از سخنان آن حضرت خطاب به پسرش محمد بن حنفیه هنگامى که در جنگ جمل پرچم را به او داد ایراد فرمود :
تَزُولُ الْجِبَالُ وَ لَا تَزُلْ- عَضَّ عَلَى نَاجِذِکَ أَعِرِ اللَّهَ جُمْجُمَتَکَ- تِدْ فِی الْأَرْضِ قَدَمَکَ- ارْمِ بِبَصَرِکَ أَقْصَى الْقَوْمِ وَ غُضَّ بَصَرَکَ- وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ سُبْحَانَهُ
لغت
ناجذ: دندانهاى بین انیاب و کرسى، بنا به قول جوهرى دندانهاى بعد از کرسى است به قول دیگر همه دندانهاى کرسى نواجذ است.
ترجمه
«اگر کوهها از جا کنده شود تو از جایت تکان نخور، دندانهایت را بهم بفشار و کاسه سرت را به خدا بسپار، قدمهایت را بر زمین بکوب، آخر سپاه را چشم انداز خودساز و چشمت را نیم باز قرار ده، و بدان که پیروزى از جانب خداوند سبحان است.»
شرح
در این بخش، امام (ع) به چگونگى جنگ و پیکار اشاره کرده و فرزندش را از اضطراب و عقب نشینى نهى کرده و تأکید مى کند که اگر کوهها از جا کنده شوند تو از جایت تکان نخور.
سخن امام (ع) به صورت قضیّه شرطیّه متّصله آمده است و تقدیر آن این است که اگر کوهها از جا کنده شوند تو از جایت تکان نخور بدین معنى که هرگز عقبنشینى نکن. وقتى که بنا باشد در مقابل تکان خوردن کوه (به فرض) تکان نخورد قهراً در مقابل تغییرات جزئى دیگر به طریق اولى نباید تغییرى در عزم و اراده بر جنگ پدید آورد. بنا بر این سخن امام (ع) مبالغه است براى نهى از عقب نشینى. به دنبال این تأکید پنج دستور به شرح زیر بیان مى دارد:
۱- این که در هنگام جنگ دندانها را بر هم بفشارد و این مستلزم دو چیز است:
الف- دندان بر دندان فشردن مانع سستى و ترس مى شود. انسان این حالت را در سرما و ترسى که موجب لرزیدن مى شود آزموده است که هر گاه دندانها را بر یکدیگر بفشرد لرزش مى ایستد و بر بدن خود مسلّط مى شود.
ب- در این حالت ضربه به سر زیاد اثر نمى کند، همچنان که امام (ع) در جاى دیگر فرموده است دندانها را بر یکدیگر فشار دهید زیرا شمشیرها را از رسیدن به مغز کند مى سازد و آن به این دلیل است که در این حالت قدرت و سختى در سر متمرکز مى شود.
۲- جمجمه ات را به خدا بسپار، این کلام استعاره زیبایى است که جمجمه را به وسیله اى تشبیه کرده است که براى استفاده دیگران به عاریه داده مى شود و سپس به صاحبش باز مى گردد. بنا بر این سود بردن دین خداوند و حزب او از محمّد حنفیّه شباهت پیدا مى کند به استفاده کردن از عاریه.
بعضى از شارحان نهج البلاغه گفته اند در این کلام تذکّرى بر محمّد حنفیّه است که در این جنگ کشته نمى شود، زیرا آنچه به خدا عاریه داده شود حتماً به سلامت برمى گردد. و این، اضطراب او را برطرف و دلش را آرام مى سازد.
۳- توصیه مى کند که قدمهایش را بر زمین استوار سازد و آنها را همانند میخ محکم کند، زیرا این امر دو فایده دارد: الف- اضطراب را فرو مى نشاند و تصمیم انسان را بر جنگ دوام مى بخشد.
ب- چنین حالتى نشانه شجاعت و شکیبایى در ناخوشاینده است و باعث ضعف و شکست دشمن مى شود.
۴- دستور مى دهد که نگاهش را به انتهاى لشکر دشمن بیفکند و آن بدین لحاظ است که بداند دشمن چه مى کند و به خدعه و حیله گرى و موارد ضربه پذیرى لشکر توجّه داشته باشد.
۵– چشمش را نیمباز نگه دارد و این علامت آرامش و پایدارى و صدمه ندیدن است، چون با تمام چشم برق شمشیرها را نگریستن موجب ترس مى شود و چه بسا موجب ضرر چشم شود، نگاه مطلوب در جنگ غضب آلود و با گوشه چشم مانند شخص کینه دار منتظر فرصت نگاه کردن است، چنان که امام (ع) در جاى دیگر فرمود با گوشه چشم و با خشم دشمن را بنگرید. بعد از این که امام (ع) به این پنج ویژگى آگاهى مى دهد فرزندش را، متوجّه مى سازد که پیروزى از جانب خداست چنان که خداوند فرموده است: «وَ ما جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرى لَکُمْ وَ لِتَطْمَئِنَّ» و به این وسیله ثبات اعتماد به خدا را با توجّه به آیه: «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ»«» تاکید مى فرماید.
ترجمه شرح نهج البلاغه(ابن میثم بحرانی)، ج ۱ ، صفحه ۵۷۲- ۵۷۰