google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
20-40 حکمت شرح ابن ابي الحدیدحکمت ها شرح ابن ابي الحدید

نهج البلاغه کلمات قصار حکمت شماره 24 متن عربی با ترجمه فارسی (شرح ابن ابی الحدید)کفاره گناه

حکمت 24 صبحی صالح

24-وَ قَالَ ( عليه‏السلام  )مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ

حکمت 24 شرح ابن ‏أبي ‏الحديد ج 18   

24: مِنْ كَفَّارَاتِ الذُّنُوبِ الْعِظَامِ إِغَاثَةُ الْمَلْهُوفِ-  وَ التَّنْفِيسُ عَنِ الْمَكْرُوبِ قد جاء في هذا المعنى آثار كثيرة و أخبار جميلة-  كان العتابي قد أملق-  فجاء فوقف بباب المأمون يسترزق الله على يديه-  فوافى يحيى بن أكثم فعرض له العتابي-  فقال له إن رأيت أيها القاضي-  أن تعلم أمير المؤمنين مكاني فافعل فقال لست بحاجب-  قال قد علمت-  و لكنك ذو فضل و ذو الفضل معوان-  فقال سلكت بي غير طريقي-  قال إن الله أتحفك منه بجاه و نعمة-  و هو مقبل عليك بالزيادة إن شكرت-  و بالتغيير إن كفرت-  و أنا لك اليوم خير منك لنفسك-  لأني أدعوك إلى ما فيه ازدياد نعمتك و أنت تأبى علي-  و لكل شي‏ء زكاة و زكاة الجاه رفد المستعين-  فدخل يحيى فأخبر المأمون به-  فأحضره و حادثه و لاطفه و وصله

ترجمه فارسی شرح ابن‏ ابی الحدید

حكمت (24)

من كفّارات الذنوب العظام اغاثة الملهوف، و التنفيس عن المكروب. «از كفاره ‏هاى گناهان بزرگ، يارى دادن اندوه رسيده و زدودن اندوه از اندوهگين است.»

در اين مورد اخبار و روايات فراوان رسيده است و سخنان پسنديده بسيارى گفته شده است. عتّابى تنگدست شده بود. بر در بارگاه مأمون آمد و ايستاد تا خداوند به دست مأمون او را گشايشى ارزانى فرمايد. در اين هنگام يحيى بن اكثم رسيد، عتابى به او گفت: اى قاضى اگر مصلحت مى ‏بينى كه به امير المؤمنين بگويى من اين جا هستم، بگو.

يحيى گفت: من پرده ‏دار نيستم. گفت: اين را مى‏ دانم ولى شخصى با فضيلت هستى و انسان با فضيلت يارى دهنده است. يحيى گفت: مى‏ خواهى مرا به راهى غير از راه خودم‏ ببرى. گفت: خداوند به تو جاه و نعمت ارزانى فرموده است اگر سپاسگزارى كنى، نعمت را بر تو افزون مى‏ فرمايد و اگر كفران ورزى، آن را دگرگون مى‏ سازد، و امروز من براى تو از خودت بهتر و سودمندترم كه تو را به انجام دادن كارى فرا مى‏ خوانم كه در آن افزونى نعمت تو خواهد بود ولى تو پيشنهاد مرا نمى ‏پذيرى، وانگهى هر چيزى را زكاتى است و زكات جاه و مقام، يارى كردن يارى خواه است. يحيى پيش مأمون رفت و او را از بودن عتابى بر در خانه آگاه كرد. مأمون عتابى را احضار كرد و با او سخن گفت و مهربانى كرد و جايزه‏اش داد.

جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديدجلد 7 //دكتر محمود مهدوى دامغانى

 

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=