(خطبه ۶۶ صبحی صالح)
مَعَاشِرَ الْمُسْلِمِینَ اسْتَشْعِرُوا الْخَشْیَهَ- وَ تَجَلْبَبُوا السَّکِینَهَ وَ عَضُّوا عَلَى النَّوَاجِذِ- فَإِنَّهُ أَنْبَى لِلسُّیُوفِ عَنِ الْهَامِ وَ أَکْمِلُوا اللَّأْمَهَ- وَ قَلْقِلُوا السُّیُوفَ فِی أَغْمَادِهَا قَبْلَ سَلِّهَا- وَ الْحَظُوا الْخَزْرَ وَ اطْعُنُوا الشَّزْرَ- وَ نَافِحُوا بِالظُّبَى وَ صِلُوا السُّیُوفَ بِالْخُطَا-
وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ بِعَیْنِ اللَّهِ وَ مَعَ ابْنِ عَمِّ رَسُولِ اللَّهِ- فَعَاوِدُوا الْکَرَّ وَ اسْتَحْیُوا مِنَ الْفَرِّ- فَإِنَّهُ عَارٌ فِی الْأَعْقَابِ وَ نَارٌ یَوْمَ الْحِسَابِ- وَ طِیبُوا عَنْ أَنْفُسِکُمْ نَفْساً- وَ امْشُوا إِلَى الْمَوْتِ مَشْیاً سُجُحاً- وَ عَلَیْکُمْ بِهَذَا السَّوَادِ الْأَعْظَمِ وَ الرِّوَاقِ الْمُطَنَّبِ- فَاضْرِبُوا ثَبَجَهُ فَإِنَّ الشَّیْطَانَ کَامِنٌ فِی کِسْرِهِ- وَ قَدْ قَدَّمَ لِلْوَثْبَهِ یَداً وَ أَخَّرَ لِلنُّکُوصِ رِجْلًا- فَصَمْداً صَمْداً حَتَّى یَنْجَلِیَ لَکُمْ عَمُودُ الْحَقِّ- وَ أَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ وَ اللَّهُ مَعَکُمْ وَ لَنْ یَتِرَکُمْ أَعْمالَکُمْ
لغات
استشعرت الشیء: آن را شعار خود قرار دادم، زیرپوش، جامهاى که با بدن تماس دارد.
جلباب: پیراهن، چادر.
سکینه: ثبات، وقار.
نواجد: چهار دندان عقل، دندانهاى آخرین.
و نبا السّیف: هنگامى که شمشیر بازتاب پیدا کند و کارى انجام ندهد.
الامه: با همزه ساکن به معنى زره به کار رفته است.
للامه: با الف مدّ دار و صداى خفیف میم به معنى ابزار جنگ آمده است.
قلقله: حرکت در آوردن.
خزر: به فتح «ز» تنگ و کوچک بودن چشم و کوچک ساختن آن به هنگام خشم و با گوشه چشم به دشمن نگاه کردن.
طعن الشّزر: با سکون «ز» از راست و چپ حمله کردن، حمله مستقیم نداشتن.
ظبّى جمع ظبّه: دم شمشیر، تیزى شمشیر.
منافحه: درگیر شدن با تمام اطراف شمشیر، پشت، دم و نوک شمشیر.
اعقاب: جمع عقب یا جمع عقب به معنى پایان کار، عاقبت سرانجام امر.
سجحا: آسان، سهل.
سواد: جمعیّت زیاد، فراوان.
رواق: خانهاى که به شکل خیمه باشد و بر یک پایه و استوانه برافراشته شود.
ثبجه: وسط، میان شیء.
کسر: کناره خیمه.
نکوص: رجوع، بازگشت
جلباب: پیراهن، چادر.
سکینه: ثبات، وقار.
نواجد: چهار دندان عقل، دندانهاى آخرین.
و نبا السّیف: هنگامى که شمشیر بازتاب پیدا کند و کارى انجام ندهد.
الامه: با همزه ساکن به معنى زره به کار رفته است.
للامه: با الف مدّ دار و صداى خفیف میم به معنى ابزار جنگ آمده است.
قلقله: حرکت در آوردن.
