شرح ابن ميثم
271- و سئل عليه السّلام عن القدر فقال: طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُكُوهُ- وَبَحْرٌ عَمِيقٌ فَلَا تَلِجُوهُ- وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَكَلَّفُوهُ
المعنى
أقول: السؤال عن مهيّة القدر و كيفيّة وقوع الأفعال بحسبه. و هذه المسألة من مسائل العلم الإلهىّ و فيها خبط عظيم بين الحكماء و المتكلّمين، و قد نبّهنا على ما هو الحقّ فيها فيما سبق و لصعوبتها كان الخوض فيها مظنّة الضلال و التيه في بحر لا ساحل له فلذلك نفّر عليه السّلام عن الخوض فيها بضمائر ثلاثة:
أحدها: أنّها طريق مظلم، و تقدير الكبرى: و كلّ طريق مظلم فلا يجوز سلوكه. و ينتجه قوله: لا تسلكوه. و استعار لفظ المظلم له باعتبار كونه كثير الشبهات لا يهتدى فيه للحقّ.
الثاني: أنّه بحر عميق. و استعار لفظ البحر بصفة العمق له باعتبار غرق الأفكار فيه، و تقدير كبراه: و كلّ بحر عميق فلا يجوز و لوجه. و ينتجه قوله: فلا تلجوه.
الثالث: أنّه سرّ اللّه: أى سرّ اللّه قد أحبّ كتمه و منع من الخوض فيه، و تقدير كبراه: و كلّما كان كذلك فلا يجوز تكلّف الخوض فيه و هتكه. و في معناه كلّ غامض من غوامض العلم لا يجوز كشفه إلّا للأولياء و أفراد العلماء فهو من أسرار اللّه.
مطابق با حکمت 287 نسخه صبحی صالح
ترجمه فارسی شرح ابن ميثم
271- از امام (ع) راجع به قدر سؤال شد، آن بزرگوار فرمود: طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُكُوهُ- وَ بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلَا تَلِجُوهُ- وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَكَلَّفُوهُ
ترجمه
«راهى است تاريك، آن را نپيماييد، و دريايى است عميق، در آن وارد نشويد و راز نهفته الهى است، خود را در باره آن به زحمت نيندازيد».
شرح
پرسش از حقيقت قدر و چگونگى انجام كارها بر طبق آن است، و اين مسأله از جمله مسائل علم الهى است، و جاى اشتباه بزرگ بين حكما و متكلّمين است، و ما آنچه درست بود پيش از اين، در اين باره توضيح داديم، و به خاطر دشوارى مطلب، فرو رفتن در آن، جاى گمراهى و سرگردانى در درياى بىكران است، و از اين رو امام (ع) از فرو رفتن در آن به وسيله سه قياس مضمر منع كرده است:
1- راهى است تاريك، كبراى مقدّر چنين است: و پيمودن راههاى تاريك روا نيست و نتيجه مىگيرد: آن را نپيماييد. كلمه: المظلم را براى چنان راهى از آن جهت استعاره آورده است كه در آن شبهات زيادى وجود دارد كه باعث گم كردن راه مى شود.
2- دريائى ژرف است. كلمه: البحر را با صفت عميق براى قدر استعاره آورده است كه انديشه ها در آن غرق شدهاند، و كبراى مقدّر آن چنين است: وارد شدن به درياهاى ژرف روا نيست، و نتيجه مى گيرد: پس وارد آن نشويد.
3- آن راز نهفته خداست. يعنى راز الهى است كه خداوند دوست داشته مخفى بدارد و از فرورفتن در آن منع كرده است، كبراى مقدّر آن چنين است: و هر چه اين طور باشد، به زحمت فرو رفتن در آن و گشودن آن روا نيست. و از اين عبارت استفاده مى شود كه هر مشكلى از مشكلات علمى جز براى اوليا و دانشمندان برجسته قابل كشف نيست و از اسرار الهى است.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن ميثم)، ج5 // قربانعلی محمدی مقدم-علی اصغرنوایی یحیی زاده