google-site-verification: googledc28cebad391242f.html
1-20 ترجمه خطبه ها شرح ابن میثمترجمه خطبه ها شرح ابن میثم

خطبه۱۳ترجمه شرح ابن میثم بحرانی (دورویی،نکوهش مردم بصره،توصیف شهر بصره)

 از سخنان آن حضرت در نکوهش اهل بصره

کُنْتُمْ جُنْدَ الْمَرْأَهِ وَ أَتْبَاعَ الْبَهِیمَهِ- رَغَا فَأَجَبْتُمْ وَ عُقِرَ فَهَرَبْتُمْ- أَخْلَاقُکُمْ دِقَاقٌ وَ عَهْدُکُمْ شِقَاقٌ- وَ دِینُکُمْ نِفَاقٌ وَ مَاؤُکُمْ زُعَاقٌ- وَ الْمُقِیمُ بَیْنَ أَظْهُرِکُمْ مُرْتَهَنٌ بِذَنْبِهِ- وَ الشَّاخِصُ عَنْکُمْ مُتَدَارَکٌ بِرَحْمَهٍ مِنْ رَبِّهِ- کَأَنِّی بِمَسْجِدِکُمْ کَجُؤْجُؤِ سَفِینَهٍ- قَدْ بَعَثَ اللَّهُ عَلَیْهَا الْعَذَابَ مِنْ فَوْقِهَا وَ مِنْ تَحْتِهَا- وَ غَرِقَ مَنْ فِی ضِمْنِهَا وَ فِی رِوَایَهٍ وَ ایْمُ اللَّهِ لَتَغْرَقَنَّ بَلْدَتُکُمْ- حَتَّى کَأَنِّی أَنْظُرُ إِلَى مَسْجِدِهَا کَجُؤْجُؤِ سَفِینَهٍ- أَوْ نَعَامَهٍ جَاثِمَهٍ- وَ فِی رِوَایَهٍ کَجُؤْجُؤِ طَیْرٍ فِی لُجَّهِ بَحْرٍ
فصل اول 

لغات
ائتکفت البلده باهلها: مردم شهر بهم ریخته شد     مؤتفکه: چنان که در ضمن این خطبه خواهیم گفت از اسمهاى قدیمى بصره است     رغا: صداى شتر     عقر: پى کردن و زخم زدن به شتر     دق: هر چیز ضعیف و کوچک     شقاق: اختلاف و جدایى     نفاق: خروج ایمان از دل، اصل آن از این جا گرفته شده که موش صحرایى جایى از زمین را از داخل لانه‏اش تراشیده و نازک مى‏ کند هر گاه چیزى از در لانه ‏اش وارد شود موش با سر خود زمین نازک را سوراخ کرده و فرار مى‏ کند.
این عمل حیله‏ گرانه را نافقاء مى‏ گویند و لفظ نفاق از آن گرفته شده است.     زعاق: آب شور    طبّقها الماء: آب آن را فرا گرفت و همه جا را پوشاند     جؤجؤ السفینه: جلو کشتى و سینه آن و همچنین سینه پرنده

ترجمه
«شما سپاهیان آن زن بودید و پیروان آن شتر که با صداى آن به میدان آمدید و با پى شدنش فرار کردید، سستى رأى اخلاق شما، شکستن عهد مرام شما، و دورویى دین شماست. آب شهرتان شور است و هر کس در بین شما سکونت کند اسیر گناه مى ‏شود، هر کس از شهر شما خارج شود به رحمت خدا نائل مى‏ شود.
خداوند به شهر شما از آسمان و زمین عذاب (آب) نازل مى ‏فرماید، و هر که در آن باشد غرق شود، مسجد شما را مى‏ بینم که مانند کشتى در آب قرار گرفته است».

شرح
در روایتى عبارت امام (ع) به این شکل است: سوگند به خدا شهر شما حتماً در آب فرو خواهد رفت آن طور که مسجد شما را مانند کشتى و شتر مرغ بر آب مى‏ بینم.

در روایت دیگر عبارت امام (ع) چنین است: (شهر شما را) مانند سینه پرنده در امواج دریا مى‏ بینم.

