159
ومن خطبة له عليه السلام
[يبيّن فيها حسن معاملته لرعيّته]
وَلَقَدْ أَحْسَنْتُ جِوَارَكُمْ، وَأَحَطْتُ بِجُهْدِي مِنْ وَرَائِكُمْ، وَأَعْتَقْتُكُمْ مِنْ رَبَقِزك الذُّلِّ، وَحَلَقِالضَّيْمِ، شُكْراً مِنِّي لِلْبِرِّ الْقَلِيلِ، وَإِط الْبَصَرُ، وَشَهِدَهُ الْبَدَنُ، مِنَ الْمُنْكَرِ الْكَثِيرِ.
خطبه 159
امير المؤمنين (ع) در اين خطبه نيكى ارتباط زمامدارى خود را با مردم جامعه خود توضيح مىدهد
من به طور قطع در همسايگى با شما بهترين ارتباطات را برگزيدم[مانند چوپاندلسوز]به دنبال شما افتاده تمام كوششم را[براى اصلاح حال و سعادت دنيوى واخروى شما]به كار انداختمو شما را از زنجيرهاى ذلت و از حلقههاى ظلم آزادكردماين تلاش و تكاپو[به اضافه احساس برين تكليف خداوندى]براى سپاسگذارىدر برابر نيكويى اندك بود كه از شما مشاهده نمودمدر حالى كه چشم پوشى كردم ازآن منكرات فراوان شما كه چشم آن را ديدهو بدن با آن تماس داشته است.
خطبه 159
علت آن همه عدالت و نيكويىها كه امير المؤمنين(ع)درباره مردم تحت زمامدارى خود،انجام داده است
علت اصلى آن همه خدمات و نيكىها و رفتار دادگرانه و عفو و اغماض از ظلمهايى كه درباره شخص خود صورت مىگرفت،در اين جمله مبارك نهفته است كه مىفرمود:و ليس امرى و امركم واحدا انى اريدكم لله و انتم تريدوننى لانفسكم (1) امر وضع من با شما يكى نيست،من شما را براى خدا مىخواهم و شما مرا براى خودتان)لذا هرگز ما در يك مسير و براى يك هدف حركت نمىكنيم.و اينكه در اين كلام مختصر مىفرمايد (براى سپاسگزارى به نيكويى اندكى است كه از شما در كمك به مديريت من در اداره زندگى اجتماعى صورت گرفته است.) در حقيقتبراى تشويق آنها و تفهيم اين اصل است كه يكى از وظائف زمامداران،قدردانى از شهروندان است در صورتيكه در امور (1) خير سياسى آنان را يارى كنند.
امير المؤمنين عليه السلام در خطبه 182 مىفرمايد:«اى مردم،من آن مواعظ و پندهايى را در ميان شما منتشر كردم كه پيامبران به وسيله آنها امتهاى خود را ارشاد كردهاند.و براى شما ادا كردم آنچه را جانشينان آن پيشوايان الهى به انسانهاى بعد از زندگى خود ادا نمودهاند و با اين تازيانه سازنده شما را تاديب و تربيت كردم،ولى تادب نپذيرفتيد!
و با آن نواهى كه شما را از آلودگىها نجات مىداد،شما را به جلو راندم،به حركت [در راه حيات معقول]راه نيافتاديد.شما را به خدا،آيا پيشوايى غير از من انتظار داريد كه جاده را براى شما هموار سازد و شما را به راه راست ارشاد نمايد!
من بجهت ناتوانى ها كه در شما ديدهام درباره شما چشم پوشى ها كرده ام
اگر اى مردم بخاطر بياوريد،در آن هنگام كه شما خواستيد با من بيعت كنيد.با كمال صراحتبشما گفتم:دعونى و التمسوا غيرى…(مرا رها كنيد و كسى ديگر را براى اين كار پيدا كنيد)من عدالتخواهم كرد.من از سياستبازىهاى معمولى كه هيچ قضيه دينى و اخلاقى در برابر آن،توانايى مقاومت ندارد،متنفرم.
من انسان را مى شناسم و با آن خدايى كه اين انسان را آفريده است نيايشها و تعلمها دارم و لذا من مىدانم دواى دردهاى بشرى اين ياستبازىها و اين تخدير سازيها بنام فرهنگ پردازيها نيست. بهمين جهت نهايت كوشش و تلاش را براى هموار كردن طريق سعادت زير پاى شما صرف كردم و مىدانيد كه من در اجراى دادگرى،هيچ فرقى ميان دوست و دشمنم نگذاشتم،ولى آن ناتوانى ها كه در شما وجود دارد نتوانستم همه آن عدالت و نظم و اصلاحى كه در ابعاد گوناگون وجود شما در نظر داشتم،اجرا بدارم،شما خيلى زود شكن،ضعيف،شتابزده هستيد،شما از آن گروه مردمانيد كارى انجام نداده توقع نتيجه داريد!
بهر حال،اين پديدههاى روانى شما بود كه باعث شد من درباره شما چشم پوشىها داشته باشم.اين است پاسخ آن عده از مردم ساده لوح كه گمان مىكنند: امير المؤمنين على بن ابيطالب عليه السلام توانايى كشور دارى را مانند ديگران نداشت!اين يك توهم ناشى از سطح نگرى است.او در نهايت توانايى بر اصلاح انسانها به عنوان هدف از كشور دارى و مديريت جامعه،دست اندر كار شده بود.اين ناتوانى مردم آن جامعه بد آموخته بود كه نتوانست از اين نماينده رسالت كلى الهى بهرهمند گردد.
________________________
1.خطبه 136.