حکمت 339 صبحی صالح
339-وَ قَالَ ( عليهالسلام )صَوَابُ الرَّأْيِ بِالدُّوَلِ يُقْبِلُ بِإِقْبَالِهَا وَ يَذْهَبُ بِذَهَابِهَا
حکمت 346 شرح ابن أبي الحديد ج 19
346: صَوَابُ الرَّأْيِ بِالدُّوَلِ- يُقْبِلُ بِإِقْبَالِهَا وَ يُدْبِرُ بِإِدْبَارِهَا قال الصولي اجتمع بنو برمك عند يحيى بن خالد- في آخر دولتهم و هم يومئذ عشرة- فأداروا بينهم الرأي في أمر فلم يصلح لهم- فقال يحيى أنا لله ذهبت و الله دولتنا- كنا في إقبالنا يبرم الواحد منا- عشرة آراء مشكلة في وقت واحد- و اليوم نحن عشرة في أمر غير مشكل- و لا يصح لنا فيه رأي الله نسأل حسن الخاتمة- . أرسل المنصور لما هاضه أمر إبراهيم- إلى عمه عبد الله بن علي و هو في السجن- يستشيره ما يصنع- و كان إبراهيم قد ظهر بالبصرة- فقال عبد الله أنا محبوس و المحبوس محبوس الرأي- قال له فعلى ذاك- قال يفرق الأموال كلها على الرجال و يلقاه- فإن ظفر فذاك و إلا يتوجه إلى أبيه محمد بجرجان- و يتركه يقدم على بيوت أموال فارغة- فهو خير له من أن تكون الدبرة عليه- و يقدم عدوه على بيوت أموال مملوءة- . قال سليمان بن عبد الملك- ليزيد بن أبي مسلم صاحب شرطة الحجاج يوما- لعن الله رجلا أجرك رسنه و خرب لك آخرته- قال يا أمير المؤمنين رأيتني و الأمر عني مدبر- و لو رأيتني و الأمر علي مقبل- لاستكبرت مني ما استصغرت- و لاستعظمت مني ما استحقرت
ترجمه فارسی شرح ابن ابی الحدید
حكمت (346)
صواب الرأى بالدول يقبل باقبالها، و يدبر بادبارها.
«انديشه درست همراه با دولتهاست، با روى آوردن آنها درستى انديشه هم روى مى آورد و با پشت كردن آنها پشت مى كند.»
صولى مى گويد: پسران برمك در پايان روزگار حكومت خويش پيش يحيى بن خالد جمع شدند و در آن هنگام ده تن بودند، در مورد كارى رايزنى كردند و به نتيجه پسنديده اى نرسيدند. يحيى گفت: اى پناه بر خدا كه به خدا سوگند دولت ما سپرى شده است، هنگامى كه اقبال با ما بود يكى از ما ده مورد مشكل را در يك جلسه بررسى و حل مى كرد و امروز ما ده تن هستيم و در كارى نه چندان دشوار تبادل انديشه مى كنيم و انديشه درستى براى ما صورت نمى گيرد. از خداى فرجام پسنديده براى خود مسألت مى كنيم.
منصور دوانيقى همين كه قيام ابراهيم، او را درمانده كرد، به عموى خود عبد الله بن على كه در آن هنگام زندانى بود پيام فرستاد كه چه بايد بكند و از او رايزنى خواست، و ابراهيم در بصره قيام كرده بود. عبد الله گفت: من زندانيم و انديشه زندانى هم زندانى است. منصور پيام داد با اين همه چه مى گويى گفت: بايد كه منصور اموال خزانه و بيت المال را ميان سپاهيان خويش تقسيم كند و به رويارويى ابراهيم برود، اگر بر او پيروز شد كه چه بهتر و گرنه آهنگ گرگان و جنگ با محمد پدر ابراهيم كند و اجازه دهد ابراهيم به گنجينه و بيت المال خالى از اموال دست يابد كه اين كار براى منصور بهتر از آن است كه شكست بخورد و ابراهيم بر گنجينه و بيت المال انباشته دست يابد.
سليمان بن عبد الملك به يزيد بن ابى مسلم سالار شرطه حجاج گفت: خدا لعنت كند كسى را كه ريسمانش را براى تو بكشد و آخرت خويش را براى تو تباه سازد. گفت: اى امير المؤمنين چنين مى بينم كه دولت از من برگشته است كه اگر دولت با من بود، كارهاى كوچك مرا بزرگ و امور اندك مرا گران مى ديدى.
جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد 8 //دکتر محمود مهدوى دامغانى