15 هر وقت در جنگ با دشمن روبرو مى شد مى گفت :
اَللَّهُمَّ إِلَيْكَ أَفْضَتِ اَلْقُلُوبُ وَ مُدَّتِ اَلْأَعْنَاقُ وَ شَخَصَتِ اَلْأَبْصَارُ وَ نُقِلَتِ اَلْأَقْدَامُ وَ أُنْضِيَتِ اَلْأَبْدَانُ اَللَّهُمَّ قَدْ صَرَّحَ مَكْنُونُ اَلشَّنَآنِ وَ جَاشَتْ مَرَاجِلُ اَلْأَضْغَانِ اَللَّهُمَّ إِنَّا نَشْكُو إِلَيْكَ غَيْبَةَ نَبِيِّنَا وَ كَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ تَشَتُّتَ أَهْوَائِنَا رَبَّنَا اِفْتَحْ بَيْنَنا وَ بَيْنَ قَوْمِنا بِالْحَقِّ وَ أَنْتَ خَيْرُ اَلْفاتِحِينَ 35 45 7 : 89
لغات
افضت القلوب : دلها از همه چيز بركنده و به سوى او خارج شد و سرّ خالص و نابش در ارتباط با اوست .
شخوص البصر : به چيزى چشم دوختن بدون پلك زدن انضاء الابدان : لاغرى بدنها صرّح : آشكار شد ، فعل لازم است .
شنئان : دشمنى و كينهتوزى مكتومه : پوشيده شده مراجل : ديگها جيشها : جوشش ديگها ضغن : كينه و افتح : حكم كن فاتح : حكم كننده
ترجمه
« بار پروردگارا دلها به سوى تو گشوده شده ، و گردنها كشيده شده و چشمها باز مانده و پاها به راه افتاده و بدنها نزار شده است ، خدايا دشمنى پنهان آشكار شد و ديگ كينهها به جوش آمد .
بارالها نبودن پيامبرمان و بسيارى دشمنانمان و پراكندگى هواها و انديشههايمان را به تو شكايت مىكنيم ( پروردگارا بين ما و دشمنانمان به حق حكم كن ، كه تو بهترين حكم كنندگانى ) . »
شرح
روايت شده است كه هر گاه جنگ شدت مىيافت و سوار مركب مى شد ،نام خدا را بر زبان مىآورد و سپس مىفرمود : حمد خدا را بر نعمتها و فضايل همگانيش ، پاك و منزه است آن كه اين مركب را در اختيار ما گذاشت در حالى كه ما توانش را نداشتيم و ما به سوى پروردگارمان مىرويم ، بعد رو به طرف قبله مىكرد و دستهايش را بلند مىكرد و مىگفت : بارالها گامها را به سوى تو برداشتم . . . تا آخرين كلمه : خير الفاتحين ، و بعد به يارانش مىفرمود با بركت خدا راه بيفتيد و سپس مىگفت : اللَّه اكبر اللَّه اكبر لا اله الا اللَّه و اللَّه اكبر ، يا اللَّه يا احد يا صمد ، يا رب محمد ، بسم اللَّه الرحمن الرحيم و لا حول و لا قوة الا باللَّه العلى العظيم ، اياك نعبد و اياك نستعين ، اللهم كف عنا ايدى الظالمين و اين بود شعار حضرت در جنگ صفين .
معمولا نظر امام ( ع ) بر اين بوده است كه جهاد را به عنوان عبادتى خالص براى خدا انجام دهد ، و چون كمال عبادت و رمز سودمنديش آن است كه همراه با ياد خدا و توجه باطن به سوى او باشد ، به اين دليل ، چنان كه در اين سخن و مواردى شبيه آن موجود است ، روش حضرت در هنگام جهاد تضرع و زارى و توجه به حق تعالى بود ، تا هم عبادتش را از روى خلوص و مطلوب انجام دهد و هم طلب پيروزى و نصرت براى غلبه بر دشمن ، از خداوند كرده باشد ، پس با تعبير باز شدن دلها به سوى حق تعالى اشاره به كمال اخلاص براى خدا در حال جهاد كرده ، و با كشيده شدن گردنها و خيره شدن چشمها به جانب ذات اقدس او لازمه اخلاص را كه چنين وضع و هيأت مخصوصى براى انسان حاصل مى شود ، اراده فرموده ، و با جابجا شدن گامها و لاغرى جسدها اشاره به اين مطلب كرده است كه سفر جهاد و رنجهاى فراوانش تنها براى خدا و وصول به قرب و رضايت او انجام يافته است ، و ما عبارت :
اللهم قد صرح . . . ،
اشاره كرده به اين كه علت جنگ آنان با وى اظهار دشمنى و عداوتهايى است كه از زمان حيات پيامبر اكرم در سينههاى آنها بوده ، و شعله ور شدن آتش كينههايى كه از گذشته در جنگهاى بدر و احد ، و مكانهاى ديگر در دلهايشان مانده ، كه تاكنون فرصت و جرأت اظهار و به كار بردن آنها را نداشتهاند .
بنابراين كلمه ديگها استعاره از قلبهاست به اين اعتبار كه به سبب كينه و عداوتشان خون در دلهايشان در جوشش و غليان است مثل جوشش آب در ميان ديگها ، و فعل جوشش به عنوان ترشيح ذكر شده است و چون در واقع غايب بودن رسول خدا ، و فقدان آن حضرت ، سبب آشكار شدن عداوت و ظاهر شدن كينهها و افزايش يافتن دشمنان و اختلاف و تشتّت افكار شده بود ،ناچار امام ( ع ) از پيدا شدن اين امور و شرور به خدا شكايت كرده و سپس با اقتباس از قرآن مجيد 1 ، از درگاه حق تعالى مىخواهد كه ميان او و ميان آنها حكم فرمايد ، زيرا لازمه حكم كردن خداوند پيروزى حضرت و نصرت بر آنان مىباشد ، به دليل اين كه او در جهاد و قتال با دشمنان بر حق است . توفيق از خداست .
________________
( 1 ) سوره اعراف ( 7 ) آيه ( 88 ) .