شاید توضیح سخن حضرت بدین گونه باشد که گویا مى‏ بینم شهر شما را آب فرا گرفته و جز برجستگیهاى مسجد که مانند پرنده‏ اى بر امواج است چیزى دیده نمى‏ شود. در این وقت احنف بن قیس به پا خاست و پرسید: اى امیر المؤمنین این اتّفاق کى خواهد افتاد فرمود: آن گاه که نیزارهاى شما تبدیل به ساختمانهاى مجلّل شود.

بدان که پس از این بخش از خطبه بخشهاى دیگرى نیز وجود دارد که به این مورد مربوط نیست و به فصولى تعلّق دارد که سیّد رضى بعد از این فصل آورده و به خواست خدا بزودى آنها را توضیح خواهیم داد.

بصره در لغت به معناى سنگ سفید سست است و بدین دلیل براى بصره‏ اسم شده است که از این نوع سنگ در بصره وجود داشته است. به روایت دیگر بصره جایگاه نگهدارى شتران یا خشک کردن خرما بوده است.

امام (ع) در زمینه نکوهش مردم بصره به سبب اقسام لغزشهایى که مرتکب شده‏ اند امورى را به شرح زیر تذکّر مى‏ دهد: اوّل- مردم بصره مردم شهرى هستند که سه روز دچار انقلاب و دگرگونى وضع خودشان بوده ‏اند و روشن است که بهم ریختگى آنها و در افتادن به آشفتگى به دلیل فسادشان بود که بدان لحاظ استحقاق عذاب را داشتند و کلام امام (ع): و على اللّه تمام الرابعه، نفرینى است بر علیه آنها که به عذاب دیگرى مبتلا شوند و در زمین فرو روند.

دوّم- مردم بصره سپاهیان زن بودند و منظور حضرت، عایشه است، چه او را محور کارهایشان قرار داده بودند. و چون گفتار و اندیشه زنان در میان عرب و دیگر خردمندان به دلیل ضعف اندیشه و کمى عقلشان نکوهیده بوده، امام (ع) مردم بصره را به همین سبب نکوهش کرده است. همچنان که رسول خدا (ص) در مورد زنان فرموده است: «زنان در عقل و دین و بهره‏ ورى ناقص مى‏ باشند.» نقصان عقلشان به این دلیل است که شهادت دو زن برابر شهادت یک مرد است تا اگر یکى فراموش کرد دیگرى به یاد داشته باشد. نقصان در دین به این سبب است که آنها در قسمتى از عمرشان به خاطر حیض، نماز نمى‏ خوانند و روزه نمى‏گیرند. و نقص بهره‏ورى این است که میراث زنان نصف میراث مردان است. به این دلیل، کسى که با آنها مشورت و یا بیعت کند از زنان در رأى ضعیفتر است، زیرا هر پیرو از راهنماى خود، در عقل کمتر است. بنا بر این توبیخ مردم بصره به وسیله امام (ع) به خاطر این که لشکر و یاور زن بوده‏ اند بجا و زیباست.

سوم– به خاطر پیروى از شتر، آنها را نکوهش فرموده و منظور از شتر، شتر عایشه بوده است، و چنین حالتى داشتند که با دیدن شتر و صداى آن جمع شدند و به میدان آمدند و با پى شدن آن فرار کردند. این جمله امام (ع) در بیان نکوهش، از جمله اوّل شدیدتر است. امام (ع) صداى شتر را کنایه از دعوت عایشه به جنگ آورده وقتى که عایشه سوار بر شتر بود و مردم را به جنگ دعوت مى‏ کرد.

چهارم- ناپایدارى و سستى اخلاقشان بود. امام (ع) با این جمله اشاره به پستى و عدم اعتدال اخلاق آنها فرموده. چون اصول فضایل اخلاقى چنان که مى‏دانى سه چیز است (حکمت، عفّت و شجاعت) و آنها به خاطر جهل، افکارشان در اطراف مصلحت دور مى ‏زد و این تفریط در حکمت عملى است و از طرفى ترسو بودند که این تفریط در شجاعت است، و نیز اعمالشان خلاف حق بود که این افراط است در ملکه عفّت و عدالت، بنا بر این صدق مى‏کند که اخلاق آنها پست و ناپایدار باشد.