خزر: به فتح «ز» تنگ و کوچک بودن چشم و کوچک ساختن آن به هنگام خشم و با گوشه چشم به دشمن نگاه کردن.
طعن الشّزر: با سکون «ز» از راست و چپ حمله کردن، حمله مستقیم نداشتن.
ظبّى جمع ظبّه: دم شمشیر، تیزى شمشیر.
منافحه: درگیر شدن با تمام اطراف شمشیر، پشت، دم و نوک شمشیر.
اعقاب: جمع عقب یا جمع عقب به معنى پایان کار، عاقبت سرانجام امر.
سجحا: آسان، سهل.
سواد: جمعیّت زیاد، فراوان.
رواق: خانهاى که به شکل خیمه باشد و بر یک پایه و استوانه برافراشته شود.
ثبجه: وسط، میان شیء.
کسر: کناره خیمه.
نکوص: رجوع، بازگشت
صمد: قصد
و لن یترکم: بر شما نقصى وارد نمى کند.
ترجمه
در یکى از روزهاى جنگ صفین به اصحاب خود چنین فرمود:
اى گروه مسلمانان، ترس از خداى را شعار خود سازید و جامه آرامش و شکیبایى بر تن پوشید. دندانها را بر هم بفشارید. که این کار، شمشیرها را در شکافتن سرتان کندتر سازد.
جنگ افزارهاى خویش مهیا و کامل کنید و شمشیرها را پیش از آنکه آخته دارید در نیامهایشان بیازمایید که آسان بیرون آیند. از گوشه چشم و خشمناک بنگرید. نیزه ها را از چپ و راست در حرکت آرید و با لبه تیز شمشیر بجنگید و گامهایتان را با شمشیرهایتان هماهنگ ساخته به پیش روید.
بدانید که خدا شما را مى نگرد و نگهبان شماست، زیرا، همراه پسر عم رسول الله (ص) پیکار مى کنید. پى در پى، حمله کنید و از فرار شرم دارید، زیرا عار فرار، سبب سرافکندگى فرزندان خواهد شد، در این جهان، و آتش دوزخ را در آن جهان در پى دارد.
از جانبازیهاى خود شادمان باشید و سبک و آسان به سوى مرگ روید. به آن سیاهى انبوه، یعنى، سپاه شامیان بتازید و بر آن سراپرده اى که طنابهایش به اطراف کشیده شده، حمله برید و شمشیرهاى خود بر یال و کتفشان فرود آرید. که شیطان در درون آن لانه کرده است. دستى پیش داشته که بجهد و بتازد و پایى واپس نهاده، که به هنگام بگریزد. آهنگ او و یارانش کنید، تا پرتو حقیقت بر شما تجلى کند. «شما برتر هستید و خدا با شماست و از پاداشهایتان نخواهد کاست.»
ترجمه عبدالمحمد آیتی
شرح
از سخنان آن حضرت (ع) است که روزى در صفّین به یارانش ایراد فرموده است. مشهور این است که امام (ع) این سخنان را خطاب به یاران خود در صفین، روزى که شب آن روز معروف به «لیله الهریر» مى باشد، ایراد کرده است. به روایت دیگر، در اوّلین ملاقاتى که روز صفّین، ماه صفر سال سى و هفت با دشمن حاصل شد این بیانات را، ایراد فرموده است.
فرامین مؤکّد امام (ع) در این گفتار، در بر دارنده آموزش نظامى، جنگ و ستیز و چگونگى آماده شدن براى پیروزى است، که طىّ چند دستور و به ترتیب زیر بیان شده است.
۱- «اى یاران من، چنان که لباس زیرین بدن را در بر مى گیرد، شما ترس از خدا را با جان بیامیزید و آن را شعار خود قرار دهید.» این سخن امام (ع) چنان که گذشت استعاره است، و فایده آن شکیبایى در امر جنگ و امتثال امر و کسب مقام اخروى است. چه لازمه ترس از خدا فرمانبردارى است و به همین دلیل در کلام حضرت به عنوان اولین دستور ذکر شده است.
