على یا فاطمه کدام یک افضلند؟
مىگویم- ابن ابى الحدید- در مجلس یکى از بزرگان که من هم حضور داشتم، سخن در این باره رفت که على علیه السلام به فاطمه علیها السّلام شرف یافته است. یکى از حاضران مجلس گفت: هرگز که فاطمه علیها السّلام به على علیه السلام شرف یافته است. دیگر حضار پس از آنکه منکر این سخن شدند در آن باره به گفتگو پرداختند. صاحب مجلس از من خواست تا عقیده خود را در این مورد بگویم و توضیح دهم على یا فاطمه کدام یک افضلاند. من گفتم: اینکه کدام یک از آن دو افضل باشند، اگر منظور از افضل کسى است که مناقب بیشترى را از چیزهایى که موجب فضیلت مردم است دارا باشد، چون علم و شجاعت و نظایر آن، على افضل است و اگر منظور از افضل کسى باشد که رتبهاش در پیشگاه خدا برتر است.
باز هم على است، زیرا رأى و عقیده یاران متأخر ما- معتزلیان- بر این قرار گرفته است که على علیه السلام از میان همه مردان و زنان و همه مسلمانان پس از رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم رتبه اش در پیشگاه خداوند برتر است و فاطمه علیها السّلام با آنکه سرور همه زنان جهانیان است به هر حال بانویى از مسلمانان است. وانگهى حدیث مرغ بریان دلالت بر آن دارد که على علیه السلام محبوبترین خلق خدا در پیشگاه بارى تعالى است و فاطمه علیها السّلام هم یکى از خلق خداوند است و آن چنان که محققان علم کلام تفسیر کردهاند، منظور از محبوبترین مردم در پیشگاه خداوند سبحان کسى است که به روز رستاخیز پاداش او از همگان بیشتر و بزرگتر است.
ولى اگر منظور از افضل شرافت نسب و والاتبارى است، شک نیست که فاطمه افضل است، زیرا پدرش سرور همه آدمیان از گذشتگان و آیندگان است و میان نیاکان على علیه السّلام هیچ کس نظیر و مانند رسول خدا نیست، و اگر منظور از فضیلت، شدت محبت و قرابت پیامبر است، بدیهى است که فاطمه افضل است که دختر اوست و رسول خدانسبت به او داراى محبت سخت بوده است و فاطمه علیها السّلام پاره تن رسول خداست و بدون هیچ شبهاى دختر از لحاظ نسبت نزدیکتر از پسر عمو است.
اما سخن در باره اینکه کدام یک به دیگرى شرف یافته است، حقیقت موضوع چنین است که اسباب شرف و برترى على علیه السّلام بر مردم چند گونه است، بخشى ازآن متعلق به فاطمه علیها السّلام و بخشى متعلق به پدر فاطمه صلوات اللّه علیه است و بخشى دیگر متعلق به خود على علیه السّلام است. آنچه که متعلق به خود على علیه السّلام است، مسائلى چون شجاعت و پاکدامنى و بردبارى و قناعت و پسندیدگى اخلاق و گذشت و بزرگوارى اوست و آنچه که متعلق به رسول خداست علم و دین و عبادت و پارسایى و خبر دادن از امور غیبى و پیشى گرفتن به اسلام است.
و آنچه وابسته به فاطمه علیها السّلام است، موضوع ازدواج با اوست که بدینگونه علاوه بر قرابت نسبى شرف خویشاوندى سببى و دامادى هم بر او افزوده شده است و مهمتر از آن این است که فرزندان و ذریه على از فاطمه در واقع ذریه پیامبر صلّى اللّه علیه و آله و سلّم و اجزایى از پیکر شریف و ذات آن حضرت بودهاند، که فرزند از نطفه مرد و خون زن است که جزئى از ذات پدر و مادر است و این موضوع همواره در فرزندزادگان و نسلهاى آینده هم خواهد بود، و این است سخن و عقیده شرف یافتن على علیه السّلام از پیوند با فاطمه علیها السّلام.
اما شرف یافتن فاطمه از پیوند با على چنان است که هر چند دختر سرور همه جهانیان بوده است ولى همسرى على بر او شرف دیگرى بر شرف نخست افزوده است.آیا اگر پدرش به عنوان مثال او را به همسرى انس بن مالک با ابو هریره در مىآورد، چنین شرف و بزرگى و جلالى را که اینک داراست مىداشت همچنین اگر ذریه زهرا از ابو هریره و انس بن مالک مىبودند، هرگز احوال ایشان در شرف به حال کنونى ایشان نمىرسید.
نامه ۳۱
جلوه تاریخ درشرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج ۷ //ترجمه دکتر محمود مهدوى دامغانى