پنجم- مخالفت کردن با پیمان و شکستن آن است. مصداق روشن این عهد شکنى این بود که عهد آن حضرت را شکستند و بر خلاف بیعت او رفتار کردند و این خود خدعه و نیرنگى است که در مقابل وفادارى قرار گرفتند.  

ششم- دورویى در دین. چون اهل بصره بر امام (ع) شوریدند و با آن حضرت جنگیدند ناگزیر از دین خارج شدند. این کلام امام (ع) گویا خطاب به بعضى از مردم بصره است، زیرا منافق عرفى کسى است که در دل از اسلام خارج شود و با زبانش به اسلام تظاهر کند. بنا بر این خطاب امام (ع) به کسانى است که این گونه بوده ‏اند.

هفتم- نکوهشى است که امام (ع) در باره شهرشان فرموده است و آن شور بودن آبشان بوده و علّت شورى آب آنها نزدیکى شهرشان به دریا و مخلوط شدن آبشان با آب دریاست. نکوهش امام (ع) براى این است که خودشان این مکان را براى اقامت انتخاب کرده‏ اند. این چنین آبى موجب بروز سوء هاضمه، کند ذهنى، فساد طحال، امراض پوستى و امثال اینها که پزشکان نام برده ‏اند مى‏ شود.همه اینها موجب تنفّر زندگى با آنها و ناخشنودى از توسعه شهرشان شده است.

هشتم- بصره گندیده‏ ترین خاک را دارد و این به خاطر رسوب فراوان آب و گندیده شدن آن است.

نهم- بصره دورترین شهر از آسمان است که توضیح آن بزودى خواهد آمد.

دهم- نُه دهم شرّ در بصره است. احتمال دارد مقصود امام (ع) مبالغه در نکوهش سرزمین بصره باشد و منظور آن حضرت منحصر کردن شرور به ده قسمت نبوده است. توضیح این که چون در بصره شرور فراوانى وجود داشته که در دیگر شهرها وجود نداشته است، امام (ع) به عنوان مبالغه اظهار فرمودند که نه دهم شرّ در بصره است، منظور حضرت وجود شرّ فراوان و عظیم در بصره بوده است.
احتمال دیگر این که منظور حضرت مجموع اخلاق پستى باشد که در مقابل اصول کمالات نفسانى است کمالات نفسانى عبارتند از: دانش دلاورى، پاکدامنى، بخشندگى، دادگرى و براى هر یک از این پنج فضیلت حالت افراط و تفریط وجود دارد که ده صفت مى ‏شود.
شبیه‏ ترین اعمال به اعمالى که ذکر شد و از مردم بصره صادر شده ولى مورد نظر حضرت در امر نکوهش نبوده است اعمالى مانند تبذیر و مانند آن است. احتمال دوّم هر چند احتمال لطیفى است ولى صحّت آن بعید به نظر مى‏ رسد.

یازدهم- کسى که در میان مردم بصره زندگى کند به گناه گرفتار مى‏ شود، زیرا کسى که در میان آنها زندگى کند ناگزیر است به روش آنها در آید و آداب و رسوم آنها را بپذیرد، و در نتیجه از اخلاق آنها متأثّر و به گناه گرفتار مى‏ شود.

دوازدهم- آن که هر کس از میان آنها خارج شود رحمت خدا را براى خود آماده ساخته، چون خداوند او را یارى مى‏ کند تا از گناهان ساکنان بصره که بدان دچار شده‏ اند، مصون بماند و این رحمت بزرگى از جانب خداوند متعال است.
همه اینها، ذکر دلایل تنفّر از آنهاست.

