(خطبه177صبحی صالح)
و من كلام له ( عليه السلام ) في معنى الحكمين
فَأَجْمَعَ رَأْيُ مَلَئِكُمْ عَلَى أَنِ اخْتَارُوا رَجُلَيْنِ- فَأَخَذْنَا عَلَيْهِمَا أَنْ يُجَعْجِعَا عِنْدَ الْقُرْآنِ وَ لَا يُجَاوِزَاهُ- وَ تَكُونُ أَلْسِنَتُهُمَا مَعَهُ وَ قُلُوبُهُمَا تَبَعَهُ فَتَاهَا عَنْهُ- وَ تَرَكَا الْحَقَّ وَ هُمَا يُبْصِرَانِهِ وَ كَانَ الْجَوْرُ هَوَاهُمَا وَ الِاعْوِجَاجُ رَأْيَهُمَا- وَ قَدْ سَبَقَ اسْتِثْنَاؤُنَا عَلَيْهِمَا فِي الْحُكْمِ بِالْعَدْلِ- وَ الْعَمَلِ بِالْحَقِّ سُوءَ رَأْيِهِمَا وَ جَوْرَ حُكْمِهِمَا- وَ الثِّقَةُ فِي أَيْدِينَا لِأَنْفُسِنَا حِينَ خَالَفَا سَبِيلَ الْحَقِّ- وَ أَتَيَا بِمَا لَا يُعْرَفُ مِنْ مَعْكُوسِ الْحُكْمِ
اين سخنان بخشى از خطبه اى است كه امام (ع) پس از ابلاغ رأى حكمين و آگاهى از كار آنها ايراد فرموده است.
لغات
إجماع: با قاطعيّت تصميم گرفتن
يجعجعا: خود را به قرآن پايبند مى كنند.
ترجمه
از سخنان آن حضرت عليه السّلام در باره حكمين است:
«رأى جمعيّت شما بر اين قرار گرفت كه دو نفر را برگزيدند (تا ميان ما و معاويه داورى كنند) ما از آن دو نفر پيمان گرفتيم كه خود را تسليم قرآن كنند و از آن نگذرند، زبانشان با قرآن و دلشان پيرو آن باشد، ليكن آنان از راه قرآن بيرون رفتند، و با اين كه حق را مى ديدند آن را رها كردند، خواسته آنها ستم و رأيشان كژى و نادرستى بود، و ما پيش از آن كه آنها رأى بد خود را اظهار و حكم ظالمانه خويش را صادر كنند با آنان شرط كرديم كه به مقتضاى عدل داورى و به حقّ عمل كنند در اين هنگام كه پا از راه حقّ بيرون نهاده و بر خلاف شرط مقرّر حكم داده اند. ما در بطلان رأى آنها، حجّت و اعتماد خود را در اختيار داريم.»
شرح
خطاب آن حضرت به كسانى است كه از اقدام آن بزرگوار در پذيرش حكمين انتقاد مى كردند و خود آنها پيش از اين به آن رضا داده بودند، اين كه فرموده است: جمعيّت آنها بر اين اتّفاق كردند كه دو نفر به داورى برگزيده شوند، مراد ابو موسى اشعرى و عمرو بن عاص است، و آن حضرت شرط كرده بود كه اين دو نفر پايبند حكم قرآن باشند، و از آن تجاوز نكنند و زبان و دل آنها با كتاب خدا باشد، واژه قلوب مجازا از باب ناميدن مسبّب به نام سبب بر خواستهاى اختيارى اطلاق شده است چنان كه خداوند متعال فرموده است: «فَقَدْ صَغَتْ قُلُوبُكُما»، و موافقت آن بزرگوار با حكميّت مشروط به اين شرط بود، و اينك اعلام مىكند كه اينها شرط مذكور را رعايت نكرده، و از كتاب خدا دور شده، و حقّ را با اين كه مىديده و مىدانستهاند رها ساخته، به پيروى از خواهش نفس از راه عدل و حقّ بيرون رفته و به جور و انحراف گراييده اند.
فرموده است: و قد سبق استثناؤنا.
اين جمله تذكارى است مجدّد بر اين مطلب كه: شرط ما بر اين كه به عدالت داورى كنند و از صدور رأى بد و نادرست دورى ورزند، پيش از آن كه به داورى بنشينند با آنها انجام گرفته است، واژه سوء منصوب است زيرا مفعول سبق مى باشد.
فرموده است: و الثّقة في أيدينا لأنفسنا.
يعنى: ما در كار خود دليل مطمئنّ داريم، و پذيرش حكم اين دو نفر بر ما واجب نيست، زيرا آنها مطابق شرط رفتار نكرده و حكمى بىدليل و عكس آن صادر كردهاند. و ما پيش از اين شمّهاى از جريان حكميّت، و فريب خوردن ابو موسى اشعرى را از عمرو بن عاص بيان كرده ايم. و توفيق از خداوند است.
ترجمه شرح نهج البلاغه ابن ميثم بحرانی، ج 3