خطبه هشتم
و من كلام له عليه السلام يعني به الزبير
في حال اقتضت ذلك و يدعوه للدخول في البيعة ثانية يزعم أنّه قد بايع بيده ، و لم يبايع بقلبه 1 ، فقد أقرّ بالبيعة ،
و ادّعى الوليجة 2 ، فليأت عليها بأمر يعرف 3 ، و إلاّ فليدخل فيما خرج منه 4 .
ترجمه خطبه هشتم
در اين خطبه على ( ع ) اشاره به ادعاى پوچ زبير نموده و او را براى بازگشت به بيعتى كه با وى نموده است ، دعوت مى كند .( زبير گمان مى كند با دستش بيعت نموده ، با قلبش بيعت نكرده است 1 . او با اين انكار ادّعاى امر پنهانى مى نمايد 2 ، او بايد براى اين ادّعا دليل قابل معرفتى بياورد 3 و اگر نتواند به مدّعاى خود دليلى بياورد ، بايد به همان تعهدى كه از آن بيرون رفته است ، برگردد 4 ) .
تفسير عمومى خطبه هشتم
1 يزعم انّه قد بايع بيده و لم يبايع بقلبه ( زبير گمان مىكند با دستش بيعت نموده ، با قلبش بيعت نكرده است ) .
آيا زبير در مسئله پيمان زمامدارى ظاهر سازى كرده بود ؟
در تفسير عمومى خطبههاى پيشين پيمان و بيعت مكرّر « طلحه » و « زبير » را ديديم كه با ظاهر سازى امكان پذير نيست . در اين مورد داستان ديگرى را درباره « زبير » از ابن ابى الحديد يادآور مى شويم ، او مى گويد :
على عليه السلام در همان روز كه زبير با او بيعت نمود ، فرمود :
اى زبير مى ترسم با من حيله گرى نموده بيعت با من را بشكنى ؟
زبير گفت :هيچ بيمى بخود راه مده ، هرگز پيمان شكنى از من نخواهى ديد .
على ( ع ) فرمود :از طرف من خدا ناظر و كفيل تو باشد ؟
زبير گفت :آرى ، خداوند از طرف تو ناظر و كفيل من باشد » [شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 1 ص 230 ] .
و ديديم كه زبير با اين عهد و پيمان غليظ ، بيعت خود را شكست و در تاريخ با همكارش طلحه با نشان پيشتازان پيمان شكنان ثبت گشت . 2 ، 3 ، 4 فقد اقرّ بالبيعة و ادّعى الوليجة فليأت عليها بامر يعرف و الاّ فليدخل فيما خرج منه ( او با اين انكار ادعاى امر پنهانى مىنمايد . او بايد براى اين ادّعا دليل قابل شناسايى بياورد و اگر نتواند براى ادعاى خود دليلى بياورد ، بايد بهمان تعهد كه از آن بيرون رفته است برگردد ) .
انكار پس از اقرار پذيرفته نمى شود
در مباحث فقهى و حقوقى اقرار به يك موضوع با دارا بودن شرايط مقرّره حجت بوده آثار خود را ثابت مى نمايد .
تعريفى كه فقهاء درباره اقرار نموده اند ، عبارت است از اعتراف و تصديق تكليف يا حقى اقراركننده به عهده دارد [ تعريفاتى كه در كتاب ارشاد و تبصره علامه حلى و ديگر كتب فقهاء آمده است ،اگر چه اختلاف اندكى با يكديگر دارند ، مى توان همه آنها را با تعريف فوق متحد ساخت.] .
شرايطى كه براى نفوذ اقرار گفته شده است : بلوغ و عقل و اختيار ( در مقابل اكراه و اضطرار و اجبار ) و هشيارى ( در مقابل مستى و خواب و غيره ) همه و همه در « زبير » در هنگام بيعت با امير المؤمنين ( ع ) جمع بوده است . زبير بالغ و عاقل بود . و با شهادت همه تواريخ در موقع بيعت كمترين اكراه و اضطرار و اجبارى نداشته است .
« زبير » پس از انعقاد بيعت مطابق نقل « ابن ابى الحديد » تأكيد سختى كرده خدا را ناظر و كفيل خود قرار داد كه به امير المؤمنين ( ع ) خيانت نخواهد كرد .
بنابر اين ، ادّعاى بعدى او كه من با دستم بيعت كرده ام نه با قلبم ، با نظر به حقوق و مقررات قضايى ، شنيدنى نيست . زبير براى اثبات ادّعاى بعدى به اقامه دليل و بينه قانونى نيازمند است .
همچنين انكار بيعت كه شبيه به انكار پس از اقرار است ، قابل شنيدن نيست ،مگر با دليل و بينه قانونى اثبات كند كه در هنگام اقرار ( بيعت كه اقرار به حق خلافت امير المؤمنين است ) واجد شرايط نبوده است .
آيا صحيح است كه بگوئيم : خطاب امير المؤمنين كه معاويه براى گول زدن زبير بر آن ساده لوح نموده است ، عامل بروز چند شخصيتى وى گشته است ؟
شرح وترجمه نهج البلاغه علامه محمدتقی جعفری جلد 3