روایت دیگرى در مورد مفهوم جمله: المحتبس فیها بذنبه و الخارج منها بعفو اللّه وارد شده که غیر از آن چیزى است که ما ذکر کردیم و آن این است: زندانى شدن در میان مردم بصره عقوبتى است براى گناهانى که قبلًا مرتکب شده و خروج از آن نشانه بخشودگى گناه شخص از جانب خداست.
در دو عبارت قرینه، رعایت سجع متوازى شده است و همچنین در چهار جمله قبل از آنها. پس از نکوهش مردم بصره و شهرشان به این موضوع اشاره مى‏ فرماید که بزودى شهرشان را آب خراب خواهد کرد. امام (ع) یقین خود را که از راه بصیرت قدسى در مورد خرابى بصره حاصل شده با تشبیه حسّى روشن و آشکار و با عبارت مى‏ بینم که مسجد بصره در آب فرو رفته و سرزمینتان تخریب شده بیان مى‏ فرماید.

امام (ع) خبر پیامبر (ص) را در مورد احوال اهل بصره در آخرین خطبه بیان فرموده است، بدین‏ سان که امام (ع) پس از نکوهش اهل بصره و جوابى که به احنف بن قیس داد، چنان که در فصل گذشته یاد شد، اهل بصره را ستود و فرمود: اى مردم بصره خداوند براى هیچ یک از شهرهاى مسلمین نشانه شرف و بزرگوارى قرار نداد جز این که بهترین آن را براى شما قرار داد و به فضل خویش شما را از چیزهایى برخوردار کرد که دیگران از آن بى‏ بهره بودند قبله شما راست‏ ترین قبله نسبت به مقام ابراهیم است، وقتى امام جماعت رو به مکه به نماز مى ‏ایستد. قارى قرآن شما بهترین قارى، و زاهد شما در زهد و عابد شما در پرستش و تاجر شما در تجارت و صداقت برترین آنهاست. تصدیق کنندگان شما گرامى‏ ترین مردم، ثروتمندان شما بخشنده ‏ترین و متواضع‏ ترین مردم‏اند. مردان با شرافت شما بهترین خلق را دارند و شما در همسایگى بزرگوارترین هستید و در کارى که به شما مربوط نیست کمتر خود را به زحمت مى‏ اندازید و در خواندن نماز جماعت از دیگران حریص‏تر هستید میوه شما بیشترین میوه، اموالتان بیشترین اموال، بچه‏ هاى شما زیرکترین بچّه‏ ها، زنهاى شما قانعترین و در شوهردارى بهترین زنانند. خداوند آب را براى شما مسخّر کرده است که براى بهتر شدن زندگى شما صبح و شب جریان دارد. دریا سبب افزونى اموال شماست. اگر صبر و شکیبایى داشته باشید درخت طوبى براى شما سر فرود مى‏ آورد و شما را در سایه گسترده خود قرار مى‏ دهد. ولى حقّ این است که حکم خدا در باره شما جریان یافته و قضاى خدا اجرا مى ‏شود و نافذ است و خدا حسابها را سریع مى‏ رسد، چنان که خود فرموده است: «وَ إِنْ مِنْ قَرْیَهٍ إِلَّا نَحْنُ مُهْلِکُوها قَبْلَ یَوْمِ الْقِیامَهِ أَوْ مُعَذِّبُوها عَذاباً شَدِیداً کانَ ذلِکَ فِی الْکِتابِ مَسْطُوراً».

«اى مردم بصره سوگند یاد مى‏ کنم آنچه در ابتدا بدان شما را توبیخ کردم جز براى تذکّر و موعظه براى اعمال آینده نبود تا زود دست به کار آشوب نشوید چنان که قبلًا شدید. خداوند به پیامبرش مى‏ فرماید: «وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرى‏ تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ»«».
آنچه از مدح و ستایش که پس از نکوهش و موعظه براى شما گفتم نه به این دلیل بود که از شما ترسیده باشم و یا در آنچه دارید طمع کرده باشم چه، اگر خدا بخواهد قصد ندارم در میان شما بمانم زیرا حوادثى پیش مى‏ آید که مرا ملزم به قیام مى‏ کند و بین خود و خدا بهانه‏ اى براى ترک قیام ندارم و شما از آن اطّلاعى ندارید تا اتّفاق بیفتد و من ناچارم در آنها وارد شوم چه آشکار باشند، چه نهان.

