45 از جمله نامه هاى آن حضرت به يكى از كارگزاران
أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكَ مِمَّنْ أَسْتَظْهِرُ بِهِ عَلَى إِقَامَةِ اَلدِّينِ وَ أَقْمَعُ بِهِ نَخْوَةَ اَلْأَثِيمِ وَ أَسُدُّ بِهِ لَهَاةَ اَلثَّغْرِ اَلْمَخُوفِ فَاسْتَعِنْ بِاللَّهِ عَلَى مَا أَهَمَّكَ وَ اِخْلِطِ اَلشِّدَّةَ بِضِغْثٍ مِنَ اَللِّينِ وَ اُرْفُقْ مَا كَانَ اَلرِّفْقُ أَرْفَقَ وَ اِعْتَزِمْ بِالشِّدَّةِ حِينَ لاَ تُغْنِي عَنْكَ إِلاَّ اَلشِّدَّةُ وَ اِخْفِضْ لِلرَّعِيَّةِ جَنَاحَكَ وَ اُبْسُطْ لَهُمْ وَجْهَكَ وَ أَلِنْ لَهُمْ جَانِبَكَ وَ آسِ بَيْنَهُمْ فِي اَللَّحْظَةِ وَ اَلنَّظْرَةِ وَ اَلْإِشَارَةِ وَ اَلتَّحِيَّةِ حَتَّى لاَ يَطْمَعَ اَلْعُظَمَاءُ فِي حَيْفِكَ وَ لاَ يَيْأَسَ اَلضُّعَفَاءُ مِنْ عَدْلِكَ
لغات
نخوة : كبر و خودخواهى .
اثيم : گناهكار
ضغث : پارهاى از چيزى كه با چيز ديگر مخلوط شده باشد و اصل اين واژه به معناى مشتى از خاشاك است كه خشك و تر توأمند .
اعتزم بكذا : واجب شمرد و بدان پايبند شد .
ترجمه
« امّا بعد ، تو از جمله كسانى هستى كه من براى حفظ دين از آنان كمك مىطلبم و به دست آنان سركشى بدكاران را درهم مىشكنم ، و راه ترسناك مرزى را به يارى آنان مىبندم . بنابر اين در هر كارى كه در چشم تو بزرگ جلوه كند از خدا يارى بطلب ، سختى و ناراحتى را با مقدارى از نرمى و ملايمت بياميز ، و آنگاه كه مدارا كردن مناسب است ، به مدارا رفتار كن ، و هنگامى كه سختى و سختگيرى به كار مىآيد ، به درشتى و سختگيرى بپرداز .
براى توده مردم فروتن و گشادهرو باش ، و با آنان به خوشرويى رفتار كن و در نگاه كردن با گوشه چشم و نگاه خيره و اشاره وسلام دادن ، رفتار يكسان داشته باش ، تا بزرگان و قدرتمندان به ستم تو چشم طمع نبندند و زير دستان و ناتوانان از عدالت تو نااميد نشوند . »
شرح
نخست امام ( ع ) او را با سه مطلبى كه از جانب خود اعلام كرده ، دلجويى نموده و براى پذيرش فرمانهايش آماده ساخته است ، آن سه مطلب عبارت است از اين كه وى از جمله كسانى است كه امام ( ع ) براى حفظ دين از ايشان كمك مىطلبد و با آنان سركشى گنهكاران را در هم مىكوبد و مرزهاى ناامن را مىبندد .
كلمه اللّهاة [ 1 ] را استعاره آورده است براى آنچه از مرزهاى كشور كه در صورت باز بودن احتمال فساد در آنها مىرود و براى بستن آن نياز به سپاه و ساز و برگ است ، از باب تشبيه به شيرى كه دهانش را براى دريدن شكار خود باز كرده است ،آنگاه به دنبال آن به مطالبى از مكارم اخلاق دستور داده است :
اوّل : آن كه در هر كارى از كارهايش كه در نظر او مهمّ و بزرگ جلوه مىكند از خدا كمك بخواهد ، زيرا زارى در پيشگاه او و كمكخواهى از او بهترين وسيله كمك بر رفع گرفتاريهاست .
دوم : آن كه سختى و درشتى را با نوعى از نرمى و ملايمت درآميزد ، و هر سخن را در جاى خود به كار ببرد تا وقتى كه مدارا و نرمش مناسب است ، نرمى و مدارا كند و هنگامى كه راهى جز درشتى و سختى نيست درشتى كند .
سوم : براى توده مردم بال خود را بگسترد ، كنايه از فروتنى براى آنهاست .
چهارم : با رعيّت گشادهرو باشد ، و اين عبارت كنايه از برخورد با گشادهرويى و چهره باز با رعيّت است نه در هم كشيدگى و گرفته بودن چهره .
پنجم : آن كه پهلوى خود را براى آنان نرم گرداند ، و اين كنايه از آسان گرفتن و سختگيرى نداشتن با آنهاست .
ششم : در نگاه با گوشه چشم و نگاه تند ، اشاره و سلام ميان مردم ، رفتار همسان داشته باشد . واژه لحظه اخصّ از نظره است . و اين عبارت دستور به صفت پسنديده عدالت در بين مردم است تا قدرتمندان چشم طمع به ستمكارى او نداشته باشند تا از اين راه بر او چيره شوند و ناتوانان از اجراى عدالت او در حق قدرتمندان نااميد نباشند تا در نتيجه خود را ناتوان سازد و از انجام اعمال شايسته درمانده شود ، توفيق از آن خداست .
______________________________
[ 1 ] در لغت به معناى زبان كوچك يعنى همان گوشتى است كه در انتهاى حلق قرار گرفته كه اگر نباشد نفس قطع مىگردد م .
ترجمه شرح نهج البلاغه ابن میثم جلد 5