۲. شناخت خدا
۲۲٫ ناتوانى دل و دیده
عظم عن اءن تثبت ربوبیته باحاطه قلب اءو بصر
(خداوند) بزرگ تر از آن است ، که ربوبیتش با احاطه دل یا دیده ثابت شود. (۲۲)
۲۳٫ اثبات وجود خدا
الحمد لله على وجوده بخلقه ، و بمحدث خلقه على اءزلیته
ستایش خداوندى را که آفریدگان خود را دلیل بر وجود خویش ساخت و حادث بودن آن ها را دلیل بر ازلیتش (۲۳)
۲۴٫ کمال شناخت خداوند
اول الدین معرفته ، و کمال معرفته التصدیق به ، و کمال التصدیق به توحیده ، و کمال توحیده الاخلاص له ، و کمال الاخلاص له نفى الصفات عنه
سر آغاز دین شناخت خداست و کمال شناخت باور داشتن او، و درست باور داشتن او اعتراف به یگانه بودن اوست ، و اعتراف به یگانگى او، خالص نمودن اطاعت اوست و کمال اخلاص او، نفى تمام صفت ها از اوست .
۲۵٫ ناتوانى دل از درک خدا
فلسنا نعلم کنه عظمتک ، الا اءنا نعلم اءنک حى قیوم ، لا تاءخذک سنه و لا نوم . لم ینته اءلیک نظر، و لم یدرکک بصر
ما از کنه عظمت تو چیزى نمى دانیم ، تنها همین را مى دانیم که تو زنده اى و همه چیز به تو پایدار است ، نه چرت تو را مى گیرد و نه خواب . دست هیچ اندیشه اى به تو نرسد و هیچ دیده اى تو را در نیابد. (۲۴)
۲۶٫ نزدیکى به خدا، دورى از آتش
اعلم اءن ما قربک من الله یباعدک من النار، و ما باعدک من الله یقربک من النار
توجه داشته باشد آنچه تو را به خدا نزدیک مى کند از آتش دور مى گرداند و هر چه تو را از خدا دور گرداند به آتش نزدیک مى سازد. (۲۵)
۲۷٫ بزرگى خداوند
تبارک الله الذى لا یبلغه بعد الهم ، و لا یناله حدس الفطن ، الاول الذى بلا غایه له فینتهى ، و لا آخر له فینقضى
برتر و بزرگ است خدایى که اندیشه هاى ژرف نگر، حدس زیرکى ها به حقیقت شناخت او نرسد، ابتدا و آغاز است که آخر و نهایتش نیست تا به آخر برسد و آخرى ندارد تا سپرى شود. (۲۶)
۲۸٫ شناخت على (ع ) از خدا
عرفت الله سبحانه بفسخ العزائم ، و حل العقود، و نقض الهمم
من خداوند سبحان را از این راه شناختم که تصمیم ها را بر هم مى ریزد و پیمان ها را مى گلسد و همت هاى سخت را درهم مى شکند (۲۷)
۲۹٫ اعتقاد به خدا
لا یصدق ایمان عبد، حتى یکون بما فى ید الله اءوثق منه بما فى یده
هیچ کس در ادعاى ایمان راستگو و صادق نمى باشد، مگر زمانى که اعتمادش به آنچه نزد خداوند است بیشتر از آنچه نزد خودش است باشد (۲۸)
۳۰٫ ناتوانى فرد از شناخت خدا
اعلم ان الراسخین فى العلم هم الذین اغناهم عن اقتحام السدد المضروبه دون الغیوب ، الاقرار بجمله ما جهلوا تفسیره من الغیب المحجوب ، فمدح الله – تعالى – اعترافهم بالعجز عن تناول ما لم یحیطوا به علما، وسمى ترکهم التعمق فیما لم یکفهم البحث عن کنهه رسوخا
بدان که استواران در علم آن کسانى هستند که اقرار به مجموع آن چه در پس پرده غیبت است و تفسیرش را نمى دانند، آنان را از این که بخواهند به زور از درهایى که جلو عوالم غیب زده شده است وارد شوند بى نیاز کرده است . پس خداوند بزرگ اعتراف آنان را به ناتوانى از رسیدن به آن چه در حیطه دانششان نیست ستود و خود دارى آنان را از غور کردن در آن چه به بحث و جستجو از کنه آن مکلف نشده اند استوارى در علم نامیده (۲۹)
۳۱٫ خداشناسى
انه لا ینبغى لمن عرف عظمه الله اءن یتعظم ، فآن رفعه الذین یعلمون ما عظمته ان یتوا ضعوا له
کسى که عظمت خداى را شناخت ، سزاوار نیست که خویشتن را بزرگ بشمارد؛ زیرا بلند مرتبگى کسانى که عظمت خدا را مى دانند به این است که در برابر او فروتن باشند. (۳۰)
۲۲- نامه ۳۱٫
۲۳- خطبه ۱۵۲٫
۲۴- خطبه ۱۶۰٫
۲۵- خطبه ۹۴٫
۲۶- خطبه ۹۴٫
۲۷- حکمت ۲۵۰٫
۲۸- حکمت ۳۱۰٫
۲۹- خطبه ۹۰٫
۳۰- خطبه ۱۴۷٫
نهج البلاغه موضوعی// عباس عزیزی