پس هر کس مى‏ خواهد در دفع آن حوادث نصیبى داشته باشد دست به کار شود.
به جان خودم سوگند وارد شدن در دفع آن حوادث، جهاد پاک و خالص است که کتاب خدا آن را براى ما روشن ساخته است. آنچه در مورد شهر شما گفتم از جانب خودم نبود که به خاطر رویارویى با شما گفته باشم، بلکه رسول خدا (ص) روزى که جز من با او کسى نبود به من فرمود: «اى على جبرئیل روح الامین مرا بر شانه خود بلند کرد تا زمین و مردم روى آن را دیدم و راز و رمز آنها را به من عطا کرد و به آنچه در اندرون و روى آنها است مرا آگاهى داد و بر من سنگین نیامد، چنان که بر پدرم آدم یاد گرفتن اسماء حسنى سنگین نیامد، همان اسمهایى که فرشتگان مقرّب یاد نگرفتند. من در کنار دریا سرزمینى را دیدم که بصره نامیده مى‏ شد و دورترین مکان به آسمان و نزدیکترین مکان به آب بود، زودتر از هر جایى خراب مى‏ شود و کثیف‏ ترین خاکها را دارد و به شدیدترین عذابها دچار مى‏ شود.در زمانهاى گذشته بارها در آب فرو رفته و در آینده نیز چنین خواهد شد.»

پس از آن امام (ع) فرمود: «براى شما مردم بصره و قراى اطراف آن به وسیله آب بلاى بزرگى خواهد رسید و من جاى انفجار و جوشش آب را در آبادى شما مى‏ دانم و به بلاهاى بزرگى که بعد از این شما را به زحمت خواهد انداخت آگاهم. پس هر کس وقت غرق شدن شهر در آب، از آن خارج شود به واسطه رحمتى است که قبلًا از جانب خدا شامل حالش شده است و کسى که در شهر بماند اگر چه اهل آن شهر نباشد به دلیل گناهى است که قبلًا مرتکب شده است و خدا به بندگانش ستم نمى‏ کند.» تشبیه امام (ع) بلندیهاى مسجد بصره را که از آب بیرون مى‏ ماند به سینه‏ کشتى و به قولى به شتر مرغ و به قولى دیگر به پرنده‏ اى که در امواج دریا سوار باشد ذکر کرده که تشبیهات روشنى است و نیاز به توضیح ندارد.

حادثه غرق شدن بصره که امام از آن خبر داده است، بنا به روایت نقل شده، بصره یک بار در زمان القادر باللّه غرق شد و یک بار دیگر در زمان، قائم بامر اللّه، شهر و هر که در آن زندگى مى‏ کرد بکلّى غرق و خانه‏ ها خراب شد و جز بلندیهاى مسجد جامع، چنان که امام (ع) خبر داده بود، باقى نماند و غرق شدن شهر از ناحیه خلیج فارس و کوهى که معروف به کوه شام است صورت گرفت، و این پیشامد همان چیزى بود که امام (ع) فرموده بود.
این که بصره از ناحیه خلیج فارس غرق شده باشد مورد اشکال است زیرا امام (ع) فرموده است که آب از خود بصره جوشش و جریان پیدا مى‏ کند، آنجا که فرمود: «من جایى جریان آب را در آبادى شما مى‏ دانم». ظاهر گفته امام اقتضا مى‏ کند که خرابى شهر از جاى دیگر (ناحیه خلیج فارس) صورت نگرفته باشد، (البتّه) خدا بهتر مى‏ داند.

فصل دوم

أَرْضُکُمْ قَرِیبَهٌ مِنَ الْمَاءِ بَعِیدَهٌ مِنَ السَّمَاءِ- خَفَّتْ عُقُولُکُمْ وَ سَفِهَتْ حُلُومُکُمْ- فَأَنْتُمْ غَرَضٌ لِنَابِلٍ وَ أُکْلَهٌ لِآکِلٍ وَ فَرِیسَهٌ لِصَائِلٍ

لغات
سفه: رذیله اخلاقى که در مقابل صبر قرار گرفته است و به تزلزل و بى‏ ثباتى منجر مى‏ شود     اکله: نام هر چیز خوردنى

ترجمه
«سرزمین شما به آب نزدیک و از آسمان دور است. عقل شما سبک و فکرتان ابلهانه است و عجول هستید [حلم خود را در جاى خود به کار نمى ‏برید] هدف هر تیرى، غذاى هر خورنده ‏اى و هدف هر تیراندازى واقع مى ‏شوید.»