۲- «اى یاران من، چنان که پیراهن تمام بدن را فرو مى پوشاند، شما آرامش و قرار و سکون را بر خود حاکم کنید.» این سخن امام (ع) نیز استعاره و جهت آن، شمول و فراگیرى پیراهن و شکیبایى است، که جسم و جان انسان را، در پوشش قرار مى دهد، و فایده این دستور کنار گذاشتن ضعف و سستى و ترس از دشمن است، زیرا اضطراب و دلهره، موجب سستى مى شود و دشمن را به غلبه و پیروزى امیدوار مى سازد.
۳- «اى یاران من، به هنگام حمله بر دشمن دندانهاى خود را به سختى بر هم بفشارید و بى پروا بر خصم، یورش برید نتیجه چنین برخورد قاطعى دشمن را عقب زده و شمشیر آنها را در رسیدن به سرهایتان مانع مى شود.» دلیل چنین دستورى، این است که به هنگام فشردن دندانها بر یکدیگر، عضلات و اعصاب متّصل به مغز صلابت یافته استوار مى شوند، ضربت شمشیر را بر دشمن کارسازتر، رنج و مشقّت و ضربه پذیرى را، به حدّاقل مى رساند.
ضمیر «انّه» در کلام امام (ع) به قرینه فعل «عضّوا» به صدر عبارت باز مى گردد و معنایى شبیه این ضرب المثل که: «هر کسى نیکى نماید به خود نیکى کرده است»، پیدا مى کند.
بعضى از شارحان نهج البلاغه، دندان بر یکدیگر فشردن را کنایه از آرامش دل و از بین بردن اضطراب و دلهره دانسته اند. در این صورت معنى لغوى و حقیقى «دندان بر یکدیگر فشردن» منظور نشده است.
به نظر ما (شارح) اگر علتى که براى این امر در کلام حضرت آمده است «دندان فشردن شمشیرها را از مغزها دور مى سازد» را در نظر نگیریم، این معنى احتمالى به نظر مى رسد. ولى چون این معنى با بیان علت سازگارى ندارد، این نظریه صحیح نیست.
۴- «اى یاران من، زره خود را چنان کامل کنید، که به زانو برسد و بازوها را بپوشاند. ابزار و وسایل کارزار خود را کامل نمایید که به هنگام جنگ به چیزى نیازمند نباشید.» یعنى خود را بطور کامل مواظبت و حراست کنید تا در جنگ صدمه نبیند.
۵- «اى یاران من، شمشیرهاى خود را قبل از کشیدن در داخل غلاف به حرکت در آورید تا به هنگام کشیدن از نیام آسان برآید.» چون ممکن است بر اثر زیاد ماندن در غلاف زنگار گرفته، بیرون آوردن آن دشوار شده باشد.
۶- «یاران من، با چشم نیم باز دشمن را بنگرید.» چه بدین سان خصم را نگریستن نشانه خشم و غضب است، و نگاه انسان به هنگام خشم چنین نگاهى است.
بدین طریق به دشمن نگاه کردن چندین فایده دارد.
الف: صورت برافروخته مى شود و خشم آشکار مى شود.
ب: با چشم کاملا باز دشمن را نگاه کردن نشانه سستى، خوف و اضطراب مى باشد و این خود موجب امیدوارى خصم شده، به پیروزى دل مى بندد.
ج: دشمن را به دیده باز نگریستن، هیبت را از میان مى برد. بنا بر این طرف مخالف جرى گردیده حذر و پرهیزى از درگیرى نخواهد داشت ولى بر عکس با گوشه چشم و با عصبانیّت نگاه کردن، مى تواند او را فریب دهد و عزّت و هیبت او را بشکند.
۷- گاهى از راست و گاهى از چپ به دشمن حمله نکنید. بدین طریق حمله کردن زمینه را براى کمین کردن دشمن فراهم مى آورد. بیشترین پیروزى را خصم هنگامى به دست مى آورد که شما گاه از راست و گاه از چپ حمله کنید و او فرصت یافته در سمتى موضع بگیرد.
۸- خود را مقید نکنید که با دم شمشیر به دشمن بزنید، زیرا در غلبه کارزار و نزدیکى زیاد به دشمن گاهى امکان ضربت با دم شمشیر را از انسان سلب مى کند پس بهر طریق ممکن و با هر قسمت شمشیر خصم را از پا در آورید.
۹- با گامى به سوى دشمن رفتن کوتاهى شمشیر خود را در رسیدن به طرف خصم جبران کنید.
