حکمت 230 صبحی صالح
230-وَ قَالَ ( عليهالسلام )شَارِكُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ عَلَيْهِ
حکمت 227 شرح ابن أبي الحديد ج 19
227: شَارِكُوا الَّذِينَ قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِمُ الرِّزْقُ- فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ قد تقدم القول في الحظ و البخت- . و كان يقال الحظ يعدي كما يعدي الجرب- و هذا يطابق كلمة أمير المؤمنين ع- لأن مخالطة المجدود ليست كمخالطة غير المجدود- فإن الأولى تقتضي الاشتراك في الحظ و السعادة- و الثانية تقتضي الاشتراك في الشقاء و الحرمان- . و القول في الحظ وسيع جدا- . و قال بعضهم- البخت على صورة رجل أعمى أصم أخرس- و بين يديه جواهر و حجارة و هو يرمي بكلتا يديه- . و كان مالك بن أنس فقيه المدينة- و أخذ الفقه عن الليث بن سعد- و كانوا يزدحمون عليه و الليث جالس لا يلتفتون إليه- فقيل لليث إن مالكا إنما أخذ عنك- فما لك خاملا و هو أنبه الناس ذكرا- فقال دانق بخت خير من جمل بختي حمل علما- . و قال الرضي-
أسيغ الغيظ من نوب الليالي
و ما يحفلن بالحنق المغيظ
و أرجو الرزق من خرق دقيق
يسد بسلك حرمان غليظ
و أرجع ليس في كفي منه
سوى عض اليدين على الحظوظ
ترجمه فارسی شرح ابن ابی الحدید
حكمت (227)
شاركوا الذين قد أقبل عليهم الرّزق، فانه اخلق للغنى، و اجدر باقبال الحظّ.
«با كسانى كه روزى به ايشان روى آورده است، شريك شويد كه او توانگرى را سزاوارتر است و به روى آوردن بخت شايسته تر.» سخن درباره بخت و اقبال گذشت، و گفته شده است: بخت سرايت مى كند همانگونه كه بيمارى جرب سرايت مى كند، و اين مطابق گفتار امير المؤمنين عليه السّلام است كه آميزش و شركت با خوشبخت نظير شركت با بدبخت نيست كه در مورد اول اشتراك در خوشبختى و بهره مندى است و دومى اشتراك در بدبختى و محروم ماندن است.
درباره بخت و اقبال سخن فراوان گفته شده است.
مالك بن انس فقيه مدينه، فقه را از ليث بن سعد آموخته بود. مردم در حالى كه ليث نشسته بود به او توجهى نمى كردند و گرد مالك جمع مى شدند. به ليث گفتند: مالك علم خود را از تو فرا گرفته است، چرا تو چنين گمنامى و او از همه مردم نام آورتر است گفت: يك دانگ بخت بهتر از يك شتر بزرگ است كه دانش بر آن بار باشد.
سيد رضى سروده است: از پيشامدهاى روزگار، جام خشم مى آشامم و به خشم خشمگين، اعتنايى نمى كنند، از سوراخ باريكى اميد روزى دارم كه با ريسمان خشن حرمان مسدود مى شود، باز مى گردم در حالى كه در دو دست خويش چيزى از آن جز پشت دست گزيدن بر بختهاى از دست شده ندارم.
جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدیدجلد 8 //دکتر محمود مهدوى دامغانى