نکته : در  نسخه صبحی صالح این بخش از خطبه شماره ۱۴ می باشد . اما در شرح ابن میثم این بخش قسمتی از خطبه ۱۳ می باشد .

شرح
معناى فرموده امام (ع) که فرمود: زمین شما به آب نزدیک و از آسمان دور است از فرمایش رسول خدا قبلًا دانسته شد. نزدیکى زمینشان به آب اشاره به این است که زمین بصره از سطح دجله پست‏تر است و به دریا نزدیک، دجله نسبت به آن بلندتر است و این وضعیّت دلیل سرازیر شدن آب به باغها و آب دادن نخلستانها روزى یک یا دو بار است. امّا دور بودن بصره از آسمان به دلیل پست‏تر بودن آن از سرزمینهاى دیگر است. گفته‏ اند دورترین نقطه زمین از آسمان زمینهاى کنار دریاست و این از چیزهایى است که علم رصد بر آن دلالت دارد و علماى نجوم با استدلال آن را ثابت کرده ‏اند.

بعضى از علما گفته ‏اند کلام امام (ع) در این جا براى نکوهش است و نظر به معناى ظاهر ندارد. چون اهل بصره داراى اوصاف نکوهیده ‏اى بوده ‏اند که امام (ع) در باره آنها بر شمرد. به این دلیل از نزول رحمت آسمان وجود الهى به دورند و مستحقّ نزول عذاب الهى‏ اند. در عرف نیز صحیح است به کسى که داراى اوصاف پست باشد گفته شود که از آسمان به دور است.

فرموده است: خفّت عقولکم اشاره به این است که استعداد مردم بصره براى درک انواع مصالح خود اندک و عقلشان در نظم امور ضعیف است. غفلتشان از کارهاى لازم، موجب مى ‏شود که در کارهاى غیر لازم عجله کنند و این باعث وصف آنها به کند فهمى شده است.

فرموده است: سفهت حلومکم
بیانگر توصیف مردم بصره به کم خردى، سبکى و کم صبرى است.

فرموده است: فانتم غرض لنا بل و اکله لاکل و فریسه لصائل
صفات سه گانه فوق نتیجه سبک مغزى و کم ثباتى آنان است و به همین دلیل به دنبال دو جمله قبل آورده است، زیرا هر کس قصد اذیّت آنها را داشته باشد، با آگاهى به کم خردى آنها در فهم مصالحشان، با نقشه صحیح بدان کار دست مى‏ زند.

این که امام فرمود شما هدف هر تیرى هستید کنایه از این است که هدف هر کسى که بخواهد آنها را اذیّت کند واقع مى‏ شوند.

و این که فرمود خوراک هر خورنده‏ اى هستید، کنایه از این است که هر کس بخواهد مى‏ تواند در اموال و ثروت و نعمتهاى خدادادیشان دست اندازى کند. و این که فرمود صید هر صیّادى قرا مى‏ گیرید، کنایه از این است که هر کس بخواهد مى‏ تواند آنها را به دام اندازد و نابود سازد.

الفاظ: «غرض»، «اکله» و «فریسه» را براى مردم بصره استعاره آورده است و مناسبت تشبیه در آنها روشن است.
امام (ع) در این گفتار رعایت سجع را فرمود به طورى که در دو جمله اوّل و دو جمله بعدى سجع مطرّف و در سه جمله آخر سجع متوازى وجود دارد.

ترجمه‏ شرح‏ نهج‏ البلاغه(ابن‏ میثم بحرانی)، ج ۱ ، صفحه ‏۵۷۷-۵۸۷

Show More

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

Back to top button
-+=