گامى به سوى دشمن برداشتن داراى دو فایده است و به طریق زیر:
الف: گاهى شمشیر واقعا کوتاه است و مقصود از حمله به دشمن حاصل نمى شود. هرگاه مبارز، گامى فزون تر به سوى دشمن بردارد مطلوب حاصل مى شود و بر دشمن دست مى یابد در بیان همین مقصود شاعر گفته است:
اذا قصرت اسیافنا کان وصلها خطانا الى اعدائنا نضارب
شاعر دیگرى مى گوید:
فصل السیوف إذا قصرن بخطونا یوما و نلحقها اذا لم تلحق
به امام (ع) عرض شد که شمشیر شما چقدر کوتاه است پاسخ فرمودند که با گامهاى خود آن را بلند مى کنم.
ب: حرکت به سوى دشمن به هنگام جنگ، و گامى بیشتر برداشتن، سبب مى شود که دشمن او را ضعیف ندانسته، و از این گام استوار قلبش به هراس افتد، و ترس همه وجود خصم را فرا گیرد. شاعر معروف حمید بن ثور هذّلى، به همین معنى اشاره کرده و مى گوید:
و وصل الخطا بالسیف و السیف بالخطا اذا ظنّ انّ المرء ذا السیف قاصر
امام (ع) پس از توصیه به یارانش به قدم در پیش گذاشتن و بدین سبب شمشیرها را به دشمن رساندن، نیاز به تأکید بیشترى در این موضوع احساس کرده، با اضافه کردن مطلب دیگرى قلب آنها را با بیان دو حقیقت قوت مى بخشد: اوّل آن که خداوند آنها را مى بیند و کارهایشان را زیر نظر دارد. با این عبارت که: «بدانید شما در معرض دید خدا هستید.» لفظ «ب» در بعین اللّه، به منزله «ب» ضرب المثل معروف: انت منّى بمرأى و مسمع، مى باشد یعنى تو در محلّ دیدن و شنیدن من قرار دارى شخصت را مى بینم و صدایت را مى شنوم.
دوّم، یادآورى این نکته است که شما همراه پسر عموى رسول خدا صل اللّه علیه و آله هستید. این عبارت فضیلت و برترى آن بزرگوار را بیان مى کند و متذکّر این حقیقت است که فرمانبردارى از امام (ع) به منزله فرمانبردارى از پیامبر (ص) و جنگ با او جنگ با رسول خداست.
از رسول خدا (ص) روایت شده است که فرمود: «یا على جنگ با تو جنگ با من است» پس اصحاب باید در جنگ پاى فشرده استوار بمانند بدان سان که در راه خدا در رکاب پیامبر (ص) پایمردى داشتند.
۱۰- «یاران من، به هنگام شروع کارزار و هجوم بر خصم، پیاپى و بى تأنّى و سستى، بر دشمن حمله کنید و از فرار شرم داشته باشید»، که به دو دلیل فرار از جنگ زشت است.
الف: براى بازماندگان ننگ و عار است که نیاکانشان چنان زبون و خوار بوده اند آیندگان چوب این بدنامى و ذلّت را خواهند خورد. در میان عرب فرار از جنگ امرى بسیار زشت و ناپسند بوده است.
ب: فرار، از گناهان کبیره به حساب آمده موجب عذاب آخرت مى شود.
در این عبارت امام (ع) آتش را به طریق مجاز، به جاى گناه کبیره به کار برده و فرار از جنگ را عذاب و کیفر آخرت نامیده است. با این بیان پیروانش را، به یاد وعده عذاب خداوند در آیه شریفه قرآن مى اندازد که فرمود: «وَ مَنْ یُوَلِّهِمْ یَوْمَئِذٍ دُبُرَهُ إِلَّا مُتَحَرِّفاً لِقِتالٍ أَوْ مُتَحَیِّزاً إِلى فِئَهٍ فَقَدْ باءَ بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ».
۱۱- «اى یاران من، جانهاى خود را پاک نموده صفا ببخشید» چه پاکى جان، مردن را که نهایت پذیرش سختیها در جنگ است آسان مى کند، و به آنچه از زندگى دنیا پر ارزشتر است. نوید مى دهد، یعنى ثواب و اجر آخرتى که به عوض زندگى دنیاست فراهم مى آورد که صد البتّه از حیات دنیوى بسى پایدارتر است.
