نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 281 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)

حکمت 275 صبحی صالح

275-وَ قَالَ ( عليه‏السلام  )إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدٌ غَيْرُ مُصْدِرٍ وَ ضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ – وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِيِّهِ – وَ كُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْ‏ءِ الْمُتَنَافَسِ فِيهِ عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقْدِهِ – وَ الْأَمَانِيُّ تُعْمِي أَعْيُنَ الْبَصَائِرِ – وَ الْحَظُّ يَأْتِي مَنْ لَا يَأْتِيهِ

حکمت 281 شرح ابن ‏أبي ‏الحديد ج 19

281: إِنَّ الطَّمَعَ مُورِدُ غَيْرُ مُصْدِرٍ وَ ضَامِنٌ غَيْرُ وَفِيٍّ-  وَ رُبَّمَا شَرِقَ شَارِبُ الْمَاءِ قَبْلَ رِيِّهِ-  وَ كُلَّمَا عَظُمَ قَدْرُ الشَّيْ‏ءِ الْمُتَنَافَسِ فِيهِ-  عَظُمَتِ الرَّزِيَّةُ لِفَقْدِهِ-  وَ الْأَمَانِيُّ تُعْمِي أَعْيُنَ الْبَصَائِرِ-  وَ الْحَظُّ يَأْتِي مَنْ لَا يَأْتِيهِ قد تقدم القول في هذه المعاني كلها-  و قد ضرب الحكماء مثالا لفرط الطمع-  فقالوا إن رجلا صاد قبرة-  فقالت ما تريد أن تصنع بي-  قال أذبحك و آكلك-  قالت و الله ما أشفي من قرم-  و لا أشبع من جوع-  و لكني أعلمك ثلاث خصال هن خير لك من أكلي-  أما واحدة فأعلمك إياها و أنا في يدك-  و أما الثانية فإذا صرت على الشجرة-  أما الثالثة فإذا صرت على الجبل-  فقال هاتي الأولى-  قالت لا تلهفن على ما فات فخلاها-  فلما صارت على الشجرة قال هاتي الثانية-  قالت لا تصدقن بما لا يكون أنه يكون-  ثم طارت فصارت على الجبل-  فقالت يا شقي-  لو ذبحتني لأخرجت من حوصلتي درتين-  وزن كل واحدة ثلاثون مثقالا-  فعض على يديه و تلهف تلهفا شديدا-  و قال هاتي الثالثة-  فقالت أنت قد أنسيت الاثنتين فما تصنع بالثالثة-  أ لم أقل لك لا تلهفن على‏ ما فات و قد تلهفت-  و أ لم أقل لك لا تصدقن بما لا يكون أنه يكون-  و أنا و لحمي و دمي و ريشي لا يكون عشرين مثقالا-  فكيف صدقت أن في حوصلتي درتين-  كل واحدة منهما ثلاثون مثقالا ثم طارت و ذهبت- . و قوله و ربما شرق شارب الماء قبل ريه-  كلام فصيح و هو مثل لمن يخترم بغتة-  أو تطرقه الحوادث و الخطوب-  و هو في تلهية من عيشه- . و مثل الكلمة الأخرى قولهم-  على قدر العطية تكون الرزية- . و القول في الأماني قد أوسعنا القول فيه من قبل-  و كذلك في الحظوظ

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حكمت (281)

الطمع مورد غير مصدر، و ضامن غير وفى. و ربما شرق شارب الماء قبل ريّه، و كلما عظم قدر الشى‏ء المتنافس فيه عظمت الرزية لفقده، و الامانى تعمى اعين البصائر، و الحظ يأتى من لا يأتيه.

«طمع به هلاكت كشاننده ‏اى است نارهايى بخش و ضامنى بى‏ وفاست، و چه بسيار نوشنده آب كه پيش از سيراب شدن آب گلوگيرش شود، و هر چه ارزش چيزى كه در آن هم چشمى مى ‏كنند بيشتر باشد، اندوه از دست دادنش بزرگتر است، آرزوها ديده‏ هاى بينش را كور مى‏ سازد و بخت سوى آن كس كه در پى آن نرود، مى‏ رود.»

درباره همه اين موارد پيش از اين سخن گفته شد. حكيمان مثلى درباره شدت طمع گفته‏ اند كه چنين است: مردى چكاوكى را شكار كرد. چكاوك گفت: چه مى‏ خواهى نسبت به من انجام دهى گفت: مى‏ خواهم سرت را ببرم و تو را بخورم. گفت: به خدا سوگند كه من ارزشى ندارم و سير كننده نيستم، ولى سه خصلت به تو مى‏ آموزم كه براى تو بهتر از خوردن من است. يكى را در حالى كه در دست تو هستم به تو مى‏ آموزم، دومى را چون بر درخت نشستم و سومى را چون بر دامنه كوه رسيدم خواهم گفت.

صياد گفت: سخن نخست را بگو، گفت: بر آنچه كه از دست مى ‏رود اندوه مخور.

چكاوك را رها كرد و چون بر درخت نشست، صياد گفت: دومى را بگو. گفت: چيزى را كه ممكن نيست، تصديق مكن و مپندار كه ممكن مى‏ شود. آن گاه بر كوه پريد و به مرد گفت: اى نگون بخت، اگر مرا كشته بودى از سنگدان من دو گهر بيرون مى ‏آوردى كه وزن هر يك سى مثقال بود. صياد سخت اندوهگين شد و انگشت به دندان گزيد و گفت: سخن سوم را بگو. چكاوك گفت: تو آن دو سخن مرا فراموش كردى، سخن سوم را مى‏ خواهى چه كنى مگر به تو نگفتم بر آنچه از دست شد اندوه مخور و حال آنكه اندوه خوردى. مگر به تو نگفتم چيزى را كه ممكن نيست، تصديق مكن، مى ‏بينى كه من و خون و گوشت و بال و پرم بيست مثقال نيستم، چگونه باور كردى كه در سنگدان من دو گهر هر يك به وزن سى مثقال باشد و پريد و رفت.

جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد 8 //دکتر محمود مهدوى دامغانى

دیدگاه‌ها

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.