورند، و با صرف مال از اعمال ضرورى و لازم پاسدارى كنند، در اين صورت برپايى دنيا بدون اين چهار چيز ميسّر نخواهد بود.

البته امام (ع) در باره فقير، شرط كرد بر اين كه آخرتش را به دنيا نفروشد، زيرا فروشنده آخرت به دنيا ستمگر و بيرون از مرز عدالت است، بنا بر اين دنيا بدو استوار نگشته و او شايستگى آباد ساختن دنيا را ندارد.

و آنگهى امام (ع) پس از اين كه اركان دنيا را بيان كرد، اشاره به پيامد فاسد ضدّ آنها فرموده با عبارت: فاذا ضيع… بدنياه از آن برحذر داشت، زيرا كه تباه ساختن علم باعث استفاده نبردن از آن است، و ننگ داشتن نادان از آموختن به دليل بدبينى‏اش به دانش و دانشمند- به دليل اين كه او معتقد است كه اينان علم را ضايع مى‏كنند و مطابق ميل او عمل نمى‏كنند- بر ناآگاهى خود بر فايده دانش باقى مى‏ماند.

و بخل ورزيدن مالدار از احسان، باعث سود نبردن از مال است، و لازمه آن بالا گرفتن نياز فقير و فروختن آخرت خود به دنياست و آن مستلزم فساد است كه با مصلحت دنيا و آخرت وى ناسازگار است سپس اشاره بر اين مطلب فرموده است كه لازمه فزونى نعمت خدا بر بنده، افزايش درخواستهاى مردم به اوست، تا براى صاحب نعمت روشن شود كه سپاس نعمت و اقدام بر احسان به نيازمندان در حدّ لازم، براى رضاى خدا امر واجبى است.

در اين باره نيز با بيان اين كه لازمه احسان پايدار ساختن نعمت است و بدين وسيله بنده نعمت الهى را براى خود هميشگى مى‏سازد و فزونى مى‏دهد، به ترغيب و تشويق پرداخته است. و با بيان اين كه اقدام نكردن به واجبات، باعث به نيستى كشاندن نعمت است، از آن برحذر داشته است.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ ميثم)، ج5 // قربانعلی  محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده

نمایش بیشتر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا
-+=