این تشویق و ترغیب امام (ع) بمانند این است که به بخشنده مالى که فراوان آن را دوست مى دارد و در عین حال در راه خدا انفاق مى کند گفته شود: جان خود را در عوض آنچه که از دست مى دهى پاک گردان، زیرا صدقه موجب ثواب دو چندان گردیده، آن را به عنوان خیر و پاداش بزرگ در نزد خداوند ذخیره خواهى داشت.
از لحاظ قواعد نحوى، کلمه «نفسا» در عبارت امام (ع) به عنوان تمیز منصوب آورده شده است. منظور از آن نفسى است که بدن را اداره مى کند و مقصود از کلمه «انفسکم» در کلام امام (ع) شخصى است که جان خود را در میدان کارزار از دست مى دهد.
۱۲- «یاران من با سبک روحى به سوى مرگ بشتابید.» زیرا مرگ بدون تکلّف و رنج و آسان گرفتن آن، ثبات قدم مى بخشد. آن کس که مردن را بر خود سخت بگیرد، از جنگ وحشت پیدا کرده و به سرعت فرار مى کند.
این بیان امام (ع) دستور است براى در نظر گرفتن آخرین مرحله جنگ، یعنى مردن، که مردم از آن مى ترسند، تا اصحاب حضرت، قلب خود را بدان آرامش بخشند، و سریعا آماده کارزار شوند، زیرا عادت بر این است که مرد شجاع با نادیده گرفتن زندگى و پذیرفتن مرگ با شرافت، شتابان به سوى مرگ مى رود چون نام نیک و عاقبت بخیرى را بر زندگى با ذلّت و ننگ ترجیح مى دهد.
بعضى از شارحان کلمه «سمجا» را «سمحا» قرائت کرده اند، چون معناى هر دو واژه یکى است فرق نمى کند.
قوله علیه السلام: «علیکم بهذا السّواد الأعظم الى قوله رجلا… »،
امام (ع) پس از دستورات دوازده گانه، و برانگیختن یاران خود بر انجام کارهاى لازم و تعیین مقصد آنها، اجتماع مردم شام را به سواد اعظم تعبیر کرده است، چون از حیث کمیّت جمعیّت انبوه و فراوانى بودند.
منظور از «رواق مطنّب» در کلام امام (ع) خیمه مخصوص معاویه است.
زیرا معاویه آن روز در خیمه اى قرار داشت که بر آن با طنابهاى فراوان قبّه بلندى افراشته بودند و صد هزار نفر از مردم شام متعهّد شده، پیمان بسته بودند، که تا پاى جان از معاویه حمایت کرده، حفاظتش کنند.
امام (ع) سراپرده عظیم معاویه را به یارانش معرّفى کرده و آنان را براى در هم شکستن آن، با این خصوصیّت که شیطان در آن لانه گرفته است، ترغیب مى کند.
منظور از شیطان، معاویه و بقولى عمرو عاص مى باشد. به این دلیل که شیطان موجودى است فریبکار، و مردم را از راه خدا باز مى دارد، معاویه و اطرافیانش داراى چنین خصلتهایى بودند. بدین مناسبت حضرت لفظ شیطان را بر آنان اطلاق کرده است. پیش از این در معنى و مفهوم شیطان بحث کردیم و توضیح لازم داده شد. محتمل است که در کلام حضرت، خود شیطان منظور باشد، بدین توضیح، هر جا که محلّ فتنه و آشوب باشد جایگاه ابلیس همان جاست و چون خیمه معاویه بر خلاف اطاعت خدا نصب شده بود، جایگاه شیطان بود.
نظر به همین معناى دوم است که لفظ «کامن فى کسره» را امام (ع) بعنوان استعاره به کار برده است.
قوله علیه السلام: و قد قدّم للوثبه یدا و أخّر للنکوص رجلا.
معاویه براى خیز برداشتن به سوى طرف مقابل دست را، به جلو آورده، و براى عقب گرد و فرار، پا را فرا پس نهاده است.
این کلام امام (ع) کنایه از تردید و دو دل بودن معاویه است، که منتظر فرصت بود. اگر اصحاب حضرت بترسند و سستى نشان دهند. به سوى آنها یورش بردارد، و اگر پایمردى کرده و شجاعت به خرج دهند، عقب نشینى کند و بگریزد.
ممکن است جلو آوردن دست و عقب گذاشتن آن استعاره بالکنایه از شیطان باشد، جلو آمدن دست شیطان کنایه از زیبا جلوه دادن جنگ و گناه در نظر پیروان معاویه و عقب بردن پا، کنایه از آمادگى فرار آنان به هنگام برخورد قاطع نظامى با یاران امام (ع) باشد. چنان که خداوند سبحان در قرآن مجید از عمل شیطان، بدین مفهوم و معنى حکایتى دارد: «وَ إِذْ زَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالَهُمْ وَ قالَ لا غالِبَ لَکُمُ».
اگر به عنوان اشکال گفته شود به نظر آنان که شیطان را به قوّه واهمه و امثال آن تفسیر کرده اند معنى عقب گرد کردن و پا پس نهادن شیطان چیست در پاسخ مى گوییم: وسوسه شیطان عبارت از القاى صورتى، در نفس انسان مى باشد که آن را بناحق مى آراید، چنان که خداوند تعالى از وى چنین نقل مى کند: «وَ قالَ الشَّیْطانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ….».
نکوص و عقب نشینى شیطان دورى جستن قوّه واهمه از جنگ، به هنگام دشوار شدن کار و پدید آمدن مشکلات خواهد بود«» معنى جمله اى که خداوند در جنگ بدر از شیطان نقل مى کند، که گفته است: «من از شما کافران بیزارم، چون چیزى را مى بینم که شما نمى بیند.» نیز همین است.
توضیح مطلب این است که قوّه واهمه یا همان شیطان هر چند، جنگ را در چشم کفّار قریش آراسته و زینت داده بود فرمان فرار و پرهیز از امور ترسناک را صادر کرد. بنا بر این گفته شیطان که من از خدا مى ترسم و خداوند در کیفر دادن سخت گیر است مطابق حکم عقل بود چون در ترک معصیّت جنگ، فرمانبردارى خدا را مى دید.
مقصود امام (ع) از بیان تمام این خصوصیات، روشن کردن اصحاب خود در باره مردم شام و آگاه ساختن آنان به این حقیقت بود، که شیطان، معاویه و یارانش را به جنگ وادار کرده و هدفش آن است که آنها را در هلاکت انداخته و خود از مهلکه فرار کند.
۱۳- امام (ع) در سرانجام سخن، اصحابش را به تأکید و تکرار، امر به مقابله و درگیرى سخت مى کند، تا آن گاه که به سبب پیروزى، نور حق برایشان آشکار شود.
لفظ «عمود» را براى حقّ روشن استعاره از صبح آورده اند، چون حق و صبح در وضوح و روشنى مشارکت دارند. روشنى صبح با حواس و روشنى حق با عقل قابل رؤیت است لفظ «یبحلى» استعاره ترشیحى و کنایه از ظهور و وضوح مى باشد. معنى عبارت حضرت این است که حق برایتان آشکار شود و بر دشمن خود چیره و پیروز گردید. چه آنان که بر حق نیستند. قادر به مقاومت نبوده، بزودى فرار خواهند کرد.
قوله علیه السلام: «و أنتم الأعلون الآیه... »،
این سخن امام (ع) براى آرامش بخشیدن به اصحاب مى باشد و رسیدن به مقصود جنگ را که همان برترى یافتن و پیروزى است. بشارت مى دهد. چنان که خداوند تعالى صحابه پیامبر (ص) را در جنگ با مشرکین، نوید پیروزى داد و آنان را در فرمانبردارى خود ثبات و آرامش بخشید. در هر حال غلبه و پیروزى با حزب خداست.
قوله علیه السلام: «و لن یترکم اعمالکم…..»،
در این فراز امام (ع) یادآورى مى کند، که چون خداوند در آخرت پاداش اعمال را مى دهد، پس لازم است که به فرمان حق متعال عمل شود، زیرا کار نیک کسى نادیده گرفته نمى شود. توفیق از جانب خداست.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم بحرانی)، ج ۲، صفحه ۳۹۳-۳۸۴